کد مطلب: ۴۲۶
تعداد بازدید: ۴۷۶۱
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۰:۱۰
درسنامه شماره 12
قرآن مجيد حلم را از صفات خدای متعال دانسته و ازانبیاءِ خدا به عنوان انسان ‏هايى حليم ياد می کند و همه این ها برای آن است كه انسان از پروردگار خویش و اولیاء او درس بردباری آموخته و بدین واسطه خود را متخلّق به اخلاق الهی گرداند.

PDF

اهل تقوا، اهل حِلْم و بردباری

به مدد حضرت حق و عنایات مولایمان امیرالمؤمنین علی علیه السّلام، در جزوه قبل فرازهایی از کلام امام علیه السّلام درباره برنامه شبانه اهل تقوا را که به اختصار شامل شب زنده داری در نماز و تلاوت قرآن بود، به پایان رساندیم و اینک در ادامه خطبه شیوای علی علیه السّلام، به مبحث جدیدی با موضوع «برنامه اهل تقوا در روز» وارد شده و از اقیانوس بی کران علوم علوی بهره مند می گردیم.

برنامه اهل تقوا در روز

«وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِيَاءُ». و امّا در روز بردباران، عالمان، نیکوکارانِ با تقوا هستند.

ایشان اهل حلم و علم و برّ و تقوا هستند و این که امام علیه السّلام اهل تقوا را در طول روز متّصف به این صفات بیان فرموده اند بدان معنی نیست که ایشان تنها در طول روز این گونه اند بلکه در واقع روز صحنه بروز و ظهور این صفات است همان طور که شب خلوت و محفل انسی است برای مناجات با خدای متعال.

اهل تقوا، اهل حِلْم و بردباری

درباره ماهیت «حلم و بردباری» مرحوم ملّا احمد نراقی در معراج السّعاده می گوید: «بدان كه: ضد غضب، "حلم" است، كه عبارت است از اطمينان نفس، به حيثى كه قوّه‏ غضب به آسانى او را حركت ندهد و مكاره روزگار او را به زودى مضطرب نگرداند».[1] به عبارت ساده تر، حلم صفتی است که صاحب آن به خاطر این ویژگی غضبناک نمی شود مگر به خاطر خدا و حالت اضطراب و تشویش خاطرِ حاصل از غضب در او پدیدار نمی گردد.

«کظم غیظ» نیز ضدّ صفت غضب است ولی با حلم تفاوت دارد. ملّا احمد نراقی در این باره می گوید: «كظم غيظ، كه عبارت است از: فرو بردن خشم، و خود را در حالت غضب نگاه داشتن، اگر چه حلم نيست و ليكن آن نيز ضديّت با غضب دارد كه نمى ‏گذارد آثار غضب ظهور نمايد».[2] در واقع انسان حلیم زود غضب نمی کند و کسی که کظم غیظ نموده و خشم خود را فرو می برد، غضبناک شده ولی به خاطر غضبی که دارد از دایره عقل و شرع خارج نشده و به جهت خشم خود عکس العمل ناروایی انجام نمی دهد.

در برخی از شروح نهج البلاغه در توضیح صفت حلم آمده است: «حلم همان آرامش نفس است به طوری که خشم و غضب به آسانی او را به حرکت در نیاورد و امور ناپسند به سرعت او را پریشان نسازد، پس حلم ضدّ غضب است و حلم پس از علم از شریف ترین کمالات نفسانی است و به همین جهت است که هر گاه از علم سؤال می شود و یا مورد مدح و ستایش قرار می گیرد، با حلم مقارن و همراه می شود، رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: اللّهُمَّ أغْنِنِى بِالعِلْمِ وَ زَيِّني بِالْحِلْمِ، یعنی: خدایا! مرا به سبب علم بی نیاز کن و با حلم زینت نما».[3]

در هر صورت هر دو صفت (حلم و کظم غیظ) با خشم و غضب در مقابله بوده و از صفات نیک و پسندیده محسوب می گردند.

دستور به حِلْم در قرآن

قرآن مجيد حلم را از صفات خدای متعال دانسته و ازانبیاءِ خدا به عنوان انسان ‏هايى حليم ياد می کند و همه این ها برای آن است كه انسان از پروردگار خویش و اولیاء او درس بردباری آموخته و بدین واسطه خود را متخلّق به اخلاق الهی گرداند. مِن جمله آیاتی که در آن ها خدای متعال خود را حلیم معرّفی می فرماید این آیات است:

«وَ اللهُ غفورٌ حلیمٌ». و خداوند، آمرزنده و بردبار است.[4]

«وَ اللهُ غنیّ ٌحلیمٌ». و خداوند بی نیاز و بردبار است.[5]

«وَ اللهُ علیمٌ حلیمٌ». و خداوند دانا و بردبار است.[6]

«وَ اللهُ شکورٌ حلیمٌ». و خداوند شكرگزار و بردبار است.[7]

خدای متعال حلیم است یعنی در برابر عصیان و نافرمانی بندگان از فرامین پروردگارشان، شتاب زده عمل ننموده و در عقوبت ایشان تعجیل نمی نماید و همیشه برای بندگان خود درب توبه و راه بازگشت را باز نموده است.

خدای متعال در قرآن کریم در بیان رفتار حلیمانه مقابل کردار ناپسند دیگران می فرماید: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ».‏ بدى را به بهترين راه و روش دفع كن (و پاسخ بدى را به نيكى ده) ما به آن چه توصيف مى ‏كنند آگاه تريم‏.[8] و در جای دیگری می فرماید: «وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ». هرگز نيكى و بدى يكسان نيست؛ بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است.[9]

از آیه بالا آشکار می شود که نتیجه حلم پیشه کردن و بردباری در مقابل رفتار نابخردانه دیگران آن است که دشمنی ها مبدّل به دوستی می گردد، البته این قاعده استثناء هم دارد، گاهی اوقات خباثت نفس گروهی به جائی می رسد که در مقابل حلم و بردباری دیگران سوء استفاده نموده و به بد رفتاری خود ادامه می دهند. امّا طبق فرمایش قرآن، قاعده اولیّه آن است که این حلم و بردباری در برطرف شدن دشمنی و رفع کدورت، مفید و موثّر واقع شود. به عنوان نمونه جریانی از حلمِ پیشوای دوّم، امام حسن مجتبی علیه السّلام در تاریخ نقل شده است که شاهد خوبی بر این آیه شریفه می باشد:

روزی مردی شامی امام حسن علیه السّلام را در حالی که سواره بودند مشاهده کرد، پس شروع کرد به لعن و نفرین امام علیه السّلام، ولی حضرت مجتبی علیه السّلام پاسخ او را ندادند. پس از ساکت شدن او، امام علیه السّلام با چهره ای خندان رو به او کرده سلام نمودند و فرمودند: «ای پیرمرد! به گمانم در این شهر غریب هستی و شاید سوء تفاهمی شده و اشتباهی رخ داده، اگر از ما رضایت بخواهی رضایت می دهیم، اگر از ما درخواستی بنمایی به تو عطا خواهیم کرد، اگر از ما راهنمائی بخواهی راهنمائیت می کنیم، اگر از ما مرکب بخواهی به تو مرکب می دهیم، اگر گرسنه ای غذایت می دهیم، اگر برهنه باشی به تو لباس می دهیم، اگر نیازمندی بی نیازت می کنیم، اگر رانده شده ای پناهت می دهیم و اگر از برای تو حاجتی باشد روایش می نمائیم. اگر مرکب خود را به سوی ما حرکت دهی و مهمان ما باشی تا زمانی که برگردی برایت بهتر و سودمندتر خواهد بود، زیرا که ما مهمان خانه ای وسیع، مقام و منزلتی رفیع و اموالی فراوان داریم». زمانی که آن مرد شامی سخنان امام علیه السّلام را شنید، گریست و عرض کرد: شهادت می دهم که خلیفه خدا در زمین تو هستی و خدا بهتر می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد. تا به حال نزد من، تو و پدرت دشمن ترین خلق خدا بودید امّا الآن محبوب ترین آفریده خدا هستید. مرد شامی این را گفت و مرکبش را به سوی خانه امام مجتبی علیه السّلام حرکت داد و تا زمانی که در مدینه بود مهمان امام حسن علیه السّلام بود و از معتقدان به محبّت خاندان عصمت علیهم السّلام گردید.[10]

این نوع برخورد از حضرت مجتبی علیه السّلام مصداق واقعی این آیه شریفه است که می فرماید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً». و بندگان (واقعى خداى) رحمان كسانى‏ اند كه بر (روى) زمين با آرامش و فروتنى راه مى روند، و چون نادانان آن ها را (به گفتار ناروا) طرف خطاب قرار دهند آن ها سلام (سخنى مسالمت ‏آميز و دور از خشونت) گويند.[11] در تفسیر المیزان در شرح آیه شریفه آمده است: « (آیه شریفه علاوه بر صفت تواضع) صفت دوّمى كه براى مؤمنين آورده اين است كه، چون از جاهلان حركات زشتى مشاهده مى‏ كنند و يا سخنانى زشت و ناشى از جهل مى ‏شنوند، پاسخى سالم مى ‏دهند، و به سخنى سالم و خالى از لغو و گناه جواب مى ‏گويند، شاهد اين كه كلمه "سلام" به اين معنا است آيه‏" لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً * إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً- در آن (باغ هاى بهشتى) نه لغو و بيهوده ‏اى مى ‏شنوند نه سخنان گناه آلود * تنها چيزى كه مى ‏شنوند سلام است سلام"[12] مى ‏باشد، پس حاصل و برگشت معناى اين كلمه به اين است كه: بندگان رحمان، جهل جاهلان را با جهل مقابله نمى‏ كنند و اين صفت، صفت عباد رحمان در روز است كه در ميان مردمند».[13]

امّا لازم است بدانیم که این گونه نیست که هر کسی به راحتی در برابر رفتارهای ناپسند بردبار باشد. بلکه گروه خاصی در این راستا پیروز خواهند بود. قرآن در این باره می فرماید:«وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ‏». امّا جز كسانى كه داراى صبر و استقامتند به اين مقام نمى ‏رسند، و جز كسانى كه بهره عظيمى (از ايمان و تقوا) دارند به آن نايل نمى ‏گردند. [14]

در ذیل این آیه شریفه و در بیان رابطه صبر با حلم در تفسیر اطیب البیان آمده است: «صبر قوّه تحمّل مشاقّ (سختی ها) است و در هر موردى اسمى دارد، مثلاً در مقابل اعداءِ دين در امر جهاد، شجاعت است؛ در باب ترك هواهاى نفسانى و لذائذ معاصى، تقوى است؛ در باب زخارف (دارائی های) دنيوى، زهد است و در اجتناب از اموال شبهه‏ ناك و حرام، ورع است و در اين مورد حلم است كه هر چه ناملايم از دشمنان ببيند از ميدان در نرود و غيظ و غضب او را نگيرد و با كمال ملايمت با آن ها رفتار كند».[15]

ابراهیم، قهرمانِ حِلْم و بردباری

یکی از فضائل و افتخارات پیامبر خدا حضرت ابراهیم خلیل الله این است که خدای متعال در مدح و توصیف ایشان، به مقام حلم او اشاره نموده و می فرماید: «... إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ».‏ به يقين، ابراهيم مهربان و بردبار بود.[16] در تفسیر مجمع البیان آمده است: «گويند: حلم ابراهيم به حدّى بود كه شخصى او را آزار و شماتت نمود. ابراهيم‏ در پاسخ او گفت: خدا تو را هدايت كند. ابن عبّاس می گوید: حليم به معناى بزرگ است و در اصل حليم به كسى گويند كه بر آزار مردم شكيبا باشد و از خطا و گناهشان در گذرد».[17]

ابراهیم علیه السّلام به قدری حلیم و بردبار بود که وقتی فرستادگان خدا برای عذاب قوم لوط نازل شدند و این خبر را به او دادند، حضرت ابراهیم علیه السّلام به امید نجات آن ها و به جهت تقاضای مهلتی دوباره از خدای تعالی برای آن قوم گناه کار، به بحث و گفتگو با ملائکه عذاب پرداخت. جالب این جاست که قرآن کریم از این بحث و گفتگوی حضرت ابراهیم با ملائکه با عبارت "مجادله" یاد نموده و فرموده است: «فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى‏ يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ». هنگامى كه ترس ابراهيم فرو نشست، و بشارت (فرزند) به او رسيد، درباره قوم لوط با ما مجادله مى ‏كرد.[18] امّا مجادله او از سر تسلیم نشدن در برابر فرمان خدا نبود بلکه به فرموده قرآن: «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ». ابراهيم، بردبار و دلسوز و بازگشت ‏كننده (به سوى خدا) بود.[19] ‏یعنی: آن جناب بدين جهت در باره آن قوم مجادله كرد كه پيغمبرى حليم و پر حوصله بود و در نزول عذاب بر مردم ستمكار عجله نمى ‏كرد، اميدوار بود كه توفيق الهى شامل حال آنان شده، اصلاح شوند.[20]

در برخی از تفاسیر آمده است: برای ابراهیم علیه السّلام روشن نبود كه فرمان عذاب به طور قطع از ناحيه خداوند صادر شده، بلكه اين احتمال را مى ‏داد كه هنوز روزنه اميدى براى نجات اين قوم باقى است، و احتمال بيدار شدن در باره آن ها مى‏ رود، و به همين دليل هنوز جايى براى شفاعت وجود دارد، لذا خواستار تأخير اين مجازات و كيفر بود، چرا كه او حليم و بردبار، و نيز بسيار مهربان بود و نيز در همه جا به خدا رجوع مى ‏كرد.[21]

امّا از آن جائی که آن قوم بد کردار تمام راه های نجات را به روی خود بسته و تصمیم به بازگشت از گناه خود نداشتند، فرمان خدا در حقّشان حتمی شده بود و به همین جهت دستور آمد: «يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ». * اى ابراهيم! از اين (درخواست) صرف نظر كن، كه فرمان پروردگارت فرا رسيده؛ و بطور قطع عذاب (الهى) به سراغ آن ها مى ‏آيد؛ و برگشت ندارد![22]

بردبارترین پیغمبر خدا

در جنگ اُحُد که طبق نقل تاریخ، سپاه اسلام به جهت اشتباه گروهی از مسلمین، لطمات فراوانی خورد و بزرگانی هم چون حمزه سیّد الشّهداء به شهادت رسیدند، برای مدّتی اطراف رسول خدا صلّی الله علیه و آله خلوت شد و گروهی از مسلمانان پا به فرار گذارده و رسول خدا صلّی الله علیه و آله را تنها گذاشتند. بنا بر نقل تاریخ به جز امیر المؤمنین علیه السّلام و عدّه قلیلی که عدد آن ها از تعداد انگشتان یک دست هم تجاوز نمی کرد، کسی کنار پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله نماند. لذا وجود نازنین رسول خدا و علی علیهما السّلام آماج حملات دشمن گردیده و پیکر مبارکشان جراحات فراوانی برداشت. به طوری که با یکی از ادوات جنگی به صورت مبارک و ملکوتی رسول الله صلّی الله علیه و آله ضربه ای وارد آمد که آن بزرگوار از بالای مرکب روی زمین افتادند و دندان مبارکشان شکست (و برخی نقل می کنند که با سنگ به دهان مبارک حضرت زدند که دندان ایشان را شکست و لب مبارکشان را پاره نمود)، سپس در حالی که خون بر چهره مبارکشان جاری بود با دست خود خون چهره را کنار زده و به درگاه خدا عرضه داشتند: «اللَّهُمَ‏ اهْدِ قَوْمِي‏ فَإِنَّهُمْ‏ لَا يَعْلَمُونَ». خدایا! قوم مرا هدایت فرما چراکه ایشان جاهلند.[23]

حلم و بردباری تا به کجا؟!! در حالی که کفّار و مشرکین مکّه قصد جان ایشان را نموده اند و با عناد و کینه فراوان به بدن مبارکش جراحت وارد می سازند، او از ایشان تعبیر به «قوم من» نموده و برای هدایتشان دعا می نماید و به درگاه خدا برایشان عذر می آورد که: ایشان علم ندارند و جاهلند و از سَرِ جهالت با من به مقابله می پردازند. لذا در قرآن کریم، خدای تعالی آن بزرگوار را مورد خطاب قرار داده و می فرماید که تو جان خود را برای هدایت مردم و دلسوزی برایشان به خطر می اندازی. در سوره شعراء می فرماید: «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ».‏ گويى مى‏ خواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى به خاطر اين كه آن ها ايمان نمى ‏آورند.[24]

آری پیغمبری را که خدا بر مبنای رحمت مبعوث نموده است -«وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ».‏ و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.[25]- آن چنان به زیور حلم آراسته که در مقابل آزار و اذیّت ها، دشمنی ها و کارشکنی های افراد بی ایمان، آرزوی هدایت ایشان را می نماید و در این مسیر آن قدر دل سوز است که برای گمراهیشان غصه می خورد تا به جائی که خدای تعالی به او متذکّر می شود که جان خود را به خطر انداختی. و این چنین بود که پروردگار متعال در شأن آن بزرگوار فرمود: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»‏. به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده مى ‏شدند.[26] همچنین مى فرمايد: «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ‏». و تو اخلاق عظيم و برجسته‏ اى دارى.[27]

خطاب به مسلمین جهان

حال نباید از این نکته غافل بود که: هان ای مسلمین جهان! این پیغمبر شماست که در تمام صفات الهی و مِن جمله حلم و بردباری، سرآمد انبیاء خدا است، و چون قرآن کریم -به حکم آیه شریفه: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً». يقيناً براى شما در [روش و رفتار] پيامبر خدا الگوى نيكويى است براى كسى كه همواره به خدا و روز قيامت اميد دارد؛ و خدا را بسيار ياد مى ‏كند.[28]- وجود مقدّسش را به عنوان اسوه و الگو برای تابعینش قرار داده، پس مسئولیّت امّت مسلمان بیش از هر امّت دیگری است و مسلمین باید در تمام صفات محموده و همچنین درحلم و بردباری سرآمد دیگر امّت ها و اقوام باشند؛ که به فرموده قرآن همین عامل جذب دیگران به دین مبین اسلام خواهد بود. امّا هر گاه مسلمین در هر گرایش و مذهبی، به این سنّت رسول خدا صلّی الله علیه و آله عمل ننمودند و در برابر اختلاف عقیده و سلیقه خود با دیگران، موضع تهاجمی و افراطی گرفتند و موازین عقلی و فطری بشر را زیر پا گذاردند، نتیجه چیزی جز إعراض جوامع بشری و دل های تشنه و طالب حقیقت از شریعت اسلام نبوده است. در جامعه امروز نیز این نقش مخرّب را فرقه ضالّه و دست ساخته استعمار پیرِ انگلستان، یعنی وهّابیّت و گروه های تکفیری ایفا می کنند که نتیجه آن انزوای اسلام عزیز در برخی از کشورهای دنیا است که سلفی ها را نماد اسلام و شریعت پاک پیغمبر رحمت می دانند. منطق ایشان به جای گفتگو و کرسی های آزاد اندیشی، تجاوز به سرزمین های مسلمین و ادیان دیگر و هتک حرمت نوامیس و نفوس انسان هاست. آن ها هر آئین و مذهبی غیر از مسلک خودشان را محکوم به نابودی و تابعین آن را مستحقّ مرگ دانسته و به صغیر و کبیر آن ها رحم نمی کنند؛ و در مسیر شیطانی خود فریاد «لا اله الّا الله و محمّد رسول الله» سر داده و خلاف دستور خدا و رسول او عمل می نمایند.

فضیلت حِلْم و بردباری در روایات

بهترین اخلاق در دنیا و آخرت

از آن چه گذشت دانستیم که وظیفه انسان مؤمن متّقی در برابر بدی دیگران نسبت به او، حلم است. یعنی شتاب زده و بر خلاف عقل و شرع عمل نکردن، گذشته از آن بر مبنای قرآن که فرمود: «إدفعْ بِالَّتی هِیَ أحسَنُ» بدی را با نیکی دفع کن (و پاسخ بده)، بردباری و عکس العملی که زیبنده مؤمنین و متّقین است، خوبی نمودن در برابر بدی هاست. رسول خدا صلّی الله علیه و آله می فرمایند: «أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ خَلَائِقِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ الْعَفْوِ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَكَ‏». آیا به شما از بهترین اخلاق های دنیا و آخرت خبر ندهم؟ (بهترین اخلاق های دنیا و آخرت عبارتند از:) 1-بخشیدن کسی که به تو ظلم کرده است 2-وصل شدن با کسی که با تو قطع رابطه نموده است 3-نیکی نمودن به کسی که به تو بدی کرده است 4-و عطا کردن به کسی که تو را محروم ساخته است.[29]

آری عمل نمودن به مضمون این حدیث، تحقّق این آیه شریفه است که فرمود: «إدفعْ بِالَّتی هِیَ أحسَنُ» بدی را با نیکی دفع کن. این گونه است که اهل تقوا در لسان قرآن و کلام امیر المؤمنین علیه السّلام مورد مدح و ستایش قرار می گیرند؛ ممدوح خدا و اولیاء خدا شدن مقامی است که مجاهده فراوانی می خواهد. اجراء این کلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله در زندگی روزانه که آکنده از سوء رفتارهایی است که پیوسته انسان با آن ها برخورد پیدا می کند، تلاش بسیار و صفای قلب فراوان می طلبد.

حِلْم شرط قبولی و کمال عبادت

از حضرت رضا علیه السّلام منقول است که فرمودند: «لَا يَكُونُ الرَّجُلُ عَابِداً حَتَّى يَكُونَ حَلِيماً وَ إِنَّ الرَّجُلَ كَانَ إِذَا تَعَبَّدَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ لَمْ يُعَدَّ عَابِداً حَتَّى يَصْمُتَ قَبْلَ ذَلِكَ عَشْرَ سِنِينَ».‏ انسان عابد نخواهد شد تا این که حلیم و بردبار شود و در بنی اسرائیل کسی که اهل عبادت بود عابد محسوب نمی گشت تا این که قبل از آن ده سال سکوت اختیار می نمود.[30]

در شرح این حدیث شریف علّامه مجلسی رحمة الله علیه در بحارالانوار می نویسد: «وَ يَدُلُّ الْحَديثُ عَلَى اشْتِراطِ قَبُولِ العِبادَةِ وَ كَمالِها بِالْحِلْمِ ... این حدیث دلالت می کند بر این که قبول عبادت و کمال آن مشروط به حلم است، چون انسان بی خرد (در برابر بدی) به امور زشتی هم چون فحش و ناسزا و کتک زدن و اذیت و آزار بلکه جراحت و قتل مبادرت می ورزد و تمام این ها باعث فساد عبادت می شود، چراکه خداوند تعالی عبادت را تنها از متّقین قبول می فرماید (اشاره به آیه 27 سوره مائده: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»)‏ ... و چون سکوت از سخنان بی معنی غالباً از لوازم حلم است به همین جهت حضرت آن (صمت) را در ادامه بیان فرمودند و به همین خاطر نبیّ اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرمایند: "إذا غَضِبَ أَحَدُكُمْ فَلْيَسْكُتْ" هرگاه فردی از شما غضب کرد پس باید ساکت باشد».[31]

انسان حلیم، محبوب و مورد رضای خدا

از امام باقر علیه السّلام روایت شده است که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ الْحَيِيَّ الْحَلِيمَ». خداوند عزّ و جلّ انسان با حیاءِ حلیم را دوست می دارد.[32] به عبارت دیگر انسان حلیم به واسطه این صفت الهی محبوب خدا خواهد شد. جابر نقل می کند که روزی امیر المؤمنین علی علیه السّلام مردی را مشاهده کردند که به قنبر دشنام می دهد و قنبر نیز تصمیم دارد پاسخ او را بدهد. پس حضرت او را صدا زده و فرمودند: «مَهْلًا يَا قَنْبَرُ دَعْ شَاتِمَكَ مُهَاناً تُرْضِ الرَّحْمَنَ وَ تُسْخِطِ الشَّيْطَانَ وَ تُعَاقِبْ عَدُوَّكَ فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَرْضَى‏ الْمُؤْمِنُ‏ رَبَّهُ‏ بِمِثْلِ‏ الْحِلْمِ‏ وَ لَا أَسْخَطَ الشَّيْطَانَ بِمِثْلِ الصَّمْتِ وَ لَا عُوقِبَ الْأَحْمَقُ بِمِثْلِ السُّكُوتِ عَنْهُ». ای قنبر آرام باش؛ دشنام دهنده خود را از روی بی اعتنائی و کوچک شمردن رها کن تا خدای رحمان را راضی کنی و شیطان را خشمگین نموده و دشمنت را عقوبت نمائی (چراکه سکوت و بی محلّی در چنین موضعی خود بالاترین عقوبت است)، قسم به کسی که دانه را شکافت و انسان را خلق کرد مؤمن با هیچ چیزی مانند حلم پروردگارش را راضی نمی کند و با هیچ وسیله ای همچون صمت (سکوت) شیطان را عصبانی نمی نماید و شخص احمق با هیچ چیز مثل سکوت عقوبت نمی شود.[33]

حِلْم، یار و مددکار انسان

امام صادق علیه السّلام می فرمایند: «كَفَى بِالْحِلْمِ نَاصِراً». در نصرت و یاری، حلم کفایت می کند.[34]

علّامه مجلسی در توضیح این عبارت می گوید: «چراکه به سبب حلم و بردباری خصومت ها برطرف شده و دشمن تبدیل به دوست و محبّ می شود و این خود به تنهائی بهترین نصرت هاست به علاوه این که شخص حلیم نزد مردم محبوب است و ایشان به خاطر علاقه ای که به او دارند، در برابر دشمنانش او را یاری نموده و به او در سختی ها کمک می نمایند».[35] دلیل این کلام امام علیه السّلام آیه ای از قرآن کریم است که پیش تر از آن سخن به میان آمد: «وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ». هرگز نيكى و بدى يكسان نيست؛ بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است.[36] امام علی علیه السّلام درباره نصرتِ حلم می فرمایند: «أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ». اوّلین ثمره و عوضی که انسان حلیم از حلم خود به دست می آورد این است که مردم در برابر جاهل، او (حلیم) را یاری می کنند.‏[37]

یا حلیم باش و یا متحلِّم

مولا امیر المؤمنین علی علیه السّلام می فرمایند: «إِنْ‏ لَمْ‏ تَكُنْ‏ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَصِيرَ مِنْهُمْ». اگر حلیم و بردبار نیستی پس خود را به حلم بزن (خود را وادار به حلم کن) که چه بسا کسی که تشبّه به قومی پیدا کرد، نزدیک است که از ایشان گردد.[38]

در واقع در این روایت مولا علی علیه السّلام سفارش به تمرین حلم و بردباری می نمایند. به قدری حلم در کمال نفس انسان نقش آفرینی می کند که یا باید در مرحله نخست انسان حلیم باشد و یا این که آن قدر حلم را تمرین کند و مأیوس نگردد تا به مدد حضرت حق و تلاش های پی در پی خود، ملکه حلم در وجودش ثبوت پیدا کند چراکه به فرموده قرآن کریم: «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏ * وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى‏». و اين كه براى انسان بهره ‏اى جز سعى و كوشش او نيست * و اين كه تلاش او به زودى ديده مى ‏شود.[39] مولایمان علی علیه السّلام فرمودند: «مَنْ‏ تَحَلَّمَ‏ حَلُمَ». هر کس خود را به حلم زد (تمرین حلم ورزیدن نمود) حلیم خواهد شد.[40]

نکته مهمّ

امام علیه السّلام در بیان صفات متّقین در طول روز، ابتدا از حلم آغاز نموده و پس از آن صفات دیگر را بیان می دارند؛ این تقدّمِ صفت حلم بر سایر صفات خود بیان گر این نکته است که رعایت بردباری در طول روز، پیش نیاز صفات دیگری است که در ادامه کلام امام علیه السّلام خواهد آمد. یعنی صفات بعدی که بیان باشد از: علم و برّ (نیکوئی) و تقوا (و ترس از خدا)، به برکت حلم برای انسان متّقی حاصل می شود و کسی که از حلم و بردباری کافی برخوردار نباشد، از تحصیل سایر ملکات فاضله اخلاقی محروم خواهد شد؛ چنان چه رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: «وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا جُمِعَ شَيْ‏ءٌ إِلَى شَيْ‏ءٍ أَفْضَلُ مِنْ حِلْمٍ إِلَى عِلْمٍ». قسم به آن کسی که جانم به دست اوست، هیچ چیزی با چیز دیگر جمع نشده است که با فضیلت تر از (جمع شدنِ) حلم با علم باشد.[41] همچنین حضرت صادق علیه السّلام می فرمایند: «عَلَيْكَ‏ بِالْحِلْمِ‏ فَإِنَّهُ رُكْنُ الْعِلْمِ». بر تو باد به حلم، به درستی که حلم رکن علم است.[42] از کلام امام صادق علیه السّلام به خوبی پیداست که چون حلم برای علم، نقش رکن و ستون را ایفا می کند، پس با نبود این رکن، اصل علم نیز محقّق نخواهد شد.

ثمرات حلم

در منابع روائی ما ثمرات متعدّدی برای حلم و بردباری شمرده شده است که بیان همه روایات آن باعث اطاله کلام در این مجال مختصر و محدود می گردد لذا برای بهره بردن از این معارف به قدر نیاز و فرصت، به ذکر این ثمرات بسنده کرده و تنها یک روایت را مِن باب نمونه در انتهای این بحث بیان می کنیم. ثمرات حلم عبارتند از:

1-سیادت و آقائی (بزرگ و گرامی شدن) 2-ایجاد صلح و آشتی 3-زیبنده شدن علم 4-پیروزی بر دشمنان 5-خاموشی آتش غضب 6-نصرت و یاری از سوی مردم در برابر جاهلین 7-زیاد شدن یاران 8-ایمنی از غضب پروردگار 9-آراسته شدن به خوبی ها 10-همنشینی با نیکان روزگار 11-رفع پستی، حقارت و ذلّت 12-رغبت و تمایل به خیر 13-نزدیکی به درجات عالی 14-گذشت 15-آرامش 16-سکوت و ... .

رسول خدا صلّی الله علیه و آله می فرمایند: «فَأَمَّا الْحِلْمُ فَمِنْهُ رُكُوبُ الْجَمِيلِ وَ صُحْبَةُ الْأَبْرَارِ وَ رَفْعٌ مِنَ الضِّعَةِ وَ رَفْعٌ مِنَ‏ الخَسَاسَةِ وَ تَشَهِّي الْخَيْرِ وَ تَقَرُّبُ صَاحِبِهِ مِنْ مَعَالِي الدَّرَجَاتِ وَ الْعَفْوُ وَ الْمَهَلُ وَ الْمَعْرُوفُ وَ الصَّمْتُ فَهَذَا مَا يَتَشَعَّبُ لِلْعَاقِلِ بِحِلْمِهِ». از (ثمرات و نتایج) بردباری است: آراسته شدن به خوبی ها، همنشینی با نیکان، ارجمند شدن، عزیز گشتن، رغبت به نیکی، نزدیک شدن بردبار به درجات عالی، گذشت، آرامش و تأنّی، احسان و خاموشی، و این است آن چه برای خردمند با بردباریش حاصل شود.[43] ‏

با تأمّل در آثار و برکات بردباری، به ارتباط این ثمرات با یکدیگر پی می بریم، مثلاً صلح و آشتی، پیروزی بر دشمن، ازدیاد یاران و همنشینی با ابرار، که تمامی این ها از ثمرات حلم است، یکی از برکاتی که در پی خواهد داشت، آرامش فکر و جان انسان است که مخصوصاً در این روزگار گوهری نایافتنی شده و بسیاری به دنبال آن به هر سو روانه اند و چون در جای مناسب به دنبالش نمی گردند، آن را نیافته و دست به دامن داروهای آرام بخش و خواب آور می شوند تا با بیدار نبودن قدری از فشارهای روحیشان کاسته شود.

آفت حلم

سنّت خدای متعال بر آن است که در دنیا برای هر چیزی مصلحت و مفسده ای قرار داده است و انسان مؤمن با تکیه بر آموزه های دینی، به مصالح امور پرداخته و از مفاسد آن اجتناب می کند تا در نتیجه به رشد و کمالی که انتظار می رود و پروردگار متعال برایش مشخّص نموده است، واصل گردد. مولای متّقیان امیر مؤمنان علی علیه السّلام در حدیثی به این حقیقت اشاره فرموده اند: «لِكُلِّ‏ شَيْ‏ءٍ آفَةٌ ...». برای هر چیزی آفتی است.[44] به حکم این قانون و سنّت الهی، برای بردباری نیز باید آفتی باشد که در روایات ائمّه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین نیز این آفت گوشزد شده است.

خاتم انبیاء محمّد مصطفی صلوات الله علیه و آله می فرمایند: «آفَةُ الْحِلْمِ‏ السَّفَهُ». آفت بردباری سفاهت و بی خردی است.[45]‏ و یا امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند: «آفَةُ الْحِلْمِ‏ الذُّلُّ». آفت حلم ذلّت است.[46]

بردباری نیکو است امّا تا به جائی که منجر به بی خردی و ذلّت و حقارت مؤمن نشود. به عنوان مثال حلم شخص مظلوم در مقابل انسان ظالم و متکبّری که باعث تجرّی بیشتر او در ظلم و عصیان می شود، و شأن مظلوم را پائین آورده و دلالت بر حقارت نفس یا ترس او می کند، به هیچ وجه مورد تأیید عقل و شرع نیست و از مقوله افراط در بردباری محسوب می شود. پس شخص حلیم باید دقّت داشته باشد که این خُلق پسندیده در وجود او مبدّل به یک صفت رذیله اخلاقی نشود.

خلاصه کلام

در این مختصر کوشیدیم تا با برّرسی ماهیت حلم و جایگاه آن در قرآن و عترت و بیان ثمرات و فضیلت آن، همچنین با مطالعه نمونه هایی از حلم اولیاء خدا، پی به ارزش این صفت اخلاقی برده و با مقام و منزلت اهل تقوا که اوّلین ویژگیشان در طول روز همین صفت وارسته است، آشنا شویم. به این امید که خدای متعال ما را در زمره اهل حلم و تقوا قرار دهد.

از صدف یادگیر نکته حلم آن که بُرَّد سَرَت گهر بخشش

دریای فراوان نشود تیره به سنگ عارف که برنجد تنک آب است هنوز[47]

پی نوشتها:

[1] معراج السعادة ص 242.

[2] معراج السعادة ص 243.

[3] منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج ‏16 ص 166.

[4] سوره بقره /آیه 225 (ترجمه مکارم).

[5] سوره بقره /آیه 263 (ترجمه مکارم).

[6] سوره نساء /آیه 12 (ترجمه مکارم).

[7] سوره تغابن /آیه 17 (ترجمه مشکینی).

[8] سوره مؤمنون /آیه 96 (ترجمه مکارم).

[9] سوره فصّلت /آیه 34 (ترجمه مکارم).

[10] مناقب آل أبي طالب عليهم السّلام (لابن شهرآشوب) ج‏۴ ص۱۹.

[11] سوره فرقان /آیه 63 (ترجمه مشکینی).

[12] سوره واقعه /آیه 25 و 26 (ترجمه مکارم).

[13] ترجمه تفسير الميزان ج ‏15 ص 331.

[14] سوره فصّلت /آیه 35 (ترجمه مکارم).

[15] اطيب البيان في تفسير القرآن ج ‏11 ص 435.

[16] سوره توبه /آیه 114 (ترجمه مکارم).

[17] ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن ج ‏11 ص222.

[18] سوره هود /آیه 74 تا 76 (ترجمه مکارم).

[19] سوره هود /آیه 74 تا 76 (ترجمه مکارم).

[20] ترجمه تفسير الميزان ج ‏10 ص487.

[21] تفسير نمونه ج ‏9 ص 176.

[22] سوره هود /آیه 74 تا 76 (ترجمه مکارم).

[23] إيمان أبي طالب (الحجة على الذاهب إلى كفر أبي طالب) ص 154.

[24] سوره شعراء /آیه 3 (ترجمه مکارم).

[25] سوره انبیاء /آیه 107 (ترجمه مشکینی).

[26] سوره آل عمران /آیه 159 (ترجمه مکارم).

[27] سوره قلم /آیه 4 (ترجمه مکارم).

[28] سوره احزاب /آیه 21 (ترجمه انصاریان).

[29] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج ‏68 ص 399.

[30] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج ‏68 ص 403.

[31] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ج ‏8 ص 205.

[32] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج ‏68 ص 404.

[33] الأمالي (للمفيد) ص 118[المجلس الرابع عشر].

[34] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج ‏68 ص 404.

[35] همان.

[36] سوره فصّلت /آیه 34 (ترجمه مکارم).

[37] وسائل الشيعة ج ‏15 ص 268.

[38] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 162.

[39] سوره نجم /آیه 39 و 40 (ترجمه مکارم).

[40] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 423.

[41] الخصال ج ‏1 ص 5.

[42] الأمالي (للصدوق) ص 613[المجلس التاسع و الثمانون‏].

[43] میزان الحکمة ج 3 ص 219. برای مطالعه روایات دیگر این بحث به همین منبع مراجعه شود.

[44] غرر الحكم و درر الكلم ص 542.

[45] الخصال ج ‏2 ص 416.

[46] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 182.

[47] اخلاق اسلامی در نهج البلاغة ج 2 ص 51.


دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
سید مجتبی علوی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۲۶ - ۱۴۰۱/۰۴/۰۲
0
0
ممنون از مطالب بسیار آموزنده تون قبولی درگاه حق
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۱۹ - ۱۴۰۱/۰۹/۲۷
0
0
بسیار عالی بود
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: