کد مطلب: ۴۱۸
تعداد بازدید: ۳۶۰۷
تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۸
درسنامه شماره 4
از امام صادق علیه السّلام روایت شده است: خداوند به داود وحى كرد: همان طورى كه نزديك ترين كسان به خداوند اشخاص متواضع و فروتن هستند، دورترين مردم هم از خداوند اشخاص متكبّر و خودخواه مى ‏باشند.

PDF

در جزوه قبل به بررسی تواضع در آیات قرآن مجید پرداختیم و اینک وقت آن فرا رسیده است تا روایات ائمّه اطهار علیهم السّلام را حول محور تواضع، بیان نمائیم .

تواضع در روایات اهل بیت علیهم السّلام

در این مجال کوتاه به بررسی برخی کلمات نورانی اهل بیت علیهم السّلام پیرامون تواضع می پردازیم و به مناسبت به روایاتی که در باب تکبّر (ضد صفت تواضع) وارد شده است هم اشاره ای خواهیم داشت.

1-عن أبي عبد اللَّه عليه السلام قال‏: «أوحى اللَّه إلى داود: يا داودُ، كَما أنَّ أقربَ‏ النّاسِ إِلَى‏ اللَّهِ‏ المتواضعُونَ كَذلِكَ أبعدُ النّاسِ مِنَ اللَّهِ المتكبّرُونَ». از امام صادق علیه السّلام روایت شده است: خداوند به داود وحى كرد: همان طورى كه نزديك ترين كسان به خداوند اشخاص متواضع و فروتن هستند، دورترين مردم هم از خداوند اشخاص متكبّر و خودخواه مى ‏باشند.[1]

2-قَالَ الصَّادِقُ علیه السّلام:‏ «التَّوَاضُعُ أَصْلُ كُلِّ شَرَفٍ نَفِيسٍ وَ مَرْتَبَةٍ رَفِيعَةٍ وَ لَوْ كَانَ لِلتَّوَاضُعِ لُغَةٌ يَفْهَمُهَا الْخَلْقُ لَنَطَقَ عَنْ حَقَائِقِ مَا فِي مَخْفِيَّاتِ الْعَوَاقِبِ وَ التَّوَاضُعُ مَا يَكُونُ لِلَّهِ وَ فِي اللَّهِ وَ مَا سِوَاهُ مَكْرٌ وَ مَنْ‏ تَوَاضَعَ‏ لِلَّهِ‏ شَرَّفَهُ اللَّهُ عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِه‏». حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: تواضع و فروتنى اساس هر گونه شرافت عظيم و مرتبه بلندى است، و اگر براى تواضع زبان و لغتى بود هر آينه‏ خبر مى داد ما را از حقايق پوشيده و اسرار نهان و نتائجى را كه براى آن هست و تواضع چيزى است كه براى خدا و در راه خدا باشد، و اگر نه، آن مكر و حیله است، اگر چه به صورت تواضع باشد. و چون تواضع براى خدا شد؛ خداوند متعال او را عزّت و بزرگى داده، و شرافت بر ديگران پيدا مى ‏كند.[2]

3-عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏: «إِنَّ فِي السَّمَاءِ مَلَكَيْنِ مُوَكَّلَيْنِ بِالْعِبَادِ فَمَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَاهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ وَضَعَاهُ». معاویة بن عمّار از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که آن حضرت فرمودند: در آسمان دو ملک هستند که مأمور به بندگان خدا هستند، پس هر کس برای خدا تواضع کند، (درجات) او را بالا می برند و هر کس که تکبّر ورزد، او را به زمین زده، پست و خوار می سازند.[3]

4-قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله:‏ «ثَلَاثَةٌ لَا يَزِيدُ اللَّهُ بِهِنَّ إِلَّا خَيْراً التَّوَاضُعُ لَا يَزِيدُ اللَّهُ‏ بِهِ‏ إِلَّا ارْتِفَاعاً وَ ذُلُّ النَّفْسِ لَا يَزِيدُ اللَّهُ‏ بِهِ‏ إِلَّا عِزّاً وَ التَّعَفُّفُ لَا يَزِيدُ اللَّهُ‏ بِهِ‏ إِلَّا غِنا». رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: سه چيز است كه خداوند متعال در برابر آن، جز خير نمى‏ دهد: تواضع: خداوند سبحان در برابرش مقام انسان را رفيع مى ‏گرداند. فروتنى: خداوند منّان در برابرش عزّت نفس عطا مى ‏كند. دست كشيدن از محرّمات: ذات اقدس الهى در برابرش، غنا و بى نيازى مى دهد.[4]

5-رُوِيَ‏: «أَنَّ عَابِداً عَبَدَ اللَّهَ سَبْعِينَ عَاماً صَائِماً نَهَارَهُ قَائِماً لَيْلَهُ فَطَلَبَ إِلَى اللَّهِ حَاجَةً فَلَمْ تُقْضَ فَأَقْبَلَ عَلَى نَفْسِهِ وَ قَالَ مِنْ قِبَلِكِ أُتِيتُ لَوْ كَانَ عِنْدَكِ خَيْرٌ قُضِيَتْ حَاجَتُكِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكاً فَقَالَ [لَهُ‏] يَا ابْنَ آدَمَ إِنَّ سَاعَتَكَ الَّتِي أَزْرَيْتَ فِيهَا عَلَى نَفْسِكَ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَتِكَ الَّتِي مَضَتْ». روایت شده است: عابدى هفتاد سال خدا را بندگى كرد، روزها را روزه و شب ها را به نماز مى ‏ايستاد، آن گاه حاجتى از خداوند متعال طلب نمود ولى روا نگرديد، رو به خود كرد و گفت: اشكال از خود تو است، چون اگر در تو خيرى‏ بود، حاجتت روا مى ‏شد، در اين هنگام خداوند متعال فرشته ‏اى براى او فرستاد و گفت: اى فرزند آدم! اين يك لحظه اى كه خودت را كوچك شمردى، از تمامى عبادت هاى گذشته‏ ات بهتر است.[5]

‏6-عَنِ الْبَاقِرِ علیه السّلام قَالَ:‏ «أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى ع أَ تَدْرِي لِمَ اصْطَفَيْتُكَ بِكَلَامِي [مِنْ‏] دُونِ خَلْقِي قَالَ لَا يَا رَبِّ قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي قَلَّبْتُ عِبَادِي ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَرَ أَذَلَّ لِي نَفْساً مِنْكَ إِنَّكَ إِذَا صَلَّيْتَ وَضَعْتَ خَدَّيْكَ عَلَى التُّرَابِ». خداوند متعال بر حضرت موسى- عليه السّلام- وحى فرستاد كه: آيا مى ‏دانى چرا تو را براى سخن خود انتخاب كردم نه ديگران را؟ گفت: نه، اى پروردگار من! فرمود: اى موسى، من بندگانم را زير و رو كردم، ولى كسى را نيافتم كه در برابر من از تو خاضع تر باشد، چون تو هر گاه نماز مى‏ گزارى، چهره‏ ات را نيز بر خاك قرار مى ‏دهى‏.[6]

7-رُوِيَ‏: «أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى مُوسَى ع أَنِ اصْعَدِ الْجَبَلَ لِمُنَاجَاتِي وَ كَانَ هُنَاكَ جِبَالٌ فَتَطَاوَلَتِ الْجِبَالُ وَ طَمَعَ كُلٌّ أَنْ يَكُونَ هُوَ الْمَصْعُودَ عَلَيْهِ عَدَا جَبَلًا صَغِيراً احْتَقَرَ نَفْسَهُ وَ قَالَ أَنَا أَقَلُّ أَنْ يَصْعَدَنِي نَبِيُّ اللَّهِ لِمُنَاجَاةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنِ اصْعَدْ ذَلِكَ الْجَبَلَ فَإِنَّهُ لَا يَرَى لِنَفْسِهِ مَكَاناً». خداوند سبحان بر حضرت موسى- عليه السّلام- وحى فرستاد كه بالاى كوهى برو و با من مناجات كن، در آن جا چندين كوه بودند، هر يك طمع داشتند كه كليم حق، بر روى آن برود، مگر كوه كوچكى كه خود را خرد و كوچك شمرد و گفت: من كم تر از آنم كه پيامبر خدا براى مناجات با ربّ العالمين، بر من بالا برود، در اين هنگام خداوند متعال بر موسى- عليه السّلام- وحى فرستاد كه بالاى همان كوه برو، چون او خود را چيزى به حساب نياورد.[7]

8-عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: «مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تَرْضَى بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ تَلْقَى وَ أَنْ تَتْرُك الْمِرَاءَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحِقّاً وَ أَنْ لَا تُحِبَّ أَنْ تُحْمَدَ عَلَى التَّقْوَى». از امام صادق عليه السلام روایت شده است که فرمودند: از تواضع است كه در نشستن، به پائين مجلس راضى باشى و هر كه را ملاقات کردی سلام كنى و مجادله را ترك كنى اگر چه حق با تو باشد، و دوست نداشته باشى كه تو را به تقوى بستايند.[8]

9-عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «إِنَّ مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ يَجْلِسَ الرَّجُلُ دُونَ شَرَفِهِ». از امام صادق عليه السّلام روایت شده است که فرمودند: از تواضع است كه مرد در جايى بنشيند كه پائين ‏تر از مقام و شرف او باشد.[9]

10-عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السّلام قَالَ: «التَّوَاضُعُ أَنْ تُعْطِيَ النَّاسَ مَا تُحِبُّ أَنْ تُعْطَاهُ». از امام رضا علیه السّلام روایت است که فرمودند: تواضع آن است که به مردم چیزی بدهی که دوست داری همان را به تو بدهند.[10]

11-قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله:‏ «لَمْ يُعْبَدِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ عَاقِلًا حَتَّى يَجْتَمِعَ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ: ... الْعَاشِرَةُ وَ مَا الْعَاشِرَةُ لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقَى إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ فَرَجُلٌ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ آخَرُ هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا رَأَى مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِهِ وَ إِذَا لَقِيَ الَّذِي هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ عَسَى خَيْرُ هَذَا بَاطِنٌ وَ شَرُّهُ ظَاهِرٌ وَ عَسَى أَنْ يُخْتَمَ لَهُ بِخَيْرٍ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ عَلَا مَجْدُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِه»ِ. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: خدای عزّ و جلّ به سبب چیزی با فضیلت تر از عقل عبادت نشده است و مؤمن عاقل نیست مگر این که ده خصلت در او جمع شود: ... دهم و چیست خصلت دهم؟! (کنایه از اهمّیّت دهمین خصلت) هیچ کس را نبیند مگر آن که بگوید او از من بهتر و با تقواتر است. همانا مردم فقط دو دسته اند: دسته ای از مردم از آن مؤمن، بهتر و باتقواترند و گروهی دیگر از او پائین تر هستند. پس زمانی که مؤمن کسی را می بیند که از او بهتر و باتقواتر است در مقابلش تواضع می کند تا به او ملحق شود و هرگاه با کسی که از او پائین تر است ملاقات کند می گوید: امید است که خیر و خوبی این شخص در باطن و پوشیده باشد و این شرّ اوست که ظاهر گردیده و امید است که عاقبتش ختم به خیر شود. پس زمانی که این کار را کرد بزرگواریش بالا می رود و آقای اهل زمان خود می شود.[11]

12- قَالَ رسول الله صلّی الله علیه و آله:‏ «إِذَا رَأَيْتُمُ الْمُتَوَاضِعِينَ مِنْ أُمَّتِي فَتَوَاضَعُوا لَهُمْ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْمُتَكَبِّرِينَ فَتَكَبَّرُوا عَلَيْهِمْ فَإِنَّ ذَلِكَ لَهُمْ مَذَلَّةٌ وَ صَغَار». رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: هرگاه متواضعان امّت مرا دیدید در برابرشان تواضع کنید و هر زمان متکبّران را دیدید در مقابلشان تکبّر نمائید که این کار مایه خواری و کوچک شدن آن هاست.[12]

13-قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله:‏ «مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ مَعَهُ مَلَكَانِ وَ عَلَيْهِ حِكْمَةٌ يُمْسِكَانِهِ بِهَا فَإِنْ هُوَ رَفَعَ نَفْسَهُ جَذَبَاهَا ثُمَّ قَالا اللَّهُمَّ ضَعْهُ وَ إِنْ وَضَعَ نَفْسَهُ قَالا اللَّهُمَّ ارْفَعْه‏». رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: هيچ كسى نيست مگر اين كه دو فرشته همراه اويند و به وسيله مهارى كه در آن شخص است او را حفظ مى ‏كنند. پس هر گاه سرش را بالا گرفت ناگهان آن دو فرشته آن را مى ‏كشند و بعد آن دو فرشته گويند: بار خدايا او را متواضع كن، و اگر فروتن شد، گويند بار خدايا مقام او را بالا ببر.[13]

14-قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «لَا حَسَبَ‏ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ‏، وَ لَا كَرَمَ إِلَّا بِالتَّقْوَى، وَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِالنِّيَّةِ». رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: هیچ شرفی نیست مگر به تواضع و هیچ کَرَم و بزرگواری نیست مگر به تقوا و هیچ عملی نیست مگر به نیّت.[14]

15-قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: «يَا أَبَا ذَرٍّ أَرْبَعٌ لَا يُصِيبُهُنَ‏ إِلَّا مُؤْمِنٌ‏ الصَّمْتُ وَ هُوَ أَوَّلُ الْعِبَادَةِ وَ التَّوَاضُعُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ وَ ذِكْرُ اللَّهِ تَعَالَى فِي كُلِّ حَالٍ وَ قِلَّةُ الشَّيْ‏ءِ يَعْنِي قِلَّةَ الْمَالِ». رسول خدا فرمودند: ای اباذر چهار چیز است که کسی جز مؤمن به آن نمی رسد: سکوت و آن اوّلین درجه عبادت است، و تواضع برای خدای سبحان، و یاد خدای تعالی در هر حالی و کم چیزی یعنی کمی مال و دارائی.[15]

16-عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى علیه السّلام:‏ «سَأَلَهُ عَلِيُّ بْنُ سُوَيْدٍ الْمَدَنِيُّ عَنِ التَّوَاضُعِ الَّذِي إِذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ كَانَ مُتَوَاضِعاً فَقَالَ التَّوَاضُعُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَيُنْزِلَهَا مَنْزِلَتَهَا بِقَلْبٍ سَلِيمٍ وَ لَا يُحِبَّ أَنْ يَأْتِيَ إِلَى أَحَدٍ إِلَّا مِثْلَ مَا

يَأْتُوا إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ سَيِّئَةٌ دَرَأَهَا بِالْحَسَنَةِ وَ يَكُونَ كَاظِمَ الْغَيْظِ عَافِياً عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين». ‏

على‏ بن‏ سويد مدنى‏ از امام كاظم عليه السّلام پرسيد كه تواضع چيست؟ و انسان با چه عملى متواضع شناخته مى‏ شود، حضرت فرمودند: تواضع چند درجه دارد، انسان قدر خودش را بداند و از حدّ خود تجاوز نكند و با مردم آن كار را بكند كه دوست دارد مردم با او انجام دهند و اگر كسى به او بدى كرد، او به نيكى با او رفتار كند، خشم خود را فرو برد و از مردم درگذرد، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.[16]

16-قال ابو محمّد العسکری عليه السلام: «التَّواضُعُ نِعمَةٌ لا يُحسَدُ عَلَيها». امام عسکری علیه السّلام فرمودند: تواضع نعمتی است که مورد حسد واقع نمی شود.[17]

17-قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: «ثَلَاثَةٌ مِنْ‏ خَلَائِقِ‏ أَهْلِ‏ النَّارِ الْكِبْرُ وَ الْعُجْبُ وَ سُوءُ الْخُلُق‏». رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: سه چیز است که خصلت ها و اخلاق اهل جهنّم است: تکبّر و خودپسندی و بداخلاقی.[18]

18-قَالَ رسول الله صلّی الله علیه و آله:‏ «سِتَّةٌ يَدْخُلُونَ‏ النَّارَ قَبْلَ الْحِسَابِ بِسِتَّةٍ قِيلَ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْأُمَرَاءُ بِالْجَوْرِ وَ الْعَرَبُ بِالْعَصَبِيَّةِ وَ الدَّهَاقِينُ بِالْكِبْرِ وَ التُّجَّارُ بِالْخِيَانَةِ وَ أَهْلُ الرَّسَاتِيقِ بِالْجَهَالَةِ وَ الْعُلَمَاءُ بِالْحَسَد». رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: شش گروه به خاطر شش چيز پيش از حساب وارد آتش دوزخ مى ‏شوند؛ پرسيدند: ای رسول خدا! آن ها چه كسانى هستند؟ فرمودند: فرمانروايان به خاطر ستمگرى، عرب ها به دليل تعصّب و دهقانان به خاطر تکبّر، بازرگانان به خاطر خيانت، و روستائيان به دليل نادانى و دانشمندان به خاطر حسد.[19]

19-قَالَ‏ رسولُ اللهِ صَلَّی اللهُ علیهِ وَ آلِهِ: «لَا تَجْلِسُوا إِلَّا عِنْدَ مَنْ يَدْعُوكُمْ مِنْ خَمْسٍ إِلَى خَمْسٍ مِنَ الشَّكِّ إِلَى الْيَقِينِ وَ مِنَ الْكِبْرِ إِلَى التَّوَاضُعِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَى النَّصِيحَةِ وَ مِنَ الرِّيَاءِ إِلَى الْإِخْلَاصِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَى الزُّهْد». رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: مجالست و همنشینی نکنید مگر با کسی که شما را از پنج چیز به سوی پنج چیز دعوت کند: 1-از شک به یقین 2-از تکبّر به تواضع 3-از دشمنی به نصیحت و خیرخواهی 4-از ریاء به اخلاص 5-و از رغبت (به دنیا) به زهد.[20]

20-قَالَ الْبَاقِرُ علیه السّلام:‏ «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ‏ ذَرَّةٍ مِنَ‏ الْكِبْر». امام باقر علیه السّلام فرمودند: هرگز داخل بهشت نمی شود، کسی که ذرّه ای در قلب خود تکبّر دارد.[21]

21-قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: «أَكْثَرُ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ الْمُتَكَبِّرُونَ‏». رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: بیشتر کسانی که داخل آتش جهنّم می شوند، متکبّرین هستند.[22]

22-قَالَ رسول الله صلّی الله علیه و آله:‏ «إِنَّ أَحَبَّكُمْ إِلَيْنَا وَ أَقْرَبَكُمْ مِنَّا فِي الْآخِرَةِ أَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقاً وَ إِنَّ أَبْغَضَكُمْ إِلَيْنَا وَ أَبْعَدَكُمْ مِنَّا الثَّرْثَارُونَ‏ الْمُتَشَدِّقُونَ‏ الْمُتَفَيْهِقُونَ‏ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ قَدْ عَلِمْنَا الثَّرْثَارُونَ وَ الْمُتَشَدِّقُونَ فَمَا الْمُتَفَيْهِقُونَ‏ قَالَ الْمُتَكَبِّرُون‏». رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: محبوب ترين شما نزد ما و نزديك ترين شما به ما در آخرت، خوش خوترين شماست، و مبغوض ترين شما نزد ما و دورترين شما از ما، پرحرف ترين، بى ‏حساب ترين در سخن گفتن و متفيهقون‏ اند، عرض كردند: يا رسول الله- درود خدا بر شما- ما دو مورد اوّل را فهميديم، متفيهقون چه كسانى هستند؟ فرمودند: متکبّران.[23]

23-قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: «يُحْشَرُ الْمُتَكَبِّرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ذَرّاً مِثْلَ صُوَرِ الرِّجَالِ يَعْلُوهُمْ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنَ الصِّغَارِ ثُمَّ يُسَاقُونَ إِلَى سِجْنٍ فِي جَهَنَّمَ يُقَالُ لَهُ بُولَسُ‏ يَعْلُوهُمْ نَارُ الْأَثْبَارِ يُسْقَوْنَ مِنْ طِينِ الْخَبَالِ عُصَارَةِ أَهْلِ النَّار». رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: متكبّران در روز قيامت به صورت ذره ناچيزى محشور مى‏ گردند و به گونه مردانى هستند كه هر چيز كوچكى، آن ها را از جا مى ‏كند و به زندانى در جهنّم مى‏ افكند كه به آن جا «بولَس» گويند و آنان را تپه‏هايى از آتش بالا مى ‏برد، و از گِل فاسدى كه عصاره اهل دوزخ است می آشامند.[24]

24-قال مولانا امیرُالمؤمنینَ علیه السّلام: «مَا اجْتُلِبَ‏ الْمَقْتُ‏ بِمِثْلِ الْكِبْر». مولای ما امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: هیچ چیز به اندازه تکبّر، باعث جلبِ بغض و نفرت مردم نمی شود.[25]

25-عن ابی جعفرٍ محمّدِ بنِ علیٍّ علیهما السّلام أَنَّهُ قَالَ‏: «مَا دَخَلَ قَلْبَ أَحَدٍ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْكِبْرِ إِلَّا نَقَصَ مِنْ عَقْلِهِ مِثْلَ‏ مَا دَخَلَهُ‏ مِنْ‏ ذَلِكَ‏ قَلَّ ذَلِكَ أَوْ كَثُرَ». از امام باقر علیه السّلام روایت است که آن حضرت فرمودند: به هر اندازه که انسان تکبّر کند به همان نسبت از عقلش کم می شود خواه کم باشد یا زیاد.[26]

نتیجه روایات مذکور

احادیث شریفی که در رابطه با موضوع تواضع و تکبّر در منابع روایی ما موجود است، به حدّی است که ما تنها گوشه کوچکی از آن ها را به نمایش گذاردیم و خدا می داند که در دل این روایات شریفه، چه نکات و معانی عمیق و راه گشایی وجود دارد که انسان از این که از ذکر آن ها صرف نظر کند بسیار متألّم و آزرده خاطر می گردد ولی چه می توان کرد و حال آن که رعایت اختصار کلام و پرهیز از اطاله سخن در این مختصر، ایجاب می کند تا از بسیاری از این معارف چشم پوشید و تنها به گزیده مختصری از آن ها بسنده کرد. امّا برای استفاده بیشتر از روایاتی که بیان شد، به بررسی و تأمّل در آن ها پرداخته و برخی از فوائد و نکات مذکور در آن ها را اشاره می نمائیم، به امید این که از کلام معصومین علیهم السّلام بهره بیشتری برده و در شناخت کلمات آن بزرگواران، سهم بیشتری داشته باشیم.

ثمرات تواضع

با تکیه بر احادیث مذکور، ثمراتی را به طور خلاصه و گزیده می توان برای تواضع نام برد که این ثمرات از این قرارند: 1-متواضعان، نزدیک ترین افراد به خدای متعال هستند 2-تواضع اساس شرافت است و باعث بزرگی صاحب آن می شود 3-موجب ترفیع درجه بنده به درگاه خدا می گردد 4-باعث می گردد که صاحب آن عزّت نفس پیدا کند 5-برتر از بسیاری از عبادت هاست 6-عامل تمایز بنده از میان بندگان و اعطای مقامات خاص از ناحیه خداوند کریم می گردد 7-موجب جلب توفیقات الهی است 8-نشانه عقل و خرد است 9-صاحب آن مورد دعای ملائکه قرار می گیرد 10-نشانه ایمان است چراکه طبق فرموده رسول اکرم صلّی الله علیه و آله جز مؤمن به تواضع دست پیدا نمی کند 11-تواضع نعمتی است که مورد حسادت واقع نمی شود 12-ائمّه اطهار علیهم السّلام سفارش به همنشینی با کسی کرده اند که مجالست با او منجر به تواضع گردد و ... .

تبعات تکبّر

همان طور که تواضع دارای ثمرات زیادی است، بالطّبع تکبّر هم که ضدّ صفت تواضع است، همین طور خواهد بود. لذا به برخی از آثار سوء تکبّر، که از دل همین روایات به دست آمده است، اشاره می نمائیم:

1-دورترین افراد به خداوند متعال، متکبّران هستند 2-تکبّر موجب خواری انسان می شود 3-از اخلاق و خصلت های اهل جهنّم است 4-صاحب آن قبل از حسابرسی اعمال، داخل جهنّم می شود (از آن جائی که خدای متعال عادل است و در حقّ بندگان خود اجحاف نمی کند، شاید دخول شخصِ متکبّر، پیش از حسابرسی اعمال نشان گر آن است که بر اثر تکبّر، آن قدر نامه اعمال او مفتضح شده که دیگر نیازی به حسابرسی ندارد و این اشاره به سرعت در عقوبت او نیز می باشد) 5-در روایات از همنشینی با کسانی که قادر نیستند انسان را از تکبّر به تواضع سوق دهند، ممانعت شده است 6-ذرّه ای کبر در وجود انسان مانع از ورود او به بهشت می شود 7-مبغوض ترین و دورترین افراد نسبت به پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله در قیامت، متکبّران هستند 8-متکبّران در جهنّم جایگاه و زندان ویژه ای به نام «بولَس» دارند 9-تکبّر موجب جلب بغض و نفرت مردم می گردد 10-به میزان تکبّر، از عقل انسان کاسته می شود و ... .

چند نکته درباره تواضع

بعد از بیان ثمرات تواضع و تبعات تکبّر که از روایات بیان شده در این جزوه به دست آمده بود، حال لازم است نکاتی را در رابطه با تواضع، با استناد به همین روایات بیان کنیم تا در تحصیل این ملکه فضیله راه گشایمان باشد.

نکته اوّل: این که در تواضع شرط است که برای خدا باشد و در راه او، و در غیر این صورت دیگر تواضع نیست بلکه مکر و حیله خواهد بود.

نکته دوّم: برخی از امور طبق روایت از تواضع محسوب می شود و یا به عبارت دیگر نشانه فروتنی شخص می باشد، من جمله این که: 1-در نشستن به پائین مجلس راضی باشد و به طور کلّی در جائی بنشیند که پائین تر از مقام او باشد. 2-سلام کردن به هر کس که با او برخورد می کند. 3-ترک مجادله ولو حقّ با او باشد. 4-دوست نداشته باشد که به تقوا ستوده شود.

نکته سوّم: همان طور که دستور داریم در مقابل اهل تواضع، متواضع باشیم، به همان صورت نیز دستور داریم در مقابل متکبّرین تکبّر داشته باشیم. به عبارتی تواضع در هر جائی ستوده نیست و تکبّر هم در هر جائی مذموم نیست؛ بلکه تواضع به خرج دادن در مقابل متکبّر او را در جهالت و گناه خویش جری می کند و این تکبّر است که به فرموده معصوم علیه السّلام، مانعی مقابل تکبّر او شده و بادِ کبر و غرور او را در هم می شکند.

نکته چهارم: تشخیص حسب و شرافت افراد به نسب و خانواده و اجداد او نیست، بلکه به میزان تواضع او در مقابل خداوند و بندگان خداست.

نکته پنجم: تواضع درجاتی دارد که از آن جمله است این که: 1-انسان قدر خود را بداند. 2-و از حدّ خویش تجاوز نکند. 3-با مردم طوری برخورد کند که دوست دارد دیگران با او آن گونه رفتار کنند. 4-در مقابل بدی دیگران به نیکی رفتار کند. 5-خشم خود را فرو بَرَد. 6-و از مردم گذشت نماید.

تواضع سیره معصومین علیهم السّلام

وقتی زندگانی انبیاء و اولیاء خدا را مطالعه می کنیم، می بینیم یکی از ویژگی های آشکار اخلاقی و رفتاری آن بزرگواران، همین خصلت تواضع بوده است. همان طور که ملاحظه شد (در جزوه قبل) در قرآن کریم، خدای متعال پیغمبر خود حضرت محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله را به تواضع در مقابل مؤمنین سفارش می نماید و می فرماید: «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِين». و بال (عطوفت) خود را براى مؤمنين فرود آر. (سوره حجر/آیه88) و زندگانی سراسر نور و برکت آن بزرگوار، به این حقیقت گواهی می دهد که با وجود جایگاه رفیعی که خدای متعال به ایشان داده بود، امّا نسبت به خدا و خلق خدا، از هر شخص دیگری تواضعشان بیشتر بود و مصداق اکمل و اتمّ این آیه شریفه بودند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ». اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا زيانى نمى‏ رساند) خداوند جمعيّتى را مى ‏آورد كه آن ها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند، آن ها در راه خدا جهاد مى‏ كنند، و از سرزنش هيچ ملامتگرى هراسى ندارند. اين، فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شايسته ببيند) مى‏ دهد و (فضل) خدا وسيع، و خداوند داناست.(سوره مائده/آیه54) در دیگر انبیاء هم این صفت بارز و آشکار است، چنان چه امام باقر علیه السّلام درباره علّت انتخاب حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام توسّط خدای متعال، برای مقام کلیم اللّهی (هم صحبتی با خدای متعال) این گونه می فرمایند: «أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى ع أَ تَدْرِي لِمَ اصْطَفَيْتُكَ بِكَلَامِي [مِنْ‏] دُونِ خَلْقِي قَالَ لَا يَا رَبِّ قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي قَلَّبْتُ عِبَادِي ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَرَ أَذَلَّ لِي نَفْساً مِنْكَ ...». خداوند متعال بر حضرت موسى- عليه السّلام- وحى فرستاد كه: آيا مى ‏دانى چرا تو را براى سخن خود انتخاب كردم نه ديگران را؟ گفت: نه، اى پروردگار من! فرمود: اى موسى، من بندگانم را زير و رو كردم، ولى كسى را نيافتم كه در برابر من از تو خاضع تر باشد ... ‏.[27]

در ایّام عمر شریف چهارده معصوم علیهم السّلام نیز، تاریخ لحظه ای حرکت و یا حرفی را ثبت ننموده که حتّی بوی تکبّر از آن به مشام برسد، و البته باید هم این گونه باشد چراکه این خاندان همان کسانی هستند که تنها در شأن ایشان، آیه تطهیر نازل گردیده است. و نمونه های بی شماری از فروتنی آن بزرگواران در صفحات تاریخ نگاشته شده است. از نبیّ مکرّم اسلام صلّی الله علیه و آله روایت شده که در روی زمین غذا می خوردند و می فرمودند: من بنده ای هستم و مثل بندگان غذا می خورم.[28] جریان بازی امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام با کودکان یتیم مشهور و معروف است؛ آن هم بر روی خاک و زمین، در حالی که ایشان را بر پشت خود سوار می کرد و صدای شتر را تقلید می نمود، تا دل کودک یتیمی را شاد کند و کم تر جای خالی پدر را احساس نماید و این در حالی بود که آن بزرگوار ولیّ خدا و امام مسلمین بود و در نبردهای حق علیه باطل، بینی شَجعان عرب را به خاک مذلّت مالیده بود و در راه خدا کسی را یارای مقابله با ایشان نبود. امّا همو به گاه گریه کودک یتیم، اشک از چشمان مبارکش جاری می شد و طاقت اشک یتیم را نداشت.

در مورد باقی اهل بیت نیز نمونه های تواضع فراوان است که برخی از آن ها را جهت ازدیاد معرفت به ساحت قدسیشان بیان می نمائیم تا دل هایمان به نور معارف ایشان تابناک گردد.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: «مَرَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ صَلواتُ اللهِ علیهِما عَلَى الْمُجَذَّمِينَ‏ وَ هُوَ رَاكِبٌ حِمَارَهُ وَ هُمْ يَتَغَدَّوْنَ‏ فَدَعَوْهُ إِلَى الْغَدَاءِ فَقَالَ أَمَا إِنِّي لَوْ لَا أَنِّي صَائِمٌ لَفَعَلْتُ فَلَمَّا صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَمَرَ بِطَعَامٍ فَصُنِعَ وَ أَمَرَ أَنْ يَتَنَوَّقُوا فِيهِ‏ ثُمَّ دَعَاهُمْ فَتَغَدَّوْا عِنْدَهُ وَ تَغَدَّى مَعَهُم». از امام صادق عليه السّلام روایت است که فرمودند: امام سجّاد صلوات اللَّه عليه گذرشان بر جذاميان‏ افتاد، حضرت سوار الاغشان بودند و آن ها صبحانه مى ‏خوردند. امام را به صبحانه دعوت كردند، حضرت فرمودند: اگر روزه نبودم مي پذيرفتم، و چون به منزلشان رفتند، دستور فرمودند غذائى لذيذ و خوب بسازند، سپس براى صبحانه از آن ها دعوت كردند و خود حضرت هم با آن ها صبحانه خوردند.[29]

‏روايت شده كه امام کاظم علیه السّلام از کنار مرد دهاتى بد قيافه‏ اى گذشتند. به او سلام كردند و پائين آمده با او مدّتى به صحبت پرداختند، سپس فرمودند: اگر كارى داشته باشى من در انجام نياز و حاجت تو آماده هستم. (گروهی به امام علیه السّلام) عرض كردند: آقا پيش اين مرد مي روى و مى ‏نشينى، بعد تازه خود را براى انجام حاجات و نيازهايش آماده نشان ميدهى؟! او به شما بسيار نيازمندتر از اين حرف ها است. حضرت فرمودند: او بنده‏ اى از بندگان خدا و برادر دینی من طبق کتاب خدا (قرآن) و هم سایه ام در شهر های خدا می باشد. در بهترين پدرها با او شريكيم كه آدم است و بهترين دين ‏ها كه اسلام است. ممكن است روزگار يك وقت ما را به او نيازمند كند، بعد مشاهده خواهد كرد، پس از كبر و بلند پروازى بر او، حالا در برابرش متواضع و خوار شده ‏ايم. سپس اين شعر را خواندند:

وصالنا یستحقّ مَن لا نُواصِلُ مَخافةَ أن لا نبقی بِغیرِ صدیقٍ

ما ارتباط برقرار مي كنيم با كسى كه استحقاق ارتباط ما را ندارد، مبادا بدون دوست بمانيم.[30]

درباره سیره عملی امام رضا علیه السّلام آمده است که: وقتی محفل خلوت می شد و سفره غذا را می گستردند، امام رضا علیه السّلام همه غلامان خود-حتّی دربانان و چارواداران خود- را بر سر سفره خویش می خواند.[31]شخصی از اهل بلخ روایت می کند که با سلطان سریر ارتضا علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام در سفر خراسان همراه بودم. روزی سفره حاضر کردند، پس حضرت همه ملازمان خود از خادمان و غلامان سیاه را بر سفره جمع کردند. من عرض کردم: فدای تو شوم اگر سفره جدایی از برای ایشان قرار دهی بهتر است. فرمود: ساکت باش، به درستی که خدای همه یکی و دین همه یکی و پدر و مادر همه یکی است و جزای هر کس را به قدر عمل او می دهند.[32]

اقسام تکبّر

علماء علم اخلاق در بیان اقسام تکبّر می فرمایند:

تکبّر بر چند قسم است:

1-تکبّر بر خدا: چنان که نمرود به آن گرفتار بود تا حدّی که خیال جنگ با خدای آسمان را در سر می پروراند و مثل آن چه فرعون و دیگر مدّعیان الوهیّت به آن دچار بودند. فرعون چون از بندگی خدا تکبّر می ورزید گفت: انا ربُّکُمُ الاعلی، من خدای بزرگ شما هستم. قرآن کریم می فرماید: «وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ». پروردگار شما گفته است: مرا بخوانيد تا (دعاى) شما را بپذيرم! كسانى كه از عبادت من تكبّر مى ‏ورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مى ‏شوند. (سوره غافر/آیه60) تکبّر از دعا و تضرّع به سوی خدا نیز از این قسم است.

2-تکبّر بر خلق: این قسم تکبّر دو شعبه دارد:

الف) تکبّر بر انبیاء و رسل و ائمّه علیهم السّلام. علّت این قسم تکبّر آن است که انسان خود را بالاتر و برتر از آن می داند که از یک بشر معمولی اطاعت کند. قرآن کریم از قول یکی از اقوام گذشته چنین نقل می کند: «فَقالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ». آن ها گفتند: «آيا ما به دو انسان همانند خودمان ايمان بياوريم، در حالى كه قوم آن ها بردگان ما هستند؟! (سوره مؤمنون/آیه47) و یا این که در جای دیگری از قول متکبّرانی از این دست می فرماید: «قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِينٍ». رسولان آن ها گفتند: «آيا در خدا شكّ است؟! خدايى كه آسمان ها و زمين را آفريده، او شما را دعوت مى ‏كند تا گناهانتان را ببخشد، و تا موعد مقرّرى شما را باقى گذارد!» آن ها گفتند: « (ما اين ها را نمى‏ فهميم! همين اندازه مى ‏دانيم كه) شما انسان هايى همانند ما هستيد، مى ‏خواهيد ما را از آنچه پدرانمان مى ‏پرستيدند بازداريد شما دليل و معجزه روشنى براى ما بياوريد. (سوره ابراهیم/آیه10) و یا این که می فرماید: «وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُون*وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ». ولى اشرافيان (خودخواه) از قوم او كه كافر بودند، و ديدار آخرت را تكذيب مى‏ كردند، و در زندگى دنيا به آنان ناز و نعمت داده بوديم، گفتند: «اين بشرى است مثل شما از آن چه مى ‏خوريد مى ‏خورد و از آن چه مى‏ نوشيد مى ‏نوشد! (پس چگونه مى ‏تواند پيامبر باشد؟!* و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت كنيد، مسلّماً زيان كاريد. (سوره مؤمنون/آیه33و34).

ب) تکبّر بر سایر مردم. و آن در جائی است که خود را از بقیّه مردم بهتر بداند و آن ها را تحقیر کند و هنگامی که حق را از یکی از بندگان خدا بشنود زیر بار نرود و آن را انکار کند. قرآن کریم از زبان این طایفه می فرماید: «وَ كَذلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِين». و اين چنين بعضى از آن ها را با بعض ديگر آزموديم (توان گران را به وسيله فقيران) تا بگويند: آيا اين ها هستند كه خداوند از ميان ما (برگزيده، و) بر آن ها منّت گذارده (و نعمت ايمان بخشيده است؟!) آيا خداوند، شاكران را بهتر نمى ‏شناسد؟! (سوره انعام/آیه53)

درجات تکبّر

مرحوم ملّا احمد نراقی در کتاب گران مایه «معراج السّعادۀ»، سه درجه برای متکبّرین ذکر می کند که از این قرار است:

درجه اوّل این که: این صفت خبیثه در دل آدمی مستقر باشد و خود را بهتر و برتر از دیگران بیند، و آن را در کردار و گفتار خود ظاهر کند. مثل این که در مجالس بالاتر نشیند و خود را بر امثال و اقران خود مقدّم دارد و روی خود را از ایشان بگرداند و عبوس کند، و چین بر جبهه افکند، و کسی که کوتاهی در تعظیم او کند ، بر او انکار نماید و اظهار مفاخرت و مباهات کند و در صدد غلبه بر ایشان در مسائل علمیّه و افعال عملیّه باشد. و این درجه، بدترین درجات است، زیرا که درخت کبر در دل صاحبش ریشه دوانیده و شاخ و برگ آن بلند شده و جمیع اعضا و جوارح او را فرو گرفته.

درجه دوّم این که: در دل او کبر باشد و کردار متکبّرین نیز از او صادر گردد و امّا به زبان نیاورد. و این درجه یک شاخه کم تر از درجه اوّل است.

درجه سوّم این که: در دل، خود را بالاتر داند امّا در کردار و گفتار مطلقاً اظهار ننماید و نهایت سعی در تواضع و فروتنی کند. و چنین شخصی شاخ و برگ درخت کبر را قطع کرده است امّا ریشه آن در دل او هست. پس اگر به این جهت بر خود غضبناک باشد و در صدد قلع و قمع ریشه آن نیز بوده باشد و سعی کند، او به آسانی بتواند از آن خلاص گردد. و اگر احیاناً بی اختیار میل به برتری کند و لیکن در مقام مجاهده بوده باشد، گناهی بر او نیست و خدا توفیق نجات به او کرامت می فرماید.[33]

منشأ تکبّر

تکبّر و خود بزرگ بینی همیشه از اعتقاد به وجود یکی از صفات کمال در خود سرچشمه می گیرد. صفات کمال هم دو قسمند؛ صفات کمال دینی و صفات کمال دنیوی. کمال دینی خود به دو دسته تقسیم می شود: علم و عمل. کمالات دنیوی هم به طور کلّی چند قسمند، که عبارتند از: اصل و نسب، زیبائی، قوّت و نیرو، مال و دارائی، پست و مقام و کثرت یاران و دوستان.

درمان تکبّر به علم

برخی به خاطر اندک علمی که دارند به خود غرّه می شوند و باد تکبّر تمام وجودشان را فرا می گیرد. همه مردم را عوام کالانعام می پندارد و خلاصه، گوئی که درب آسمان باز شده و خداوند ایشان را به جامعه بشری عنایت کرده است! غافل از آن که به قول معروف: دست بالای دست بسیار است و گذشته از آن، تمام دانسته های بشر روی هم، قابل مقایسه با آن چه نمی داند نیست و دامنه معلومات او در مقابل نادانی او هیچ محسوب می شود و این حقیقتی است که تمام علماء و دانشمندان جهان بدان معترف هستند. او باید بداند و متوجّه باشد که کبر فقط و فقط لایق و سزاوار خدای متعال است و او تواضع بندگانش را دوست می دارد؛ پس سزاوار است که بنده در هر جایگاهی هم که باشد، آن گونه باشد که مولا و خالقش می پسندد و این را هم بداند که حجّت خداوند بر اهل علم و دانش قوی تر است، چنان که امام صادق علیه السّلام می فرمایند: «إِنَّهُ يُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ‏ سَبْعُونَ‏ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ يُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِد». همانا هفتاد گناه جاهل بخشیده می شود قبل از آن که یک گناه عالم بخشیده شود.[34] همچنین متکبّر به علم باید بداند که علمی که با کبر و غرور همراه باشد و مقرون به تواضع نباشد، علم نیست بلکه تنها مشتی اصطلاحات است که روی هم انباشته شده و نزد خدای متعال هیچ ارزشی ندارد، به جهت روایتی که از رسول خدا صلّی الله علیه و آله منقول است که درباره ماهیت علم فرمودند: «الْعِلْمُ‏ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء». علم نوری است که خدای متعال بر قلب هر که بخواهد می تاباند.[35]ماهیت نورانی علم با تکبّری که عین ظلمت است، هم خوانی ندارد، لذا صاحب آن، به نور علم مزیّن نشده بلکه دل او از ظلمت کبر لبریز است و اصطلاحاتی را نیز به روی دوش خود حمل می کند و مَثَل او به فرموده قرآن کریم، مَثَل خری است که کوله باری از کتاب را حمل می کند بدون این که از محتویات آن بهره ای داشته باشد. با این اوصاف تکبّر به علم معنا ندارد بلکه نشانه شدّت جهل و عجز نفس او می باشد.

درمان تکبّر به عمل

عدّه ای از مردم به سبب انجام برخی اعمال پسندیده، دچار توهّم می شوند که از همگان بهتر و صالح ترند. گروهی به دلیل امور خیریّه ای که انجام می دهند و گروه دیگر به دلیل نماز ها و اذکار روزانه ای که بجا می آورند و ... . ولی توجّه به این نکته ضروری است که ملاک نجات تنها عمل و عبادت نیست، بلکه معیار، خاتمه کار است. لذا هر که را می بیند باید با خود بگوید که شاید او اهل نجات باشد و من هلاک شوم و شاید او بین خود و خدایش صفات پسندیده ای داشته باشد که به وسیله همان ها مستحقّ نجات باشد و من مستحقّ هلاک. دراین رابطه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله حدیثی نقل شده است که بهترین کلام به حساب آمده و حرف آخر را می زند (این حدیث ذیل حدیث یازدهم همین جزوه بیان گردید). پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: «لَمْ يُعْبَدِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ عَاقِلًا حَتَّى يَجْتَمِعَ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ: ... الْعَاشِرَةُ وَ مَا الْعَاشِرَةُ لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقَى إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ فَرَجُلٌ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ آخَرُ هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا رَأَى مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِهِ وَ إِذَا لَقِيَ الَّذِي هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ عَسَى خَيْرُ هَذَا بَاطِنٌ وَ شَرُّهُ ظَاهِرٌ وَ عَسَى أَنْ يُخْتَمَ لَهُ بِخَيْرٍ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ عَلَا مَجْدُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِه»ِ. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: خدای عزّ و جلّ به سبب چیزی با فضیلت تر از عقل عبادت نشده است و مؤمن عاقل نیست مگر این که ده خصلت در او جمع شود: ... دهم و چیست خصلت دهم؟! (کنایه از اهمّیّت دهمین خصلت) هیچ کس را نبیند مگر آن که بگوید او از من بهتر و با تقواتر است. همانا مردم فقط دو دسته اند: دسته ای از مردم از آن مؤمن، بهتر و باتقواترند و گروهی دیگر از او پائین تر هستند. پس زمانی که مؤمن کسی را می بیند که از او بهتر و باتقواتر است در مقابلش تواضع می کند تا به او ملحق شود و هرگاه با کسی که از او پائین تر است ملاقات کند می گوید: امید است که خیر و خوبی این شخص در باطن و پوشیده باشد و این شرّ اوست که ظاهر گردیده و امید است که عاقبتش ختم به خیر شود. پس زمانی که این کار را کرد بزرگواریش بالا می رود و آقای اهل زمان خود می شود.[36] گذشته از آن در روایاتی که ذکر شد بیان گردید که انسانی که ذرّه ای کبر در دل خود داشته باشد وارد بهشت نخواهد شد، پس اگر انسان در واقع هم اهل عمل باشد ولی هم زمان با عمل در درون خود مبتلای به مرض تکبّر باشد، باز هم از بهشت حضرت حق و رضوان الهی محروم خواهد بود. کسی که اهل تواضع است، احتمال می دهد در محضر خدا شقیّ و بدبخت است، با دیده رضا به اعمال خود نمی نگرد و معتقد باشد که اگر خدای متعال با عدلش با او رفتار کند، به خاطر اعمالی که حتّی آن ها را حسنات می پنداشته، مستحقّ عقاب خواهد بود تا چه برسد به گناهان و بدی هایش، دیگر راهی برای ورود تکبّر به نهاد او نخواهد بود. وجود نازنین حضرت سیّدالشّهدا علیه السّلام در مناجات با خدای کریم در روز عرفه می فرمایند: «إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ‏ مَسَاوِيَ‏ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِي‏». پروردگارا! کسی که نیکی هایش بدی است چگونه بدی هایش بدی نباشد؟[37] استاد آیت الله مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه در درس های اخلاقشان می فرمودند: «ما باید از نماز هایمان به درگاه خدا اسغفار کنیم». چرا که نمازی نخواندیم که حداقلّ حقّی را که مولای ما بر گردن عبادش دارد، به جا آورده باشیم؛ و به قول رهبر فرزانه یمان: «نمازهای ما مخاطب ندارد» و حضور خداوند تعالی را حتّی در نمازی که در آن با او به سخن بر می خیزیم، احساس نمی کنیم و در نتیجه در نمازمان به هر چیزی جز صحبت با خداوند، می اندیشیم. واقعاً جا دارد که حتّی بر فرض محال اگر عبادت جنّ و انس را هم دارا بودیم، باز هم از عاقبت و سرانجام خود در هراس باشیم، امّا نه به اندازه ای که منجر به یأس و ناامیدیمان گردد. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى‏ رَبِّهِمْ راجِعُونَ». و آن ها كه نهايت كوشش را در انجام طاعات به خرج مى ‏دهند و با اين حال، دل هايشان هراسناك است از اين كه سرانجام به سوى پروردگارشان باز مى‏ گردند. (سوره مؤمنون/آیه60) امام صادق علیه السّلام در روایتی می فرمایند: «قَالَ (لقمانُ) لِابْنِهِ خَفِ اللَّهَ خِيفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَكَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام كَانَ أَبِي يَقُولُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذا». لقمان به پسرش گفت: از خدا بترس، ترسی که اگر عمل نیک ثقلین (جنّ و انس) را هم برای او ببری، تو را حتماً عذاب خواهد کرد و به خداوند امیدوار باش، امیدی که اگر گناهان تمام ثقلین را به درگاهش حاضر کنی، به تو رحم کرده و تو را خواهد بخشید. سپس امام صادق علیه السّلام فرمودند: پدرم زیاد می فرمودند که: هیچ بنده مؤمنی نیست مگر این که در قلبش دو نور وجود دارد: نور ترس و نور امید؛ که اگر هر دو را وزن کنند هیچ کدام بر دیگری زیاده و نقصی ندارد (هر دو یکسان هستند). [38]

درمان تکبّر به اصل و نسب

در این دنیای زود گذر، گاهی انسان هایی پیدا می شوند که به مفاخر دنیایی و یا حتّی اخروی پدران و بستگانشان تکیه کرده و دچار بادِ کِبر و خود بزرگ بینی نسبت به بندگان خدا می شوند. مثلاً می گوید: من از نوادگان فلان شاه قاجارم و ما خانواده ای اصیل هستیم و یا حتّی خدای نکرده عدّه ای به سیادت خود فخر می فروشند و به جهت سیادتشان خود را برتر از دیگران می پندارند و غافل از آن که اجداد مطهّرشان خود متواضع ترین افراد بودند و پیوسته امر به تواضع می نمودند و ملاک برتری افراد را تقوای الهی می دانستند، به حکم قرآن کریم که می فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ». اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ ها و قبيله ‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اين ها ملاك امتياز نيست،) گرامى‏ ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست، خداوند دانا و آگاه است! (سوره حجرات/آیه13) امام باقر علیه السّلام خطاب به شیعیان فرمودند: «وَ اعمَلُوا صالِحاً يا شيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ فَإنَّهُ لَيسَ‏ بَينَنا وَ بَينَ‏ اللّهِ‏ قرابَةٌ، وَ لا لَنا عَلَى اللّهِ حُجًّةٌ، وَ لا يُتَقَرَّبُ إليهِ إلّا بِالطّاعَةِ، فَمَن كانَ مُطيعاً نَفَعَتهُ ولايَتُنا، وَ مَن كانَ عاصِياً لِلّهِ لَم تَنفَعهُ ولايَتُنا». و عمل صالح انجام دهید ای شیعیان آل محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، پس به درستی که بین ما و خداوند پیوند خویشاوندی وجود ندارد و برای ما بر خدا حجّت و دلیلی نیست، و نمی توان به خداوند تقرّب جست و نزدیک شد مگر به سبب اطاعت از خدای متعال، پس هر کس مطیع خدا باشد، ولایت ما به او نفع می رساند و هر کس از خدا نافرمانی کند و عصیان ورزد، ولایت ما سودی برایش نخواهد داشت.[39]

این قسم تکبّر، در واقع تکبّر به داشته ها و کمال دیگری است و به قول معروف: پدر فاضل،از فضل پدر تو را چه حاصل؟! به فرموده خدا و اهل بیت علیهم السّلام-همان طور که روایاتش ذکر شد- برتری انسان به کمالات و داشته های خود انسان است و تازه در آن صورت نیز مجاز به تکبّر نیست و در همه حال تکبّر منجر به سقوط انسان از تعالی و پیشرفت خواهد شد. چه بسیار انسان هایی که دارای حسب و نسبی بس شریف و ممتاز بودند ولی آن حسب و نسب برایشان تقرّبی حاصل نکرد چون خودشان از فضیلت ها عاری بودند کما این که جعفر فرزند امام هادی علیه السّلام، برادر امام حسن عسکری علیه السّلام و عموی امام عصر سلام الله علیه بود ولی در تاریخ می خوانیم که به دروغ خود را جانشین حضرت هادی علیه السّلام معرّفی نمود و به انجام برخی از گناهان کبیره شهرت داشت. چه حسب و نسبی بالاتر از آن که فرزند امام و برادر امام و عموی امام باشی، امّا این فضیلت برای تعالی روح او و درجات قرب او به خدای متعال کافی نبود. از طرفی دیگر چه بسیار اشخاصی که در طول تاریخ دارای شرافت نسبی نبودند ولی چنان به درگاه خدا دارای عزّت و مقام شدند که شاید بتوان گفت: بی نظیر بودند. هم چون سلمان فارسی که از خانواده ای کافر بود ولی روح حقیقت جوئی و تشنگیِ او به شناخت حقیقت و کمال یابی، او را به جائی رساند که امام باقر علیه السّلام می فرمایند: «هرگز مگوييد سلمان فارسى و بگوييد سلمان‏ محمّدى‏ كه او مردى است از ما خاندان (از اهل بيت است).[40] شیخ مفید رحمة الله علیه درباره سلمان نقل می کند: «روزی سلمان فارسی که رضوان خدا بر او باد داخل مسجد رسول خدا صلّی الله علیه و آله شد. پس آن حضرت او را بزرگ داشتند و مقدّم نمودند و در صدر مجلس نشاندند، به خاطر بزرگ داشتن حقّ او و احترام پیرمردیش و به جهت اختصاص و نزدیکی که به حضرت محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و خاندان پاک و بزرگوارشان علیهم السّلام داشت. بلافاصله عُمَر داخل مسجد شد و به سلمان نگاه کرد و گفت: این عجمیّ صدر نشین در میان اعراب کیست؟! (با شنیدن این سخن) رسول خدا صلّی الله علیه و آله بالای منبر رفتند و خطبه ای خواندند و فرمودند: مردم از زمان آدم تا به امروز، مانند دندانه های شانه هستند. برای کسانی که عربند هیچ فضیلت و برتری نسبت به غیر اعراب وجود ندارد و برای هیچ سرخ پوستی برتری نسبت به سیاه پوست نیست مگر به وسیله تقوا. سلمان دریایی است که آب آن کشیده نمی شود (تمام نمی گردد) و جواهری است که به پایان نمی رسد. سلمان از ما اهل بیت است. چشمه و آب جوشانی است که حکمت از آن می جوشد و برهان عنایت می کند.[41] در ادامه شیخ مفید می فرماید: «روزی نزد امام صادق علیه السّلام، یاد سلمان و جعفر طیّار شد. در حالتی که امام علیه السّلام تکیه داده بودند. برخی جعفر طیّار را بر سلمان برتری دادند و این در حالی بود که ابوبصیر نیز در آن مجلس حضور داشت. سپس برخی گفتند: سلمان در ابتدا مجوسی بود و بعد از آن اسلام آورد. بعد از (شنیدن) آن حرف، امام صادق علیه السّلام درحالی که عصبانی بودند بلند شدند و نشستند و فرمودند: ای ابابصیر! خداوند او (سلمان) را علوی قرار داد بعد از آن که مجوسی بود و قرشی قرار داد بعد از آن که فارسی بود. پس صلوات و درود خدا بر سلمان باد و همانا از برای جعفر جایگاهی است نزد خداوند که همراه ملائکه در بهشت پرواز می کند... .‏[42]

درمان تکبّر به زیبائی و جمال

همیشه سنّت خدا بر آزمایش و امتحان بوده و خداوند متعال بندگان خود را با امور مختلف می آزماید. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون». آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مى ‏شوند و آزمايش نخواهند شد؟ (سوره عنکبوت/آیه2) و این سنّت الهی تا پایان دنیا ادامه خواهد داشت، همان طور که خدای تعالی می فرماید: «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلا». هرگز براى سنّت خدا تبديل نخواهى يافت، و هرگز براى سنّت الهى تغييرى نمى ‏يابی. (سوره فاطر/آیه43) یکی از آزمایشات خدای متعال حسن جمال و زیبائی صورت است. امّا هر انسانی از این آزمایش خدا سربلند بیرون نمی آید و بسیاری به این لطف خدا غرّه شده و تکبّر می ورزند. غافل از این که این نعمتی است که خدا به او عنایت کرده تا او را بیازماید. همچنین باید بداند که این جمال و زیبائی، مهمان چند ساله اوست و بعد از مدّت کوتاهی با آمدن چین و چروک و شکستی و آثار کهولت سن از میان خواهد رفت و در گور مهمان کرم و مورچه و حشرات زمینی خواهد شد و آن چه از او در دنیا می ماند، آثار او و یادی است که از او بر جا خواهد ماند. چه بسیار همسران زیبا رویی که به جهت نداشتن اخلاق و فضائل انسانی، دچار متارکه شدند و چه زیادند افراد خوش چهره ای که مردم به خاطر سیرت و منش زشت آن ها از ایشان گریزانند و ذرّه ای به ایشان علاقه ندارند، در واقع منفور خدا و خلق خدا هستند و به ناچار دچار انزوا و تنهائیند؛ و در قبر، عمل اوست که با او همراه خواهد بود تا روز قیامت نه چهره ای که خوراک جانوران خاکی شده. باز هم باید بداند که همین چهره و هیبت زیبا، اگر دو روز رسیدگی نشود، از بوی متعفّن و آلودگیش همه گریزان خواهند بود و حتّی خودش هم انزجار پیدا خواهد کرد. به علاوه این که دست بالای دست بسیار است و چه بسیار افرادی که زیبا صورتند و از او زیباتر امّا ذرّه ای تکبّر به خود راه نمی دهند. مثل حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السّلام که در حسن و زیبائی نظیر نداشت ولی در خضوع و خشوع و پاکدامنی سرآمد زمان خود بود و از او به نیکی یاد می شود تا به صبح قیامت.

درمان تکبّر به قدرت

زور بازو و اندام قوی گاهی در انسان های ضعیف النّفس و بی جنبه باعث ایجاد تکبّر و غرور می شود. ولی اگر او به عظمت کائنات و خلقت حضرت حق نگاه کند و بیندیشد که جایگاه او در این کره خاکی کجاست؟ بعد از آن موقعیّت کره زمین را در منظومه شمسی بسنجد و پس از آن موقعیّت منظومه شمسی را در کهکشان راه شیری و سپس جایگاه کهکشان راه شیری را در میان میلیون ها کهکشان دیگر در یک سحابی و پس از آن وضعیّت آن سحابی را در کنار میلیون ها سحابی دیگر و ...، دیگر خواهد فهمید که اگر حکمت بالغه و علم لایتناهی و دیده بینای حق تعالی نبود، در این عظمت هیچ گاه دیده نمی شد و هرگز به حساب نمی آمد. با این وجود خیلی مسخره به نظر می آید که موجودی این چنین خرد و کوچک، در محضر خالق خود و این همه عظمت، گردن فرازی کند و باد به سینه اندازد. همین شخصی که گرفتار کبر و غرور به خاطر قدرت شده است، گاهی با کوچک ترین بهانه ها و ویروسی که به چشم نمی آید چنان دچار بیماری، عجز و ناتوانی می شود که گاهی حتّی قادر نیست موجودات کوچکی همچون پشه را از خود براند -در روایات اسلامی آمده است که خدای متعال نمرود را که با خدا اراده جنگ کرده بود، از طریق پشه ای که از راه بینی او وارد مغزش شده بود، به درک واصل کرد تا همگان بدانند که متکبّران چقدر ضعیف و زبون هستند- و یا گاهی اوقات در عین سلامتی از پس مگسی بر نمی آید، چنان چه قرآن کریم می فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوب». اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا مى‏ خوانيد، هرگز نمى ‏توانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند! و هر گاه مگس چيزى از آن ها بربايد، نمى ‏توانند آن را باز پس گيرند! هم اين طلب‏ كنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان (هم اين عابدان، و هم آن معبودان). (سوره حج/آیه73)

به علاوه این که هر قدر هم قدرت داشته باشد، بیش از حیواناتی مثل فیل و گاو و الاغ و ... قدرت ندارد، پس این چه افتخاری است که او را با حیوانات هم صفت و مقایسه می کند.

تکبّر به ثروت و مقام و کثرت یار و رفیق

ثروت و مقام و زیادی مرید و رفیق گاهی منجرّ به مستی انسان می شود و در آن لحظه است که شیطان از فرصت استفاده نموده بر گرده او سوار می شود و او را تا قعر جهنّم می کشاند. امّا بیچاره، سرخوش و مست و غافل از این که تمام این ثروت و پست و اعوان و انصار، داده های خداست، آن هم به جهت امتحان و آزمایش و همان طور که داده، به راحتی می تواند پس بگیرد. چه بسیار اهل ثروت و مقام و اعوانی که این بیچاره در مقابل آن ها هیچ هم به حساب نمی آید ولی سرانجامشان برای او و آیندگان درس عبرت شد. همچون نمرود ها و فرعون ها و قارون ها. قارونی که به شهادت تاریخ از بستگان و خویشان حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام بود و دارای ثروتی شد که کلیدهای خزائن ثروتش را بر روی هفتاد شتر بار کرده و جابه جا می کردند. خدای متعال در قرآن کریم درباره قارون این گونه می فرماید: «إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِين». قارون از قوم موسى بود، امّا بر آنان ستم كرد ما آن قدر از گنج ها به او داده بوديم كه حمل كليد هاى آن براى يك گروه زورمند مشكل بود! (به خاطر آوريد) هنگامى را كه قومش به او گفتند: «اين همه شادى مغرورانه مكن، كه خداوند شادى‏ كنندگان مغرور را دوست نمى‏دارد! (سوره قصص/آیه76) و در جای دیگر می فرماید: «فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ». (روزى قارون) با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آن ها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! به راستى كه او بهره عظيمى دارد. (سوره قصص/آیه79) در تفسیر نمونه آمده است: «تعبير به" فى زينته" گوياى اين حقيقت است كه او تمام توان و قدرت خود را به كار گرفت تا آخرين زينت و بالاترين ثروت خود را به نمايش بگذارد و ناگفته پيدا است كه مردى با اين ثروت چه ‏ها مى‏تواند انجام دهد؟! در تواريخ داستان ها، يا افسانه ‏هاى زيادى در اين زمينه نقل شده است، بعضى نوشته‏ اند: قارون با يك جمعيت چهار هزار نفرى در ميان بنى اسرائيل رژه رفت، در حالى كه چهار هزار نفر بر اسب هاى گران قيمت با پوشش هاى سرخ، سوار بودند. كنيزان سپيدروى با خود آورد كه بر زين ‏هايى طلايى كه بر استرهاى سفيدرنگ قرار داشت سوار بودند، لباس هايشان سرخ، و همه غرق زينت‏آلات طلا! بعضى عدد نفرات او را هفتاد هزار نوشته‏ اند و مسائل ديگرى از اين قبيل».[43] امّا همین قارون به جهت تکبّر و غرور خود مورد نفرین حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام قرار گرفت و مبتلا به عذاب خدا شد و با تمام مال و ثروت رؤیائی خویش به دل زمین فرو رفت. پس نتیجه غرور و تکبّر به ثروت و پست و اطرافیان چیزی جز غضب خدا و سرنگونی نخواهد بود.

ختم کلام

صحبت درباره تواضع و تکبّر به درازا کشید، ولی این اطاله کلام بدون دلیل نبود و بسته به اهمیّت موضوع سعی شد در رابطه با تواضع و علائم آن و راه های تحصیلش و در مقابل، تکبّر و درجات و منشأ آن و راه های پرهیز و علاج این بیماری تا حدودی که ان شاء الله مثمر ثمر باشد، بحث کنیم تا به امید خدا به برکت آیات و روایات موجود در آن، از مطالعه این مختصر، نتیجه عملی نیز عائد عزیزان گردد. ان شاء الله در جزوه بعدی به بررسی ادامه خطبه متّقین و مباحث مربوط به آن می پردازیم.

پی نوشتها:

[1] الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى) ص 167.

[2] مصباح الشريعة ص 72.

[3] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 122.

[4] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ص 224.

[5] عدة الداعي و نجاح الساعي ص 177.

[6] عدة الداعي و نجاح الساعي ص 178.

[7] عدة الداعي و نجاح الساعي ص 178.

[8] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 122.

[9] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 123.

[10] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 124.

[11] الخصال ج ‏2 ص 433.

[12] مجموعة ورام ج ‏1 ص 201.

[13] مجموعة ورام ج ‏1 ص 200.

[14] الأمالي (للطوسي) ص 590.

[15] مكارم الأخلاق ص 469.

[16] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ص 225.

[17] الوافي ج ‏26 ص 285.

[18] مجموعة ورام ج ‏2 ص 121.

[19] جامع الأخبار(للشعيري) ص 140.

[20] معدن الجواهر و رياضة الخواطر ص 49.

[21] عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ج ‏1 ص 359.

[22] عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ج ‏1 ص 360.

[23] مجموعة ورام ج ‏1 ص 198.

[24] مجموعة ورام ج ‏1 ص 198.

[25] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص 310.

[26] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج ‏2 ص 132.

[27] عدة الداعي و نجاح الساعي ص 178.

[28] کتاب الاخلاق –سیّد عبدالله شبّر- (ترجمه محمّدرضا جباران) ص 291.

[29] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 123.

[30] مواعظ امامان عليهم السّلام ( ترجمه جلد 75 بحار الأنوار) ص 279.

[31] عیون اخبار الرّضا علیه السّلام ج 2 ص 184.

[32] معراج السّعادة ص 294.

[33] معراج السّعادة ص 287.

[34] تفسير القمي ج ‏2 ص 146.

[35] مصباح الشريعة ص 16.

[36] الخصال ج ‏2 ص 433.

[37] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج ‏95 ص 225.

[38] وسائل الشيعة ج ‏15 ص 216.

[39] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج ‏3 ص 502.

[40] روضة الواعظين / ترجمه مهدوى دامغانى ص 458.

[41] الإختصاص ص 341.

[42] الإختصاص ص 341.

[43] تفسیر نمونه ج 16 ص 164.


دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
نویسنده: مسلم زکی زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: