کد مطلب: ۱۱۲
تعداد بازدید: ۱۸۸۴
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۰
به‌مناسبت شهادت حضرت امام جواد(ع)|۱
حضرت جواد علیه السّلام اوّلین امامی بودند که در سنّ کودکی به مقام والای امامت رسیدند و همین امر وسیله ای شد برای امتحان مردم و وسوسه های شیطانی افرادی که می خواستند از مراجعه مردم به عترت رسول خدا صلّی الله علیه و آله همانان که به فرموده حضرتش عِدل قرآنند و تا روز قیامت از آن جدا نمی شوند، جلوگیری کنند.

امام جوان

مختصری از زندگانی امام جواد علیه السّلام

 

حضرت جواد الائمّه علیه السّلام بنا بر مشهور در دهم ماه رجب سال 195 هجری در مدینه به دنیا آمدند.

نام مبارکشان محمّد و کنیه مشهور ایشان ابوجعفر و لقب آن امام همام، تقی و جواد می باشد و مختار، منتخب، مرتضى، قانع، عالم و غير اين ‏ها نيز گفته شده است. پدر بزرگوار آن حضرت امام رضا علیه السّلام و مادر آن حضرت جناب سبیکه یا دُره است که حضرت رضا علیه السّلام نام ایشان را خیزران نهادند. او که از خاندان امّ المؤمنین ماریه قبطیّه، همسر پیامبر اسلام به شمار می رود، از نظر فضائل اخلاقی در درجه والائی قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود، به طوری که امام رضا علیه السّلام از او به عنوان بانوئی منزّه و پاک دامن و با فضیلت یاد می کردند.

دوران زندگی جواد الائمه علیه السّلام مصادف با دوران حکومت مأمون و معتصم عباسی بود. روزی که امام رضا علیه السّلام به شهادت رسیدند، امام جواد علیه السّلام حدود هفت (یا هشت) سال داشتند و در سنّ 25 سالگی به شهادت رسیدند. در نتیجه ایشان تنها امامی هستند که هم در خردسالی امامت به ایشان منتقل شد و هم در عنفوان جوانی به شهادت رسیدند.(1)

 

امام خردسال

 

حضرت جواد علیه السّلام اوّلین امامی بودند که در سنّ کودکی به مقام والای امامت رسیدند و همین امر وسیله ای شد برای امتحان مردم و وسوسه های شیطانی افرادی که می خواستند از مراجعه مردم به عترت رسول خدا صلّی الله علیه و آله همانان که به فرموده حضرتش عِدل قرآنند و تا روز قیامت از آن جدا نمی شوند، جلوگیری کنند. زبان حال و قال آن ها این مسأله بود: مگر می شود امام امّت یک کودک باشد؟! بهتر است پاسخ این سؤال را از زبان خود حضرت جواد علیه السّلام بشنویم. علیّ بن اسباط می گوید: روزی حضرت جواد علیه السّلام را دیدم که بر من وارد شدند. نگاه خود را به ایشان تیز کردم و با دقّت به سر و پای مبارک ایشان نگریستم تا حضرتش را برای دوستانمان در مصر توصیف نمایم. در این هنگام حضرت نشستند و فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ احْتَجَّ فِي الْإِمَامَةِ بِمِثْلِ مَا احْتَجَّ فِي النُّبُوَّةِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا وَ قَالَ اللَّهُ حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً فَقَدْ يَجُوزُ أَنْ يُؤْتَى الْحِكْمَةَ وَ هُوَ صَبِيٌّ وَ يَجُوزُ أَنْ يُؤْتَى وَ هُوَ ابْنُ أَرْبَعِينَ سَنَةً». به درستی که خدای متعال در مورد امامت همان گونه دلیل آورده است که در مورد نبوّت آورده. خدای تعالی می فرماید: و ما به او (یحیی) حکم (فرمان نبوّت) دادیم در حالی که کودک بود.(سوره مریم/آیه12) و خدا می فرماید: هنگامی که (یوسف و موسی) به حدّ رشد رسید به او حکم (نبوّت) و علم دادیم. پس ممکن است نبوّت به او داده شود در حالی که او کودک است و ممکن است نبوّت به کسی داده شود که چهل سال دارد.(2) همچنین قرآن کریم در باره حضرت مسیح علی نبیّنا و آله و علیه السّلام، هنگامی که مریم مادر بزرگوار و پاک دامنش را مورد تهمت و افترا قرار دادند، می فرماید: « فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا يا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا * يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا * فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا * قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا * وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا * وَ بَرًّا بِوالِدَتِي وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا * وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا * ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ». (مريم) در حالى كه او را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد. گفتند: «اى مريم! كار بسيار عجيب و بدى انجام دادى! * اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود، و نه مادرت زن بد كاره ‏اى!!» * (مريم) به او (مسیح) اشاره كرد. گفتند: «چگونه با كودكى كه در گاهواره است سخن بگوييم؟!» * (ناگهان عيسى زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدايم او كتاب (آسمانى) به من داده و مرا پيامبر قرار داده است! * و مرا- هر جا كه باشم- وجودى پربركت قرار داده و تا زمانى كه زنده‏ ام، مرا به نماز و زكات توصيه كرده است! * و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده و جبّار و شقى قرار نداده است! * و سلام (خدا) بر من، در آن روز كه متولّد شدم، و در آن روز كه مى ‏ميرم، و آن روز كه زنده برانگيخته خواهم شد!» * اين است عيسى پسر مريم گفتار حقّى كه در آن ترديد مى‏كنند!(3) راوی می گوید خدمت حضرت رضا علیه السّلام در خراسان ایستاده بودم که شخصی به ایشان عرض کرد: اگر برای شما اتّفاقی افتاد به چه کسی مراجعه کنیم؟ حضرت فرمودند: به فرزندم ابوجعفر (امام جواد) علیه السّلام. پس گویا گوینده سنّ امام جواد علیه السّلام را کوچک شمرده بود. پس امام رضا علیه السّلام فرمودند: خدای تبارک و تعالی عیسی بن مریم علیه السّلام را در سنّی کم تر از سنّی که ابوجعفر در آن است، به رسالت و نبوّت برانگیخت و او را صاحب شریعت قرار داد.(4)

