کد مطلب: ۲۱۹۸
تعداد بازدید: ۱۱۸۹
تاریخ انتشار : ۰۴ مهر ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۴
زنان برجسته اسلام| ۲۵
کسی جرأت نمی کرد نام زینب سلام الله علیها را بر زبان آورد. زینب سلام الله علیها آرام و با وقار و در اوج هیبت و عظمت اعتنائی به او نکرد. عاقبت پس از سه بار تکرار سؤال، یکی از کنیزان حضرت پاسخ داد: او زینب دختر فاطمه دخت رسول الله است.
انقلاب زینب کبری علیها السّلام در مجلس ابن زیاد
ابن زیاد سرمست از قدرت و شوکت پوشالی‌اش نگاهی به اُسرا انداخت. زینب کبری سلام الله علیها در گوشه ای نشسته بود و مثل همیشه  زنان و دختران دور او را گرفته بودند. همین که نگاه ابن زیاد به آن ها افتاد، متوجّه محوریّت زینب علیها السّلام شد و با تعجّب پرسید: این زن که در میان زنان در آن گوشه نشسته است کیست؟! کسی جرأت نمی کرد نام زینب سلام الله علیها را بر زبان آورد. زینب سلام الله علیها آرام و با وقار و در اوج هیبت و عظمت اعتنائی به او نکرد. عاقبت پس از سه بار تکرار سؤال، یکی از کنیزان حضرت پاسخ داد: او زینب دختر فاطمه دخت رسول الله است.
الله اکبر! دختر پیامبر کجا و اسارت کجا؟! نفس ها در سینه حبس شد و همه منتظر واکنش ابن زیاد شدند. ابن زیاد بادی به سینه انداخت و در اوج تکبّر و فخر فروشی، رو به زینب کبری علیها السّلام نمود و اوّلین حمله ی خود را آغاز کرد و گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَحَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ وَ أَكْذَبَ أُحْدُوثَتَكُم‏/ خدای را شکر و سپاس که شما را مفتضح و رسوا کرد و شما را کشت و کذب افسانه ی شما را برملا ساخت».
تمام مجلس را سکوت مرگ باری فرا گرفته بود و کسی پلک روی پلک نمی گذاشت. ناگهان شیرزن کربلا و دخت پهلوان خیبر لب به سخن گشود و با جملاتی کوتاه که همچون صاعقه بر پیکر خبیث ابن زیاد فرود می آمد، کاخ را بر سر او خراب کرد و او را در میان حضّار مفتضح ساخت. زینب کبری سلام الله علیها فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِيراً وَ إِنَّمَا يَفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ يَكْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَيْرُنَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ/ شکر و سپاس مخصوص خداست که ما را به وسیله ی پیامبرش محمّد صلّی الله علیه و آله گرامی داشت و از هر گونه پلیدی به خوبی پاکمان کرد و تنها این شخص فاسق است که مفتضح و رسواست و او ما نیستیم و دیگران هستند و ستایش مخصوص خداست».
ابن زیاد خواست که اهل بیت را مفتضح سازد ولی با جملات کوتاه و پُر مغز عقیله ی بنی هاشم، در حضور همگان رسوا شد. وقتی که دید تیر اوّلش به هدف اصابت نکرد و حمله ی اوّل شکست خورد، برای جبران این افتضاح جهت سخن را تغییر داد و حمله دوّم را آغاز کرد. ابن زیاد گفت: «كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ/ رفتار خداوند را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟». زینب سلام الله علیها در پاسخ او فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ‏ وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنْ يَكُونُ الْفَلْجُ يَوْمَئِذٍ هَبَلَتْكَ أُمُّكَ يَا ابْنَ مَرْجَانَةَ». من جز زیبائی چیزی ندیدم. ایشان مردمانی بودند که خداوند کشته شدن (شهادت) را برایشان مقدّر فرموده بود و آنان نیز (با آغوش باز) به آرامگاه خود شتافتند و به زودی خداوند میان تو و ایشان را جمع خواهد کرد و تو را مورد بازخواست و احتجاج قرار خواهد داد. پس ببین در آن روز پیروزی از آنِ چه کسی خواهد بود؟ ای پسر مرجانه! مادرت به عزایت بنشیند.
این پاسخ مختصر امّا رسوا گر و کوبنده از زینب کبری سلام الله علیها، حاوی درس ها و معارف عمیقی است که بدین جهت می توان آن را به عنوان یکی دیگر از کرامات و تجلّی های روح بزرگ و مقام شامخ این بانوی یگانه نام برد. خوب است به اندازه ی مجالی که داریم، در معارف و دقایق والای این جملات تأمّلی کنیم.
 
مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا
در طول تاریخ عمدتاً قدرت و قلم به دست دشمنان اهل بیت علیهم السّلام بوده و همیشه در انتظار بهانه و فرصتی بودند تا در جهت اهداف شیطانی خود، چهره ی آن بزرگواران را نزد مردم تخریب و مخدوش کنند، با این حال مورّخین، سیره نویسان، محدّثین و سایر علما و دانشمندان حتّی برای یک بار، گناه و یا خطایی از ایشان و مِن جمله حضرت زینب علیها السّلام ثبت ننموده اند. با انبوهی از دلائل، قرائن و شواهد به جرأت می توان گفت پس از چهارده معصوم علیهم السّلام و در رتبه ی بعد از ایشان، زینب کبری سلام الله علیها در حریم عصمت به سر می برد (یعنی گرچه آن بزرگوار به مقام عصمت چهارده معصوم نمی رسد ولی صاحب درجه ای از عصمت می باشد). چرا این گونه نباشد و حال آن که او تربیت یافته ی خود خدای متعال است و در میان پنج تن آل عبا و اهداف خلقت باری تعالی، نشو و نما یافته و از سینه ی ولایت و عصمت شیر نوشیده است.
با این مقدّمه باید گفت: شنیدن جمله ای بی بدیل از زینب علیها السّلام با این عبارت: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا»، آن هم در پاسخ ابن زیاد لعین، پس از تحمّل این همه داغ و مصیبت، بی شکّ دروغ و یا اغراق نیست. چراکه دامان عصمت زینبی مبرّای از هر گونه آلودگی دروغ و گزافه گوئی است و هر کس کمی زینب شناس باشد این گفته را تصدیق می کند. بنا بر این، بیانِ این جمله ی تاریخی از دخت امیر المؤمنین علیه السّلام چیزی نیست جز علامتی بزرگ و روشن از مقام صبر و رضای او.
به راستی که زینب علیها السّلام مراتب یقین و رضا را به اوج رسانده تا به جائی که چنان محو جمال ربّ العزّه شده است که این همه مصیبت و سختی را چون در راستای اجرای فرمان حضرت حق بوده، تابلوئی زیبا و دل ربا می بیند. و به همین دلیل در کربلا وقتی در کنار بدن بی سر و قطعه قطعه ی سیّدالشّهدا علیه السّلام حاضر شد، دستان مبارک خود را زیر بدن مقدّس برادر برد و بدن مطهّر را قدری به طرف آسمان آورد و به خداوند عرضه داشت: «إلهی! تَقَبَّلْ مِنّا هذَا الْقُربانَ/ خدایا! این قربانی را از ما بپذیر». و در برخی مقاتل عبارت دیگری از زینب علیها السّلام نقل شده که انسان را دچار حیرت می کند. در مقام مناجات عرضه داشت: «اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّا هذا قَلیلَ الْقُربانِ/ خدایا! این قربانی اندک را از ما بپذیر». یعنی در برابر عظمت و کبریائی تو، حتّی حضرت حسین علیه السّلام نیز قربانی کوچکی است.
الله اکبر از این همه ایمان و معرفت نسبت به ساحت قُدس ربوبی، آن هم از زینب کبری که در دل دادگی و عشق نسبت به حضرت ابا عبدالله علیه السّلام نظیری ندارد. نه شکوه ای، نه گلایه ای، بلکه همه ی وجودش لبریز از عشق و رضوان پروردگار است. این اعجاز زینب است که جز انبیاء و اولیاء کسی را یارای درک این مقام نیست. و این جاست که باید گفت: «زینب وَ ما ادراکَ ما زینب؟!».
 
استقبال از مرگ
جمله ی دیگر حضرت اشاره به دل دادگی و مقام رضای حضرت سیّد الشّهدا علیه السّلام و یاران باوفای ایشان نسبت به خداوند متعال دارد. «هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ/ ایشان مردمانی بودند که خداوند کشته شدن (شهادت) را برایشان مقدّر فرموده بود و آنان نیز (با آغوش باز) به آرامگاه خود شتافتند». یعنی بر خلاف دروغ و نیرنگی که تو ای ابن زیاد می بافی تا حسین علیه السّلام و یارانش را مورد قهر و عذاب پروردگار معرّفی کنی، آن ها دل دادگانی بودند که محبوبشان برایشان شهادت را پسندید و ایشان با آغوش باز به استقبال آن رفتند و در واقع شهادت در دنیا آن هم به دست شقی ترین اشقیاء، فخر و پاداشی بود که خدای متعال روزی ایشان نمود چراکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «أَشْرَفَ‏ الْقَتْلِ‏ قَتْلُ الشُّهَدَاء». با شرافت ترین قتل، کشته شدن شهداست.
 
حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السّلام پیروز واقعی
کار دیگری که حضرت زینب علیها السّلام انجام دادند این بود که کبر و غرور حاصل از پیروزی ظاهری ابن زیاد را به یک باره بر سر او خراب کردند و به همگان یادآور شدند که پیروز واقعی حضرت حسین علیه السّلام است و این حقیقت در روز قیامت و محکمه ی عدل الهی که به زودی اقامه خواهد شد، برای همگان آشکار خواهد گشت. بدین ترتیب عیش ابن زیاد ملعون به کام او زهر شد و اسباب شادی او مبدّل به ترس و خشم و فضاحت گردید.
 
يَا ابْنَ مَرْجَانَةَ
ضربه ی نهائی زینب کبری علیها السّلام عبارتی است که در پایان، ابن زیاد را با آن مورد خطاب قرار می دهند. «ای پسر مرجانه». با گفتن این عبارت هر کسی که در مجلس حاضر بود، متوجّه منظور حضرت شد. در واقع با این خطاب، زینب سلام الله علیها به ولادت نامبارک و ناپاک ابن زیاد اشاره کردند و مفهوم کلامشان این بود که ما خاندان پیغمبر و از نسل پاک و بی بدیل او هستیم که هیچ کس را یارای مقایسه با ایشان نیست ولی در عوض توئی که خون عزیزان رسول الله را بر زمین ریخته و عیال او را در بند کرده و به اسارت برده ای، زنا زاده ی پلیدی بیش نیستی که صدای طبل رسوائی تو و خاندان تو گوش همگان را پُر کرده است. بدین ترتیب وقتی حضرت زینب سلام الله علیها نام مادر او را می برد، یعنی پدر مشخّصی ندارد و معلوم نیست از نسل چه کسی است.
 
ابن زیاد در اسارت زینب علیها السّلام
زینب علیها السّلام با کم تر از دو خط مکالمه ای که با ابن زیاد انجام داد، ورق را برگرداند و ابن زیاد طوری شکست خورده و مفتضح شد که نزدیک بود عنان طاقت خود را از دست بدهد و دست خود را پس از شهدای کربلا به خون زینب کبری سلام الله علیها نیز آغشته سازد. در این هنگام عَمْرُو بْن حُرَيْث جلوی او را گرفت و با کلماتی سعی در آرام نمودن ابن زیاد نمود.
حالا این ابن زیاد بود که در برابر همه، در بند و اسارت زینب کبری سلام الله علیها قرار گرفت و هر چه دست و پا زد تا خود را از این بند رها کند موفّق نشد. لذا برای آن که با سوزاندن دل زینب کبری علیها السّلام، قدری عقده ی دل ناپاکش را بگشاید، گفت: «لَقَدْ شَفَى اللَّهُ قَلْبِي مِنْ طَاغِيَتِكِ الْحُسَيْنِ وَ الْعُصَاةِ الْمَرَدَةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكِ/ حقّاً كه خدا قلب مرا از دست حسين تو كه سركش بود و افراد معصيت كارى كه از اهل بيت تو بودند شفا داد». زينب كبرى فرمود: «لَعَمْرِي لَقَدْ قَتَلْتَ فَرْعِي وَ كَهْلِي وَ قَطَعْتَ اجْتَثَثْتَ أَصْلِي فَإِنْ كَانَ هَذَا شَفَاكَ فَقَدِ اشْتَفَيْتَ/ به جان خودم قسم كه تو بزرگ و سالار مرا كشتى، شاخه ی مرا قطع نمودى، ريشه ی مرا از بيخ و بن درآوردى. اگر اين جنايات موجب شفاى قلب تو است پس شفا يافتى.
ابن زياد گفت: «هَذِهِ سَجَّاعَةٌ وَ لَعَمْرِي لَقَدْ كَانَ أَبُوكِ شَاعِراً سَجَّاعاً/ اين زن به سجع و قافيه سخن مي گويد. به جان خودم كه پدرت على هم به سجع و قافيه سخن مي گفت و شاعر بود». زينب علیها السّلام فرمود: «يَا ابْنَ زِيَادٍ مَا لِلْمَرْأَةِ وَ السَّجَاعَةَ/ اى پسر زياد! زن را با سجع و قافيه چه كار؟» ابن نما مي نويسد: زينب كبرى فرمود: من از سجع و قافيه بيزارم ولى از كسى تعجّب مي كنم كه امامان خود را مي كشد! در صورتى كه مي داند آنان در آخرت از او انتقام خواهند كشيد.
السلام ای دختر شاه نجف | السلام ای صابر صحرای طف
السلام ای چادر زهرا به سر| السلام ای نور خورشید و قمر
السلام ای مقتدای عالمین | السلام ای خواهر خوب حسین
السلام ای بانوی ماتم زده | صبر تو صبر جهان بر هم زده
السلام ای تار و پود فاطمه | دختر صورت کبود فاطمه
السلام ای مظهر شور و شعور| پای تا سر عشق، سر تا پا حضور
السلام ای کربلا در کربلا | ای به ایمان برادر مبتلا
السلام ای خطبه خوان شهر شام| خواب را کردی به بدخواهان حرام
السلام ای چشم زیبا بین عشق | زینب کبری و زهرای دمشق
 
پی‌نوشت‌ها
کامل الزّیارات ص261/ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج‏2 ص304/ زندگانى حضرت امام حسين عليه السّلام ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار]) ص150/ تفسير القمي ج‏1 ص291/ شکوفه های حکمت ص69/ زینب عقیله بنی هاشم ص79/ مصائب الاولیاء ج1 ص497و530.
 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: