کد مطلب: ۱۳۶۸
تعداد بازدید: ۶۲۲۰
تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۲:۳۵
درسنامه شماره ۲۷
استمرار و مداومت بر خیرات و افعال پسندیده از اهمّیّت ویژه ای برخوردار است به طوری که مولا امیر المؤمنین علیه السّلام در این باره می فرمایند: «قَلِيلٌ‏ يَدُومُ‏ خَيْرٌ مِنْ‏ كَثِيرٍ يَنْقَطِعُ». اندکی که دوام داشته باشد بهتر است از زیادی که استمرار نداشته و قطع می گردد.‏

با وقار در سختی‌ها، صبور در ناگواری‌ها

تا به این جا امام المتّقین علی علیه السّلام صفات فراوان و گوناگونی از اهل تقوا را بر شمردند که هر کدام شامل دریایی از معرفت و نور است، در ادامه این صفات به چند ویژگی دیگر از متّقین اشاره نموده و می فرمایند:

«فِي الزَّلَازِلِ وَقُورٌ وَ فِي الْمَكَارِهِ صَبُورٌ».‏ در شدائد و مشكلات خونسرد و آرام و در برابر ناگواري ها شكيبا و بردبار است.[1]

با وقار در سختی ها

«فِي الزَّلَازِلِ وَقُورٌ». در شدائد و مشكلات خونسرد و آرام است.

«وقور» اسم فاعلِ «وقار» به معنای: سکون و آرامشِ همراه با بردباری، عظمت و شکوه است. خدای متعال در سوره نوح آیه 13 می فرماید: «ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ‏ وَقاراً/ شما را چه شده که برای خداوند عظمتی قائل نیستید؟!». بنا بر این وقور کسی است که آرام امّا بردبار و با عظمت است.[2]

عوامل وقار

وقار یکی از ثمرات و نتایج صفت وارسته حلم است که پیش از این در چند جای خطبه، امام علیه السّلام از آن سخن گفتند و ما نیز به شرح آن پرداختیم. امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند: «اَلوقارُ نتيجةُ الحِلمِ». وقار نتیجه حلم است.‏[3] همچنین در جای دیگر می فرمایند: «سَبَبُ‏ الْوَقَارِ الْحِلْمُ». سبب پیدایش وقار حلم است.[4] البته مولا امیر المؤمنین علیه السّلام عامل دیگری را هم برای وقار بر شمرده اند که عبارت است از «صمت» به معنای سکوت. آن بزرگوار می فرمایند: «الصَّمْتُ وَقَارٌ». سکوت کردن وقار است.[5] و یا می فرمایند: «بِالصَّمْتِ يَكْثُرُ الْوَقَارُ». به سبب سکوت است که وقار بیشتر می شود.[6]

در روایتی آمده است که شمعون بن لاوی که از نوادگان یهودا یکی از حواریّون حضرت مسیح علی نبیّنا و آله و علیه السّلام بود خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله آمده و سؤالاتی پرسید. پیامبر اکرم در پاسخ او مطالبی فرمودند که حاوی نکات و دقائق مهمّ و لطیفی است. از جمله فرمودند: «... فَتَشَعَّبَ مِنَ الْعَقْلِ الْحِلْمُ وَ مِنَ الْحِلْمِ الْعِلْمُ وَ مِنَ الْعِلْمِ الرُّشْدُ وَ مِنَ الرُّشْدِ الْعَفَافُ‏ وَ مِنَ الْعَفَافِ الصِّيَانَةُ وَ مِنَ الصِّيَانَةِ الْحَيَاءُ وَ مِنَ الْحَيَاءِ الرَّزَانَةُ وَ مِنَ الرَّزَانَةِ الْمُدَاوَمَةُ عَلَى الْخَيْر ...» حلم از عقل منشعب می شود و از حلم هم علم به وجود می آید و از علم، رشد و از رشد، عفاف و از عفاف، صیانت (پاک نگاه داشتن خود از بدی ها و عیوب) و از صیانت، حیاء و از حیاء، رزانت و وقار و از وقار، استمرار و مداومت بر خیر ... .[7]

رزانت به معنای وقار و سنگینی است و همان طور که از کلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله پیداست، یکی از انشعابات با واسطه ی عقل انسان -که مخلوقی با ارزش است و در ابتدای همین روایت، خدای متعال آن را به عنوان افسار نفسِ انسان یاد کرده و آن را مایه هدایت و ثواب الهی معرّفی فرموده است- همین رزانت و وقار است. در واقع وقار انسان حاکی از کمال عقل و سلامت این موهبت خدایی در وجود اوست، به همین دلیل وجود نورانی امیر المؤمنین علی علیه السّلام می فرمایند: «يُسْتَدَلُّ عَلَى عَقْلِ الرَّجُلِ بِكَثْرَةِ وَقَارِهِ ...». بر عقل مرد با زیادی وقار او استدلال می شود.‏[8]

نکته دیگری که از این روایت شریف به دست می آید آن است که یکی دیگر از عوامل و اسباب پیدایش وقار، حیاء است. لذا با کمی دقّت ملاحظه می کنیم همیشه انسان های با حیاء با پوششی از وقار چنان آراسته شده اند که همین موجب آن می شود که دیگران بی اختیار در برابرشان کُرنش و تواضع نموده و احترام خاصّی قائل می شوند.

مداومت بر خیر، مبتنی بر وقار

همچنین رسول خدا صلّی الله علیه و آله در این روایت مداومت بر اعمال خیر را محصول همین صفت وارسته ی وقار و رزانت معرّفی می فرمایند. استمرار و مداومت بر خیرات و افعال پسندیده از اهمّیّت ویژه ای برخوردار است به طوری که مولا امیر المؤمنین علیه السّلام در این باره می فرمایند: «قَلِيلٌ‏ يَدُومُ‏ خَيْرٌ مِنْ‏ كَثِيرٍ يَنْقَطِعُ». اندکی که دوام داشته باشد بهتر است از زیادی که استمرار نداشته و قطع می گردد.‏[9] آثار و ثمرات پر برکتی که برای ترک گناه و انجام امور خیر و ثواب در آیات و روایات اسلامی ذکر گردیده، همه و همه در پرتو مداومت بر آن ها به دست می آید و اثر انجام مقطعی و زودگذر آن ها هرگز با ثمرات این استمرار قابل مقایسه نیست. این قانونی است که در تمامی کارها باید مدّ نظر قرار بگیرد و تمام انسان های موفّق و سربلند جامعه، بی تردید از عنصر تلاش و مداومت برای نیل به پیروزی و موفّقیّت بهره گرفته اند. گرفتاری بسیاری از مردم در امورات اخروی و دنیویشان همین نکته است. توده ی کثیری از جامعه ما چه در امور معنوی و چه در امور مادی، از تلاش، مداومت و استمرار لازم برخوردار نیستند و همین مانع از موفّقیت و سیر تکاملی ایشان می شود. به عنوان نمونه مقایسه کنید شخصی را که با تلاوت قرآن کریم مأنوس بوده و هر روز قرآن می خواند و یا این که هر شب به هنگام سحر به نماز شب و تهجّد می پردازد، با فرد دیگری که تنها در ماه مبارک رمضان تلاوت قرآن دارد و در سال کم تر از عدد انگشتان دو دست خود نماز شب می خواند. هر عقل سلیمی تفاوت این دو نفر را تصدیق می کند. یا در نظر داشته باشید جوانی را که هر روز یک ساعت ورزش می کند، آیا با انسانی که سالی دو بار یا بیشتر چند حرکت ورزشی نامنظّم انجام می دهد برابر است؟! مسلّم و واضح است که هرگز این طور نیست. قرآن کریم در باره کسانی که در مسیر خیر و ایمان، استقامت به خرج می دهند می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ». به يقين كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداوند يگانه است! سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مى ‏شوند كه: نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است.[10] همچنین در سوره احقاف می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ * أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ». كسانى كه گفتند: پروردگار ما اللَّه است، سپس استقامت كردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگين مى ‏شوند. * آن ها اهل بهشتند و جاودانه در آن مى ‏مانند، اين پاداش اعمالى است كه انجام مى‏ دادند.[11]

حال جالب است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله عامل تحقّق و دست یابی به مداومت بر خیر را همین صفت والای وقار معرّفی می کنند.

صفاتی که ریشه در وقار دارد

در ادامه حدیث مذکور پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله چند صفت را از انشعابات رزانت و وقار انسان می دانند. حضرت فرمودند: «وَ أَمَّا الرَّزَانَةُ فَيَتَشَعَّبُ مِنْهَا اللُّطْفُ وَ الْحَزْمُ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ تَرْكُ الْخِيَانَةِ وَ صِدْقُ اللِّسَانِ وَ تَحْصِينُ الْفَرْجِ وَ اسْتِصْلَاحُ الْمَالِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْعَدُوِّ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَرْكُ السَّفَهِ فَهَذَا مَا أَصَابَ الْعَاقِلُ بِالرَّزَانَةِ فَطُوبَى لِمَنْ تَوَقَّرَ وَ لِمَنْ لَمْ تَكُنْ لَهُ خِفَّةٌ وَ لَا جَاهِلِيَّةٌ وَ عَفَا وَ صَفَحَ». امّا وقار و رزانت، پس از آن این صفات انشعاب پیدا می کند: 1. لطف 2. دورانديشى 3. امانت دارى 4. ترك خيانت 5. راستگوئى 6. پاك دامنى 7. اصلاح مال 8. آمادگى براى مقابله با دشمن 9. نهى از منكر 10. ترك سفاهت و نابخردى. پس خوشا به حال کسی که با وقار است و سبك و بی مقدار و جاهل نيست، و می بخشد و گذشت می نماید.[12]

یک صفت و این همه آثار و برکات فراوان! همین نکته باعث شده مولایمان علی علیه السّلام وقار را از جمله صفات متّقین بر شمرند. امّا نکته ای که باید در این فراز خطبه به آن توجّه داشت این است که وقاری که مراد امیر المؤمنین علیه السّلام است، آن وقاری است که طبق فرمایش خود حضرت به هنگام سختی ها و مشکلات در انسان با تقوا وجود دارد وگرنه در حالت رفاه و آسایش بسیاری از انسان ها با پوشش وقار جلوه می کنند امّا این که روح ایمان و تقوا چنان سکینه و آرامشی به انسان بدهد که حتّی در سختی ها و مشکلات هم، همچون کوهی استوار، خم به ابرو نیاورده و متزلزل نگردد، این تنها از متّقین راستینی بر می آید که علی علیه السّلام اوصافشان را در این خطبه بیان فرموده اند. قرآن کریم درباره آرامش مؤمنین و تلازم آن با تقوا فرموده است: «إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‏ وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً». (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه كافران در دل هاى خود خشم و نخوت جاهليّت داشتند و (در مقابل،) خداوند آرامش و سكينه خود را بر فرستاده خويش و مؤمنان نازل فرمود و آن ها را به حقيقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر كس شايسته ‏تر و اهل آن بودند و خداوند به همه چيز دانا است.[13]

امیر المؤمنین علیه السّلام الگوی وقار

وجودِ مقدّس امیر المؤمنین علیه السّلام که امام الاتقیاء است، در بحبوحه ی مشکلات و کشاکش سختی ها، سرآمد و اسوه ی آرامش و وقار بود. به شهادت تاریخ، دوران عمر مبارکش سراسر مقارن بود با انواع سختی ها و شدائد، مخصوصاً پس از شهادت رسول خدا صلّی الله علیه و آله که دیگر جان مبارکش آماج بلا و غربت شد و حتّی در دوران کوتاه خلافت خود نیز دائماً در جنگ با منافقین و بیعت شکنان به سر می برد، امّا لحظه ای خم به ابرو نیاورد و در اوج سختی ها ملجأ و پناه دیگران بود. پس از شهادت آن بزرگوار، مردم پیرمردی را دیدند که گریه کنان در مقابل خانه ی امام علیه السّلام ایستاد و شروع کرد به مدح و توصیف آن حضرت، از آن جمله خطاب به امیر المؤمنین فرمود: «كُنْتَ كَالْجَبَلِ‏ الرَّاسِخِ‏ لَا تُحَرِّكُكَ الْعَوَاصِفُ .../ تو همانند کوهی استوار بودی که طوفان ها تکانت نمی داد»، وقتی ‏از امام مجتبی علیه السّلام در باره آن پیر سالخورده سؤال شد، حضرت مجتبی فرمودند: او خضر نبی بود.[14]

علی علیه السّلام فرمودند: «كُنْ فِي الشَّدَائِدِ صَبُوراً وَ فِي‏ الزَّلَازِلِ‏ وَقُوراً». در شدائد صبور باش و در سختی ها اهل وقار باش.[15] شاگردان و تربیت یافتگان مکتب او نیز راه امامشان را پیش گرفتند و در سخت ترین لحظات و حتّی در چنگال دشمنانِ علی علیه السّلام که کینه او را در سینه داشتند، وقار و عظمت خود را از دست ندادند و همچون مرادشان امیر المؤمنین علیه السّلام، مردانه و با صلابت جان خود را در راه ولایت و محبّت علی علیه السّلام فدا نمودند چنان چه میثم تمّار، قنبر، کمیل و ... این چنین با پیکری خون آلود، بال گشودند و به رضوان پروردگار پَر کشیدند و تا قیامِ قیامت، نام درخشانشان از صفحه تاریخ پاک نگشته و داستان وقار و جوانمردیشان زبان زد خاص و عام خواهد بود.

به كوهى گفت مورى روز باران/ به سوراخى شو از آسيب طوفان‏

به خنده گفت كوه سخت بنياد/ به تو باران تواند كرد بيداد

مرا باران برافشاند ز رخ گرد/ تو را سيلى شود پر حسرت و درد

دلا چون كوه شو، ز آشوب دوران/ مينديش از جفاى باد و باران‏

شکیبا در برابر ناگواری ها

«وَ فِي الْمَكَارِهِ صَبُورٌ». و در برابر ناگواري ها شكيبا و بردبار هستند.

پیش از این فراز نیز، امام علیه السّلام در دو جای دیگر از خطبه (صَبَرُوا ایاماً قصیرةً- و صبراً فی شدّةٍ) از مقام صبر اهل تقوا سخن گفتند و این بار سوّمی است پای صبر به خطبه امام کشیده می شود، امّا هر بار نکته ای در کلام مولا در باره صبر وجود دارد. بار اوّل از صبر به طور مطلق یاد شد و بار دوّم حضرت صبر در برابر شدّت و سختی را بیان فرمودند و این بار سخن از مقام صبر متّقین در مقابل اموری است که نسبت به آن ها کراهت داشته و از آن ها خوششان نمی آید. در صبر در برابر شدائد، گاهی آن شدّت و سختی مورد کراهت انسان نیست، مثلاً در امور دنیوی شخصی که برای کسب درآمد زیاد، مشقّتِ کار و تلاشِ سخت تر و بیشتر را به جان خریده و در برابر مشکلاتش صبر می کند، با این حال به خاطر آینده ای که برای خود ترسیم کرده از این سختی و هجمه کار، تنفّر و انزجار ندارد. یا به عنوان مثال در امور معنوی و اخروی، کسی که در ایّام بلند سال و در فصل گرما و تشنگی، آن هم در محیط کاری که با آتش و کوره سر و کار دارد، روزه مستحبّ می گیرد، درست است که در راه طاعت پروردگار بر مشقّت روزه داری صبر می کند امّا هرگز از آن کراهت ندارد زیرا اگر بدش می آمد اصلاً روزه نمی گرفت.

امّا بعضی امور در زندگی انسان ها پیش می آید که مورد کراهت آن هاست و از پیش آمد آن رنج می بینند مثل ابتلا به مصیبت عزیزان، یا مورد ظلم و ستم دیگران قرار گرفتن و یا مشاهده جنایات دل خراش و فراوانی که امروزه دل هر انسان آزاده ای را داغ دار نموده و قلب هر صاحب وجدانی را جریحه دار کرده است. این ها اموری هستند که همچون فلز گداخته ای بر قلب اهل تقوا می نشینند و چشمانشان را اشک بار نموده و دل هایشان را عزادار می کنند، امّا متّقین در برابر این ناملایمات هرگز لب به شکوه نگشوده و به درگاه خدا ناشکری نمی کنند، دامن عفّتشان عاری از هرگونه جزع و فزع است و با قلبی آکنده از ایمان و امید به خدا بر این مصائب صبر می کنند، چراکه می دانند دنیا را با تمامی خوب و بدش پایانی است و در ورای آن عالمی خواهد بود که محکمه عدل خداست و ظالمین در آن راه فراری ندارند و مظلومین و صابران نتیجه پایداری خود را به بهترین شکل خواهند دید.

امام باقر علیه السّلام در باره اهمّیّت صبر در برابر مکاره دنیا می فرمایند: «الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ‏ وَ الصَّبِرِ مَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَكَارِهِ فِي الدُّنْيَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا أَوْ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ». بهشت با سختی ها و صبر آمیخته شده است، هر کس بر سختی های دنیا صبر کند داخل بهشت خواهد شد و جهنّم با لذّات و شهوات آمیخته است، هر کس لذّات و خواسته های نفسش را به او بدهد (به قیمت گناه و نافرمانی پروردگار) داخل جهنّم خواهد شد.[16] حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام نیز کلید رسیدن به خواسته ها را صبر در برابر مکاره معرّفی نموده و می فرماید: «إِنَّكُمْ لَا تُدْرِكُونَ مَا تُحِبُّونَ إِلَّا بِصَبْرِكُمْ عَلَى مَا تَكْرَهُونَ». همانا شما به آن چه دوست دارید نمی رسید مگر به وسیله صبر بر آن چه که کراهت داشته و دوست نمی دارید.‏[17]

درجات متّقین در برابر مصائب

قبلاً از مقام رضای اهل تقوا سخن گفته بودیم. یکی از مراتب بالای متّقین آن است که نه تنها در برابر مقدّرات حضرت حق سر تسلیم فرو می آورند بلکه نسبت به اراده خدای متعال رضایتمند هستند. اوج مقام رضای پروردگار در وجود مقدّس ابا عبد الله الحسین علیه السّلام تجلّی نمود آن گاه که تیر سه شعبه روی دستان پدر و در حالتی که چشمان خود را به چشمان کودک معصومش دوخته بود، فرزند شش ماهه اش را ذبح کرد. سیّد بن طاووس در کتاب شریف لهوف می نویسد: «وَ قَالَ لِزَيْنَبَ نَاوِلِينِي وَلَدِيَ الصَّغِيرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَيْهِ لِيُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْكَاهِلِ الْأَسَدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِي نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَيْنَبَ خُذِيهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِكَفَّيْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ‏ عَلَيَ‏ مَا نَزَلَ بِي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ». حضرت اباعبد الله الحسین علیه السّلام به زینب کبری سلام الله علیها فرمود: کودک کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم، کودک را از او گرفت و به او اشاره کرد تا ببوسدش امّا حرملة بن کاهل اسدی که خدای تعالی لعنتش کند به سوی کودک تیری پرتاب کرد که بر گلوی او نشست و ذبحش نمود، امام علیه السّلام به زینب کبری فرمود: کودک را نگاه دار، سپس با دو دست خود خون علی اصغر را گرفت و آن گاه که دستانش از خون علی لبریز شد به سمت آسمان پاشید و فرمود: آن چه بر من نازل شد (مصیبت علی اصغر) برایم آسان است چون در مقابل دیدگان خداست.[18]

در بلا هم می چشم لذّات او/ مات اویم مات اویم مات او

امّا مقام رضا و ظرفیت هر انسان با دیگری متفاوت است. هیچ اهل تقوائی را نمی توان با سیّد الشّهدا علیه السّلام مقایسه نمود. بسیاری از متّقین تا حدّ و مرزی صاحب مقام رضا هستند امّا بالاتر از آن را، تنها تسلیم پروردگار اند و بر مصیبت صبر می کنند. لذا رسول خدا صلّی الله علیه و آله به اباذر فرمودند: «یا اباذرٍّ! ... فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَعْمَلَ لِلَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) بِالرِّضَا فِي الْيَقِينِ فَافْعَلْ، وَ إِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَإِنَّ فِي‏ الصَّبْرِ عَلَى‏ مَا تَكْرَهُ‏ خَيْراً كَثِيراً، وَ إِنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ، وَ الْفَرَجَ مَعَ الْكَرْبِ، وَ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً». ای اباذر! اگر توانستی برای خدای عزّ و جلّ با رضایتی که در یقین است (رضا که محصول یقین است) عمل کنی پس چنین کن و اگر نتوانستی پس در صبر بر آن چه نمی پسندی (مورد رضای تو نیست) خیر زیادی است و به درستی که پیروزی همراه با صبر است و گشایش با اندوه می باشد و همانا با عسر و مشقّت، راحتی و آسایش به همراه خواهد بود.[19]

خوشا به حال کسانی که در برابر مکاره و ناگواریهای دنیا اهل رضا هستند و در مرحله بعد، خوش به سعادت آنان که در برابر مصائب و مکاره صابراند و شکر گزار پروردگار متعال. ابن عبّاس می گوید: روزی رسول خدا صلّی الله علیه و آله بر انصار داخل شده و فرمودند: «أَ مُؤْمِنُونَ أَنْتُمْ؟» آیا شما مؤمن هستید؟ انصار سکوت کردند (و پاسخی ندادند). مردی عرضه داشت: آری ای رسول خدا! پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: و علامت ایمان شما چیست؟ گفتند: «نَشْكُرُ عَلَى‏ الرَّخَاءِ وَ نَصْبِرُ عَلَى الْبَلَاءِ وَ نَرْضَى بِالْقَضَاءِ» بر وسعت و آسایش زندگی شکر می کنیم و بر بلاء صبر می نمائیم و به قضاء الهی راضی هستیم. پس رسول خدا فرمودند: «مُؤْمِنُونَ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» قسم به پروردگار کعبه که شما مؤمن هستید.[20]

به همین جهت ائمّه اطهار علیهم السّلام به ما آموخته اند تا در زیارت اولیاء خدا و در لحظات اجابت دعا از خدای متعال مقام رضا و صبر را طلب کنیم چنان چه در زیارت امین الله می خوانیم: «اللَّهُمَ‏ فَاجْعَلْ‏ نَفْسِي‏ مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ‏- رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِكَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيَائِكَ مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلَائِكَ شَاكِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِكَ ...». خدایا! نفسم را مطمئنّ از قَدَرت (اندازه گیریت)، راضی به قضایت (حُکمت‏)، علاقه مند به ذکر و دعایت، دوستدار برگزیدگانِ اولیائت، محبوب زمین و آسمانت، شکیبا بر نزول بلایت، (و) شاکر نعمت های زیادت ... قرار ده.[21] مرحوم شهید ثانی نقل می کند: حضرت يونس به جبرئيل عليه السّلام گفت: عابدترين فرد اهل زمين را به من نشان ده؟ جبرئيل عليه السّلام مردى را به او نشان داد كه مرض جذام، دست و پايش را قطع نموده و چشم و گوشش را نيز از بين برده بود. با اين حالت مى‏ گفت: «إِلَهِي مَتَّعْتَنِي بِهِمَا مَا شِئْتَ وَ سَلَبْتَنِي مَا شِئْتَ وَ أَبْقَيْتَ لِي فِيكَ الْأَمَلَ بِأَبَرِّ بَابِ الْوُصُولِ‏». خدايا! مشيّت و خواسته ‏ات بر اين تعلّق گرفت كه مدّتى مرا از دست و پا بهره‏ مند گردانى و باز مشيّت تو بر اين تعلّق گرفت كه دست و پا و چشم و گوش را از من بگيرى و براى من آرزوى وصال درگاه خودت را باقى بگذارى».[22] آری بندگانی این چنین صابر بر مکاره و مشتاق وصال معبود، در هر دوره ای از روزگار، حجّت های خدا هستند در روز قیامت برای کسانی که این حالات را افسانه ای بیش تصوّر نمی کردند.

پی‌نوشت‌ها:

[1] ترجمه از آیت الله مکارم شیرازی.

[2] ترجمه مفردات راغب ج ‏4 ص 477/ قاموس قرآن ج 8 ص 234/ فرهنگ ابجدی ص 994.

[3] غرر الحكم و درر الكلم ص 28.

[4] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 282.

[5] همان ص 37.

[6] همان ص 187.

[7] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج ‏1 ص 117.

[8] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص555.

[9] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص 481.

[10] سوره فصّلت/ آیه 30 (ترجمه مکارم).

[11] سوره احقاف/ آیه 13 و 14 (ترجمه مکارم).

[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏ 1 ص 118.

[13] سوره فتح/ آیه 26 (ترجمه مکارم).

[14] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج ‏2 ص 347.

[15] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 391.

[16] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 89.

[17] مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد ص 42.

[18] اللهوف على قتلى الطفوف (ترجمه فهرى) ص 117.

[19] الأمالي (للطوسي) ص 536.

[20] مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد ص 42.

[21] كامل الزيارات ص 40.

[22] آرام بخش دل داغديدگان ( ترجمه مسكن الفؤاد) ص 222.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: