مالک فرزند تیهان فرزند مالک انصاری و معروف به«ابوالهثیم بن تیهان».
او از چهرههای سرشناس قبیلهی اوس و از اصحاب جلیلالقدر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و یکی از برجستهترین یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام بود، او قبل از ظهور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، از بت و بتکده متنفر بود و بهوحدانیت و یگانگی خدا ایمان داشت و اعتقاد خود را آشکارا اظهار مینمود. وی اشعاری در رثای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و تجلیل مقام شامخ امیرالمؤمنین علیه السلام سروده است. ابن تیهان در تمامی غزوههای صدر اسلام در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جنگید(1) و از کسانی است که روایت غدیر را نقل کرده است(2) و در جنگ صفین بهشهادت رسید.
بسیاری از مورخان نوشتهاند: ابوالهیثم (مالک بن تیهان) نخستین کسی بود که با «اسعد بن زراره» از مدینه بهمکه آمد و با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم ملاقات کرد، و بهآن حضرت ایمان آورد و بهمدینه بازگشت و اسلام خود را آشکار نمود و سپس در میان هیئت بلندپایهی انصار مدینه که هفتاد نفر بودند، برای ملاقات با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وارد شهر مکه شده و در محلی به نام عقبه که در انتهای مِنا قرار دارد، با آن حضرت ملاقات کردند و آیین اسلام را پذیرفته و بهرسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گرویدند. او یکی از نقبای دوازدهگانه(3) است و با جهاد خود اسلام را نصرت بخشید.
پیامبر عالیقدر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بعـد از هجـرت بهمـدینه و قبـل از جنـگ بـدر (هشت مـاه پس از هجـرت) در یـک آییـن و مـراسم اسـلامی بیـن هـر دو نفر از اصحاب خود عقد اخوت و برادری برقرار کردند تا چون دو برادر مراقب و یار یکدیگر باشند؛ البته آن حضرت در این کار خداپسندانه شخصیت و روحانیت طرفین را مراعات مینمودند و از این رو برای خود حضرت امیر علیه السلام را انتخاب کردند و او را برادر خویش قرار دادند، و «ابوالهیثم بن تیهان» را با «عثمان بن مظعون» برادر قرار دادند.(4)
مخالفت ابوالهیثم با خلافت ابوبکر
شیخ صدوق روایت کرده: دوازده(5) نفر از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مخالفان خلافت ابوبکر، روز جمعهای پای منبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جمع شدند و هر کدام در مخالفت خود مقابل ابوبکر، سخنانی ایراد کردند. «ابوالهیثم بن تیهان» از جمله این جمع بود که پس از خزیمۀ بن ثابت برخاست و گفت:
ای ابوبکر، من شاهد بودم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، حضرت علی علیه السلام را (در غدیرخم) بلند کردند، جمعی از انصار گفتند: او را بلند نکرد مگر برای خلافت و جانشینی خود و بعضی گفتند: او را بلند کرد تا بهمردم بفهماند هر کس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دوست دارد علی را نیز دوست بدارد. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند «اهلبیت من چون ستارگان روی زمین هستند، آنها را مقدم بدارید و بر آنان پیشی نگیرید».
ابوالهیثم، این حدیث را نقل کرد و نشست و سایرین برخاستند و با ابوبکر دربارهی حضرت امیر علیه السلام بر او احتجاج کردند.(6)
پشتیبانی ابوالهیثم از خلافت امیرمؤمنان علیه السلام
اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از قتل عثمان در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهمشورت و گفت و گو پرداختند تا ببینند چه کسی عهدهدار خلافت آنان شود، چون مسجد مملوّ از جمعیت شد، در آن جمع عمّار یاسر، ابوایوب انصاری، مالک بن عجلان، رفاعۀ بن مالک و ابوالهیثم بن تیهان نظر دادند که باید امیرالمؤمنین علیه السلام را بهخلافت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برگزینند و در آنجا فضل و سابقه وجهاد و قرابت آن حضرت را یادآور شدندومردم را بهموقعیت ممتاز حضرت امیر علیه السلام آگاه نمودند. از جمله مطالبی که با مردم در میان گذاشتند، این بود که: ما اینک بهخلافت امیرالمؤمنین علیه السلام راضی و خشنود هستیم و شما ای مهاجرین و انصار و ای دیگر مردم، بدانید بهخواست خداوند برای خودمان و شما از هیچ کار خیری دریغ نداریم و علی علیه السلام چنان است که خود بهخوبی او را میشناسید و ما جایگاه و منزلت هیچ کس را مانند او نمیدانیم که بتواند این کار مهم را بهدوش بکشد و سزاوارتر از او باشد.
آن گاه همه مردم گفتند: ما بهخلافت علی بن ابیطالب راضی شدیم و او همان است که شما گفتید، بلکه بهتر از آن است و همگان برخاستند و بهمنزل امیرالؤمنین علیه السلام رفتند و با آن حضرت بیعت کردند. پس از آن که مردم بهراهنمایی و هدایت بزرگان اصحاب چون عمّار یاسر، ابوالهیثم و ابوایوب انصاری آماده بیعت با امیرالمؤمنین علیه السلام شدند، اولین کسانی که برخاستند و دست بیعت با آن حضرت دادند، بهنقل ابن ابیحدید، طلحه و زبیر بودند، سپس مهاجرین و انصار برخاستند و بعیت کردند و بهدنبال آنان، سایر مردم بیعت نمودند.(7)
خیرخواهی ابوالهیثم در آستانهی حرکت بهبصره
هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام از حرکت طلحه و زبیر و عایشه از مکه بهسمت بصره، آگاه گردیدند، منادی ندا داد و مردم را با فریاد «الصلاۀ جامعه» به مسجد فرا خواند. اصحاب و یاران امام علیه السلام در مسجد تجمع کردند و حضرت امیر علیه السلام پس از حمد و ثنای الهی، خطبهای برای اجتماعکنندگان ایراد نمودند، و در عظمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و برتری خود در امر خلافت و نیز درباره پیمان طلحه و زبیر و نقض آن و رفتن این دو بهبصره و ایجاد فتنه و آشوب، سخن فرمودند و مردم را برای حرکت بهطرف بصره و جنگ با ناکثین(عهد شکنان) فراخواندند؛ در همین حال «ابوالهیثم بن تیهان» برخاست و عرض کرد: ای امیرمؤمنان، حسادت قریش بهشما بهدوگونه است: بزرگان و صلحای آنان بهفضل و منقبت و بهعلم و درجه معنوی شما رشک میورزند و غبطه میخورند و میکوشند تا فضائل شما را بهدست آورند و اما حسادت اراذل قریش که خطرناک هم هست بهگونهای است که کردار نیکشان را تباه میکند و بار گناهشان را سنگینتر میسازد، آنان در حسادت بهمنزلت بلند و جایگاه رفیع شما نزد خدا و رسولش و نزد امت تا جایی پیش رفتهاند که حتی راضی نمیشوند که خود را با شما برابر ببینند و در اندیشه آنند که در نیابت از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ادارهی امور مسلمین، از شما سبقت گرفته و بر شما تقدم جویند. امیدوارم خداوند متعال آنان را از رسیدن بهمقصود بیپایانشان در این میدان واژگون گرداند.
وی در ادامه عرضه داشت: ما میدانیم که تو شایستهترین مرد قریش و سزاوارترین آنان بهمسند خلافتی، چرا که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در حیاتش یاری کردی و حقوق او را در مرگش ادا نمودی، بهخدا سوگند که آتش فتنه و ظلم قریش، فقط دامان خودشان را خواهد گرفت (و اعمال خودشان را خواهد سوزاند و اعمالشان را تباه ساخت و عواقب وخیم این نافرمانی سرانجام دامنگیر خودشان خواهد بود). و ما هم یا امیرالمؤمنین همه انصار و یاران توهستیم، پس بههرچه که میخواهی فرمان بده.
سپس اشعاری در این باره سرود. امیرالمؤمنین علیه السلام او را بهدعای خیر پاداش دادند، سپس دیگران برخاستند و هر کدام مانند ابوالهیثم از حرکت بهسوی بصره و جنگ با ناکثین، امام علیه السلام را تأیید نمودند.(8)
ابن تیهان و جنگ جمل
اگرچه ابوالهیثم در جنگ جمل امام علیه السلام را یاری کرد، اما در کتابهای تاریخی در حضور و چگونگی جهاد او سخنی بهمیان نیامده است.
سخنان آتشین مالک بن تیهان در صفین
ابوالهیثم که در جنگ صفین از فرماندهان سپاه امام علیه السلام و یاران گوش بهفرمان آن حضرت بود، در یکی از روزهای جنگ صفین، صفوف سپاه عراق از لشکریان علی علیه السلام را منظم کرد و سپس آنان را با سخنان گرم و آتشین برای حمله بهشامیان آماده کرد و چنین گفت: ای اهل عراق، اینک میان شما و پیروزی نزدیک و با میعادگاه هایتان در بهشت فاصلهای کمتر از یک روز است، پس با قدمهای استوار و صفوف منظم بهاستقبال بهشت بروید، امروز جمجمههای خود را ساعتی بهخدایتان عاریت(قرض) بدهید و از او استعانت بجویید و با دشمنان خدا و دشمنان خودتان پیکار کنید و آنان را بُکشید، که خدایشان آنها را بُکشد، و آنان مُضمَحِل و مُتَواری میگردند و در این راه، صبور باشید چرا که زمین از آن خداست و هر که را بخواهد وارث آن میگرداند، اما حُسن عاقبت همانا از آنِ پرهیزکاران خواهد بود.(9)
او با این سخن گرم و تحریک کننده و در حمایت از امام علیه السلام و نابودی سپاه دشمن، ایمان و وفاداری خود را بهمَنَصهی ظهور گذاشت.
شهادت ابوالهیثم و اندوه امام علیه السلام
بیشک ابوالهیثم این صحابی بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و افسر جهادگر اسلام و یار باوفای امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ صفین و در راه دفاع از آرمان ولایی خود بهدست نیروهای فریب خورده معاویه بهشهادت رسید.
امام علیه السلام در واپسین روزهای عمر پر برکت خود، بهیاد شهدای صفین، دردمندانه فرمودند: «أین عمّار، أین ابن اتیهان وأین ذوالشهادتین...؛ کجایند عمّار و ابن تیهان و ذوالشهادتین...»(10)
امام علیه اسلام در فراق و شهادت این افسر با وفا، سخت نگران و افسرده خاطر بودند، لذا در همین خطبه نام او را در ردیف عمّار یاسر، ذوالشهادتین قرار دادند و با آه و اندوه از شهادت او نالیدند.
نگاهی به خطبه امیرالمؤمنین علیه السلام و یادی از ابن تیهان
چند روز قبل از آن که امیرالمؤمنین علیه السلام توسط اشقیالاشقیاء یعنی ابن ملجم مرادی، بهشهادت برسند، خطبه بسیار مهمی برای مردم کرفه ایراد نمودند و مردم را برای جنگ دیگری با معاویه تشویق کردند. چون حضرت در زمان ایراد این خطبه، سپاه عظیمی تدارک دیده بودند و قصد داشتند برای خُشکاندن ریشه نفاق و تزویر و خیانت، بهسوی صفین یا شام حرکت کنند و مجدداً با معاویه بجنگند، و برای همیشهی تاریخ، ریشهی این شجرهی خبیثه را درآورند، لذا برای تهییج اصحاب و تحریک غیرت آنان و برای زمینهسازی روحی و معنوی سربازان خود، خطبه مهمی ایراد کرد.
امام علیه السلام در این خطبه تاریخی، بهضایعهی دردناک شهادت بزرگانی چون ابوالهیثم و عمّار و ذوالشهادتین اشاره کرده و آنان را اسوه زهد و تقوا و عمل بهکتاب خدا و پیروی از سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، و سمبل یک مجاهد سلحشور و یک رزمندهی خستگیناپذیر معرفی نمودند و در فراق و فقدانشان اشک ماتم ریختند و آه حسرت سر داده و فرمودند:
« ...أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ؟...؛ کجایند برادرانم، آنان که بهراه افتادند و تا واپسین لحظات عمر بر طریق حق و جادهی صواب(صحیح) ماندند، عمّار یاسر کجاست؟ ابن تیهان کجاست؟ ذوالشهادتین کجاست؟ کجایند امثال و مانند این بزرگان؟ دیگر برادرانشان چه شدند؟ آنان که پیمان جانبازی و جانفشانی بستند. آنان که سر دادند و سرهایشان چون متاعی نفیس و گرانبها برای ستمگران و از خدا بیخبران فرستاده میشد، کجایند؟»
سپس حضرت علیه السلام، دست بر محاسن شریفشان گذاشتند و مدتی طولانی گریستند. پس از آن مجـدداً فرمودند: «ای وای بر دوستانم، ای دریغ بر برادرانم، آنان که کتاب خدا را خواندند و بهکار بستند و فرایض را شناختند و اقامه کردند، سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، را احیا نمودند و اساس بدعت را برچیدند، بهجهاد خوانده شدند و اجابت نمودند، بهامام خود پیوستند و از او اطاعت کردند».
آنگاه با صدایی بسیار بلند فرمودند: «ای بندگان خدا، پیش بهسوی جهاد، پیش بهسوی جهـاد، بدانید که من از امروز برای عزیمت بهسوی دشمن آمادهام پس هر که میخواهد که بهسوی پروردگارش کوچ کند بهاردوگاه برود...».(11)
پی نوشت ها:
1. طبقات الکبری، ج 3 ص 448؛ سیر اعلام النبلاء، ج3 ص 120؛ رجال شیخ طوسی، ص 63 ش 1؛ تنقیحالمقال، ج 2 باب المیم.
2. الغدیر، ج 2 ص 191.
3. نقیب در لغت بهمعنای ضامن است، و کسانی را میگویند که اسلام قوم خود را ضمانت کردهاند (الغدیر، ج 2 ص 69).
4. طبقات الکبری، ج 3 ص 448؛ سیر اعلام النبلاء، ج3 ص 120؛ مستدرک حاکم، ج 2 ص 323.
5. دوازده نفر عبارتنداز:1ـ سلمان فارسی، 2ـ ابوذر غفاری، 3ـ مقداد بن اسود، 4ـ عمّار یاسر، 5ـ عبدالله بن مسعود، 6ـ سهل بن حنیف، 7ـ خزیمۀ بن ثابت (ذوالشهادتین)، 8ـ ابوالهیثم بن تیهان، 9ـ ابوایوب انصاری، 10ـ بریده اسلمی (از مهاجرین)، 11ـ خالد بن سعید بن عاص،12ـ اُبیّ بن کعب.
6. خصال صدوق، ج 2 ص 464-461.
7. شرح ابن ابیحدید، ج 4 ص 8 .
8. امالی مفید، ص 154 مجلس 19 ح 6.
9. شرح ابن ابیالحدید، ج 5 ص 109.
10. نهج البلاغه، خطبه 182 .
11. نهجالبلاغه، خطبه 182.
* این نوشتار اقتباس از کتاب ارزشمند "اصحاب امام علی علیه السلام" نوشته استاد ناظم زاده قمی است که با تغییراتی در متن آن تقدیم حضورتان شد.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سعید بلوکی