کد مطلب: ۱۵۲۶
تعداد بازدید: ۱۳۰۱
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۰:۰۷
آموزه‌های اخلاقی و رفتاری امامان شیعه(ع)/ ۲۳
یک جامعه برای رفع نیازمندی‌های خود نیاز به کارهای مختلف دارد. هر کاری که محصول مثبتی داشته باشد و معاش زندگی را تأمین کند مقدّس و در اسلام به‌عنوان کار مورد تمجید قرار گرفته است.

اهمیّت کار

معنای کار و کارگری

کار در اسلام، هر نوع تلاش و فعالت مثبتی است که موجب تولید محصول و بازدهی گردد. کار، اختصاص به کارگری با بیل و کلنگ ندارد. بلکه شامل کارهای یدی و فکری مانند کارهای صنعتی، بهداشتی، کشاورزی، تجارت، نویسندگی، رانندگی، معماری، مهندسی، آموزگاری و اداری خواهد شد. لذا کسی که با بیل و کلنگ کار می‌کند کارگر است و نویسنده، مهندس، مخترع و مکتشف نیز کارگرند. همه‌ی این افراد در رشته‌ای از رشته‌ها بازدهی کاری دارند و با تلاش‌های فکری و یدی، کارها را به نتیجه می‌رسانند.

نیازهای انسان تنها مسکن و خوراک و پوشاک نیست بلکه نیازهای دیگری مثل تجارت و بهداشت علم و ... نیاز دارد. رفتن نزد پزشک برای درمان بیماری‌ها، سوارشدن به هواپیما و اتومبیل برای مسافرت، نیاز به معلم و روحانی، نیاز به کارشناس اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی، وسایل صنعتی و ... همه از نیازهای یک جامعه پویا محسوب می‌شوند.

بنابراین، یک جامعه برای رفع نیازمندی‌های خود نیاز به کارهای مختلف دارد. هر کاری که محصول مثبتی داشته باشد و معاش زندگی را تأمین کند مقدّس و در اسلام به‌عنوان کار مورد تمجید قرار گرفته است؛ چنان‌که امام صادق(ع) به هشام فرمود:

إِنْ رَأیْتَ الصَّفَّیْنِ قَدْ اِلْتَقَّیا فَلا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ فِی ذلِکَ الْیَوْمِ[1]

هرگاه دو گروه را برای جنگ در برابر هم صف‌کشیده دیدی، در چنین موقعیتی و چنان روزی هم کسب معاش زندگی را رها نکن.

در این روایت، به کسب معاش از راه حلال در هر شرایطی، سفارش شده است.

معنای دنیا

در اسلام، زهد و پارسایی به معنای ترک دنیا و بیابان‌گردی و گوشه‌‏نشینی نیست؛ بلکه به معنای عدم دلبستگی به امور مادی است؛ بنابراین، کار حلال، برای تأمین معاش، درصورتی‌که وسیله‌‏ی کسب رزق و روزی باشد و هدف قرار نگیرد و موجب دل‌بستگی و ترک امور معنوی نشود، عین زهد و پارسایی است.

در پاره‏‌ای از روایات اسلامی از دنیا بدگویی شده است که امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:

اَلدُّنْیا والْآخِرۀُ عَدُوّانِ مُتَفاوّانِ وَ سَیِلان مُخْتَلِفان فَمَنْ أَحَبُّ الدُّنْیا وَ تَوَلاّها أَبْغَضَ الْآخِرَۀَ وَ عاداها، وَ هُما بِمَنْزلَۀ الْمَشْرِقِ وَلْمَغْربِ[2]

دنیا و آخرت متفاوت و دو جادّه‏‌ی جداگانه‌‏اند؛ کسی که دنیا را دوست دارد و به آن عشق می‏‌ورزد، آخرت را دشمن و با آن عداوت می‏‌ورزد. این دو همچون مشرق و مغرب‌اند. منظور دنیایی است که هدف قرار گیرد، نه وسیله‏‌ی آخرت. ازاین‌رو، آن حضرت می‏‌فرماید:

وَ مشْ أبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أبْصَرَ إِلَیْها أعْمَتُهُ؛[3]

کسی که با چشم بصیرت و عبرت به دنیا بنگرد، به او بصیرت و بینایی بخشد و آن‌کس که چشمش به دنبال دنیا باشد (منهای آخرت) و فریفته‌‏ی آن گردد، او را کور و نابینا (نسبت به حقایق) نماید.

امام سجّاد(ع) نیز می‌‏فرماید:

الدُّنْیا دنیاآنِ: دُنْیا بَلاغٍ وَ دُنْیا مَلْعُونَۀٍ؛[4]

دنیا بر دو گونه است: دنیایی که وسیله‌‏ی وصول به آخرت است و دنیایی که مورد لعنت و تنفّر می‌‏باشد.

دنیاطلبی به‌طور مطلق، ناپسند نیست؛ بلکه دنیا بر دوگونه است: دنیای پسندیده و دنیای ناپسند. شمشیر اگر در دست حضرت علی(ع) قرار گیرد، بهترین متاع است؛ زیرا برای هدفی ارزشمند حرکت می‌‏کند و اگر در دست شمر قرار گیرد، پلیدترین عنصر است؛ زیرا در راه باطل و ظلم حرکت می‌‏نماید.

بنابراین، اگر کسی برای کسب معاش و تأمین زندگی سالم، با نیّتی پاک به دنبال دنیا و مواهب دنیا برود و آن را وسیله‌‏ی امور معنوی و آخرت قرار دهد، نه‌تنها گناه و خطا نکرده، بلکه ثواب نیز کرده و دارای بهترین پاداش‌‏ها در پیشگاه خداوند است؛ چنان‌که قرآن همین مطلب را به ما آموخته تا در دعاهای خود بخوانیم:

)رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِی الْاخِرَةِ حَسَنَةً(؛[5]

پروردگارا! هم در دنیا نعمت‌‏ها و نیکی‏‌هایت را بر ما ارزانی بدار و هم در آخرت.

مبارزه‌‏ی شدید اسلام با بی‏کاری و فقر

در مکتب پیامبر(ص) و امامان(ع)، بی‏کاری، فقر و بیچارگی و درنتیجه، دست گدایی به‌سوی این و آن دراز کردن، از صفات بسیار زشت و نکبت‏بار معرّفی شده است. برای نمونه، چند روایت را در اینجا می‌آوریم:

1. رسم پیامبر(ص) بر این بود که هرگاه با مردی ملاقات می‏‌کرد که نیرو و قوّتش مایه‌‏ی شگفتی آن حضرت می‌‏شد، می‏‌پرسید: «آیا به کاری اشتغال دارد؟» اگر پاسخ منفی بود، می‏‌فرمود:

سَقَطَ مِنْ عَیْنِی؛[6]

از چشم من افتاد.

2. مردی به محضر امام صادق(ع) آمد و عرض کرد: نمی‌‏توانم با دستم کارکنم و به کار تجارت نیز آگاهی ندارم، من شخصی نیازمند و محرومی هستم، چه کنم؟ امام(ع) در پاسخش فرمود:

اِعْمَلْ وَ احْمِلْ عَلی رَأْسِکَ، وَ اسْتَغْنِ عَنِ النّاسِ[7]

با سرت باربری کن و خود را از مردم بی‏‌نیاز بدار.

3. پیامبر(ص) فرمود:

مَلْعُونٌ مَنْ ألْقی کَلَّهُ عَلَی النّاسِ[8]

آن‌کس که بار زندگی خود را بر دوش دیگران بیفکند و از دسترنج مردم استفاده کند، ملعون و مطرود درگاه خداست.

4. امام صادق(ع) فرمود:

لا خَیْرَ فِیمَنْ لا یُحِبُّ جَمْعَ‏الْمالِ مِنْ حَلالٍ یَکُفَّ بِهِ وَجْهَهُ، وَ یَقْضِیَ بِهِ دَیْنَهُ وَ یَصِلَ بِهِ رَحِمَهُ؛[9]

خیر و خوبی نیست در آن شخصی که جمع‌کردن مال را از راه حلال دوست ندارد تا به‌وسیله آن آبروی خود را حفظ کند و دین خود را ادا نماید و صله‌رحم کند.

5. رسول اکرم(ص) فرمود:

طَلَبُ الْحَلالِ فَرِیضَۀٌ عَلی کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَۀ؛[10]

کسب رزق حلال (با کار و کوشش) بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.

نیز فرمود:

اَلْفَقْرُ سَوادُ الْوَجْهِ فِی الدّارَیْنِ[11]

امیر مؤمنان(ع) فرمود:

اَلْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ؛[12]

فقر و ناداری، انسان زیرک را از حجّتش، لال می‏کند.

نیز فرمود:

اَلفَقْرُ اَلْمَوْتُ الْأَکْبَرُ؛[13]

فقر، مرگ بزرگ است.

نیز فرمود:

منْ وَجَدَ ماءً وَ تُراباً ثُمَّ اِفْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ الله؛[14]

کسی که آب‌وخاک داشته باشد، درعین‌حال فقیر زندگی کند، از رحمت خداوند دور باد!

ارزش کار و کارگری

رسول خدا(ص) فرمود:

مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِه مَرَّ عَلَی الصِّراطِ کَالْبَرْقِ الْخاطِفِ؛[15]

نیز فرمود:

مَنْ أکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِه، کانَ یَوْمَ الْقیِامَۀ فی اعدادِ الْأَنْبِیاءِ، وَ یَأْخُذُ ثَوابَ الْاَنْبِیاءِ[16]

کسی که از دسترنج خود می‏‌خورد در قیامت در صف پیامبران قرار می‏‌گیرد و پاداش نان را برای خود می‌‏گیرد.

نیز فرمود:

مَنْ باتَ کالًّا مِنْ طَلَبِ الْحَلالِ باتَ مَغْفُوراً لَهُ؛[17]

کسی که شب را درحالی‌که در کسب رزق حلال، رنجیده و خسته شده بخوابد؛ در چنان حالتی خوابیده که مشمول آمرزش خداوند شده است.

روزی پیامبر(ص) با اصحاب خود نشسته بودند؛ جوان نیرومندی را دید که در اوّل صبح مشغول کار و کوشش می‏‌باشد. بعضی از حاضران گفتند؛ این جوان شایسته تمجید و ستایش بود! اگر نیروی جوانی خود را در راه خدا به کار می‏‌انداخت.

پیامبر(ص) فرموده: «چنین نگویید! اگر این جوان کار کند تا نیازمندی‏‌های خود را تأمین کند و از دیگران بی‌‏نیاز گردد، در راه خدا گام برداشته و هم‏چنین به نفع پدر و مادر ناتوان و کودکان خردسالش کار کند و آنان را از مردم بی‏‌نیاز سازد، باز هم در راه خدا قدم برداشته است...».[18]

امام صادق(ع) فرمود:

إِزْرَعُوا وَاعْزِسُوا؛ وَاللهِ ما عَمِلَ النّاسُ عَمَلاً وَلا أَطْیَبَ مِنْهُ؛[19]

زراعت کنید و درخت بکارید؛ سوگند به خدا! برای مردم کاری بالاتر و پاکیزه‌‏تر از آن نیست.

امام باقر(ع) فرمود:

ما فِی الْأَعْمالِ شَیْءٌ أَحَبُّ إِلَی اللهِ تَعالی مِنَ الزِّراعَۀِ...4

هیچ کاری در پیشگاه خدا محبوب‏تر از زراعت نیست. خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد مگر این‌که کشاورز بودند، جز ادریس که خیاط بود.

نمونه‌‏ها

پیامبر(ع) و همه‏‌ی امامان(ع) به کار و کوشش برای تأمین معاش، علاقه‌‏مند بودند و به دنبال آن می‏رفتند و آن را عبادت خدا می‌‏دانستند. در اینجا برای تکمیل این بحث، به ذکر چند نمونه از زندگی آنان در این مورد می‌‏پردازیم:

نمونه‌‏ی اوّل

به رسول خدا(ص) خبر رسید که یکی از مسلمانانِ مدینه نیازمند و فقیر شده است. پیامبر(ص) به خانه‏‌ی او رفت و به او فرمود: «در خانه چه داری؟ هرچه داری بیاور و آن را کوچک نشمار».

او یک فرش کم‌‏ارزش و یک‌کاسه آورد. پیامبر(ص) به مردم فرمود: «چه کسی این‏ها را می‏‌خرد؟» شخصی گفت: من آن‏ها را به یک‌درهم خریدارم.

پیامبر(ص) فرمود: «چه کسی بیش‏تر می‌‏خرد؟»

رفت و تیشه‌‏ای خرید و نزد پیامبر(ص) آورد. پیامبر(ص) آن را محکم نمود و به او داد و فرمود: «این تیشه را بگیر و به بیابان برو و خار بکَن. هیچ‌‏گاه کار را کوچک و ناچیز نشمار و در بیابان هرگونه تیغ و خار و هیزم دیدی، جمع‌‏آوری کن و به فروش برسان».

او پانزده روز به کندن خار و فروش آن در شهر پرداخت و از همین راه معاش زندگی خود و خانواده‌‏اش را تأمین نمود. پیامبر(ص) به او فرمود:

هذا خَیْرٌ مِنْ أَنْ تَجِیءَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ وَ فِی وَجْهِکَ کُدُوحُ الصَّدَقَۀِ[20]

این کار برای تو بهتر از آن است که (جزء درخواست‌کنندگان صدقه از مردم شوی و در نتیجه) در روز قیامت وارد محشر شوی، درحالی‌که در چهره‌‏ات (از شرمساری صدقه گرفتن) خراش‏‌ها باشد.

نمونه‌‏ی دوم

یکی از اصحاب پیامبر(ص) از نظر معاش زندگی در فشار بسیار سختی قرار گرفت. همسرش به او گفت: کاش به حضور پیامبر(ص) می‌‏رفتی و از او چیزی می‏‌خواستی.

او به حضور پیامبر(ص) آمد. پیامبر(ص) به او فرمود:

مَنْ سَألنا أعْطَیْناهُ وَ مَنِ اسْتَغْنی، أَغْناهُ‏اللهُ.

هرکس از ما تقاضای کمک کند، به او کمک می‌کنیم و هرکس بی‌‏نیازی جوید، خداوند او را بی‌‏نیاز می‌‏سازد.

صحابی با خود گفت: مقصود پیامبر(ص) از این سخن، جز من کس دیگری نیست. به‌سوی همسرش بازگشت و سخن پیامبر(ص) را به او خبر داد.

همسرش گفت: رسول خدا(ص) بشر است (از حال تو اطّلاع ندارد). نزد او برو و وضع خود را بیان کن.

صحابی بار دیگر به حضور پیامبر(ص) آمد. پیامبر(ص) به او فرمود: «کسی که از ما تقاضای کمک کند، به او کم می‌‏کنیم و هرکس بی‌‏نیازی جوید، خداوند او را بی‏‌نیاز می‌سازد».

این رفت‌وآمد صحابی نزد پیامبر(ص) و همسرش سه بار تکرار شد. تصمیم گرفت دنبال کار برود و از خانه بیرون آمد و کلنگی را از یک نفر عاریه گرفت و به‌طرف صحرا رفت، مقداری هیزم از بالای کوه جمع کرد و به مدینه آورد و آن را به 362 گرم آرد فروخت. آرد را به نان تبدیل کرده و همراه همسرش خورد. فردای آن روز دوباره به صحرا رفت و هیزم بیش‏تری فراهم کرد و فروخت. کم‌‏کم از پس‌‏انداز کارش یک کلنگ خرید و کارش را ادامه داد. از اندوخته‌‏اش دو شتر و یک غلام خرید. سرانجام ثروتمند و بی‌‏نیاز گردید. آنگاه به حضور پیامبر(ص) آمد و ماجرای کار و درآمد کار خود را به عرض آن حضرت رسانید و رفت‏‌وآمدهای قبلی خود را به حضور پیامبر(ص) و جواب آن حضرت را یادآور شد. پیامبر(ص) فرمود: «من که به تو گفتم: هرکس از ما تقاضای کمک کند، به او کمک می‌‏کنم و اگر از ما بی‌‏نیازی جوید، خداوند او را بی‌‏نیاز می‌‏کند».[21]

نمونه‌‏ی سوم

انس بن مالک می‏‌گوید: پس از آن‏که رسول خدا(ص) از جنگ تبوک بازگشت، سعد انصاری به استقبال آن حضرت شتافت و با پیامبر(ص) دست داد و مصافحه کرد.

پیامبر(ص) به او فرمود: «چه صدمه و آسیبی به دست تو رسیده که دستت زبر و خشن شده است»؟!

سعد عرض کرد: ای رسول خدا! با طناب و بیل کار می‏‌کنم و درآمدی برای معاش زندگی خود و خانواده‌‏ام کسب می‌‏نمایم، از این‏‌رو دستم خشن شده است.

فَقَبَّلَ یَدَهُ رَسُولُ‏اللهِ، وَ قالَ: هذا یَدٌ لاتُمَسُّهَا النَّارُ؛[22]

پیامبر(ص) دست سعد را بوسید و فرمود: این دستی است که آتش دوزخ با آن تماس پیدا نمی‏‌کند.

نمونه‏‌ی چهارم

زمانی زندگی بر علی(ع) به‌قدری تنگ شد که دچار گرسنگی شدید گردید. از خانه بیرون آمد و به جستجوی کار پرداخت. در مدینه کاری پیدا نکرد. تصمیم گرفت به حوالی مدینه (مزرعه‌‏ای به فاصله یک فرسخ‌‏ونیمی مدینه) برود، بلکه در آنجا کاری پیدا شود به آنجا رفت و دید زنی خاک را الک کرده و منتظر کارگری است تا آب بیاورد و گِل درست کند.

حضرت علی(ع) با او صحبت کرد و پس از توافق در مورد مزد کار، مشغول آب کشیدن از چاه و آماده کردن گل برای ساختمان شد و در پایان کار، مزد خود را که مقداری خرما بود از آن زن گرفت و به مدینه بازگشت. وقتی‌که به محضر رسول خدا(ص) رسید، ماجرا را بیان نمود.

پیامبر(ص) و علی(ع) با هم نشستند و از آن خرماها خوردند و گرسنگی آن روزشان برطرف گردید[23]

نمونه‌‏ی پنجم

شخصی می‏‌گوید: علی(ع) را دیدم مقداری خرما خرید و بر کول گرفت. جلو رفتم و عرض کردم: ای امیر مؤمنان! اجازه بده من به‌جای شما این بار را حمل کنم. فرمود:

اْبُوالْعَیالِ أَحَقُّ بِحَمْلِهِ؛[24]

شایسته‌‏تر است که سرپرست اهل‌وعیال، بار زندگی را بر دوش گیرد.

امیر مؤمنان علی(ع) با کار و کوشش و کشاورزی و احداث چشمه‌‏ها و نخلستان‏‌ها، یکی از پردرآمدترین افراد عصر خود بود و هزار برده از درآمد خود خرید و آزاد کرد و همه‏‌ی باغ‏‌های احداثی خود را وقف مستمندان و تهی‏دستان نمود.[25]

نمونه‌‏ی ششم

مردی به محضر امام صادق(ع) آمد و گفت: من دنیاطلب هستم و دوست دارم به‌طرف دنیا بروم و از مواهب دنیا بهره‏‌مند شوم.

امام صادق(ع) فرمود: «منظورت از طلب دنیا چیست؟»

او عرض کرد: منظورم تأمین معاش خود و خانواده‌‏ام و به‌جا آوردن صله‏‌ی رحم و صدقه دادن و انجام حج و عمره، به‌وسیله‌ی آن مالی است که به دست آورده‌‏ام.

امام صادق(ع) فرمود:

لَیْسَ هذا طَلَبُ الدُّنْیا هذا طَلَبُ الْآخِرَۀِ؛[26]

این طلب دنیا نیست، بلکه طلب آخرت است.

نمونه‏‌ی هفتم

علی بن حمزه می‏گوید: امام هادی(ع) (یا امام کاظم) را دیدم که در زمین خود مشغول کار و کوشش است؛ به‌طوری‌که قدم‏‌های مبارکش غرق در عرق شده بود. عرض کردم: فدایت شوم! مردان کجایند که به‌جای شما کار کنند و نگذارند شما زحمت بکشید؟

امام صادق(ع) فرمود: «ای علی آن‌کس که بهتر از من و پدرم بود، در زمین خود کار کرد».

عرض کردم: «آن‌کس چه شخصی بود؟»

فرمود: «رسول خدا(ع) و امیر مؤمنان علی(ع) و همه‌‏ی پدرانم با دست خود کار می‏کردند. کار کردن شیوه‌‏ی پیامبران و رسولان و انسان‏‌های شایسته است».[27]

* * *

خدا را شکر که توفیق عنایت فرمود و این مجموعه تألیف و تدوین گردید. امید آن‏که همه‌‏ی ما به توفیق بهترین بهره‌‏برداری از مکتب بالنده و سازنده‏‌ی امامان معصوم(ع) نائل شویم و در پرتو آن در همه‌‏ی عرصه‏‌های زندگی پیروز و سعادتمند گردیم.

پی‌نوشت‌

[1]- تحف‌‏العقول، ص 489.

[2]- نهج‌‏البلاغه، حکت 103.

[3]- همان، خطبه 82.

[4]- اصول کافی؛ ج 2، ص 131

[5]- بفره (2) آیه‌‏ی 201.

[6]- بحارالانوار، ج 23، ص 9.

[7]- المحجّۀالبیضاء، ج 3، ص 143.

[8]- تحف العقول، ص 37.

[9]- فروع کافی، ج 5، ص 72.

[10]- بحارالانوار، ج 103، ص 9.

[11]- مواعظ العددیه، ص 110.

[12]- نهج‌البلاغه، حکمت 3.

[13]- همان، حکمت 163

[14]- بحارالانوار، ج 103، ص 65.

[15]- همان، ص 9.

[16]- همان، ص 10.

[17] - همان، ص 2.

[18]- محجّۀالبیضاء، ج 3، ص 140.

[19] و 3- بحارالانوار، ج 103، ص 68.

[20]- شیخ مفید، اختصاص، ص 249 و بحارالانوار، ج 103، ص 10.

[21]- اصول کافی، ج 2، ص 139.

[22]- اسدالغایه، ج 2، ص 269.

[23]- بحارالانوار، ج 41، ص 33.

[24]- مجموعۀ ورّام، ج 1، ص 23.

[25]- فروع کافی، ج 5، ص 74-75.

[26]- همان، ص 72.

[27]- همان، ص 76-77.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: