کد مطلب: ۶۸۱
تعداد بازدید: ۲۵۳۰
تاریخ انتشار : ۰۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۰
به‌مناسبت شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)| ۲
ابن شهر آشوب در مناقب مى ‏گويد: «از آگاهى به علوم امام صادق(ع) به اندازه ‏اى نقل شده كه از هيچ كس ديگرى منقول نيست. هيچ كتاب حديث و حكمت و زهد و موعظه‏ اى از گفتار امام صادق(ع) خالى و بى‏ بهره نيست.

شیخ الائمّه
مختصری از زندگانی امام صادق(ع)

امام جعفر صادق(ع) در روز دوشنبه هفدهم ماه ربيع الأوّل سال هشتاد و سه مطابق با روز ولادت حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به دنیا آمدند. اسم مبارك آن حضرت «جعفر»، كنيه شريفش «ابو عبد اللّه» و القاب آن حضرت «صابر»، «فاضل»، «طاهر» و «صادق» بود. و مشهورترين القاب آن جناب «صادق» است. ابن بابويه و قطب راوندى روايت كرده‏ اند كه: از حضرت امام زين العابدين(ع) پرسيدند: «امام بعد از شما كيست؟ آن حضرت فرمودند: محمّد باقر كه علم را مى ‏شكافد شكافتنى. پرسيدند: بعد از او امام كه خواهد بود؟ فرمودند: جعفر كه نام او نزد اهل آسمان ‏ها صادق است. پدر بزرگوار حضرت صادق(ع)، امام پنجم، حجّت خدا حضرت باقر(ع) و مادر گرامی آن حضرت، جناب فاطمة بودند که به ‏امّ فروة بنت قاسم بن محمّد بن ابى بكر هم نامیده شده بودند. حضرت صادق(ع) در حقّ ایشان فرموده اند: «كانَت اُمّى مِمَّن آمَنَت وَ اتَّقَت وَ اَحسَنَت وَ اللّهُ يُحِبُّ المُحسِنينَ». يعنى: مادرم از جمله زنانى بود كه ايمان آورد و تقوى و پرهيزكارى را اختيار كرد و احسان و نيكوكارى نمود و خدا دوست دارد نيكوكاران را. مسعودى در اثبات الوصيّة می گوید: «امّ فروة از تمامى زنان زمان خود با تقواتر بود». امّ فروة به قدری مجلّله و مكرّمه و بزرگوار بود كه به سبب ایشان، گاهی از حضرت ‏صادق(ع) به «ابن المكرّمه» تعبير می كردند و هنوز هم در برخی روایات اسلامی شاهد این مطلب هستیم. در شمايل حضرت صادق(ع) گفته ‏اند كه آن حضرت ميانه بالا و افروخته رو و سفيد بدن و كشيده بينى و موهاى ایشان سياه و مجعّد بود و بر روي مبارکشان خال سياهى وجود داشت.(1)

 

علم امام صادق(ع)

 

مناقبى كه براى هر يك از ائمه(ع) ذكر شده است در ظاهر امر، برخی از اوقات با يكديگر اختلاف دارد. اين بدان معنا نيست كه منقبتى كه درباره یک امام نقل می شود در امامان ديگر موجود نبوده است. بلكه آنان همگى در تمام مناقب و فضايل پسنديده مشترك ‏اند. آنان همه از يك نور و از يك طينت سرشته شده‏ اند و هر كدام در برخوردارى از صفات پسنديده سرآمد مردم روزگار خويش بوده‏ اند امّا از آنجا كه مقتضيات هر دوره و بازنمودهاى اين صفات در ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین، بر حسب اختلاف هر عصر و دوره، متفاوت است هر يك مناقب خاص خود را دارند. به عنوان مثال ظهور آثار شجاعت از امير مؤمنان علی(ع) و فرزند بزرگوارش امام حسين(ع) همچون ظهور آنان در ديگر ائمه نيست. شجاعت على(ع) با جهاد وى در ركاب پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و نبرد او با قاسطين و مارقين و ناكثين در روزگار خلافتش به ظهور رسيد و شجاعت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نيز به هنگامى كه دستور يافت در برابر حکومت یزیدِ خبیث قیام فرماید، آشكار شد. امّا ديگر ائمّه چون مأمور به تقيه و مدارا بودند، بروز شجاعت بدان گونه كه در آن دو امام علیهما السّلام مشاهده شد، لزومى نيافت. امّا با اين وصف همه ایشان در اين كه شجاع‏ ترين مردم زمانه خويش بوده‏ اند، مشترك ‏اند. همچنین صفت علم در امام باقر و امام صادق علیهما السّلام بيش از ساير ائمّه به چشم مى ‏خورد. زيرا شرايط آنان به گونه ‏اى بود كه در واپسين روزگار حكومتى مى ‏زيستند كه به نابودى مى ‏گراييد و در همان حال حكومت ديگرى مى ‏رفت تا جايگزين حكومت پيشين شود. با این وجود صفت علم در تمام ائمّه (ع) مشترك است و آنان همگى داناترين مردم روزگار خويش بوده ‏اند.

پس از مقدّمه ای که در باب صفات و ویژگی های ائمّه طاهرین (ع) ذکر گردید، همان طور که اشاره شد، مقام علمی امام صادق(ع) بر هیچ کس اعمّ از دوست و دشمن پوشیده نیست. امام صادق(ع) گنجینه اسرار خدا و مخزن علوم پروردگار متعال است. ابن حجر (از بزرگان علماء اهل سنّت) در کتاب الصواعق، مى ‏نويسد: «مردم به اندازه ‏اى از علوم امام صادق(ع) نقل كرده ‏اند كه سخنانش توشه راه كاروانيان و مسافران و آوازه‏ اش در هر گوشه و كنار زبان زد مردم گشته است». ابن شهر آشوب در مناقب مى ‏گويد: «از آگاهى به علوم امام صادق(ع) به اندازه ‏اى نقل شده كه از هيچ كس ديگرى منقول نيست. هيچ كتاب حديث و حكمت و زهد و موعظه‏ اى از گفتار امام صادق(ع) خالى و بى‏ بهره نيست. و همه مى‏ گويند جعفر بن محمّد چنين گفت و جعفر بن محمّد صادق چنان فرمود». دانشمندان در بين ائمه (ع) بيشترين نقل ها را از امام صادق(ع) روايت كرده ‏اند. هيچ يك از اهل آثار و راويان اخبار بدان اندازه كه از آن حضرت بهره برده ‏اند از ديگران سود نبرده‏ اند. محدّثان نام راويان موثّق آن حضرت را جمع كرده ‏اند كه شماره آن ها، با صرف نظر از اختلاف در عقيده و گفتار، به چهار هزار نفر مى ‏رسد. اخیراً مرحوم آیت الله قزوینی با تحقیق و پژوهشی که انجام داده اند تعداد شاگردان حضرت را به بیش از پنج هزار نفر رسانده اند و اسامی ایشان را در مجلّد مستقلّی در کتاب موسوعة الامام الصادق(ع) ذکر نموده اند. تنها يكى از راويان آن حضرت به نام ابان بن تغلب، سى هزار حديث از امام صادق(ع) نقل كرده است.(2)

 

ملک الموت مطیع امر امام صادق(ع)

 

شخصی به نام عبدى نقل مى ‏كند كه: عيالم به من گفت: خيلى وقت است كه امام صادق-(ع)- را نديده ‏ايم. اگر امسال به حج برويم با امام نيز تجديد ديدار مى ‏كنيم. گفتم: ما كه چيزى در بساط نداريم تا به حج برويم. گفت: چرا، من مقدارى لباس و زينت آلات دارم، آن ها را بفروش تا با آن به حج برويم. من هم چنين كردم و عازم سفر شديم. هنگامى كه نزديك مدينه رسيديم، همسرم به شدّت مريض شد تا اين كه مشرف به موت گرديد. وقتى به مدينه رسیديم، خدمت امام صادق-(ع)- رفتم در حالى كه از سلامتى او مأيوس شده بودم. سلام عرض كردم و حضرت نيز جوابم را داد و از حال همسرم پرسيد. جريان را گفتم و عرضه داشتم كه از خوب شدن او نااميد شده‏ ام. حضرت فرمود: به خاطر اين است كه خيلى ناراحتى؟ گفتم: آرى. فرمود: نترس! دعا كردم تا خداوند او را عافيت دهد. وقتى كه بر گردى خواهى ديد كه خوب شده و نشسته است و به او شيرينى مى ‏دهند. عبدى مى‏ گويد: به سرعت برگشتم و ديدم حال همسرم خوب شده، نشسته و كنيز به او شيرينى مى ‏خوراند. از حالش پرسيدم، گفت: خدا به من شفا داده و ميل به شيرينى پيدا كردم. گفتم: وقتى از پيش تو رفتم نااميد بودم. امام صادق-(ع)- از حال تو پرسيد كه جريان را به او گفتم. فرمود: نترس، وقتى كه برگشتى خواهى ديد كه همسرت نشسته و شيرينى مى‏خورد. زن گفت: وقتى تو رفتى، من در حال احتضار بودم. مردى داخل شد و پرسيد: چه شده است؟ گفتم در حال مردن هستم و اين هم ملك الموت است كه براى قبض روح من آمده است. آن مرد گفت: اى ملك الموت! جواب داد: لبّيك اى امام! فرمود: آيا تو مأمور به اطاعت از ما نيستى؟ گفت: چرا هستم. فرمود: به تو دستور مى ‏دهم تا بيست سال ديگر، مرگ او را به تأخير اندازى. گفت: بر روى چشم، اطاعت مى ‏كنم. بعد هر دو از پيش من خارج شدند و رفتند. و من نيز همان لحظه حالم خوب شد.(3)

 

خانه‌ای در بهشت

 

از هشام بن حكم نقل شده است كه: مردى از اهل جبل، خدمت امام صادق-(ع)- رسيد كه ده هزار درهم همراه داشت. از آن حضرت تقاضا كرد تا با اين مبلغ، در مدينه خانه ‏اى براى او بخرد كه هر وقت خواست با عيالش به مدينه بيايد و در آن سكنى گزيند. سپس براى اعمال حجّ به مكّه رفت. وقتى كه بازگشت، امام-(ع)- او را به منزل خود برد و به وى فرمود: براى تو خانه‏ اى در فردوس اعلى خريدم كه حدود آن از اين قرار است: يك طرفش به خانه رسول خدا- (ص)- و طرف ديگرش به خانه على-(ع)- و جانب سوّمش به خانه امام حسن و طرف چهارمش به خانه امام حسين-(ع)- محدود مى ‏شود. و قباله ‏اى به اين مضمون نوشت و به او داد. آن مرد نيز از سخن امام-(ع)- خوشنود گشت و راضى گرديد. پس از آن، امام صادق-(ع)- مبلغ ياد شده را بين فرزندان امام حسن و امام حسين- عليهما السّلام- تقسيم كرد. و آن مرد وقتى كه به شهر خود بازگشت، مريض شد و وصيت نمود: هنگامى كه از دنيا رفتم اين قباله را با من دفن نماييد. ورثه به وصيتش عمل كردند و نوشته حضرت را با او دفن نمودند. روز ديگر كه بر سر قبر او رفتند، ديدند قباله بر روى قبر گذاشته شده و بر آن نوشته شده است: امام‏ صادق-(ع)- به پيمان خود وفا كرد.(4)

 

شهادت شیخ الائمّه(ع)

 

حضرت صادق(ع) در ۲۵ ماه شوّال سال يكصد و چهل و هشت به سبب انگور زهرآلودی كه منصور به آن حضرت خورانيده بود، به شهادت رسیدند و در جوار پدر بزرگوارشان حضرت باقر(ع) و جدّ شریفشان امام زین العابدین(ع)، در قبرستان بقیع مدفون گردیدند. به هنگام شهادت از سنّ مباركشان شصت و پنج سال گذشته بود و در میان ائمّه طاهرین (ع) حضرت صادق(ع) از طول عمر بیشتری برخوردار بودند و به همین جهت در میان اهل بیت (ع) به «شیخ الائمّه» شهرت یافتند. از مشكاة الأنوار نقل شده است كه: مردی از اصحاب حضرت در حالی که ایشان مسموم شده بودند، به ملاقاتشان آمد و ديد كه حضرت بسیار لاغر شده اند (به قدری که) گوئی از آن بزرگوار جز سر نازنینشان چیزی باقی نمانده است. پس آن مرد به گريه افتاد. حضرت فرمودند: براى چه گريه مى ‏كنى؟ گفت: گريه نكنم، با آن كه شما را به اين حال مى‏ بينم؟! فرمودند: چنين مكن، همانا مؤمن چنان است كه هر چه بر او عارض شود خير او است، و اگر اعضاى او بریده شود براى او خير است؛ و اگر مالك مشرق و مغرب گردد براى او خير است.(5)

 

کلامی از امام صادق(ع)

 

«يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَكُونَ فِيهِ ثَمَانُ خِصَالٍ وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزَاهِزِ صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلَاءِ شَكُورٌ عِنْدَ الرَّخَاءِ قَانِعٌ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ لَا يَظْلِمُ الْأَعْدَاءَ وَ لَا يَتَحَمَّلُ الْأَصْدِقَاءَ بَدَنُهُ مِنْهُ فِي تَعَبٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ». سزاوار است که در هر مؤمن هشت خصلت باشد: 1- در گرفتاري هاى تكان دهنده سنگين باشد و با وقار، 2- و در بلا و گرفتارى صابر و شكيبا، 3- و به وقت رفاه و آسايش شكرگزار، 4- و به آن چه خدا روزیش نموده قانع، 5- و به دشمنانش ستم مكند، 6- و سربار دوستان نگردد، 7- جسمش(به جهت طاعت و عبادت خدای متعال همچون نماز و روزه و خدمت به خلق و...) از او در رنج و زحمت ، 8- ولى مردم از او در آسايشند.(6)

 

پی‌نوشت‌ها

 

برگرفته از کتاب های:

۱- الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص472/ منتهى الآمال ج‏۲ ص۱۳۳۵و۱۳۳۹.

2- سيره معصومان (ترجمه اعیان الشّیعه) ج‏6 ص53 /الامام الصادق ((ع)) من المهد الی اللّحد ص243.

3- جلوه‏هاى اعجاز معصومين عليهم السّلام ص233 (به نقل از بحار: ج47 ص115، حديث 152).

4- همان ص236 (به نقل از بحار: ج47 ص134، حديث 183).

5- منتهى الآمال ج‏2 ص1404.

6-تحف العقول ص361.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: