کد مطلب: ۳۰۳۹
تعداد بازدید: ۱۰۴۴
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۸:۱۹
نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی| ۱
مهم‌ترين مسأله‏‌اى كه فراوان مورد توجّه آئين مقدّس اسلام قرار گرفته و در رسيدن به كمالات و فضايل انسانى نقش اساسى دارد مسأله تزكيّه‏ نفس و پرورش روح است كه به عنوان يك امر حياتى و ضرورى مطرح مى‌‏باشد.
مقدّمه
«بسم اللّه الرَّحمنِ الرَّحیمّ الحَمدُ لِلّه رَبِّ العَالَمینَ وَ صَلّی اللّهُ عَلَى سَیِّدنَا وَ نَبیِّنَا أبِی القَاسِم مُحمَّد وَ آلِهِ الطّاهِرینَ المَعصُومِینَ لَا سِیَّما بَقیَّة اللّهِ فِی الاَرَضِینَ حُجَّة بن الحَسَن المَهدِىّ عَجَّل اللّه تَعالَى فَرَجَهُ الشَّریف وَ جَعَلَنَا مِن اَنصارِهِ وَ شِیعَتِهِ»
شك نیست كه همه خواهان نیك‌بختى و سعادتند و براى رسیدن به این هدف بزرگ راهى جز تزكیّه و تصفیّه و تهذیب نفس، یعنى كسب مكارم و فضایل و دورى از رذایل اخلاق، وجود ندارد، كه انبیاى عظام و اولیاى كرام علیهم السّلام بر این طریقت رفته و طالبان حقیقت را به این راه دعوت كرده‏‌اند. قرآن كریم بر این مطلب تصریح و تأكید دارد كه مى‌‏فرماید:
«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحیها ... قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّیها.»[1]
«... به راستى رستگار شد آن كس كه نفس خویش را از آلودگى‌‏ها پاك كرد و زیانكار شد آن كس كه خود را آلوده ساخت.»
با این كه خداوند سبحان نیازى به سوگند ندارد ولى براى آن كه ما را به اهمیّت و ضرورت موضوع آگاه كند آن را با یازده سوگند بدیع تأیید و تأكید كرده است[2] و همچنین در جاى دیگر از قرآن مجید فلسفه بعثت خاتم پیامبران صلّى اللّه علیه و آله را تعلیم و تربیت و تزكیّه انسان‏‌ها بر شمرده است كه مى‌‏فرماید:
«هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمّیّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ایَاتِهِ وَ یُزَكّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ اِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ.»[3]
«او خدایى است كه در میان عرب امّى پیامبرى از خودشان برانگیخت كه آیات او را بر آنان بخواند و آنها را از پلیدی‌ها و زشتی‌ها منزّه سازد و كتاب و حكمت به آنها بیاموزد، اگر چه پیش از آن در گمراهى آشكار بودند.»
پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در باره فلسفه بعثت خود فرمود: من از طرف خدا برانگیخته شدم تا مكارم اخلاق را به كمال رسانده و تمام كنم.[4] امام سجّاد علیه السّلام از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت كرده است كه فرمود:
«بُعِثتُ بِمَكارِمِ الاَخلاقِ وَ مَحَاسِنِهَا.»[5]
«من از طرف خدا براى مكارم و محاسن اخلاق مبعوث شده‌‏ام.»
حضرت على علیه السّلام نیز بر اهمیّت تهذیب نفس تأكید فرموده و رعایت آن را مایه خوشبختى انسان دانسته است و مى‌‏فرماید:
«لَو كُنّا لا نَرجُوا جَنَّةً وَ لَا نَخشَى نَاراً وَ لا ثواباً و لا عِقاباً لَكانَ یَنبَغِى لَنَا أن نُطالِبَ بِمَكارِم الاَخلاقِ فَانَّها مِمَّا تَدُلُّ عَلَى سَبِیلِ النَّجَاحِ.»[6]
«بر فرض كه امیدى به بهشت و ثواب و بیمى از دوزخ و عقاب نداشتیم باز شایسته آن بود كه ما در پى مكارم اخلاق باشیم، زیرا خوشبختى و سعادت را از این طریق مى‏‌توان به دست آورد.»
نتیجه آن كه: مهم‌ترین مسأله‏‌اى كه فراوان مورد توجّه آئین مقدّس اسلام قرار گرفته و در رسیدن به كمالات و فضایل انسانى نقش اساسى دارد مسأله تزكیّه‏ نفس و پرورش روح است كه به عنوان یك امر حیاتى و ضرورى مطرح مى‌‏باشد.
حضرت على علیه السّلام جان آدمى را تشبیه به كشتزارى مى‌‏كند كه اگر آب زلال فضایل و ادب آن را سیراب نكند سبزى و شادابى از آن رخت بر بسته و محصولى نخواهد آورد، آنجا كه فرمود:
«إنَّ بِذَوِى العُقُولِ مِنَ الحاجَةِ إلَى الاَدَبِ كَمَا یَظمَأُ الزَّرع إلَى المَطَرِ»[7]
«انسان شدیدا نیازمند به تربیت و اصلاح خویش است همان گونه كه كشتزار تشنه آب باران است.»
 
تعریف اخلاق‏
كلمه «اخلاق» جمع خُلق و خُلق شكل درونى انسان است، چنان كه خلق شكل ظاهرى و صورى اشیاء است. غرایز و ملكات و صفات روحى و باطنى كه در انسان است اخلاق نامیده مى‌‏شود و به اعمال و رفتارى كه از این خلقیات ناشى گردد نیز اخلاق و یا رفتار اخلاقى مى‌‏گویند.
كلمه «خَلق» و «خُلق» در لغت عرب از یك مادّه هستند، امّا از نظر معنا با یكدیگر تفاوت دارند.
ابن منظور مى‌‏گوید:
الخُلقُ بِضمّ اللّام و سُكونِها و هُو الدِّین وَ الطَبع وَ السَّجیّة وَ حَقیقَته انَّه لِصورةِ الانسَانِ البَاطِنَة وَ هِیَ نَفسَه وَ اوصَافهَا وَ مَعانِیها المُختَصَّة بِهَا بِمَنزِلَةِ الخَلقِ لِصُورتِهِ الظاهِرَة وَ اوصافهَا وَ مَعانیهَا وَ لَها اوصافٌ حَسَنَة وَ قَبیحة.[8]
علماى اخلاق خلقیّات و صفات روحى و نفسانى انسان را بر دو نوع تقسیم كرده‌‏اند:
1. فطرى و طبیعى‏
2. اكتسابى و اختیارى
صفات فطرى، غرایز و احساسات و استعدادهایى است كه در طبیعت انسان آفریده شده و اختیار و عمل در تحصیل آنها هیچ گونه دخالتى ندارد، مانند حسّ خداجویى، عرفان، حسّ ماورایى، حسّ كنجكاوى، حسّ حق‌ّطلبى، حسّ عدالتخواهى، حسّ رفعت و سربلندى، حسّ شخصیّت و استقلال، حسّ آزادگى و حرّیّت، غریزه حبّ بقا و حبّ كمال، نیروى عقل و شهوت و غضب و امثال آن. از حالات درونى انسان، این گونه قوا و صفات، در حقیقت، فصل ممیّز انسان از سایر حیوانات و جانداران در مرحله ذات و طبیعت اوست كه در نظام احسن آفرینش به وى اعطا شده است. در مقابل، صفات اكتسابى آن گونه صفاتى را گویند كه در مقام عمل و اختیار به تدریج براى انسان حاصل مى‌‏شود تا كاربرد انسان از صفات فطرى چه باشد.
چنانچه از استعدادها و صفات خداداده خوب بهره‌بردارى نشود، صفات اكتسابى بد خواهد شد. در این مرحله، صفات و ملكات خوب را فضایل و مكارم اخلاق و صفات و ملكات بد را رذایل اخلاق نامند. چنان كه اگر رفتار و كردار انسان متأثّر از ملكات فاضله باشد آن را محاسن اخلاق و آداب مى‌نامند و چنانچه از ملكات رذیله ناشى شده باشد آن را سیّئات و مساوى اخلاق مى‌‏نامند.
به هر حال، براى رسیدن به فضایل و ملكات فاضله ریاضت‌هاى علمى و عملى لازم است. در مرحله اوّل، شناخت فضایل و رذایل و آگاهى از شخصیّت و جایگاه واقعى انسان ضرورت دارد سپس مبارزه و مجاهده با نفس امّاره، چرا كه تا مجاهدت و مبارزه نباشد، انسان بر هواهاى نفسانى غالب نمى‌‏شود و كسى كه از این میدان پیروز و سر بلند بیرون نیاید، به مرحله فضیلت و كرامت و سلامت نفس نائل نمى‌‏شود و آن كس كه به مرحله سلامت نفس نرسد، در روز حساب و میزان از تبهكاران است، كه قرآن مجید مى‌‏فرماید:
«یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلّا مَنْ أتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ.»[9]
«در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمى‏‌بخشد، مگر كسى كه با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید [یعنى تنها دل سالم و بى آلایش سودمند است‏].»
 
علم اخلاق از دیدگاه‌هاى گوناگون‏
مسائل اخلاقى را مى‌‏توان از دیدگاه‌هاى مختلف مورد بحث و بررسى قرار داد كه به تناسب هر دیدگاهى عنوانى خاص به خود مى‏‌گیرد. ما در اینجا به اهمّ عناوین اشاره خواهیم كرد:
1. اخلاق نظرى یا فلسفه اخلاق
2. اخلاق تطبیقى یا اخلاق مقارن
3. اخلاق عملى یا روش اخلاقى[10]
در اخلاق نظرى از فلسفه اخلاق یعنى در مبانى و زیربناى اخلاق و معیار خوبی‌ها و بدی‌ها بحث مى‌‏شود و مسأله نسبى یا مطلق بودن اخلاق و مسأله حسن و قبح ذاتى و مصالح و مفاسد در این راستا مورد توجّه قرار مى‌‏گیرد.
اخلاق تطبیقى در مقایسه میان مكاتب و مقارنه دیدگاه‌هاى گوناگون به بحث مى‌‏پردازد، یعنى پس از آگاهى از نظریات مختلف، نسبت به مبانى و معیارها در این مكاتب، از میان آنها بهترین را انتخاب مى‌‏كنند.
ورود در این بحث گرچه بسیار مفید بلكه لازم است ولى اكنون ما درصدد طرح آن نیستیم و چنانچه مجالى دست داد و توفیق الهى نصیب شد به آن خواهیم پرداخت.
امّا اخلاق عملى: بحث ما در این كتاب در اخلاق عملى است هر چند ممكن است در مقام توضیح و تأیید به بحث‌هاى دیگر نیز اشاره‌‏اى داشته باشیم. مقصود از اخلاق عملى آداب و دستورهاى خاصّى است كه در مسیر تزكیّه و تهذیب، التزام به آنها ضرورت دارد و از طریق عمل ما را به هدف نزدیك مى‌‏سازد. البته منظور از عمل در اینجا اعم از اعمال قلبى (مانند نیّت، حبّ و بغض، سوء ظنّ، حسد، كینه، تواضع و تكبّر و امثال آن) و اعمال بدنى است.
 
خودآزمایی
1. اخلاق را تعریف کنید.
2. علماى اخلاق خلقیّات و صفات روحى و نفسانى انسان را بر چند نوع تقسیم كرده‌‏اند؟ نام ببرید و هر یک را توضیح دهید.
3. دیدگاه‌هاى مختلفی که می­توان مسائل اخلاقى را مورد بحث و بررسى قرار داد را بیان کنید و هر یک را مختصراً توضیح دهید.
 
پی‌نوشت‌ها
.[1] شمس، 8- 9.

[2]. این یازده سوگند عبارت است از سوگند به خورشید و نور پرفروغش، سوگند به ماه، به روز روشن، به شب تاریك، به‏ آسمان و آن كه آن را بنا كرد، به زمین و آن كه آن را بگسترد، به روح و نفس انسان و آن كه آن را بیاراست و خوبى و بدى را به او الهام كرد (سوگندهایى تازه، پر محتوا و بى نظیر).

.[3] جمعه، 2.

.[4] مستدرك الوسائل، ج 2، ص 282، سفینة البحار، ج 1، ص 410.

.[5] مشكوة الانوار، ص 243، بحار الانوار، چاپ بیروت، ج 66، ص 405.

[6]. آداب النفس عیناثى، ج 1، ص 26، مستدرك الوسائل، ج 2، ص 283.

.[7] غررالحكم، ج 1، ص 224، فهرست موضوعى غرر، ص 11.

.[8] لسان العرب، ج 4- ص 194.

[9]. شعراء، 88 و 89.

.[10] البته علم اخلاق به تناسب مسئولیّت‌ها و مدیریّت‌هاى اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، نظامى و ... تقسیم‌‏بندى دیگرى دارد كه از حوصله بحث ما خارج است.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: