ادامه ملحقات
41) جابر بن عبدالله انصاری در حدیثی که برخی از آداب جنگ رسولخدا(ص) را برشمرده گوید: آن حضرت در جنگها آخر همه مردم حرکت میکرد، و اگر شخص ناتوانی از رفتن بازمانده بود او را به نرمی و آرامی ردیف خود سوار میکرد؛ و برای شرکت کنندگان دعا مینمود.
42) روایت شده که رسولخدا(ص) از کالای دنیا به آنچه در نظر دیگران نیکو و فریبنده بود نگاه نمیکرد.
43) و نیز روایت شده که رسولخدا(ص) چون از چیزی ناراحت و غمگین میشد به نماز و عبادت خدا پناه میبرد.
44) و نیز روایت شده که رسولخدا(ص) با خوی خوش خود با مردم معاشرت میکرد ولی دلش از آنان جدا بود؛ ظاهرش با خلق خدا و باطنش با حق تعالی بود.
45) و نیز روایت است که رسولخدا(ص) تنهایی و خلوت با خدا را دوست داشت.
46) امّسلمه گوید: رسولخدا(ص) در اواخر عمر همواره در حال برخاستن و نشستن و رفتن و آمدن میگفت:
«سُبحَانَ اللهِ وَ بِحَمدِهِ، اَستَغفِرُ اللهَ وَ اَتُوبُ اِلَیهِ». چون علّت آن را پرسیدیم، فرمود: از سوی خداوند دستور دارم؛ سپس سوره «إذا جاء نصراللّه» را میخواند [که در آن دستور به تسبیح گفتن و استغفار کردن به آن حضرت داده شده است].
47) رسولخدا(ص) فرمود: پروردگارم مرا به هفت چیز دستور فرموده است: مرا سفارش کرده که در تمام کارهای پنهان و آشکارم اخلاص ورزم، و از کسی که بر من ستم نماید درگذرم، و به هر که مرا محروم سازد بخشش کنم، و با هر که با من قطع رابطه کرد رابطه برقرار سازم، و سکوتم برای تفکّر، و نگاهم برای پند و عبرت باشد.
48) در روایت آمده که رسولخدا(ص) کفش خود را پینه میزد، و لباسش را وصله میکرد، و خود در خانه را باز میکرد، و شیر گوسفندان را می دوشید، و شتر را میبست سپس شیر آن را می دوشید، و چون خادمش از آسیاب کردن خسته میشد به او کمک میکرد و خود آسیاب مینمود.
آب وضوی شبش را خود تهیّه میکرد؛ هیچ کس در شرم و حیا بر او پیشی نداشت؛ هنگام نشستن تکیه نمیکرد در کارها به اهل خانه کمک مینمود و با دست خود گوشت خُرد میکرد.
چون بر سر سفره غذا حاضر میشد مانند بندگان مینشست؛ بعد از غذا انگشتان خود را می لیسید، و هرگز در اثر پرخوری باد گلو نزد.
دعوت هر کسی را - آزاد باشد یا بنده - میپذیرفت اگر چه برای خوردن دست و پاچه گوسفندی بود. هدیه را قبول میکرد گرچه جرعهای شیر بود و از غذای هدیه میخورد ولی از غذای صدقه نمیخورد. به چهرهی کسی خیره نمیشد. برای خدا خشم میگرفت اما برای خویش خشم نمیگرفت.
گاهی از گرسنگی سنگ بر شکم میبست. هر طعامی که حاضر میشد میل میکرد، و هر غذایی که مییافت رد نمیکرد.
دو لباس روی هم نمیپوشید، گاه یک نوع بُرد راهراه یمانی به تن میکرد، گاه عبایی پشمینه روی دوش میافکند، و گاه لباسهای کلفت از پنبه و کتان میپوشید، و بیشترین لباسهای حضرتش سفید بود. زیر عمامه شبکلاه به سر میگذاشت. پیراهن را از سمت راست آن میپوشید. یک لباس مخصوص روز جمعه داشت. هرگاه پیراهن نو میپوشید پیراهن کهنه خود را به فقیری میداد. عبایی داشت که هر جا میرفت آن را برایش دو تا میکردند و بر روی آن مینشست.
انگشتری نقره در انگشت کوچک دست راست میکرد.
هندوانه و خربزه را دوست میداشت، و از بوهای ناخوش بدش میآمد.
هنگام وضو گرفتن مسواک میکرد. موقع سوار شدن، غلام خود و یا کس دیگری را ردیف خود سوار میکرد، هر حیوانی که برایش میسّر بود سوار میشد: اسب، استر، الاغ. بر الاغ بی پالان که تنها لگامی بر آن بود نیز سوار میشد.
گاهی پیاده نیز و پابرهنه و بدون پوشیدن عبا و عمامه و عرقچین راه میرفت.
تشییع جنازه میکرد، و در دورترین نقاط شهر از بیماران عیادت میفرمود.
با فقرا مینشست، و با تهیدستان هم غذا میشد و با دست خود برای آنان لقمه میگرفت. به اهل فضیلت احترام میگذاشت، و با نیکویی کردن به اشخاص آبرومند با آنان انس میگرفت. با خویشاوندان خود صله رحم میکرد بدون آن که آنان را بر دیگران مقدّم دارد مگر به آنچه خدا امر فرموده باشد.
بر کسی ستم و درشتی نمیکرد. پوزش عذرخواهان را میپذیرفت. بیش از همه کس لبخند بر لب داشت مگر زمانی که قرآن بر او نازل میشد و یا مردم را موعظه میکرد. و خندهاش بدون قهقهه بود.
در خوراک و پوشاک از غلامان و کنیزان خود برتری نمیجست. هرگز به کسی فحش و ناسزا نگفت، و هیچگاه زن یا خادمی را لعن و نفرین نکرد، و هیچگاه کسی را در حضور آن حضرت سرزنش نکردند جز آنکه میفرمود: رهایش کنید و به او کار نداشته باشید.
کسی نزد او نمیآمد - آزاد باشد یا غلام یا کنیز - جز آنکه در پی حاجت او برمیخاست. خشن و درشتخو نبود، و در بازارها جار نمیزد. در مقابل بدی دیگران بدی نمیکرد، بلکه بدی آنان را نادیده میگرفت و از آنان درمیگذشت. به هر کس میرسید آغاز به سلام میکرد.
هر کس برای کاری نزد او میآمد با وی همکاری میکرد تا آن که خود آن شخص منصرف گردد. هرگز نشد کسی دست آن حضرت را بگیرد و ایشان پیش از وی دستش را از دست او بیرون کشد. و چون به مرد مسلمانی میرسید نخست با او دست میداد.
رسولخدا(ص) بر نمیخاست و نمینشست جز به یاد خدا. و هنگامی که در نماز بود کسی نزد او نمینشست جز آنکه نمازش را کوتاه میکرد و به وی رو نموده میفرمود: آیا حاجتی داری؟
در نشستن اکثراً کف پاها را بر زمین میگذاشت و زانوها را در بغل میگرفت.
هنگام ورود به مجلس در نزدیکترین جایی که خالی بود مینشست، و بیشتر اوقات رو به قبله مینشست.
هر کس را که بر او وارد میشد احترام میکرد و بسا لباس خود را زیر او میگسترد و شخص تازه وارد را بر خود ترجیح داده، بر تشکچهاش می نشاند. در حال خشنودی و خشم جز به حق سخن نمیگفت.
آن حضرت خیار را گاه با خرما و گاه با نمک میل میکرد. در میان میوههای تازه هندوانه و خربزه و انگور را بیش از همه دوست میداشت. بیشتر خوراک آن حضرت آب و خرما بود. شیر را با خرما میل میکرد و آن را دو غذای پاکیزه مینامید. گوشت را بیش از غذاهای دیگر دوست داشت، و ترید را با گوشت تناول میکرد. کدو را دوست داشت. از گوشت شکار میخورد ولی خود شکار نمیکرد.
نان و روغن میل میکرد. از گوشت گوسفند، ماهیچه و سردست را دوست داشت، و از پختنی ها «کدو حلوایی»، از خورش ها «سرکه»، از خرما «عَجْوه» (که نوعی خرمای پرگوشت است)، و از سبزی ها «کاسنی و ریحان کوهی و کلم» را دوست داشت.
49) رسولخدا(ص) در دعای خود میگفت: خدایا، مرا مسکین و تهیدست زنده بدار، و مسکین و تهیدست بمیران، و در زمره مسکینان و تهیدستان محشور فرما...
50) عبدالله بن ابی اَوفی گوید: هرگاه کسی زکاتی نزد حضرت رسولخدا(ص) میآورد، آن حضرت قوم و قبیله او را دعا میکرد و میگفت: خداوندا، بر آل فلان درود فرست.
51) در روایت آمده که حضرت رسولخدا(ص) فال نیک را دوست داشت و از فال بد بدش میآمد (یعنی دوست نداشت کسی فال بد بزند).
52) علی(ع) فرمود: هرگاه کسی نزد حضرت رسولخدا(ص) سخن دروغی میگفت، آن حضرت لبخند میزد و میفرمود: او یک حرفی میزند!
53) روایت است که هرگاه رسولخدا(ص) سخنی میگفت یا چیزی از او میپرسیدند سه مرتبه تکرار میکرد تا هم حرف طرف کاملاً روشن شود و هم دیگران فرمایش او را درست بفهمند.
54) روایت است که چون یاران رسولخدا(ص) خدمت ایشان میرسیدند [به جای سلام] میگفتند: «صبح به خیر و شب به خیر» و این سلام و تحیّت مردم زمان جاهلیّت بود، پس خداوند این آیه را فرستاد: «و هنگامی که نزد تو میآیند تو را به چیزی تحیّت گویند که خداوند تو را با آن تحیّت نگفته است[1]» آنگاه حضرت رسولخدا(ص) به آنان فرمود: خداوند بهتر از این را که تحیّت بهشتیان است به ما ارزانی داشته و آن «السَّلامُ عَلَیکُم» است.
پینوشت:
[1] مجادله/8.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سید محمدحسین طباطبایی