پرسش ۱- «اجتهاد» و «تقلید» به چه معناست؟
«اجتهاد» در لغت به معنای تلاش و کوشش تا سرحدّ توانایی است؛ به گونه ای که با تحمّل رنج و سختی همراه باشد. در اصطلاح فقه عبارت است از: «به کار بردن تلاش و کوشش خویش در راه به دست آوردن احکام شرعی از راه ها و منابعی[1] که نزد فقیهان اسلام، معمول و متعارف است». در نتیجه مجتهد کسی است که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد و طبق رأی و نظر خویش عمل کند.[2]
«تقلید» به معنای پیروی و دنباله روی است و در اصطلاح فقهی عبارت است از: عمل کردن به آنچه مجتهد در مسائل شرعی فتوا می دهد».
گفتنی است: اگر چه واژه تقلید به معنای پیروی بدون چون و چرا، خوشایند نیست؛ اما در آموزه های فرهنگ اسلامی، مقلّد کسی است که از حاصل تلاش علمی مجتهد استفاده می کند و مسئولیت درستی و نادرستی استنباط احکام را بر عهده مجتهد می گذارد و چه بسا کاربرد واژه «تقلید» (برگرفته از «قلادة» به معنای گردن بند) به این منظور باشد.
پیشینه تقلید
پرسش 2- تقليد از مجتهد از چه زمانى شروع شده است؟ آيا در زمان پيامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) نيز مطرح بوده است؟
مراجعه به فقيه و اسلام شناس، جهت آگاهى به احكام الهى و اطمينان نسبت به درستى اعمال، ريشه در تاريخ صدر اسلام و عصر ائمه (علیهم السلام) دارد و طبق نظر برخى از بزرگان، دو آيه در اين زمينه نازل شده است[3]؛ آنجا كه خداوند متعال مى فرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[4]؛ «اگر نمى دانيد از آگاهان بپرسيد».
هرچند «اهل ذكر» در روايات به امامان (علیهم السلام) ـ كه مصداق بارز و كامل آيه هستند ـ تفسير شده است؛ ولى شأن نزول و مورد، كليّت آيه را تخصيص نمى زند و محدود به آنان نمى سازد و شامل هر اهل خبره اى مى گردد و فقيهان نيز ازجمله آنها هستند.
در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ ما كانَ الْمُؤمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِى الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ »[5]؛ «شايسته نيست مؤمنان همگى [به سوى ميدان جهاد] كوچ كنند؛ چرا از هر گروهى، طايفه اى از آنان كوچ نمى كنند [و طايفه اى بمانند] تا در دين [و معارف و احكام اسلام] آگاهى پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود آنها، را انذار نمايند تا [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خوددارى كنند».
ترديدى نيست كه «تفقّه» در اين آيه، مفهومى گسترده دارد و شامل معارف و احكام اسلام ـ اعم از اصول و فروع دين ـ مى شود. از سوى ديگر مردم به پذيرش سخنان اين گروه ـ كه در حوزه دين تربيت و پرورش يافته اند ـ دعوت شده اند و اين همان رجوع به فقيه و اهل خبره است.
رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) برخى از صحابه را براى تبليغ و تعليم احكام دين، به سرزمين هاى اطراف مى فرستاد. مصعب بن عمير و معاذ بن جبل از نمونه هاى بارز آنان به شمار مى آيند. آن حضرت مى فرمود: «از اِفتا بدون علم خوددارى كنيد كه لعن فرشتگان را به دنبال خواهد داشت».[6] اين امر نشانگر آن است كه فتوا دادن از سوى مفتى و فقيه و تقليد و پيروى كردن از طرف مردم، در عصر پيامبر (صلی الله علیه و آله) مطرح بوده است و رجوع به فقيه پس از رحلت آن حضرت نيز همانند گذشته، ادامه داشت تا آنكه در دوران امام باقر و امام صادق (علیهما السلام)، فزونى گرفت. فقيهان بى شمارى در مكتب آن دو بزرگوار، تربيت و پرورش يافتند[7] و به منظور احيا و تعليم احكام، به شهرهاى مختلف كوچ كردند و بسيارى از مردم ـ كه شيفته و تشنه معارف و احكام الهى بودند و در نقاط دوردست زندگى مى كردند و دستشان از اهل بيت كوتاه بود ـ به سراغ آنان مى رفتند و مسائل خود را از ايشان مى پرسيدند و از علم بى كران ائمه (علیهم السلام) سيراب مى گشتند. اين همان «تقليد» است كه به نمونه هايى از آن اشاره مى شود:
1. حضرت باقر (علیه السلام) به ابان بن تغلب مى فرمايد: «اِجْلِس فِى مَسجِدِ المَدينَةِ وَ اَفتِ النّاسَ فَاِنّى اُحِبُّ اَنْ اَرى فى شيعَتى مِثْلَكْ»؛ «در مسجد مدينه بنشين و به مردم فتوا بده؛ زيرا دوست دارم در ميان شيعيانم كسانى همچون تو باشند».[8]
2. شعيب عقرقوقى مى گويد: به امام صادق (علیه السلام) عرض كردم: «رُبَما اِحْتَجْنا اَنْ نَسْأَلَ عَنِ الشَى ءِ فَمَنْ نَسْأَل»؛ «گاهى ما مى خواهيم سؤال و مشكل دينى خود را از كسى بپرسيم (و به شما به جهت دورى راه يا حالت تقيه و... دسترسى نداريم)، شما بگوييد به چه كسى رجوع كرده و سخن او را بپذيريم؟»
حضرت در جواب فرمود: «عَلَيْكَ بِالاَسَدى يَعْنى اَبابَصير»؛ يعنى، شما مى توانيد به ابوبصير مراجعه كنيد.[9]
اين امر به همين شكل در عصر امامان (علیهم السلام) بعد نيز تا زمان غيبت صغراى حضرت مهدى(عج) ادامه يافت.
3. حسن بن على بن يقطين مى گويد: به امام رضا (علیه السلام) عرض كردم: «لا اَكادُ اَصِلُ اِلَيْك اَسْأَلَكَ عَنْ كُلِ مااحْتاجُ اِلَيْهِ مِنْ مَعالِمِ دينى. اَفَيُونُسُ بنُ عَبْدِ الرَّحْمانِ ثِقَةٌ آخُذُ مِنْهُ ما احْتاجُ اِلَيْهِ مِنْ مَعالِمِ دِينِى فَقالَ نَعَم»[10]؛ «من نمى توانم به جهت هر مشكل دينى كه برايم پيش مى آيد، از شما سؤال كنم! پس آيا يونس بن عبدالرحمان ثقه و راستگو است و مى توانم پاسخ نيازهاى دينى خود را از او دريافت كنم؟ حضرت فرمود: آرى».
4. حضرت مهدى(عج) در توقيع شريف و معروف خود به اسحاق بن يعقوب ـ به عنوان يك قاعده كلى ـ اين چنين مى نگارد: «... وَ اَمَا الْحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيها اِلَى رُواةِ اَحاديثِنا فَاِنَّهُم حُجَّتِى عَلَيْكُم وَ اَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَيْهِم»[11]؛ «در پيشامدهايى كه رخ مى دهد، به راويان احاديث ما (فقها) مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر ايشان».
بر اساس اين توقيع و ديگر روايات، مسئله رجوع به فقيه در عصر غيبت كبرى، شكل ديگرى به خود گرفت و دو راه «اجتهاد» و «تقليد» مصطلح به وجود آمد و فقيهان و مجتهدان جامع شرايط، مسئوليت اِفتا و پاسخ گويى را به عهده گرفتند و خلأ و مشكل عدم دسترسى به امام معصوم را با حضور خود در عرصه اجتماع پر كردند. اين امر تا كنون ادامه دارد و خواهد داشت؛ چنان كه شيخ طوسى مى گويد: «من شيعه امامى را از زمان حضرت على (علیه السلام) تا كنون (قرن پنجم هجرى) اين گونه يافتم كه پيوسته سراغ فقيهان خود رفته و در احكام و عبادات خود، از آنان استفتا مى كردند و بزرگان آنان نيز پاسخ و راه عمل به فتوا را به آنان نشان مى دادند».[12]
ضرورت تقليد
پرسش 3- چرا تقليد كنيم؟ فلسفه آن چيست؟
ذهنِ پرسشگر هر مسلمانى، در جست و جوى فلسفه احكام شرعى است. اهمیّت آگاهى از فلسفه تقليد، نسبت به ديگر احكام، بيشتر است؛ زيرا در شريعت اسلام، واجبات و محرماتى وجود دارد كه خداى حكيم، آنها را براى سعادت دنيا و آخرت انسان تشريع كرده است و اگر انسان آنها را اطاعت نكند، نه به سعادتِ مطلوب مى رسد و نه از عذاب سرپيچى از آنها در امان مى ماند.
براى شناخت احكام شرعى، آگاهى هاى فراوانى ـ از جمله: فهم آيات و روايات، شناخت حديث صحيح از غيرصحيح، كيفيت تركيب و جمع روايات و آيات و ده ها مسئله ديگر ـ لازم است كه آموختن آنها، نيازمند سال ها تلاش جدى است.
در چنين حالتى، مكلف خود را در برابر سه راه مى بيند:
نخست اينكه راه تحصيل اين علم (اجتهاد) را در پيش گيرد؛
دوم اينكه در هر كارى آراى موجود را مطالعه كرده، به گونه اى عمل كند كه طبق همه آرا، عمل او صحيح باشد (احتياط كند)؛
سوم اينكه از رأى كسى كه اين علوم را به طور كامل آموخته و در شناخت احكام شرعى كارشناس است، بهره جويد.
بى شك، اگر او در راه اول به اجتهاد برسد، كارشناس احكام شرعى شده، از دو راه ديگر بى نياز، خواهد بود؛ امّا تا رسيدن به آن، ناگزير از دو راه ديگر است.
راه دوم نيازمند اطلاعات كافى از آراى موجود در هر مسئله و روش هاى احتياط است و در بسيارى از موارد، به دليل سختى احتياط، زندگى عادى او را مختل مى كند. ناگزير گزينه «تقليد» براى توده مردم حتمیّت مى يابد. اين سه راه اختصاص به برخورد انسان با احكام شرعى ندارد؛ بلكه در هر رشته تخصصى ديگر نيز وجود دارد. به عنوان مثال يك مهندس متخصص را فرض كنيد كه بيمار مى شود. او براى درمان بيمارى خويش، يا بايد خود به تحصيل علم پزشكى بپردازد، يا تمام آراى پزشكان را مطالعه كرده، به گونه اى عمل كند كه بعداً پشيمان نشود و يا به پزشك متخصص رجوع كند.
راه نخست او را به درمان سريع نمى رساند. راه دوم نيز بسيار دشوار است و او را از كار تخصصى خود (مهندسى) باز مى دارد. از اين رو بى درنگ از پزشك متخصص كمك مى گيرد و به رأى او عمل مى كند.
وى در عمل به رأى پزشك متخصص، نه تنها خود را از پشيمانى آينده و احياناً سرزنش دوستان نجات مى دهد؛ بلكه در اغلب موارد، درمان نيز مى شود. مكلف نيز در عمل به رأى مجتهد متخصص، نه تنها خود را از پشيمانى آخرت و عذاب الهى نجات مى دهد؛ بلكه به مصالح احكام شرعى نيز دست مى يابد.
شنيدن فتوا
پرسش 4- آيا شنيدن فتوا از طريق وسايل ارتباط جمعى (تلفن، اينترنت، راديو و...) براى مكلف حجيت دارد؟
همه مراجع: اگر به گفته او اطمينان پيدا كند، حجت است.[13]
اختلاف مراجع تقليد
پرسش 5- چرا مراجع تقليد، با يكديگر اختلاف نظر دارند؟
نظريه پردازى مختلف در ادبيات و اصول فقه، برداشت متفاوت از آيات و روايات و اختلاف نظر در سند احاديث و شناخت راويان، به طور طبيعى موجب تفاوت در بعضى از فتاوا مى شود.
گفتنى است اين مقدار اختلاف نظر و اختلاف سليقه، در ميان صاحب نظران و حتى متخصصان پزشكى طبيعى است. اگرچه لازم است زمينه اى فراهم شود كه با كارشناسى و موضوع شناسى مناسب، اختلاف فتاوا به حداقل برسد.
معيار تقليد
پرسش 6- در چه صورت، تقليد از يك مرجع تحقّق مى يابد؟
همه مراجع (به جز صافى): معيار تحقّق تقليد، عمل به فتواى مجتهد است.[14]
آية اللّه صافى: معيار تحقّق يافتن تقليد، ياد گرفتن فتواى مجتهد به قصد عمل است.[15]
رساله مرجع تقليد
پرسش 7- آيا لازم است براى تقليد از يك مجتهد، تمام رساله او را بخوانيم؟
همه مراجع: خير، خواندن تمام رساله لازم نيست؛ ولى مسائلى را كه انسان غالبا به آنها احتياج دارد، واجب است ياد بگيرد.[16]
پرسش 8- اگر مرجع تقليد رساله نداشت، آيا تقليد از او جايز است؟
همه مراجع: اگر شرايط مرجعيت تقليد را داشته باشد، تقليد از او جايز است و داشتن رساله شرط نيست.[17]
تشخيص اعلم
پرسش 9- راه تشخيص اعلم چيست؟
همه مراجع: مجتهد اعلم را از سه راه مى توان شناخت:
1. خودش يقين كند؛ مثل آنكه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد اعلم را بشناسد.
2. دو نفر عالم عادل ـ كه مى توانند مجتهد اعلم را تشخيص دهند ـ اعلمیّت او را تصديق كنند (به شرط آنكه با گفته دو عالم عادل ديگر، تعارض پيدا نكند).
3. از گفته عده اى از اهل علم ـ كه مى توانند اعلم را تشخيص دهند ـ يقين يا اطمينان پيدا شود.[18]
تبصره 1. آيات عظام سيستانى، تبريزى و وحيد: اگر يك نفر عالم خبره و مورد اطمينان هم تصديق كند، كافى است.
تبصره 2. آية اللّه بهجت: اگر شخص از هر راهى كه اطمينان به اعلمیّت كسى پيدا كند، كافى است.
انتخاب مرجع تقليد
پرسش 10- اگر نتوانيم مجتهد اعلم را بشناسيم، وظيفه چيست؟
آيات عظام امام، خامنه اى، مكارم و نورى: بايد به اهل خبره مراجعه كنيد و در صورت تعارض بين شهادت آنان، احتياط واجب است كه از كسى تقليد كنيد كه احتمال اعلمیّت را در او مى يابيد.
آيات عظام بهجت، فاضل، صافى و وحيد: بايد به اهل خبره مراجعه كنيد و در صورت تعارض بين شهادت آنان، واجب است از كسى تقليد كنيد كه احتمال اعلمیّت را در او مى يابيد.[19]
آيات عظام تبريزى و سيستانى: بايد به اهل خبره مراجعه كنيد و در صورت تعارض بين شهادت آنان، نظر آن عده كه تخصص شان بيشتر است، مقدم داريد. در غير اين صورت بايد از كسى تقليد كنيد كه احتمال اعلمیّت را در او مى يابيد.[20]
تبصره. تعبير آية اللّه مكارم در مورد «احتمال اعلمیّت»، گمان به اعلم بودن است.
تخصص مراجع تقليد
پرسش 11- آيا تخصصى شدن مراجع تقليد در زمينه هاى مختلف علمى جايز است؟
همه مراجع: اگر هر يك از آنان در بخشى از فقه اعلم باشند، مقلّد بايد در هر بخشى، از مجتهد اعلم تقليد كند.[21]
مسائل مستحدثه
پرسش 12- با پيشرفت علم، ممكن است مسائلى مانند بازاريابى شبكه اى پيش بيايد كه در منابع اسلامى ذكرى از آن به ميان نيامده باشد، در اين صورت تكليف چيست؟ آيا مراجع تقليد مى توانند پاسخگوى آن باشند يا اينكه مى توانيم از عقلمان كمك بگيريم؟
همه مراجع: هر چند دين اسلام به بسيارى از مسائل كلى و جزيى پرداخته و حكم آن ها را بيان كرده است؛ ولى با وجود آن يك سرى از مسائل است كه به طور صريح و روشن از آنها نامى به ميان برده نشده است، اما در آن يك سلسله قواعد كلى وجود دارد كه مجتهد مى تواند بر اساس آن مسائل جديدى كه پيش مى آيد، پاسخ دهد و هيچ راه بن بستى وجود ندارد. امام رضا (علیه السلام) فرمود: «عَلَينا اِلقَاءُ الاُصُول وَ عَلَيكُم التَفرِيع»؛ «ما بيانگر قواعد كلى هستيم و شما با استفاده از آن ها عهده دار استنباط فروعات و (مسائل جديد)»[22].
مرجع تقليد خانوادگى
پرسش 13- آيا درست است كه تقليد افراد خانواده (همسر و فرزند)، تابع سرپرست خانواده است؟
همه مراجع: خير، در تقليد پيروى از يكديگر درست نيست و هر كس در اين امر مستقل است.[23]
تبصره. البته اگر افراد خانواده به صحّت تحقيق سرپرست خانواده اطمينان يابند، مى توانند بر اساس گفته او عمل كنند.
تبعيض در تقليد
پرسش 14- آيا تبعيض در تقليد جايز است؟ يعنى در برخى مسائل به فتواى مجتهدى و در برخى ديگر به فتواى مجتهد ديگرى عمل كنيم؟
همه مراجع (به جز وحيد): تبعيض در تقليد در صورت تساوى دو يا چند مجتهد جايز است؛ به عنوان مثال مى توان در مسائل نماز و روزه، از مجتهدى و در خمس از مجتهد ديگر و در ازدواج از شخص سومى تقليد كرد. اما در مسائلى كه به هم مربوط است ـ چنانچه اخذ به فتواى آنان باعث بطلان عمل و يا مخالفت قطعى شود ـ تبعيض جايز نيست؛ مانند اينكه در احكام نجاست بدن و لباس، به فتواى مجتهدى و در احكام لباس نمازگزار به فتواى ديگرى عمل كند.[24]
آية اللّه وحيد: تبعيض در تقليد جايز نيست و در صورت تساوى دو يا چند مجتهد، بايد به فتواى كسى عمل كند كه نظرش مطابق با احتياط است. در غير اين صورت بين آن دو جمع كند (مثل اينكه يكى به شكسته شدن نماز و ديگرى به تمام فتوا داده است كه بين آن دو جمع مى كند). اگر احتياط ممكن نبود و يا مشقّت داشت، مى تواند از يكى از آنان تقليد كند.[25]
تبصره 1. حكم بالا در تبعيض ابتدايى است؛ يعنى، جايگاه اين اختيارى كه براى مقلّد منظور شده، به پيش از عمل باز مى گردد و اگر بخواهد بعد از عمل، به فتواى مجتهد ديگر رفتار نمايد، در اين صورت حكم رجوع و عدول را پيدا مى كند.
تبصره 2. طبق فتواى آية اللّه بهجت و آية اللّه سيستانى، در صورتى تبعيض در تقليد جايز است كه مجتهدان در تقوا و ورع نيز مساوى باشند.
رجوع به مرجع مساوى
پرسش 15- آيا عدول از مرجع تقليد زنده به مرجع مساوى با او، جايز است؟ به طور مثال آيا در نماز و روزه دانشجوى مسافر، مى توان به مرجع ديگرى كه مساوى با مجتهد اول است، رجوع كرد؟
آيات عظام امام و فاضل: آرى، رجوع به مساوى جايز است.[26]
آيات عظام بهجت و سيستانى: اگر در علم و ورع مساوى باشند، رجوع به مساوى در مسائل غيرمرتبط به هم جايز است؛ براى مثال نمى تواند در مسائل احكام روزه مسافر باقى بماند و در احكام نماز رجوع كند.[27]
آية اللّه تبريزى: در خصوص مسائلى كه ياد گرفته، رجوع به ديگرى جايز نيست.[28]
آية اللّه صافى: در خصوص مسائلى كه ياد گرفته، بنا بر احتياط واجب رجوع به مساوى جايز نيست.[29]
آية اللّه خامنه اى: بنابر احتياط واجب، رجوع به مساوى جايز نيست.[30]
آيات عظام مكارم و نورى: در خصوص مسائلى كه تقليد (عمل) كرده، رجوع به مساوى جايز نيست.[31]
آية اللّه وحيد: بايد به فتوايى عمل كند كه مطابق احتياط است و اگر احتياط ممكن نبود و يا مشقّت داشت، مى تواند به فتواى ديگرى عمل كند.[32]
معناى احتياط
پرسش 16- احتياط واجب و مستحب را توضيح دهيد؟
اگر مرجع تقليد در مسئله اى فتوا نداشت و احتياط واجب كرده بود، مقلّد نمى تواند آن را ترك كند؛ بلكه مى تواند به احتياط واجب عمل كند و يا در مسئله به مرجع تقليد ديگرى ـ با رعايت «الاعلم فالاعلم»[33] ـ رجوع كند. اگر احتياط مستحب داشت، ترك عمل براى مقلّد جايز است؛ اگر چه انجام دادن آن ثواب و پاداش دارد.[34]
احتياط وجوب مرجع
پرسش 17- اگر مرجع تقليدمان در مسئله اى احتياط واجب نمود و ما هم به آن عمل كرديم، آيا می توانيم بعد از عمل، به مجتهد ديگرى ـ كه اعلم بعد از او است ـ رجوع كنيم؟
همه مراجع: آرى، مى توانيد رجوع كنيد.[35]
تبصره: اگر بدون توجه به مسئله، برخلاف احتياط وجوبى مرجع تقليد خويش عمل كرده است و مطابق فتواى مرجع ديگر با رعايت (الاعلم فالاعلم) باشد، صحيح است.
بقاء بر تقليد
پرسش 18- مقلّد يكى از مراجع بودم و پس از وفات او، بدون رجوع به مجتهد زنده، به تقليد از او باقى ماندم؛ اكنون چه وظيفه اى دارم؟
همه مراجع: نخست بايد به مجتهد زنده اعلم مراجعه كنيد؛ سپس مطابق نظر او در مسئله بقاى بر تقليد از میّت، عمل نماييد.[36]
پرسش 19- اگر مجتهد میّت با مجتهد زنده، در علم و تقوا مساوى باشند، حكم بقا بر تقليد میّت چيست؟
آيات عظام امام، خامنه اى، فاضل و نورى: كسى كه در برخى مسائل به فتواى مجتهدى عمل كرده است، بعد از رحلت او مى تواند در همه مسائل بر تقليد او باقى بماند.[37]
آيات عظام بهجت و مكارم: تنها در مسائلى كه به آنها عمل كرده، مى تواند باقى بماند.[38]
آية اللّه وحيد: اگر مجتهدى كه وظيفه انسان تقليد از او بوده (لااقل حيات او را درك كرده) از دنيا برود؛ تا وقتى كه اعلمیّت مجتهد زنده نسبت به او، برايش ثابت نشود (حتى در صورت تساوى)، بايد به فتواى مجتهد میّت عمل كند.[39]
آية اللّه تبريزى: تنها در مسائلى كه براى عمل ياد گرفته، مى تواند باقى بماند.[40]
آية اللّه صافى: كسى كه در برخى مسائل، به فتواى مجتهدى عمل كرده و يا به قصد عمل ياد گرفته است، مى تواند در همه مسائل بر تقليد او باقى بماند.[41]
آية اللّه سيستانى: كسى كه در برخى مسائل، تصميم داشته به فتواى مجتهدى عمل كند (هر چند عمل نكرده باشد)؛ بعد از رحلت او، مى تواند در همه مسائل بر تقليد او باقى بماند؛ مگر در موارد علم اجمالى بر تكليف كه بنا بر احتياط واجب بايد هر دو فتوا را رعايت كند (مانند موارد اختلاف در قصر و تمام).[42]
تبصره: حكم ياد شده در جايى است كه پس از فوت مجتهد، به فتواى مجتهد زنده عمل نكرده باشد؛ و گرنه حكم بازگشت از مجتهد زنده به مجتهد میّت، در جاى خود ذكر شده است.
اعلمیّت مجتهد میّت
پرسش 20- مرجع تقليدم از دنيا رفته و او را از مجتهدان زنده اعلم مى دانم، آيا مى توانم بر تقليد او باقى بمانم؟
آيات عظام امام، خامنه اى و نورى: آرى، مى توانيد بر تقليد او باقى بمانيد.[43]
آية اللّه بهجت: در مسائلى كه به آنها عمل كرده ايد، واجب است بر او باقى بمانيد.[44]
آية اللّه تبريزى: بايد در مسائلى كه در زمان حيات، از او ياد گرفته ايد، بر تقليد او باقى بمانيد.[45]
آية اللّه صافى: بنا بر احتياط واجب، بايد بر تقليد او باقى بمانيد.[46]
آيات عظام سيستانى، فاضل و وحيد: بايد بر تقليد او باقى بمانيد.[47]
آية اللّه مكارم: بايد در مسائلى كه به فتواى میّت عمل كرده ايد، بر او باقى بمانيد.[48]
جاهل قاصر و مقصر
پرسش 21- جاهل قاصر و مقصر چيست؟
«جاهل قاصر» كسى است كه در تحصيل علم كوتاهى نكرده است؛ يعنى، در شرايطى بوده است كه امكان دسترسى به حكم خدا براى او وجود نداشته و يا خود را جاهل نمى داند و احتمال بطلان اعمالش را نمى دهد.
«جاهل مقصر» كسى است كه در تحصيل كوتاهى كرده است؛ يعنى، امكان آموختن و ياد گرفتن احكام الهى را داشته؛ ولى آنها را ياد نگرفته است.
جاهل قاصر در برخى موارد، مورد عقاب و عذاب خداوند قرار نمى گيرد؛ ولى جاهل مقصر سزاوار آن است.[49]
پینوشتها
[1]. این منابع عبارت است از کتاب، سنّت، اجماع و عقل.
[2]. لسان العرب، ماده، جهد، التنقیح فی شرح العروة الوثقی. (الاجتهاد و التقلید)، ص 20.
[3]. التنقيح فى شرح العروة الوثقى، (الاجتهاد و التقليد) ، ص 88 ـ 85.
[4] . انبياء (21) ، آيه 7.
[5] . توبه (9) ، آيه 122.
[6] . وسائل الشيعه، ج 27، باب 4 و 7.
[7] . مورخان مى نويسند: امام صادق (علیه السلام) چهار هزار شاگرد داشتند كه از بلاد مختلف به حوزه آن حضرت كوچ كرده بودند. ر.ك: اسد، حيدر، الامام الصادق و الصادق و المذاهب الاربعة، ج1، ص69.
[8] . مستدرك الوسائل، ج 17، باب 11.
[9] . وسائل الشيعه، ج 27، باب 11.
[10] . وسائل الشيعه، ج 27، باب 11.
[11] . وسائل الشيعه، ج 27، باب 11.
[12] . عدّة الاصول.
[13]. توضيح المسائل، م 5 ؛ العروة الوثقى، ج 1، م 36 ؛ خامنه اى، اجوبة الاستفتائات، س 25 ؛ بهجت، وسيلة النجاة، ج 1، م 27 ؛ نورى و وحيد، توضيح المسائل، م5.
[14] . خامنه اى، اجوبة الاستفتائات، س 34 ؛ توضيح المسائل مراجع، م 2 ؛ نورى و وحيد، توضيح المسائل، م 2.
[15] . صافى، توضيح المسائل، م 2.
[16] . خامنه اى، اجوبة الاستفتائات، س 6 ؛ توضيح المسائل مراجع، م 11 ؛ نورى و وحيد، توضيح المسائل، م 11 ؛ العروة الوثقى، ج 1، التقليد، م 62.
[17] . خامنه اى، اجوبه الاستفتائات، س9 ؛ توضيح المسائل مراجع، م 2 ؛ نورى و وحيد، توضيح المسائل، م 2.
[18] . خامنه اى، اجوبة الاستفتائات، س 25 ؛ توضيح المسائل مراجع، م 3 ؛ نورى، توضيح المسائل، م 3 و وحيد، توضيح المسائل، م 3.
[19] . توضيح المسائل مراجع، م 3و4 ؛ وحيد، توضيح المسائل، م 3 و 4 ؛ نورى، توضيح المسائل، م 3و4.
[21] . امام، نورى، فاضل، مكارم و سيستانى، تعليقات على العروة، ج 1، التقليد، م 47 و دفتر: همه مراجع.
[22] . وسائل الشيعه، ج 27، ص 62.
[23] . امام، استفتائات، ج 1، س 24 ؛ صافى، جامع الاحكام، ج 1، س 7 ؛ فاضل، جامع المسائل، ج 2، س 24 ؛ نورى، استفتائات، ج 1، س 14 ؛ دفتر: بهجت، سيستانى، خامنه اى، مكارم، وحيد و تبريزى.
[24] . نورى، استفتائات، ج 2، س 11 و ج 1، س 4 ؛ امام، استفتائات، ج 1، س 8 و 9 ؛ مكارم، استفتائات، ج 2، س 11 ؛ تبريزى، استفتائات، س 42 ؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 11 و 12 ؛ صافى، جامع الاحكام، ج 1، 13و 14، خامنه اى، اجوبة الاستفتائات، س 18 ؛ بهجت، وسيلة النجاة، ج 1، م 4 و توضيح المسائل، م 5 ؛ سيستانى، تعليقات على العروة، م 13 و 33.
[25] . وحيد، توضيح المسائل، م 4.
[26] . فاضل، توضيح المسائل، م 11 ؛ امام، تحرير الوسيله، ج 1، م 4.
[27] . وسيلة النجاة، ج 1، م 4 ؛ سيستانى، تعليقات على العروة، م 11 و 13.
[28] . استفتائات، س 11.
[29] . جامع الاحكام، ج 1، س 18.
[30] . خامنه اى، اجوبة الاستفتائات، س 31.
[31] . مكارم، استفتائات، ج 2، س 14 و ج 1، ص 26 ؛ استفتائات، ج 2، س 12.
[32] . توضيح المسائل، م 4.
[33] . مقصود آن است كه مقلّد، مى تواند به فتواى مجتهد ديگرى كه علمش از مرجع تقليد خودش كمتر و از مراجع تقليد ديگر بيشتر است، عمل كند، اگر مرجع دوم نيز در همان مسئله احتياط واجب داشت، باز مى تواند به مرجع سومى كه علمش از مرجع دوم كمتر و از مرجع ديگر بيشتر است رجوع كند و ... .
[34] . توضيح المسائل مراجع، م 7 و 8.
[35] . دفتر: همه مراجع ؛ عروه الوثقى، ج 1، باب التقليد، م 63.
[36] . توضيح المسائل مراجع، م 9 ؛ نورى، توضيح المسائل، م 9 ؛ خامنه اى، اجوبة الاستفتائات، س 23 ؛ دفتر: وحيد.
[37] . خامنه اى، اجوبه الاستفتائات، س 34 و 41؛ نورى، توضيح المسائل، م 9؛ امام، توضيح المسائل، م 9؛ فاضل، توضيح المسائل، م 10.
[38] . مكارم، توضيح المسائل، م 10؛ توضيح المسائل، م 12 و 13.
[39] . توضيح المسائل، م 9.
[40] . استفتائات، س 14 و 50.
[41] . جامع الاحكام، ج 1، س 20.
[42] . توضيح المسائل، م 8.
[43] . نورى، استفتائات، ج 1، س 8؛ امام، استفتائات، س 20؛ خامنه اى، اجوبة الاستفتائات، س 35.
[44] . توضيح المسائل، م 12 و 13؛ وسيلة النجاة، ج 1، م 14.
[45] . استفتائات، س 26.
[46] . توضيح المسائل، م 9 ؛ جامع الاحكام، ج 1، س 20.
[47] . توضيح المسائل مراجع، م 9؛ وحيد، توضيح المسائل، م 9.
[48] . توضيح المسائل، م 10.
[49] . فرائدالاصول، ج 2، ص 374 – 379؛ التنقیح فی شرح العروة الوثقی (کتاب الاجتهاد و التقلید) م 16، ص 195 - 202