 

شیعه خالص

 

یکی از شیعیان که بسیار خوشحال به نظر می رسید، به حضور امام جواد علیه السّلام آمد. حضرت به او فرمودند: چرا این گونه تو را شادمان می نگرم؟ او عرض کرد: ای پسر رسول خدا از پدرت شنیدم می فرمودند: سزاوارترین روز برای شادی کردن، آن روزی است که خداوند به انسان توفیق نیکی کردن و انفاق نمودن به برادران دینی دهد، امروز ده نفر از برادران دینی که فقیر و عیال مند بودند، از فلان جا و فلان جا نزد من آمدند و من به هر کدام فلان مقدار پول و خوار و بار دادم، از این رو خوشحال هستم. امام جواد علیه السّلام فرمودند: سوگند به جانم سزاوار است که تو خوشحال باشی، اگر عمل نیک خود را حبط و پوچ نساخته باشی و یا بعداً حبط و پوچ نکنی. او عرض کرد: با این که من از شیعیان خالص شما هستم، چگونه عمل نیکم را حبط و پوچ می کنم؟ امام جواد علیه السّلام فرمودند: همین سخنی که گفتی کارهای نیک و انفاق های خود را حبط و پوچ نمودی (یعنی ادّعای شیعه خالص بودن کار ساده ای نیست). او عرض کرد: چگونه؟ توضیح بدهید. امام جواد علیه السّلام فرمودند: این آیه را بخوان: «یا أیّها الّذینَ آمَنوا لا تُبطِلُوا صَدَقاتِکُم بِالمَنِّ وَ الاَذی». ای کسانی که ایمان آورده اید، بخشش های خود را با منّت و آزار باطل نسازید.(سوره بقره/آیه264) او عرض کرد: من به آن افرادی که صدقه دادم، منّت بر آن ها نگذاشتم و آن ها را آزار ننمودم. امام جواد علیه السّلام فرمودند: خداوند فرموده: «لا تُبطِلُوا صَدَقاتِکُم بِالمَنِّ وَ الاَذی». بخشش های خود را با منّت و آزار، باطل و پوچ نسازید. نفرموده تنها منّت و آزار بر آنان که می بخشید، بلکه خواه منّت و آزار بر آنان باشد یا دیگران، آیا به نظر تو آزار به آنان (بخشش گیرندگان) شدیدتر است، یا آزار به فرشتگان مراقب اعمال تو و فرشتگان مقرّب الهی و یا آزار به ما؟ او عرض کرد: بلکه آزار به فرشتگان و آزار به شما، شدیدتر است. امام جواد علیه السّلام فرمودند: تو فرشتگان و مرا آزار دادی و بخشش خود را باطل نمودی. او عرض کرد: چرا باطل کردم؟ و شما را آزار دادم؟ امام جواد علیه السّلام فرمودند: این که گفتی: چگونه باطل نمودم با این که من از شیعیان خالص شما هستم؟ (همین ادّعای بزرگ ما را آزار داد). سپس فرمودند: وای بر تو! آیا می دانی شیعه خالص ما کیست؟ شیعه خالص ما «حزبیل» مؤمن آل فرعون و (حبیب نجّار) صاحب یس و سلمان (ره) و ابوذر (ره) و مقداد (ره) و عمّار (ره) هستند، تو خود را در صف این افراد برجسته قرار دادی و با این ادّعا فرشتگان و ما را آزردی. آن مرد به گناه و تقصیر خود اعتراف کرد و استغفار و توبه نمود و عرض کرد: اگر نگویم شیعه خالص شما هستم پس چه بگویم؟ امام جواد علیه السّلام فرمودند: بگو من از دوستان شما هستم، دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما دشمن دارم. او چنین گفت و از گفته قبل استغفار کرد. امام جواد علیه السّلام فرمودند: اکنون پاداش بخشش های تو به تو بازگشت نمود و حبط و بطلان آن ها برطرف گردید.(5)

 

پناه همه

 

علیّ بن اسباط گوید: همراه امام جواد علیه السّلام از کوفه خارج شدم، حضرت سوار بر الاغی بودند، در بین راه گلّه گوسفندی عبور می کرد. گوسفندی از گلّه جدا شده و به سوی حضرت آمد. آن گوسفند نزدیک حضرت رسید و صدائی کرد. امام جواد علیه السّلام آن را نگه داشتند و به من دستور دادند تا چوپان را احضار نمایم. من فرمان مولایم را انجام دادم. وقتی چوپان آمد، امام جواد علیه السّلام به او فرمودند: ای چوپان! این گوسفند از تو شکایت می نماید و گمان می کند که در دوشیدن شیر به آن ستم می نمائی، شب هنگام وقتی نزد صاحبش باز می گردد شیر ندارد، از ستم بر او دست بردار و اگر نه دعا می کنم تا خدا عمرت را کوتاه کند. چوپان گفت: گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست و به راستی که حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله پیامبر خدا است و تو وصیّ و جانشین پیامبری. از شما می خواهم بفرمائید از کجا متوجّه این امر شدید؟ امام جواد علیه السّلام فرمودند: «نحنُ خُزّانُ اللهِ علی علمِهِ و غَیبِهِ و حکمتِهِ و اوصیاءِ أنبیائِهِ و عبادٌ مکرمونَ». ما خزانه داران دانش، غیب و حکمت خدا هستیم، ما اوصیاء پیامبران او و بندگان ارجمند هستیم.(6)

 

شهادت امام جواد علیه السّلام

 

مأمون لعنة الله علیه در سال 218 قمری از دنیا رفت و برادرش معتصم عبّاسی به جای او بر مسند خلافت نشست و او که مانند سایر طاغوت ها می خواست همه مردم تحت فرمان او باشند نمی توانست تحمّل کند که شخصی مانند امام جواد علیه السّلام دارای مقام و منزلتی باشد و مردم از او اطاعت و فرمان برداری کنند. به همین خاطر امام جواد علیه السّلام را در روز 28 محرّم سال 220 قمری با همسرشان امّ الفضل (دختر مأمون که امام علیه السّلام به ناچار با او ازدواج کردند و هرگز به این وصلت راضی نبودند) وارد بغداد کرد و در این ایّام نقشه شهادت امام جواد علیه السّلام را طرح کرد و کاری کرد که امّ الفضل (برادر زاده اش) امام را مسموم کند. او سمّی را دراختیار امّ الفضل گذاشت و او سمّ را در انگور تزریق کرد و آن را در میان کاسه ای گذاشت و جلوی همسر معصوم و جوان 25 ساله اش قرار داد و امام از آن انگور تناول کردند و طولی نکشید که آن حضرت آثار سمّ را در خود مشاهده کردند و کم کم درد شدیدی بر ایشان عارض شد و امّ الفضل چون چنین دید پشیمان شد و به گریه در آمد. امام علیه السّلام فرمودند: «ما بُکائُکِ و اللهِ لَیَضربَنَّکِ اللهُ بِعَقرٍ لا یَنجَبِرُ و بَلاءٍ لا یَنسَتِرُ». چرا گریه می کنی (الحال که مرا کشتی گریه می کنی؟!) به خدا قسم، خداوند تو را به فقری مبتلا می کند که جبران پذیر نباشد و به بلائی گرفتار می کند که مستور و پوشانده نمی شود. و همان طور هم شد، وقتی که امام علیه السّلام را به شهادت رسانید معتصم امّ الفضل را به حرم خود طلبید و به زودی بیماری زنانه (در فرج او پدید آمد) گرفت و هر چه پزشکان معالجه کردند فایده ای نداشت تا این که از حرم معتصم خارج شد و آن چه از مال دنیا داشت خرج مداوای خود کرد و چنان فقیر و پریشان حال شد که از مردم گدائی می کرد و تقاضای کمک می نمود و با بدترین احوال در سال 220 قمری در حالی که 24 سال از عمرش گذشته بود از دنیا رفت.(7)

 

حدیثی از امام جواد علیه السّلام

 

قَالَ الجواد عَلَيْهِ السَّلَامُ: «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ‏] ثَمَنٌ‏ لِكُلِ‏ غَالٍ‏، وَ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ عَالٍ».

امام جواد علیه السّلام فرمودند: اعتماد به خداوند بهای به دست آوردن هر چیز گرانبها و نردبان رسیدن به هر مقام عالی است.(8)

 

پی‌نوشت‌ها:

 

1-منتهى الآمال ج‏3 ص1753/ تقویم شیعه ص189/سیره پیشوایان ص529.

2-بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج‏1 ص238.

3-سوره مریم/آیه27-34.

4-الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص384.

5-داستان های شنیدنی از چهارده معصوم (ع) ص167.

6-قطره ای از دریای فضائل اهل بیت علیهم السّلام(ترجه القطرة) ج2 ص712.

7-احادیث الطّلاب ص966.

8-نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ص136.

 دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی‌زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: