کد مطلب: ۱۴۴۲
تعداد بازدید: ۹۸۸۵
تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱۳۹۶ - ۱۹:۱۷
درسنامه شماره ۲۴
پیامبران الهی مأمورانی هستند که همیشه در مسیر راه به مسافران هشدار می‏‌‌دهند و خواب آلودگان را فریاد می‏‌‌زنند که برخیزند و از توقّف‏های وسط راه آنچه نیاز دارید برگیرید، چرا که وقتی به مقصد رسیدید در آنجا تهیّه وسائل مورد نیاز امکان ندارد، و از آن مهم‏تر اینکه بازگشت در این مسیر نیز ممکن نیست.

نصایح

حضرت در ادامه کلمات خود می‏‌‌فرماید:

رُوَيداً يُسْفِرُ الظَّلّام کَأنْ قَدْ وَرَدَتِ اْلاَظْعان، يُوشِکُ مَنْ اَسْرَعَ اَنْ يَلْحَقَ وَ اعْلَمْ يا بُنَيَّ اَنَّ مَنْ کانَتْ مَطيّتُهُ اللَّيلُ وَ النَّهار ، فَاِنَّهُ يُسار بِهِ وَ اِنْ کانَ واقِفاً وَ يَقْطَعُ المَسافَۀ وَ اِن کانَ مُقيماَ وادِعاً.

امام در این قسمت از نامه باز به مسئله مرگ و پایان عمر اشاره می‏‌‌کند و می‏‌‌فرماید پسرم کمی مهلت بده و آرام باش که به زودی تاریکی برطرف می‏‌‌شود و حقیقت آشکار می‏‌‌گردد. منظور از ظلام (تاریکی) در اینجا جهل به حال دنیاست که بعضی از بی‌خبران آن را گویی پایدار می‏‌‌‏پندارند ولی دیری نمی‏‌‌گذرد که مرگ با قیافه‌ی‏‌ وحشتناک خود، خود را نشان می‏‌‌دهد آنگاه انسان می‏‌‌فهمد که دنیا همیشگی نبوده است و عمر محدود بوده است و کاملاً چهره‌ی‏‌ دنیا را می‏‌‌شناسد.

در بعضی از روایات آمده که اِنَّکُم فِی اجالٍ منقوصَةٍ، شما در یک جایی زندگی می‏‌‌کنید که عمرتان محدود و کوتاه و کم است. روز قیامت که روز کشف حقایق است برای انسان روشن می‏‌‌شود که در دنیا چقدر زندگی کرده، کَاَنْ لَمْ یَلْبِثُوا اِلّا غَشِیَّۀً اَوْ ضُحَها، مردم اینطور می‏‌‌بینند گویا یک شب و یا یک ظهر در دنیا مکث کردند. آنقدر کوتاه، مطلب جالب اینکه حضرت نوح 2500 سال عمر کرده وقتی ملک المؤت عزرائیل از اوسؤال می‏‌‌کند این 2500 سال چگونه به تو گذشت در جواب می‏‌‌فرماید مثل این بود که من وارد یک خانه‏ای شدم 2 تا درب داشت، از یک درب داخل و از درب دیگر خارج شدم و فرمود مثل این بود که من از آفتاب به سایه آمدم.

در احادیث آمده عمر انسان تمّر مرّالسّحاب مثل ابر زودگذر است و می‏‌‌گذرد و پایان می‏‌‌گیرد و مهلت انسان تمام می‏‌‌شود، آن‏گاه امام اهل این جهان را به مسافرانی تشبیه کرده که به سوی سرمنزل مقصود در حرکت هستند و گویا این مسافران به منزل رسیده‌ا‏‌ند و پایان عمر خود را با چشم می‏‌‌بینند. بعد امام اضافه می‏‌‌کند کسی که سریع حرکت می‏‌‌کند نزدیک است به منزلگاه مرگ برسد. منظور همه‌ی‏‌ انسان‏ها هستند زیرا همه با سرعت به سوی سرمنزل نهایی که همان پایان زندگی است می‏‌‌رسند. اما تشبیه جالی در باره‌ی‏‌ مردم جهان می‏‌‌کند و می‏‌‌فرماید پسرم بدان آن کسی که مرکبش شب و رور است او را می‏‌‌برند و در حرکت است، هرچند خود را ساکن می‏‌‌پندارد و پیوسته راه را طی می‏‌‌کند گرچه ظاهراً ایستاده است و استراحت می‏‌‌کند، اشاره است به اینکه حرکت به سوی پایان عمر حرکتی است اجباری نه اختیاری، دست تقدیر پروردگار همه را بر مرکب زمان سوار کرده چه بخواهند و چه نخواهند با سرعت آن‏ها را به سوی نقطه‌ی‏‌ پایان می‏‌‌برد، هرچند غافلان از آن بی‏خبرند.

احادیث جالب دیگری در این موضوع وارد شده است، اَهْلُ الدّنیا کَرَکْبٍ یُسارُ بِهِم وُ هُم نیامٌ؛ اهل دنیا مانند سوارانی هستند که مرکب آن‏ها، آن‏ها را به جلو می‏‌‌برد ولی راکب در خواب می‏‌‌باشد.[1]

انّ اللّیْل والنّهار یَعْمَلانِ فِیکَ فَاعْمَلْ فِیها وَ یَأخُذانَ مِنکَ فَخُذْ مِنْهُما؛ شب و روز در تو اثر می‏‌‌گذارند و از عمر تو می‏‌‌کاهند، تو هم در آنها از خود اثری بگذار و کاری کن آنها از تو چیزی می‏‌‌گیرند تو هم چیزی از آنها بگیر[2].

نَفَسُ الْمَرْءِ خُطاهُ اِلی اَجَلهِ؛ نفس‏های انسان هر بار قدمی به سوی پایان زندگی است.[3]

یک مطلب جالب: ابن ابی الحدید در اینجا داستانی جالب از یکی از اساتید خود نقل می‏‌‌کند. ابوالفرج محمّد بن عبّاد از من خواست که این وصیت نامه را، (نامه 31) برای او بخوانم. هنگامی که این تقاضا را از من کرد من جوان کم سنّ و سالی بودم، آن را از حفظ برای او خواندم. هنگامی که به این بخش از وصیّت‏نامه رسیدم استادم فریاد کشید و به زمین افتاد، در حالی که کسی بود که به این زودی تحت تأثیر واقع نمی‏‌‌شد.

در تعبیرات امام در این جملات؛ انسان‏ها به مسافرانی تشبیه شده‌ا‏‌ند که بر مرکبی سوار و تندرو سوارند و این مرکب آن‏ها را به سوی منزلگاه نهایی پیش می‏‌‌برد، شکّی نیست که گروهی از این مسافران در ایستگاه‏های وسط راه پیاده می‏‌‌شوند و گروه دیگری به راه خود همچنین تا پایان عمر طبیعی ادامه می‏‌‌دهند و عجب اینکه هیچ کس نمی‏‌‌داند در کدام ایستگاه او را پیاده می‏‌‌کنند.

2 چیز در این سفر مسلّم است: 1ـ بدون اختیار بودن آن؛ 2ـ پایان معیّنی دارد.

گروهی این سفر را در حال خواب طی می‏‌‌کنند و عده‌ا‏‌ی بیدارند و بعضی گاه خواب و گاه بیدارند. آنها که بیدارند پس از پیاده شدن نعمت‏ها و برکات فراوانی که در هر ایستگاه موجود است و به آن نیاز دارند تهیّه می‏‌‌کنند و آن‏ها که در خواب هستند و یا موقعیت خود رات نمی‏‌‌فهمند دست خالی برمی‏‌‌گردند و حدیث هم داریم. مردم همه خوابند وقتی می‏‌‌میرند بیدار می‏‌‌شوند.

پیامبران الهی مأمورانی هستند که همیشه در مسیر راه به مسافران هشدار می‏‌‌دهند و خواب آلودگان را فریاد می‏‌‌زنند که برخیزند و از توقّف‏های وسط راه آنچه نیاز دارید برگیرید، چرا که وقتی به مقصد رسیدید در آنجا تهیّه وسائل مورد نیاز امکان ندارد، و از آن مهم‏تر اینکه بازگشت در این مسیر نیز ممکن نیست.

گروهی این سخنان را باور می‏‌‌کنند و از جان و دل می‏‌‌پذیرند و گروهی انکار می‏‌‌کنند و ناباورانه به آنها گوش می‏‌‌دهند و هنگامی که به مقصد رسیدند به واقعیت تمام آنها پی می‏‌‌برند و فریاد واحسرتا سر می‏‌‌دهند و نعره می‏‌‌زنند ای کاش بر می‏‌‌گشتم به دنیا. ولی چه سود.

گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله تو/ آنچـه البتّه به جایی نرسد فریاد است

از این قسمت نامه، تا به آخر مولا علی(ع) ده‏ها نصیحت و موعظه ارزنده به فرزندش می‏‌نویسد که ما آن‏ها را به عدد در می‏‌آوریم و به طور خلاصه نقل می‏‌کنیم.

امام فرمود پسرم به طور یقین بدان تو به همه‌ی‏‌ آرزوهایت نمی‏‌توانی برسی و هرگز بیش از اجل و عمر معین شده برای تو، عمر نمی‏‌کنی. در نتیجه:

نصیحت 1: فَخَفِّضْ فيِ الطَّلَبِ وَ اجْمِلْ فيِ الْمُکْتَسَبِ

در به دست آوردن دنیا زیاده روی نکن و در کسب و کار میانه‏رو باش. چون انسان در این دنیا به تمام آرزوهای خود نمی‏‌رسد، پس چرا در طلب روزی حریص باشد و برای به دست آوردن مال بیش از حدّ دست و پا بزند.

البتّه این جمله معنایش این نیست که تلاش و سعی برای به دست آوردن روزی حلال را نفی نمی‏‌کند. حصرت می‏‌فرماید: در طلب دنیا میانه‏رو باش چرا که به هر کس آنچه مقرّر شده است داده می‏‌شود و گاهی هم جمع کردن اموال و حرص آن باعث نابودی آن‌ها می‏‌شود.

نصیحت شماره 2: وَاَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِ دَنِیَّۀٍ

پسرم نفس خودت را از تن دادن به هر پستی حفظ کن و گرامی بدار و بزرگواری خود را حفظ کن، اگر چه گرایش به پستی‏ها تو را به خواسته‏هایت برساند از شخصیّت خود کم نکن. انسان مال را برای حفظ آبرو می‏‌خواهد و سزاوار نیست آبرویش را برای کسب مال ببرد.

نصیحت شماره 3: وَ لاتَکُنْ عَبْدَ غَیرِکَ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّاً

سزاوار است که این نصیحت امام با آب طلا نوشته شود و همواره تابلو باشد در جلوی چشم انسان، خداوند انسان را آزاد آفریده و نباید این آزادی و آزادگی را با هیچ بهای مادّی معاوضه کند حتّی گاه باید با زندگی محدود و مشقّت بار بسازد و تن به بردگی این و آن ندهد، البته این نصیحت از لوازم نصیحت قبلی است، یعنی شخصیت خود را برای رسیدن به مواهب مادی فدا مکن.

نصیحت 4: وَ ما خَیْرُ خَیْرٍ لایُنال اِلّا بِشَرٍّ وَ یُسْرٍ لا یُنالُ الّا بِعُسْرٍ

یعنی آن خیری که از راه شرّ به دست می‏‌آید سودی ندارد و آن راحتی که از طریق ناراحتی حاصل می‏‌شود چه فایده‌ا‏‌ی دارد. این موعظه شبیه این جمله است که فرمودند آن خوبی و نیکی که جهنم را به دنبال داشته باشد خوبی نیست و آن ناراحتی و مشکلی که بهشت در پی آن باشد ناراحتی و مشکل نیست.

نصیحت 5: ایّاک اَنْ تُوجِفَ بکَ مَطایا / الطَّمَعُ فَتُورِدَکَ مَناهِلَ الَهَلکۀ

بپرهیز از اینکه مرکب‏های طمع، تو را با سرعت با خود ببرند و به آبشخورهای هلاکت بیندازند. حدیث دیگری آمده است که طمع شراب شیطان است که با دست خود به خواص آن می‏‌نوشاند و هر کس از آن مست شود جز در عذاب الهی یا در کنار ساقی این شراب (شیطان) هوشیار نمی‏‌شود.

نصیحت 6:

امام می‏‌فرماید انسان تا می‏‌تواند نباید زیر بار منّت مردم باشد، بلکه باید با نیروی خود و اعتماد به توان خویش، سهم خود را از مقررات الهی به دست آورد و اگر از این طریق به سهم کمتری برسد از آن بهتر است که از طریق مردمی که منّت می‏‌گذارند به سهم بیشتری برسد. در واقع این سهم کمتر با توجه به حفظ کرامت و شخصیّت و مقام انسان از آن سهم بیشتر، مهم‏تر است زیرا در آنجا شخصیت و ارزش والای انسان خرج می‏‌شود. چیزی که بهایی برای آن نمی‏‌تواند بیان کرد.

نصیحت 7 وَتَلافیکَ مافَرَطَ مِنْ صَمْتِک اَیْسَرُ مِنْ اِدْراکِکَ ما فات مِنْ مَنْطِقِکَ

یعنی اگر انسان از گفتن چیزی خودداری و صرف نظر کند و بعد بفهمد که این سکوت اشتباه بوده و اصلاً جا نداشته است فوراً می‏‌تواند آن را تلافی و جبران کند، در حالی که اگر سخنی بگوید و بعد بفهمد این سخن اشتباه بوده و یا اصلاً نباید این حرف زده می‏‌شد باز گرداندن آن امکان‏پذیر نیست، همانند آبی است که به روی زمین ریخته شده و جمع کردن آن عادتاً غیرممکن است. جبران اشتباهات در اثر سخن گفتن به مراتب سخت‏تر است از جبران آنچه در اثر سکوت از دست رفته است. حضرت فرمود اگر دهان خود را ببندی سخنانی که موجب پشیمانی می‌شود از او صادر نمی‏‌شود.

نصیحت 8: حِفْظُ ما فی یَدَیْکَ اَحَبُّ الَیَّ مِنْ طَلَبِ ما فی یَدَی غَیرِکَ

کسانی که بر اثر اسراف اموال خود را از دست می‏‌دهند و نیازمند به دیگران می‏‌شوند و عزت خود را به سر آن می‏‌گذارند در جامعه بسیارند. هرگاه انسان اعتدال و اقتصاد را در زندگی از دست ندهد و نیازمند به دیگران نخواهد شد. یعنی آنچه مال در دست خود داری حفظ کن و روی حساب خرج کن مبادا در اثر سوء مدیریت در خرج کردن محتاج به دیگران بشوی. البته این نصیحت غیر از مسئله بخل است و این واضح است و حضرت می‏‌فرماید: تلخی یأس و ناامیدی نسبت به آنچه در دست مردم است بهتر است از دراز کردن دست تقاضا به سوی آنها، شاعری گفته است اگر چه طعم یأس تلخ است ولی شیرین‏تر و لذت‏بخش‏تر از تقاضا و درخواست از افراد اراذل و پست است.

نصیحت 9: وَ الْحِرْفَةُ مَعَ‏ العِفَّۀِ خَیرٌ مِنَ الْغِنَی مَعَ الفُجُور

عفّت از نظر لغت و موارد استعمال نزد علمای اخلاق، تنها به معنی خودنگهداری جنسی نیست بلکه هر گونه خویشتن‏داری از گناه را شامل می‏‌شود. بعضی از افراد تن به هر گناهی می‏‌دهند تا ثروتی از این سو و آن سو جمع کنند، امّا مؤمنان پاکدل ممکن است از طریق حلال و رعایت عفت به ثروت کمتری برسند، این ثروت کمتر را ترجیح بده.

توضیح بیشتری راجع به این جمله‌ی‏‌ نورانی امام

گاهی انسان برای به دست آوردن ثروت و اندوخته کردن آن حاضر است بی‏عفتی کند و تمام فضائل اخلاقی را زیر پا بگذارد و از تمام مظاهر عفت و حیا چشم‏پوشی کند، چون این شخصی است که فقط به پول فکر می‏‌کند و ثروت برای او مهم است به هر طریقی که تمام شود.

حضرت امیر به فرزندش نصیحت می‏‌کند: پسرم اگر عفت در زندگی داشته باشی و درآمد کم و محدود، این مبلغ کم را ترجیح بده و برای او ارزش قائل شو، نسبت به آن ثروتی که عفت و حیا فدای آن شده است، ارزش، این است.

نصیحت 10: وَالْمَرْءُ اَحْفَظ لِسِرِّه

انسان نسبت به اسرار زندگی خود از همه دلسوزتر است چون افشای آنها گاه موجب ضرر و زیان و گاه سبب آبروریزی و هتک حیثیت او می‏‌شود در حالی که دیگران از افشای اسرار او ممکن است هیچ آسیبی نبینند، بنابراین اگر می‏‌خواهد اسرارش محفوظ بماند باید در صندوق سینه‌ی‏‌ خود آن را محکم نگه دارد، همانگونه که در کلمات قصار مولا آمده است سینه‌ی‏‌ انسان عاقل صندوق اسرار اوست و انسان تا زمانی که اسرار خود را برای دیگران نگفته است، اسرار به دست او اسیر است هرگاه آنها را برای دیگران بازگو کرد انسان اسیر اسرار خود می‏‌شود.

نصیحت 11: ربّ ساعٍ فیما یَضُرُّه

سعی و تلاش انسان باید روی حساب باشد. به بیان دیگر تلاش باید با تدبیر توأم باشد والّا انسان با دست خود ریشه‌ی‏‌ خود را قطع می‏‌کند که این بدترین نوع مصیبت است.

نصیحت 12: مَنْ اَکَثَرَ اَهْجَرَ

کسی که پرحرفی می‏‌کند سخنان ناروا و بی‏معنا فراوان می‏‌گوید. آری یکی از فوائد سکوت گرفتار نشدن در دام سخنان بی‏معناست و این بسیار به تجربه رسیده که افراد پرحرف پرت و پلا زیاد می‏‌گویند زیرا سخنان سنجیده و حساب شده فکر و مطالعه می‏‌خواهد در حالی که افراد پرحرف مجالی برای تفکر ندارند. در حدیث آمده هرکس زیاد حرف بزند خطا در گفتار او هم زیاد می‏‌شود.

نصیحت 13: مَنْ تفکّر اَبْصَر

هر کس فکر خود را به کار بیندازد حقایق را می‏‌بیند و راه صحیح را انتخاب می‏‌کند.

نصیحت 14: قارِنْ اَهْلَ الخیر تکن مْنِهم وَ بَایِن اَهْلَ الشّرِّ تَبنِ عَنْهُم

تأثیر مجالست و همنشینی غیرقابل انکار است، همنشینی با بدان انسان را بدبخت و با نیکان انسان را خوشبخت می‏‌سازد. در قرآن می‏‌خوانیم روز قیامت عده‌ا‏‌ی اگر می‏‌گویند یا وَیلَتیَ لَیْتَنی لَمْ اَتَّخِذْ فلاناً خلیلاً وای بر من ای کاش فلان شخص گمراه را به دوستی با خود انتخاب نمی‏‌کردم.[4]

نصیحت 15: بِئْسَ الطّعامُ الْحَرام

بدترین غذاها غذای حرام است. قبلاً اشاره کردیم که یکی از موانع استجابت دعا، لقمه حرام است.

نصیحت 16: ظُلْمُ الضَّعِیفِ اَفحَشُ الظُّلْم

ستم و ظلم بر ناتوان زشت‏ترین ظلم‏ها و ستم‏هاست، زیرا او قادر بر دفاع از خود نیست. در روایت آمده است روز عاشورا امام حسین در وداع خود با فرزندش امام سجاد او را موعظه کرد و فرمود: اِیّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لایَجِدُ عَلَیکَ ناصِراً اِلّا الله.

بترس از ظلم کردن بر مظلومی که جز خداوند یاور ندارد. البته ظلم درباره‌ی‏‌ همه کس قبیح است ولی اگر کسی مثلاً به ثروتمندی ظلم کند و مقداری از مال او را ببرد گرچه کار خلافی کرده لطمه زیادی بر او وارد نمی‏‌شود، به خلاف آن کسی که از فقیری مالی را ببرد.

نصیحت 17: اِذا کان الرِّفْقُ خُرْقاً کانَ الْخُرْقُ رِفقاً کان الدَّواءُ داءً و الدّاءُ دواءً.

اصل و اساس در برنامه‏های زندگی نرمش و مدارا است ولی گاه افرادی پیدا می‏‌شوند که از این رفتار انسانی سوء استفاده کرده، بر خشونت خود می‏‌افزایند. در مقابل این افراد خشونت تنها طریق اصلاح است زیرا مواردی پیدا می‏‌شود که دوا درد را اضافه‏تر می‏‌کند و تحمل درد دوا محسوب می‏‌شود.

قانون اولیه در شرع مقدس اسلام این است که ما در مقابل خشونت افراد خشن، نرمی و ملایمت نشان بدهیم همانطوری که خداوند به حضرت موسی و هارون دستور می‏‌دهد که وقتی با فرعون روبه‏رو می‏‌شوید با گفتار نرم با او سخن بگوئید، عصبانی نشوید ولی گاهی از اخلاق نرم انسان، برداشت بدی می‏‌کنند و حمل می‏‌کنند بر ترس انسان، چون هدف ما از نرمی مقابل خشونت افراد، اصلاح آنهاست ولی اگر مشاهده کردیم که نرمی و ملاطفت ما، سبب شد آنها بر خشونت خود اضافه کنند و بیشتر جرئت پیدا کنید و پررو بشوند. اینجا دیگر دستور به مقابله به ضدّ نداریم بلکه اینجا باید مقابله به مثل بکنیم. گاهی اتّفاق می‏‌افتد که دارو و دوا درد را نه تنها آرام نمی‏‌کند بلکه درد را تشدید می‏‌کند و گاهی تحمل درد خود نوعی دوا محسوب می‏‌شود.

نصیحت 18: وَ رُبَّما فَصَحَ غَیْرُ النّاصِح وَ غَشَّ الْمُسْتَنْصَحَ

انسان همیشه نباید به سخنان کسانی که اهل نصیحت نیستند بدبین بود، گاه می‏‌شود که از آنها هم سخن حکمت‏آمیز و ناصحانه‌ا‏‌ی صادر می‏‌گردد و عوامل دیگر در نصیحت خود خیانت می‏‌کنند، بنابراین نباید همیشه به آنها خوش بین بود و در هر دو صورت حکم عقل را باید به کار گرفت و از قوانین به درستی و نادرستی موعظه‌ی‏‌ موعظه کننده پی برد.

نصیحت 19: ایّاکَ وَ الاِتِّکالَ عَلَی الْمُنَی فَاِنَّها بضائعُ النُّوکَی

از تکیه کردن بر آرزوها برحذر باش که سرمایه‌ی‏‌ احمق‏هاست. منظور آرزوی دور و دراز است که به خیالات شبیه‏تر است و آنها که گرفتار این آرزوها می‏‌شوند نیروهای فعّال خود را بیهوده هدر می‌دهند و سرانجام به جایی نمی‌رسند. از سوی دیگر تکیه بر این گونه آرزوها تمام فکر و عمر انسان را به خود مشغول می‏‌سازد و از پرداختن به معاد باز می‏‌دارد.

نصیحت 20: وَ العَقلُ حِفظُ التَّجارُبِ

اشاره است به اینکه هنگامی که تجربه‏ها جمع‏آوری شود با توجه به اینکه حوادث مشابه نتیجه‌ی‏‌ مشابه دارند و با توجه به حدیث اینکه مؤمن از یک سوراخ دو مرتبه گزیده نمی‏‌شود سبب می‏‌شود که انسان راه صحیح را در برخورد با حوادث آینده پیدا کند و از تجربیّات پیشینیان درس بگیرد و از ضررهای ناشی از خطاها نجات پیدا کند. خلاصه اگر انسان تجارب خود را حفظ کند و از تجارب دیگران هم استفاده کند می‏‌تواند در موارد مشابه گرفتارخطا نشود.

نصیحت 21: وَ خَیْرُ ما جَرَّبْتَ ما وَعَظَکَ

بهترین تجربه‏های تو آن است که به تو پند و اندرز دهد، اشاره است به اینکه تجربه‏ها گاهی سود مادی می‏‌آورد و گاه سود معنوی و بهترین تجربه‏ها آن است که سود معنوی داشته باشد.

نصیحت 22: بادِرِ الْفُرْصَۀَ قَبْلَ اَنْ تَکُونَ غُصّۀ

فرصت را پیش از آنکه از دست برود و مایه‏ غصّه‏ و اندوه بشود غنیمت بشمار. فرصت به معنای فراهم بودن مقدمات برای رسیدن به یک مقصد است. گاه انسان مقصد مهمّی دارد و مقدماتش فراهم نیست ولی ناگهان در یک لحظه فراهم می‏‌گردد که باید بدون فوت وقت از آن لحظه استفاده کند و خود را به مقصد برساند که اگر غفلت کند و از دست برود چه بسا در آینده هرگز چنان شرایطی برای رسیدن به مقصد فراهم نگردد. فرصت مانند بادها و نسیم‏هایی است که به سوی مقصد می‏‌رود که اگر کشتی بادبانی از آن استفاده نکند ممکن است ساعت‏ها و روزها بر سطح دریا بماند و مایه‌ی‏‌ غصه و اندوه بشود. خلاصه در روایت آمده است بدترین غصه‏ها غصه‌ی‏‌ از دست دادن فرصت‏هاست[5]

نصیحت 23: لَیسَ کُلّ طالِبٍ یُصِیبُ وَ لا کُلُّ غائبٍ یَثُوب

هرکس طالب چیزی باشد معلوم نیست به خواسته‌ا‏‌ش برسد و هر کس که از نظر پنهان شد معلوم نیست بازگردد.

نصیحت 24: وَ مِنَ الفَسادِ اِضاعَۀُ الزّاد وَ مَفسَدَۀُ المَعادِ

تباه کردن زاد و توشه‏ نوعی فساد است و سبب فاسد شدن معاد می‏‌شود. منظور همان زاد و توشه‌ی‏‌ سفر آخرت است که همان تقوا می‏‌باشد که اگر انسان آن را از دست بدهد آخرت او تباه می‏‌شود.

نصیحت 25: وَ لِکُلِّ اَمرٍ عاقِبَۀ

هر کاری عاقبتی دارد، باید مراقب سرانجام آن بود. انسان گاهی دست به کاری می‏‌زند باید در عاقبت آن فکر کند و بی‏حساب و کتاب اقدام نکند. اگر عاقبت آن کار نیک است در انجام آن بکوشد و الّا پرهیز کند و اقدام نکند.

نصیحت 26: سَوْفَ یأتیک ما قُدِّرَ لَکَ

آنچه برایت مقرّر شده است به زودی به تو می‏‌رسد، یعنی نباید بیهوده حرص زد و از تلاش‏های بیهوده و حریصانه بپیرهزد. همه‌ی‏‌ روایاتی که به معیّن بودن روزی اشاره می‏‌کند نیز ناظر به همین معناست.

نصیحت 27: التّاجُر مُخاطَر

هر تاجری خود را به خطر می‏‌اندازد. تجارت نوعی ریسک است و اینطور نیست که هر تاجری از تجارت خود سود ببرد، بنابراین انسان باید شجاع باشد و بر خدا توکّل کند و از ضررهای احتمالی نترسد و از زیان‏ها ناامید و مأیوس نشود. البته تاجر باید تلاش و کوشش و تدبیر را از دست ندهد، ولی اگر با ضرری هم مواجه شد ناراحت نشود.

نصیحت 28: رُبَّ یَسیرٍ اَنْمَی مِنْ کَثِیرٍ

چه بسا سرمایه‌ی‏‌ کم از سرمایه‌ی‏‌ زیاد پربرکت‏تر و رشدش بیشتر است. انسان نباید کمیّت اعمال و کارها نگاه کرد بلکه مهم کیفیّت آن است چه بسا اعمال کمتر با کیفیّت بالاتر و خلوص بیشتر، بارورتر و مؤثرتر است و شاید معنای این جمله مورد بحث این است که انسان نباید در زندگی مادی دنبال سرمایه‏های اضافه‏تری باشد، چه بسا سرمایه‌ی‏‌ کمتر پاک‏تر و حلال‏تر بوده است و نموّ و رشد بیشتری داشته باشد.

نصیحت 29: لا خَیْرَ فی مُعینٍ مَهِینٍ وَ لا فی صَدیقٍ ظنینٍ

در دو نفر خیری نیست: کمک کار پست و دوست متّهم. زیرا هرگاه فرد پست انسان را یاری کند غالباً توأم با منّت است، اضافه بر این شخصیت انسان در نظر مردم پایین می‏‌آید زیرا فرد پست در یاری اوست و دوست متّهم هر چند حق دوستی را ادا کند سبب متّهم شدن انسان و آبروریزی او می‏‌شود و اینجاست که باید عطایش را به لقایش بخشید.

نصیحت 30: ساهِلِ الدَّهرَ ما ذَلَّ لَکَ تُعُودُه

تا روزگار در اختیار توست به آسانی از آن بهره بگیر، چون ممکن است چنین فرصتی همیشه به دست نیاید و شاید معنایش اینست که هرگاه روزگار با تو مدارا کند تو هم آسان بگیر و مدارا کن.

نصیحت 31: وَلا تُخاطِرُ بِشَیءٍ رَجاءً اَکْثَرَ مِنْهُ

هیچ گاه نعمتی را که داری به خاطر اینکه بیشتر به دست آوری به خطر نینداز. گاهی انسان نعمت‏‏هایی در اختیار دارد ولی طمع و فزون طلبی او را وادار می‏‌کند که برای به چنگ آوردن نعمت بیشتر آن را به مخاطره افکند. این کار عاقلانه نیست، مثل اینکه انسان مال خود را در اختیار افرادی که آگاهی بر تجارت ندارند به هوای قول‏هایی که برای سود بیشتر می‏‌دهند بگذارد و سرانجام نه تنها سودی عایدش نمی‏‌شود بلکه اصل سرمایه نیز از دست برود.

نصیحت 32: اِیَّاکَ اَنْ تَجْمَحَ بِکَ مَطیَّۀُ اللِّجاجِ

از سوار شدن بر مرکب سرکش لجاجت برحذر باش که تو ر ا بیچاره می‏‌کند. لجاجت آن است که انسان بر سخن باطل یا طریقه‌ی‏‌ نادرستی که بطلان آن بر او ثابت شده اصرار ورزد. به گمان اینکه شخصیت خود را در انظار نشکند، در حالی که اگر در این گونه موارد انسان در برابر حق تواضع کند و آن را پذیرا شود اعتبار و آبروی او در انظار مردم بیشتر خواهد شد. رسول خدا فرمود: از لجاجت بپرهیز که آغازش جهل و نادانی و آخرش ندامت و پشیمانی است و مرکبی سرکش‏تر از لجاجت نیست.

نصیحت 33:

امام در این قسمت از نامه وظیفه‌ی‏‌ انسان را در برابر دوستانش بیان می‏‌کند. توصیه اول: در برابر برادر دینی خود این امور را برخود تحمیل کن، اگر او با تو قطع رابطه کرد تو با او ارتباط و پیوند برقرار کن و در زمان قهر او، به او نزدیک شو و اگر درباره‌ی‏‌ تو بخل کرد، تو به او بذل و بخشش کن و اگر از تو دوری کرد تو به او نزدیک شو، و اگر او با تو سخت‏گیری کرد، تو با نرمش با او رفتار کن و اگر جُرم و خطائی درباره‌ی‏‌ تو مرتکب شد و عذرخواهی کرد آن عذر را بپذیر آن گونه بپذیر که گویا بنده‌ی‏‌ او هستی و او صاحب و ولی نعمت تو هست. امام می‏‌خواهد بفرماید در مقابل خشونت و بی‏محبتی مقابله به مثل نکن بلکه مقابله به ضدّ کن. اگر کسی مقابله به مثل کرد اساس دوستی را به خطر می‏‌اندازد و انسان دوستان خود را از دست می‏‌دهد و اگر مقابله به ضدّ کند به زودی دوستش به اشتباه خود پی می‏‌برد و شرمنده می‏‌شود.

از آنجا که بعضی از افراد پست و کوته فکر ممکن است از این گونه رفتار سوء استفاده کنند امام این گروه را استثنا کرده است و می‏‌فرماید امّا برحذر باش از اینکه این کار را در غیر محلّش قرار دهی یا درباره‌ی‏‌ کسی که اهلیّت ندارد به کار بندی. مثلاً گاهی مقابله به ضدّ سبب می‏‌شود که جرأت و جسارت آنها بیشتر شود، مانند ترحّم بر پلنگ تیز دندان است.

نصیحت 34:

هرگز دشمن دوست خود را به دوستی مگیر که با این کار به دشمنی با دوست خود برخاسته‌ا‏‌ی. این عمل منافقانه است که انسان هم با دوستش دوستی کند و هم با دشمن دوستش. این روش کسانی است که دوستی صادقانه ندارند. البته اگر طرح دوستی با دشمن دوست انسان به این هدف باشد که بین آن دو اصلاح بشود بسیار کار پسندیده‌ا‏‌ی است.

نصیحت 35:

خیرخواهی خالصانه‌ی‏‌ خود را برای برادرت مهیّا ساز و خواه این خیرخواهی زیبا و خوشایند باشد یا زشت و ناراحت کننده. گاهی اتفاق می‏‌افتد که دوستان انسان از نصایحی که ممکن است سبب آزردگی خاطر ما شود پرهیز می‏‌کنند و حقایق را کتمان می‏‌‏کنند، آنها در واقع نصیحت کننده‌ی‏‌ با اخلاص نیستند زیرا اگر مشکل کسی را به او بگویند و موقتاً ناراحت بشود ولی او را از خطر و ضرر یا از گناهی رهایی بخشد بسیار بهتر از آن است که لب فرو بندند و او را در دام مشکلات و خطرات رها سازد.

نصیحت 36:

خشم و غضب خود را جرعه جرعه فرو ببر که من جرعه‌ا‏‌ی شیرین‏تر و خوش عاقبت‏تر و لذت‏بخش‏تر از آن ندیدم.

نصیحت 37:

با کسی که با تو به خشونت رفتار می‏‌کند نرمی کن که امید می‏‌رود به زودی در برابر تو نرم شود. عده‌ا‏‌ی هستند که در هنگام خشونت راه خشونت را پیش می‏‌گیرند و خشونت‏ها تصاعدی اوج می‏‌گیرد، ولی اگر انسان به نفس خود مسلط باشد و با اراده و تصمیم، خود را در برابر خشونت‏ها کنترل کند و راه نرمش را پیش بگیرد نه تنها خشونت پایان می‏‌گیرد بلکه جای خود را به دوستی و محبت و نرمش می‏‌دهد.

نصیحت 38:

اگر خواستی پیوند برادری و رفاقت را قطع کنی جایی برای آشتی بگذار که اگر روزی خواستی باز گردی بتوانی. انسان همانطوری که در دوستی باید حدّ اعتدال را نگه دارد و همه اسرار خویش را نزد دوستش فاش نکند که اگر روزی دوستی مبدّل به دشمنی شد گرفتار زیان و ضرر نشود. همین گونه اگر انسان پیوند دوستی را برید نباید تمام پل‏های پشت سر خود را خراب کند زیرا بسیار می‏‌شود که طرف پشیمان می‏‌شود و می‏‌خواهد به دوستی برگردد ولی راهی برای او باقی نمانده است.

نصیحت 39:

کسی که درباره‌ی‏‌ تو گمان نیکی ببرد با عمل خود گمان او را تصدیق کن. اگر تو را اهل خیر و بذل و سخاوت می‏‌داند و از تو چیزی خواست به او کمک کن تا گمان او را تصدیق کنی و بزرگواری تو ثابت بشود.

نصیحت 40:

هیچ گاه به اعتماد رفاقت و یگانگی که بین تو و برادرت هست حق او را ضایع نکن زیرا آن کسی که حقّش را ضایع کنی برادر تو نخواهد بود چون همیشه برادران از یکدیگر انتظار دارند که به حقوقشان احترام گذاشته شود. اگر خلاف آن را ببینند پایه‏های برادری آنها سست می‏‌شود.

نصیحت 41:

کاری نکن که خاندان تو و زن و بچّه شما نسبت به تو ناراحت‏ترین افراد نسبت به تو بشوند. یعنی مبادا با آنان چنان بد رفتار کنی که با تو مخالف شوند، آنچنان که تمنای مرگ تو و زوال نعمت تو را داشته باشند.

نباید تمام توجه خود را به دوستان و افراد مورد علاقه خویش داشته باشی و از خانواده‌ا‏‌ت غافل شوی و آنها در درد و رنج و بدبختی زندگی کنند. امام رضا(ع) فرمودند: سزاوار است اگر انسان نعمتی پیدا کرد خانواده‌ی‏‌ خود را در رفاه قرار دهد مبادا سخت گرفتن بر آنها سبب شود که آرزوی مرگ تو را بکنند.

نصیحت 42:

به کسی که به تو علاقه ندارد اظهار علاقه نکن. این اظهار علاقه باعث ذلّت و خواری تو می‏‌شود. انسان باید برای کسی بمیرد که برای او تب کند.

نصیحت 43:

مواظب باش هرچقدر برادرت در قطع ارتباط با تو قوی است تو در برقراری ارتباط با او قوی‏تر باش و هرچقدر در بدی کردی به تو قوی است تو در نیکی کردن به او از او قوی‏تر باش.

نصیحت 44:

در برابر ستم‏هایی که به او می‏‌شود زیاد ناراحت و مأیوس نشو و امید به زندگی را از دست نده، چون ظالم تیشه به ریشه خود می‏‌زند و بار گناه مظلوم را بر دوش می‏‌کشد. یکی از بزرگان شنید کسی غیبت او را کرده هدیه‌ا‏‌ی برای او فرستاد، او تعجب کرد، آن مرد بزرگ فرمود: شنیدم حسنات خود را به نامه‌ی‏‌ اعمالم منتقل کردی و گناهانم را پذیرفتی، من هم در برابر این خدمت با ارسال این هدیه خواستم از شما تشکری کرده باشم.

پی‌نوشت‌ها:

[1] کلمات قصار شماره 64

[2] غررالحکم، حدیث 2789

[3] کلمات قصار، شماره 64 .

[4] سوره‏ی فرقان، آیه‏ی 27ـ29.

[5] غررالحکم.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

عباس ابوالحسنی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: