انتخاب دوست از دیدگاه قرآن
در قرآن، به ناپسندی همنشینی با بدان و آثار سوء و عواقب وخیم آن، تصریح شده است. تعبیرهای قرآن هشدار قاطعی به مسلمانان است که مراقب ارتباطات خود باشند و از مجازات سخت و آثار شوم همنشینی با بدان و دوستی با منحرفان بپرهیزند.
قرآن دربارۀ کارهای (دشمنان خدا)، میفرماید:
(وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَیَّنُوا لَهُمْ مابَیْنَ أَیدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ و حَقَّ عَلَیهِمُ الْقَوْلُ)؛[1]
ما برای آنان همنشینانی قرار دادیم که زشتیها را از پیش رو و پشت سر آنان در نظرشان جلوه دادند و فرمان الهی (عذاب) دربارۀ آنان تحقّق یافت.
بنابراین آیه، انسانهایی که از مکتب پیامبران دور هستند، بر اثر انحراف فکر و عمل، به دوستان ناباب و بدسیرت گرفتار میشوند و آن دوستان، کارهای زشت را به عنوان کارهای نیک در نظر آنان جلوه میدهند و در نتیجه، موجب نکبت و عذاب الهی برای آنان خواهند گردید.
در قرآن، به یکی از علل دوزخی شدن بعضی از انسانها اشاره شده است که در جواب این سؤال که چرا دوزخی شدید؟ میگویند:
(وَ کُنّا نَخُوضُ مَعَ الخائِضِینَ)؛[2]
و پیوسته با اهل باطل، همنشین و هم صدا بودیم.
در قرآن، خداوند پیامبرش را از دوستی و همنشینی با منحرفان برحذر داشت و فرمود:
(وَ إذا رَأیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأعْرِضْ عَنْهُمْ)؛[3]
هرگاه کسانی را دیدی که آیات ما را به تمسخر میگیرند، از آنان روی بگردان.
دو نفر مشرک به نامهای عَقَبه و اُبَّی با هم دوست شدند. عَقَبه اسلام را پذیرفت، دوستش به او اعتراض کرد و در اغوای او کوشید، به گونهای که عقبه به کفر و شرک بازگشت و در جنگ بدر به لشکر کفر پیوست و به دست لشکر اسلام کشته شد!
قرآن مجازات و عاقبت شوم اخروی عَقَبه را که بر اثر دوستی با نااهل گرفتار آن میشود، چنین بیان میکند:
(وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً * یا وَیْلَتا لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذُ فُلاناً خَلِیلاً * لَقَدْ أَظَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إذْ جائَنِی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلإنْسانِ خَذُولاً)؛[4]
و (به خاطر بیاورید!) روزی که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان میگزد و میگوید: ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم * ای وای بر من کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم * او مرا از یادآوری (حقّ) گمراه ساخت. بعد از آن که یاد حقّ به سراغ من آمد و شیطان همیشه خوارکنندۀ انسان بوده است.
انتخاب دوست از نظر روایات
یکی از اموری که در گفتار پیامبر(ص) و امامان(ع) بسیار مطرح شده و با تعبیرات متعدد به آن تأکید فرمودهاند دقّت و احتیاط در انتخاب دوست است.[5]
در این جا نظر شما را به چند نمونه از سفارشهای آن بزرگواران جلب میکنیم:
1ـ رسول اکرم(ص) فرمود:
اَلْمَرْءُ عَلی دِینِ خَلِیلِه و قَریِنِهِ؛[6]
انسان بر دین دوست و همنشین خود است.
این سخن، نقش زیاد همنشین بد را در انحراف انسان به روشنی بیان میکند.
2ـ امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:
مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ اْلآخِرِ فَلا یَقُومُ مَکانَ رَیْبَۀٍ؛[7]
کسی که به خدا و روز قیامت اعتقاد دارد؛ در مکانی که موجب تهمت است نمینشیند.
3ـ امام سجّاد(ع) به فرزندانش فرمود:
جالِسُوا أَهْلَ الدِّینِ وَالْمَعْرِفَۀِ، فَإنْ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَالْوَحْدَۀُ آنَسُ و أَسْلَمُ؛[8]
با صاحبان دین و معرفت همنشین شوید. اگر چنین افرادی را نتوانستید بیابید، اُنس گرفتن به تنهایی بهتر و برای سلامتی دین انسان، شایستهتر است.
4ـ امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:
صُحْبَۀُ اْلأَشْرارِ تَکْسِبُ الشَّرَّ کَالرِّیحِ إذا مَرَّتْ بِالنَّتِنِ حَمَلَتْ نَتْنَاً؛[9]
همنشینی با بدان، موجب کسب بدی میشود؛ مانند بادی که هرگاه به چیز گندیده بورزد، بوی بد را با خود حمل خواهد کرد.
5ـ نیز فرمود:
لَیْسَ شَیْءٌ أَدْعی لِخَیْرٍ وَ أَنْجی مِنْ شَرٍّ مِنْ صُحْبَۀِ اْلأَخْیارِ؛[10]
هیچ چیزی مانند همنشینی با نیکان، انسان را به سوی نیکی جلب نمیکند و از بدی نجات نمیدهد.
6ـ امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل میکند:
أَحْکَمُ النّاسِ مَنْ فَرَّ مِنْ جُهّالِ النّاسِ؛[11]
استوارترین انسانها، کسی است که از انسانهای نادان بگریزد.
7ـ امام جواد(ع) فرمود:
إِیّاکَ و مُصاحَبَۀَ الشَّرِیرِ، فَإِنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ، یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ و یَقْبُجُ أَثَرُهُ؛[12]
از همنشینی با زشت کار دوری کن، زیرا او همانند شمشیر برهنه و تیز، جلوهای نیکو و تأثیری زشت دارد.
8 ـ امیر مؤمنان در وصیّت خود به امام حسن(ع) فرمود:
یا بُنَیَّ إِیّاکَ وَ مُصادَقَۀَ اْلأحْمَقِ؛ فَإِنَّهُ یُریدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرُّکَ، و إِیّاکَ و مُصادَقَۀَ الْبَخِیلِ، فَإِنَّهُ یَقْعُدُ عَنْکَ أَحْوَجَ ما تَکُونُ إِلَیْهِ، و إیّاکَ و مُصادَقَۀَ الْفاجِرِ، فَإِنَّهُ یَبِیعُکَ بِالتّافِهِ، و إِیّاکَ وَ مُصادَقَۀَ الْکَذّابِ، فَإِنَّهُ کَالسَّرابِ، یُقَرِّبُ عَلَیْکَ الْبَعِیدَ، و یُبَعِّدُ عَلَیْکَ الْقَرِیبَ؛[13]
پسرم! از دوستی با احمق بپرهیز؛ چرا که میخواهد به تو منفعت برساند ولی زیان میرساند و از دوستی با بخیل حذر کن؛ زیرا او هنگام شدیدترین حاجت، تو را رها میکند و از دوستی با انسان فاسق دوری کن؛ زیرا او تو را به بهای اندکی میفروشد و از همنشینی با دروغگو بپرهیز؛ زیر او مثل سراب است، دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک را در نظر تو دور مینماید.
از بررسی روایات دربارۀ انتخاب دوستان صالح و دوری از دوستی با افراد ناباب، چنین به دست میآید:
دوستانی انتخاب کنید که ایثارگر با مال و جان، راستگو، صاحب دین و معرفت، امین و خائف از خدا، سودمند برای علم و دین باشند.
در این جا به دو روایت اشاره میکنیم:
امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:
عَلَیْکَ بِإِخْوانِ الصِّدْقِ، فَأَکْثِرْ مِن اِکْتِسابِهِمْ، فَإِنَّهُمْ عُدَّۀٌ عِنْدَالرَّخاءِ و جُنَّۀٌ عِنْدَالْبَلاءِ؛[14]
بر تو باد همنشینی با برادران راستین! و در تحصیل این گونه دوستان، بسیار بکوش؛ چه آن که آنان هنگام آسودگی، نیرو و حامی، و هنگام بلا، سپر میباشند.
شخصی از رسول خدا(ص) پرسید: همنشینان نیک چه کسانی هستند؟ پیامبر(ص) در پاسخ فرمود:
مَنْ ذَکَّرَکُمْ بِاللهِ رُؤْیَتُهُ، و زادکُمْ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ، و ذَکَّرَکُمْ بِاْلآخِرَۀِ عَمَلُهُ؛[15]
آن کس که دیدارش شما را به یاد خدا بیندازد و منطق و گفتارش بر علم شما بیفزاید و عملش آخرت را به یاد شما بیاورد.
نمونهها
پیامبر(ص) و امامان(ع) در مورد همنشین و انتخاب دوست، بسیار محتاط و حسّاس بودند. در این مورد به نمونههایی از موضعگیری آنان توجّه کنید:
نمونه اوّل
پیامبر(ص) با افراد پاک و باایمانی، مانند سلمان، بلال حبشی، عَمّار، خَبّاب و صُهَیب همنشینی میکرد و آنان همواره به عنوان دوست، در محضر آن حضرت بودند.
گروهی از سران مشرکین قریش نزد پیامبر(ص) آمده و گفتند:
ای محمّد! آیا به مصاحبت با این گونه افراد خشنود شدهای و توقّع داری ما از آنان پیروی کنیم و در کنار آنان بیاییم؟! اگر آنان را از خود دور سازی، شاید نزد تو آییم و از تو پیروی کنیم و به عنوان دوستان تو، در کنارت باشیم.
در این هنگام، آیه نازل شد و سخن آنان را مردود اعلام نمود و روش پیامبر(ص) را تأیید و تثبیت کرد:
(وَ لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداۀِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجهَهُ)؛[16]
و کسانی را که صبح و شام خدا را میخوانند و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن.
نمونه دوم
نجاشیِ شاعر، یکی از دوستان و طرفداران امیر مؤمنان علی(ع) بود و با اشعارش سپاه امیر مؤمنان(ع) را بر ضدّ معاویه تحریک میکرد. او در ماه رمضان شراب خورد و شرابخواریش ثابت شد. علی(ع) با دست خودش هشتاد تازیانه به او زد، سپس او را یک شب زندانی کرد. روز بعد دستور داد او را آوردند و بیست تازیانه دیگر هم به او زد.
نجاشی عرض کرد: ای امیر مؤمنان! هشتاد تازیانه به جهت شرابخواری، به من زدی، پس این بیست تازیانۀ دیگر برای چیست؟!
امیر مؤمنان(ع) در پاسخ فرمود:
هذا لِتَجَرِّیکَ عَلی شُرْبِ الْخَمْرِ فِی شَهرِ رَمَضانٍ؛[17]
این بیست تازیانه به علّت جرأت و گستاخی تو به شراب خواری، در ماه رمضان است.
نجاشی به شام گریخت و به معاویه پیوست. بعضی به علی(ع) گفتند: با دادن پول و مماشات با این گونه افراد، آنان را برای خود نگهدار، نگذار به دشمن بپیوندند. در پاسخ فرمود:
ما کُنْتُ مُتَخِذُّ الْمُضَلِّینَ عَضُداً؛
من گمراهان را یاور خود قرار نمیدهم.
نمونه سوم
ابوهاشم جعفری، یکی از شیعیان برجسته بود. امام هادی(ع) روزی از روی اعتراض به او فرمود: «چرا با عبدالرّحمن بن یعقوب همنشین میشوی؟!»
ابوهاشم عرض کرد: او دایی من است.
امام هادی(ع) فرمود: «عقیده او درباره صفات خدا، باطل است و در این باره سخن نادرست میگوید». و در ادامه فرمود:
فَإِمّا جَلَسْتَ مَعَهُ وَ تَرَکْتَنا و إِمّا جَلَسْتَ مَعَنا و تَرَکْتَهُ؛[18]
یا با او بنشین و ما را ترک کن و یا با ما بنشین و او را ترک کن.
ابوهاشم عرض کرد: او هر عقیدهای دارد برای خودش است، من که عقیده درستی دارم عقیده باطل او چه زیانی به من میرساند؟!
امام(ع) فرمود: «آیا از این نمیترسی که عذابی به سویش بیاید و تو را نیز به جهت نزدیک شدن به او فراگیرد؟!».
نمونه چهارم
امام صادق(ع) دوستی داشت که همواره در محضر آن حضرت بود. روزی آن دوست به غلامش گفت: ای زنازاده! کجا بودی؟!
امام صادق(ع) این دشنام را از او شنید، بسیار ناراحت شد؛ دستش را محکم بر پیشانی خود زد و فرمود:
سُبْحانَ الله! آیا نسبت ناروا به مادرش میدهی؟ من تو را با تقوا میدانستم، ولی اکنون میبینم تقوایی نداری.
دوست امام عرض کرد: فدایت شوم! مادر این غلام از اهالی سِنْد (از سرزمین هند) و بتپرست است. (بنابراین، دادن این نسبت به او اشکالی ندارد.)
امام صادق(ع) فرمود: «آیا نمیدانی که هر امّتی بین خود قانون ازدواج دارند؟ از من دور شو».
پس از این حادثه، هرگز دیده نشده که امام صادق(ع) با آن شخص، رفت و آمد داشته باشد.[19]
نمونه پنجم
زید بن محمود بن موسی بن جعفر، برادر زادۀ حضرت رضا(ع)، معروف به «زیدالنّار»، ادّعای امامت میکرد و عدّهای دور او جمع شده بودند. حضرت رضا(ع) موضعگیری سختی در برابر او نمود تا آن جا که در روایت آمده:
وَ حَلَفَ أَنْ لایُکَلِّمَهُ أَبَداً ما عاشَ؛[20]
حضرت رضا(ع) سوگند یاد کرد تا زنده است با زید سخن نگوید.
روزی زید بن موسی به محضر امام رضا(ع) آمد و سلام کرد. اما جواب سلام او را نداد. زید گفت: من پسرِ پدرت هستم، جواب سلام مرا نمیدهی؟! امام رضا(ع) در پاسخ، به او فرمود:
أَنْتَ أَخِی ما أَطَعْتَ اللهَ؛ فَإِذا عَصَیْتَ اللهَ لا إِخاءَ بَیْنِی و بَیْنَکَ؛[21]
تو برادرم هستی؛ مادام که خدا را اطاعت کنی. پس هرگاه نافرمانی خدا کنی، بین من و تو برادری وجود ندارد.
پینوشتها
[1] - فصّلت (41) آیه 25.
[2] - مدّثّر (74) آیه 45.
[3] - انعام (6) آیه 68.
[4] - فرقان (25) آیات 27ـ29.
[5] - اصول کافی، ج 2، ص 374.
[6] - در ج 74 بحارالأنوار، از صفحۀ 154ـ274، روایات بسیاری در این مورد نقل شده است.
[7] - همان، ص 379.
[8] - همان، ص 196.
[9] - غررالحکم.
[10] - همان.
[11] - بحارالأنوار، ج 74، ص 190.
[12] - همان، ص 198.
[13] - نهجالبلاغه، حکمت 38.
[14] - بحارالأنوار، ج 74، ص 187.
[15] - همان، ص 186.
[16] - تفسیر الدّر المنثور و مجمع البیان، ذیل آیۀ 52 انعام (6) و بحارالأنوار، ج 74، ص 183.
[17] - فروع کافی، ج 7، ص 216.
[18] - اصول کافی، ج 2، ص 274ـ275.
[19] - وسائل الشیعه، ج 11، ص 331.
[20] - عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 233.
[21] - بحارالأنوار، ج 49، ص 214 و 221. شبیه ای موضوع بین امام رضا(ع) و عمویش، محمد بن جعفر رخ داد. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 204.
محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی