سیحان فرزند صوحان، برادر زید و صعصعۀ بن صوحان است؛ وی همچون دو برادرش زید و صعصعه از اصحاب با وفای امیرالمؤمنین علیه السلام بهشمار میآید.(1) سیحان چون دیگر برادرانش زید و صعصه، حضرت امیر علیه السلام را در جنگ جمل همراهی کرد و در رکاب آن حضرت شجاعانه جنگید و با برادرش زید در حمایت از مولایش در این جنگ بهشهادت رسید و در همان محل در یک قبر دفن گردید.(2)
وقتی قرار شد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به جنگ جمل بروند، مقرر شد که فرماندار کوفه (ابوموسی اشعری) مردم را به یاری امام علیه السلام و شرکت در جنگ ترغیب کند، ولی ابوموسی اشعری از این وظیفه محوله شانه خالی کرد، سیحان از جمله افرادی است که در برابر امتناع ابوموسی اشعری در ترغیب مردم در یاری امام علیه السلام در جنگ جمل، مخالفت کرد و بهکوفیان گفت: « ای مردم کوفه، برای اداره مملکت و امور مسلمانان ناچار از وجودِ قائد و رهبری است، البته رهبری که بتواند ظلمِ ستمکاران را دفع و حق مظلومان را بستاند و امّت را متّحد و منسجم نماید. اینک والی و امام شما امیرالمؤمنین میخواهد به او ملحق شوید تا با کمک شما تکلیف خود را با این دو (طلحه و زبیر) که پرچم مخالفت برافراشتهاند، روشن سازد، علی علیه السلام برترین فرد امت و فقیه ترین افراد در دین خداست، پس هر کس دعوت او را اجابت نماید و به سمت بصره حرکت کند، ما نیز او را همراهی خواهیم کرد».
پس از او عمار یاسر برخاست و سخنانی ایراد کرد، بعد از عمار، امام حسن مجتبی علیه السلام نیز مطالبی در خصوص لزومِ حرکت مردم برای یاری امیرمؤمنان علیه السلام ایراد نمودند، و عدهای از سران و بزرگان کوفه مثل حجر بن عدی، هند بن عمرو و دیگران بهترتیب برخاستند و حمایت خود را از حرکت بهسوی بصره در رکاب امیرمؤمنان علیه السلام اعلام کرند. سرانجام مردم کوفه بسیج شدند و یک لشکر دوازده هزار نفری سازمان یافت و عازم بصره گردید. این نیروها در «ذیقار» به امام پیوستند.(3)
همان گونه که اشاره شد، سیحان در جنگ جمل حضور یافت و در سال 36 هجری در همین نبرد بهشهادت رسید. او و دو برادرش زید و صعصعه نیز در این واقعه در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام بودند که زید نیز به درجه شهادت نائل آمد. صعصعه هم بهشدت مجروح شد و سپاهیان، او را بهخارج از محدوده جنگ انتقال دادند.
طبق نقل ابن اثیر و طبری، وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام دیدند نیروهای دشمن با اجتماع در اطراف شتر عایشه سخت مقاومت میکنند و سبب طولانی شدن جنگ و کشته شدن افراد زیادی از هر دو گروه شده، بهگروهی از یاران برگزیده و داوطلب خود دستور دادند، شتر عایشه را نحر کنند (بُکشند) تا هسته مرکزی سپاه دشمن، که عامل اصلی پایداری و مقاومت آنان بود، متلاشی گردد. در این جمع، سیحان و برادرش زید، هنگام حمله بهآن شتر کشته شدند. قاتل سیحان، «ابن یثربی» بود، وی قبل از سیحان دو نفر دیگر از اصحاب حضرت امیر علیه السلام بهنام «هند بن عمرو جملی» و «علباء بن هیثم» را بهشهادت رسانده بود که با شهادت سیحان فرزند صوحان، سه نفر بهدست او شهید شدند، ابن یثربی کمی قبل از اینکه توسط عمار یاسر بههلاکت برسد، این رجز را با افتخار میخواند:
أنا لمن یُنکرنی ابن یثربی قاتل علباء و هند الجمل
و ابن لصوحان علی دینِ علیٍّ
ـ هر که مرا نمیشناسد، بداند من ابن یثربی هستم، همان که علباء و هند جملی را از پای درآورد.
ـ و نیز ابن صوحان را که بر دین علی است، بهقتل رساندم.
اما دیری نپایید که صحابی گرانقدر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، عمار یاسر که قریب نود سال از عمرش میگذشت برای مبارزه با ابن یثربی وارد میدان شد و با ضربهای او را نقش بر زمین کرد، سپس جسد نیمه جانش را خدمت امیرمؤمنان علیه السلام آورد و حضرت فوراً حکم قصاص و قتل او را دادند.(4)
طبق نقل ابن سعد، جنازه مطهر سیحان با برادر بزرگوارش «زید بن صوحان» در همان محل در یک قبر دفن گردید.(5)
تجلیل امام از سیحان و برادرش زید
پس از پایان جنگ جمل که با پیروزی قطعی سپاهیان امیرالمؤمنین علیه السلام خاتمه یافت، حضرت در نامهای بشارتآمیز برای والی کوفه، خبر این پیروزی را بهاطلاع او رساندند و بهشهادت تنی چند از سرشناسان سپاه خود از جمله سیحان و زید (دو فرزند صوحان) اشاره کردند؛ نامه چنین است:
اما بعد، ما در نیمه جمادیالثانی در «حُریبه» حوالی بصره با دشمن رو به رو شدیم و عدهای از نیروهای ما و نیروهای دشمن کشته شدند که ثمامۀ بن مثنی، هند بن عمرو، علباء بن هیثم، سیحان و زید دو فرزند صوحان، و محدوج جزو شهدای سپاه ما هستند.(6)
از این نامه، عنایت حضرت امیر علیه السلام به سیحان ، زید و دیگر یارانی که نام آنان را آورده اند به خوبی معلوم میشود.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
* این نوشتار با کمی تغییر از کتاب اصحاب امام علی علیه السلام نوشته استاد سید اصغر ناظم زاده قمی استفاده شده است.
پی نوشت ها
1 . رجال طوسی، ص43.
2 . الکامل فی التاریخ، ج 2 ص 340- تاریخ طبری، ج 4 ص517.
3 . الکامل فی التاریخ، ج 2 ص 326 تا 329- تاریخ طبری، ج 4 ص 487 تا 481.
4 . طبقات الکبری، ج 6 ص 125.
5 . الکامل فی التاریخ، ج 2 ص 340- تاریخ طبری، ج 4 ص 517 .
6 . تاریخ طبری، ج4 ص 542.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سعید بلوکی