کد مطلب: ۱۱۲۸
تعداد بازدید: ۱۱۰۵۹
تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۴
درسنامه شماره 18
حضرت امیر(ع) به فرزندش امام مجتبی(ع) می‎فرماید: ای فرزندم من به تحقیق تو را از این عالم دنیا و حالات او مطّلع کردم و باخبر ساختم و این نکته را به تو متذکّر ساختم که دنیا محلّ گذر و عبور است. انسان از ابتدا تا تعیین سرنوشت ابدی او باید 6 منزل را طی کند؛ 1ـ صلب پدر 2ـ رحم مادر 3ـ دنیا 4ـ قبر 5ـ قیامت 6ـ جهنم یا بهشت.

جایگاه دنیا و آخرت

PDF

حضرت امیر(ع) در ادامه نامه خطاب به فرزندش امام مجتبی(ع) می‎فرماید:

«یا بُنَیَّ اِنّی قَدْ اَنْبَأتُکَ عَنِ الدّنیا وَ حالِها و زَوالِها وَانْتِقالِها وَ اَنْبَأْتُکَ عَنِ اْلآخِرَۀِ وَ ما اُعِدَّ لِاَهْلِها فِیها وَ ضَرَبْتُ لَکَ فیهِمَا اْلاَمْثالَ لِتَعْتَبِرَ بِها وَ تَحْذُوَ عَلَیْهَا.»

ای فرزندم من به تحقیق تو را از این عالم دنیا و حالات او مطّلع کردم و باخبر ساختم و این نکته را به تو متذکّر ساختم که دنیا محلّ گذر و عبور است. انسان از ابتدا تا تعیین سرنوشت ابدی او باید 6 منزل را طی کند؛ 1ـ صلب پدر 2ـ رحم مادر 3ـ دنیا 4ـ قبر 5ـ قیامت 6ـ جهنم یا بهشت. دنیا سومین منزلی است که انسان‎ها در او قرار گرفته‎اند و توقف و مکث آنها موقت است و ابدی نیست مثل بودن ما در صلب پدر و رحم مادر و قبر و قیامت تمام این منازل محدود است از نظر زمان و ما پیوسته از یک منزل به منزل بعدی منتقل می‎شویم و دنیا هم همین حکم را دارد و دنیا مانند پل است که ما را از رحم مادر به خانه قبر منتقل میکند. در روایت هم آمده که «اَلدُّنْیا جِسْرٌ فَاْعْبُروُها» دنیا به مانند پلی است از روی آن عبور کنید که پل برای عبور کردن است نه برای اینکه انسان روی آن توقف کند و ساختمان بسازد. در روایت داریم که «الدُّنیا دارُ مَمَرٍّ وَ لا دارُ مَقَرٍّ» دنیا خانهای است که محل مرور و عبور و گذر است نه محل استقرار و سکونت همیشگی، پس از این خانه گذرا برای خانه همیشگی توشه بردارید پس روزی این دنیا پایان میگیرد و همه انسانها به عالم دیگری به نام آخرت و برزخ منتقل میشوند باید مواظب بود که مغرور نشویم و گول نخوریم و اسیر این خانه فانی نشویم.

بعد امام میفرماید: ای فرزندم همچنین من تو را از آخرت و آنچه را که خداوند از نعمت‎های غیرقابل توصیف و ابدی برای اهل آخرت آماده کرده است تو را باخبر ساختم. در روایت داریم که نعمتهای بهشت و آخرت برای اهل آن اینگونه است. «ما لاعِیْنٌ رَأَتْ وَ لا اُذُنٌ سَمِعَتْ وَلا خَطَرَ عَلی قَلْبِ اَحَدٍ مِنَ الْبَشَر» عظمت آن نعمتها را هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر قلب هیچ بشری خطور نکرده یعنی فوق تصور عقل است. در قرآن مجید میخوانیم که «وَ لاتَدْری نَفْسٌ مَا اُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّۀِ اَعْیُنٍ» هیچ کس نمیداند که خداوند برای اهل آخرت چه نعمتها و پاداشهایی آماده کرده است همین اندازه آن نعمتها سبب روشنی چشم انسان هاست.

امام در این بخش از وصیّت نامه خود موقعیّت دنیا و آخرت را از دیدگاه خداجویان طالب آخرت و دنیاپرستان ضمن 2 مثال زیبا و گویا بیان می‌کند، بعد امام می‌فرماید برای هر 2 مثال‌هایی زدم یعنی برای دنیا و آخرت تا به وسیله آن عبرت بگیری و در راه صحیح قدم گذاری.

تمام این وصیّتنامه و تذکرّات و مواعظ برای عبرت گرفتن انسان است و اینکه انسان رفتار خود را درست کند و سالم زندگی کند و صحیح قدم بردارد اما متأسفانه در روایت آمده است: «ما اَکْثَرَ الْعِبَر وَ اَقَلَّ اْلاِعْتِبار» یعنی موجبات عبرت گرفتن بسیار زیاد است ولی عبرت گرفتن و عبرت گیرنده بسیار کم است، اسباب از خواب بیدار شدن فراوان است ولی افرادی که از خواب بیدار بشوند بسیار اندک و انگشتشمار هستند. همیشه مثالها نقش مهمی در فهم و درک مسائل پیچیده اعم از مسائل عقلی و حسی دارد و از طریق آن می‎توان شنونده را به عمق مسائل رهنمون ساخت و او را برای انجام کارهای مفید و پرهیز از بدیها و زشتیها آماده کرد و تشویق نمود. قرآن مجید از مثال‎های زیبا و پرمعنا بسیار استفاده کرده و بخش مهمی از قرآن را مَثَلهای قرآن تشکیل می‎دهد. در کلمات امام در نهجالبلاغه هم مثالهای فراوان پرمعنایی دیده میشود که نهایت فصاحت و بلاغت در آن به کار رفته است بعد امام 2 مثال میزند برای کسانی که طالب دنیا و طالب آخرت هستند. منتهی امام عباراتی دارند که ما قبل از نقل آن عبارات، کلمات و واژههایی را که امام در این 2 مثال به کار بردند باید معنا کنیم بعد مثالهای امام را بیان کنیم. آن واژه‎ها به قرار زیر است.

خَبَرَ : آگاه شدن معنا میدهد و گاهی به معنای امتحان کردن کسی است تا آن کس آگاه شود.

سَفْر : جمع مسافر است.

جَدیبْ : به معنای خشک و بیآب و علف است.

أمُّوا : به معنای قصد کردن و تصمیم گرفتن آمده است.

خَصیب : به معنای پرنعمت و پر آب و گیاه و زیادی نعمت آمده است.

جِناب : به معنای ناحیه است.

مَریع : به معنای پر نعمت و به معنای زمین حاصلخیز است.

وَعْثاء : به معنای شنهای نرمی است که پای انسان در آن فرو میرود و او را از راه رفتن بازمیدارد و به زحمت میاندازد و به هر نوع مشکلی هم اطلاق می‎شود.

جَشُوبَۀ : به معنای خشونت و ناگواری است.

اَفْظَعْ : به معنای شنیع و ناپسند آمده است.

بعد از معنا کردن واژهها و لغتها به نقل آن 2 مثال امام میپردازیم.

«اِنَّمَا مَثَلُ مَنْ خَبَرَ الدُّنْیا کَمَثَلِ قَوْمٍ سَفْرٍ نَبَأ بِهِمْ مَنْزِلَ جَدیبٍ»

مثل کسی که دنیا را به خوبی امتحان کرده و آزمایش نموده است به این نتیجه رسیدند و فهمیدند که انسانها در این دنیا مانند مسافرانی هستند که در منزلگاهی پی آب و آبادی وارد شدهاند (که قابل ماندن و زندگی کردن نیست) لذا تصمیم گرفتند به سوی منزلی پر نعمت و ناحیهای راحت (برای زندگی) حرکت کنند، از این رو آنها برای رسیدن به آن منزل مشقّت راه را متحمّل شده و فراق دوستان را پذیرفته و خشونتها و سختیهای سفر و غذاهای ناگوار را با جان و دل قبول نمودهاند تا به خانه وسیع و منزلگاه آرامشان قدم بگذارند.

«فَأمُّوا مَنْزِلاً خَصِیباً وَ جَناباً مَریعاً فَاحْتَمَلُوا وَعْثاءَ الطَّریق وَ فِراقَ الصِّدیق و خُشُونَۀَ السَّفَر و جُشُوبَۀَ الْمُطْعَم لِیَأْتُوا سَعَۀَ دارِهِم وَ مَنْزِلَ قَرارِهِم» به همین دلیل آنها از هیچیک از این ناراحتیها احساس درد و رنج نمیکنند و هزینههایی را که در این طریق میپردازند از آن ضرر نمیبینند و هیچ چیز برای آنها محبوبتر از آن نیست که ایشان را به منزلگاهشان نزدیک و به محل آرامششان برساند.

«فَلَیْسَ یَجِدُونَ لِشَیءٍ مِنْ ذلِکَ اَلَماً وَلایَرَوُنَ نَفَقَۀَ فیه مَغْرَماً وَ لا شَیءَ اَحبُّ اِلَیهم مِمّا قَرَّبَهُمُ مِنْ مَنْزِلِهمْ وَ اَدْنَاهُمْ مِنْ مَحَلَّتِهِمْ»

آری این طرز فکر مؤمنان صالح و خداجویان مطیع فرمان خداست زیرا آنها هرگز فریفته‌ی زرق و برق دنیا نمیشوند. دنیا را مجموعهای از ناراحتیها، درد و رنجها، گرفتاریها، نزاعها و کشمکشها میبینند در حالی که ایمان به معاد و بهشت و نعمت‎هایش و اعتقاد به وعدههای الهی به آنها اطمینان میدهد که در آنجا جز آرامش و آسایش و نعمتهای مادی و معنوی و خالیبودن از هر گونه درد و رنج و از همه مهمتر رسیدن به قرب پروردگار چیزی نیست و همین امر سبب می‎شود که سختیهای این سیر و سلوک را با جان و دل بپذیرند و هر گونه مشقّتی را در این راه متحمل بشوند و چون عزم کعبه‌ی دوست کردند خارهای مغیلان در زیر پای آنها همچون حریر است و تلخیها همچون شهد شیرین.

مثال دوم) اما برعکس مَثَل کسی که به دنیا مغرور شده است مانند مسافری است که در منزلی پرنعمت فرود آمده است سپس به آنها خبر میدهند که باید به منزلی خشک و خالی از نعمت حرکت کنند. پرواضح است که نزد آنان چیزی ناخوشایندتر و مصیبت‎بارتر از جداشدن از آن چیزی که در آن بودهاند (یعنی جدایی از دنیا و زرق و برق آن) و چیزی دردناکتر از این نیست که آنها میخواهند حرکت کنند به سوی سرنوشتی که در پیش دارند.

«مَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بِها کَمَثَلِ قَوْمٍ کانوا بِمَنْزِلِ خَصِیبٍ فَنَبأ بِهمْ اِلی مَنْزِلِ جَدِیبٍ فَلَیْسَ شَیٌ اَکْرَهُ اِلَیْهِم وَ لا اَفْظَعَ عِنْدَهُم مِنْ مُفارَقَۀِ ما کانوا فِیه اِلَی ما یَهْجُمُونَ عَلَیْه وَ یَصیرُونَ اِلَیْه»

آری آنها می‎دانند که سرنوشت آنها جهنم است با همه‌ی عذابهای مرگبار آن و زندگی دنیا با همه مشکلات آن در برابر آن بسیار گواراست به همین دلیل از مرگ بسیار میترسند و از آینده‌ی خود بسیار در وحشت هستند. قرآن مجید می‎فرماید: «وَلَتَجِدَنَّهُم اَحْرَصَ النّاسِ عَلی حَیاۀٍ وَ مِنَ الَّذینَ اَشْرَکُوا یَوَدُّ اَحَدُهُم لَوْ یُعَمَّرُ اَلْفَ سَنَۀٍ وَ ما هُوَ بِمُزحْزِحِهِ مِنَ الْعَذاب اَنْ یُعَمَّرَ» (سوره بقره 96)

گروهی از دنیاپرستان بنی‎اسرائیل اینگونه بودند که نه تنها آرزوی مرگ نمی‎کنند بلکه آنها را حریص‎ترین مردم، حتی حریصتر از مشرکین بر زندگی این دنیا و اندوختن ثروت خواهی یافت تا آنجا که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال به او عمر داده شود در حالی که این عمر طولانی او را از عذاب خداوند بازنمی‎دارد.

در این عبارات نورانی امام مسأله اشتیاق انسان نسبت به دنیا و آخرت مطرح شده است به طور کلی انسان نسبت به حوادث آینده میتواند یکی از سه حالت را دارا باشد؛ 1ـ حادثه‎ای که احتمال وقوع آن را می‎دهد، به نفع اوست و موافق خواست و میل او میباشد که در این صورت به تحقق آن حادثه اشتیاق و رغبت فراوان دارد و چه بسا اگر آن حادثه اتفاق نیفتد مضطرب می‎شود و روح و روان او به هم میریزد. 2ـ حادثه‎ای که موافق با منافع و میل و خواست او نیست، در این صورت از وقوع آن حادثه نگران و مضطرب است و به هر وسیله میخواهد از وقوع آن جلوگیری کند و شرایطی را که ممکن است موجب پیدایش آن حادثه بشود از خود دور می‎نماید. 3ـ حادثه‎ای است که انسان با او ارتباطی ندارد و وجود آن حادثه و نبود آن برای انسان مساوی است در این حالت است که انسان با بیتفاوتی و بیاعتنایی از کنار آن حادثه میگذرد، مؤمن به واسطه‎ی بینش و بصیرتی که نسبت به عوالم پس از مرگ دارد که انتقال از این دنیا، پشت سر گذاشتن مصائب و گرفتاریها و اختلافات و امراض و خطرات است و در مقابل، ورود به عالم مثال و برزخ و بهرهمند شدن از نعمتهای بیپایان و ابتهاج تامّ و ملاقات با اولیای الهی و افاضه‌ی انوار جمال ربوبی و از بین رفتن تمام غم و غصّه‎ها و تشویش‎ها و پرواز در فضای عطرآگین لایتناهی و مصاحبت مظاهر جمال الهی حورالعین و غلمان است قطعاً برای انتقال از دنیا به آخرت لحظه ‎شماری میکند و موانع موجود را برطرف میکند.

و شرایط تحقق این انتقال را با طیب نفس و آرامش خاطر فراهم میسازد همانطور که امیرالمؤمنین(ع) در خطبه متقین میفرماید راجع به حالات شخص باتقوا، اگر مهلت تعیین شده‌ی در این دنیا، به جهت انتقال آنها به خانه‌ی آخرت نبود، یک لحظه ارواح آنها در اجساد و ابدان آنها دوام نمیآورد و همگی به سوی ملاء اعلی درمی‎آمدند، در این جملات گهربار مولا علی(ع) معیار و محک بسیار روشن و دقیقی را به ما می‎آموزد و ما با این محک و میزان به خوبی میتوانیم به حال و شخصیّت افراد و حتی خودمان پی ببریم و تعلق به دنیا و مادیّات را در نفس و درون آنها به سنجش درآوریم و از میزان صدق و تطبیق گفتارها و باورهای آنها مطلع بشویم و به فرموده‌ی حافظ که گفت؛

فردا که پیشگاه حق شود پدید شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد

و این محک و میزان برای همه‌ی افراد است چه عالِم و چه عوام و همه و همه میتوانند میزان قرب و باور و تعلق خود را به ترازوی سنجش درآورند. مرحوم آیت‎الله انصاری همدانی رضوان الله علیه در اواخر عمر دچار امراض مختلفی شده بودند و از جهتی ضیق معیشت و محدودیتهای متفاوت نیز بر گرفتاریهای ایشان می‎افزود، ایشان با همه‌ی این مشکلات روزی فرمودند این رفقا و دوستان چرا این‎قدر برای بقای ما و ماندن ما در این دنیا دعا میکنند و نذر و نیاز و قربانی می‎کنند. بودن در این دنیا جز گرفتاری و امراض و مشکلات چه نتیجه و حاصلی برای ما دارد و سپس فرمودند اگر نبود صحبت و رفاقت همین رفقا و دوستان که از دور و نزدیک به ملاقات و زیارت ما میآیند حتّی برای یک لحظه مایل به ماندن در این دنیا نبودم.

آری این است حال مردان خدا که قرآن میفرماید:

«رجالٌ لاتُلْهیهِمْ تجارۀٌ وَ لابَیْعٌ عَنْ ذِکرِ الله وَ اِقامِ الصَّلوۀِ وَ ایتاءِ الزکوۀِ یَخافُونَ یَوماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ القُلُوبُ وَ الاَبصارُ» (سوره نور آیه 37)

اولیاء الهی اینگونه هستند یعنی مردانی که تجارت و بیع و شراء و اساساً تمام شئونات زندگی دنیا، آنها را از یاد خدا و اقامه نماز و دادن زکات، باز نمی‎دارد و اولیاء الهی از روزی که دلها و دیدگان افراد زیر و رو میشود میترسند. روی همین اساس روایت بسیار جالبی از وجود مبارک رسول اکرم(ص) به دست ما رسیده است که آن حضرت فرمود:

«اِنَّ الدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤمِنِ وَ جَنَّۀُ الکافِرِ وَالْمَوْتُ جِسْرُ هؤلاءِ اِلی جَناتِهِمْ وَ جِسْرُ هؤلاءِ الی جَحِیمِهمْ» (بحار ج 6 ص 154)

این دنیا برای مؤمن زندان است و برای کافر بهشت است و حادثه مرگ مانند پُلی است که مؤمن را از زندان به بهشت آنها منتقل می‎کند و حادثه مرگ مانند پُلی است که کافر را از بهشت به جهنم و زندان ابدی منتقل می‎کند.

همچنین در روایت آمده است که از امام مجتبی(ع)‎ پرسیدند:

«مَا بالُنا نَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ لانُحِبُّهُ» چرا ما از مرگ می‎ترسیم و نسبت به او کرامت داریم و چرا مرگ را دوست نداریم و از مرگ فرار میکنیم.

حضرت فرمود:

«اِنَّکُمْ اَخْرَبْتُم آخِرِتَکُم وَ عمَّرْتُم دُنْیاکُم فَاَنْتُمْ تَکْرَهُونَ النُّقْلَۀَ مِنَ الْعُمْرانِ اِلَی الْخَرابِ» (معانی الاخبار ص 390)

شما دنیای خود را آباد کردید و ساختید و آخرت خود را خراب کردید و ویران ساختید و این مسئله طبیعی است که شما کراهت دارید از یک مکان آباد به سوی یک جایگاه ویران و خراب منتقل بشوید.

البته لبه‌ی تیز فرمایشات حضرت، متوجه این معناست که مبادا ما در دنیا یک حالتی پیدا کنیم که اسیر این عالم بشویم و فکر کنیم که مقصد و مقصود نهایی همین جاست به عبارت دیگر مبادا تصور کنیم دنیا هدف است اگر این طرز تفکر در ما پیدا شود بسیار خطرناک است دنیامحوری دنیاپرستی و امثال ذلک، باید توجه عمیق پیدا کنیم که ما را برای عالم باقی آفریدند نه برای عالم فانی، این حدیث قدسی است؛ «قال الله تعالی: خُلِقْتُم لِلْبَقاءِ لا لِلْفَناءِ» نباید در دام دنیا بیفتیم و فریب بخوریم. در یک روایتی از فرمایشات گهربار امام سجاد(ع) آمده است که حضرت فرمود: من از 5 نفر تعجب می‎کنم، یکی از آن 5 نفر آن شخصی است که «عَمِلَ لِدارِ الفَناءِ وَ تَرکَ الْعَمَل لِدارِ الْبَقاء» تعجب میکنم از کسی که برای دار فانی کار میکند ولی برای عالم باقی کار نمیکند. در روایت دیگر آمده است که چنان برای دنیا کار کن گویا همیشه زنده هستی و چنان برای آخرت کار کن گویا فردا خواهی مُرد. آری اگر این دنیا برای ما وسیله باشد، فُرصت باشد، مُهلت باشد که ما با استفاده از این وسیله برای آخرت کار کنیم دنیا و زندگی در او چقدر زیبا میشود و چه نعمت بزرگی است همانطوری که در روایت آمده «الدُّنیا مَزرَعَۀُ الآخِرَۀِ» دنیا به مانند مزرعه و زمین کشت است برای آخرت یعنی در این دنیا بکاریم و عمل صالح انجام دهیم و در آخرت برداشت کنیم و از محصول کشت خود بهرهبرداری کنیم و خدای نکرده ساعتی برای ما پیش نیاید که مجبور بشویم این شعر را بخوانیم و با یک دنیا حسرت و ندامت از دنیا بار سفر را ببندیم و برویم.

سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم

چون مسئله بسیار مهم است توضیح بیشتری میدهیم. علی(ع) فرمودند:

«اِنّ الدّنیا وَ الآخِرَۀَ عَدُوّانِ مُتَفاوِتانِ وَ سَبِیلانِ مُخْتَلَفانِ فَمَنْ اَحَبَّ الدُّنیا وَ تَوَلّاها اَبْغَضَ الآخِرَۀ وَ عاداها وَ هُما بِمَنْزِلَۀِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ماشٍ بَیْنَهُما کُلَّما قَرُبَ مِنْ واحِدٍ بَعُدَ مِنَ الآخَر و هُما بَعْدُ ضَرَّتانِ.»

(نهجالبلاغه حکمت 100)

دنیا و آخرت دو دشمن ناسازگار و دو راه از هم جدا هستند پس کسی که دنیا را دوست دارد و تن به حاکمیت آن میدهد طبعاً آخرت را دشمن میدارد و با آن به دشمنی برخاسته است و دنیا و آخرت همچون مشرق و مغرب هستند که شخص راه رونده بین آنها، هر اندازه به یکی از آن دو نزدیک شود به همان مقدار از دیگری دور می‎شود و آن دو علاوه بر این نسبت بین مشرق و مغرب بهسان دو هوو یعنی دو زن یک شوهر میباشند که اظهار محبت به یکی سبب بغض و رنجش خاطر دیگری خواهد بود.

این حدیث را ملاحظه کنید:

رسول خدا(ص) در حین عبور از راهی به کنار مزبلهای که در آن پارههایی از جامه‎های کهنه و استخوانهای پوسیده و از هم متلاشی گشته افتاده بود ایستاد و به یارانش فرمود: بشتابید و دنیا را نگاه کنید، آنگاه از آن پارچهها و استخوانهای پوسیده‌ی افتاده در مزبله مقداری برداشت و فرمود: این دنیاست. (محجۀ البیضاء ج 5 ص 354) با این عمل آگاهی داد که تمام این لباسهای کهنه و زیبا و غذاهای رنگین که برای چاق و با نشاط کردن بدنها جمعآوری میکنید و در راه تحصیل آن چه رنج و تعبها تحمل میکنید دیری نمیگذرد که به صورت این زباله منفور درمیآید آنگونه که از دیدن آن نفرت میکنید و از لمس کردن آن مشمئز میشوید حال آیا دنیا و زخارف آن که پایانش اینست سزاوار آن هست که مورد تعلق خاطر انسان شریف قرار گیرد و گوهر عمر عزیز آدمی صرف تزئین و تجمّل آن گردد.

آنچه که معیار است دلبستگی و علاقه قلبی است به دنیا که حقیقت دنیای مذموم از نظر قرآن همین است و آن می‎فرماید:

«یا ایُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتُلْهِکُم اَمْوالُکُم وَ لااَوْلادُکُم عَنْ ذِکْرِ اللهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذَلکَ فَاولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون (سوره منافقون آیه 9)

ای کسانی که ایمان آوردهاید اموال و اولادتان شما را از یاد خدا غافل نسازد آنان که چنین کنند زیانکارند یعنی مال و فرزند اگر دل را سرگرم به خود نسازند و موجب الهاء و غفلت از خدا نشوند، در واقع دنیا نمیباشند و سبب خسران انسان نمیشوند دنیا همان خودباختگی و دلدادگی انسان نسبت به ماسوی الله است و خطر سوء خاتمه و مرگ با بغض خدا نیز از تبعات شوم همان تعلّق قلبی است چون لحظه مرگ لحظه فراق و جدا شدن از محبوبهاست. به فرموده قرآن حکیم «حیلَ بَینَهُم وَ بَیْنَ مَا یَشتَهُونَ» (سوره سبأ آیه 53) یعنی خواه نخواه حضرت ملک‎الموت به امر ربّ جلیل آدمی را از تمام آنچه که دوست دارد جدا میکند و طبیعی است که انسان نسبت به هر کسی که او را از محبوبش جدا کند تکدّر خاطر پیدا میکند و دشمن او میشود و در آن لحظه است که انسان دوستدار دنیا، خدا را که سبب جدا گشتن وی از محبوب‎هایش شده است دشمن می‎دارد و با حال بغض نسبت به خدا از دنیا میرود و به هلاک دائم مبتلا میگردد. در این ماجرا رسول اکرم(ص) بهترین الگو میباشد.

در زندگی رسول خدا علائم و نشانههایی است که تو را به عیوب و بدیهای دنیا واقف میکند چه آنکه ایشان و نزدیکان او در دنیا گرسنه بودند هرگز شکم سیر از دنیا به خود ندیدند و با همه آن عظمت و مقام و قرب منزلتی که آن حضرت در نزد خدا داشت خداوند زینت‎ها و زخارف دنیا را از وی دریغ داشت بنابراین بسیار سزاوار است که هر عاقلی با دیده‌ی عقل بنگرد که آیا خدا با این عمل پیامبرش را گرامی داشته یا تحقیر کرده بنابراین اگر بگوید او را تحقیر کرده پس به خدای بزرگ سوگند دروغ گفته و بهتانی عظیم به خدا بسته است و اگر بگوید او را گرامی داشته پس باید بداند که خداوند دیگران را به خاطر همین دادن زینت دنیا به آنان، تحقیرشان نموده است. چه آنکه دنیا را برای آنها گسترده و از مقرّبترین مردم به خود او را دور ساخته است. بنابراین کسی که بخواهد تأسّی از کسی کند که به سعادت و خوشبختی نایل شود باید اقتدا به پیامبرش کند. دنبال او قدم به جای پایش بگذارد و از هر دری که او داخل شده است وارد شود و گرنه به ضلالت افتاده و از هلاکت در امان نیست زیرا خداوند رسول اکرم را نشانه‌ی قیامت و بشارت دهنده به بهشت و ترساننده از عذاب جهنم قرار داد و لذا او چون راه صلاح زندگی را میدانست با شکم گرسنه از دنیا رفت از لذت و حلاوت دنیا بهرهای نگرفت و با سلامت روح و دور از هرگونه آلودگی به دنیا وارد عالم آخرت گردید. در دنیا سنگی به روی سنگی نگذاشت تأسیس و یا تعمیر بنا زائد بر مقدار ضرورت ننمود و به همین منوال ادامه زندگی داد تا راه خود را طی کرد عمرش به پایان رسید و دعوت حق را لبیک گفت و اجابت کرد پس چه بزرگ است منّت خداوند بر ما که نعمت وجود او را به ما عطا فرمود تا پیشروی باشد که تبعیت از او کنیم و رهبری که پشت سرش بیفتیم بعد حضرت علی علیه‎السّلام فرمود به خدا قسم من که علی هستم در اثر تبعیّت از آن حضرت در راه ترک تجمّلات دنیوی آنقدر این لباس خود را وصله کردم که از وصله کننده آن شرمنده شدم اگر بندهای به من بگوید آیا آن را بعد از این همه وصله و پینه از خود دور نمی‎کنی به او میگویم دور شو از من، تن به انواع مشقّتها میدهم تا در آینده به راحتی و آسایش لازم برسم.

(از فرمایشات گهربار علی علیهالسّلام)

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

عباس ابوالحسنی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: