ادامهی بحث و توضیح نامه 31 نهجالبلاغه:
حضرت امیر در این بخش از نامهی نورانی خود یک بار دیگر و مجدداً راجع به مسئلهی مرگ و تذکرات اخلاقی در این زمینه با فرزندش مطالبی بیان میکند و این بحث تکراری مرگ حکایت ای این نکته دارد که چقدر گفتگو دربارهی مرگ مهم است و چقدر تأثیر به سزایی در زندگی پر از غفلت ما انسانها دارد، امید آنکه ما لحظهای غافل نشویم و از این حادثه بیخبر نباشیم. متن کلام امام این است: و اَعْلَمْ يا بُنَيَّ اِنَّکَ اِنَّمَا خُلِقْتَ لِلْاخِرَة لا لِلدُّنيا. یعنی پسرم بدان این است و جز این نیست که تو برای عالم آخرت آفریده شدی و نه برای دنیا.
هر انسانی از ابتدای وجود تا تعیین سرنوشت ابدی خود باید 6 منزل و جایگاه را طی کند: 1ـ صلب پدر؛ 2ـ رَحِم مادر؛ 3ـ دنیا؛ 4ـ خانه قبر؛ 5ـ صحرای قیامت و آخرت؛ 6ـ بهشت و یا جهنّم و فقط جایگاه ششم ابدی و همیشگی است و بقیه این منازل همه موقّت میباشد. باید از هر منزلی به منزل دیگر کوچ کرد، و ما در حال حاضر در منزل سوّم قرار داریم به نام دنیا و ما روزی با اراده خدا از این دنیا به عالم آخرت سفر میکنیم. حضرت اشاره میکند که ما برای زندگی در دنیا آفریده نشدیم. هدف ما خیلی بالاتر و والاتر از این بوده و هست بلکه ما را برای زندگی در آخرت خلق کردند. این حیوانات مستند که برای زندگی در دنیا آمدهاند و آخرتی برای آنها مطرح نیست ولی ما که اشرف مخلوقات هستیم سفره دیگری برای ما پهن کردند اگر اینطور است که هست پس ما اجازه نداریم اسیر دنیا بشویم مبادا فکر کنیم اینجا آخرین منزل است و پایان سیر و سواک، نه هرگز.
قرآن میفرماید:
ای انسان تو در حال سفر به سوی پروردگارت هستی (یعنی سفر به سوی آخرت) و روزی هم فرا میرسد که خدا را ملاقات میکنی و به محضر او وارد میشوی.
وَ لِلْفَناءِ لا لِلْبَقاءِ، یعنی پسرم تو برای این خلق شدی که روزی فانی بشوی و برای این آفریده نشدی که همیشه در این دنیا باقی بمانی. این معروف است که دنیا دار فانی است و آخرت دار باقی. دار فانی به این معناست که هر موجود زندهای که در این دنیا زندگی میکند روزی محکوم به فناست و این معنا را میتوان از قرآن استفاده کرد که در سوره الرحمن میخوانیم «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ» (آیه 26). یعنی هر کس روی زمین است روزی خواهد آمد که در داخل زمین فانی میشود.
معنای فنا یعنی حل شدن و گم شدن مثل نمک داخل آش که حل میشود و قابل رؤیت نیست. قرآن میفرماید همه انسانها داخل زمین میروند و اجزاء بدن او خاک میشود و خاک جسد او با خاک زمین مخلوط میشود و او در زمین گم میشود و مفقودالاثر میگردد نه این که معدوم بشود و از بین برود و این مسئله قطعاً اتفاق خواهد افتاد. روی این حساب است که در بعضی از روایتها از دنیا تعبیر کردهاند به دارِ مَفرّ و از آخرت به دارِ مقرّ، مفرّ همان است که گفتیم یعنی از بین میرود ولی مقرّ یعنی همیشگی و جاودان. در یکی از کلمات نورانی خود امام سجاد(ع)فرمود: من تعجب میکنم از کسی که برای دار فانی کار میکند ولی کار کردن برای دار باقی را ترک کرده است.
وَ لِلْمَوتِ لا لِلْحیاۀِ. امام باز همین نکته را با تعبیر دیگری بیان میکند و میفرماید پسرم تو برای مرگ آفریده شدی نه برای زندگی. البته مقصود کلام امام این است که بدان پایان زندگی دنیا مرگ است هر چقدر که عمرت طولانی باشد محکوم به مرگ هستی و فکر نکنی برای زندگی جاودانه در این دنیا به دنیا آمدی. جبرئیل به رسول خدا(ص) موعظه کرد؛ عِشْ ما شِئتَ فَاِنَّکَ مَیّت، ای رسول ما، حبیب ما هرچقدر میخواهی در این دنیا عمر کنی تو آزاد هستی و برای تو فقط مقدار عمر محدودیت ندارد ولی این مطلب را بدان که عاقبت روزی میمیری و در دنیا مخلّد نیستی و ما دیدیم که رسول خدا(ص) هم به قافِلهی اموات ملحق شد.
قرآن میفرماید: «اِنَّکَ مَیّتٌ وَ اِنَّهُم مَیِّتُونَ» زمر آیه 30. ای حبیب ما تو هم میمیری و این مردم هم میمیرند.
قرآن میفرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذائقَۀُ الْمَوْتِ» عنکبوت 57. هرانسان زنده بلکه هر زندهای عاقبت مزهی مرگ را میچشد. در یکی از فرمایشات گهربار امام صادق(ع)فرمود: عَلِمْتُ اَنَّ اخِرَ اَمْری اَلْموْتِ، من یقین کردم که پایان زندگی من در این دنیا مرگ است روی این حساب خودم را آمادهی این مسافرت کردم.
نوح پیامبر 2500 سال عمر کرد و معروف است به شیخ الانبیاء بزرگ پیمبران، ولی عاقبت مُرد. لقمان حکیم 3500 سال عمر کرد ولی بالاخره از دنیا رفت. از دیدگاه اسلام و ادیان آسمانی هدف آفرینش انسان زندگی در دنیا نیست. ضمناً امام در اینجا هم هدف آفرینش انسان را بیان میکند و هم ماهیت زندگی در دنیا را میفرماید. هدف آفرینش زندگی، سعادت بخش، در سرای آخرت است نه زیستن در دنیا و به همین دلیل سرانجام زندگی دنیا فناست نه بقا و به تعبیر قرآن «وَ اِنّ الدّارَ اْلاَخِرَۀ لَهِیَ الْحَیَوان» یعنی فقط سرای آخرت سرای زندگی واقعی است. [1].
بعد امام میفرماید: اِنّکَ فی قُلْعَۀٍ وَ دارِ بُلْغَۀٍ.
قُلْعِه 3 معنا دارد: 1ـ به انسان ضعیفی که نمیتواند خود را روی زین اسب نگه دارد؛ 2ـ اموالی که دوام و بقاء ندارد؛ 3ـ سرایی که باید از آنجا نقل مکان کرد و در عبارت مولا علی معنای سوّم منظور است. یعنی پسرم در یک منزلی زندگی میکنی که خواه ناخواه روزی از آنجا نقل مکان میکنی به خانه آخرت.
بُلْغَۀ در کلام امام به معنای زاد و توشهای است که انسان به وسیله آن به مقصد میرسد.
حضرت به حقیقت و ماهیت دنیا اشاره میکند که دنیا گذرگاهی است به سوی آخرت و بازار تجارتی است برای تهیّه زاد و توشه و ما در منزلگاهی هستیم که هرلحظه ممکن است از آن کوچ کنیم منتهی ساعت و زمان آن را به طور دقیق نمیدانیم. امام هادی(ع)در یکی از بیانات خود میفرماید: دنیا یک بازاری است و مردم مشغول تجارت هستند، عدهای سود میکنند و عدهای ضرر. یعنی عدهای هستند که سرمایه عمر را از دست دادند ولی محصول خوبی نداشتند و در روز قیامت از ضررکنندگان هستند و اگر کسی سئوال کند که زاد و توشهای که از این منزلگاه باید تهیه کرد چیست؟
جواب آن را قرآن مجید داده است «وَ تَزَوَّدوُا فَاِنَّ خَیْرَالزّادِ التَّقْوَی»[2]. یعنی زاد و توشه برداریید در همین دنیا و بهترین زاد و توشه همان تقوای الهی است و این آیه اشاره به همان دارُ بُلغۀ میباشد.
هرگاه نگاه ما به دنیا و آخرت همین گونه باشد که امام در اینجا بیان فرموده چهره زندگی ما عواض خواهد شد و دیگر اثری از حرص و طمع و آرزوهای دور و دراز نزاع با اهل دنیا برای غلبه پیدا کردن بر اموال بیشتر و بخل و ثروتاندوزی وجود نخواهد داشت بلکه همچنین برای خدا و در راه خدا و در طریق جلب رضای او برای سعادت جاودان آخرت خواهد بود. اگر در روایت آمده دنیا مزرعهی آخرت است به همین معنا میباشد یعنی در این دنیا باید کاشت و در آخرت باید درو کرد. لذا امام میفرماید: وَ طَریقٍ اِلَی اْلآخِرَۀ، تو در یک منزلگاهی هستی که این منزلگاه یعنی (دنیا) یک راه و یک پُلی است به سوی آخرت و این پل محلّ عبورت است و محل استقرار و سکونت نیست.
حضرت میفرماید: وَ اَنَّکَ طَریدُ الْمَوْت الَّذِی لاَ ینْجُوا مِنْه هارِبُه وَلایَفُوتُه طالِبُهُ وَ لابُدَّ اَنَّهُ مُدْرِکُهُ، طرید یعنی شخصی که در تعقیب او هستند و یا شکاری که صیّاد به دنبال او میرود تعبیر بسیار جالبی است. گویا از اول عمر صیّاد مرگ در تعقیب انسان است، گاهی در کودکی، گاهی در جوانی و گاهی در پیری، او را شکار خواهد کرد و هیچ کس از دست این صیّاد نمیتواند فرار کند. امام میخواهد بفرماید که مرگ در تعقیب توست و سرانجام تو را شکار خواهد کرد. همان مرگی که هرگز فرار از گسترهی آن، نجات پیدا نمیکند و هر کسی را که مرگ در جستجوی او باشد او را از دست نمیدهد و سرانجام وی را خواهد گرفت. در بعضی آیت قرآن به این حقیقت اشاره شده است.
«اَيْـنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْت وَ لَوْ كُـنْـتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ»[3]. هر کجای این عالم که باشید مرگ به سراغ شما میآید و شما را درک میکند اگر چه در برجهای عظیم الشأن سر به فلک کشیده پناه ببرید و فرار کنید. «قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ اِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ اَوِ الْقَتْلِ»[4]. ای رسول ما به این مردم بگو اگر میخواهید از مرگ و یا کشته شدن فرار کنید برای شما منفعتی نخواهد داشت. یعنی با فرار نمیتوان از مرگ فرار کرد بلکه در تمام شرائط به دام مرگ خواهیم افتاد. امام محتبی(ع)شخصی را به نام جناده موعظه میکرد به او فرمود: تو به دنبال دنیا هستی و مرگ به دنبال تو، هرگز به دنیا نمیرسی ولی مرگ به تو میرسد و تو را خواهد گرفت. آری انسان در هر چیز شک کند در این معنا نمیتواند تردیدی به خود راه دهد که روزی باید از این جهان سفر کند و رخت بربندد. روزی که نه تاریخش معلوم است و نه ساعت و دقیقهی آن. ممکن باشد دور باشد و شاید بسیار نزدیک، فردا یا امروز. قابل توجه است که هیچ کس در این قانون استثناء نیست. زورمندان قوی پیکر صاحبان ثروت و قدرت و طبیبان حاذق و حتی انبیاء و اولیاء هم محکوم به این قانون هستند. در شب عاشورا امام حسین(ع)به خواهرش زینب کبری فرمود: روزی اهل آسمانها میمیرند، روزی اهل زمین میمیرند، جدّ من و پدرم و مادرم و برادرم همه از من بهتر بودند و از دنیا رفتند و صبر کردی من هم به این سرنوشت گرفتار خواهم شد.
جایی کـه عقاب پـر بریزد/ از پشهی لاغری چه خیزد
حضرت امیر(ع)پس از بازگشت از جنگ صفین وارد قبرستانی شد و اموات را مخاطب قرار داد و به آنها فرمود: اَنْتُمْ لَنا فَرَطٌ سابِق و اِنّا اِنْ شاءَ اللهَ بِکُمْ لاحقُونْ، یعنی شما در مرگ بر ما سبقت گرفتید و زودتر از ما از دنیا رفتید و ما هم به کاروان شما ملحق خواهیم شد انشاءالله.
بعد امام در پاین این بخش به فرزندش هشدار مهمّی میدهد. چقدر تکان دهنده است توجه بفرمائید، فَکُنْ مِنْهُ عَلَي حَذَرٍ اَنْ يُدْرِکَکَ وَ اَنْتَ عَلَي حالِ سَيّئۀٍ، قَدْ کَنْتَ تُحدِّثُ نَفْسَکَ مِنْها باِلَتُّوبَۀ، فَيَحُولَ بَيْنَکَ وَ بْينَ ذلک ، فَاِذا اَنْتَ قَدْ اَهْلَکْتَ نَفْسُکَ، میفرماید: پسرم تاریخ مرگ در هرحال مبهم و ناپیداست و گاه انسان گرفتار گناهی میشود و تصمیم میگیرد که لحظهای بعد آن را با آب توبه از صفحه اعمالش بشوید ولی مرگ ناگهان فرا میرسد و این فرصت را از او میگیرد. همهی ما در زندگی خود دیده یا شنیدهایم افرادی را که تصمیم به انجام کارهای خوب یا بدی داشتند ناگهان در همان لحظه از ادامهی کار و رسیدن به مقصود باز ماندند چون اجل آنها فرا رسیده و به آنان امان نداد.
در حدیث معروف مفضل میخوانیم که امام صادق(ع)خطاب به مفضل فرمود: اگر سؤال کنی چرا خداوند مدّت حیات انسان را پنهان کرده و در هر ساعتی که مشغول انجام گناه و ارتکاب معصیت است ممکن است مرگش فرا رسد، در پاسخ میگوئیم حکمت مسئله این است که با اینکه انسان تاریخ مرگ خود را نمیداند باز هم هر زمان به سراغ گناه میرود اگر تاریخ آن را میدانست و امید به طول بقای خود داشت بیشتر پردهدری میکرد، بنابراین انتظار مرگ در هرحال برای او از اطمینان به بقا بهتر است و اگر این انتظار در گروهی از مردم اثر نکند در گروه دیگر به یقین مؤثر خواهد بود دست از گناه میکشند و به سراغ اعمال صالح میروند. [5]
یک استفاده لطیف و آموزنده: از اینجا انسان میفهمد که چرا در میان روایات ما نهی شده که ما در مجالس گناه شرکت نکنیم و هر کجا که معصیت است ما حضور نداشته باشیم، مثلاً این حدیث معروف را توجه کنید: قال الصّادِقُ(ع)لایَنْبَغی لِلمُؤمِنِ اَنْ یَجْلِسَ مَجْلسِاً یُعْصَی الله فِیه وَ لایَقْدِرُ عَلَی تَغیِیرِهِ، یعنی جایز نیست برای انسان مؤمن که در مجلسی بنشیند که در آن مجلس گناه و معصیت میشود و انسان قادر نیست که شرائط آن مجلس را عوض کند، علّت آن و سرّ آن این است که ممکن است در همان مجلس معصیّت قبض روح بشود و بمیرد و وای به حال کسی که در مجلس گناه مرگ او فرا برسد و این نکته را هم بدانیم که در روایت آمده اکثر کسانی که جهنم میروند افرادی هستند که توبه را به تأخیر انداختند. ناگهان مرگ آنها فرا رسیده است.
امام مجدّدا در ادامه فرمایشات خود در نامه، تذکراتی راجع به مرگ میدهد و میفرماید: یا بُنَیَّ اَکْثِرْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوتِ وَ ذِکْرِما تَهْجُمُ عَلَیْه وَ تُفْضی بَعْدَ الْمَوْتِ اِلیْهِ، پسرم زیاد به یاد مرگ باش و زیاد به یاد آنچه باش که به سوی او میروی و پس از مرگ در آن قرار میگیری. در میان روایات ما چند چیز است که فرمودند آنها را زیاد انجام بدهید:
1ـ زیاد به یاد خدا باشید؛ 2ـ زیاد بر حضرت محمّد و آل او صلوات بفرستید؛ 3ـ برای تعجیل در فرج حضرت مهدی زیاد دعا کنید؛ 4ـ زیاد به یاد مرگ باشید. در حدیث آمده است که زیاد به یاد مرگ بودن این خاصیّت را به دنبال دارد که شهوات انسان را تعدیل میکند و انسان تهذیب و تزکیه میشود. آنچنان به یاد مرگ باش که هرگاه مرگ به سراغ تو آید تو خود را از هر نظر آماده کرده باشی و دامن همت را در برابر آن به کمر بسته باشی مبادا مرگ ناگهانی به سراغ تو بیاید و تو را دریابد و تو را مغلوب خود گرداند.
به بیان دیگر، باشد که این یادآوری مرگ مقدّمهای باشد که آمادهی این واقعه بشوی و برای خود استعداد و قابلیت برخورد با آنان را به دست آورده باشی و اینطور نباشد که بیخبر و غافل از مرگ روزگار را بگذرانی و یک مرتبه مرگ به سراغ تو آید و در غفلت و حیرت تو را بگیرد و بر تو پیروز شود در حالی که آماده انتقال از این سرا به سرای دیگر را هنوز پیدا نکرده باشی.
حَتّی یَأتِیکَ وَ قَد اَخَذْتَ مِنْهُ حذْرَک وَ شَدَدْتَ لَهُ أزْرَکَ وَلا یأتیکَ بَغْتَۀً فَیْبَهَرَکَ، این واقعیتی است بسیار روشن که غالب مردم از آن غافلند، همه میدانند برای عمر انسان تاریخ معینی در ظاهر تعیین نشده و هر لحظه و هر زمان بر اثر حوادث بیرونی فردی یا جمعی یا حوادث درونی (بیماریهای ناگهانی) ممکن است انسان از دنیا برود و بسیارند کسانی که این حقیقت را میدانند و از آن غافل میشوند گاه در لحظاتی که در مجالس یادبود عزیزان از دست رفته شرکت میکنند و به فکر فرو میروند و شاید تصمیماتی جهت آمادگی برای این سفر میگیرند ولی از مجلس که خارج میشوند به دست فراموشی سپرده میشود حضرت امیر(ع)در خطبه 114 میفرماید: فَبادِرُوا الْعَمَل وَ خَافُواَ بَغْتَۀَ اْلاَجَل، به انجام اعمال صالحه سرعت بگیرید و از این موضوع که مرگ ناگهانی میآید بترسید، حضرت در اشعاری میفرماید: ای کسی که سرگرم دنیایی و آرزوهای دراز تو را فریب داده بدان مرگ ناگهان فرا میرسد و قبر نگهدارندهی اعمال توست؛ وَ ایّاکَ اَنْْ تَغْتَرَّ بِما تَری مِنْ اِخْلادِ اهل الدُّنیا اِلَیها و تَکالُبِهِم عَلَیها
اخلاد از ریشهی خُلد است و خلد و خلود به معنای سکونت مستمّر در یکجاست و اخلاد الی الارض به معنای چسبیدن به زمین است و اخلاد به دنیا به معنای چسبیدن به دنیاست، تکالب به معنای حمله کردن برای به دست آوردن چیزی است. حضرت میفرماید: پسرم هشدار که فریب کاریهای دنیا پرستان را نخور که آنها همچنان حیوانات درّنده میباشند و میفرماید و سخت برحذر باش که دلبستگیها و علاقه شدید دنیاپرستان به دنیا و حملهی حریصانه آنها به دنیا تو را فریب ندهد و مغرور نسازد.
سپس حضرت دو دلیل برای این هشدار ذکر میکنند:
1ـ فَقَد نَبّأکَ اللهَ عْنها، خداوند تو را از وضع دنیا آگاه ساخته است.
2ـ نَعَتْ هی لَکَ عَنْ نَفْسِها تَکَشَّفَتْ لَکَ عَنْ مَساویها، دلیل دوم اینکه خود دنیا از زوال و فنای خودش خبر داده و بدیهای خود را برای تو آشکار کرده و بیان نموده است. یعنی دنیا ناپایداری و بیاعتباری خود را برای تو شرح داده است. منظور به زمان حال است که تعبیر گویای آن در کلام دیگری از امام آمده است آنگاه که دید انسان غافل یار یا کاری به مزمّت دنیا پرداخته و از فریبندگی دنیا سخن میگوید. امام فرمود: ای کسی که دنیا را نکوهش میکنی و خودت فریفتهی دنیا شدهای و باطلهای دنیا تو را فریفته چه زمان دنیا تو را فریب داده و با چه وسیلهای آیا به استخوانهای پوسیدهی پدرانت در زیر خاک و یا خوابگاه مادرانت در درون قبرها.
مضمون اشعار یک شاعر عرب زبان این است که دنیا با صراحت و آشکارا به اهلش میگوید: برحذر باش، برحذر باش از حمله و مرگ غافلگیرانهی من تبسّمهای طولانی من شما را فریب ندهد سخنانم خندهآور است و اعمالم گریهآور.
آری زرق و برق دنیا نشاطآور است ولی هنگامی که به عمق آن دگرگونیها بیوفاییها و ناپایداریهای آن فکر کنیم چیزی جز گریه نخواهد داشت. بعد حضرت امیر(ع)برای فرزندش امام حسن(ع) اهل دنیا را به چند گروه تقسیم میکند.
گروه اوّل) گروهی از مردم دنیا همچون سگانی هستند که کنار مُرداری آمدهاند و هر کدام سعی دارند جیفه و لاشه را در اختیار خود قرار بدهد پیوسته بر دیگری فریاد میزند و با فریادش میخواهد او را از این مردار دور سازد نمونهی روشن آن همان ثروتمندانی هستند که از خدا بیخبرند که پیوسته سعی دارند ثروت بیشتری را تصاحب کنند و دیگران را از آن دور سازند. گاه بر سر آنها فریاد میکشند گاه به دادگاهها متوسّل میشوند و از طریق وکلای مزدور و پروندهسازی به تملّک اموال دیگران میپردازند.
در میان دولتها نیز گاهی چنین رقابتهایی وجود دارد که از طریق جنگ سرد و تبلیغات پرحجم دروغین سعی میکنند بازارهای مصرف دنیا را در اختیار خود بگیرند. این گروه اول از اهل دنیا همچون سگانی هستند که پارس میکنند که به یکدیگر حمله میآورند و مانند درّندگان آسیب میرسانند به یکدیگر ضربه وارد میکنند و یکدیگر را میرانند و قویتر آنان ضعیفتر را پاره میکند و میخورد و بزرگتر بر کوچکتر رحم نمیکند.
گروه دوم) گروه دوم از اهل دنیا افرادی هستند که همچون چهارپایانی هستند که دست و پایشان به وسیله مستکبران بسته شده است و بردگان سرسپردهی آنها هستند اینها افراد بیدست و پایی هستند که برای تحصیل متاع دنیا به هر ذلّتی تن در میدهند و اسیر جهان خواران میشوند.
گروه سوّم) گروه سوّم از اهل دنیا کسانی هستند مثل حیواناتی که در بیابان رها شدند (بیابان شهوات و هواهای نفسانی) اینها در بیابان به هر سو میروند و به تعبیر امام(ع)عقل خود را گم کردهاند و راههای صحیح را از دست دادهاند و در راههای مجهول و نامجهول قدم میگذارند آنها مثل حیواناتی هستند که در وادی پر از آفت رها شده و در سرزمین ناهمواری به راه افتادهاند این گروه نه چوپانی دارند که آنها را راه صحیح هدایت کند و نه کسی که آنها را به چراگاه مناسبی برساند.
در حالی که دنیا آنان را در راه نابینایی به راه انداخته و در وادی حیرت سرگردان شده و در نعمتها و زرق و برقهای دنیا غرق شدهاند دنیا را به عنوان معبود خود انتخاب کردند و دنیا آنها را به بازی گرفته و آنها هم به بازی با دنیا سرگرم شدهاند و غیر دنیا را به فراموشی سپردهاند. این گروه قدرت تشخیص خوب و بد، مصلحت و مفسده از آنها سلب شده است و امور خود را بر اساس توهّمها و تخیّلها و جهالتها استوار نمودهاند. دنیا ایشان را در مسیر ظلمت و تاریکی و راه ناپیدا به حرکت در آورده است و چشمهای آنان را از فیض روشنایی و تابش چراغ هدایت محروم ساخته است، سرگشته و حیران در این بیابان راه خود را به بیراهه کشاندند و در وادی ظلمت به ضلالت افتادند و در نعمتهای زودگذر دنیا غرق شدند.
اینها فراموش کردند که پس از دنیا و زندگی در این سرا چه در انتظار آنان میباشد اما زمانی نمیگذرد که پردههای جهل و تاریکی به واسطهی مرگ به کنار میرود و همانند هودجی که صاحبش را به منزل میرساند مردم به منزلگاه خویش وارد میشوند و از جایگاه خود مطّلع میشوند.
این گروه سوّم همان گروهی هستند که در هر زمان به ویژه در دنیای امروز وجود دارند جهان را جولانگاه خویش قرار داده و همه جا را به فساد میکشانند علاقهی بیحدّ و حصر به مال و ثروث و جاه و مقام چشم آنها را از دیدن حقایق کور کرده و گوش آنها را برای شنیدن سخن حق کر کرده است.
غرق نعمتهای مادی و زر و زیور و عابدان درهم و دینارند و برای به دست آوردن دنیا گاهی آتش جنگ به پا میکنند و گاه سلاحهای کشتار قرار میدهند و آنها را به جان هم میاندازند دنیا بازیچهی آنهاست و آنها هم بازیچهی دنیا، به همین دلیل خدا و روز حساب و برنامههای آخرت را به کلّی فراموش کردهاند. امام به فرزندش میفرماید: از این سه گروه مردم دنیا دوری کن و نه تنها فرزندش بلکه همهی مردم مخاطب خطاب ایشان هستند.
پینوشتها
[1]ـ سوره عنکبوت آیه 57
[2]ـ سوره بقره 197
[3]ـ سوره نساء 78
[4]ـ سوره احزاب 16
[5]ـ بحار، ج 3، ص 83 .
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
عباس ابوالحسنی