کد مطلب: ۱۱۸۹
تعداد بازدید: ۹۱۷۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۳ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۷
درسنامه شماره ۱۹
حضرت امیر ‌می‌‏فرماید: «وَ اعْلَمْ اَنَّ اْلاِعجابَ ضِدُّ الثَّوابِ وَ آفَۀُ اْلاَلْبابِ» پسرم بدان عُجب و خودپسندی و غرور ضدّ راستی و درست اندیشی و آفت عقل است.

خودپسندی

حضرت امیر در ادامه‌ی نامه‌ی نورانی خود به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) می‌فرماید: «یا بُنَیَّ اِجْعَلْ نَفْسَکَ میزاناً فِیما بَیْنَکَ وَ بْینَ غَیْرِکَ» حضرت در این فقره از وصیّت‌نامه‌ی پربارش اشاره می‏‌کند به یکی از مهم‌ترین اصول اخلاق انسانی، می‌فرماید: پسرم خودت را معیار و مقیاس قضاوت میان خود و دیگران قرار بده، ترازوهای سنّتی معمولاً داری دو کفه می‌‏باشد و وزن کردن صحیح با آن در صورتی حاصل می‌‏شود که دو کفه دقیقاً در برابر و روبه‌روی هم قرار بگیرند یعنی در مقام ارتباطات با مردم و معاشرت با دیگران، سعن کن خودت را میزان قرار بدهی و همه‌ی مسائل را با خودت بسنج و قضاوت کن، اگر این دستور عملی بشود آثار و نتایج بسیار مطلوب و متعالی دارد و ضامن صلح و صفا و صمیمیت جامعه می‌‏شود. این آثار و نتایج به شرح ذیل است:

«فَاَحْبِبْ لِغَیْرِکَ ماتُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ اکْرَهْ لَهُ ماتَکْرَهُ لَها» هر چیزی را که برای خودت دوست داری همان را برای دیگران دوست داشته باش و هر چه را که برای خود نمی‌‏پسندی و اکراه داری برای دیگران هم نپسند.

«وَلاتَظْلِمْ کَما لاتُحِبُّ اَنْ تُظْلَمَ» به دیگران ستم نکن همان‌طوری که دوست نداری به تو ستم شود.

«وَ اَحْسِنْ کَما تُحِبُّ اَنْ یُحْسَنَ اِلیْکَ» به دیگران نیکی کن همان‌طور که دوست داری به تو نیکی بشود.

«وَاسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ ما تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَیْرِکَ» آنچه را برای دیگران قبیح و زشت می‌‏شمری برای خودت هم زشت و قبیح بشمار.

«وَ ارْضَ مِنَ ‏النَّاسِ بِما تَرْضاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِکَ» برای مردم رضایت بده به آنچه را که دوست داری آنها برای تو رضایت بدهند.

«وَ لاتَقُلْ ما لاتُحِبُّ اَن یُقالَ لَکَ» آنچه را دوست نداری درباره‌ی تو مردم بگویند تو هم درباره‌ی آنها همان سخن را نگو.

اگر این اصول اخلاقی با تمام شاخ و برگ‌‏های آن که اشاره شد در هر جامعه‌‏ای پیاده شود صلح و صفا و امنیّت بر آن سایه می‌‏افکند و نزاع‏‌ها و کشمکش‌‏ها و پرونده‌‏های قضایی به حدّاقل می‌‏رسد. محبّت و صمیمیّت در آن جامعه موج می‌‏زند و تعاون و همکاری به حدّ اعلی می‌‏رسد، زیرا همه‌ی مشکلات اجتماعی از آنجا شروع می‌‏شود که گروهی همه چیز را برای خود می‌‏خواهند و تنها به آسایش و آرامش خود فکر می‌‏کنند و انتظار دارند دیگران درباره‌ی آنها کمترین ستمی را نکنند و سخنی برخلاف میل آنها نگویند ولی خودشان آزاد باشند هرچه خواستند درباره‌ی دیگران انجام دهند و یا اینکه برای منافع و حیثیّت و آبرو و آرامش دیگران ارزشی قائل نیستند یا اگر قائلند به حدّاقل، ولی برای خودشان به حدّ اعلی قائل هستند و این یک نوع از خودراضی بودن است. در کلام نورانی امام هادی(ع) می‌‏خوانیم «مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَیه» هرکس از خود راضی بود و همه چیز را برای خودش خواست، دشمنان او در جامعه زیاد خواهد شد. (منتهی‌‏الآمال سخنان امام هادی(ع))

آنچه را که امام در تفسیر این اصل اخلاقی بیان فرموده در کلام هیچ کس به این گستردگی دیده نشده است، ما نمیدانیم چه کسی نخستین بار این سخن طلایی را بیان کرده ولی هرچه باشد همه‌ی انسان‌های فهمیده در آن اتفاق نظر دارند زیرا معنای برادری و انسانیّت و تعامل انسان‏ها با یکدیگر و قدرت و پیروزی بدون محبّت حاصل نمی‌‏شود. زندگی بدون محبّت سامان نمی‌‏یابد و مفهومی نخواهد داشت و نقطه‌ی مقابل محبّت که نفرت و کراهت است جز جنگ و جدال و جدایی و سستی نتیجه‌ی دیگری نخواهد داشت. این فرمایشات امیرالمؤمنین(ع) در کلام نورانی رسول اکرم(ص) هم پیدا می‌‏شود. روزی رسول اکرم(ص) سوار بر مرکب بودند و به سوی یکی از جنگ‏ها می‌‏رفتند، مرد عربی آمد و رکاب پیامبر را گرفت و عرض کرد: «یا رسول‏الله عَلِّمْنِی عَمَلاً اَدْخُلُ بِِهِ الْجَنَّۀ» یک عملی به من یاد بده که من با آن وارد به بهشت بشوم. پیامبر عظیم‌‏الشأن فرمودند: «ما اَحْبَبْتَ اَنْ یأتِیَهُ النّاسُ اِلَیْکَ فَأتِهِ اِلَیْهِمْ وَ ماکَرِهْتَ اَنْ یَأتِیَهُ النَّاسُ اَلِیْکَ فَلاتَأتِهِ اِلَیْهِمْ خَلَّ سَبِیلَ الرّاحِلَۀِ

فرمود: آنچه را که دوست داری مردم درباره‌ی تو انجام دهند، درباره‌ی آنها انجام بده و آنچه را که دوست نداری نسبت به تو انجام بدهند نسبت به آنان انجام نده. مطلب همین است که گفتم، مرکب را رها کن تا بروم.

(اصول کافی ج 2 ص 146)

آثار تربیتی این نصایح علی(ع) را اشاره می‌‏کنیم و از خداوند متعال می‌‏خواهیم که توفیق عمل به این نکات را به ما مرحمت بفرماید ان شاءالله.

گاهی انسان به صحبت‏‌های سرّی و مخفیانه دو نفر به یک طرز مرموزانه‌‏ای گوش می‌‏دهد و دوست دارد که بشنود، آن دو نفر چه می‌‏گویند، در حالی که اگر روزی خود این شخص بخواهد با شخص دیگری سخن سرّی بگوید دوست ندارد کسی بشنود و مطلع بشود. این خود یک نوع ازخود راضی بودن است.

* * *

گاهی انسان دوست دارد بفهمد که دیگران چگونه معامله می‌‏کنند، چقدر حقوق می‌‏گیرند، چقدر مقروض هستند، خانه‌اش را به چه قیمتی خریده است، چقدر پول دارد و ... ، در حالی که اصلاً دوست ندارد دیگران از این امور شخصی او مطلع بشوند.

* * *

گاهی انسان دوست دارد از دیگران عیب‏‌جویی کند و یا عیب دیگران را از کسی بشنود ولی تحت هیچ شرائطی دوست ندارد کسی از او عیب‏‌جویی کند و یا عیب او را کسی به دیگران بازگو کند. شاعر می‌‏گوید:

آنکه عیب دیگران پیش تو آورد و شمرد

لاجرم عیب تو پیش دگران خواهد برد

چـون بـد کـردی مشـو ایمن ز آفـات

کــه واجب شـد طبیعـت را مکـافـات

* * *

گاهی انسان به ناموس مردم نگاه حرام می‌‏کند و از این عمل لذّت می‌‏برد ولی دوست ندارد کسی به ناموس او نگاه کند و دوست دارد ناموس او از نگاه هرزه‏‌ها در امان باشد. ولی شاعر می‌‏گوید:

هر که باشد نظرش در پی ناموس کسان

پـی نـامـوس وی افتد نظـر بوالهوسان

پس اگر دوست نداری کسی به مادرت و خواهرت و دختر و همسرت نگاه بد کند تو هم نسبت به نوامیس مردم همین نکته را رعایت کن و نگاه نکن.

* * *

گاهی انسان پشت سر افراد غیبت می‌‏کند و بدگویی می‌‏کند در حالی که دوست ندارد کسی پشت سر او غیبت کند، در حالی که اگر کسی پشت سر او غیبت کند این مطلب را بداند که حتماً پشت سر او غیبت خواهند کرد.

* * *

گاهی انسان با القاب زشت و جملات ناپسند کسی را خطاب می‌‏کند در حالی که دوست دارد در مقابل او عفّت کلام داشته باشند، در حالی که این اتّفاق می‌‏افتد حتماً که مردم و دیگران هم با سخنان زشت او را خطاب می‌‏کنند چقدر زیباست که مولا علی(ع) می‌‏فرماید: سخن زیبا بگو تا سخن زیبا بشنوی

* * *

این حدیت را ملاحظه کنید: جوانی خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و عرض کرد: یا رسول ‏الله اجازه می‌‏دهید من مرتکب زنا بشوم. اصحاب بر او فریاد کشیدند: چه حرف زشتی می‌‏زنی، پیامبر فرمود: آرام باشید و به جوان اشاره کرد که نزدیک بیاید، بعد به او فرمود: آیا دوست داری کسی با مادر تو زنا کند و یا با دختر و خواهر تو. جوان عرض کرد: هرگز راضی نیستم و هیچ کس به این امر راضی نیست. حضرت فرمود آن چه را گفتی همین گونه است و همه‌ی بندگان خدا نسبت به حفظ ناموس خود سخت پای‌بندند. آن‏گاه رسول خدا دست مبارک را بر سینه‌ی او گذاشت و فرمود: «اللَّهم اغْفِرْ ذَنْبَه وَ طَهِّرْ قَلْبَه وَ حَصِّنْ فَرْجَهُ» خداوندا گناه او را ببخش و قلبش را پاک کن و دامان او را از آلوگی‌‏ها نگاه دار. بعد از این نصیحت هیچ کس آن جوان را با زن بیگانه‏‌ای ندید .

(منتهی‏‌الآمال باب فضائل اخلاقی پیامبر اکرم(ص))

بقیّه‌ی مسائل اخلاقی هم به همین منوال می‌‏باشد، خودتان قیاس کنید. خلاصه این آموزه غنی‌‏ترین و کارگشاترین و شامل‏‌ترین آموزه‏‌ای است که می‌‏توان آن را در مسائل اخلاقی و حقوق اجتماعی و روابط شخصی در زندگی بشر به شمار می‌‏آید.

بعد، امام(ع) در پایان اشاره می‌‏کند به یک دستور بسیار مهمّ و حیاتی «وَ لاتَقُلْ ما لاتَعْلَمْ وَ اِنْ قَلَّ ما تَعْلَمْ» مطلبی را که نمی‌‏دانی نگو اگرچه معلومات تو و دانستنی‌‏های تو قلیل و کم باشد، یعنی اگر معلومات تو محدود است به همان قناعت کن و در آنچه نمی‌‏دانی دخالت منما که تو را بر پرتگاه‌‏های خلاف و خطا می‌‏کشد. یکی از بزرگ‏ترین فوائد عمل به این دستور این است که مولا علی(ع) فرمود: «لَوْ سَکَتَ مَنْ لایَعْلَمْ سَقَطَ اْلاخْتِلافِ»، اگر کسی چیزی را که نمی‌‏داند نگوید و اظهار نکند و ساکت بنشیند تمام اختلات در میان جامعه از بین می‌‏رود. من نمی‌‏دانم این چه شهوتی است در وجود بعضی از افراد که دوست دارند در تمام مسائل مذهبی ـ تاریخی ـ سیاسی ـ اعتقادی و... اظهار نظر کنند، در صورتی که کسی از آنها هم نخواسته است، و با توجّه به اینکه معلومات او بسیار اندک است. قرآن می‌‏فرماید: «وَ ما اُوتِیتُم مِن الْعِلْمِ اِلّا قَلیلاً». شما بهره‌‏تان از علم کم است، بیشتر نمی‌‏دانید و کمتر می‌‏دانید.

ابوعلی سینا می‌‏گوید: مطالبی را که نمی‌‏دانم اگر زیر پای خود بگذارم سرم به ابر می‌‏خورد. چه اشکالی دارد انسان قناعت کند به همان اندازه‌ی علمی که می‌‏داند و نسبت به مطالبی که در تخصص او نیست و سررشته ندارد ساکت باشد و اظهار نظر نکند، هم خودش سالم می‌‏ماند هم دیگران امنیّت علمی پیدا می‌‏کنند.

حضرت امیر در ادامه‌ی نامه‏‌اش می‌‏فرماید: «وَ اعْلَمْ اَنَّ اْلاِعجابَ ضِدُّ الثَّوابِ وَ آفَۀُ اْلاَلْبابِ» پسرم بدان عُجب و خودپسندی و غرور ضدّ راستی و درست اندیشی و آفت عقل است. این جمله اشاره به این مطلب است که انسان خودپسند حقایق را درباره‌ی خویش و دیگران درک نمی‌‏کند و این صفت زشت حجابی بر عقل او می‌‏اندازد تا آنجا که عیوب خویش را صفات برجسته و نقص‏ها را کمال می‌‏بیند و گاه یک عمر در این خطا و اشتباه بزرگ باقی می‌‏ماند و با همان حال از دنیا می‌‏رود. به گفته یکی از علماء بزرگ عُجب و خودپسندی همانند شراب است. هر دو انسان را مست می‌‏کند و انسان مست همچون دیوانگان است که باید از او فرار کرد. در میان قرآن و روایات درباره‌ی مذمّت عُجب و خودپسندی نکته‏‌های فراوانی آمده است، به عنوان نمونه در سوره فاطر آیه 8 می‌‏خوانیم: «أفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً» آیا کسی زشتی عملش بر اثر عُجب و خودپسندی و هواپرستی و هوای نفس برای او آراسته شده است و آن را زیبا می‌‏بیند، همانند کسی که واقع را دریافت کرده و به واقع رسیده، مسلّم اینطور نیست.

روایاتی در زمینه عُجب و خودپسندی را ذکر می‌‏کنیم:

«قال علی(ع): اَلْعُجبُ آفَۀُ الشَّرَفِ» خودپسندی آفت شرافت انسانی است (غررالحکم ص 309.) «اَلْعُجبُ یُفْسِدُ الَعُقل» خودپسندی عقل آدمی را فاسد می‌‏کند. «ثَمرۀُ الْعُجبُ الْبَغْضاءِ» نتیجه‌ی خودپسندی آن است که مردم دشمن انسان می‌‏شوند. «اَلْعُجبُ رَأسُ الْحِماقَۀِ» خودپسندی سرآغاز حماقت است. تمام این احادیث در همان مدرک ذکر شده است. «الْعُجبُ یُوجِبُ العِثار» خودپسندی باعث می‌‏شود که پای انسان بلغزد و مرتکب لغزش و خطا بشود.

حضرت عیسی فرمودند: من بیماران را مداوا کردم و همه‌ی آنها را شفا دادم به اذن خدا، انسان مبتلا به پیسی و برص را مداوا کردم به اذن خدا، مردگان را زنده کرد،م به اذن خدا شخص احمق را هر چه کردم معالجه کنم قدرت پیدا نکردم اورا اصلاح کنم. به حضرت عیسی عرض کردند: احمق کیست، فرمود: کسی که خودپسند است و خودرأی است و مستبدّ به رأی است، کسی که تمام فضائل و خوبی ها را برای خود می‌‌خواهد و دوست ندارد بر علیه او هیچ اتفاقی بیفتد. (بحار جلد 72 صفحه 320)

در روایات اینطور آمده است اگر گناهی بکنی و در اثر این گناه ناراحت بشوی برای تو بهتر است از اینکه حسنه‌ای انجام بدهی و تو را غرور بگیرد.

شخصی به نام عبدالرحمن بن حجاج خدمت امام صادق عرض کرد: مردی عملی را انجام می‌‌دهد (گناه) ولی از عاقبت آن گناه می‌‌ترسد و سپس عملی انجام می‌ دهد (نیکی و احسان و عمل صالح) و در اثر انجام این عمل نیک، عُجب و خودپسندی و غرور او را می‌‌گیرد، حال این شخص چطور است؟ امام فرمود: این شخص در حالت اول بهتر است از حالت دوم. (جلد 72 ص 312)

در روایت آمده است که «لاتَسْتَکْثِرُوا کَثِیرَ الخَیْرِ وَ اِنْ کَثُرَ فِی اَعْیُنِکُمْ.»

رسول خدا فرمود: کارهای خیری را که انجام می‌ دهید آنها را زیاد نشمرید اگر چه در چشمان شما زیاد است. در روایات آمده «لَو کانَ لِرَجُلٍ عَمَلَ سَبْعِینَ نَبِیّاً لَاسْتَقَلَّ عَمَلُهُ» اگر انسان به اندازه 70 پیامبر عمل صالح کرده باشد باید در نظر او قلیل و ناچیز بیاید.

شیطان به لشکرش گفت: اگر پسر آدم گرفتار سه موضوع بشود من هیچ ترسی ندارم، هرچقدر می‌‏خواهد عمل کند بکند، چون هیچ کدام از اعمال او قبول نمی‌‏شود: کسی که اعمال خیر خود را زیاد بشمارد و کسی که گناهان خود را فراموش بکند و کسی که خودرأی است و فقط خودش را قبول دارد.

(بحار ج 72 ص315).

آیا می‌‏دانیم که عُجب و خودپسندی باعث فساد عمل می‌‏شود. حضرت عیسی فرمود: «یا مَعْشَرَ الحَواریّیِن کَمْ مِنْ سِراجٍ اَطْفاَاَتْهُ الرِّیحِ وَ کَمْ مِنْ عابِدٍ اَفْسَدَهُ الْعُجب.» ای اصحاب من چه بسیار اتّفاق می‌‏افتد که عُجب و خودپسندی عبادت عابدی را فاسد می‌‏کند. (بحار ج 72 ص 313)

و در احادیث ما را موعظه کردند: مبادا از کسانی باشیم که وقتی از یک بیماری و مرض عافیت پیدا می‌‏کنیم ما را عُجب و خودپسندی بگیرد و از کسانی نباشیم وقتی که مریض می‌‏شویم و محتاج می‌‏شویم توجّه به خدا پیدا کنیم. (نهج‌‏البلاغه، کلمات قصار 150).

حضرت امیر در ادامه می‌‏فرمایند: «فَاسْعَ فِی کِدْحِکَ» یعنی برای تأمین مخارج زندگی نهایت سعی و کوشش را داشته باشد مبادا در میان جامعه بیکار باشی و اراده‌ی زندگی‏ات برای مردم ایجاد زحمت بکند و مبادا توقع و انتظار داشته باشی که مردم زندگی تو را تأمین کنند و تو بدون هیچ احساس مسئولیتی و تعهّدی تن به تنبلی و تن‌‏پروری بدهی.

در میان روایات آمده است «مَلْعُونَُ مَن اَلْقَی کُلَّهُ عَلَی النَّاسِ» رسول خدا فرمودند: خدا لعنت کند کسی را که سربار مردم باشد، رانده شده‌ی دربار خداست. اگر همهی مسلمین به ویژه جوانان به این دستور عمل کنن که هیچ کس جز افراد از کار افتاده محتاج دیگران نباشند به یقین جامعهی اسلامی به پیشرفت‏‌های مهمّی نایل می‌‏شود حتّی کشورهای اسلامی نیز نباید سربار کشورهای غیرمسلمان بشوند که نتیجه‌‏ای جز ذلّت به بار نمی‏آورد، از این رو انسان می‌‏تواند نتیجه بگیرد افراد زیادی در جامعهی ما به چشم می‌‏خورند که از راه تکدّی‏‌گری و گدایی امرار معاش می‌‏کنند و دست دراز کردن پیش مردم را حرفهی خود قرار داده‌‏اند و آبروی یک جامعهی اسلامی را به خطر می‌‏اندازند و اینها عادت به این ذلّت کردند. چه بسا در بین آنها و شاید اکثر آنها وضع مالی خوبی هم دارند ولی به نان گدایی، انس گرفتند و چه بسا در خلال گدایی هزاران کار خلاف دیگر هم انجام می‌‏دهند و ما غافل هستیم و عده‏‌ای مردم ساده‌‏لوح هم به اینها کمک می‌‏کنند که نتیجهی این اعانت این است که آنها در این کار غلط خود تشویق می‌‏شوند و مضافاً این کار سبب گداپروری در میان جامعه می‌‏شود و کم کم کسی دنبال کار و فعالیت نمی‌‏رود و همه می‌‏خواهند نان بی‏‌زحمت درآورند.

از طرفی دیگر در روایات آمده «اَلکَادُ لِعِیالِه کَالمُجاهِدِ فِی سَبیلِ‏‌ا‌لله»، کسی که برای تأمین زندگی خود و خانواده‌‏اش زحمت می‌‏کشد مثل کسی است که در راه خدا جهاد می‌‏کند و در روایات آمده است عرقی که یک کارگر می‌‏ریزد مثل خونی است که شهید در میدان جهاد جنگ تقدیم اسلام می‌‏کند.

بعضی از شارحان و مفسّرین نهج‌البلاغه این جمله را طور دیگری تفسیر کرده‌‏اند و گفته‌‏اند منظور این است که در ره انفاق تلاش و کوشش کن و طبق این احتمال کلمهی کدح به این معناست، آنچه که انسان برای آن زحمت کشیده و آن را به دست آورده است.

حضرت در ادامهی نامه می‌‏فرماید «وَ لاتَکُنْ خازِناً لِغَیْرِکَ» یعنی از آنچه به دست می‌‏آوری در راه خدا انفاق کن و انباردار دیگران مباش. این جمله اشاره می‌‏کند به اینکه عده‌‏ای هستند از اضافه‌‏های اموال خویش انفاق نمی‌کنند و سعی می‌‏کنند اموال خود را ذخیره و جمع‏‌آوری کنند. بیچارگانی هستند که تلاش خود را صرف در نگهداری اموال برای وارثان می‌‏کنند و در قیامت حسابش بر آن بدبخت است. همان وارثانی که گاهی کمترین اعتنایی به آن میّت هم ندارند و عمل خیری برای او انجام نمی‏دهند بلکه از او بدگویی هم می‌‏کنند که آنچه برایشان به ارث گذاشته کم است و کافی نیست، حتی اگر وارثان افراد نیکی هم باشند و از آن اموال در طریق اطاعت خداوند استفاده کنند باز هم مایهی حسرت آن کسانی است که این اموال را روی هم گذاشتند و از دنیا رفتند، چرا که زحمتشان را آنها کشیدند و ثوابش را دیگران می‌‏برند. همان‌گونه که در روایات اسلامی به آن اشاره شده است امام صادق(ع) در تفسیر آیهی شریفه «وَ کَذَلِکَ یُریهُم الله اَعْمالَهُم حَسَراتٍ عَلیهِم» یعنی خداوند این چنین اعمال آنها را به صورتی حسرت‏‌آور به آنان نشان می‌‏دهد (سوره بقره ص 167).

امام صادق فرمود: «هُوَ الرّجُلُ یَدَعُ مالَهُ لایُنفِقُهُ فی طاعَۀِ الله بُخْلاً ثُمَّ یَمُوتُ فَیَدَعُهُ لِمَنْ یَعْمَلُ فیه بِطاعَۀِ الله اَوْ فِی مْعصِیَۀِ الله فَاِنْ عَمِلَ بِهِ فِی طاعَۀِ الله رَآهُ فِی مِیزانِ غَیْرِه فَرَآهُ حَسْرَةً وَ قَد کانَ المالُ لَهُ وَ اِنْ کانَ عَمِلَ بِهِ فِی مَعصِیَةِ الله قَوّاهُ بِذلکَ المال حتّی عَمِلَ بِهِ فِی معصیة الله عزّوجَلّ.» منظور آیه این است که شخصی مال فراوانی از خود به یادگار می‌‏گذارد که براثر بخل در راه خدا انفاق نمی‌‏کند، سپس می‌‏میرد و آن را برای دیگری می‌‏گذارد که در طریق اطاعت خداوند یا معصیت او هزینه می‌‏کند که اگر در راه اطاعت خدا عمل کرده آن شخص و مال خود را در ترازوی دیگری و در نامه‌ی عمل شخص دیگری می‌‏بیند و مایه حسرت او می‌‏شود. در حالی که زحمت مال را او کشیده بود و اگر وارث با آن معصیّت خدا کند آن شخص به وسیله مال خود کمک به معصیّت خداوند کرده است و باز هم مایهی حسرت اوست. (اصول کافی ج 4 ص 42)

یکی از اسامی روز قیامت یوم‌‏الحسرۀ است، یعنی روزی که هم مؤمن و مجرم و همه حسرت می‌‏خورند و همه پشیمان هستند. یکی از افرادی که سخت در حسرت است همین شخص مورد بحث است که اموالی را جمع کرده و برای وارث گذاشته است و به وظایف مالی خود در زمان زنده بودن خود عمل نکرده است و الآن از دنیا رفته و در خانهی قبر و عالم برزخ گرفتار محاکمه و مؤاخذه شده است و دست او به هیچ کجا نمی‏رسد، خصوصاً اگر وارث این اموال را خیلی گناه بکند واویلاست و خصوصاً اگر آن شخص صاحب این اموال وظایف واجب مالی خود را ادا نکرده است مثلاً خمس نداده، زکات نداده، کفاره روزه ماه رمضان را نداده، قرض و دین خود را ادا نکرده است.

انسان باید بنشیند و فکر کند چه کسی دلش به حال انسان می‌‏سوزد که برای ما کارهای عقب مانده و روی زمین مانده را انجام بدهد و این طبیعی است وقتی ما خودمان دلمان به حال خودمان نمی‏سوزد چگونه توقع داریم دیگران برای ما دلسوزی کنند. امام صادق(ع) در یکی از بیانات خود فرمودند: «عَلِمْتُ اَنَّ عَمَلِی لا یَعْمَلُهُ غَیْرِی فَاجَتهَدْتُ» من یقین کردم اعمال و وظایف و تکالیفی را که خدا بر شانه من گذاشته هیچ کس، غیر من آنها را انجام نمی‏دهد، روی این حساب کوشش کردم و جدیّت نمودم آن تکالیف را خودم انجام بدهم و گلیم وظایف خود را خودم از آب درآورم، خصوصاً در مسائل مالی که یقین داشته باشیم کسی برای ما قدمی بر نمی‏دارد مگر اینکه خودمان تا زنده هستیم فکری به حال خود بکنیم و باید از وارث مأیوس و ناامید بود. یک عبارتی مولا علی(ع) دارد که فرمود: «کُنْ وَصِیَّ نَفْسِکَ فِی مالِکَ» یعنی هرگاه خواستی راجع به اموال خود وصیت کنی خودت را وصی خودت قرار بده. یعنی با خودت صحبت کن هر کار با اموال خود می‌‏خواهی انجام بدهی تا زنده هستی خودت بکن، حواله نده و برو، چه کسی به فکر توست، هیچ کس. این سخن را باور کن.

استاد ما حضرت آیت‌‏الله مجتهدی رحمت‌‏الله علیه می‌‏فرمود: شخصی وصیّت کرد بعد از من خمس مرا بدهید و بچّه‏‌های او خمس بابا را بعد از وفات او ندادند، ایشان می‌‏گفت من به پسر بزرگ‏تر او گفتم آیا خمس بابا را دادید گفت نه. من گفتم چرا این وصیت را عمل نکردید، پدر شما در آن عالم می‌‏سوزد. پسرش گفت حاج آقا یک نفر بسوزد بهتر است از اینکه 11 نفر بسوزند.

در پایان این قسمت حضرت امیر می‌‏فرماید: «وَ اِذاَ اَنْتَ هُدیتُ لِقَصْدِکَ فَکُنْ اَخْشَعَ ماتَکُونُ لِرَبِّکَ» یعنی همه‌ی نعمت‏های خدا در خور شکر است و باید برای تمام نعمت‏های پروردگار سپاس به جای آورد، ولی در میان همه‌ی نعمت‏ها چه نعمتی بالاتر از این که با لطف خدا انسان راه هدایت را پیدا کند. با اینکه گروه زیادی در بیراهه‏‌ها سرگردان هستند و شکر هر نعمتی باید متناسب با همان نعمت باشد شکر هدایت، خضوع و خشوع در پیشگاه پروردگار و اطاعت اوامر نواحی اوست.

در این قسمت اشاره می‌‏کند به اهمیّت نعمت هدایت «اَلْحمدُلله الّذی هَدانی لِهَذا وَ مَا کُنّا لَنَهتَدی لَولا اَنْ هَدانَا الله» یعنی شکر خدای را که ما را به راه راست هدایت کرد و اگر او هدایت نمی‌‏کرد ما هدایت نمی‌‏شدیم. معلوم می‌‏شود هدایت به دست خداست. قرآن می‌‏فرماید: «اِنّا هَدَیناهُ السَّبِیل» ما راه را نشان دادیم به فرزند آدم.

در پایان اشاره کنیم به این حدیث معروف در باب عظمت و نعمت هدایت. رسول اکرم(ص) فرمودند: علی جان اگر یک نفر به دست تو هدایت بشود قیمت آن و ارزش آن از هر چه آفتاب بر او می‌‏تابد بالاتر است.

والسلام

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

عباس ابوالحسنی

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
عبدالله
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۵۹ - ۱۴۰۱/۰۲/۲۶
1
0
سلام علیکم خیلی عالی زحمت کشیدید اجرکم عندالله
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: