کد مطلب: ۲۴۰
تعداد بازدید: ۱۷۳۸
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۹۴ - ۲۲:۳۶
به مناسبت شهادت حضرت امام رضا(ع)| ۱
خود حضرت رضا علیه السّلام در حدیثی طولانی کیفیّت شهادتشان را به هرثمة بن اعين این گونه بیان فرمودند: اى هرثمة! اكنون مرگم فرا رسيده و به همين زودى به طرف خداوند خواهم رفت و به اجداد و پدران خود ملحق خواهم گرديد.

شهید خراسان

مختصری از زندگانی امام رضا علیه السّلام

در یازدهم ذی القعده سال ۱۴۸ قمری در مدینه منوّره(1) خورشیدی پا به کره خاکی نهاد و عالم را غرق در نور کرد که عرشیان و فرشیان او را «علیّ بن موسی» ملقّب به «رضا» می خواندند. كنيه آن حضرت ابو الحسن و القاب آن حضرت رضا و صابر و فاضل و رضىّ و وفىّ و قرّة اعين المؤمنين و غيظ الملحدین است که مشهورترین این القاب «رضا» می باشد. امام جواد علیه السّلام فرمودند: حق تعالی او را به رضا مسمّی گردانید برای آن که پسندیده خدا بود در آسمان و رسول خدا و ائمه هدی علیهم السّلام در زمین از او خشنود بودند و او را برای امامت پسندیدند.(2) پدر بزرگوارشان امام هفتم حضرت «موسی بن جعفر علیه السّلام» و مادر مکرّمه ایشان، بانوئی با فضیلت به نام، حضرت «تُکتَم» یا «نجمه» می باشند. (در باب نام ایشان، در روایات اسم های دیگری نیز ذکر شده که به جهت اطاله کلام از ذکرشان خودداری می کنیم).(۳)

نجمه؛ بانوی صاحب کمالات

مرحوم شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال در باب فضیلت حضرت نجمه می نویسد: «كانَتْ مِنْ أفضلِ النِّساءِ فِي عَقلِها وَ دينِها». نجمه در عقل و دینداری، از با فضیلت ترین زنان بود. حضرت رضا علیه السّلام پس از میلاد مبارکشان شیر فراوانی نوش جان می کردند. روزی حضرت نجمه تقاضا کرد تا برای حضرت رضا علیه السّلام دایه ای گرفته شود. به نجمه گفته شد: مگر شیر کافی برای شیر دادن نداری؟ او گفت: نمی توانم دروغ بگویم، شیر من کم نیست، ولی پیش از میلاد حضرت رضا علیه السّلام به انجام نماز و تسبیح اشتغال داشتم که اینک به سبب شیر دادنم کم شده است، به این سبب کسی را می خواهم که در شیر دادن به من کمک کند تا مانند گذشته فرصت مناسبی برای انجام آن ها داشته باشم.(4)

آهو در خدمت حضرت رضا علیه السّلام

از عبد الله بن سوقه روایت شده است که: روزی حضرت رضا علیه السّلام از کنار ما عبور کردند. من و تمیم بن یعقوب سرّاج، زیدی مذهب بودیم و مخالف امامت ایشان. ما هم به همراه حضرت از شهر خارج شدیم. وقتی به صحرا رسیدیم با دسته ای از آهوان برخورد کردیم. حضرت رضا علیه السّلام به آهویی از میان آن ها اشاره فرمودند و آن آهو آمد و نزد حضرت ایستاد. حضرت رضا علیه السّلام سر آهو را نوازش نمودند و او را به غلامشان سپردند، امّا آهو تقلّا می کرد تا به چراگاه خود برگردد. حضرت با او سخنانی فرمودند که ما نمی فهمیدیم، پس از آن کلمات، آهو آرام شد. سپس حضرت (به من) فرمودند: ای بنده خدا! آیا ایمان آوردی؟ عرض کردم: بله ای آقای من. تو حجّت خدا بر خلقی و من توبه کننده به درگاه خدا. پس از آن، امام علیه السّلام به آهو فرمودند: به چراگاه خود برگرد. آهو آمد و در حالی که از دو چشمش اشک جاری بود، خود را به امام علیه السّلام مالید و صدائی کرد. حضرت رضا علیه السّلام فرمودند: آیا می دانید این آهو چه می گوید؟ عرض کردیم: خدا و رسول و فرزند رسول بهتر می دانند. حضرت فرمودند: آهو می گوید: تو مرا دعوت کردی و من امید داشتم که از گوشت من بخوری پس من دعوتت را اجابت کردم ولی وقتی به من دستور دادی که بروم، مرا محزون نمودی.(5)

سخاوت رضوی

مردى خدمت حضرت رضا عليه السّلام عرض كرد: اى فرزند رسول خدا من مردى از دوستان شما و پدرانت هستم، من اينك از مكّه معظّمه برمي گردم، و زاد و توشه ‏ام را تمام كرده ‏ام، و اكنون قدرت اين كه بتوانم يك منزل راه بروم ندارم، و اگر ممكن باشد ما را تا ولايت خود برسانيد من در مملكت خود داراى مال و ثروت هستم و هر گاه به منزل خود رسيدم مبلغ مورد احتياج را از طرف شما به فقراء و نيازمندان صدقه خواهم داد، زيرا خود مورد صدقه ديگران نيستم (فقیر نیستم تا صدقه به من تعلّق بگیرد). حضرت رضا عليه السّلام پس از استماع سخنان اين مرد از جاى خود حركت فرمودند و به يكى از اطاق‏ هاى منزل رفتند، پس از مدّتى بازگشتند و دست خود را از لاى درب اطاق بيرون كردند، طورى كه آن مرد صورت حضرت رضا علیه السّلام را نبیند، امام عليه السّلام مبلغ دويست دينار به آن مرد محتاج مرحمت فرمودند و گفتند: از اين مبلغ نيازمندي هاى خود را رفع كن، و زاد و توشه بين راه را فراهم گردان، و از طرف من هم انفاق نكن، و اينك از خانه بيرون رو تا هم ديگر را مشاهده نكنيم. هنگامى كه آن شخص از منزل حضرت رضا عليه السّلام خارج شد، از آن جناب پرسيدند چرا با اين مرد چنين رفتار كرديد. حضرت فرمودند: خواستم او صورت مرا نبيند، و من هم ذلّت سؤال و درخواست را در چهره او مشاهده نكنم ... .(6)

آگاه از خطورات دل

ابن ابى كثير می گوید: پس از درگذشت حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام مردم درباره جانشين او متوقّف شدند. من در همان سال به مكّه رفتم، حضرت رضا عليه السّلام را ديدم. در دل فكرى به خاطرم رسيد، گفتم: «أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ».آيا ما از بشرى از جنس خود پيروى كنيم؟! در اين موقع امام علیه السّلام مثل برق از جلوی من رد شدند و فرمودند: به خدا قسم من همان بشرى هستم كه بر تو واجب است از من پيروى كنى. عرض كردم: از خدا و از شما پوزش مي خواهم. فرمودند: اشكالى ندارد گناهت بخشيده است.(7)

 

امام رضا علیه السّلام و تلاوت قرآن

مأمون به عنوان آزمايش، از حضرت رضا علیه السّلام همه گونه مسائلی مي پرسيد و ایشان هم جواب همه آن ها را مي دادند، و در همه جواب‏ ها از قرآن استشهاد مي كردند. حضرت رضا عليه السّلام هر سه روز، يك ختم قرآن انجام مي دادند، و مي فرمودند: اگر بخواهم در كمتر از سه روز هم مي توانم يك قرآن ختم كنم، ولي هنگامى كه به آيات شريفه مي رسم تفكّر و تدبّر مي كنم، كه اين آيه در چه موضوعى فرود آمده و در چه وقتى نازل شده است، و لذا قرآن را در هر سه روز يك دور قرائت مي كنم.(8)

عالِم آل محمّد

اسحاق بن موسى بن جعفر (برادر امام رضا علیه السّلام) مي گفت: پدرم (امام کاظم علیه السّلام) به فرزندانشان مي فرمودند: اين برادر شما على (حضرت رضا علیه السّلام)، عالم آل محمّد است، مسائل خود را از وى بپرسيد، و مطالب او را نگهدارى كنيد، من از پدرم جعفر بن محمّد (امام صادق علیه السّلام) شنيدم مكرّر مي فرمودند: عالم آل محمد صلى اللَّه عليهم اجمعين در صلب تو است، كاش من او را مي ديدم، او با امير المؤمنين (علیه السّلام) هم نام است.

حاكم نيشابورى از ابو الصلت هروى روايت مي كند كه او گفت: من داناتر از على بن موسى الرضا عليهما السّلام نديدم و هر دانشمندى هم كه با ایشان مجالست مي كرد، اين مطلب را تصديق می نمود. مأمون علماء اديان و فقهاء شرايع را در مجلسى گرد آورد و حضرت رضا علیه السّلام را دعوت كرد تا با آنان گفتگو كنند، حضرت پاسخ همه را دادند، و همگان فضل و دانش آن حضرت را ستودند و عجز و ناتوانى خود را ثابت كردند. حضرت رضا عليه السّلام مي فرمودند: من در مدينه در روضه حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله مى نشستم و علماء هم در آنجا زياد بودند، هر گاه آنان در مسأله ‏اى در مى‏ ماندند، به طرف من اشاره مي كردند، و مسائل خود را از من سؤال مى ‏نمودند، و من هم به همه سؤالات آن ها پاسخ مي گفتم.(9)

کیفیّت شهادت امام رضا علیه السّلام

خود حضرت رضا علیه السّلام در حدیثی طولانی کیفیّت شهادتشان را به هرثمة بن اعين این گونه بیان فرمودند: اى هرثمة! اكنون مرگم فرا رسيده و به همين زودى به طرف خداوند خواهم رفت و به اجداد و پدران خود ملحق خواهم گرديد. اين مرد طاغى و سركش (مأمون) تصميم دارد به وسيله آب انار و انگور مرا مسموم سازد. مأمون دستور می دهد مقدارى نخ را در سمّ خيس كنند، و به وسيله سوزن در دانه ‏هاى انگور فرو نمايند، و هم چنين مقدارى سمّ در كف دست يكى از غلامانش خواهد گذاشت و او را امر خواهد كرد با همان دست آلوده به سمّ، انارها را با دست خود بشكافد و آب آن ها را بگيرد، پس از اين مرا به خانه ‏اش دعوت مي كند و از آن انگورها و آب انارهاى مسموم به من مي دهد و مرا امر مي كند (مجبور می کند) كه از آن بخورم، و در نتيجه خوردن انگورهاى مسموم از دنيا خواهم رفت.(10)

کلامی از امام رضا علیه السّلام

«الصَّمْتُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِكْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ إِنَّهُ دَلِيلٌ عَلَى كُلِّ خَيْرٍ».

سکوت دربی از درب های حکمت است، به درستی که سکوت محبّت می آورد و راهنمای به سوی هر امر خیری است.(11)

پی نوشت ها

برگرفته از کتاب های:

۱-منتهی الآمال ج۳ ص۱۶۱۱.

۲-جلاء العیون ص۹۲۵.

۳-عیون اخبار الرضا(علیه السلام) ج۱ ص۱۴/اثبات الهداة ج۴ ص۲۹۳.

4-منتهی الآمال ج2 ص405.

5-مدينة المعاجز، البحراني ج‏7 ص216.

6-اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السّلام ص70.

7-زندگانى حضرت امام رضا(ع)، ترجمه بحار الأنوار ص30.

8-ترجمه إعلام الورى ص438.

9-همان ص439.

10-ترجمه إعلام الورى ص458.

11-تحف العقول ص442.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: