کد مطلب: ۱۴۱۸
تعداد بازدید: ۱۳۷۵۵
تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱۳۹۶ - ۱۵:۳۶
درسنامه شماره ۲۳
هر انسانی از ابتدای وجود تا تعیین سرنوشت ابدی خود باید 6 منزل و جایگاه را طی کند: 1ـ صلب پدر؛ 2ـ رَحِم مادر؛ 3ـ دنیا؛ 4ـ خانه قبر؛ 5ـ صحرای قیامت و آخرت؛ 6ـ بهشت و یا جهنّم و فقط جایگاه ششم ابدی و همیشگی است و بقیه این منازل همه موقّت می‌‏باشد.

یاد مرگ

ادامه‌ی بحث و توضیح نامه 31 نهج‌‏البلاغه:

حضرت امیر در این بخش از نامه‌ی نورانی خود یک بار دیگر و مجدداً راجع به مسئله‌ی مرگ و تذکرات اخلاقی در این زمینه با فرزندش مطالبی بیان می‌‏کند و این بحث تکراری مرگ حکایت ای این نکته دارد که چقدر گفتگو درباره‌ی مرگ مهم است و چقدر تأثیر به سزایی در زندگی پر از غفلت ما انسان‌‌‏ها دارد، امید آنکه ما لحظه‏ای غافل نشویم و از این حادثه بی‏‌خبر نباشیم. متن کلام امام این است: و اَعْلَمْ يا بُنَيَّ اِنَّکَ اِنَّمَا خُلِقْتَ لِلْاخِرَة لا لِلدُّنيا. یعنی پسرم بدان این است و جز این نیست که تو برای عالم آخرت آفریده شدی و نه برای دنیا.

هر انسانی از ابتدای وجود تا تعیین سرنوشت ابدی خود باید 6 منزل و جایگاه را طی کند: 1ـ صلب پدر؛ 2ـ رَحِم مادر؛ 3ـ دنیا؛ 4ـ خانه قبر؛ 5ـ صحرای قیامت و آخرت؛ 6ـ بهشت و یا جهنّم و فقط جایگاه ششم ابدی و همیشگی است و بقیه این منازل همه موقّت می‌‏باشد. باید از هر منزلی به منزل دیگر کوچ کرد، و ما در حال حاضر در منزل سوّم قرار داریم به نام دنیا و ما روزی با اراده خدا از این دنیا به عالم آخرت سفر می‌‏کنیم. حضرت اشاره می‌‏کند که ما برای زندگی در دنیا آفریده نشدیم. هدف ما خیلی بالاتر و والاتر از این بوده و هست بلکه ما را برای زندگی در آخرت خلق کردند. این حیوانات مستند که برای زندگی در دنیا آمده‏اند و آخرتی برای آنها مطرح نیست ولی ما که اشرف مخلوقات هستیم سفره دیگری برای ما پهن کردند اگر اینطور است که هست پس ما اجازه نداریم اسیر دنیا بشویم مبادا فکر کنیم اینجا آخرین منزل است و پایان سیر و سواک، نه هرگز.

قرآن می‌‏فرماید:

«یا اَیُّهَا الاِنْسان اِنَّکَ کادِحٌ اِلَی رَبِّهِ کِدْحاً فَمُلاقِیهِ»

ای انسان تو در حال سفر به سوی پروردگارت هستی (یعنی سفر به سوی آخرت) و روزی هم فرا می‌‏رسد که خدا را ملاقات می‌‏کنی و به محضر او وارد می‌‏شوی.

وَ لِلْفَناءِ لا لِلْبَقاءِ، یعنی پسرم تو برای این خلق شدی که روزی فانی بشوی و برای این آفریده نشدی که همیشه در این دنیا باقی بمانی. این معروف است که دنیا دار فانی است و آخرت دار باقی. دار فانی به این معناست که هر موجود زنده‏ای که در این دنیا زندگی می‌‏کند روزی محکوم به فناست و این معنا را می‌‏توان از قرآن استفاده کرد که در سوره الرحمن می‌‏خوانیم «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ» (آیه 26). یعنی هر کس روی زمین است روزی خواهد آمد که در داخل زمین فانی می‌‏شود.

معنای فنا یعنی حل شدن و گم شدن مثل نمک داخل آش که حل می‌‏شود و قابل رؤیت نیست. قرآن می‌‏فرماید همه انسان‌‏ها داخل زمین می‌‏روند و اجزاء بدن او خاک می‌‏شود و خاک جسد او با خاک زمین مخلوط می‌‏شود و او در زمین گم می‌‏شود و مفقودالاثر می‌‏گردد نه این که معدوم بشود و از بین برود و این مسئله قطعاً اتفاق خواهد افتاد. روی این حساب است که در بعضی از روایت‌‏ها از دنیا تعبیر کرده‏اند به دارِ مَفرّ و از آخرت به دارِ مقرّ، مفرّ همان است که گفتیم یعنی از بین می‌‏رود ولی مقرّ یعنی همیشگی و جاودان. در یکی از کلمات نورانی خود امام سجاد(ع)فرمود: من تعجب می‌‏کنم از کسی که برای دار فانی کار می‌‏کند ولی کار کردن برای دار باقی را ترک کرده است.

وَ لِلْمَوتِ لا لِلْحیاۀِ. امام باز همین نکته را با تعبیر دیگری بیان می‌‏کند و می‌‏فرماید پسرم تو برای مرگ آفریده شدی نه برای زندگی. البته مقصود کلام امام این است که بدان پایان زندگی دنیا مرگ است هر چقدر که عمرت طولانی باشد محکوم به مرگ هستی و فکر نکنی برای زندگی جاودانه در این دنیا به دنیا آمدی. جبرئیل به رسول خدا(ص) موعظه کرد؛ عِشْ ما شِئتَ فَاِنَّکَ مَیّت، ای رسول ما، حبیب ما هرچقدر می‌‏خواهی در این دنیا عمر کنی تو آزاد هستی و برای تو فقط مقدار عمر محدودیت ندارد ولی این مطلب را بدان که عاقبت روزی می‌‏میری و در دنیا مخلّد نیستی و ما دیدیم که رسول خدا(ص) هم به قافِله‌ی اموات ملحق شد.

قرآن می‌‏فرماید: «اِنَّکَ مَیّتٌ وَ اِنَّهُم مَیِّتُونَ» زمر آیه 30. ای حبیب ما تو هم می‌‏میری و این مردم هم می‌‏میرند.

قرآن می‌‏فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذائقَۀُ الْمَوْتِ» عنکبوت 57. هرانسان زنده بلکه هر زنده‏ای عاقبت مزه‌ی مرگ را می‌‏چشد. در یکی از فرمایشات گهربار امام صادق(ع)فرمود: عَلِمْتُ اَنَّ اخِرَ اَمْری اَلْموْتِ، من یقین کردم که پایان زندگی من در این دنیا مرگ است روی این حساب خودم را آماده‌ی این مسافرت کردم.

نوح پیامبر 2500 سال عمر کرد و معروف است به شیخ الانبیاء بزرگ پیمبران، ولی عاقبت مُرد. لقمان حکیم 3500 سال عمر کرد ولی بالاخره از دنیا رفت. از دیدگاه اسلام و ادیان آسمانی هدف آفرینش انسان زندگی در دنیا نیست. ضمناً امام در اینجا هم هدف آفرینش انسان را بیان می‌‏کند و هم ماهیت زندگی در دنیا را می‌‏فرماید. هدف آفرینش زندگی، سعادت بخش، در سرای آخرت است نه زیستن در دنیا و به همین دلیل سرانجام زندگی دنیا فناست نه بقا و به تعبیر قرآن «وَ اِنّ الدّارَ اْلاَخِرَۀ لَهِیَ الْحَیَوان» یعنی فقط سرای آخرت سرای زندگی واقعی است. [1].

بعد امام می‌‏فرماید: اِنّکَ فی قُلْعَۀٍ وَ دارِ بُلْغَۀٍ.

قُلْعِه 3 معنا دارد: 1ـ به انسان ضعیفی که نمی‌‏تواند خود را روی زین اسب نگه دارد؛ 2ـ اموالی که دوام و بقاء ندارد؛ 3ـ سرایی که باید از آنجا نقل مکان کرد و در عبارت مولا علی معنای سوّم منظور است. یعنی پسرم در یک منزلی زندگی می‌‏کنی که خواه ناخواه روزی از آنجا نقل مکان می‌‏کنی به خانه آخرت.

بُلْغَۀ در کلام امام به معنای زاد و توشه‏ای است که انسان به وسیله آن به مقصد می‌‏رسد.

حضرت به حقیقت و ماهیت دنیا اشاره می‌‏کند که دنیا گذرگاهی است به سوی آخرت و بازار تجارتی است برای تهیّه زاد و توشه و ما در منزلگاهی هستیم که هرلحظه ممکن است از آن کوچ کنیم منتهی ساعت و زمان آن را به طور دقیق نمی‌‏دانیم. امام هادی(ع)در یکی از بیانات خود می‌‏فرماید: دنیا یک بازاری است و مردم مشغول تجارت هستند، عده‏ای سود می‌‏کنند و عده‏ای ضرر. یعنی عده‏ای هستند که سرمایه عمر را از دست دادند ولی محصول خوبی نداشتند و در روز قیامت از ضررکنندگان هستند و اگر کسی سئوال کند که زاد و توشه‏ای که از این منزلگاه باید تهیه کرد چیست؟

جواب آن را قرآن مجید داده است «وَ تَزَوَّدوُا فَاِنَّ خَیْرَالزّادِ التَّقْوَی»[2]. یعنی زاد و توشه برداریید در همین دنیا و بهترین زاد و توشه همان تقوای الهی است و این آیه اشاره به همان دارُ بُلغۀ می‌‏باشد.

هرگاه نگاه ما به دنیا و آخرت همین گونه باشد که امام در اینجا بیان فرموده چهره زندگی ما عواض خواهد شد و دیگر اثری از حرص و طمع و آرزوهای دور و دراز نزاع با اهل دنیا برای غلبه پیدا کردن بر اموال بیشتر و بخل و ثروت‏اندوزی وجود نخواهد داشت بلکه هم‏چنین برای خدا و در راه خدا و در طریق جلب رضای او برای سعادت جاودان آخرت خواهد بود. اگر در روایت آمده دنیا مزرعه‌ی آخرت است به همین معنا می‌‏باشد یعنی در این دنیا باید کاشت و در آخرت باید درو کرد. لذا امام می‌‏فرماید: وَ طَریقٍ اِلَی اْلآخِرَۀ، تو در یک منزلگاهی هستی که این منزلگاه یعنی (دنیا) یک راه و یک پُلی است به سوی آخرت و این پل محلّ عبورت است و محل استقرار و سکونت نیست.

حضرت می‌‏فرماید: وَ اَنَّکَ طَریدُ الْمَوْت الَّذِی لاَ ینْجُوا مِنْه هارِبُه وَلایَفُوتُه طالِبُهُ وَ لابُدَّ اَنَّهُ مُدْرِکُهُ، طرید یعنی شخصی که در تعقیب او هستند و یا شکاری که صیّاد به دنبال او می‌‏رود تعبیر بسیار جالبی است. گویا از اول عمر صیّاد مرگ در تعقیب انسان است، گاهی در کودکی، گاهی در جوانی و گاهی در پیری، او را شکار خواهد کرد و هیچ کس از دست این صیّاد نمی‌‏تواند فرار کند. امام می‌‏خواهد بفرماید که مرگ در تعقیب توست و سرانجام تو را شکار خواهد کرد. همان مرگی که هرگز فرار از گستره‌ی آن، نجات پیدا نمی‌‏کند و هر کسی را که مرگ در جستجوی او باشد او را از دست نمی‌‏دهد و سرانجام وی را خواهد گرفت. در بعضی آیت قرآن به این حقیقت اشاره شده است.

«اَيْـنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْت وَ لَوْ كُـنْـتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ»[3]. هر کجای این عالم که باشید مرگ به سراغ شما می‌‏آید و شما را درک می‌‏کند اگر چه در برج‌‏های عظیم الشأن سر به فلک کشیده پناه ببرید و فرار کنید. «قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ اِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ اَوِ الْقَتْلِ»[4]. ای رسول ما به این مردم بگو اگر می‌‏خواهید از مرگ و یا کشته شدن فرار کنید برای شما منفعتی نخواهد داشت. یعنی با فرار نمی‌‏توان از مرگ فرار کرد بلکه در تمام شرائط به دام مرگ خواهیم افتاد. امام محتبی(ع)شخصی را به نام جناده موعظه می‌‏کرد به او فرمود: تو به دنبال دنیا هستی و مرگ به دنبال تو، هرگز به دنیا نمی‌‏رسی ولی مرگ به تو می‌‏رسد و تو را خواهد گرفت. آری انسان در هر چیز شک کند در این معنا نمی‌‏تواند تردیدی به خود راه دهد که روزی باید از این جهان سفر کند و رخت بربندد. روزی که نه تاریخش معلوم است و نه ساعت و دقیقه‌ی آن. ممکن باشد دور باشد و شاید بسیار نزدیک، فردا یا امروز. قابل توجه است که هیچ کس در این قانون استثناء نیست. زورمندان قوی پیکر صاحبان ثروت و قدرت و طبیبان حاذق و حتی انبیاء و اولیاء هم محکوم به این قانون هستند. در شب عاشورا امام حسین(ع)به خواهرش زینب کبری فرمود: روزی اهل آسمان‌‏ها می‌‏میرند، روزی اهل زمین می‌‏میرند، جدّ من و پدرم و مادرم و برادرم همه از من بهتر بودند و از دنیا رفتند و صبر کردی من هم به این سرنوشت گرفتار خواهم شد.

جایی کـه عقاب پـر بریزد/ از پشه‌ی لاغری چه خیزد

حضرت امیر(ع)پس از بازگشت از جنگ صفین وارد قبرستانی شد و اموات را مخاطب قرار داد و به آنها فرمود: اَنْتُمْ لَنا فَرَطٌ سابِق و اِنّا اِنْ شاءَ اللهَ بِکُمْ لاحقُونْ، یعنی شما در مرگ بر ما سبقت گرفتید و زودتر از ما از دنیا رفتید و ما هم به کاروان شما ملحق خواهیم شد انشاءالله.

بعد امام در پاین این بخش به فرزندش هشدار مهمّی می‌‏دهد. چقدر تکان دهنده است توجه بفرمائید، فَکُنْ مِنْهُ عَلَي حَذَرٍ اَنْ يُدْرِکَکَ وَ اَنْتَ عَلَي حالِ سَيّئۀٍ، قَدْ کَنْتَ تُحدِّثُ نَفْسَکَ مِنْها باِلَتُّوبَۀ، فَيَحُولَ بَيْنَکَ وَ بْينَ ذلک ، فَاِذا اَنْتَ قَدْ اَهْلَکْتَ نَفْسُکَ، می‌‏فرماید: پسرم تاریخ مرگ در هرحال مبهم و ناپیداست و گاه انسان گرفتار گناهی می‌‏شود و تصمیم می‌‏گیرد که لحظه‏ای بعد آن را با آب توبه از صفحه اعمالش بشوید ولی مرگ ناگهان فرا می‌‏رسد و این فرصت را از او می‌‏گیرد. همه‌ی ما در زندگی خود دیده یا شنیده‏ایم افرادی را که تصمیم به انجام کارهای خوب یا بدی داشتند ناگهان در همان لحظه از ادامه‌ی کار و رسیدن به مقصود باز ماندند چون اجل آنها فرا رسیده و به آنان امان نداد.

در حدیث معروف مفضل می‌‏خوانیم که امام صادق(ع)خطاب به مفضل فرمود: اگر سؤال کنی چرا خداوند مدّت حیات انسان را پنهان کرده و در هر ساعتی که مشغول انجام گناه و ارتکاب معصیت است ممکن است مرگش فرا رسد، در پاسخ می‌‏گوئیم حکمت مسئله این است که با اینکه انسان تاریخ مرگ خود را نمی‌‏داند باز هم هر زمان به سراغ گناه می‌‏رود اگر تاریخ آن را می‌‏دانست و امید به طول بقای خود داشت بیشتر پرده‏دری می‌‏کرد، بنابراین انتظار مرگ در هرحال برای او از اطمینان به بقا بهتر است و اگر این انتظار در گروهی از مردم اثر نکند در گروه دیگر به یقین مؤثر خواهد بود دست از گناه می‌‏کشند و به سراغ اعمال صالح می‌‏روند. [5]

یک استفاده لطیف و آموزنده: از اینجا انسان می‌‏فهمد که چرا در میان روایات ما نهی شده که ما در مجالس گناه شرکت نکنیم و هر کجا که معصیت است ما حضور نداشته باشیم، مثلاً این حدیث معروف را توجه کنید: قال الصّادِقُ(ع)لایَنْبَغی لِلمُؤمِنِ اَنْ یَجْلِسَ مَجْلسِاً یُعْصَی الله فِیه وَ لایَقْدِرُ عَلَی تَغیِیرِهِ، یعنی جایز نیست برای انسان مؤمن که در مجلسی بنشیند که در آن مجلس گناه و معصیت می‌‏شود و انسان قادر نیست که شرائط آن مجلس را عوض کند، علّت آن و سرّ آن این است که ممکن است در همان مجلس معصیّت قبض روح بشود و بمیرد و وای به حال کسی که در مجلس گناه مرگ او فرا برسد و این نکته را هم بدانیم که در روایت آمده اکثر کسانی که جهنم می‌‏روند افرادی هستند که توبه را به تأخیر انداختند. ناگهان مرگ آن‌ها فرا رسیده است.

امام مجدّدا در ادامه فرمایشات خود در نامه، تذکراتی راجع به مرگ می‌‏دهد و می‌‏فرماید: یا بُنَیَّ اَکْثِرْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوتِ وَ ذِکْرِما تَهْجُمُ عَلَیْه وَ تُفْضی بَعْدَ الْمَوْتِ اِلیْهِ، پسرم زیاد به یاد مرگ باش و زیاد به یاد آنچه باش که به سوی او می‌‏روی و پس از مرگ در آن قرار می‌‏گیری. در میان روایات ما چند چیز است که فرمودند آن‌‏ها را زیاد انجام بدهید:

1ـ زیاد به یاد خدا باشید؛ 2ـ زیاد بر حضرت محمّد و آل او صلوات بفرستید؛ 3ـ برای تعجیل در فرج حضرت مهدی زیاد دعا کنید؛ 4ـ زیاد به یاد مرگ باشید. در حدیث آمده است که زیاد به یاد مرگ بودن این خاصیّت را به دنبال دارد که شهوات انسان را تعدیل می‌‏کند و انسان تهذیب و تزکیه می‌‏شود. آن‏چنان به یاد مرگ باش که هرگاه مرگ به سراغ تو آید تو خود را از هر نظر آماده کرده باشی و دامن همت را در برابر آن به کمر بسته باشی مبادا مرگ ناگهانی به سراغ تو بیاید و تو را دریابد و تو را مغلوب خود گرداند.

به بیان دیگر، باشد که این یادآوری مرگ مقدّمه‏ای باشد که آماده‌ی این واقعه بشوی و برای خود استعداد و قابلیت برخورد با آنان را به دست آورده باشی و اینطور نباشد که بی‏خبر و غافل از مرگ روزگار را بگذرانی و یک مرتبه مرگ به سراغ تو آید و در غفلت و حیرت تو را بگیرد و بر تو پیروز شود در حالی که آماده انتقال از این سرا به سرای دیگر را هنوز پیدا نکرده باشی.

حَتّی یَأتِیکَ وَ قَد اَخَذْتَ مِنْهُ حذْرَک وَ شَدَدْتَ لَهُ أزْرَکَ وَلا یأتیکَ بَغْتَۀً فَیْبَهَرَکَ، این واقعیتی است بسیار روشن که غالب مردم از آن غافلند، همه می‌‏دانند برای عمر انسان تاریخ معینی در ظاهر تعیین نشده و هر لحظه و هر زمان بر اثر حوادث بیرونی فردی یا جمعی یا حوادث درونی (بیماری‌‏های ناگهانی) ممکن است انسان از دنیا برود و بسیارند کسانی که این حقیقت را می‌‏دانند و از آن غافل می‌‏شوند گاه در لحظاتی که در مجالس یادبود عزیزان از دست رفته شرکت می‌‏کنند و به فکر فرو می‌‏روند و شاید تصمیماتی جهت آمادگی برای این سفر می‌‏گیرند ولی از مجلس که خارج می‌‏شوند به دست فراموشی سپرده می‌‏شود حضرت امیر(ع)در خطبه 114 می‌‏فرماید: فَبادِرُوا الْعَمَل وَ خَافُواَ بَغْتَۀَ اْلاَجَل، به انجام اعمال صالحه سرعت بگیرید و از این موضوع که مرگ ناگهانی می‌‏آید بترسید، حضرت در اشعاری می‌‏فرماید: ای کسی که سرگرم دنیایی و آرزوهای دراز تو را فریب داده بدان مرگ ناگهان فرا می‌‏رسد و قبر نگهدارنده‌ی اعمال توست؛ وَ ایّاکَ اَنْْ تَغْتَرَّ بِما تَری مِنْ اِخْلادِ اهل الدُّنیا اِلَیها و تَکالُبِهِم عَلَیها

اخلاد از ریشه‌ی خُلد است و خلد و خلود به معنای سکونت مستمّر در یکجاست و اخلاد الی الارض به معنای چسبیدن به زمین است و اخلاد به دنیا به معنای چسبیدن به دنیاست، تکالب به معنای حمله کردن برای به دست آوردن چیزی است. حضرت می‌‏فرماید: پسرم هشدار که فریب کاری‌‏های دنیا پرستان را نخور که آنها همچنان حیوانات درّنده می‌‏باشند و می‌‏فرماید و سخت برحذر باش که دلبستگی‌‏ها و علاقه شدید دنیاپرستان به دنیا و حمله‌ی حریصانه آنها به دنیا تو را فریب ندهد و مغرور نسازد.

سپس حضرت دو دلیل برای این هشدار ذکر می‌‏کنند:

فَقَد نَبّأکَ اللهَ عْنها، خداوند تو را از وضع دنیا آگاه ساخته است.

نَعَتْ هی لَکَ عَنْ نَفْسِها تَکَشَّفَتْ لَکَ عَنْ مَساویها، دلیل دوم اینکه خود دنیا از زوال و فنای خودش خبر داده و بدی‌‏های خود را برای تو آشکار کرده و بیان نموده است. یعنی دنیا ناپایداری و بی‏اعتباری خود را برای تو شرح داده است. منظور به زمان حال است که تعبیر گویای آن در کلام دیگری از امام آمده است آن‏گاه که دید انسان غافل یار یا کاری به مزمّت دنیا پرداخته و از فریبندگی دنیا سخن می‌‏گوید. امام فرمود: ای کسی که دنیا را نکوهش می‌‏کنی و خودت فریفته‌ی دنیا شده‏ای و باطل‌‏های دنیا تو را فریفته چه زمان دنیا تو را فریب داده و با چه وسیله‏ای آیا به استخوان‏‌‏های پوسیده‌ی پدرانت در زیر خاک و یا خوابگاه مادرانت در درون قبرها.

مضمون اشعار یک شاعر عرب زبان این است که دنیا با صراحت و آشکارا به اهلش می‌‏گوید: برحذر باش، برحذر باش از حمله و مرگ غافلگیرانه‌ی من تبسّم‌‏های طولانی من شما را فریب ندهد سخنانم خنده‏آور است و اعمالم گریه‏آور.

آری زرق و برق دنیا نشاط‌‏آور است ولی هنگامی که به عمق آن دگرگونی‌‏ها بی‏وفایی‌‏ها و ناپایداری‌‏های آن فکر کنیم چیزی جز گریه نخواهد داشت. بعد حضرت امیر(ع)برای فرزندش امام حسن(ع) اهل دنیا را به چند گروه تقسیم می‌‏کند.

گروه اوّل) گروهی از مردم دنیا همچون سگانی هستند که کنار مُرداری آمده‏اند و هر کدام سعی دارند جیفه و لاشه‏ را در اختیار خود قرار بدهد پیوسته بر دیگری فریاد می‌‏زند و با فریادش می‌‏خواهد او را از این مردار دور سازد نمونه‌ی روشن آن همان ثروتمندانی هستند که از خدا بی‏خبرند که پیوسته سعی دارند ثروت بیشتری را تصاحب کنند و دیگران را از آن دور سازند. گاه بر سر آنها فریاد می‌‏کشند گاه به دادگا‌‏ه‌ها متوسّل می‌‏شوند و از طریق وکلای مزدور و پرونده‏سازی به تملّک اموال دیگران می‌‏پردازند.

در میان دولت‌‏ها نیز گاهی چنین رقابت‌‏هایی وجود دارد که از طریق جنگ سرد و تبلیغات پرحجم دروغین سعی می‌‏کنند بازارهای مصرف دنیا را در اختیار خود بگیرند. این گروه اول از اهل دنیا همچون سگانی هستند که پارس می‌‏کنند که به یکدیگر حمله می‌‏آورند و مانند درّندگان آسیب می‌‏رسانند به یکدیگر ضربه وارد می‌‏کنند و یکدیگر را می‌‏رانند و قوی‌تر آنان ضعیف‌تر را پاره می‌‏کند و می‌‏خورد و بزرگ‌تر بر کوچک‌تر رحم نمی‌‏کند.

گروه دوم) گروه دوم از اهل دنیا افرادی هستند که همچون چهارپایانی هستند که دست و پایشان به وسیله مستکبران بسته شده است و بردگان سرسپرده‌ی آنها هستند اینها افراد بی‏دست و پایی هستند که برای تحصیل متاع دنیا به هر ذلّتی تن در می‌‏دهند و اسیر جهان خواران می‌‏شوند.

گروه سوّم) گروه سوّم از اهل دنیا کسانی هستند مثل حیواناتی که در بیابان رها شدند (بیابان شهوات و هواهای نفسانی) اینها در بیابان به هر سو می‌‏روند و به تعبیر امام(ع)عقل خود را گم کرده‌اند و را‌‏ه‌های صحیح را از دست داده‌اند و در را‌‏ه‌های مجهول و نامجهول قدم می‌‏گذارند آنها مثل حیواناتی هستند که در وادی پر از آفت رها شده و در سرزمین ناهمواری به راه افتاده‌اند این گروه نه چوپانی دارند که آنها را راه صحیح هدایت کند و نه کسی که آنها را به چراگاه مناسبی برساند.

در حالی که دنیا آنان را در راه نابینایی به راه انداخته و در وادی حیرت سرگردان شده و در نعمت‌‏ها و زرق و برق‌‏های دنیا غرق شده‌اند دنیا را به عنوان معبود خود انتخاب کردند و دنیا آن‌‏ها را به بازی گرفته و آنها هم به بازی با دنیا سرگرم شده‌اند و غیر دنیا را به فراموشی سپرده‌اند. این گروه قدرت تشخیص خوب و بد، مصلحت و مفسده از آن‌‏ها سلب شده است و امور خود را بر اساس توهّم‌‏ها و تخیّل‌‏ها و جهالت‌‏ها استوار نموده‌اند. دنیا ایشان را در مسیر ظلمت و تاریکی و راه ناپیدا به حرکت در آورده است و چشم‌‏های آنان را از فیض روشنایی و تابش چراغ هدایت محروم ساخته است، سرگشته و حیران در این بیابان راه خود را به بیراهه کشاندند و در وادی ظلمت به ضلالت افتادند و در نعمت‌‏های زودگذر دنیا غرق شدند.

اینها فراموش کردند که پس از دنیا و زندگی در این سرا چه در انتظار آنان می‌‏باشد اما زمانی نمی‌‏گذرد که پرد‌‏ه‌های جهل و تاریکی به واسطه‌ی مرگ به کنار می‌‏رود و همانند هودجی که صاحبش را به منزل می‌‏رساند مردم به منزلگاه خویش وارد می‌‏شوند و از جایگاه خود مطّلع می‌‏شوند.

این گروه سوّم همان گروهی هستند که در هر زمان به ویژه در دنیای امروز وجود دارند جهان را جولانگاه خویش قرار داده و همه جا را به فساد می‌‏کشانند علاقه‌ی بی‏حدّ و حصر به مال و ثروث و جاه و مقام چشم آنها را از دیدن حقایق کور کرده و گوش آنها را برای شنیدن سخن حق کر کرده است.

غرق نعمت‌‏های مادی و زر و زیور و عابدان درهم و دینارند و برای به دست آوردن دنیا گاهی آتش جنگ به پا می‌‏کنند و گاه سلاح‌‏های کشتار قرار می‌‏دهند و آن‌‏ها را به جان هم می‌‏اندازند دنیا بازیچه‌ی آنهاست و آنها هم بازیچه‌ی دنیا، به همین دلیل خدا و روز حساب و برنام‌‏ه‌های آخرت را به کلّی فراموش کرده‌اند. امام به فرزندش می‌‏فرماید: از این سه گروه مردم دنیا دوری کن و نه تنها فرزندش بلکه همه‌ی مردم مخاطب خطاب ایشان هستند.

پی‌نوشت‌ها

[1]ـ سوره عنکبوت آیه 57

[2]ـ سوره بقره 197

[3]ـ سوره نساء 78

[4]ـ سوره احزاب 16

[5]ـ بحار، ج 3، ص 83 .

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

عباس ابوالحسنی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: