کد مطلب: ۱۶۲۸
تعداد بازدید: ۲۵۰۶
تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۳۹۶ - ۰۷:۰۰
یقین در انسان‌ها به یک اندازه نیست و در افراد مختلف متفاوت است. جالب است بدانیم که این موضوع در مورد انبیاء الهی نیز صدق می‌کند.

شرح دعای مکارم الاخلاق/ رابطه‌ی یقین و تقوا

تا بدین جا درباره‌ی یقین و درجات آن سخن گفتیم. اینک فرصت را مغتنم شمرده و به‌عنوان حسن ختام این بحث، به بیان چند نکته‌ی مهمّ پیرامون یقین می‌پردازیم.

تفاوت انبیاء در مراتب یقین

همان‌طور که پیش‌ازاین بیان شد، یقین در انسان‌ها به یک اندازه نیست و در افراد مختلف متفاوت است. جالب است بدانیم که این موضوع در مورد انبیاء الهی نیز صدق می‌کند، قرآن کریم می‌فرماید:

 «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُس ...». 

بعضى از آن رسولان را بر بعضى ديگر برترى داديم، برخى از آن‌ها، خدا با او سخن می‌گفت و بعضى را درجاتى برتر داد و به عيسى بن مريم، نشانه‌های روشن داديم و او را با «روح‌القدس» تأييد نموديم ... .[1] 

در روایتی از امام صادق علیه السّلام می‌خوانیم: «الْيَقِينُ يُوصِلُ الْعَبْدَ إِلَى كُلِّ حَالٍ سَنِيٍّ وَ مَقَامٍ عَجِيبٍ كَذَلِكَ أَخْبَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله عَنْ عِظَمِ شَأْنِ الْيَقِينِ حِينَ ذُكِرَ عِنْدَهُ أَنَّ عِيسَى ع كَانَ يَمْشِي عَلَى الْمَاءِ فَقَالَ صلّی الله علیه و آله لَوْ زَادَ يَقِينُهُ لَمَشَى عَلَى الْهَوَاءِ فَدَلَّ بِهَذَا عَلَى أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ مَعَ جَلَالَةِ مَحَلِّهِمْ مِنَ اللَّهِ كَانَتْ تَتَفَاضَلُ عَلَى حَقِيقَةِ الْيَقِينِ لَا غَيْرُ وَ لَا نِهَايَةَ بِزِيَادَةِ الْيَقِينِ عَلَى الْأَبَدِ وَ الْمُؤْمِنُونَ أَيْضاً مُتَفَاوِتُونَ فِي قُوَّةِ الْيَقِينِ وَ ضَعْفِه».‏ 

يقين، بنده را به‌هرحال بلند و مقام شگفت‌آوری می‌رساند. همچنين رسول اكرم صلّی الله علیه و آله هنگامی‌که از حالات حضرت عيسى (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) و از روى آب راه رفتن او صحبت ‏شد، در مقام عظمت مرتبه يقين فرمودند: اگر يقين او بیشتر می‌شد، روى هوا راه می‌رفت، از اين كلام شريف استفاده می‌شود كه مراتب و مقامات حضرات انبياء علیهم السّلام با جلالت و بزرگوارى هر يك از آنان، تنها به‌وسیله‌ی يقين نسبت به همديگر برترى و فضيلت پيدا می‌کند. و بايد متوجّه شد كه مراتب يقين و درجات آن نهایتی ندارد، و مؤمنین از جهت قوّت و ضعف یقین، متفاوت می‌باشند.[2]

یقین، تقوا و طهارت نفس

کسب مراتب یقین تنها به افزودن دانسته‌ها و براهین نیست، بلکه با تقوا و طهارت نفس، رابطه‌ی عمیق و مستقیمی دارد، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «...و اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ». و از خدا بترسيد و خداوند هم به شما تعليم مصالح امور می‌کند و خدا به همه‌چیز داناست‏.[3] 

درواقع به هراندازه تقوای انسان بیشتر گردد، به همان اندازه بر مراتب یقینش افزوده می‌شود. اساساً تقوی، بستر و زمینه‌ساز یقین است و به همین جهت نمی‌توان یقین را برای فردی تصوّر کرد که اهل تقوا نباشد. در روایتی از وجود نازنین حضرت ثامن‌الحجج علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام می‌خوانیم: «الْإِيمَانُ فَوْقَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ وَ التَّقْوَى فَوْقَ الْإِيمَانِ بِدَرَجَةٍ وَ الْيَقِينُ‏ فَوْقَ‏ التَّقْوَى‏ بِدَرَجَةٍ وَ مَا قُسِّمَ فِي النَّاسِ شَيْ‏ءٌ أَقَلُّ مِنَ الْيَقِينِ». ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان و یقین یک درجه بالاتر از تقواست، و در میان مردم چیزی کم‌تر از یقین تقسیم‌نشده است (یعنی کم‌تر کسی توفیق کسب یقین را پیدا می‌کند).[4] 

آری تقوا پایه و اساس یقین است و کسی را که از اکسیر تقوا بی‌بهره باشد، به سرزمین یقین راهی نیست. به همین دلیل در روایات ائمّه صلوات الله علیهم اجمعین، از تقوا به‌عنوان یکی از علائم و نشانه‌های یقین نام‌برده شده است چنان‌که امیر مؤمنان علی علیه السّلام می‌فرمایند: «التَّقْوَى ثَمَرَةُ الدِّينِ وَ أَمَارَةُ الْيَقِينِ». تقوا نتیجه و ثمره‌ی دین و نشانه‌ی یقین است.[5] 

به‌طور کلّی یقین به شدّت در عمل انسان تأثیرگذار است و به‌بیان‌دیگر محال است تأثیر یقین در عمل شخص موقِن مشاهده نشود. حضرت امیر علیه السّلام می‌فرمایند: «مَنْ‏ يَسْتَيْقِنْ‏ يَعْمَلْ جَاهِداً». هر کس یقین داشته باشد، بسیار جدّی و با تلاش عمل می‌کند.[6] و طبیعتاً هراندازه درجات یقین بالاتر باشد، تأثیر آن بر عمل انسان بیشتر خواهد بود. علی علیه السّلام می‌فرمایند: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ يُرَى‏ يَقِينُهُ‏ فِي‏ عَمَلِهِ‏ وَ الْكَافِرَ يُرَى إِنْكَارُهُ فِي عَمَلِهِ». همانا مؤمن یقینش در عملش دیده می‌شود و کافر انکارش (انکار حقّ) در عملش رؤیت می‌گردد.‏[7]

روزی رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز صبح را به‌جا آوردند و پس‌ازآن به جوانی از انصار[8] نگریستند که در مسجد چرت می‌زد و سرش به پائین متمایل می‌شد، رنگ رخسارش زرد، جسمش نحیف و لاغر، و چشمانش گودرفته بود. پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله به او فرمودند: كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا فُلَانُ؟ فلانی چطور صبح کردی؟ عرض کرد: أَصْبَحْتُ‏ يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ مُوقِناً/ ای رسول خدا! در حال یقین صبح نمودم. 

رسول خدا صلّی الله علیه و آله از کلام او تعجّب نموده و به او فرمودند: إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ حَقِيقَةً فَمَا حَقِيقَةُ يَقِينِكَ؟ به‌درستی که برای هر چیزی حقیقتی (نشانه و علامتی) است، پس حقیقت (علامتِ) یقین تو چیست؟ 

جوان عرض کرد: ای رسول خدا! یقین من مرا به اندوه وا‌داشته و شبِ مرا به بیداری (در عبادت و تفکّر)، و مرا به تشنگی روزه در ساعات گرم روز وادار نموده است. پس نفس من از دنیا و آنچه در آن است روی‌گردان شده تا به‌جایی که گویا به عرش پروردگارم می‌نگرم درحالی‌که برای حساب، قیامت برپاشده و خلائق برای حساب‌وکتاب محشور شده‌اند و من در میان ایشان هستم و گویا به اهل بهشت می‌نگرم که در آن متنعّم‌اند و یکدیگر را می‌شناسند و بر تخت‌ها تکیه داده‌اند و گویا به اهل آتش نگاه می‌کنم که در آن معذّب‌اند و ناله می‌زنند و کمک می‌خواهند و گویا الآن صدای آتش را می‌شنوم که در گوشم زنگ می‌زند. 

پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله به اصحابشان فرمودند: این جوان بنده‌ای است که خداوند قلبش را برای ایمان نورانی ساخته است. سپس حضرت به او فرمودند: بر همین حالت خود باقی بمان. جوان به پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله عرضه داشت: ای رسول خدا! از خدا بخواه تا شهادت در رکابت را روزیم کند. پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله برایش دعا فرمودند و طولی نکشید که در یکی از غزوات نبیّ اکرم صلّی الله علیه و آله شرکت نمود و بعد از نه نفر، دهمین نفری بود که به شهادت رسید.[9]

تو را گر دیده جان باز بودی/ به گوشت زان جهان آواز بودی

دنیا با همه‌ی وسعت و زرق‌وبرقی که دارد، برخلاف آنچه بسیاری از ما می‌پنداریم، بیشتر به اسباب‌بازی و سرگرمی شباهت دارد که دل بستن به آن مایه‌ی غفلت انسان می‌شود. خدای متعال در وصف دنیا فرموده است: 

«وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ». اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى‌‏دانستند![10] 

امّا بشر با دید اصالت به دنیا می‌نگرد و اصلاً برای زندگی حقیقی و جاودانه‌ی خود برنامه‌ای ندارد. این حقیقت بیان‌گر آن است که در میان این توده از مردم، یا به‌طور کلّی ایمان به خدا و سرای آخرت وجود ندارد و یا بسیار ضعیف و ناپایدار است. امّا در این میان اهل یقین به گونه‌ی دیگرند. یقین به وجود پروردگار و روز معاد، دنیا را در نظرشان چنان کوچک کرده که آن را تنها گذرگاهی می‌یابند که باید از آن سبک‌بار و راحت عبور کرد، به همین جهت رغبت و دل‌بستگی به ذخارف دنیوی ندارند. چنان‌که یقین، از این نوجوان انصاری در عنفوان جوانی چنان زاهدی ساخته که شاید در پیرانِ صحابه‌ی رسول خدا صلّی الله علیه و آله کم‌نظیر باشد. آری این‌چنین است اثر یقین در صاحب آن و لذا امیر اهل یقین و امام المتّقین علی علیه السّلام فرموده‌اند: «يُسْتَدَلُّ‏ عَلَى‏ الْيَقِينِ‏ بِقِصَرِ الْأَمَلِ وَ إِخْلَاصِ الْعَمَلِ وَ الزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا». بر وجود یقین به کوتاهی آرزو و اخلاص در عمل و زهد و بی‌رغبتی در دنیا، استدلال می‌شود.[11]

فواید و ثمرات یقین

یقین دُرّ گران بهایی است که در پرتو نورافشانی خود، برکات و ثمرات فراوانی را به همراه دارد. درواقع این ثمرات نه‌تنها نتیجه‌ی توفیق الهی و تلاش‌های اهل یقین است، بلکه می‌توان آن‌ها را به‌عنوان علامت و نشانه‌ای بر وجود یقین نام برد. شناخت این ثمرات و یا علامت‌های یقین برای تشخیص جایگاه انسان نسبت به این مقوله‌ی باارزش، بسیار مفید و ضروری است و از طرفی می‌توان از طریق آن، اولیاء خدا و اهل یقین را تا حدودی شناخت و بدین‌وسیله از محضرشان بهره برد. روایات باارزشی از حضرات اهل‌بیت علیهم السّلام وجود دارد که این ثمرات را برمی‌شمرد. گرچه برخی از این ثمرات در خلال بحث ذکر شد، امّا به بیان تعدادی از آن‌ها می‌پردازیم.

1- صبر و شکیبایی

مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام می‌فرمایند: «الصَّبْرُ ثَمَرَةُ الْيَقِينِ»‏. صبر میوه و ثمره‌ی یقین است.[12] انبیاء و اولیاء خدا که در مقامات و مدارج بالای یقین بودند، به خاطر دشمنی و مقابله‌ی شیاطین انسی و جنّی، پیوسته در ناملایمات و سختی‌های فراوان و حتّی مصائب دردناک به سر می‌بردند ولی هیچ‌گاه مشاهده نشد که لب به شِکوه و ناشکری بازنموده و عنان صبر و شکیبایی از کف بدهند. این صبوری تا این حدِّ اعلی به جهت مقام یقینی است که خدای متعال به ایشان عنایت نموده است. به یاد بیاورید اسوه‌ی انبیاء و سرآمد اهل یقین، حضرت سیّدالشّهدا اباعبدالله الحسین علیه السّلام را، که در اوج مظلومیّت و تنهایی خود و تا زمان بریده شدن سر مبارکش و بدرود حیات دنیوی، با آرامشی غیرقابل وصف و نورانیّتی خیره‌کننده، مشغول ذکر خدا و مناجات با ربّ العالمین بود و لبخندی دل‌نشین حاکی از رضای پروردگار، چهره‌ی ملکوتی‌اش را دلرباتر نمود، به‌طوری‌که دوست و دشمن از عظمت صبر او حیران و سرگردان بودند.

2- راضی بودن به قضای پروردگار

حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام می‌فرمایند: «الرِّضَا ثَمَرَةُ الْيَقِينِ»‏. رضا ثمره‌ی یقین است.[13] درواقع مقام رضا جایگاه رفیعی است که تنها نصیب کسانی می‌شود که نور یقین در قلبشان می‌درخشد. رضا از تسلیم هم بالاتر است. گاهی انسان در برابر حکم و خواسته‌ی الهی، سر تسلیم فرومی‌آورد ولی در دل، از شرایط موجود راضی نیست، امّا آن‌که به مقام رضا دست‌یافته، هر چه خداوند برایش بپسندد ولو مصائب و سختی، موردپسند و رضایت او هم هست، زیرا به حکمت‌ها و مصالحی که بر آن مترتّب شده یقین دارد و می‌داند که هر چه خدا برایش بخواهد، بهترین مصلحت و در راه کمال اوست.

3- زهد

حضرت امیر علیه السّلام می‌فرمایند: «الزّهدُ ثَمَرَةُ الْيَقِينِ»‏. زهد (بی‌رغبتی به زرق‌وبرق دنیا) ثمره‌ی یقین است.[14] آری آن‌که با چشم دل حقیقت دنیا و کوتاهی مدّت و حقارتش را دیده و به یوم‌الحساب و وجود سرای باقی یقین دارد، وقت کوتاه و پرارزش خود را برای ذخیره کردن و دل بستن به امور فانی دنیوی تلف نخواهد کرد و این است معنی زُهد در دنیا.

4- اخلاص

مولا علی علیه السّلام می‌فرمایند: «الإخلاصُ ثَمَرَةُ الْيَقِينِ»‏. اخلاص میوه و ثمره‌ی یقین است.[15] خالص شدن یعنی پاک شدن و پیراسته شدن از هر چیز زائد. در انسان مؤمن نیز اخلاص به معنای پاک شدن از هر چیزی است که موجب نافرمانی و نارضایتی پروردگار باشد. یقینِ انسان مؤمن، به او بینشی می‌دهد که از نیّت (قصد انجام کار) گرفته تا هر عمل دیگری، و به‌طور کلّی در تمام جهات زندگی، مطیع فرمان خداست و جز فرمان‌برداری از او به چیز دیگری نمی‌اندیشد.

5- توکّل

حضرت امیر علیه السّلام می‌فرمایند: «التَّوَکُّلُ مِن قُوَّةِ الیَقینِ». توکّل از نیروی یقین است.[16] هرگاه انسان به وجود خدای متعال و قدرت لایزال و بی‌بدیل او یقین پیدا کرد و با تمام وجودش دریافت که: «لا حول و لا قوّة إلّا بالله»، آنگاه تکیه‌گاهی جز پروردگار عزّوجلّ نخواهد یافت و بیم و امیدش تنها از ناحیه‌ی اوست. همین معنای توکّل بر خداست که یکی دیگر از ثمرات یقین می‌باشد.

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْكَ‏، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلِ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي وَ الْيَقِينَ‏ فِي‏ قَلْبِي‏ وَ الْإِخْلَاصَ فِي عَمَلِي وَ السَّلَامَةَ فِي نَفْسِي وَ السَّعَةَ فِي رِزْقِي وَ الشُّكْرَ لَكَ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي».[17]

خودآزمایی:

1- آیاهمه انبیاء در مراتب یقین به یک اندازه‌اند؟ با ذکر مثالی توضیح دهید.
2- فواید و ثمرات یقین را نام ببرید و اندکی توضیح دهید.

پی‌نوشت‌ها

[1] سوره بقره/ آیه 253 (ترجمه مکارم).

[2] مصباح الشريعة (ترجمه مصطفوى) ص ۳۸۹.

[3] سوره بقره/ آیه ۲۸۲ (ترجمه الهی قمشه ای).

[4] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 51.

[5] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 52.

[6] همان ص 454.

[7] المحاسن ج ‏1 ص 222.

[8] علّامه مجلسی در مرآة العقول ج ۷ ص ۳۳۳، با استناد به روایت دیگری احتمال می دهد که این جوان، حارثة بن مالک بن نعمان انصاری باشد.

[9] المحاسن ج ‏۱ ص ۲۵۰.

[10] سوره عنکبوت/ آیه 64 (ترجمه مکارم).

[11] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 555.

[12] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 33.

[13] همان ص 19.

[14] همان ص 26.

[15] همان ص 23.

[16] همان ص 24.

[17] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 550.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: