کد مطلب: ۱۵۰۵
تعداد بازدید: ۲۰۸۷
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۰
مراتب ايمان آن‌قدر زياد است كه ميل به بی‌نهایت می‌کند، مثل يك پاره‌خطی که می‌توان آن را تا بی‌نهایت به اجزاى ريزترى تقسيم كرد. همه‌ی مؤمنین در یک درجه از ایمان قرار نداشته، برخی بالاتر و بعضی پائین تر از دیگری قرار دارند.

شرح دعای مکارم الاخلاق/ درجات ایمان

پیش از این ذیل عبارت: «وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ/ ‏(خدایا!) ایمانم را به کامل‌ترین مراتب ایمان برسان»، مباحثی را پیرامون ایمان مطرح کردیم و اینک بر آنیم تا با طرح تتمه‌ی این موضوع، البته به مقداری که مجال سخن داریم، این بحث را به پایان رسانده و وارد موضوع بعدی شویم.

درجات ایمان

همان‌طور که دانستیم، ایمان قابلیّت شدّت و ضعف یا افزایش و کاهش دارد و به همین جهت مؤمنین همه در یک درجه از ایمان قرار نداشته، برخی بالاتر و بعضی پایین‌تر از دیگری قرار دارند. قرآن کریم می‌فرماید: «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ». هر يك از آنان، درجه و مقامى در پيشگاه خدا دارند و خداوند به آنچه انجام می‌دهند، بيناست.[1] امام صادق علیه‌السّلام ایمان را به نردبانی تشبیه نموده و برای آن درجاتی بیان فرموده‌اند. ایشان می‌فرمایند: «إِنَّ الْإِيمَانَ‏ عَشْرُ دَرَجَاتٍ‏ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ». 

همانا ایمان ده درجه است به‌منزله‌ی نردبانی که پلّه‌های آن یکی پس از دیگری پیموده می‌شود.[2] درواقع این درجات پلّه‌هایی هستند که با پیمودنشان، مؤمن درجات قُرب پروردگار را طی می‌کند و لحظه‌به‌لحظه بر روشنی قلب او با انوار تابناک ایمان، افزوده می‌شود. در ادامه‌ی روایت، امام علیه‌السّلام به نکات اساسی و مهمّی اشاره نموده و فرمودند: «فَلَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الْوَاحِدِ لِصَاحِبِ الِاثْنَيْنِ لَسْتُ عَلَى شَيْ‏ءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْعَاشِرَةِ وَ لَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَيُسْقِطَكَ الَّذِي هُوَ فَوْقَكَ فَإِذَا رَأَيْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْكَ فَارْفَعْهُ إِلَيْكَ بِرِفْقٍ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَيْهِ مَا لَا يُطِيقُ فَتَكْسِرَهُ فَإِنَّهُ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَيْهِ جَبْرُهُ». پس آن‌که در درجه‌ی اوّل ایمان است (ناامید نشده و) به کسی که در درجه دوّم است نگوید: من که چیزی نیستم، (بلکه صبر کند و تلاش نماید) تا به درجه دهم ایمان دست پیدا کند و (از طرفی) باعث سقوط کسی که در درجات پایین‌تر از تو است نشو، که (اگر چنین کنی) آن‌که در درجات بالاتر از تو است، تو را ساقط خواهد کرد، پس (در عوض) هرگاه کسی را دیدی که از تو پایین‌تر است، او را با نرمی به‌سوی خود بالا ببر و چیزی که طاقتش را ندارد به او تحمیل نکن که باعث شکست او می‌شود، و هر کس موجب شکست مؤمنی شود باید که این زیان را جبران کند.

بنابراین چیزی که در این میان بسیار مهمّ است، آن است که بدانیم مؤمن در تمام درجات ایمان، همواره دو مسئولیت خطیر را به دوش می‌کشد، یکی نسبت به خود و دیگری در رابطه با سایر مؤمنین. امّا نسبت به خود آن‌که: هیچ‌یک از درجات ایمان را بی‌اهمیّت ندانسته و هرگز از نیل به درجات بالاتر ناامید نشود و دیگر این‌که درعین‌حال، همیشه باید طریق تواضع و فروتنی را از یاد نبرد و الّا اگر لحظه‌ای کبر و غرور او را فرابگیرد، همان لحظه‌ی سقوط او خواهد بود، همان‌طور که امام صادق علیه‌السّلام فرموده‌اند: «مَنْ‏ تَوَاضَعَ‏ لِلَّهِ‏ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ وَضَعَهُ اللَّهُ تَعَالَى». هر کس برای خدا تواضع کند، خداوند او را بالا می‌برد و هر کس تکبّر ورزد خدای تعالی او را به زمین خواهد زد.[3] و در ارتباط با سایر مؤمنین و سالکین درجات ایمان آن‌که: ایشان را به چشم رقیب نگاه نکرده و از روی حسادت و بخل، موجبات سقوطشان را فراهم نکند، بلکه در تمام مراحل یار و مددکارشان باشد تا ایشان را با خود در این مسیر همراه کند.

آری ایمان به فرموده حضرت صادق علیه‌السّلام دارای ده درجه است و مؤمنین در تحصیل این درجات با هم متفاوت‌اند، چنانچه در انتهای همین حدیث شریف امام صادق علیه‌السّلام از باب نمونه می‌فرمایند: «وَ كَانَ الْمِقْدَادُ فِي الثَّامِنَةِ وَ أَبُو ذَرٍّ فِي التَّاسِعَةِ وَ سَلْمَانُ فِي الْعَاشِرَةِ». و مقداد در درجه‌ی هشتم و ابوذر در درجه‌ی نهم و سلمان در درجه‌ی دهم ایمان قرار داشتند. البته روایات دیگری هم درباره تعداد درجات ایمان در منابع روایی ما وجود دارد که کم‌تر یا بیشتر از ده درجه است، نکته‌ای که دراین‌باره از محقّقین و کارشناسان عرصه‌ی حدیث و تفقّه، شایان ذکر است آن است که آنچه در مورد این‌گونه روايات بايد در نظر داشت اين است كه اين روايات در مقام بيان تقسيمات و مراتب كلّى ايمان هستند و متعرّض همه‌ی مراتب و تقسيمات جزئى نيستند. ازاین‌رو حرف گزافی نيست اگر گفته شود، مراتب ايمان آن‌قدر زياد است كه ميل به بی‌نهایت می‌کند، مثل يك پاره‌خطی که می‌توان آن را تا بی‌نهایت به اجزاى ريزترى تقسيم كرد. مثلاً آن روايتى كه می‌فرماید ايمان ده درجه دارد، بين هرکدام از اين ده درجه می‌توان مراتب جزئى بسيارى فرض كرد.[4]

کمال ایمان

با توجّه به این‌که ایمان ‌همه در یک سطح نیست و مؤمنین در درجات ایمان با هم متفاوت‌اند، امام زین‌العابدین علیه‌السّلام در دعای مکارم‌الاخلاق از خدای متعال کامل‌ترین و بالاترین درجات ایمان را تقاضا می‌کنند و به درگاه خدا عرضه می‌دارند: «وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ/ ‏(خدایا!) ایمانم را به کامل‌ترین مراتب ایمان برسان».

حال باید بدانیم کسانی که درجات ایمان را طی نموده و به بالاترین سطح آن دست می‌یابند چه صفاتی دارند. دانستن این مطلب باعث می‌شود تا از فاصله‌ی خود تا کمال ایمان مطّلع شویم و از سوی دیگر می‌توانیم کسانی را که توفیق یافته‌اند تا به مدارج بالای ایمان دست پیدا کنند، بشناسیم و بدین‌وسیله از نورانیّت ایشان بهره ببریم. در احادیث متعدّدی از اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام، صفات مختلف و فراوانی برای کمال ایمان شمرده‌شده است که به جهت پرهیز از اطاله‌ی کلام، برخی از این صفات را فقط نام می‌بریم:

کسی که ایمان خود را به کمال رسانده است دارای این صفات است: 1-هرگاه راضی شود، رضایتش او را به گناه و باطل نمی‌کشاند، 2-چون خشمگین شود، خشمش او را از مدار حق خارج نمی‌سازد، 3-هرگاه قدرت پیدا کند، چیزی را که مال او نیست به‌زور نمی‌ستاند، 4-در راه خدا از سرزنش هیچ نکوهشگری نمی‌هراسد، 4-اهل ریا و خودنمایی نیست، 5-هرگاه دو چیز بر او عرضه شود که یکی دنیایی است و دیگری آخرتی، کار آخرت را بر دنیا ترجیح می‌دهد، 6-در تنگدستی انفاق می‌کند، 7-اهل انصاف است، 8-به همه سلام می‌کند، 9-خوش‌اخلاق است، 10-خشم خود را با انتقام فرونمی‌نشاند، 11-هر چه برای خود دوست دارد برای مردم نیز دوست می‌دارد، 12-در شوخی و جدّیِ خود از (نافرمانیِ) خدا می‌ترسد، 13-به دنبال فراگرفتن علم است، 14-در برابر بلایا، مصائب و سختی‌ها صبور است، 15-در معاش خود برنامه‌ریزی درست دارد و اهل اعتدال است، 16-توکّل به خدا دارد، 17-امور را به خداوند واگذار می‌کند، 18-تسلیم فرمان خداست، 19-راضی به قضای پروردگار است، 20-به خاطر خدادوست می‌دارد، 21-به خاطر خدا دشمنی می‌ورزد، 22-به خاطر خدا بخشش می‌کند، 23-به خاطر خدا دست از بخشش می‌کشد، 24-دوست می‌دارد هر آنچه را که خدا دوستش دارد، 25-دشمن می‌دارد هر آنچه را که خدا دشمن اوست، 26-رفاه و آسایش را وسیله‌ی امتحان می‌داند و بلا را نعمت می‌شمارد، 27-صاحب عقل، حلم و علم است، 28-برای خدا به تعهّد خود در قبال مردم عمل می‌کند، 29-با مردم راستگو است، 30-از ارتکاب هر چیزی که نزد خدا و مردم زشت است حیا می‌کند، 31-با خانواده‌اش خوش‌اخلاق است، 32-سخن لغو و بیهوده نمی‌گوید، 33-کم‌تر بحث‌وجدل می‌کند، 34-نفس خود را کوچک می‌شمارد (خود را بزرگ نمی‌داند)، 35-زیادی مال خود را ببخشد، 36-تفقّه (فهم) در دین دارد، 37-دین خود را بر هوس و شهوت خویش ترجیح می‌دهد و ... .[5] در روایتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله صد و سه خصلت را برای کمال ایمان برمی شمرند که توجّه به آن بسیار مهمّ و راهگشاست ولی چون بیان این روایت و بررسی آن از طاقت این مختصر خارج است، مخاطبین محترم را تنها به مطالعه‌ی این روایت در منابع حدیثی ارجاع می‌دهیم.[6]

همان‌طور که ملاحظه می‌شود، تمام صفاتی که برای کمال ایمان بر شمرده‌شده از جنس عمل و رفتار است، پس به هر میزان‌ که در کردار و عملمان به این صفات و اعمال وارسته نزدیک و مطابق باشیم، بیشتر مراتب ایمان را پیموده‌ایم.

نکته‌ای که در این مسیر بسیار مهمّ به نظر می‌رسد آن است که بدانیم انسان‌ها در آزمایشات مختلف، مشکلات و گرفتاری‌ها، حقیقت ایمان خود را نمایان می‌سازند، زیرا صفات و خصلت‌هایی که برای کمال ایمان ذکر گردید، با توجّه به این‌که نتیجه‌ی خلق‌وخوهای ثابت نفسانی است، لذا همیشه با مؤمن همراه است، پس اگر در خوشی‌ها مزیّن به برخی از این صفات شایسته باشیم ولی در بزنگاه‌ها و امتحانات حضرت حق، رفتارمان به کلّی تغییر کند، این نشانه‌ی آن است که تا درجه‌ی کمال ایمان بسیار فاصله‌داریم.

ایمان مستقرّ و ایمان عاریه‌ای (ناپایدار)

پیش از آن‌که به طی نمودن مدارج ایمان نائل شویم، باید تلاش کنیم که ایمانی ثابت و مستقرّ به دست آوریم. چه‌بسا مؤمنینی که گاهی مؤمن هستند و گاهی هم از ایمان تهی می‌گردند. قرآن کریم در سوره انعام می‌فرماید: «وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ». او كسى است كه شما را از يك نفس آفريد! و شما دو گروه هستيد: بعضى پايدار، و بعضى ناپايدار ما آيات خود را براى كسانى كه می‌فهمند، تشريح نموديم.[7] از امام کاظم علیه‌السّلام از مستقرّ و مُستودع در آیه‌ی شریفه سؤال شد، حضرت فرمودند: «الْمُسْتَقَرُّ الْإِيمَانُ الثَّابِتُ وَ الْمُسْتَوْدَعُ الْمُعَارُ». مستقرّ، ایمان ثابت است و مُستودع ایمان عاریه‌ای(ناپایدار).[8] امام صادق علیه‌السّلام در توضیح ایمان مُستودع می‌فرمایند: «مَنْ لَمْ يَكُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَإِنَّمَا ذَلِكَ مُسْتَوْدَعٌ». هر کس عملش با کلامش (اقرار زبانی به اصول و فروع اسلام) تطبیق نداشته باشد، این ایمان تنها ایمان مُستودع است.‏[9]

محمّد بن مسلم از امام صادق علیه‌السّلام نقل می‌کند که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ خَلْقاً لِلْإِيمَانِ لَا زَوَالَ لَهُ وَ خَلَقَ خَلْقاً لِلْكُفْرِ لَا زَوَالَ لَهُ وَ خَلَقَ خَلْقاً بَيْنَ ذَلِكَ فَاسْتَوْدَعَ بَعْضَهُمُ الْإِيمَانَ فَإِنْ شَاءَ أَنْ يُتِمَّهُ لَهُمْ أَتَمَّهُ وَ إِنْ شَاءَ أَنْ يَسْلُبَهُمْ إِيَّاهُ سَلَبَهُم». همانا خداوند خلقی را برای ایمان به وجود آورده که زوالی برای ایمانشان نیست و خلقی را برای کفر آفریده که همیشه کفرشان پایدار است و گروهی را بین این دو خلق نموده که ایمان را به عاریه دارند. پس اگر خدا بخواهد ایمانشان را برایشان تمام نموده و به نتیجه برساند چنین می‌کند و اگر بخواهد از ایشان سلب نماید، از ایشان می‌ستاند.‏[10] در توضیح این حدیث شریف باید بگوییم: با توجّه به این‌که خدای متعال در قرآن کریم فرموده: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر ...». و بگو: اين حقّ است از سوى پروردگارتان! هر كس می‌خواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر كس می‌خواهد كافر گردد.[11] 

تمام انسان‌ها در انتخاب مسیر زندگی و عملکرد خودمختار هستند و هیچ اجباری از سوی خدای متعال متوجّه آن‌ها نیست، چنان‌که در سوره‌ی بقره آمده است: «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ». در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابراین، كسى كه به طاغوت [بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.[12] 

علاوه بر آیات قرآن و روایات فراوانی که در این باب وجود دارد، وجدان هر انسانی تصدیق می‌کند که انسان، صاحب اراده و اختیار است و اساساً تمام ثواب و عقاب‌های الهی و حتّی قوانین بشری بر همین اساس وضع گردیده است. پس اگر در روایت امام صادق علیه‌السّلام آمده است که خدای متعال گروهی را برای ایمان ثابت و گروه دیگر را برای کفر پایدار و دسته‌ی سوّم را برای ایمان ناپایدار آفریده، منظور امام علیه‌السّلام مجبور بودن این سه طایفه در پذیرش ایمان و کفر نیست، بلکه مراد آن است که گروهی با انتخاب ایمان و مجاهدت بی‌دریغ خود در راه حفظ آن، از ایمان ثابتی برخوردارند و برخی هم در مسیر کفر این‌گونه اند و عدّه‌ای ایمان را انتخاب نموده‌اند ولی در راه حفظ ایمان به‌اندازه‌ی دسته‌ی اوّل کوشا نبوده و به همین جهت از ایمان پایداری بهره‌مند نیستند تا جایی که ممکن است بدون ایمان از دنیا بروند، مثل شخصیتی همچون زبیر که طبق روایات[13] و تاریخ، باوجود این‌که در روزگار غربت و تنهایی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام، از پیشتازان دفاع از ولایت آن حضرت بود، ولی روزی هم آمد که به اتّفاق عایشه و طلحه، جنگ جمل را علیه آن حضرت به راه انداخت و منجر به فتنه بزرگ در امّت اسلام و کشته شدن عدّه‌ی کثیری از مردم شد. امّا اگر آنان‌که ایمان عاریه‌ای دارند دست به دامن خدا شده و از او یاری طلبند، امید نجات هم درباره‌ی ایشان می‌رود. در روایتی از وجود مقدّس امام صادق علیه‌السّلام می‌خوانیم: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يُعِيرُ الْإِيمَانَ عَارِيَّةً فَإِذَا هُوَ دَعَا وَ أَلَحَّ فِي الدُّعَاءِ مَاتَ عَلَى الْإِيمَانِ». و گروهی از ایشان (مردم) کسانی هستند که ایمان را به عاریه می‌برند (ایمانشان ثابت نیست) پس هرگاه دعا کنند و در دعا اصرار ورزند، با ایمان از دنیا خواهند رفت.‏[14]

برای درک بهتر مفهوم ایمان عاریه‌ای و ناپایدار خوب است بدانیم که ایمان با گناه سازگاری ندارد و مَثَلِ ایمان و گناه همچون نور و ظلمت است که با هم قابل‌جمع نیستند. وقتی مؤمن عملش با گفتارش که شهادت به توحید و ... و التزام به اطاعت از خدا، انبیاء و اولیاء و ترک معصیت ایشان است، مطابق نبوده و مرتکب گناه و نافرمانی شود، قطعاً در لحظه‌ی ارتکاب گناه ایمان از قلب او مفارقت می‌کند. در احادیث ائمّه‌ی اطهار علیهم السّلام به این مطلب تصریح‌شده است. امام صادق علیه‌السّلام می‌فرمایند: «دِينُ اللَّهِ اسْمُهُ الْإِسْلَامُ فَمَنْ أَقَرَّ بِدِينِ اللَّهِ فَهُوَ مُسْلِمٌ وَ مَنْ عَمِلَ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَزْنِي‏ الزَّانِي‏ حِينَ‏ يَزْنِي‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْرِقُ حِينَ يَسْرِقُ السَّارِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ». دین خدا نامش اسلام است پس هر کس به دین خدا اقرار کند او مسلمان است و هر کس به آنچه خداوند دستور داده عمل نماید او مؤمن می‌باشد و شخص زناکار در حال ایمان مرتکب زنا نمی‌شود و شخص دزد، در حال ایمان دزدی نمی‌کند.‏[15] در روایات متعدّدی بیان‌شده که هرگاه مؤمن مرتکب گناه می‌شود، روح ایمان از او مفارقت می‌کند. زراره می‌گوید از امام صادق علیه‌السّلام درباره‌ی کلام پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله که فرمودند: «زناکار در حال ایمان زنا نمی‌کند»، پرسیدم، حضرت فرمودند: «يُنْزَعُ‏ مِنْهُ‏ رُوحُ‏ الْإِيمَانِ»، روح ایمان از او جدا می‌گردد. عرض کردم: درباره‌ی روح ایمان برایم بگویید. حضرت فرمودند: آن‌هم چیزی است. سپس فرمودند: این‌گونه بهتر می‌فهمی، آیا ندیده‌ای که انسان چیزی را می‌خواهد ولی در درون او چیزی وی را از آن خواهش بازمی‌دارد و نهی می‌کند؟ عرض کردم: بله (همین‌طور است)، فرمودند: آن چیز همان روح ایمان است.[16]

آری ابتدا باید تلاش کنیم که قول و عملمان ‌همیشه با هم یکی باشد تا روح ایمان را در قلبمان ثابت و مستقرّ نماییم و از مؤمنی که ایمانش عاریه‌ای است به مؤمنی تبدیل شویم که همواره ایمان در قلبش نورافشانی می‌کند، و پس‌ازآن به کوشش برای ترفیع درجات ایمان بپردازیم. درواقع امام سجّاد علیه‌السّلام با یک دعای کوتاه امّا جامع و پُر مغز، توفیق تمام این امور را از خدای متعال می‌طلبند که تا توفیق رفیق راه نباشد، انسان قدم از قدم بر نخواهد داشت.

خودآزمایی:

1-کسی که ایمان خود را به کمال رسانده است، دارای چه صفاتی است؟(با ذکر 4 مورد)
2-منظور از ایمان مستقر و ایمان عاریه‌ای چیست؟

پی‌نوشت‌ها

[1] سوره آل‌عمران/ آیه 163 (ترجمه مکارم).

[2] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج ‏22 ص 351.

[3] كامل الزيارات ص 271.

[4] آيين پرواز (مصباح یزدی) ص 151.

[5] برای مطالعه‌ی روایات مراجعه شود به کتاب میزان الحکمة ج 1 ص 418 تا 422.

[6] برای مطالعه این حدیث شریف مراجعه شود به کتاب‌های: التمحیص ص 74/ بحارالانوار (ط - بیروت) ج 64 ص 310.

[7] سوره انعام/ آیه 98 (ترجمه مکارم).

[8] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج ‏66 ص 223.

[9] همان ص 218.

[10] همان ص 224.

[11] سوره کهف/ آیه 29 (ترجمه مکارم).

[12] سوره بقره/ آیه 256 (ترجمه مکارم).

[13] مراجعه شود به: بحار الأنوار (ط - بيروت) ج ‏66 ص 223.

[14] همان ص 221.

[15] مجموعة ورام ج ‏2 ص 267.

[16] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج ‏66 ص 192.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی‌زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: