کد مطلب: ۱۳۷۸
تعداد بازدید: ۱۰۰۷۵
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۴۴
آموزه‌های اخلاقی و رفتاری امامان شیعه(ع)/۱۴
گوهر گران‎بهای وقت، بسیار عزیز است و عزیزتر از آن، چیزی نیست. بنابراین، باید آن را شناخت و از آن قدردانی کرد و از هرگونه اموری که موجب اتلاف وقت می‎شود؛ مانند سرگرمی‎های بیهوده، پرداختن به امور بی‎فایده، اشتغال به کار مهم در صورت بودن اَهَم (مهم‎تر)، همنشینی با دوستان ناباب، بی‎نظمی در کار و امور دیگر خودداری نمود.

وقت شناسی

معنای وقتشناسی

وقت یعنی فرصتها؛ ساعتها و شب و روز و به طور کلّی، سالهای عمری که در اختیار هر انسانی قرار میگیرد. شناختن وقت، یعنی اهمیّت وقت و آثار درخشان بهره‎مندی از وقت و راه صحیح استفاده از وقت را بشناسیم و حداکثر استفاده را در جهت سعادت دنیا و آخرت خود و جامعه، از آن ببریم. بنابراین، قبلاً باید عوامل سعادت و شقاوت، و موانع راه سعادت و تکامل را بشناسیم تا از وقت به عنوان اهرمی قوی و یا همچون مزرعهای برای رشد و ترقی و به دست آوردن محصول فراوان و مرغوب، استفاده نماییم.

وقت را بشناسیم؛ یعنی به ارزش فوقالعادۀ آن توجّه کنیم و آن را به رایگان از دست ندهیم، و از لحظه لحظۀ آن بهرههای جدّی بگیریم. این کار را میتوان با تنظیم نمودن ساعتهای شبانهروز، براساس صحیح انجام داد، چنانکه در سخنان امامان(ع) آمده است: با زمانبندی صحیح ساعتهای شبانهروز، از وقت خود کمال استفاده را بکنید. امیر مؤمنان علی(ع) در این باره میفرماید:

لِلْمُؤْمِنِ ثَلاثُ ساعاتٍ: فَساعَۀٌ یُناجِی فِیها رَبَّهُ، وَ ساعَۀٌ یَرُمُّ مَعاشَهُ، وَ ساعَۀٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِها فِیما یَحِلُّ وَ یَجْمِلُ، وَ لَیْسَ لِلْعاقِلِ أَنْ یَکُونَ إِلّا فِی ثَلاثٍ: مَرَمَّۀٍ لِمَعاشٍ، أَوْ خُطْوَۀٍ فِی مَعادٍ، أَوْ لَذَّۀٍ فِی غَیْرِ محَرَّمٍ؛[1]

انسان مؤمن ساعت‎های زندگیاش را به سه بخش تقسیم می‎کند: بخشی را صرف مناجات با پروردگارش مینماید، قسمتی را در راه تأمین و اصلاح معاش زندگی به کار می‎گیرد و بخش سوم را برای استراحت و بهرهگیری از لذّتهای حلال و دلپسند، انتخاب مینماید، و برای انسان خردمند، صحیح نیست که حرکتش جز در یکی از این سه مورد باشد: تلاش در راه تأمین معاش، عبادت و یا لذّت و آسایش غیرحرام.

انسان با ایمان، لحظهای از عمرش را در راه حرام و یا امور بیهوده که نه تنها مفید نیست بلکه زیانبخش است، مصرف نمینمیاد و برای وقت گران‎بهایش، ارزش بسیار قائل است.

وقت گذشته را نتوانی خرید باز مفروش خیره، کاین گهر پاک، بی‌بها است

ارزش وقت از دیدگاه قرآن

قرآن در وصف مؤمنان رستگار میفرماید:

(وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ)؛[2]

آنان از کارهای لغو و بیهوده روی گردانند.

نیز در قرآن می‎خوانیم:

(وَ خَسِرَ هُنا لِکَ الْمُبْطِلُونَ)؛[3]

در روز قیامت اهل باطل، زیان خواهند کرد.

خداوند به عصر سوگند یاد کرده است.[4]

در قرآن می‎خوانیم:

(وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جائَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ)؛[5]

ناسپاسان در دوزخ فریاد می‎زنند: پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم، غیر از آنچه انجام می‎دادیم! (در پاسخ به آنان گفته می‎شود:) آیا شما را به اندازه‎ای که هر کس اهل تذکّر است در آن متذکّر می‎شود، عمر و فرصت ندادیم؟ و انذارکنندۀ (الهی) به سراغ شما نیامد؟! اکنون بچشید که برای ظالمان هیچ یاوری نیست!

این آیه بیانگر بازخواست شدید خداوند از کسانی است که اوقات ارزشمند زندگی خود را در دنیا بیهوده مصرف نمودند، و در راه اطاعت خدا به مصرف نرساندند.

نیز در قرآن آمده است:

(أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللهِ ....)؛[6]

باید ترسید از آن روزی (روز قیامت یا روز مرگ) که انسان (بیهوده‎گرا) گوید: افسوس بر من از کوتاهیهایی که در اطاعت فرمان خدا کردم.

به گفتۀ سعدی:

جوانا رهِ طاعت امروز گیر/ که فردا جوانی نیاید ز پیر

قضا روزگاری ز من در ربود/ که هر روزش از پی شب قدر بود

من آن روزها قدر نشناختم/ بدانستم اکنون که در باختم

به غفلت بدادم ز دست آب پاک/ چه چاره کنون جز تیمّم به خاک

مکن عمرضایع به افسوس و حیف/ که ‌فرصت عزیز است والوقت ضیف

اهمیّت وقت در گفتار پیامبر(ص) و امامان(ع)

رسول خدا(ص) فرمود:

کُنْ عَلی عُمْرِکَ أَشَحُّ مِنْکَ عَلی دِرْهَمِکَ وَ دِینارِکَ؛[7]

در مورد عمر خود بخیل‎تر از پول و ثروت خود باش.

نیز فرمود:

اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ: حَیاتَکَ قَبْلَ مَوْتِکَ، وَ صِحَّتَکَ قَبْلَ سُقْمِکَ، وَ فِراغَکَ قَبْلَ شٌغْلِکَ، وَ شَبابَکَ قَبْلَ هَرِمِکَ، وَ غِنائَکَ قَبْلَ فَقْرِکَ؛[8]

پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت شمار: زندگی را قبل از مرگ؛ سلامتی را قبل از بیماری، فراغت را قبل از اشتغال به کار، جوانی را قبل از پیری و بی‎نیازی را قبل از تهی‎دستی.

و امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:

تَزَوَّدْ مِنْ یَوْمِکَ لِغَدِکَ، وَاغْتَنِمْ عَفْوَ الزَّمانِ، وَ انْتَهِزْ فُرْصَۀَ اْلإِمْکانِ؛[9]

از امروزت برای فردایت توشه برگیر، و کثرت وقت را غنیمت شمار، و از فرصت بودن استفاده کن.

نیز فرمود:

إِنَّ أَوْقاتَکَ أَجْزاءُ عُمْرِکَ، فَلا تَنْفِذْ لَکَ وَقْتاً اِلاّ فِیما یُنْجِیکَ؛[10]

همانا وقت‎های تو، جزء جزء عمر توست. پس بکوش وقتت جز در مواردی که موجب نجاتت شود، تلف نگردد.

نیز فرمود:

الْمُؤْمِنُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ؛[11]

همۀ وقت مؤمن، پر است (یعنی او در همۀ اوقات به کارهای مثبت اشتغال دارد).

امیر مؤمنان در ضمن نامه‎ای که در آن یکی از اصحاب خود را موعظه نموده، چنین نوشت:

فَتَدارَکْ مابَقِیَ مِنْ عُمْرِکَ، وَلا تَقُلْ: غَداً، أَوْ بَعْدَ غَدٍ، فَإِنَّما هَلَکَ مَنْ کانَ قَبْلَکَ بِإقامَتِهِمْ عَلَی اْلأَمانِیِّ وَالتَّسْوِیفِ، حَتّی أَتاهُمْ أَمْرُاللهِ بَغْتَۀً وَ هُمْ غافِلُونَ؛[12]

با آنچه از عمرت باقی مانده است، گذشته را جبران کن، فردا و پس فردا نگو؛ زیرا گذشتگانی که به هلاکت رسیدند به علّت پایداری در آرزوها و امروز و فرداکردن بود، تا آن زمان که ناگهان فرمان خدا (مرگ) به سویشان آمد و آنان در غفلت به سر می‎بردند.

نیز فرمود:

مِنَ الْخُرْقِ؛ الْمُعاجَلَۀُ قَبْلَ اْلإِمْکانِ، وَ اْلأَناۀُ بَعْدَ الْفُرْصَۀِ؛[13]

از نادانی شخص، عجله کردن پیش از امکان، و از دست دادن امکانات پس از فرصت است.

از مجموع مباحث فوق و آیات و روایات، چنین نتیجه می‎گیریم که گوهر گران‎بهای وقت، بسیار عزیز است و عزیزتر از آن، چیزی نیست. بنابراین، باید آن را شناخت و از آن قدردانی کرد و از هرگونه اموری که موجب اتلاف وقت می‎شود؛ مانند سرگرمی‎های بیهوده، پرداختن به امور بی‎فایده، اشتغال به کار مهم در صورت بودن اَهَم (مهم‎تر)، همنشینی با دوستان ناباب، بی‎نظمی در کار و امور دیگر خودداری نمود. «وقت طلا است»، بلکه ارزش وقت بسیار بالاتر از ارزش طلا است.

گوهر وقت بدین تیرگی از دست نده/ آخر این درّ گرانمایه بهایی دارد

صرف باطل نکند عمر گرامی/ آن که چون پیر خرد راهنمایی دارد

فرّخ آن شاخک نورسته که در باغ وجود/ وقت رستن، هوسِ نشو و نمایی دارد

امام صادق(ع) فرمود:

لَیْسَ شَیْءٌ أَعَزَّ مِنْ قَلْبِکَ وَ وَقْتِکَ؛[14]

هیچ چیزی عزیزتر از روح و وقت تو نیست.

نمونهها

امامان(ع) از تمام وقت خود استفاده میکردند. آنان بخشی از زندگی خود را وقفِ مردم می‎کردند. قسمت دیگری را به کشاورزی و تأمین معاش، سپری می‎کردند، پاره‎ای را به تلاوت آیات قرآن، ساعتهایی را به مسائل علمی و تعلیم و تعلّم، بخشی را به استراحت، و اوقاتی را به ذکر خدا و عبادات سپری می‎کردند به این ترتیب، همۀ لحظه‎های عمر پر برکت امامان با نظم مخصوصی پُر بود و هرگز بیهوده تلف نمی‎شد.

آنان زمانی که به دستور طاغوت به زندان می‎افتادند، در آن جا نیز با برنامه‎های مخصوص به عبادت و راز و نیاز می‎پرداختند و هرگز وقتشان تلف نمی‎شد. در این جا نمونههایی از وقتشناسی آن بزرگان را می‎آوریم:

نمونه اول

پیرمرد 94 سالهای به نام عنوان بصری در مدینه به حضور امام صادق(ع) آمد و مسائلی پرسید پس از آن با این که دیگر کاری نداشت، همان جا نشست. امام صادق(ع) (که میدید با نشستن او، وقتش بیهوده تلف میشود) به او فرمود:

إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ، وَ مَعَ ذلِکَ لِی أَوْرادٌ فِی کُلِّ ساعَۀٍ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ وَالنّهارِ فَلا تَشْغَلْنی عَنْ وِرْدِی؛[15]

من مردی هستم که کار و زندگی دارم. در عین حال، در هر یک از ساعت‎های شب و روز، ذکر و عبادتی دارم، مرا از عبادتم باز ندار.

او یک بار دیگر نزد امام صادق(ع) آمد و پس از شنیدن نصایح امام، با این که لازم بود برخیزد و برود، باز در محضر امام صادق(ع)، بیش از اندازه نشست که موجب گرفتن وقت امام می‎شد. امام صادق(ع) به او فرمود:

قُمْ عَنِّی فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ، وَلا تُقْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی؛ فَإِنِّی امْرِیٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی؛[16]

از نزدم برو، (به آنچه که خواستی) تو را نصیحت کردم، ذکر و عبادتم را تباه نساز، من مردی هستم که به وجود خودم بخل و دریغ دارم (که مبادا وقت و زندگیم هدر شود).

نمونه دوم

امام سجّاد(ع) مراقب لحظههای عمر خود بود که در راه اطاعت خدا بگذرد و از راه باطل دور باشد آن حضرت در مناجاتش، به خدا عرض میکند:

وَ عَمِّرْنِی ما کانَ عُمْرِیِ بِذْلَۀً فِی طاعَتِکَ، فَإِذا کانَ عُمْرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ؛[17]

خدایا! تا هنگامی که عمرم در راه اطاعت فرمان تو به کار می‎رود، به من عمر بده و هرگاه عمرم چراگاه شیطان شد، مرا بمیران.

نمونه سوم

از بعضی روایات استفاده می‎شود که امام رضا(ع) مدّتی در شهر سَرَخْسْ، زندانی و تحت نظر بود. اباصلت هروی می‎گوید: در سرخس به کنار خانهای که امام هشتم(ع) در آن زندانی بود، رفتم. از زندانبانان اجازه خواستم تا با امام ملاقات کنم.

آنان گفتند: نمی‎توانی با امام ملاقات کنی!

گفتم: چرا؟

گفتند: امام رضا(ع)، شب و روز مشغول نماز است و در یک شبانهروز هزار رکعت نماز می‎خواند، فقط ساعتی در آغاز روز، و قبل از ظهر و ساعتی هنگام غروب، نماز نمی‎خواند، ولی در این ساعت‎ها نیز در محل نماز خود به مناجات و راز و نیاز با خدا، اشتغال دارد...[18]

وقت‎شناسی دانشمندان

دانشمندان به علّت بهرهبرداری از وقت و قدردانی از ساعتهای عمر خود، مدارج علمی و کمال را پیمودند و به همین دلیل، به مقام‎های عالی نایل شدند. در این جا چند نمونه از وقتشناسی آنان را میآوریم:

نمونه اوّل

ابوریحان بیرونی از علمای برجستۀ اسلامی در قرن‎های چهارم و پنجم (متوفا: 430 هـ.ق) و معاصر ابوعلی سینا بود. او در طبّ، ریاضی و... سرآمد علمای زمان خود گردید و برای کسب علوم مختلف، مسافرت‎های بسیار به سرزمین‎های دور نمود و از آخرین دستاوردهای بسیاری از علوم مطلع شد و به مقام‎های علمی عالی رسید. درباره‎اش نوشته‎اند:

همواره دست به قلم بود و با چشمی نظارهگر و قلبی متفکّر، به بررسی میپرداخت، در همۀ ساعتهای سال (جز در روز عید نوروز و عید مهرگان و اوّل مهر)، به تحقیق و کَند و کاو، اشتغال داشت.

او وقتی به بستر مرگ افتاد، یکی از شاگردانش برای احوال‎پرسی به بالینش آمد بیرونی با شاگردش در مورد «حساب جدّات» (که یکی از مسائل ریاضی است) به مذاکره پرداخت. شاگرد گفت: آیا تو در این حال از مسائل ریاضی سخن می‎گویی؟

ابوریحان پاسخ داد: اگر با دانستن این مسئله از دنیا بروم بهتر است یا با ناآگاهی از آن.

شاگرد میگوید: آن مسئله را تشریح کردم، سپس خداحافظی نمودم، هنوز به خانه‎ام نرسیده بودم که منادیان، خبر مرگ ابوریحان را اعلام نمودند.

نمونه دوم

ملاّهادی سبزواری از فیلسوفان بزرگ قرن سیزدهم هجری و از افتخارات ایران و اسلام است. دربارۀ او نوشتهاند: در دوران جوانی که در حوزۀ علمیۀ اصفهان مشغول تحصیل بود. به قدری به وقت اهمیّت میداد که نامههایی را که از وطنش میرسید، باز نمیکرد تا مبادا خبر ناگواری در آنها باشد و موجب حواسپرستی او گردد و در نتیجه، به تحصیلش صدمه برسد.

او در پایان تحصیل، هنگامی که میخواست به وطن بازگردد، نامهها را گشود و خواند. در یکی از آن نامهها خبر فوت یکی از آشنایان نزدیکش ذکر شده بود. علاّمه سبزواری گفت: «خدا را شکر که در آن هنگام از این خبر ناگوار آگاه نشدم تا موجب لطمه به تحصیلم گردد!»[19]

این بزرگمرد علم و دین، بر اثر تلاش و وقتشناسی و استفاده درست از وقت، در ردیف فیلسوفان بزرگی چون بوعلیسینا و ملاّصدرا قرار گرفت، و تألیفات بسیاری از خود به یادگار گذاشت که اکنون دانشمندان بزرگ جهان از کتابهای او بهرههای وافر میبرند.

نمونه سوم

آیت الله العظمی بروجردی (ره) در دوران جوانی، در حوزۀ علمیّۀ اصفهان مشغول تحصیل بود. گاه تمام شب به مطالعه میپرداخت و متوجه گذشت زمان نمیشد؛ تا این که صدای مؤذّن را که اذان صبح را میگفت، میشنید.

او زمانی که به مرجعیت رسید، ساعتهای شبانهروز خود را به طور دقیق و با نظم خاصّ، تقسیمبندی کرده بود و از همۀ اوقات عمرش ـ بدون استثنا ـ بهطور صحیح استفاده میکرد. وی قبل از تدریس، ساعتی را به مطالعه اختصاص میداد و در این وقت به احدی، از کوچک و بزرگ، اجازه ملاقات نمیداد. درسی را که میگفت، قبلاً با مطالعۀ عمیق آن را آماده و پخته میکرد، تا وقت شاگردانش را ضایع نسازد.

نمونه چهارم

آیت الله العظمی شیخ محمد حسن نجفی (متوفا: 1265 هـ.ق)، معروف به صاحب جواهر کتاب جواهرالکلام ـ که شامل تمام ابواب فقه استدلالی است ـ را تألیف نمود که بالغ بر چهل جلد است. این مرد بزرگ از تمام وقت خود به طور کامل استفاده کرد. از این رو، چنین کتاب ارزشمندی را به یادگار گذاشت. علاوه بر آن، شاگردان برجسته‎ای تربیت نمود.

به او خبر دادند که پسرت از دنیا رفت. دست از قلم کشید و کنار جنازۀ پسر آمد و پس از تلاوت آیاتی از قرآن، همان جا بقچۀ خود را گشود و به نوشتن کتاب جواهرالکلام مشغول گردید.

نمونه پنجم

زندگی امام خمینی(ره) آمیخته با نظم و وقتشناسی بود، تا آن جا که بعضی از طلاّب حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف، ساعت خود را با رفت و آمد ایشان به درس و تشرّف به حرم مطهّر، تنظیم مینمودند. وقتشناسی، زمانبندی و نظم در امور از ویژگیهای معروف آن بزرگوار بود. یکی از همراهان او میگوید:

«به راستی، عجیب بود که حتّی امام برای مطالعه و قرائت قرآن و کارهای مستحبّی، حتی زیارت‎ها و دعاهایی که در وقت خاصّی هم وارد نشده، وقت خاصّی را تنظیم کرده بودند و هر کاری را روی همان زمانبندی و تنظیم خاصّ، انجام میدادند....».

امام خمینی(ره) در یکی از بیانات خود میگویند: «عدّۀ قلیلِ با نظم، بر عدّۀ کثیر بی‎نظم، همیشه غلبه داشته است».[20]

در آن هنگام که امام خمینی(ره) در پاریس بود، خبرنگارها برای مصاحبه به محضر ایشان می‎آمدند. هنگامی که آنان دوربین‎های خود را نصب می‎نمودند تا برای مصاحبه آماده شوند، حدود ده دقیقه طول می‎کشید. در همین وقت، امام به تلاوت آیات قرآن مشغول میشدند. بعضی عرض میکردند: خود را برای مصاحبه آماده کنید. میفرمود: «چند دقیقه طول میکشد تا مصاحبهگران آماده شوند. آیا در این چند دقیقه عمرم و وقتم ضایع شود؟!»

مردان خدا این چنین برای لحظههای عمر خود، یعنی از وقت عزیز استفاده می‎کردند، و از گذشتن وقت بدون فایده اندوهگین میشدند؛ در حدی که حضرت علی(ع) فرمود:

أَشَدُّ الْغُصَصِ فَوْتُ الْفُرَصِ؛[21]

سخت‎ترین غصّه‎ها، از دست دادن فرصت‎هاست.

پی‌نوشت‌ها:

[1] - نهج‎البلاغه، حکمت 390.

[2] - مؤمنون (23) آیۀ 3.

[3] - مؤمن (40) آیۀ 87 .

[4] - عصر (103) آیۀ 1.

[5] - فاطر (35) آیۀ 37.

[6] - زمر (39) آیۀ 56.

[7] - بحارالأنوار، ج 77، ص 76.

[8] - کنزالعمّال، حدیث 43490.

[9] - غررالحکم، ج 1، ص 394.

[10] - همان، ص 252.

[11] - غررالحکم، ج 3، ص 273.

[12] - اصول کافی، ج 2، ص 136.

[13] - نهج‎البلاغه، حکمت 363.

[14] - لآلی الأخبار، ج 1، ص 16.

[15] - بحارالأنوار، ج 2، ص 224ـ226.

[16] - همان.

[17] - صحیفۀ سجّادیه، دعای بیستم، ص 131.

[18] - بحارالأنوار، ج 49، ص 170 و عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 183ـ184.

[19] - تاریخ فلاسفه اسلام، ج 2، ص 153.

[20] - صحیفۀ نور، ج 14، ص 187.

[21] - غررالحکم، ج 2، ص 441.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: