کد مطلب: ۱۴۳۳
تعداد بازدید: ۱۵۸۴
تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۱:۵۵
آموزه‌های اخلاقی و رفتاری امامان شیعه(ع)/ ۲۰
امام باقر(ع)فرمود: همانا خداوند متعال آن کس را که در میان جمعی شوخی کند دوست دارد؛ به شرطی که شوخی او آمیخته با فحش نباشد.

شاد کردن مومنان

شوخی از نگاه روایات

در بررسی روایات، چنین به دست میآید که شیوه پیامبر(ص) و امامان(ع)در مورد شوخی، متفاوت بود. در پارهای از رویات از شوخی نهی شده و در پارهای دیگر از شوخی زیاد مذمّت شده و در بخشی از روایات از شوخی، تمجید و ستایش شده است.

با تجزیه و تحلیل این روایات و جمعبندی و نتیجهگیری، چنین به دست می‎آید که اصل مزاح، نیک است؛ در صورتی که در حدّ اعتدال باشد، و موجب تحقیر و توهین مؤمنان نشود.

نهی امامان(ع)از شوخی

امیر مؤمنان علی(ع)فرمود:

ما مَزَحَ اِمْرُؤٌ مَزْحَۀً إِلاّ مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّۀً؛[1]

هر شوخی که انسان می‎کند، مقداری از عقل خود را با آن از دست می‎دهد.

نیز فرمود:

دَعِ المِزاحَ فَإنَّهُ لِقاحُ الضَّغینَۀِ؛[2]

شوخی را رها کن؛ (و انجام نده) زیرا افشاندن بذر کینهتوزی است.

امام صادق(ع)فرمود:

إِیّاکُمْ وَالْمِزاحَ، فَإِنَّهُ یَجُرُّ السَّخِیمَۀَ، وَ یُورِثُ الضَّغِنَۀَ، و هُوَ السَّبُّ اْلأَصْغَرِ؛[3]

از شوخی دوری کنید؛ زیرا موجب کینهتوزی و باعث دشمنی، و دشنام کوچک است.

امام کاظم(ع)فرمود:

إِیّاکَ وَالمِزاحَ؛ فَإنَّهُ یَذْهَبُ بِنُورِ إیمانِکَ؛[4]

از شوخی دوری کن که موجب نابودی نور ایمانت می‎گردد.

نهی امامان از شوخی زیاد

حضرت علی(ع)فرمود:

مَنْ کَثُرَ مِزاحُهُ اِسْتَحْمَقَ؛[5]

انسانی که بسیار شوخی میکند، خود را احمق می‎خواهد.

نیز فرمود:

مَنْ کَثُرَ مِزاحُهُ قَلَّتْ هَیْبَتُهُ؛

کسی که زیاد شوخی می‎کند، شکوه و وقار او کم می‎شود.

نیز فرمود:

کَثْرَۀُ الْمِزاحِ یُذْهِبُ الْبَهاءَ، و یُوجِبُ الشَّحْناءَ؛[6]

شوخی بسیار، آبرو را می‎برد و موجب کینهتوزی و دشمنی می‎گردد.

نیز فرمود:

کَثْرَۀُ ضِحْکِ الرَّجُلِ یُفْسِدُ وَقارَهُ؛[7]

بسیاری خنده، متانت و وقار انسان را تباه می‎سازد.

تمجید از شوخی و استحباب آن

رسول خدا(ص) فرمود:

إِنِّی أَمْزَحُ وَلا أَقُولُ إِلاَّ الْحَقَّ؛[8]

من شوخی می‎کنم ولی در گفتارم جز حقّ، چیزی نمی‎گویم.

حضرت علی(ع)فرمود:

کانَ رَسُولُ اللهِ لَیَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ أَصْحابِهِ إذا رَاهُ مَغْمُوماً بالْمُداعَبَۀِ؛[9]

هر گاه یکی از اصحاب رسول خدا(ص) اندوهگین بود، رسول خدا(ص) با شوخی کردن او را شادمان می‎نمود.

پیامبر(ص) فرمود:

اَلْمُؤْمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ، وَالْمُنافِقُ قَطِبٌ و غَضَبٌ؛[10]

مؤمن، شوخ طبع و خوش مشرب است ولی منافق، گرفته و خشم‎آلود می‎باشد.

فضل بن ابی قرّه می‎گوید؛ امام صادق(ع)فرمود:

ما مِنْ مُؤْمِنٍ إِلاّ وَفِیهِ دَعابَۀٌ. قُلْتُ: و مَا الدَّعابَۀُ؟ قالَ: المِزاحُ؛[11]

هیچ مؤمنی نیست مگر این که در او دُعابه است. عرض کردم دُعابه یعنی چه؟ فرمود: شوخی.

یونس بن شیبانی می‎گوید؛ امام صادق(ع)به من فرمود: «محدودۀ شوخی شما با همدیگر تا چه اندازه است؟»

عرض کردم: اندک است. فرمود:

فَلا تَفْعَلُوا؛ فَإِنَّ الْمُداعَبَۀَ مِن حُسْنِ الْخُلْقِ؛ و إِنَّکَ لَتُدْخِلُ بِهَا السُّرُورَ عَلی أَخِیکَ، و لَقَدْ کانَ رَسُولُ اللهِ یُداعِبُ الرَّجُلَ یُرِیدُ أَنْ یَسُرَّهُ؛[12]

این گونه نباشید (بلکه در حدّ متوسط شوخی کنید) زیرا شوخی از خوش خلقی است و تو با شوخی، برادرت را شادمان کنی. همانا رسول خدا با شخصی که شوخی می‎کرد، هدفش شاد کردن او بود.

امام باقر(ع)فرمود:

إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ الْمُداعِبَ فِی الْجَماعَۀِ بِلا رَفْثٍ؛[13]

همانا خداوند متعال آن کس را که در میان جمعی شوخی کند دوست دارد؛ به شرطی که شوخی او آمیخته با فحش نباشد.

امام کاظم(ع)فرمود: شیوۀ حضرت یحیی(ع)این بود که گریه میکرد؛ شیوۀ حضرت عیسی(ع)هم گریه و هم خنده بود؛

وَ کانَ الَّذِی یَصْنَعُ عِیسی أَفْضَلَ مِنَ الَّذِی کانَ یَصْنَعُ یَحْیی؛[14]

و آنچه عیسی(ع)انجام می‎داد، از آنچه که یحیی(ع)می‎کرد، بهتر بود.

نتیجه‎گیری

چنانکه دیدید، روایات سه گونه‎اند: دسته اول از شوخی نهی کرده‎اند، دسته دوم از شوخی زیاد نهی نموده‎اند و دسته سوم شوخی را تمجید نموده‎اند.

این روایات هیچ‎گونه منافاتی با هم ندارند؛ زیرا روایات دستۀ اول و دوم، از شوخی زیاد و شوخی‎ای که موجب کینه و دشمنی می‎شود، نهی نموده است ولی روایات دستۀ سوم، شوخی را در حدّ اعتدال و متوسط که غالباً موجب سرور و خوشحالی است، ستوده و آن را از شاخه‎های خوش خلقی دانسته است.

شوخی در حدّ اعتدال، مشروط بر این که موجب کدورت و تحقیر مؤمنان نشود و متضمن اهانت به آنان نباشد، کار شایسته و نیک است.

نمونهها

تاریخ زندگی پیامبر(ص) و امامان(ع)نشان می‎دهد که آنان در مواردی با مؤمنان شوخی و مزاح می‎کردند و به این وسیله دل مؤمنان را شاد می‎نمودند. در این جا چند نمونه را می‎آوریم:

نمونه اوّل

روزی پیامبر(ص) به زنی فرمود: «آیا این زن، همان است که در چشم شوهرش، سفیدی هست؟!»

زن گفت: نه، در چشم شوهرم سفیدی نیست.

سپس آن زن نزد شوهر خود آمد و سخن (شوخی) پیامبر(ص) را به شوهرش گفت. شوهر به همسرش گفت: آیا نمیبینی که سفیدی چشمم بیشتر از سیاهی آن است![15]

نمونه دوم

روزی پیرزنی به پیامبر(ص) عرض کرد: دعا کن خداوند مرا اهل بهشت کند.

پیامبر(ص) فرمود: «پیرزن وارد بهشت نشود».

آن پیرزن گریه کرد. پیامبر(ص) خندید و به او فرمود: آیا نشنیدهای که خداوند می‎فرماید:

(إنّا أَنْشَأْناهُنَّ إنْشاءً * فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً)؛[16]

ما آنان را آفرینش نوینی بخشیدیم * و همه را دوشیزه قرار دادیم.[17]

نمونه سوم

پیرزنی بر اثر پیری، دندانهایش افتاده بود پیامبر(ص) او را دید و فرمود: «پیرزنِ بی‎دندان به بهشت نمی‎رود!»

پیرزن گریه کرد، پیامبر(ص) به او فرمود: «چرا گریه می‎کنی؟»

او عرض کرد: ای رسول خدا! من بی‎دندان هستم.

پیامبر(ص) خندید و فرمود:

لاتَدْخُلِینَ الْجَنَّۀَ عَلی حالِکِ؛[18]

تو با این حال وارد بهشت نمی‎شوی (بلکه به صورتی زیبا با دندان‎های سپید، وارد بهشت میشوی).

نمونه چهارم

پیامبر(ص) با حسن و حسین(ع)که شیرخواره بودند، شوخی می‎کرد. آن حضرت بر پشت، به زمین می‎خوابید و حسین را روی شکمش می‎نهاد و مکرّر می‎فرمود:

حُزُقَّۀٌ حُزُقَّۀٌ تَرَقَّ عَیْنَ بَقَّۀٍ؛[19]

ای کوچولوی شکم برآمده! برخیز بالا، ای ریز چشمم!

نمونه پنجم

پیرزنی از دودمان اشجعی، به حضور پیامبر(ص) آمد. پیامبر(ص) به او فرمود: «پیرزن به بهشت نمی‎رود.» او گریه کرد. بلال حبشی او را دید و از علّت گریهاش پرسید، او ماجرا را شرح داد. بلال نزد پیامبر(ص) آمد و ماجرا را بازگو نمود. پیامبر(ص) فرمود: «سیاه هم به بهشت نمی‎رود.» بلال نیز محزون شد و گریه کرد. عبّاس، عموی پیامبر(ص) وقتی آن دو را گریان دید، علّت آن را پرسید آنان گفتند: پیامبر(ص) به ما چنان گفت. عبّاس ماجرا را به پیامبر(ص) عرض کرد، پیامبر به عبّاس نیز فرمود: «پیرمرد هم به بهشت نمیرود.» سپس پیامبر(ص) هر سه نفر را طلبید و اندوهشان را برطرف نمود و به آنان فرمود:

خداوند اهل بهشت را به صورت جوان، با زیباترین چهره، وارد بهشت میکند؛ نه به صورت پیر و سیاه و بدقیافه.[20]

نمونه ششم

روزی پیامبر(ص) و علی(ع)خرما می‎خوردند. پیامبر(ص) از هسته‎های خرماهایی که می‎خورد، پیش روی علی(ع)مینهاد. وقتی که از خوردن خرما فارغ شدند، همه هسته‎ها در نزد علی(ع)جمع شده بود. پیامبر(ص) به علی(ع)فرمود:

یا عَلِیُّ إِنَّکَ لَأکُولٌ؛

ای علی! تو پرخور هستی.

علی(ع)در پاسخ (از روی مزاح) عرض کرد:

اَلْأَکُولُ مَنْ یَأْکُلُ الرُّطَبَ وَالنَّوا؛[21]

پرخور کسی است که خرما را با هستهاش میخورد!

پی‌نوشت‌ها

[1] - نهج البلاغه، حکمت 450.

[2] - غررالحکم.

[3] - بحارالأنوار، ج 78، ص 265 و اصول کافی، ج 2، ص 664.

[4] - همان، ج 69، ص 394.

[5] - همان، ص 563.

[6] - همان، ص 562.

[7] - غررالحکم، ج 2، ص 625.

[8] - جامع السعادات، ج 2، ص 301.

[9] - سنن النبی، ص 60.

[10] - بحارالأنوار، ج 77، ص 155.

[11] - اصول کافی، ج 2، ص 663.

[12] - همان.

[13] - همان.

[14] - همان، ص 665.

[15] - بحارالأنوار، ج 16، ص 194.

[16] - واقعه (56) آیات 35ـ36.

[17] - همان، ص 195؛ شرح نهج‎البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 330.

[18] - همان، ص 298.

[19] - همان، ج 6، ص 331 و بحارالأنوار، ج 16، ص 297.

[20] - همان، ص 295.

[21] - زَهرالربیع، ص 7.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: