کد مطلب: ۱۴۹۷
تعداد بازدید: ۳۱۳۸
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۱:۲۴
غیبت| ۱
همه ادیان و مذاهب در انتظار منجی هستند ولی انتظار فرد نامعلوم نه‌تنها مفید نیست که اشکالات زیادی هم دارد و گرفتاری‌هایی را به بار می‌آورد زیرا حداقل این است که افراد فرصت‌طلب از این اعتقاد همگانی سوءاستفاده نموده و خودشان را منجی معرفی می‌کنند.

غیبت حضرت ولی‌عصر (عج)/ غیبت صغری

غیبت صغری

با لطف خداوند متعال و کمک حضرت ولی‌عصر عجّل‌‏الله تعالی فرجه الشّریف قرار بر این شد که سلسله مباحثی پیرامون موضوع غیبت امام عصر«عج» حضرت مهدی را مطرح کنیم و قبل از ورود به بحث در این موضوع، مطالبی را به‌عنوان مقدمه ذکر خواهیم کرد، انشالله این نکته را باید دانست که اصل مسئله‌‏ی مهدویّت و اعتقاد به وجود حضرت مهدی مورد اتّفاق همه مسلمان‏‌هاست. ادیان دیگر و مذاهب دیگر هم در اعتقادات خودشان انتظار یک منجی را در آخر زمانه می‏‌کشند. آن‌ها هم در یک بخش از قضیّه مطالب را درست فهمیده‌‏اند اما در بخش اصلی قضیّه که به شخص منجی مربوط می‌شود دچار نقص معرفت هستند و مهدی را به‌طور مشخص نمی‌‏شناسند. شیعه با استفاده از اخبار مسلّم و قطعی، منجی را با نام و نشان با تمام خصوصیات می‌‏شناسند.

بدین ترتیب همه ادیان و مذاهب در انتظار منجی هستند ولی انتظار فرد نامعلوم نه‌تنها مفید نیست که اشکالات زیادی هم دارد و گرفتاری‌هایی را به بار می‌آورد زیرا حداقل این است که افراد فرصت‌طلب از این اعتقاد همگانی سوءاستفاده نموده و خودشان را منجی معرفی می‌کنند و بدین ترتیب مدتی از عمر بشریت را تلف نموده و اندیشمندان را گرفتار ردّ و ایراد و استدلال بر منفی بودن ادعای آن‌ها می‌نمایند.

فرزند مبارک و پاک‌نژاد امام حسن عسکری(ع) تاریخ ولادتش معلوم است، معجزاتش معلوم است و خدا به او عمر طولانی داده است و می‌‏دهد و این است تجسّد آن آرزوی بزرگ همه امم عالم، همه‌‏ی قبایل، همه ادیان و همه‌‏ی نژادها در همه‏‌ی دوره‏‌ها، این خصوصیّت مذهب شیعه درباره‏‌ی این مسئله‏‌ی مهم است. نکته‏‌ی مهم این است که وجود مقدس حضرت ولی‌عصر(عج) استمرار حرکت نبوّت‌‏ها و تمام دعوت‏‌های الهی است از اول تاریخ تا امروز، همان‌طور که در دعای ندبه صبح جمعه می‏‌خوانیم در هر دوره‏‌ای رسول فرستادی تا آنکه امر رسالت و پیغمبری به حبیب گرامی‌‏ات حضرت محمّد(ص) رسید و منتهی گردید و بعد مسئله‌‏ی وصایت و اهل‌بیت آن بزرگوار مطرح می‌‏شود تا امر خلافت به امام زمان می‌‏رسد. همه‌‏ی یک سلسله‌‏ی متّصل و مرتبط به هم در تاریخ بشر است، این بدین معناست که آن حرکت عظیم نبوّت‏‌ها، آن دعوت الهی به‌وسیله‌ی پیامبران در هیچ نقطه‌‏ای متوقّف نشده است. بشر به پیامبر و به دعوت الهی و به داعیان الهی احتیاج داشته است و این احتیاج تا امروز باقی است و هرچه زمان می‌‏گذرد بشر به تعالیم پیامبران نزدیک‏تر می‌‏شود.

امروز جامعه‏‌ی بشری با پیشرفت فکر و مدنیّت و معرفت، بسیاری از تعالیم انبیا را که ده‏‌ها قرن پیش از این برای بشر قابل‌درک نبود، درک کرده است. همین مسئله‏‌ی عدالت، مسئله‏‌ی آزادی و مسئله‏‌ی کرامت انسان، این حرف‌هایی که امروز در دنیا رایج است حرف‏‌های انبیاست. آن روز عامّه‏‌ی مردم و افکار عمومی مردم، این مفاهیم را درک نمی‌‏کردند ولی پی‏درپی آمدن پیغمبران و انتشار دعوت آن‌ها این افکار را در ذهن مردم و در فطرت مردم در دل مردم نسل به نسل، نهادینه کرده است. آن داعیان الهی، امروز سلسله‏شان قطع نشده است و وجود مقدس حضرت بقیۀالله الاعظم ادامه‏‌ی سلسله‏ی داعیان الهی است.

در زیارت آل یاسین می‌‏خوانیم؛ السَّلامُ عَلَیکَ یا داعِیَ ‏الله، سلام برتو ای داعی، به‌سوی خداوند متعال یعنی همان دعوت همه‌‏ی پیامبران و مصلحان الهی و دعوت پیامبر خاتم را در وجود حضرت مهدی مجسّم می‌‏بینید. این بزرگوار وارث همه‌ی آن‌هاست و دعوت و پرچم همه‏‌ی آن‌ها را در دست دارد و دنیا را به همان معارفی که انبیا در طول زمان آورده‌اند و به بشر عرضه کرده‌اند فرامی‌خواند و این نکته بسیار مهمی است.

اکثر قریب به اتّفاق پیروان مذهب اهل سنّت به اصل مهدویّت اعتقاد دارند. اهل سنّت به‌واسطه‌ی روایات فراوانی که در این موضوع مهدویّت از رسول‌خدا(ص) واردشده است. به اصل مهدویّت همچون یک اصل اصیل اسلامی معتقد بوده و آن را باور دارند. اعتقاد آن‌ها بر این است که در آخرالزمان مردی را از اهل‌بیت پیامبر اسلام تحت عنوان مهدی قیام خواهد نمود و جهان را همان‌گونه که از ظلم و ستم پر شده است، از حقّ و عدالت لبریز می‌‏کند. نقطه‏‌ی اصلی اختلاف اهل سنّت با ما شیعیان در اینجاست که اکثر اهل سنّت، مهدی موعود را همان امام دوازدهم شیعه نمی‌‏دانند و عقیده دارند که مهدی در هر زمانی که خداوند اراده کند به دنیا آمده و رسالت خود را عملی خواهد کرد.

حضرت مهدی امام زمان(عج) در شب جمعه، در شب نیمه‏‌ی ماه شعبان سال 255 هجری قمری در شهر سامرا از شهرهای کشور عراق در خانه‏ی امام حسن عسکری(ع) در حضور حضرت حکیمه خاتون عمّه‏‌ی امام عسکری(ع) به دنیا آمد. پدرش امام حسن عسکری(ع) یازدهمین جانشین رسول خدا(ص) و یازدهمین امام شیعیان است که در سال 232 هجری قمری به دنیا آمده و در سال 260 هجری و در سنّ 28 سالگی به‌واسطه‌ی مسمومیّت به شهادت رسید.

مادر بزرگوار حضرت ولی‌عصر(عج) زنی جلیل‏‏‌القدر از نوادگان حواریون حضرت عیسی مسیح می‌‏باشد که به تقدیر الهی به ازدواج امام حسن عسکری(ع) درآمده و به‌افتخار بزرگ مادری امام عصر(عج) نائل آمد.

یکی از اعتقادات تردیدناپذیر و قطعی و مسلّم شیعیان، اعتقاد به غیبت امام دوازدهم حضرت مهدی موعود می‌‏باشد. تمام امامان شیعه از حضرت امیر(ع) تا امام حسن عسکری(ع) تمام تلاش خود را برای هدایت مردم و اصلاح امور امّت که به کار گرفته و پس از تحمّل سختی‏‌ها و مرارت‏‌های فراوان در این راه، شربت شهادت نوشیدند تا آنکه اراده‏‌ی خداوند متعال بر این تعلّق گرفت که آخرین حجّت خود را از نظرها مخفی نگه دارد تا در دورانی که بشریّت استعداد و آمادگی لازم برای پیروی از منجی موعود را پیدا کند او را برای برقراری حقّ و حقیقت مبعوث گرداند. روی همین جهت است که امام دوازدهم را امام غایب می‌‏نامند ولی پیرامون مسئله‏‌ی غیبت حضرت باید درباره‏‌ی موضوعات مختلف و متعدّد بحث کنیم.

[موضوع اول]

دوره‏‌ی غیبت امام(ع) را می‏‌توان به دو دوران تقسیم کرد:

1 ـ دوران غیبت صغری.

2 ـ دوران غیبت کبری.

اما غیبت صغرای امام از سال 260 هجری از وقت شهادت حضرت امام حسن عسکری(ع) شروع گشته است و در سال 329 هجری قمری پایان گرفت، تقریباً 69 سال. ولی عده‏‌ای معتقد هستند که غیبت صغری از وقت ولادت خود حضرت شروع گشته و در سال 329 پایان گرفته است، تقریباً 74 سال.

در دوران غیبت صغری ارتباط شیعیان با امام به‌طور کلّی قطع نشده و آن‌ها به‌گونه‌ای خاص و محدود با امام خود ارتباط داشته‌‏اند. توضیح این مطلب به‌قرار ذیل است.

در طول این مدّت غیبت صغری افراد مشخّص و معیّن به نام نایب خاص، با حضرت در تماس بوده و شیعیان می‏‌توانستند به‌وسیله‌ی آنان مسائل و مشکلات خویش را به عرض امام می‏‌رساندند و توسط آنان پاسخ امام را دریافت می‌‏‏کردند و حتّی گاهی به دیدار امام هم نائل می‏‌شدند، ازاین‌رو می‌‏توان گفت امام در دوره‏‌ی غیبت صغری بین نوعی غیبت و ظهور به سر می‏‌بردند. این دوره را می‏‌توان دوره‏‌ی آماده‏سازی شیعیان برای دوران غیبت کبری دانست. دورانی که طی آن ارتباط شیعیان با امام حتّی در همین حدّ نیز قطع شده و مسلمانان موظف می‌‏شدند در امور خود به نایبان عام آن حضرت، یعنی فقهای واجد شرایط و آشنایان به دین رجوع نمایند. اگر دوره‏‌ی غیبت کبری به‌طور یک‌باره و ناگهانی آغاز می‏شد ممکن بود به دلیل عدم آمادگی کامل ذهن، موجب انحراف افکار شود، امّا گذشته از زمینه‌‏سازی با تدبیر امامان قبلی، دوره‏‌ی غیبت صغری به‌تدریج ذهن‏‌ها را برای غیبت کبری که امر بسیار مهمّی است آماده ساخت و سپس مرحله‏‌ی غیبت کامل آغاز گردید. همچنین امکان ارتباط نایبان خاصّ با امام(ع) در طول دوران غیبت صغری و نیز شرفیابی برخی از شیعیان به محضر آن حضرت در این دوره مسئله‏‌ی ولادت و زنده بودن آن امام را بیشتر ثابت کرد.

با سپری شدن دوره‏‌ی غیبت صغری، غیبت کبری و دراز مدّت امام آغاز گردید که تاکنون نیز ادامه دارد و پس از این زمان ما هم ادامه خواهد داشت تا خداوند اجازه‏‌ی ظهور و قیام را به آن حضرت بدهد. این دو نوع غیبت امام دوازدهم، سال‏‌ها پیش از تولّد آن حضرت توسّط امامان قبلی پیشگوئی شده و از همان زمان توسّط راویان حدیث، حفظ و نقل و در کتاب‏‌های حدیثی ضبط‌شده بود به‌عنوان نمونه به چند حدیث اشاره می‏‌کنیم.

علی(ع) فرمودند: غایب ما دو غیبت خواهد داشت که یکی طولانی‏تر از دیگری خواهد بود.[1]

امام باقر(ع) فرمودند: قائم آل محمّد دو غیبت خواهد داشت که یکی طولانی‏تر از دیگری خواهد بود.[2]

امام صادق(ع) فرمود: امام قائم دو غیبت خواهد داشت یکی کوتاه مدّت و دیگری درازمدّت[3].

در اینجا بسیار مناسب است قدری پیرامون نایبان خاصّ امام زمان در دوران غیبت صغری که در واقع نمایندگان ویژه امام و رابط مخصوص ایشان با شیعیان بوده‌‏اند.

توضیح کوتاهی بدهیم، حضرت مهدی در دوره‌‏ی غیبت صغری 4 نایب خاص داشته‌‏اند و نایب خاص به کسی می‏‌گویند که امام آن‌ها را به اسم خود و اسم پدر تعیین کرده است و آن‌ها را به‌شخصه معرفی کرده است، همانند افراد خاصّی که در زمان امامان قبل به‌عنوان نایب خاصّ آنان معرفی می‌شدند مانند مسلم بن عقیل که امام حسین(ع) ایشان را به‌عنوان نایب شخص خود به‌سوی مردم کوفه فرستادند.

بسیار مناسب است شرحی کوتاه در معرّفی این 4 نایب خاصّ امام در غیبت صغری را به عرض برسانیم.

نائب اوّل: جناب عثمان بن سعید عمروی است که علاوه بر اینکه امام عصر به ایشان اعتماد کامل داشتند، در نزد امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) هم مورد اعتماد بوده و وکیل امور این دو امام هُمام در زمان حیّات آن‌ها به شمار می‌‏رفته است.

عثمان بن سعید را دهّان می ‏گفتند به معنای روغن‏فروش؛ و این شغل به جهت بعضی از مصالح بود که به جهت تقّیِه و مخفی نگه‌داشتن مسئله‏‌ی نیابت و سفارت، از دشمنان روغن‏فروشی می‏کرد و زمانی که شیعیان اموالی را برای ائمه می‌‏آوردند به او تسلیم می‏‌کردند او آن اموال را در مال‌‏التّجاره‏‌ی خود گذاشته و به خدمت آن بزرگواران می‏‌فرستاد. در روایت احمد بن اسحاق قمی که از بزرگان علمای شیعه است چنین ذکرشده است که روزی به خدمت حضرت هادی(ع) مشرّف شدم و عرض کردم ای سیّد و مولای من، همیشه از برای من میسّر نیست که خدمت شما مشرّف بشوم، پس سخن چه کسی را قبول کنم و از دستورات په کسی اطاعت کنم. امام هادی(ع) فرمود: این شخص یعنی عثمان بن سعید مورد اعتماد و امین من است، هرچه به شما بگوید از جانب من می‌‏گوید و آنچه به شما می‌‏رساند از جانب من می‌‏رساند و پس از شهادت حضرت هادی، همین احمد بن اسحاق می‏‌گوید: به حضور حضرت امام حسن عسکری(ع) رسیدم و به آن حضرت نیز عرض کردم مثل آنچه را که به پدر بزرگوارش عرض کرده بودم، امام حسن عسکری(ع) نیز فرمودند: عثمان بن سعید مرد مورد اعتماد و امین است، هم مورد اعتماد امام گذشته بود و هم مورد اعتماد من و هم در حال حیات من و هم بعد از وفات من، هر چه به شما می‌‏گوید از جانب من می‏‌گوید و آنچه به شما می‌‏رساند از جانب من می‌‏رساند.

علامه مجلسی(ره) نقل می‌‏کند جماعتی از اهل حدیث موثّقین روایت کرده‌‏اند که جماعتی از اهل یمن به خدمت امام حسن عسکری(ع) مشرّف شده و اموالی را به خدمت آن امام همام آورده بودند پس آن بزرگوار فرمود: ای عثمان بن سعید به‌درستی که تو وکیل و امین مال خدایی، برو و اموالی را که آورده‏‌اند از اهل یمن، قبض کن و تحویل بگیر.

اهل یمن عرض کردند که ای مولای ما به خدا سوگند که هر آینه عثمان بن سعید از شیعیان برگزیده‏‌ی توست، به‌درستی که منزلت و مرتبت او نزد ما زیاد بود و به‌واسطه‌ی آنچه را که درباره‏‌ی او فرمودید زیادتر شد.

امام فرمود: بلی شاهد باشید که عثمان بن سعید وکیل من است و او به همراه پسرش محمّد بن عثمان وکیل پسرم مهدی(عج) خواهند بود و علامه مجلسی(ره) روایت کرده است بعد از شهادت امام عسکری(ع)، حضرت صاحب‏الزمان(عج) عثمان بن سعید را به منصب وکالت و نیابت تعیین فرمود و جواب مسائل شیعیان توسّط او از جانب امام به مردم می‌‏رسید و آنچه شیعیان از سهم امام (خمس) با خود داشتند به او تسلیم می‌‏نمودند.

تاریخ وفات نائب اول چندان روشن نیست. عده‌‏ای احتمال داده‏‌اند او بین سال‏‌های 260 تا 267 وفات کرده و عده‌‏ای دیگر فوت و مرگ او را در سال 280 دانسته‌‏اند. مدّت نیابت او بین 7 تا 20 سال بوده است.

نایب دوم: شخصی است به نام محمّد بن عثمان بن سعید عمروی یعنی پسر نائب اوّل، امام عسکری ایشان و پدرش را تأیید نموده و به شیعیان خود خبر داده بود که این پدر و پسر از وکلای فرزندم مهدی می‌‏باشند. هنگامی که زمان وفات پدر این شخص (نائب اوّل) فرارسید از طرف امام عصر(عج) نامه‏‌ای صادر گشت برای محمّد بن عثمان نائب دوم، ضمن تسلیّت به مناسبت وفات پدرش پسر را به‌عنوان نائب و سفیر خاصّ امام معرّفی گردید.

متن نامه به این شرح است:

به‌درستی که ما برای خداییم و بازگشت ما به‌سوی خداست که تسلیم امر او هستیم و راضی به قضاء او می‌‏باشیم. پدر تو به سعادت زندگی کرد و وفات نمود، درحالی‌که محمود و پسندیده بود، خدا او را رحمت کند و او را به اولیا و سادات و موالیان ملحق کند. پدرت همیشه در امر دین بسیار سعی می‌‏کرد، در آن چیزهایی که موجب تقرّب او به‌سوی خدا بود، خداوند روی او را تروتازه کند و لغزش‏‌های او را ببخشد و اجر تو را زیاد کند و صبر نیکو در مصیبت او به تو عطا فرماید. تو مصیبت‌زده شدی و ما نیز مصیبت‌زده شدیم و مفارقت پدرت تو را و ما را به وحشت انداخت، پس خداوند او را به رحمت خود خوشحال کند و در جایگاه او که آرامگاه اوست او را مسرور کند و از کمال سعادت پدرت آن است که مثل تو فرزندی را به او روزی فرموده که خلیفه و قائم‌مقام او باشی به امر او و ترحّم نمایی و طلب آمرزش کنی از برای او و من می‏‌گویم که حمد می‏‌کنم خدا را پس به‌درستی که قلوب شیعیان نیکو مسرور شده است. به مکان و منزلت تو و آنچه خداوند در تو قرار داده است و حقّ تعالی تو را یاری کند و قوّت به تو دهد و محکم فرماید تو را و توفیق به تو عطا فرماید و حافظ و نگهبان تو باشد.[4]

نائب دوم در سال 304 یا 305 وفات کرد.

نائب سوم: شخصی است به نام ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی(ره) سومین وکیل و سفیر حضرت مهدی(عج) جناب حسین بن روح نوبختی است که در زمان سفارت و نیابت محمّد بن عثمان از جانب او متصدّی بعضی از امور او بوده است. در دوران نیابت نائب دوم، بعضی گمان می‏کردند که نائب سوم امام زمان(عج) فردی به نام جعفر بن احمد خواهد بود امّا در وقت احتضار محمّد بن عثمان بن سعید(ره) درحالی‌که جعفر بن احمد در بالای سر او نشسته بود و حسین بن روح در پایین پای او، محمّد بن عثمان گفت که مأمور شده‌‏ام که ابوالقاسم بن روح را وصیّ نمایم و امور را به او واگذار کنم چون جعفر بن احمد(ره) مطلع گردید که امر وصیّت باید به حسین بن روح منتقل شود، از جای خود برخاست و دست حسین بن روح را گرفته در جانب سر محمّد بن عثمان نشانید و خود در جانب پایین پای او نشست و در روایت معتبر چنین آمده است که محمّد بن عثمان بزرگان شیعه را جمع کرد و گفت هرگاه حادثه‌‏ی مرگ به من رو آورد امر وکالت و نیابت امام عصر(عج) با ابوالقاسم بن روح خواهد بود.

به‌درستی که من مأمور شده‏‌ام به این که او را بعد از وفات، به‌جای خود بگذارم، پس به او رجوع نمایید و در کارهای خود اعتماد به او کنید و در روایت معتبر دیگری نقل‌شده است که جماعتی از شیعیان در نزد محمّد بن عثمان جمع شده بودند و به او گفتند که اگر حادثه‏‌ی مرگ برای تو اتّفاق افتاد به‌جای تو چه کسی خواهد بود. محمّد بن عثمان گفت: ابوالقاسم حسین بن روح قائم‌مقام من است و در میان شما و حضرت صاحب‏الامر واسطه است و وکیل و امین و ثقه‏‌ی آن سرور است، پس در کارهای خود به او رجوع کنید و در مهمّات خود به او اعتماد کنید. من مأمور شده بودم که این مطلب را به شما برسانم. طبق بعضی از روایات از طرف حضرت امام عصر درباره حسین بن روح چنین نامه‌‏ای صادرشده است؛

ما حسین بن روح را می‏‌شناسیم خداوند بشناساند و عالِم گرداند او را به طریقه‏‌ی همه‏‌ی خیرها و رضای خود و او را یاری فرماید به توفیق خود. ما مطّلع شدیم بر مکتوب او و مطّلع گردیدیم بر امانت او و به دینداری او و وثوق و اعتماد داریم به‌درستی او و او در نزد ما به مکان و منزلت بلند آن‏چنانی است که مسرور می‌‏سازد آن منزلت و مکان او را. خداوند احسان خود را درباره‏‌ی او زیاد کند، به‌درستی که او صاحب همه‏‌ی نعمت‏هاست و بر همه چیز قادر است و حمد تنها خداوند را سزاست که شریک از برای او نیست و صلوات خداوند و سلام او بر رسول او محمّد بن عبدالله و آل او باد.

نائب سوم امام پس از 21 سال نیابت در سال 326 وفات کرد.

نائب چهارم: شخصی است به نام ابوالحسن علی بن محمّد سمری. در زمانی که وفات نائب سوم فرارسید او به امر امام عصر(عج) شیخ ابوالحسن علی بن محمّد سمری را قائم‌مقام خود قرار داد. سال‏‌ها بعد هنگامی که سمری در بستر بیماری قرار گرفت شیعیان نزد او حاضرشده و از او خواهش کردند که کسی را به‌جای خود بنشاند و امر نیابت را به او واگذار نماید. او در جواب آن‌ها گفت: من مأمور نشدم که در این باب به احدی وصیّت نمایم. از شیخ طوسی(ره) در کتاب غیبت و از شیخ صدوق(ره) در کتاب کمال‌الدّین روایت‌شده است که چون وقت وفات شیخ ابوالحسن علی بن محمّد سمری فرارسید، نامه‏‌ای از طرف امام صادر گردید و به مردم این نامه را نشان داد که در آن نامه این‌طور نوشته بود:

ای علی بن محمّد سمری، خداوند برادران دینی تو را در مصیبت تو اجر عظیم کرامت فرماید، به‌درستی که در اثنای این 6 روز وفات خواهی کرد، پس جمع نما امر خود را و در کار خود آماده‌باش و به احدی امر نیابت را وصیّت نکن که بعد از تو قائم‌مقام تو بشود. به‌درستی که غیبت کبری واقع شد و مرا ظهوری نخواهد بود مگر با اجازه‏‌ی خداوند متعال و این ظهور بعد از آن است که زمان غیبت کبری طولانی شود و دل‏ها را قساوت فرابگیرد تا پُر شود زمین از جور و ستم و زود است که بعضی از شیعیان ادعا می‏‌کنند که مرا مشاهده می‌‏نمایند. آگاه باشید که هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کرد دروغگو است.

یعنی اگر کسی در زمان غیبت کبری ادعا کرد من امام زمان را می‌‏بینم او را تکذیب کنید چون دروغ می‌‏گوید.

نائب چهارم در سال 329 وفات کرد و از آن به بعد غیبت کبری آغاز می‌‏شود. با آغاز غیبت کبری باب نیابت و سفارت خاص بسته شد و هر کس ادعای نیابت و سفارت و وکالت خاصّه نماید دروغ می‌‏گوید.

شیعیان در عصر غیبت کبری مکلف و موظف شده‌‏اند که برای تعلیم احکام شریعت به فقهای واجد شرایط مرجعیت و در امور مهمّ سیاسی و حکومتی در صورت برقراری حکومت اسلامی به فقیه عادل، مدیر و مدبّر که رهبری و ولایت امری جامعه را برعهده دارد، رجوع کنند. به این افراد و فقها و مراجع تقلید را نائب عام می‏‌گویند.

نائب عام با اسم معیّن نشده‏‌اند بلکه برای نائب عام اوصافی را بیان کردند که هرکس متعصّف به این اوصاف بود نائب عام امام است والّا نه.

حدیثی را که مرحوم محدّث قمی نقل می‏‌کند:

وَ امّا مَنْ کان مِنَ الفُقَهاء صائناً لِنَفْسِهِ، حافِظاً لِدِیِنه، مُطیعاً لاِمْرِ مَوْلاه، مُخالِفاً لِهَواه، فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدُوهُ.

هر کس از فقهاء که نفس اماره خود را در مقابل شهوات غیرمشروع حفظ کند و دین خود را حفظ کند و مطیع فرمان مولای خود باشد و با هواهای نفسانی خود مخالفت کند عوام مردم باید از آن‌ها تقلید کنند و در عمل به احکام شرع باید به چنین فقیهی رجوع کنند از فرمایشات امام صادق(ع).

و در پایان بعضی از احادیث آمده است اگر این فقیه با این شرایط طبق دستور ما حکم داد و یکی از شما آن را نپذیرد همانا حکم خدا را سبک شمرده است و ما را رد کرده است و هرکس ما را رد کند خدا را رد کرده و این در مرز شرک به خداست.

در بعضی روایات آمده است حضرت ولی‌عصر(عج) فرمودند:

فَاِنَّهُم حُجَّتِی عَلَیکُم وَ اَنَا حُجَّۀُ الله عَلَیهِم.

فقها بر شما حجّت هستند از طرف من و من حجّت خدا هستم بر فقهاء، یعنی امام سخن فقهاءِ واجد شرایط را در زمان غیبت کبری حجّت کرده است و آن‌ها را سند می‌‏داند و جایز نیست با حکم فقیه مخالفت کرد؛ و این مطلب را می‌‏دانیم که تقلید از فقیه یعنی رجوع غیر به متخصّص و این رجوع غیر متخصّص به متخصّص از احکام عقلیه است که در تمام جوامع عقلاءِ و بشری جاری و ساری است در همه‏‌ی امور زندگی، انسانی که به امری از امور جاهل باشد به کسی که عالم به آن است مراجعه می‌کند.

امام زمان در هیچ‌یک از دو غیبت صغری و کبری ارتباطش با مردم به‌کلی قطع نشده است. در هر دو غیبت امر سفارت و نیابت وجود داشته و دارد و از طریق نیابت ارتباط امام با مردم برقرار بوده، چه نایب خاص و چه عام.

عمر شریف امام در سال 329 که پایان غیبت صغری و اوّل غیبت کبری است، 74 سال است که 4 سال و 6 ماه و 23 روز آن را در زمان پدر بزرگوارش گذرانیده و مدت 69 سال و 5 ماه و 7 روز دیگر را در دوران نیابت نواب خاص سپری فرمودند.

حضرت مهدی از ابتدای تولد تا پنج‌سالگی در نزد پدر بزرگوار خویش بوده و امام عسکری(ع) ایشان را مخفی می‏‌کرد و تنها به شیعیان امین او را نشان می‌‏داد. امام مهدی(عج) بعد از شهادت پدرشان در 5 سالگی به امامت رسید، از آن زمان تا پایان غیبت صغری حدود 70 سال کسی غیر از نایبان خاصّ امام با ایشان ارتباط نداشت و بعد از این دوران در 75 سالگی غیبت کبری آغاز شد. ارتباط ظاهری و بدون واسطه و مستقیم با ایشان قطع شد و کسی از محل اقامت ایشان خبردار نگشت.

مکان شروع غیبت

امام زمان بعد از آن که در شهر سامرا بر جنازه‏‌ی پدر بزرگوارشان نماز میّت را اقامه کرد، به منزل پدرشان رفته وارد سرداب منزل شدند. وقتی مأموران دنبال ایشان رفتند و وارد خانه شدند ایشان را نیافتند.

محل غیبت امام معروف به سرداب مقدس است که همان زیرزمین منزل امام عسکری(ع) می‌‏باشد.[5]

لازم به ذکر است که از وجود مبارک رسول اکرم(ص) تا وجود مبارک خود حضرت ولی‌عصر(عج)، همگی درباره‏‌ی غیبت ایشان سخن گفته‏‌اند و سخنان اهل‌البیت درباره‏‌ی این موضوع در کتبی که مربوط به امام عصر(عج) هست مضبوط است و تعداد آن روایات شاید به 200 حدیث هم برسد. پس غیبت امام امری است مسلّم و غیرقابل‌انکار و اعتقاد به غیبت ایشان هم لازم و واجب است و شیعیان باید معتقد به این مسئله بشوند و انکار نکنند.

 

پی‌نوشت‌ها

[1] ـ کتاب شیوه‏‌ی پیشوایان، نوشته مهدی پیشوایی، ص 673 ص 674.

[2] ـ کتاب الغیبۀ، نوشته ابوزینب نعمانی، ص 173.

[3] ـ همان مدرک سابق.

[4] ـ منتهی‌‏الآمال، محدث قمی، باب 14، فصل هشتم.

[5] ـ کتاب غیبت نعمانی، ص 163 و ص 144.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
عباس ابوالحسنی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: