کد مطلب: ۱۳۷۵
تعداد بازدید: ۴۱۷۳
تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۱
انسان با سر سپردن و اطاعت از دستورات خداوند که از طریق کتب آسمانی و انبیائش برای بشر فرستاده است، نفس خود را از آلودگی های شیطانی و اخلاق ذمیمه پیراسته نموده و در مسیر عبودیّت و بندگی خدای متعال موفّق و سعادتمند خواهد شد.

حُسن خُلق و سوء خُلق

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بر قلّه‌ی اخلاق

پیش از این دانستیم که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت باید از خدا و اولیاء او اطاعت کند. همچنین قرآن کریم رسول خدا را به عنوان اسوه و الگوی مؤمنین در این راه معرّفی فرمود. حال باید بدانیم پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله به عنوان الگوی بشریّت دارای چه ویژگی ای هستند که الگو برداری و اطاعت از رهنمودهای متعالی ایشان، منجر به عبودیّت و بندگی خدای متعال می شود. تمام دانشمندان و مورّخینی که با تاریخ اسلام و رسول گرامیش آشنائی دارند، اعتراف می کنند که بالاترین ویژگی رسول گرامی اسلام، سجایای اخلاقی منحصر به فردی است که در طول زندگی آن بزرگوار از کودکی تا پایان عمر پر برکت ایشان وجود دارد به طوری که اکثر افرادی که به آن حضرت ایمان آوردند، به خاطر اخلاق بسیار نیکو و منش کریمانه ایشان بود. به عبارت دیگر به قدری رسول خدا صلّی الله علیه و آله خوش خُلق و نیکو سیرت بودند که همین امر برای باور این که او فرستاده ی خداست کفایت می کرد و کم تر کسی بود که با مشاهده ی خلق و خوی بی نظیر آن حضرت، برای اثبات نبوّتش از ایشان تقاضای دلیل و برهان یا معجزه کند. این حقیقت به صراحت در قرآن کریم نیز ذکر شده و خدای متعال آن حضرت را بدان ستوده است: «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ». و تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى.[1] خود آن حضرت علّت بعثت خویش را تکمیل فضائل اخلاقی بیان نموده و فرموده اند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ‏ لِأُتَمِّمَ‏ مَكَارِمَ الْأَخْلَاق». من تنها برای این مبعوث شدم که فضائل اخلاقی را تکمیل کنم.‏[2] در حدیثی پیغمبر اکرم می فرمایند: «جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَكَارِمَ‏ الْأَخْلَاقِ‏ صِلَةً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عِبَادِهِ فَحَسْبُ أَحَدِكُمْ أَنْ يَتَمَسَّكَ بِخُلُقٍ مُتَّصِلٍ بِاللَّهِ». خدای سبحان فضائل اخلاقی را وسیله ی اتّصال بین خودش و بندگانش قرار داده است، پس برای هر یک از شما کفایت می کند که به اخلاقی تمسّک جوید که او را به خدا متّصل می سازد.[3]

در نتیجه راه اتّصال بنده به خدای خویش، فضائل اخلاقی است که رسول گرامی اسلام برای آموزش و تکمیل آن ها مبعوث شده اند. در حدیث زیبائی از امیر المؤمنین علی علیه السّلام، جایگاه والا و پُر اهمّیّت فضائل اخلاقی به خوبی بیان شده است. علی علیه السّلام می فرمایند: «لَوْ كُنَّا لَا نَرْجُو جَنَّةً وَ لَا نَخْشَى نَاراً وَ لَا ثَوَاباً وَ لَا عِقَاباً لَكَانَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَطْلُبَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّهَا مِمَّا تَدُلُ‏ عَلَى‏ سَبِيلِ‏ النَّجَاحِ». اگر امیدی به بهشت نداشتیم و ترسی از آتش و (اعتقادی به) ثواب و عقاب هم نداشتیم، (باز هم) برای ما سزاوار بود ‏به دنبال فضائل اخلاق برویم چراکه آن ها از آن دسته اموری هستند که به سوی راه پیروزی و رستگاری راهنمائی می کنند.[4]

آری اگر انسان با حسن انتخاب واختیار خویش، قدم در راه فضائل اخلاقی نهاده و از مکتب وحی بیاموزد و الگو بگیرد، به تدریج به جایگاهی خواهد رسید که مسجود ملائک شده و خدای متعال به واسطه او به خلائقش فخر و مباهات می کند. آن چه انسان را برتر از موجودات دیگر و حتّی ملائکه می کند، همین تعالی اخلاق اوست.

خُلق و اقسام آن

در توضیح «خُلق» برخی از علمای اخلاق می گویند: ماده (خ ل ق) اگر با خاء مفتوح (خَلق) استعمال شود به معنی صورت ظاهری و اگر با خاء مضموم (خُلق) استعمال شود به معنی صورت باطنی است. مثلاً وقتی می گوئیم فلانی خَلق و خُلقش نیکوست یعنی ظاهر و باطنی آراسته و زیبا دارد. امّا در اصطلاح علم اخلاق، «خُلق» همان هیئت و شکل ثابت نفسانی انسان است که به آسانی و بدون تفکّر باعث صدور افعال انسان می شود. پس هر فعلی که ندرتاً، اتّفاقی، یا از روی مصلحت اندیشی و زحمت از انسان صادر شود، جزء اخلاقیّات او به حساب نمی آید، مانند کسی که به راحتی به دیگران بخشش نمی کند ولی گاهی از روی برخی مصلحت اندیشی ها، به زور و زحمت قدری به مستحقّی کمک می کند، مسلّماً چون این بخشش در نفس او استقرار پیدا نکرده و حالت ثابت و پایداری نیست، جزء خُلقیّات او محسوب نمی گردد. و بالعکس اگر زمینه بروز خُلقی از انسان فراهم نشود، بدین معنا نیست که او فاقد آن اخلاق است. مثلاً اگر تحت شرایطی فرد نیازمندی را نیافت تا به او کمک کند به این معنا نیست که او انسان خیّری نیست. پس باید توجّه داشت که انجام کار و یا قدرت بر انجامش، همچنین شناخت افعال، این ها هیچ کدام در زمره ی اخلاق انسان قرار نمی گیرند و خلقیّات انسان همان صفات ثابت و مستقرّ در نفس او هستند که منشأ صدور افعال مختلفی از انسان می گردند. حال باید بدانیم که اخلاق در یک دسته بندی کلّی به دو دسته تقسیم می شوند: اگر افعالی که از این هیئت ثابت نفسانی صادر می شود، بر طبق موازین شرعی و عقلی باشد (یعنی از نظر شرع و عقل پسندیده باشد)، به این هیئت، خُلق نیکو می گویند و اگر از منظر شرع و عقل، زشت و ناپسند بوده و با معیارهای آن دو تطبیق نداشته باشد، آن را خُلق بد می شناسند.[5]

 

دستور قرآن به تهذیب نفس

در دین مبین اسلام، در آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السّلام به عملیّاتی که طیّ آن انسان نفس خود را از اخلاق بد و ناپسند پاک و مبرّا می سازد، تزکیه می گویند. در لغت هم همین معنا وجود دارد چنان چه در کتاب مجمع البحرین آمده است: «"التَّزْكِيَةُ" التطهيرُ مِنَ الأَخلاقِ الذَّميمَةِ .../ تزکیه پاک شدن از اخلاق ذمیمه و ناپسند است».[6]

در قرآن کریم آیات زیادی وجود دارد که مسأله تزکیه (پاک نمودنِ) نفس را به طور جدّی مطرح کرده است، که این خود اهتمام بالای خدای متعال را نسبت به کسب اخلاق نیکو و پیراستن خلق های نکوهیده از سوی انسان ها، نشان می دهد. به عنوان نمونه در سوره شمس می فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها * وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها». هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده، رستگار شده * و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است.[7] در بعضی از آیات قرآن بحث تعلیم و تزکیه با هم آمده و در بیشتر آن ها خدای متعال پیش از طرح مسأله تعلیم و آموزش، به بیان تزکیه نفس پرداخته است. از این آیات، هم اهمّیّت تزکیه نفس آشکار می شود و هم از طرفی می توان استفاده کرد که تعلیم بدون تزکیه در مقام بندگی و کمال انسان اثر مطلوبی نخواهد داشت. خدای عزّ و جلّ می فرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ». خداوند بر مؤمنان منّت نهاد [نعمت بزرگى بخشيد] هنگامى كه در ميان آن ها، پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آن ها بخواند، و آن ها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد هر چند پيش از آن، در گمراهى آشكارى بودند.[8]

آری هدف اصلی از تعلیماتِ انبیاء و اولیاء همان تزکیه است و تزکیه راه سعادت و رستگاری بشر می باشد. انسان با سر سپردن و اطاعت از دستورات خداوند که از طریق کتب آسمانی و انبیائش برای بشر فرستاده است، نفس خود را از آلودگی های شیطانی و اخلاق ذمیمه پیراسته نموده و در مسیر عبودیّت و بندگی خدای متعال موفّق و سعادتمند خواهد شد.

حُسن خُلق و سوء خُلق در روایات

در کتب روائی، فصل مستقلّی به نام «بابُ حُسنِ الخُلقِ» و همچنین فصل دیگری با عنوان «باب سوءِ الخُلق» موجود است که در اهمّیّت کسب فضائل اخلاقی و دوری از رذائل اخلاق، روایات فراوانی دارد. توجّه به این دسته از روایات بسیار راه گشاست. در حدیثی وجود نورانی حضرت باقر علیه السّلام می فرمایند: «إِنَّ أَكْمَلَ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً». همانا کامل ترین مؤمنان از حیث ایمان، نیکو ترین ایشان است از جهت خُلق و خوی.[9] از این حدیث شریف استفاده می شود که حُسن خلق نشان گر طی نمودن درجات ایمان به خدا، در وجود انسان است. ایمان به خدا نوری است که به دل مؤمن تابیده می شود و هر چه میزان این نور در درون انسان تقویت شود او را نورانی تر نموده و از ظلمت جهل و پلیدی بیشتر دور می کند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله در باره اهمّیّت اخلاق نیکو و صفات پسندیده می فرمایند: «مَا يُوضَعُ فِي مِيزَانِ امْرِئٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ». روز قیامت در ترازوی سنجش اعمالِ کسی، برتر از حسن خلق قرار داده نمی شود.[10] همچنین حسن خلق یا اخلاق حَسَن، تأثیر شگرفی در پاک نمودن گناهان دارد به طوری که امام صادق علیه السّلام در این باره می فرمایند: «إِنَّ الْخُلُقَ الْحَسَنَ يَمِيثُ الْخَطِيئَةَ كَمَا تَمِيثُ الشَّمْسُ الْجَلِيدَ». همانا خُلق های نیکو خطاها و گناهان را ذوب می کند و از بین می برد همان طوری که خورشید یخ را آب می نماید.[11] در مقابل این احادیث، روایاتی است که در مذمّت سوء خلق وارد شده است. امام صادق علیه السّلام فرمودند: «إِنَّ سُوءَ الْخُلُقِ لَيُفْسِدُ الْإِيمَانَ كَمَا يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ». همانا بد خُلقی ایمان را از بین می برد همان طوری که سرکه عسل را فاسد می کند.[12] یعنی اگر انسان اخلاق خود را اصلاح نکرده و از وادی خُلق های ناپسند فاصله نگیرد، هر قدر هم که اهل نماز و روزه و دیگر اعمال عبادی باشد، بهره ی کمی از ایمان داشته و ادامه ی این روند او را به فساد کامل ایمان مبتلا خواهد کرد. پذیرش این حقیقت برای بعضی از مردم سخت و سنگین است. چگونه ممکن است فردی با سابقه ی طولانی در عبادات و اعمال خیر، تنها به خاطر خُلق های بد و ناپسند، ایمان خود را از دست بدهد؟! پاسخ این سؤال وقتی روشن می شود که بدانیم: سوء خُلق دو اثر منفی و بسیار مأثّری دارد که همین باعث نابودی ایمان می شود:

1- اعمال نیک انسان را تباه می سازد. یعنی بد خلقی همچون موریانه ای به جان اعمال انسان افتاده و کم کم همه را از بین می برد. امام صادق علیه السّلام می فرمایند: «إِنَّ سُوءَ الْخُلُقِ لَيُفْسِدُ الْعَمَلَ كَمَا يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ». همانا بد خُلقی عمل را از بین می برد همان طوری که سرکه عسل را فاسد می کند.[13] در قرآن هم به شکلی دیگر به این مطلب اشاره شده است، آن جا که خدای متعال می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ». اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! بخشش هاى خود را با منّت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى‏ كند و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمى‏ آورد (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن، (قشر نازكى از) خاك باشد (و بذرهايى در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد، (و همه ی خاك ها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند. آن ها از كارى كه انجام داده‏ اند، چيزى به دست نمى ‏آورند و خداوند، جمعيت كافران را هدايت نمى ‏كند.[14] در این آیه خدای متعال سخن از صدقه ای می کند که صاحب آن با عدم رعایت اخلاق یعنی با منّت گذاردن، آن را باطل و خراب می کند و یا از انسان ریاکاری می گوید که اعمال خود را به خاطر خودنمائی از بین می برد. آری اگر عمل نیک با رعایت موازین اخلاقی همراه نباشد، هر قدر هم که بزرگ و زیاد باشد، ماندنی نیست و محکوم به فناست.

2- مانع پذیرش توبه شده و صاحب خود را به گناهان بزرگ تر مبتلا می کند. غیر از معصومین که خارج از دایره عصمت هستند، سایر انسان ها در طول حیات خودشان دچار خطا و گناه می شوند و خدای متعال راه نجات از این منجلاب را توبه و بازگشت به سوی خود معرّفی کرده است. حال نکته ی دیگری که در باره سوء خلق بسیار اهمّیّت دارد آن است که سوء خُلق مانع پذیرش توبه ی فرد بد اخلاق به درگاه خداوند می شود و بدتر آن که تا وقتی آلوده به اخلاق بد است این آلودگی سبب صادر شدن خطاهای بزرگ تری از او می شود. در حدیثی از رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله می خوانیم: «أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِصَاحِبِ الْخُلُقِ السَّيِّئِ بِالتَّوْبَةِ قِيلَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّهُ إِذَا تَابَ مِنْ ذَنْبٍ وَقَعَ فِي ذَنْبٍ أَعْظَمَ مِنْهُ». خداوند عزّ و جلّ إبا دارد از این که توبه ی انسان بد اخلاق را بپذیرد، گفته شد: چگونه چنین چیزی ممکن است ای رسول خدا؟! حضرت فرمودند: به خاطر آن که اگر او از گناهی توبه کند، (با وجود اخلاق بد) در گناهی بزرگ تر از آن قرار می گیرد.[15]

همین دو امر برای نابودی ایمان کفایت می کند. پس ملاحظه می کنیم که چقدر تزکیه ی نفس از اخلاق ناپسند و شیطانی و تحصیل مکارم اخلاق در دین مبین اسلام دارای اهمّیّت است، به گونه ای که حیاتِ ایمان با رعایت این نکته گره خورده و رابطه ی مستقیمی با آن دارد.

خودآزمایی:

1-      تعریف خلق در اصطلاح علم اخلاق چیست؟
2-      اثر منفی سوء خلق را بنویسید.

پی‌نوشت‌ها:

[1] سوره قلم/ آیه 4 (ترجمه مکارم).

[2] مكارم الأخلاق ص 8.

[3] مجموعة ورّام ج 2 ص 122.

[4] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج ‏11 ص 193.

[5] اخلاق (ترجمه کتاب الاخلاق سیّد عبد الله شبّر- مترجم: محمّد رضا جبّاران) ص 31.

[6] مجمع البحرين ج ‏1 ص 203.

[7] سوره شمس/ آیه ی 9 و 10 (ترجمه مکارم).

[8] سوره آل عمران/ آیه 164 (ترجمه مکارم).

[9] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 99.

[10] همان.

[11] همان ص 100.

[12] همان ص 321.

[13] همان ص 321.

[14] سوره بقره/ آیه 264 (ترجمه مکارم).

[15] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 321.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: