معنای سخاوت
سخاوت، در مقابل بخل است. سخاوت یعنی انسان در موارد لازم و شایسته، دست و دل باز باشد و با بذل و بخشش خود، نابسامانیهای دیگران را سامان بخشد. انسان بخشنده، گرهگشا و غمزداست و با علاقه و میل، دیگران را از نعمتهایی که خدا به او داده است ـ نعمتهای مادی و معنوی ـ بهرهمند میسازد.
واژه سخاوت از سخا گرفته شده است؛ «سَخَا النّارَ و یَسْخُوهَا» به این معنا است که خاکستر را از هیمهی آتش بزدایند تا بهتر بسوزد و آتش شعلهور شود.[1]
همانگونه که آتش هم اطراف خود را روشن میکند و هم کانون سردِ خانه را گرم مینماید و هم در زیر دیگ، غذا را پخته و آماده برای خوردن مینماید، سخاوت نیز موجب روشنایی و گرم کردن کانون خانوادهها و زمینهسازی برای بهرهمندی بینوایان است.
امام صادق(ع) میفرماید:
سخاوتمند کریم. کسی است که مال خود را در مورد حق و شایسته به مصرف برساند.
مرز بین سخاوت و اسراف، بسیار باریک است. چه بسا افرادی به اسراف و بریز و بپاش، که از گناهان کبیره است، دست میزنند و آن را سخاوت مینامند. سخاوت به معنای جود و بخشش به اندازه در راه حق و عدالت است که اگر از اندازه و از مرز حق خارج شود. اسراف و مذموم خواهد بود. بر همین اساس، امام حسن عسکری(ع) فرمود:
همانا سخاوت دارای اندازه است که اگر از آن اندازه گذشت، اسراف است.
در قرآن، خداوند به پیامبرش میفرماید:
هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (ترک سخاوت و بخشش منما) و بیش از حدّ (نیز) دست خود را مگشای تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی.
سخاوت معمولاً به معنای دست و دل باز بودن در بذل و بخشش است؛ ولی مطابق پارهای از روایات، به معنای حالت بیاعتنایی به اموال دیگران است: چنان که امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:
سخاوت و بلندنظری و بیاعتنایی انسان نسبت به اموال دیگران، از سخاوت در بذل و بخشش برتر است.
سخاوت از دیدگاه قرآن
در قرآن، کلمه سخاوت نیامده است، ولی این معنا با تعبیرهایی مانند ذم بخل، ستایش انفاق و بهرهرسانی به دیگران، که بیانگر همان معنای سخاوت میباشد، آمده است. از جمله در قرآن، در وصف عبادُالرّحمن (بندگان خالص خدا) میخوانیم:
آنان کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف مینمایند و نه سختگیری؛ بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند.
نیز میخوانیم:
کسانی که بخل میورزند، و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده است، انفاق نمیکنند، گمان نکنند این کار به سود آنان است، بلکه برای آنان شرّ است. به زودی، در روز قیامت آنچه را که نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقی بر گردنشان افکنند.
عبارت (مَا آتاهُمُ اللهِ مِنْ فَضْلِهِ) در آیه فوق، بیانگر آن است که مالک حقیقی، خداست و اموالی که در دست ماست، از فضل و کرم اوست. بنابراین، شایسته نیست انسان از سخاوت و بذل و بخشش در راه مالک حقیقی، دریغ کند و راه بخل را برگزیند.
سخاوت در مکتب امامان(ع)
پیامبر اکرم(ص) و امامان شیعه(ع) در گفتار و رفتار خود، به سخاوت و بذل و بخشش در راه حق، اهمیّت بسیار میدادند، و تعبیرات گوناگون، پیروان خود را به این خصلت ارزشمند دعوت مینمودند. پیامبر(ص) فرمود:
انسان سخاوتمند، به خدا و مردم و بهشت نزدیک است.
آن حضرت به عدی پسر حاتم طایی (که پدرش شخصی سخاوتمند بود ولی در حال کفر از دنیا رفت) فرمود:
از پدرت (حاتم) به علّت سخاوتمند بودنش، عذاب سخت برطرف گردید.
امام صادق(ع) فرمود:
در پیشگاه خداوند متعال، جوان سخاوتمند آلوده به گناهان محبوبتر از پیرمرد عابد بخیل است.
حضرت امام رضا(ع) فرمود:
انسان سخاوتمند از غذای دیگران میخورد تا از غذای او بخورند؛ ولی انسان بخیل از غذای دیگران نمیخورد تا از غذای او نخورند.
امیر مؤمنان(ع) فرمود:
سخاوت موجب جلب محبّت افراد میشود و اخلاق انسان را میآراید.
پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) سخاوت فوقالعادهای داشتند و سراسر زندگیشان سرشار از بذل و بخشش بود؛ به طوری که هر کتابی که در شأن آنان نوشته شده، بخشی از آن به سخاوت و بذل و بخشش آنان اختصاص یافته است. در این جا چند نمونه را نقل میکنیم:
نمونهی اوّل
پیامبر اکرم(ص) مشغول طواف کعبه بود، مردی را دید که پرده کعبه را گرفته بود و میگفت: خدایا! به حرمت این خانه مرا بیامرز!
حضرت پرسید: «گناهت چیست؟»
او گفت: من مردی ثروتمند هستم. هر وقت فقیری به سوی من میآید و چیزی از من میخواهد، گویا شعله آتشی به من رو میآورد.
پیامبر(ص) به او فرمود: «از من دور شو! مرا به آتش خود نسوزان».
سپس فرمود: «اگر تو بین رکن و مقام (کنار کعبه) دو هزار رکعت نماز بگزاری و آنقدر گریه کنی که از اشکهایت نهرها جاری گردد، ولی با خصلت بخل بمیری. اهل دوزخ خواهی بود.»[13]
نمونهی دوم
روزی امیر مؤمنان علی(ع) برای مردی پنج بار خرما فرستاد، شخصی از روی اعتراض به آن حضرت گفت: او چیزی از تو تقاضا نکرد، وانگهی یک بار برای او کفایت میکند.
امیرمؤمنان(ع) با تندی به او فرمود:
خداوند مثل تو را در میان مؤمنان، زیاد نکند؛ من میبخشم و تو بخل میورزی!
نمونهی سوم
محفن بن ابی محففن نزد معاویه رفت و برای خوشرقصی و جایزه معاویه، علی(ع) را تحقیر کرد و اینطور گفت: از نزد بخیلترین عرب (یعنی علی(ع)) نزد تو آمدهام.
معاویه با این که دشمن سرسخت علی(ع) بود، نتوانست این تهمت ناجوانمردانه را تحمّل کند، لذا به او گفت:
چگونه علی(ع) بخیلترین عرب است؟ سوگند به خدا! اگر علی(ع) دارای دو اتاق باشد، و یکی از آن اتاقها پر از کاه باشد و دیگری پر از طلا، اتاق طلای او (بر اثر انفاق او) قبل از اتاق کاه، خالی میگردد!
نمونهی چهارم
امام سجّاد(ع) عازم سفر حج بود، از مدینه حرکت کرد تا به سرزمین حَرّه (حدود دو کیلومتری مدینه) رسید. در آن جا قاصدی از طرف خواهرش «حضرت سکینه»، نزد او آمد و هزار درهم پول به امام سجّاد(ع) داد و عرض کرد: خواهر شما این مبلغ را برای شما فرستاده است که در سفر حج به مصرف برسانید.
امام سجّاد(ع) آن پول را گرفت. هنوز چندان فاصلهای از مدینه نگرفته بود که همه آن پول را بین مستمندان تقسیم نمود.[16]
نمونهی پنجم
فقیری به محضر امام صادق(ع) آمد: آن حضرت 400 درهم به او داد. او تشکّر کرد و از آن جا رفت. امام به دنبالش فرستاد که بیاید. او آمد. امام یک نگین انگشتر به او داد و فرمود: «این نگین ده هزار درهم ارزش دارد. هنگامی که نیازمند شدی آن را به همین قیمت بفروش.» او عرض کرد: چرا این مبلغ را با مبلغ اول، یک جا به من ندادی و دوباره مرا احضار نمودی؟
امام صادق(ع) از قول رسول خدا(ص) فرمود:
بهترین صدقه آن است که موجب بینیازی انسان نیازمند گردد.
نمونهی ششم
یکی از اصحاب امام صادق(ع) میگوید: در محضر امام صادق(ع) بودم. فقیری آمد و تقاضای کمک کرد. امام به او کمک فراوانی نمود. او رفت و فقیری دیگر آمد. امام همان کمک را به او نمود. او رفت، فقیر سوم آمد. امام به او نیز همانگونه کمک کرد. او رفت. فقیر چهارم آمد. امام به او کمک نکرد و فرمود: «خداوند به شما وسعت دهد.» سپس فرمود: «اگر کسی سی یا چهل هزار درهم داشته باشد و همه را در راه خیر مصرف نماید ولی چیزی برای خودش باقی نگذارد، جزء کسانی است که دعایشان به استجابت نمیرسد.»[18]
از این روایت فهمیده میشود که در سخاوت، انسان باید نسبت به خود و خویشان و افراد خانواده نیز توجه داشته باشد، بلکه طبق روایات، آنان را در اولویت قرار دهد.
نمونهی هفتم
در یکی از سالها، منصور دوانیقی، دومین طاغوت عبّاسی، امام کاظم(ع) را ناگزیر کرد که در روز عید نوروز، در مجلس تبریک و شادباش بنشیند و هدایای واردشدگان را بپذیرد. هدایای بسیاری آوردند، امام به یکی از غلامان فرمود: «صورتحساب آن هدایا را در سیاههای ثبت کند.» در ساعتهای آخر، پیرمرد صافدلی به محضر امام آمد و تبریک گفت و عرض کرد: دستم از مال دنیا تهی است. نتوانستم هدیهای برای شما بیاورم. در عوض، سه بیت شعری را که جدّم در مرثیّۀ جدّ شما (امام حسین(ع)) سروده است، میخوانم و به شما هدیه میکنم. سپس اشعارش را چنین خواند:
عَجِبْتُ لِمَصْقُولٍ عَلاکَ فِرِنْدُهُ
وَلِأسْهِمٍ نَفَذَتکَ دُون حَرائِرَ
ألّا تَقَضْقَضَتِ السِّهامَ وَ عاقَها
یَوْمَ الْهِیاجِ وَ قَدْ عَلاکَ غُبارٌ
یَدْعُونَ جَدَّکَ وَالدُّمُوعُ غِزارٌ
عَنْ جِسْمِکَ اْلإِجْلالُ وَاْلإِکْبارُ
در شگفتم از آن شمشیرهای برّندهای که در روز عاشورا، بر روی پیکر غبارآلودت فرود آمدند.
و در شگفتم از آن تیرهایی که در دیدهگان بانوان حرم، در پیکرت فرو رفتند، آنگاه که آن بانوان جدّت را میخواندند و چشمانشان پر از اشک بود!
چرا سر و صدای آن تیرها از پیکر مقدّس و با شکوهت دور نگشتند و به جای دیگر نرفتند؟ امام کاظم(ع) به او فرمود: «هدیهات را پذیرفتم. این جا بنشین! خداوند به تو برکت دهد!»
آن گاه امام به خادم فرمود: «نزد رئیس (منصور) برو و مجموع هدایایی را که آورده شده است، به او گزارش بده و بگو آنها را چه کنم. خادم رفت و بازگشت و گفت: منصور میگوید: همهی آنها را به تو بخشیدم، اختیار آنها با شماست. امام همهی آنها را به آن پیرمرد بخشید.[19]
نمونهی هشتم
امام رضا(ع) حدود سه سال در خراسان بود که به شهادت رسید. تنها پسر آن حضرت، امام جواد(ع) بود که هفت سال داشت و در مدینه بود. به امام رضا(ع) خبر رسیده بود که غلامان پسرش، حضرت جواد(ع) را از در خصوصی بیرون میآورند تا دست بینوایان به آن حضرت نرسد. امام رضا(ع) برای حضرت جواد(ع) چنین نوشت:
به من خبر رسیده است که غلامان و دوستان هنگامی که میخواهی از خانه بیرون بیایی، تو را از درِ خصوصی بیرون میآورند نه از درِ عمومی. آنان میخواهند تا از ناحیهی تو خبری به بینوایان نرسد. تو را به حقّ خودم سوگند میدهم! حتماً ورود و خروجت از درِ بزرگ (در عمومی) باشد و هنگام خروج، درهم و دینار همراه خود بردار. هر کسی تقاضای کمک کرد، به او بده و به عموهایت کمتر از پنجاه دینار و به عمّههایت کمتر از 25 دینار نده. هر چه بیشتر دادی، اختیار با خودت هست.
من میخواهم خداوند مقام تو را بالا ببرد. بنابراین، دستت را بگشا و انفاق کن و با توکّل به خداوند صاحب عرش، از کمبود و کم شدن، هراسی به دل راه نده.[20]
پینوشتها
[1] - منجدالطلاب، واژه سخا.
[2] - بحارالأنوار، ج 71، ص 353.
[3] - همان، ج 69، ص 407.
[4] - اسراء (17) آیه 29 .
[5] - میزان الحکمه، ج 1، ص 378.
[6] - فرقان (25) آیه 25.
[7] - آل عمران (3) آیه 180.
[8] - بحارالأنوار، ج 73، ص 308.
[9] - بحارالأنوار ، ج 71، ص 354.
[10] - بحارالأنوار ، ج 73، ص 307.
[11] - بحارالأنوار ، ج 71، ص 254.
[12] - میزان الحکمه، ج 4، ص 220.
[13] - جامعالسعادات، ج 2، ص 154.
[14] - وسائلالشیعه، ج 6، ص 318.
[15] - بحارالأنوار، ج 33، ص 254.
[16] - الفصول المهمّه، ص 189.
[17] - بحارالأنوار، ج 47، ص 61.
[18] - وسائلالشیعه، ج 6، ص 293.
[19] - مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 319.
امام کاظم(ع)سخاوت عجیبی داشت و اگر ثروتی به دستش میآمد آن را بین نیازمندان تقسیم میکرد. کیسههای پولی که به مستمندان میداد. کمتر از سیصد یا چهارصد دینار نبود؛ به طوری که کیسههای آن حضرت در مورد سخاوت او ضربالمثل گردید. بستگانش میگفتند: «شگفتا از کسی که کیسهی امام کاظم(ع)به او برسد و او از اندکی آن شکایت نماید!» (اعیان الشّیعه، ج 7 ص 7).
[20] - عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 8 .
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی