کد مطلب: ۱۳۶۹
تعداد بازدید: ۵۴۵۱
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۲:۵۲
درسنامه شماره ۲۸
معمولاً انسان ها در شرایط سخت و ناگوار زمام صبر از کف داده و دست به انجام کارهایی می زنند که از انسان سالم و عاقل در حالت عادی بسیار بعید و ناشایست است. چه بسیار تصمیم های عجولانه و ناپسند و چه فراوان جنایات و جرائمی که بر اثر صبر نکردن در مشکلات، گریبان گیر انسان ها می شود.

شکرگزار در خوشی‌ها، پیراسته از ظلم و گناه و مُعترِف به حقیقت

مولا امیر المؤمنین علیه السّلام در ادامه‌ی صفات اهل تقوا به چند ویژگی دیگر از متّقین اشاره نموده و می فرمایند:

«وَ فِي الرَّخَاءِ شَكُورٌ لَا يَحِيفُ عَلَى مَنْ يُبْغِضُ وَ لَا يَأْثَمُ فِيمَنْ يُحِبُّ يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ».‏ و در موقع نعمت و راحتى سپاس گزار است، نسبت به كسى كه دشمنى دارد ظلم نمى‏ كند و به خاطر دوستى با كسى مرتكب گناه نمى ‏شود، پيش از آن كه شاهد و گواهى بر ضدّش اقامه شود خود به حقّ اعتراف مى‏ كند.[1]

شکرگزار در خوشی ها

«وَ فِي الرَّخَاءِ شَكُورٌ». و در موقع نعمت و راحتى سپاس گزار است.

در فرازهای قبلی (يُمسى وَ هَمُّهُ الشُّكرُ) هم امام علیه السّلام در باره مقام شکر گزاری اهل تقوا سخن گفتند و ما به مناسبت، توضیحاتی ذیل آن آوردیم، در این عبارت نیز بار دیگر به این ویژگی در اهل تقوا می پردازند. پیش از این سخن از مطلق شکر بود و این بار امام علیه السّلام به قرینه ی صبر در مکاره، به شکر در نعمت و آسایش اشاره می فرمایند. معمولاً انسان ها در شرایط سخت و ناگوار زمام صبر از کف داده و دست به انجام کارهایی می زنند که از انسان سالم و عاقل در حالت عادی بسیار بعید و ناشایست است. چه بسیار تصمیم های عجولانه و ناپسند و چه فراوان جنایات و جرائمی که بر اثر صبر نکردن در مشکلات، گریبان گیر انسان ها می شود. از طرفی هم بشر در فراخی نعمت و آسایش، دچار بیماری غفلت می شود و چنان مست قدرت، ثروت، سلامت و ... می شود که به کلّی از یاد خدا و اطاعت او غافل می گردد. و اگر این غفلت ادامه یابد، نفس سرکش چنان افسار عقل و دین را کنار می زند و پاره می کند که صاحبش را به سرعت به قعر درّه هلاکت و شقاوت ساقط می نماید. امّا اهل تقوا حتّی اگر از سوی خدای متعال دارای وسعت و رفاه شوند، از یاد خدا و شکر به درگاه او غفلت نمی ورزند. فقر و غنا و بیماری و صحّت در روح ایمان و تقوایشان تأثیری ندارد و در همه حال از اطاعت و بندگی پروردگار فارغ نمی گردند. ایشان هر نعمتی را که به دست می آورند، موهبتی از جانب خدا می دانند که پروردگار به واسطه آن، ایشان را در بوته امتحان قرار داده و لذا به درگاه او شکر گزار اند و حقیقت شکر را با به کار بردن نعمت های الهی در راه اطاعت و رضای او تحقّق می بخشند.

روزى حضرت عيسى عليه السّلام به مرد نابيناى مفلوجى برخورد كرد كه علاوه بر فلج بودن مبتلا به مرض برص (يعنى پيسى) و جذام نيز بود، مرض جذام گوشت بدن او را متلاشى كرده بود و با اين حالت مى‏ گفت: «اَلحمدُ للَّهِ‏ الَّذى‏ عافانى‏ مِمَّا ابتَلى‏ بِهِ‏ كَثيراً مِن خَلقِهِ». حمد و ثنا سزاوار آن خدايى است كه مرا از بلايى كه بيشتر مردم به آن مبتلا هستند عافيت داده است. حضرت عيسى عليه السّلام از آن مرد پرسيد آن بلا چيست كه خدا از تو بر طرف نموده است؟ گفت: اى روح اللَّه! من بهترم از كسى كه خداوند در قلب او آن چيزى را كه در قلب من است قرار نداده و آن چيز معرفت خدا است. حضرت عيسى عليه السّلام فرمود: راست گفتى اى مرد. سپس حضرت عيسى به آن مرد گفت: دستت را به من بده؛ آن مرد دستش را به حضرت داد و به معجزه حضرت عيسى عليه السّلام به زيباترين صورت و قيافه در آمد و خداوند تمام آن امراضى را كه در او بود از بين برد و شفا داد. حضرت عيسى عليه السّلام با آن مرد رفيق شد و با هم عبادت مى ‏كردند.[2]

به دشمنش ظلم ننموده و به خاطر دوست گناه نمی کند

«لَا يَحِيفُ عَلَى مَنْ يُبْغِضُ وَ لَا يَأْثَمُ فِيمَنْ يُحِبُّ». نسبت به كسى كه دشمنى دارد ظلم نمى‏ كند و به خاطر دوستى با كسى مرتكب گناه نمى ‏شود.

اوّل پله و درجه در ملبَّس شدن به لباس تقوا ترک گناهان و انجام واجبات الهی است. امیر المؤمنین علی علیه السّلام در این خطبه در صدد بیان صفات اهل تقوا هستند. پس پُر واضح است که یکی دیگر از صفات اهل تقوا آن است که به دیگران ظلم نمی کنند و مرتکب گناه نمی شوند. امّا نکته ای که در این کلام امام علیه السّلام وجود دارد آن است که اهل تقوا حتّی به دشمن خویش هم ظلم و تعدّی ننموده و به خاطر دوستی و محبّت دیگران پای خود را از مرزها و حدود الهی فراتر نمی گذارند. ملکه عدالت و تقوا در ایشان چنان بال و پر گرفته که در رعایت آن، دوست و دشمن را به یک چشم می بینند. چنان مطیع خدا هستند که در اجرای فرامین او کوتاهی ننموده و گزینشی عمل نمی کنند. اگر با کسی دشمنی دارند، از حدود پروردگار چشم پوشی نمی کنند تا به هر طریقی که شده دشمن خود را سرکوب و زمین گیر کنند با وجود آن که زمینه ی این کار که همان بغض باشد در درونشان وجود دارد. نمونه ی این صفت وارسته را در جنگ صفّین می توان دید. لشکریان معاویه برای مدّتی به آب خوراکی که در نزدیکی هر دو سپاه بود و از آن رفع عطش می کردند دست یافتند، بلافاصله آب را بر روی سپاه امیر المؤمنین علیه السّلام بستند تا بدین وسیله کار را بر ایشان سخت کرده و آن ها را از پای در آورند. به دستور امیر المؤمنین علیه السّلام با حمله ی جانانه ای شریعه از دست دشمن آزاد شد و به دست سپاهیان امام علیه السّلام افتاد، برخی خواستند به تلافی بستن آب توسّط لشکر معاویه، آب را به روی ایشان ببندند امّا امیر المؤمنین علیه السّلام مانع این کار شده و اجازه دادند همچنان دشمن برای رفع عطش خود و چهارپایانشان از شریعه آب بردارند. همچنین در اسلام عزیز دستور داده شده تا از بد رفتاری با اسراء پرهیز شود. آب دشمن به سمّ و مثل آن آلوده نگردد. چنان چه می بینید امروزه مراجع تقلید ما استفاده از وسایل کشتار جمعی مثل بمب های اتمی، میکروبی و ... را شرعاً حرام اعلام کرده اند. همچنین در دین ما آزار و اذیّت کودکان، سالخوردگان، زنان و بیماران دشمن جایز نیست و کاری زشت و ناجوانمردانه به حساب می آید. در دین مبین اسلام تخریب مزارع و نابودی درختان دشمن، کاری حرام و ناشایست محسوب می شود. این ها همه بدان معناست که حتّی در رفتار با دشمن نباید از حریم قوانین الهی تعدّی نموده و به دشمن ظلم کرد. اهل تقوا هرگز به جهتِ تشفّی خاطر و تلافی بدی های دشمن، در حقّ او ظلم نمی کنند.

از سوی دیگر محبّت و احساس بر عقل و ایمان ایشان غالب نیست. به خاطر عشق و علاقه نسبت به شخص یا اشخاصی، خود را در دام شیطان نمی اندازند. زیرا نه تنها هیچ محبّتی در دل ایشان بر محبّت خدا غلبه ندارد بلکه اساساً هر آن چه را دوست می دارند بر محور محبّت خداست. دوست خود را بر مبنای محبّت خدا و اطاعت از او انتخاب می کنند. در انتخاب همسر ملاکی جز عبودیّت پروردگار ندارند و در انتخاب هر کس یا هر چیز خدا را محور گزینش و انتخاب خود قرار می دهند. با این حساب هرگاه کسی در این مسیر بخواهد ما بین ایشان و خدا فاصله ایجاد کند، در صورت اصلاح نشدن از او فاصله می گیرند چراکه هرگز حاضر نیستند رضای دیگران را به قیمت خشم خدا به دست آورند. به عنوان مثال وقتی عقیل برادر امیر المؤمنین علیه السّلام در ایّام حکومت امام، به خاطر فشار زندگی و ابتلاء به فقر از حضرت درخواست کمک جزئیِ اضافی از بیت المال نمود، امام علیه السّلام بی آن که قرابت او را در نظر بگیرند، توبیخش کردند و آتشی را به دست او نزدیک نموده و او را از حرارت آتش جهنّم برحذر داشتند.

اهل تقوا در دشمنی و بغض نیز این گونه اند. یعنی ملاک دشمنی و بغض ایشان نسبت به افراد، خدای متعال است. در قاموس ایشان دشمن خدا و اولیاء خدا، دشمن محسوب شده و دوستان ایشان، دوست می باشند. چنان چه در زیارت عاشورا می خوانیم: «إنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم وَ حَربٌ لِمَن حارَبَکُم وَ وَلِیٌّ لِمَن والاکُم وَ عَدُوٌّ لِمَن عاداکُم». همانا من در صلحم با کسی که با شما (اهل بیت) در صلح باشد و در جنگم با هر که با شما بجنگد و با دوستان شما دوستم و با دشمنانتان دشمنم.

حزب الله دوستان اهل تقوا هستند و حزب شیطان دشمنانشان. متّقین ملاک حبّ و بغض را خدای متعال می دانند. از لغزش های دوستان خدا و غافلان کریمانه می گذرند و در برابر دشمنان خدا اهل تساهل و تسامح نیستند همان طور که قرآن در وصفشان فرموده: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم ...». محمّد (ص) فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند.[3] در برابر دشمن چون کوه ایستادگی می کنند و چون شیر ژیان می غرّند و در عین حال از ظلم و زیاده روی نسبت به دشمن نیز پرهیز می کنند.

آری آن که معیار حبّ و بغضش خداست، هرگز در دشمنی ظلم ننموده و در دوستی خود، خدا را فراموش نمی کند.

اعتراف به حقّ

«يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ». پيش از آن كه شاهد و گواهى بر ضدّش اقامه شود خود به حق اعتراف مى‏ كند.

در دادگاه و محکمه همیشه یک طرف مدّعی است و طرف دیگر انکار می کند. مثلاً کسی ادّعا می کند که دیگری حقّ او را خورده و دیگری نیز در مقابل ادّعای او، او را انکار می کند. در این جا قاضی از شخص مدّعی می خواهد که ادلّه خود را به دادگاه ارائه دهد و اگر برای ادّعای خود شاهدی دارد بیاورد. اقامه شهادت و ارائه دلیل برای وقتی است که شخص خاطی خطای خود را نپذیرد و گناه خود را انکار کند. امّا در باره اهل تقوا این گونه نیست. اگر از دیگران حقّی به گردن داشته باشند حتماً بدون درنگ به آن اعتراف می کنند به طوری که شخص صاحب حق، از ناحیه انسان متّقی اصلاً احساس نگرانی نسبت به تضییع حقّش ندارد زیرا کتمان حقیقت و یا انکار آن، خیانت و دروغ محسوب شده و از بزرگ ترین گناهان کبیره می باشد و ارتکاب گناه کبیره با مقام تقوا و عدالت اهل تقوا سازش ندارد. شاید سؤال شود که چگونه اهل تقوا مرتکب خطائی می شوند که نیاز به اعتراف داشته باشد؟! پاسخ این سؤال آن است که سهو و اشتباه تنها در حریم عصمت انبیاء و ائمّه اطهار راه ندارد و دیگر انسان ها از این ناحیه معصوم نیستند و ممکن است از ایشان سهو و نسیانی صورت بگیرد که باعث حقوقی شود که اداءِ آن ها بر ایشان فرض و واجب است. به عنوان مثال اگر یک پزشک با تقوا از روی سهو یا نسیان داروئی را برای مریض خود تجویز کند که موجب تشدید بیماری و یا عوارض دیگری در بیمار شود، بدون آن که بیمار علیه او شکایت و یا اقامه بیّنه کند، خودش به خطای خود اعتراف نموده و در صدد جبران بر می آید. چراکه اهل تقوا خوب می دانند مجازات دنیا به مراتب راحت تر از عقاب آخرت و خشم پروردگار متعال است. قرآن کریم به اهل ایمان دستور می دهد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً فَاللَّهُ أَوْلى‏ بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى‏ أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً». اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! كاملًا قيام به عدالت كنيد! براى خدا شهادت دهيد، اگر چه (اين گواهى) به زيان خود شما، يا پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد! (چرا كه) اگر آن ها غنىّ يا فقير باشند، خداوند سزاوارتر است كه از آنان حمايت كند. بنا بر اين، از هوى و هوس پيروى نكنيد كه از حق، منحرف خواهيد شد! و اگر حق را تحريف كنيد، و يا از اظهار آن، اعراض نماييد، خداوند به آن چه انجام مى ‏دهيد، آگاه است.[4]

اعتراف به حقّ و امداد الهی

رسول خدا صلّی الله علیه و آله در حدیثی با تقوا ترین افراد را این گونه معرّفی می کنند: «أَتْقَى‏ النَّاسِ‏ مَنْ‏ قَالَ‏ الْحَقَّ فِيمَا لَهُ وَ عَلَيْهِ». با تقوا ترین مردم کسی است که حق را بگوید چه در آن جا که به نفعش باشد و چه در جائی که به ضررش باشد.[5] ملاحظه می شود که اعتراف به حق رابطه عمیقی با تقوا دارد و از اهمّیّت به سزائی برخوردار است به طوری که رسول خدا صلّی الله علیه و آله گوینده حقیقت را در زمره با تقوا ترین مردم برشمرده اند و چنان چه خواهد آمد، حضرت زین العابدین علیه السّلام در لحظات آخر عمر شریفشان، صبر بر حقیقت را به فرزندگرامی خود سفارش می کنند. امام باقر علیه السّلام فرمودند: «لَمَّا حَضَرَتْ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع الْوَفَاةُ ضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ بِمَا أَوْصَانِي بِهِ أَبِي حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ يَا بُنَيَّ‏ اصْبِرْ عَلَى‏ الْحَقِ‏ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً». وقتی زمان وفات پدرم علی بن الحسین علیهما السّلام فرا رسید، مرا به سینه خود چسباند و فرمود: پسرکم! تو را وصیّت می کنم به آن چه پدرم به هنگام وفات خود به من وصیّت کرد و به آن چه که فرمود پدرش برایش وصیّت نموده است که: ای پسرکم! بر حق صبر کن اگر چه تلخ باشد.[6] امام امیر المؤمنین علیه السّلام در نامه و عهدی که به مالک اشتر نوشته اند، می فرمایند: «الْحَقُّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ وَ قَدْ يُخَفِّفُهُ اللَّهُ عَلَى أَقْوَامٍ طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا نُفُوسَهُمْ‏ وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللَّهِ لِمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ فَكُنْ مِنْهُمْ وَ اسْتَعِنْ بِاللَّهِ». ‏حقیقت همه اش ثقیل و سنگین است و به تحقیق که خدا آن را بر اقوامی که عاقبت (آخرت) را طلب می کنند آسان و سبک می سازد، پس آن ها نفوس خود را صبور ساخته و به درستیِ آن چه خدا به صابران وعده داده اعتماد نموده اند، پس تو نیز از ایشان باش و از خدا استعانت بجوی.[7] آری گاهی اوقات حقیقت به کام انسان تلخ و سنگین می آید امّا اگر انسان در راه خدا گام نهاد و آخرت را به متاع زودگذر دنیا نفروخت، آن وقت امداد غیبی و خدائی فرا می رسد و تلخی و سنگینی حقیقت را به کام او شیرین و راحت می سازد چراکه این وعده خداست: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ». و آن ها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راه‏ هاى خود، هدايتشان خواهيم كرد و خداوند با نيكوكاران است.[8]

ترفند شیطانی

یکی از ترفندها و حیله های شیطان در گمراهی بندگان آن است که حقیقت را بیش از آن چه هست سخت و ناگوار جلوه می دهد و در عوض باطل را بسیار شیرین و راحت و بدون دردسر می نمایاند. به عنوان مثال انسان را وسوسه می کند که: «اگر تو حقیقت را بگوئی بیچاره و گرفتار می شوی، آبروی چندین و چند ساله ات می رود، اعتبارت را از دست می دهی و ... ولی اگر یک دروغ کوچک و مصلحتی بگوئی، هیچ کس باخبر نمی شود و تمام آن گرفتاری ها را به راحتی پشت سر می گذاری». همیشه گناه در ذهن گناهکار توسّط شیطان رجیم، آراسته و لذّت بخش جلوه می کند که او را نسبت به گناه چنان حریص و غافل می سازد و الّا خیلی کم تر پیش می آمد که انسان ها مرتکب گناه شوند. لذا علی علیه السّلام نسبت به این نکته هشدار داده و می فرمایند: «اصْبِرْ عَلَى مَضَضِ مَرَارَةِ الْحَقِّ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَنْخَدِعَ‏ لِحَلَاوَةِ الْبَاطِلِ‏. بر درد تلخیِ حقیقت صبر کن و مراقب باش که فریب شیرینی باطل را نخوری.[9]

نتیجه حق گوئی

اعتراف به حق از جایگاه ویژه ای نزد خدای متعال برخوردار است و بر همین اساس پروردگار حکیم این عمل پر ارزش را در دنیا و آخرت بی پاداش نمی گذارد. امام صادق علیه السّلام می فرمایند: «اصْبِرْ عَلَى‏ الْحَقِ‏ فَإِنَّهُ لَمْ يَصْبِرْ أَحَدٌ قَطُّ عَلَى الْحَقِّ إِلَّا عَوَّضَهُ اللَّهُ مَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ». بر حق صبر کن، احدی ‏بر حق صبر نکرد مگر آن که خداوند چیزی را که برایش بهتر بود به عوض آن (صبر بر حق) به او داد.[10]

ز حق گوئى همه سود آشكارا/ به هر كار است مردان خدا را

كسى حق را نهان خواهد به انكار/ كه پندارد زيانش را در اقرار

به اقرار حق اَر تنها زيان است/ زيان تن را ولى سودِ روان است‏

زيان تن بسى ناچيز باشد/ چو جان را از زيان پرهيز باشد

پی‌نوشت‌ها:

[1] ترجمه از آیت الله مکارم شیرازی.

[2] آرام بخش دل داغديدگان ( ترجمه مسكن الفؤاد) ص 222.

[3] سوره فتح/ آیه 29 (ترجمه مکارم).

[4] سوره نساء/ آیه 135 (ترجمه مکارم).

[5] من لا يحضره الفقيه ج ‏4 ص 395.

[6] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 91.

[7] تحف العقول ص 142.

[8] سوره عنکبوت/ آیه 69 (ترجمه مکارم).

[9] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 86.

[10] مجموعة ورام ج ‏1 ص 17.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: