کد مطلب: ۲۹۳۸
تعداد بازدید: ۱۱۰۲
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۸
معاد - عالم برزخ| ۲۲
حضرت آدم(ع) از خوردن گندم در بهشت منع شد، وعده داد از آن نخورد، ولی به وعده‌ی خود وفا نکرد و از آن خورد و از بهشت رانده شد. ولی حضرت علی(ع) در تمام عمر از گندم غذایی تهیه نکرد، با این که که خداوند او را منع نکرده بود، و باخدا نیز عهد نموده بود که از آن نخورد.
تجسّم اعمال در عالم برزخ
یکی از علمای برجسته که به‌ حق عالم ربانی بود، مرحوم آیت‌الله علّامه حاج میرزاعلی آقا شیرازی(ره) است که سال‌ها در حوزه علمیّه اصفهان تدریس می‌کرد. استاد علّامه شهید مطهری(ره) که بهره‌ی فراوانی از درس‌های او، به ‌خصوص درس عرفان و نهج‌البلاغه او برده، در شأن ایشان می‌نویسد:
«مرحوم میرزاعلی آقا ارتباط قوی و بسیار شدیدی با پیامبر اکرم(ص) و خاندان پاکش(ع) داشت. این مرد در عین این که فقیه (در حدّ اجتهاد) و حکیم و عارف و طبیب و ادیب بود، در بعضی از قسمت‌ها مثلاً طب قدیم و ادبيات، طراز اول بود و قانون بوعلی سینا را نیز تدریس می‌کرد... حضرت آیت‌الله‌العظمی بروجردی در دهه‌ی عاشورا ایشان را برای منبر به منزلشان دعوت می‌کرد، او منبر خاصی داشت، در مجلس سوگواری در بیت آقای بروجردی، که غالباً علما و طلاب بودند، حاضران را با سخنرانی خود سخت منقلب می‌کرد، به ‌طوری ‌که از آغاز تا پایان منبر ایشان، جز ریزش اشک‌ها و حرکت شانه‌ها چیزی مشهود نبود. من به خود جرئت می‌دهم و می‌گویم او به حقیقت یک عالم ربانی بود... یادم هست که در برخورد با او همواره این شعر سعدی در ذهنم جان می‌گرفت:
 عابد و زاهد و صوفی همه طفلان رهند/ مرد اگر هست به‌ جز عالم ربّانی نیست
او نهج‌البلاغه مجسَّم بود، مواعظ نهج‌البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود، برای من محسوس بود که روح این مرد با روح امیرمؤمنان علی(ع) پیوند خورده است ...»
آنگاه استاد شهید مطهری(ره) می‌نویسد: من از این مرد بزرگ (حاج میرزاعلی آقا شیرازی) داستان‌ها دارم از جمله این که ایشان یک روز در ضمن درس، در حالی ‌که دانه‌های اشکشان بر روی محاسن سفیدش می‌چکید، این خواب را نقل کرد:
در خواب دیدم مرگم فرا رسیده است، چگونگی مردن را همان‌گونه که برای من توصیف شده است، در خواب یافتم، خود را جدا از بدنم می‌دیدم، ملاحظه می‌کردم که بدنم را برای دفن به گورستان می‌برند، بدنم را در قبری دفن کردند و رفتند، تنها ماندم، نگران بودم که چه بر سرم می‌آید، ناگاه سگی سفید دیدم که وارد قبر شد، در همان حال حس کردم که این سگ، تندخویی من است که (در عالم برزخ) تجسّم یافته و به سراغ من (برای کیفر من) آمده است، مضطرب شدم، در این حال ناگاه حضرت سیّدالشهدا(ع) آمدند و به من فرمودند: «غصّه نخور، من آن سگ را از تو جدا می‌کنم».
سگ را از من جدا کرد و راحت شدم.[1]
 آری صفات ناپسندی مانند تندخویی، در عالم برزخ به‌ صورت سگ برای آزار صاحبش می‌آید، ولی صفات نیک، مانند رابطه‌ی معنوی و صحیح با اولیای خدا همچون امام حسین(ع) بر آن حضرت را برای نجات انسان در عالم برزخ می‌آورد.
به همین ترتیب می‌بینیم عالم برزخ یک قیامت صغری است که در چند قدمی ما قرارگرفته است.
 
پیامی از عالم برزخ در معنی شعر حافظ
آیت‌الله سید ضیاءالدّین درّی استاد علوم منقول و معقول و یکی از وعاظ وارسته و برجسته‌ی تهران در دهه‌ی آخر  محرم در یکی از مساجد تهران منبر می‌رفت، جوانی از او پرسید: منظور و مراد حافظ در این شعر معروفش چیست که می‌گوید:
غلام پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ!/ چرا که وعده تو کردی و او به‌ جا آورد
مرحوم درّی پاسخ داد: «حضرت آدم(ع) از خوردن گندم در بهشت منع شد، وعده داد از آن نخورد، ولی به وعده‌ی خود وفا نکرد و از آن خورد و از بهشت رانده شد. ولی حضرت علی(ع) در تمام عمر از گندم غذایی تهیه نکرد، با این که که خداوند او را منع نکرده بود، و باخدا نیز عهد نموده بود که از آن نخورد. «پیر مغان» در شعر مذکور، حضرت علی(ع) است، و منظور از «شيخ»، آدم(ع) است.
یعنی، غلام علی(ع) هستم، ای آدم از من نرنج، زیرا تو وعده نخوردن گندم به خدادادی، ولی علی(ع) به آن وعده وفا کرد.
مرحوم سید ضیاءالدّین درّی آخر همان سال از دنیا رفت، درست در سال بعد در همان شب از شب‌های دهه‌ی آخر محرم، همان جوان سؤال‌کننده، در عالم خواب مرحوم را دید که نزد آن جوان آمد و گفت: تو در سال گذشته از من در مورد شعر معروف حافظ پرسیدی و من پاسخ دادم که منظور از پیر مغان، علی(ع)  است و منظور از شیخ، آدم(ع) است، ولی وقتی‌ که به عالم برزخ آمدم، معنی دیگری برایم کشف گردید و آن این که: مراد از شیخ، حضرت ابراهیم(ع) است و مراد از پیر مغان امام حسین(ع)  است و منظور از وعده، ذبح اسماعیل است که حضرت ابراهیم(ع) وعده وفای قربان کردن اسماعیل(ع) را به خدا داد، ولی حقیقت وفا را امام حسین(ع) در کربلا با شهادت فرزندش حضرت علی‌اکبر محقّق نمود، بنابراین معنی شعر چنین است:
«غلام امام حسین(ع) هستم ای ابراهیم(ع) از من نرنج، زیرا تو وعده قربان دادی، امّا امام حسین(ع) به آن وعده تحقّق بخشید». آن جوان فردای آن شب، به مجلس سوگواری امام حسین(ع)، آمد و خواب خود را برای مردم بیان کرد، که شور و هیجان شدیدی در آن مجلس پدیدار شد.[2]
 
کشف گوشه‌ای از عالم برزخ در شب معراج برای پیامبر(ص)
شیخ صدوق(ره) روایت می‌کند: پیامبر(ص) در شب معراج، در مسیر خود (از مکّه به بیت‌المقدّس) به وادی بَلقاء رسید، به جبرئیل فرمود: تشنه‌ام، جبرئیل ظرفی پر از آب را به ایشان داد، آن حضرت از آن آب نوشید، سپس از آنجا عبور کردند، ناگاه پیامبر(ص) دید:
۱- گروهی به‌ وسیله قلاب آهن سرخ ‌شده از آتش که بر رگ‌های گردن‌شان زده شده، آویخته شده‌اند. از جبرئیل پرسید: این‌ها کیست‌اند؟
جبرئیل گفت: «این‌ها کسانی هستند که خداوند با مال حلال آن‌ها را بی‌نیاز نموده، ولی به تحصیل مال حرام می‌پردازند».
 ۲- پیامبر(ص) در مسیر، گروهی را دید که پوست آن‌ها را با پوست کن آتشین، جدا می‌کنند. از جبرئیل پرسید: این‌ها کیست‌اند؟ جبرئیل گفت: «این‌ها کسانی هستند که با دوشیزگان زنا نموده‌اند و بکارت آن‌ها را از روی حرام نابود کرده‌اند».
 ۳- سپس پیامبر(ص) مردی را دید که بار هیزمی را می‌خواهد بلند کند و هر وقت توان بلند کردن ندارد، بر بار او هیزم دیگری نهاده می‌شود که سنگین‌تر گردد، از جبرئیل پرسید: این شخص کیست؟
جبرئیل گفت: این شخص، قرض دار است، می‌خواهد قرض خود را ادا کند، وقتی ‌که قدرت ادای آن را ندارد، بر قرض گرفتن خود می‌افزاید. (و باز زیر بار سنگین قرض می‌رود).
۴- سپس پیامبر(ص) از آنجا عبور نمود، تا به کوه شرقی بیت‌المقدّس رسید، در آنجا باد سوزان و صدای وحشتناکی را شنید، از جبرئیل پرسید: این باد و صدا چیست؟ جبرئیل گفت: این باد از دوزخ است، و آن صدا از برخورد سنگی بزرگ به  تهِ چاه دوزخ بود، که هفتاد سال قبل، آن سنگ به آن چاه افکنده شد، و در آن شب معراج، به ته چاه رسید.
 پیامبر(ص) فرمود:
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ جَهَنَّمَ.»
«پناه می‌برم به خدا از عذاب دوزخ.»
سپس پیامبر از جانب راست خود نسیم خوشبویی را استشمام نمود، و صدایی شنید، از جبرئیل پرسید: این بوی خوش و صدا چیست؟
جبرئیل گفت: این بهشت است، پیامبر(ص) فرمود:
«أسأَلُ اللّهَ الْجَنَّةَ.»
«از درگاه خدا بهشت را می‌طلبم ...»[3]
 به این ‌ترتیب پیامبر(ص) بر اثر بالا رفتن گوشه‌ای از پرده عالم برزخ در پیش رویش، چند نمونه از عذاب شدگان عالم برزخ را مشاهده کرد.
در اینجا هم‌نوا و هم‌صدا با امام صادق(ع) در یکی از دعاهای خود، عرض می‌کنیم
«اللَّهُمَّ بَارِكْ لِي فِي الْمَوْتِ، اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى سَكَرَاتِ الْمَوْتِ، اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى غَمِّ الْقَبْرِ، اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى ضِيقِ الْقَبْرِ، اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى ظُلْمَةِ الْقَبْرِ، اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى وَحْشَةِ الْقَبْرِ، اللَّهُمَّ زَوِّجْنِي مِنَ الْحُورِ الْعِينِ.»
«خدایا! مرگ را برایم مبارک گردان!
 خدایا! مرا در سختی‌های مرگ کمک کن!
خدایا! مرا در غم و اندوه عالم قبر، یاری فرما!
خدایا! مرا در تنگنای قبر، حمایت فرما!
خدایا! مرا در تاریکی قبر، یاور باش!
 خدایا! مرا در وحشت قبر یاری نما!
خدایا! حوریان بهشتی را همسر من گردان.»[4]
 
خودآزمایی
1- دو تفسیر آیت‌الله سید ضیاءالدّین درّی، از منظور و مراد شعر حافظ را بیان کنید.
غلام پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ!        چرا که وعده تو کردی و او به‌ جا آورد
2- حاج میرزاعلی آقا شیرازی صفات ناپسند مانند تندخویی و صفات نیک مانند رابطه‌ی معنوی و صحیح با اولیای خدا، در عالم برزخ به چه‌ صورت بر حاج میرزاعلی آقا شیرازی ظاهر شدند؟
3- پیامبر (ص) در شب معراج، در مسیر خود مردی را دید که بار هیزمی را می‌خواهد بلند کند و هر وقت توان بلند کردن ندارد، بر بار او هیزم دیگری نهاده می‌شود که سنگین‌تر گردد، این شخص کیست؟

پی‌نوشت‌ها
[1]. اقتباس از کتاب عدل الهی، از استاد شهید مطهری، ص ۲۱۲ و ۲۱۳. و مقدّمه سیری در نهج‌البلاغه.

[2]. اقتباس از کتاب روح مجرّد، نوشته مرحوم علّامه سیّد محمّدحسین حسینی تهران، ص ۴۵۵ و ۴۵۷.

[3]. امالی صدوق، ص ۲۶۹ و ۲۷۰.

[4]. بحار، ج ۹۸، ص ۱۳۵ و ج ۶ ص ۲۲۱.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: