کد مطلب: ۱۴۷۴
تعداد بازدید: ۵۸۶۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۰:۵۴
درسنامه شماره ۳۴
به قدری هم نشینی با خوبان و اخیار در سعادت و پیشرفت انسان موثّر است که مولای متّقیان می فرمایند: هیچ چیز به اندازه ی هم نشینی با خوبان دعوت به خیر و خوبی نکرده و از شرّ و بدی نجات نمی دهد.

هم‌نشینی و رفاقت با اهل تقوا

پایان بخش خطبه- وفات همّام

با عنایت حضرت حق و مدد مولای متّقیان علی علیه السّلام، اینک وقت آن فرا رسیده است تا پس از بیان ادامه بحث گذشته، به سرانجام همّام و حسن ختام خطبه ی متّقین بپردازیم.

هم نشینی و رفاقت با متّقین

قرآن کریم می فرماید: «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً * يا وَيْلَتى‏ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً». و (به خاطر آور) روزى را كه ستمكار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان مى‏ گزد و مى‏ گويد: اى كاش با رسول (خدا) راهى برگزيده بودم! * اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم! * او مرا از ياد آورى (حق) گمراه ساخت بعد از آن كه (ياد حق) به سراغ من آمده بود! و شيطان هميشه خوار كننده ی انسان بوده است.[1] خوش به حال آنان که در دنیا این آیه شریفه را آویزه ی گوش خود ساخته و تا فرصت دارند از دوستانی که مایه حسرت او در روز قیامت می شوند فاصله گرفته و با کسانی مصاحبت می کنند که رفاقتشان، سعادت دنیا و آخرت را به ارمغان می آورد. از منظر قرآن کریم تنها یک دسته شایسته ی هم نشینی و دوستی هستند و رفاقت با ایشان حسرت روز قیامت را در پی نخواهد داشت. در سوره زخرف آمده است: «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ». تمامِ دوستان در آن روز (روز قیامت) دشمن يكديگرند، مگر اهل تقوا.[2] آری تنها اهل تقوا هستند که رفاقتشان مایه فوز و رستگاری است و غیر از آن هر دوستی و هم نشینی منجر به انحراف و گمراهی در دنیا، و حسرت و ندامت قیامت خواهد شد. حضرت امیر علیه السّلام می فرمایند: «مَنْ دَعَاكَ إِلَى الدَّارِ الْبَاقِيَةِ وَ أَعَانَكَ عَلَى الْعَمَلِ لَهَا فَهُوَ الصَّدِيقُ‏ الشَّفِيقُ»‏. هر کس تو را به خانه ی باقی و سرای جاودان دعوت کند و تو را به جهتِ عمل برای آن (آخرت) یاری رساند پس او دوست شفیق و مهربان توست.[3] همچنین امام علیه السّلام در نهج البلاغه فرمودند: «قَارِنْ‏ أَهْلَ‏ الْخَيْرِ تَكُنْ مِنْهُمْ وَ بَايِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُم». با اهل خیر قرین باش تا یکی از آن ها شوی و از اهل شرّ و بدی دوری کن تا از زمره ی آن ها جدا گردی.‏[4]

به قدری هم نشینی با خوبان و اخیار در سعادت و پیشرفت انسان موثّر است که مولای متّقیان می فرمایند: «لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَدْعَى لِخَيْرٍ وَ أَنْجَى‏ مِنْ‏ شَرٍّ مِنْ صُحْبَةِ الْأَخْيَارِ». هیچ چیز به اندازه ی هم نشینی با خوبان دعوت به خیر و خوبی نکرده و از شرّ و بدی نجات نمی دهد.[5]

گلی خوش بوی در حمام روزی/ رسید از دست محبوبی به دستم

بدو گفتم که مُشکی یا عبیری/ که از بوی دلاویز تو مستم

بگفتا من گِلی ناچیز بودم/ ولیکن مدّتی با گُل نشستم

کمال هم نشین در من اثر کرد/ وگرنه من همان خاکم که هستم

خلاصه کلام آن که اهل تقوا از گروهی روی برتافته و برای معاشرت با گروه دیگر مشتاقند. این دوری کردن بر مبنای زهد و پرهیز از هم نشینی با اهل دنیاست تا مبادا روی ایشان اثر سوئی بگذارد و «لَيْسَ تَبَاعُدُهُ بِكِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ/ دوریش به جهت تكبّر و خود برتر بينى نيست». چراکه روح تقوا و پرهیز از بدی ها، با کِبر و خود بزرگ بینی اساساً سازگاری ندارد و سوّمین صفتی که مولا امیر المؤمنین علیه السّلام در توصیف اهل تقوا در همین خطبه فرمودند، ویژگی تواضع ایشان است (وَ مَشیُهُمُ التَّواضُعُ). 

از سوی دیگر گرایش و هم نشینیِ متّقین با دسته ای از مؤمنین، هم به خاطر ثمرات بی شماری است که مصاحبت با ایشان به ارمغان می آورد و موجبات سعادت دنیا و آخرت را فراهم می کند، و هم علاقه و رفاقت ایشان از روی مودّت و رحمتی است که خدای تعالی میان اهل ایمان ایجاد می کند، نه به جهت فریب و سوء استفاده از مؤمنین، چنان که معیار دوستی های اهل دنیا همین است که از این رابطه ها به منافع و مقاصد دنیوی خود نائل شوند و این ویژگیِ اهل نفاق است که قرآن کریم در باره ی آن ها فرموده: «يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ». مى ‏خواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند در حالى كه جز خودشان را فريب نمى ‏دهند (امّا) نمى ‏فهمند.[6] و چند آیه بعد شیوه ی خدعه و نیرنگشان با مؤمنین را بیان نموده و می فرماید: «وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ». و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مى ‏كنند، مى‏ گويند: ما ايمان آورده ‏ايم! (ولى) هنگامى كه با شيطان هاى خود خلوت مى ‏كنند، مى‏ گويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آن ها را) مسخره مى ‏كنيم.[7] 

بر همین اساس خدای متعال یکی از علائم مؤمنین را همین عطوفت و مهربانی بین خودشان معرّفی نموده و می فرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم ...». محمّد (ص) فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند.[8] لذا امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند: «وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَكْرٍ وَ خَدِيعَةٍ/ و نزديكيش به خاطر مكر و خدعه نخواهد بود». آری وجود اهل تقوا مبرّای از مکر و حیله است و چیزی که باعث پیوند دوستی و محبّت میان ایشان و مؤمنین است، روح ایمان و تقواست، چنان که پروردگار متعال در قرآن کریم خود را ایجاد کننده ی مودّت در میان مسلمین معرّفی نموده و می فرماید: «عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الَّذِينَ عادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِيرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ». اميد است خدا ميان شما و كسانى از مشركين كه با شما دشمنى كردند (از راه اسلام) پيوند محبّت برقرار كند، خداوند تواناست و خداوند آمرزنده و مهربان است.[9]

همّام جان به جان آفرین تسلیم می کند

قَالَ فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُهَا عَلَيْهِ»، ثُمَّ قَالَ: «هَكَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا». راوى مى‏ گويد: هنگامى كه سخن به اين جا رسيد، ناگهان «همّام» ناله ‏اى از جان بركشيد كه روحش همراه آن از كالبدش خارج شد. امير مؤمنان علیه السّلام فرمودند: آه من از اين پيشامد مى ‏ترسيدم. سپس فرمودند: مواعظ و پند و اندرزهاى رسا به آنان كه اهل موعظه‏ اند چنين مى ‏كند.

آیت الله مکارم شیرازی سه احتمال در باره علّت جان دادن همّام مطرح کرده اند که خلاصه ی آن از این قرار است: «1-همّام، گرچه مرد عابد و زاهدى بود (همان‌گونه كه در آغاز خطبه آمده است: «كانَ رجلاً عابداً») و گرچه قلبش مملوّ از حكمت و روحش سرشار از زيركى و ذكاوت بود (همان گونه كه از سؤالش پيداست)؛ ولى هرقدر روح او وسيع باشد در برابر روح امير مؤمنان على عليه السّلام كه چون اقيانوس ناپيدا كرانه ‌اى است، قابل مقايسه نيست. به همين دليل قلب همّام تاب تحمّل فشار آن همه معلومات را نداشت، زيرا اقيانوس را نمى ‌توان در استخر كوچكى ريخت، بنابراين جاى تعجّب نيست كه همّام صيحه ‌اى زند و از دنیا برود. 2-همّام با وجود آن که پارسايى والا مقام بود؛ ولى صفاتى را كه امام در اين خطبه بيان فرمود، به‌ طور تمام و كمال در خود نديد. آتش حسرت در عمق جان او افتاد و بى ‌قرار شد و از شدّت تأسّف جان داد (بر خلاف مولایمان علی علیه السّلام که سرآمد و اسوه عملیِ تمامِ اوصاف مذکور در خطبه بودند). 3-هنگامى كه همّام بشارت هاى ضمنى امير مؤمنان على عليه السّلام را به پرهيزكاران شنيد، روحش از شوق معبود و محبوبش پرواز كرد و به عالم جنان رهسپار شد. آرى! مواعظى كه از دل برخيزد اين ‌گونه بر دل مى ‌نشيند و مهمّ آن است كه انسان اهل «مواعظ بالغه» باشد وگرنه انسان هاى سنگ دل و آلوده‌ اى كه در دام شيطان گرفتارند، نه گوش شنوايى براى اندرزها دارند و نه قلب آرامى براى پذيرش».[10]

پس آن كه شاه فرمود از سر ناز/ كه راز اين سان كند با مَحرم راز

اگر سرّ ازل مَحرم كند گوش/ در افتد تا ابد سرمست و مدهوش‏

ز دام تن پرد مرغ روانش/ بياسايد ز درد هجر جانش‏

سخن اين بود و پند اين بود و راز اين/ حق اين بود و حقيقت بى مجاز اين‏

سؤال بی جا و پاسخ امیر المؤمنین علیه السّلام

فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ فَمَا بَالُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ع: «وَيْحَكَ إِنَّ لِكُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا يَعْدُوهُ وَ سَبَباً لَا يَتَجَاوَزُهُ فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّيْطَانُ عَلَى لِسَانِكَ». كسى عرض كرد: پس شما چطور اى امير مؤمنان! (يعنى توصيف پرهيزكاران با همّام چنين كرد، پس خود شما چطور؟) امام علیه السّلام فرمودند: واى بر تو هر اجلى وقت معينى دارد كه از آن نمى ‏گذرد و سبب مشخّصى كه از آن تجاوز نمى‏ كند، آرام باش ديگر چنين سخن مگوى اين حرفى بود كه شيطان بر زبانت نهاد.

با توجّه به جایگاه معنوی و علمی امیر المؤمنین علی علیه السّلام و این حقیقت که او خلیفه ی خدا و ولیّ پروردگار است، پرسش شخص پرسشگر از دو حالت خارج نیست: 1- یا قصد توهین و تمسخر نسبت به مقام شامخ امیر المؤمنین علیه السّلام داشته و هدفش اين بوده كه سخنان امام را به خیال خام خود نقض و ابطال نمايد. 2- و یا سستی و بیجا بودن و حتّی خارج از ادب بودنِ این سؤال نشان گر آن است که فرد سائل، بدون آن که قدری فکر کند و یا جوانب این سؤال را در نظر بگیرد، آن را مطرح نموده است. در هر صورت طرح این سؤال از شخص سائل ناپسند و زشت بوده و لحن کلام امام علیه السّلام نیز این بیان را تأیید می کند. در واقع امام علیه السّلام با عبارت «ویحک: وای بر تو» و تصریح به این مطلب که این کلام را شیطان بر زبان تو جاری ساخته، به فرد سائل تذکّر می دهند که در انتخاب جملات و طرح سؤال خود دقّت بیشتری کند تا بازیچه دست شیاطین نشده و مرتکب خطا نگردد. پس از آن ملاحظه می کنیم که امام علیه السّلام با عبارتی کوتاه و جامع پاسخ شخص سائل را می دهند و او را بدون جواب رها نمی کنند.

ابن میثم از شارحین نهج البلاغه، پاسخ امیر المؤمنین علیه السّلام را این گونه شرح می دهد: «امّا در باره ی پاسخ پرسش كننده كه (امام علیه السّلام) فرموده است: [واى بر تو براى هر عمرى وقتى مقرّر شده كه از آن تجاوز نمى ‏كند]، يعنى (عمرِ انسان) در آن وقت به سر مى ‏رسد، و بر اين نقطه ی پايانى نمى ‏توان سبقت گرفت، و يا از آن جا ماند (چنان که قرآن کریم در آیه 49 از سوره یونس می فرماید: «... لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ». برای هر امّتی مدّت و زمانی است که چون زمانشان به سر رسید نه ساعتی تأخیر کنند و نه پیشی گیرند.)، ضمير در جمله ی " لَا يَعْدُوهُ" به أجل باز مى ‏گردد، و فرموده است: "وَ سَبَباً لَا يَتَجَاوَزُهُ" يعنى براى اين اجل سببى مقدّر شده كه علّت فاعلىِ تمام شدن آن است و اسباب ديگرى جز آن نمى‏ تواند آن را به پايان برساند، و اين سبب ممكن است موعظه ی مؤثّرى اين چنين باشد، بى ‏ترديد اين پاسخ براى شنونده قانع كننده و در عين حال سخنى حقّ و درست است، و اشاره است به اين كه آن چه آن حضرت را در برابر اين مواعظ بليغ و بازگو كردن اين حقايق زنده و پا بر جا نگه داشته، اجل و مدّت معيّنى است كه به حكم قضاى الهى براى بقاى ایشان مقدّر شده است».[11] خدای متعال در آیه 145 از سوره آل عمران می فرماید: «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ كِتاباً مُؤَجَّلاً .../ هيچ كس جز به فرمان خدا نمى ‏ميرد، سرنوشتى است تعيين شده»، و خود آن بزرگوار بارها در طول حیات نورانیشان فرموده بودند که سبب موتشان ضربت شمشیری است که توسّط أشقی الأشقیاء، ابن ملجم مرادی به فرق سرشان اصابت نموده و در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان موجب شهادت ایشان می شود.

همچنین از همین جا روشن مى‌ شود که چرا امير مؤمنان على عليه السّلام درخواست همّام را پذيرفتند و اوصاف متّقین را چُنان شیوا و کامل بيان كردند، در حالى كه خود حضرت فرمودند: «من از اين پيشامد مى ‏ترسيدم»؟ زيرا وقتی مرگ او فرا رسيده باشد، عامل نهايى و سبب موت مى ‌تواند اختلالی در دستگاه و نظام بدن او باشد و یا موعظه و ارشادی بی نظیر از زبانی ملکوتی و آسمانی، و چه فخر و مباهاتی از این بالاتر که علّت مرگ همّام، تأثیرِ خطبه ای بلیغ و پُر مغز از ولی خدا و امام المتّقین امیر المؤمنین علی علیه السّلام باشد. ابن میثم اضافه بر پاسخی که مولایمان امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند، دلیل دیگری را نیز بیان کرده است: «اين (پاسخی که امام علیه السّلام فرمودند) سبب اصلى است، و سبب بعدى تفاوتى است كه ميان آن بزرگوار و همّام و امثال اوست، و اين تفاوت عبارت است از قوّت نفس قُدسىِ آن حضرت براى قبول آن چه از طرف خداوند به او مى‏ رسد، و عادت آن بزرگوار به اين امور، و رسيدن او به مقام سكينه و اطمينان، و ضعف نفس همّام در برابر آن چه از مراتب بيم و اميد خداوند براى او توضيح داده شده بود. امّا امام علیه السّلام اين حقیقت را در پاسخ او (سائل) نگفتند، زيرا 1-مستلزم بيان برترى خودشان بود، 2-و يا اين كه فهم پرسش كننده را براى درك اين مطلب قاصر و نارسا ديدند».[12]

فضولى گفت شه را، در تو چون بود/ كه آواى تو اين تأثير ننمود

شه از گفتار آن نادان برآشفت/ به پاسخ بهر تعليمش چنين گفت‏

كه بر بخت سياهت واى و صد واى/ ز خواب جهل زين پس ديده بگشاى‏

كه هر مرگى ز فرمان ازل خواست/ به هنگامى و شرطى بى كم و كاست‏

سخن پایانی

خطبه ی متّقین به پایان رسید و اینک مائیم و مواعظ بالغه ای که بر قلب نورانی همّام چنان اثر کرد که روحش را از قفس تن رها نمود و در آسمان قُرب پروردگار به پرواز در آورد. هر یک از ما پس از مطالعه این خطابه ی راه گشا، باید میزان تأثیر آن را بر خود بیندیشد. خوشا به حال آنان که از اقیانوس علم و حکمت علوی، جان تشنه ی خود را سیراب کردند و فرمایشات مولایمان را آویزه گوش خود نمودند. مرحبا به کسانی که طریق وصل یار را پیش گرفتند، دل را از تعلّقات غیر او رها کردند و علی علیه اسّلام را راهنمای خود قرار دادند. و امّا بدا به حال آنان که امروزشان با روزهای قبل فرقی نکرد و هنوز از خواب غفلت بیدار نگشته اند. آیا این نشان آن نیست که زنگار های گناه و پرده های غفلت چنان چشم و گوش دلشان را پوشانده که از سخنان حقّ، طرفی نمی بندند و صفحه ی روحشان چنان بیمار شده که شیرینی و حلاوت ایمان و تقوا را نمی چشند؟ هشدار هشدار! از طایفه ای نباشیم که با کفران نعمت ها و هدایت های خداوند به جائی رسیدند که قرآن کریم در وصفشان فرمود: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ * خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ * ... فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ». كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى‏ كند كه آنان را (از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى، ايمان نخواهند آورد. * خدا بر دل ها و گوش هاى آنان مهر نهاده و بر چشم هايشان پرده‏ اى افكنده شده و عذاب بزرگى در انتظار آن هاست * ... در دل هاى آنان يك نوع بيمارى است خداوند بر بيمارى آنان افزوده و به خاطر دروغ هايى كه مي گفتند، عذاب دردناكى در انتظار آن هاست.[13]

به امید آن که به دعای خیر مولا و سرورمان، خلف صالح و باقیمانده ی اولیاء خدا، حضرت ولی عصر امام زمان ارواحنا له الفداء، جامه ی تقوا به تن کنیم و بدین وسیله لبخندِ رضایت و خرسندی را بر لب های مقدّسش بنشانیم. «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج/ یا علی».

پی‌نوشت‌ها:

[1] سوره فرقان/ آیه 27 تا 29 (ترجمه مکارم).

[2] سوره زخرف/ آیه 67.

[3] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 437.

[4] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص 402.

[5] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص 414.

[6] سوره بقره/ آیه 9 (ترجمه مکارم).

[7] همان/ آیه 14.

[8] سوره فتح/ آیه 29 (ترجمه مکارم).

[9] سوره ممتحنة/ آیه 7 (ترجمه مکارم).

[10] پيام امام امير المومنين عليه السّلام (ناصر مكارم شيرازى) ج 7 ص 592.

[11] برگرفته از: ترجمه ‏شرح ‏نهج‏ البلاغه (ابن ‏ميثم) ج 3 ص 771.

[12] همان.

[13] سوره بقره/ آیه 6 و 7 و 10 (ترجمه مکارم).

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
نرگس عبد یزدان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۴۵ - ۱۳۹۸/۰۹/۱۵
0
2
با سلام وعرض ادب محضر جناب آقای زکی زاده بزرگوار
خیلی از مطالب ارزنده شما استفاده کردم فقط خدای متعال وحضزت علی میتوانند اجر شما راعطا کنند ،انشاألله توفیق روز افزون بدرقه راهتان خیلی خیلی التماس دعای ویژه داریم
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: