٣- مسئله نبوّت و پیامبری پیامبر اسلام(ص) اشاره نبوّت و رسالت، اصل دوم اصول و پایههای دین است و آن عبارت است از فرستادن پیامبران از سوی خدا برای هدایت انسانها.
و بحث پیرامون مسئله نبوّت در دو بخش است:
١. مسئله نبوّت عامّه؛ یعنی بحث پیرامون لزوم آمدن پیامبر از سوی خدا، فلسفه آن و دلایل عقلی و نقلی آن.
۲- مسئله نبوّت خاصّه که مربوط به پیامبر اسلام به عنوان خاتم پیامبران است و دلایل عقلی و نقلی اثبات آن و...
در آغاز باید توجّه داشت که مطابق روایات، خداوند ۱۲۴ هزار پیامبر برای هدایت انسانها در طول زمان فرستاده که اولی آنها حضرت آدم(ع) و آخرينشان حضرت محمّد بن عبدالله(ص) است؛ که بعضی از این پیامبران علاوه بر نبی بودن رسول نیز هستند و بعضی اولوالعزم و صاحبان شریعت میباشند، مانند: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمّد(ص)
درباره تعداد پیامبران از حضرت رضا(ع) نقل شده که پیامبر(ص) فرمود: «خداوند بزرگ ۱۲۴ هزار پیامبر را آفرید، من گرامیترین آنها در پیشگاه خدا هستم و این را از روی افتخار نمیگویم و خداوند ۱۲۴ هزار وصی پیامبر آفرید که على(ع) گرامیترین آنها در نزد خدا است.»[1]
در قرآن نام ۲۶ نفر از این پیامبران ذکر شده است؛ و در آن به طور کلّی از پیامبران اولوالعزم سخن به میان آمده[2] و در روایات نام آنها که پنج نفرند (که نامشان ذکر شد)
به عنوان سرور پیامبران آورده شده است.[3] در اینجا نظر شما را به یک روایت جلب میکنیم:
سماعة بن مهران میگوید: از امام صادق(ع) درباره آیه « فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُوالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»؛ «صبر کن آن گونه که پیامبران اولوالعزم شکیبایی کردند.»[4] پرسیدم.
فرمود: آنها عبارتاند از: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی(ع) و محمّد(ص)
پرسیدم: اینها چگونه اولوالعزم شدند؟ فرمود: زیرا حضرت نوح(ع) با کتاب و شریعت مبعوث شد و هر پیامبری که بعد از نوح(ع) آمد از کتاب و شریعت او پیروی کرد تا زمانی که حضرت ابراهيم(ع) با صحف و ترک کتاب نوح(ع) آمد، نه از راه کافر شدن به آن (بلکه اوضاع زمانش اقتضا میکرد و به دستور خدا بود) سپس هر پیامبری بعد از ابراهیم(ع) از طریقه و صحف ابراهيم(ع) پیروی کرد تا زمان حضرت موسي(ع) که او تورات و شریعت خود را پس از نسخ صحف و طریقه ابراهيم(ع) آورد و هر پیامبری بعد از موسى(ع) به تورات و شریعت او عمل میکرد تا عصر حضرت عيسى(ع) که او با آوردن کتاب انجیل به ترک تورات و شریعت موسي(ع) فرمان داد؛ و هر پیامبری بعد از او تا ظهور حضرت محمّد(ص) از انجیل و شریعت عیسی(ع) پیروی میکرد. هنگامی که پیامبر اسلام (ص) ظهور کرد و قرآن آورد، شریعت عيسى(ع) نسخ شد و عمر شریعت آن حضرت(ع) پایان یافت. حلال محمّد(ص) تا روز قیامت حلال است و حرام او نیز تا روز قیامت حرام میباشد، پیامبران اولوالعزم همینها هستند.
باید توجّه داشت که بسیاری از این پیامبران، نبی هستند که به مقام رسالت نرسیدهاند و اینها نیز دارای چهار طبقه میباشند...[5]
از ابوذر غفاری نقل شده که پیامبر(ص) فرمود: «خداوند ۱۲۴ هزار پیامبر فرستاد که ۳۱۳ نفر از آنها رسول و بقیه پیامبر بودند.»[6]
و درباره حضرت ابراهيم(ع) نقل شده او نخست بنده خدا بود و پس از پیمودن درجات بندگی، به مقام نبوّت راه یافت، سپس به مقام رسالت رسید، سپس دارای مقام امامت شد و مسئله امامت او در آیه ۱۲۴ بقره، مطرح شده است.
فلسفه نبوّت عامه از طریق قانون لطف انسان آفریدهی عجیبی است، حالات شگفتانگیز دارد و آفرینشش از نظر جسم، روح و فکر، بسیار مرموز، پر اسرار و پیچیده است. این انسان دارای غرایز و انگیزههایی است که او را به طرف فساد میکشانند از طرفی همراه غرایز و عواطفی مانند: خودخواهی، هواپرستی، خودستایی و مطيع تمایلات نفسانی بودن میباشد و با روح تجاوزطلبی و استعمار، زیردست قرار دادن دیگران و تلاش و کشمکش برای تحصیل زرق و برق اموال دنیا سرشته شده است.
چنان که قرآن در آیات متعدد به این مطلب تصریح نموده است.[7]
و از طرفی، خداوند در انسان نیروی عقل آفریده که او را به سوی سعادت و آنچه مصلحت او است، راهنمایی میکند و به او نفس لوّامه و وجدان اخلاقی داده که او را از زشتیها و ستم بازدارد و از نتیجه تباهی و اعمال بد متنبّه سازد؛ و همواره در درون انسان، بین تمایلات نفسانی و نیروی عقل، نزاع و کشمکش است تا کدام پیروز گردند.
از این دو گروه متخاصم که همواره در درون انسان در حال کشمکش هستند، تمایلات نفسانی و سپاهش برای تسلط بر طبیعت انسان، نیرومندتر میباشند، از اینرو انسانها بیشتر به گمراهی افتادهاند.
به علاوه انسان بر اثر قصور، اندک بودن معلوماتش و عدم آگاهیاش به همه حقایق، قدرت بر تسلط بر هوسهای نفسانی ندارد و نیاز به کمک خارجی دارد تا دستش را گرفته و نجاتش دهد. از اینرو انسان برای تحصیل سعادت ابدی، نیاز به راهنمایان برجسته دارد تا او را به راه راست هدایت کنند و در سایه راهنماییهای آنها، انسان بر سپاه جهل و هوسهای نفسانی غالب شود... با توجّه به این امور بر خدا لازم است که به عنوان لطف و رحمت بر بندگانش، پیامبرانی را مبعوث نماید تا آیات هدایت بخش الهی را برای انسانها بخوانند، آنان را از سلطه غرایز نفسانی و هرگونه پلیدی نجات بخشند و آنها را در پرتو علم و حکمت پاکسازی نمایند.
فلسفه و اهداف بعثت پیامبران در یک کلمه، نجات انسانها از انحراف و سقوط و هدایت آنها به سوی تکامل واقعی است که همان غرض از آفرینش انسان میباشد و چنین تکاملی بر اساس قرآن و صحیفه سجّادیّه در امور یازدهگانه زیر خلاصه میشود:
1- اتمام حجّت (نساء / ۱۶۵).
۲- رفع اختلاف (بقره /۲۱۳).
٣- قيام به عدالت (حديد / ۲۶).
۴- آزادی و آزادگی (اعراف / ۱۵۷).
۵- هدایت و بیرون آوردن انسانها از بهارخوابیهای گمراهی به سوی نور (ابراهيم /۲ و ۵).
۶- امر به معروف و نهی از منکر (مائده /۱۶، اعراف / ۱۵۷).
۷- تعلیم کتاب و حکمت (بقره / ۱۲۹).
۸- تزکیه اخلاق (بقره / ۱۲۹، جمعه /۲).
9- نجات انسانها از سلطه طاغوتیان (نحل / ۳۶).
۱۰- بالا بردن سطح معلومات و تقویت اندیشه صحيح بشری (اصول کافی، ج ۱، ص ۱۶).
۱۱- نجات انسانها از هرگونه خرافات و پرستش غیر خدا و به تعبیر دیگر نوسازی و بهسازی (اعراف/ ۱۵7).
با این اشاره، نخست نظر شما را به نبوّت عامه، با ذکر نمونههایی از صحیفه سجّادیّه جلب میکنیم:
نبوّت عامّه از نگاه صحیفه سجّادیّه ۱- در بند ۱ و ۲ از دعای چهارم میخوانیم:
«اللّهُمّ وَ أَتْبَاعُ الرّسُلِ وَ مُصَدّقُوهُمْ ...»؛
«خدایا (درود و سلام بفرست) بر همه پیروان رسولان و تصدیقکنندگان آنها...»
«فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ أَرْسَلْتَ فِيهِ رَسُولاً وَ أَقَمْتَ لِأَهْلِهِ دَلِيلاً مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَى مُحَمّدٍ (ص)»؛
«در هر عصر و دورانی که رسول و پیامبری فرستادی، او را راهنمای امّتی ساختی و این برنامه از زمان حضرت آدم(ع) تا عصر محمّد (ص) ادامه یافت».
شرح کوتاه در این عبارت، نخست امام سجّاد(ع) ما را به توجّه و رویآوری به پیامبران، تصدیق آنها و گام نهادن در صراط آنها سوق میدهد و به ما میآموزد که برای آنها و پیشرفتشان دعا کنیم، بر آنان درود بفرستم و رابطه عقیدتی و عاطفی خود را به نحو احسن با آنها برقرار سازیم.
سپس اشاره میکند که خداوند برای اتمام حجّت، در هر عصر و زمانی پیامبری و رسولی را به سوی مردم بسیج کرد و این برنامه از آغاز خلقت آدم(ع) تا حضرت محمّد(ص) ادامه یافت و به این وسیله خداوند بشر را رها نساخت، بلکه برای نجاتشان، راهنما و رسول فرستاد تا انسانها در پرتو نور وجود آنها و در سایه هدایت پرمهرشان قرار گیرند و با تلاش و نیت خالص در این راه قدمهای محکم و راسخ بردارند تا رستگار دو جهان شوند.
۲- در بند ۲۶ از دعای سوم میخوانیم:
«اللّهُمّ وَ إِذَا صَلّيْتَ عَلَى مَلَائِكَتِكَ وَ رُسُلِكَ وَ بَلَّغْتَهُمْ صَلَاتَنَا عَلَيْهِمْ فَصَلِّ عَلَيْنَا بِمَا فَتَحْتَ لَنَا مِنْ حُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِمْ، إِنّكَ جَوَادٌ كَرِيمٌ»؛
خداوندا! وقتی که به فرشتگان و رسولانت رحمت و درود فرستادی و درود ما را بر آنها ابلاغ فرمودی، پس به خاطر صفت نیک و یاد خیر ما از آنها که تو آن را بر دل و زبانمان انداختهای، بر ما نیز درود و رحمت بفرست که تو بخشایشگر بزرگوار هستی.»
شرح کوتاه این فراز بیانگر آن است که خداوند به پیامبران و رسولانش رحمت و درود میفرستد و سلام و درود ما را به آنها ابلاغ میکند؛ بنابراین حاکی از رابطه عمیق خدا با پیامبران است که به ما میآموزد ما نیز با آنها رابطه معنوی و دینی نزدیک داشته باشیم و ارتباط خود را با صلوات و درود بر آنها همواره برقرار سازیم تا در سایه این ارتباط، از انوار برنامهها و دستورهای آنها کمال استفاده را ببریم. هیچگاه از آنها فاصله نگیریم تا به طفيل آنها، ما نیز مشمول لطف و رحمت الهی گردیم و از بخشایش بزرگوارانه الهی بهرهمند شویم.
مسئلهی صلوات و درود، علاوه بر جنبه معنوی و ایجاد پیوند با پیامبران، جنبه شعاری و سیاسی نیز دارد که ما را در امور سیاسی و اجتماعی نیز به پیامبران نزدیک میکند و روش و سنت آنها را الگوی ما در همه عرصههای زندگی قرار میدهد و قطعاً چنین پیوند تنگاتنگی، برای آشنایی با پیامبران و فلسفه وجودیشان و گام نهادن در صراط آنها اثربخش است.
۳- در بند ۱۶ از دعای یکم میخوانیم:
«حَمْداً نُزَاحِمُ بِهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ، وَ نُضَامُّ بِهِ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ فِي دَارِ الْمُقَامَةِ الّتِي لَا تَزُولُ، وَ مَحَلّ كَرَامَتِهِ الّتِي لَا تَحُولُ»؛
«خدایا تو را حمد و سپاس گویم آن چنان حمد و سپاسی که در پرتو آن بتوانیم با فرشتگان مقرّب الهی رقابت کنیم و همنشین پیامبران مرسل در جایگاه همیشگی بهشت باشیم و در مقام کریم و رفيع خللناپذیر جایگیریم.»
شرح کوتاه در این عبارت، امام سجّاد(ع) در عبادت و حمد و سپاس خود، فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل را، میزان و الگو قرار داده و به ما میآموزد که با اسوه قرار دادن آن بندگان برجسته الهی، با آنها رقابت کنید و در پرتو آن به همنشینی با آنها در بهشت جاودان شوید و در جایگاه کرامت شکوهمند و همیشگی قرار گیرید.
نتیجه اینکه بشر میتواند عبادت و شکر خود را به جایی برساند که با فرشتگان مقرّب مانند جبرئیل، میکائیل و اسرافیل رقیب و با پیامبران مرسل، قرین شود، همدم آنها در بهشت جاودان گردد و به اوج کرامت و عظمت شکوه انسانی برسد.
بنابراین در بحث نبوّت، یکی از امور، الگو قرار دادن پیامبران و رسولان، در مسیر توحید و پرستش و سپاسگزاری است و این مطلب ما را به مکتب انبیاء و راه و روش آنها در عبادت و امور دیگر سوق میدهد و به ما همّت، اراده قوی و استقامت میآموزد و خطاب به ما میگوید: شما خود را حقیر نسازید. شما میتوانید در سایه همّت و اراده محکم و تلاش، از فرشتگان بالاتر روید و همدم پیامبران شوید. پس چرا با پیروی از هوسهای زودگذر نفسانی، از رسولان فاصله میگیرید و خود را از امتیاز عالی همنشینی با آنها محروم ساخته و از جایگاه والای کرامت، دور میسازید؟
پینوشتها: [1] مالي نسبة صدوق، ص ۱۴۲: خصال صدوق، ج ۲، ص ۱۷۲؛ بحار، ج ۱۱، ص ۳۰.
[2] احقاف، آیه 35.
[3] احقاف، آیه ۳۵.
[4] اصول کافی، ج ۲، ص ۱۷.
[5] اصول کافی، ج ۲، ص ۱۷۴، باب طبقات الانبیاء، حدیث 1.
[6] مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۷۶.
[7] مانند آیات ۶ علق، ۲ عصر و ۵۴ یوسف.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی