کد مطلب: ۴۳۲
تعداد بازدید: ۴۲۳۴
تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۷
درسنامه شماره 1
حضرت امیر(ع) این موعظه را زیاد به‌ مردم کوفه می‌کرد بعد از نماز عشاء در مسجد کوفه به ‌مردم می‌فرمود: «عِبادَالله تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ الله فَقَد نُودِیَ فیکُم بِالرَّحیلِ.» «بندگان خدا خداوند شما را رحمت کند آماده سفر مرگ بشوید، یک منادی مرتّب بین شما فریاد می‌زند: آماده‌ی کوچ کردن باشید، آماده‌ی کوچ کردن باشید.

PDF

قرار بر این شد که شرح و تفسیری کوتاه بر نامه‌ی مبارک 31 نهج‌البلاغه حضرت امیرالمومنین(ع) نوشته شود من از خداوند متعال و حضرت بقیۀ‌الله‌الاعظم عاجزانه می‌خواهم که این حقیر را در نوشتن این نامه ارزنده کمک کنند تا بتوانم خدمتی ناچیز به ‌آستان مقدس حضرت علی بن‌ابیطالب(ع) و مقام علمی آن بزرگوار بکنم انشاالله تعالی.

قبل از شروع در بحث چند نکته را به ‌عنوان مقدّمه یادآوری می‌کنیم که تذکّر این نکات بسیار ضروری و لازم به‌ نظر می‌آید:

1. این نامه از معروف‌ترین و مشهورترین نامه‌های حضرت است که بعد از نامه به‌ مالک اشتر، طولانی‌ترین نامه‌های امام است.

2. این نامه را امام هنگام بازگشت از جنگ صفین نوشتند، در سرزمنی به نام حاضِرَین، این مکانی است بین حلب و قنّسرین.

3. مشهور در بین علماء و بزرگان و طبق اسناد نقل شده برای این نامه، این طور استفاده می‌شود که این نامه را حضرت برای فرزندش امام حسن مجتبی(ع) نوشتند. پس بسیار جالب و ارزنده است که امام، امامی را موعظه می‌کند و حجّت خدا حجّت خدایی را نصیحت می‌کند و به ‌او تذکراتی قیمتی می‌دهد. پس چقدر این مطالب نامه برای اصلاح ما در همه‌ی ابعاد و جوانب زندگی مؤثر است و نقش مهمّی را ایفا می‌کند. یک دروه‌ی کامل درس اخلاق و دروس تربیتی و سیر و سلوک الی‌الله در این نامه به‌ چشم می‌خورد.

4. اگرچه مخاطب نامه، یک نفر است و آن شخص امام حسن مجتبی(ع) است ولی هدف حضرت از این مطالب، همه‌ی مسلمانان و شیعیان جهان می‌باشد. به ‌دلیل این که همه فرزندان آدم هستیم. جالب این است که پیامبر اسلام(ص) فرمودند: من و علی دو پدر این امّت هستیم.

این نامه خطاب به ‌ما هست. اگر دقّت کرده باشید در شب شهادت مولا علی، آن هنگام که در بستر شهادت خوابیده بودند وصیّت‌نامه‌ای را انشاء فرمودند که این وصیّت‌نامه در نهج‌البلاغه ثبت شده است. در اول وصیّت‌نامه می‌فرماید: ای حسن و ای حسین من شما 2 نفر و همه‌ی فرزندان خود و هر کسی که این وصیّت‌نامه من به‌ دست او برسد را وصیّت می‌کنم به‌تقوا و....

اساساً تذکّرات اخلاقی در قرآن و روایات مخاطب خاصّی ندارد با همه‌ی مسلیمن و شیعیان سخن می‌گویند. البته بعضی از بزرگان فرمودند مخاطب این نامه فرزند امام یعنی محمّد بن حنفیّه است ولی این نظریه ضعیف است و طرفدار ندارد.

5. سنّ مبارک امام در زمان نوشتن نامه 60 سال بوده است و سنّ حضرت مجتبی(ع) در آن هنگام 30 سال بوده است و شخص 30 ساله هنوز جوان است و حضرت می‌فرماید: قلب جوان آماده‌ی پذیرش هر گونه تعلیمات می‌باشد.

این که ما گفتیم شخص 30 ساله هنوز جوان است تعجّب نکنید چون عالِم سنّی به‌ نام ابنقتیبه دینوری در کتاب الامامة و السّیاسة، در داستان تشکیل سقیفه‌ی بنی ساعده و مجلس غصب خلافت و حقّ مولا علی(ع) می‌نویسد: «کتاب الامامه و السیاسته، جلد 1، ص 29»

ابوعبیده‌ی جرّاح برای این که مولا علی(ع) را از خلافت بر کنار کند خطاب به ‌حضرت امیر(ع) کرد و گفت تو هنوز جوان هستی و ابوبکر و امثال او پیرمردان با تجربه قوم تو هستند. ابوعبیده به‌ علی(ع) می‌گوید تو جوان هستی در حالی که سنّ امام در آن زمان 30 سال بوده است.

6. معمولاً قانون نامه‌نگاری این است که این طور می‌نویسند: این نامه از فلان شخص برای فلان شخص است و به ‌جای کلمه‌ی فلان، اسم ذکر می‌کنند: مثلاً نامه‌ای است از علی بن ابیطالب به ‌معاویة بن ابی‌سفیان . ولی خصوصیّت این نامه این است که حضرت به جای این که اسم خود و اسم فرزندش را ذکر کند، مثلاً بنویسد: این نامه از طرف علی بن ابیطالب برای حسن بن علی(ع) است نامه‌نویس را با 6 صفت ذکر می‌کند و مخاطب نامه یعنی فرزندش را با 14 صفت ذکر می‌کند.

و همان طور که ملاحظه خواهید کرد این اوصاف پدر و پسر آنچنان تکان‌دهنده و آموزنده است که خود بیان این اوصاف یک دنیا درس‌های اخلاق است که توجّه هر انسان خواب و غافلی را به ‌خود جلب می‌کند.

7. یک سؤال در اینجا مطرح است که امام چرا این نامه را برای پسرش امام حسن(ع) می‌نویسد خود امام(ع) جواب این سؤال را داده است. در همین نامه 31 متذکّر می‌شود.

پسرم؛ من در شرایطی به ‌سر می‌برم فرمود من به ‌خودم نگاه کردم دیدم ستاره‌ی عمرم رو به ‌افول است و پایان عمرم فرا رسیده است و باید در فکر خود باشم و آماده‌ی سفر آخرت باشم. ولی چون تو را بخشی از وجود خود می‌دانم بلکه تمام وجود خودم می‌دانم اگر یک ناراحتی به‌ تو برسد به ‌من رسیده و اگر مرگ دامانت را بگیرد گویا دامن مرا گرفته از این جهت اهتمام به ‌کار تو را اهتمام به ‌کار خودم یافتم از این رو این نامه را برای تو نوشتم تا تکیه‌گاه و پشتوانه تو باشد خواه من زنده باشم یا نباشم.

این که امام می‌فرماید تو بخشی از وجود من هستی، یک امر مسلّم است زیرا فرزند از پدر و مادر متولّد می‌شود و اجزای وجودی او برگرفته از اجزای وجودی پدر و مادر است. اما این که فرموده تو را تمام وجود خودم می‌دانم ممکن است اشاره به ‌این باشد که تو امام بعد از من و جانشین من هستی، بنابراین تمام وجود من در تو تجلّی می‌کند و تو تجلّی‌گاه تمام وجود منی.

و این که فرمود تو تمام وجود منی شاید اشاره است به‌ این که تو مجموعه‌ی صفات جسمانی و روحانی پدر را دارا هستی چون این صفات به‌ قانون وراثت از پدران به‌ فرزندان به ‌ارث می‌رسد.

10. حضرت در این نامه می‌فرماید: پسرم تمام مطالب در این نام جدّی است و شوخی نیست و مزاح در آن راه ندارد و تمام مطالب سراسر راست است و دروغ در آن‌ها راه ندارد. کنایه از این که پسرم تمام این حرف‌ها را باور کن و فراموش نکنی.

بعد از ذکر این مقدّمه و بیان 10 نکته اکنون به‌ شرح و تفسیر نامه می‌پردازیم. عرض کردیم امیرالمؤمنین(ع) به‌جای این که نام نویسنده‌ی نامه را ذکر کند اوصاف و خصوصیّات نامه‌نویس را بیان می‌کند به‌6 صفت:

صفت اول:

«مِنَ‌الوالِدِ الفانِ» این نامه از طرف آن پدری است که قسمت عمده‌ی عمر خود را از دست داده و در آستانه‌ی کوچ کردن به ‌عالم آخرت است. قبلاً عرض کردیم امام نامه را در حدود سنّ 60 سالگی نوشته و حضرت را در سنّ 63 سالگی به شهادت رساندند. پس در اواخر عمر این نامه نوشته شده است. این جمله حضرت اشاره دارد به ‌این موضوع که دنیا دار فانی است یعنی روزی عمر دنیا هم تمام می‌شود و آخرت دار باقی است افرادی هم که در دنیا زندگی می‌کنند محکوم به ‌فناء می‌باشند یعنی روزی خواهد آمد که انسان در روی زمین نیست و داخل زمین رفته است.

در سوره‌ی الرحمن خداوند می‌فرماید: كُلُّ مَنْ عَلَيهَا فَانٍ هرکس روی این زمین راه می‌رود عاقبت فانی می‌شود و روزی محکوم به ‌نیستی است و در روایت این طور آمده که هر نفسی که فرزند آدم می‌کشد یک قدم او را به ‌مرگ نزدیک می‌کند از این جمله‌ی امام استفاده می‌کنیم که ما همیشه در این دنیا نیستم توقّف ما در اینجا موقّت است و ما برای عالم باقی آفریده شدیم و توجّه به ‌این نکته که عاقبت ما فناء است درس بسیار جالبی است که ما حواسمان را کاملاً جمع کنیم مبادا اسیر این دنیا بشویم ما مسافری هستیم که در وسط مسیر قرار گرفتیم و باید منازل دیگری را طی کنیم تا به ‌مقصد برسیم.

در روایت این طور آمده است که عمر انسان وقتی به‌50 رسید یک منادی ندا می‌کند ای فلانی تو زراعتی شدی که فصل درو کردنت رسیده یعنی آماده مرگ باش که در آستانه‌ی رفتن قرار گرفتی.

صفت دوم:

«المُقِرُّ لِلزَّمانِ» این پدر، کسی است که اقرار می‌کند و اعتراف می‌کند که دنیا دار حوادث و گرفتاری‌ها و ناملایمات است و گاهی هم یک حوادث شیرین به ‌انسان روی می‌آورد ولی این حوادث تلخ روزگار خواه ناخواه برای انسان پیش می‌آید که گاهی انسان در مقام عمل و برخورد، با آن حوادث هماهنگ نیست و گاهی هم خود را تطبیق با آن حوادث می‌دهد. در بیانی دیگر مولا علی(ع) می‌فرماید. و این عبارت حضرت اشاره دارد به ‌آن جمله‌ی نورانی که فرمود: «الدُّنیا دارٌ بِالبَلاءِ مَحفُوفَةٌ» یعنی دنیا خانه‌ای است که او را با بلا و گرفتاری پیچیدند. شاید نظر مبارک امام این است که می‌خواهد به‌ فرزندش بفهماند من با کوله‌بار عظیمی از تجربه که با گذشت زمان برایم حاصل شده این نامه را می‌نویسم.

صفت سوم:

«المُدبِرِ العُمُرِ» یعنی پدری که عمر خود را پشت سر گذاشته و رو به ‌اتمام است و در سراشیبی پایان عمر قرار دارد این جمله یعنی صفت سوم با صفت اول تقریباً هم‌معنا است و تأکیدی است بر صفت اول و اختلاف تعبیر برای یک معنا، از وجوه فصاحت و بلاغت است.

صفت چهارم:

«المُسْتَسلِمِ لِلدُّنیا» یعنی از پدری که تسلیم حوادث ناگوار روزگار شده است. حوادثی از قبیل غصب حقّ خلافت که حقّ مسلّم اوست، غصب فدک حقّ مسلّم همسر او، تحمیل جنگ‌هایی بر او، پیمان‌شکنی‌های اطرافیان و اصحاب او و بی‌وفایی آن‌ها، درگیری امام با منافقین بدتر از کفّار، کشتن همسر مظلومه و بی‌گناه او و سقط فرزندش و ضلالت و انحراف امّت پیامبر از مسیر هدایت و صراط مستقیم و امثال ذالک. و این جمله اشاره دارد به ‌این که حوادث روزگار بر انسان غلبه می‌کند و انسان ناچار باید تسلیم حوادث روزگار بشود و صبر کند.

صفت پنجم:

«السّاکِنِ مَساکِنَ المَوتَی» یعنی این نامه از طرف پدری است که در حال حاضر سکونت پیدا کرده در منازل و خانه‌هایی که افراد قبل از من آن‌ها را ساختند و به ما تحویل دادند و الآن از دنیا رفتند و جزء اموات شدند و طولی نمی‌کشد که ما این منازل و خانه‌ها را باید به‌ آیندگان تحویل بدهیم و جزء اموات بشویم. روایت جالبی را در اینجا ذکر می‌کنیم که مولا علی(ع) وارد یک قبرستان شد و خطاب به اموات فرمودند ما سه خبر مهم از دنیای شما داریم:

1. اموال شما بین وارث تقسیم شد.

2. همسران شما ازدواج کردند.

3. خانه‌های شما را هم دیگران بعد از شما در آن ساکن شدند.

صفت‌ششم:

«الظّاعِنِ عَنها غَداً» ظاعن به ‌معنای کوچ کننده آمده است. این نامه از طرف پدری است که فردا کوچ می‌کند به سوی آخرت، فردا یعنی در آینده‌ی نزدیک عازم سفر مرگ و آخرت است و دیگر او را نمی‌بینید.

یک روایت جالبی را ذکر می‌کنیم: حضرت امیر(ع) این موعظه را زیاد به‌ مردم کوفه می‌کرد بعد از نماز عشاء در مسجد کوفه به ‌مردم می‌فرمود:

«عِبادَالله تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ الله فَقَد نُودِیَ فیکُم بِالرَّحیلِ.»

«بندگان خدا خداوند شما را رحمت کند آماده سفر مرگ بشوید، یک منادی مرتّب بین شما فریاد می‌زند: آماده‌ی کوچ کردن باشید، آماده‌ی کوچ کردن باشید.

یک نکته‌ی جالب:

موعظه‌کننده اگر در حال موعظه کردن تواضع به ‌خرج بدهد و از موضع بالا و حالت آمرانه سخن نگوید سخنانش بسیار اثربخش‌تر خواهد بود. امام می‌خواهد بفهماند که پسرم به ‌همین زودی‌ها پدر می‌رود و پسر باید جای پدر بنشیند و درک این حقیقت او را برای پذیرش موعظه‌ها آماده‌تر می‌سازد.


دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

عباس ابوالحسنی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: