کد مطلب: ۱۶۹۶
تعداد بازدید: ۱۴۶۹
تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۳۹۶ - ۰۰:۱۵
آموزه‌های اخلاقی و رفتاری امامان شیعه(ع)/ ۳۱
امامان گرچه از حکومت برکنار شدند و غالباً دستشان از بیت‌المال کوتاه شد، ولی منابع درآمد دیگری داشتند و با تلاش فراوان، منابع را برای حفظ شیعه و مذهب تشیع، نگه می‌‏داشتند.

منابع مالی امامان(ع)/ ۳

6 . کمک‌های مالی یاران نفوذی

یکی از منابع درآمد مالی امامان، کمک‌های مالی بود که از ناحیه‌ی یاران نفوذی امامان می‌‌رسید. یاران با مخفی‌کاری، با اجازه‌ی امام، گاه در سطح وزیر و گاه در سطح استاندار و حاکم و... در دستگاه طاغوتیان نفوذ کرده و به شیعیان و دوستان امامان خدمت می‌‌‏نمودند و مشکلات آنان را حل می‌‌‏کردند و گاه اموالی در اختیار امامان می‌‏گذاشتند تا به مصرف برسد.

کمک‌‌های علی بن یقطین

«علی بن یقطین» در سال 124 هـ . ق. در کوفه به دنیا آمد. پدرش، «یقطین» شیعه بود و از اموال خود برای امام صادق می‌‏فرستاد. مروان او را تعقیب کرد. او فراری شد و با همسر و دو پسرش، علی و عبدالله به مدینه می‌‏رفتند. هنگامی که دولت اَموی از هم پاشید و حکومت عبّاسی روی کار آمد، یقطین، خود را نشان داد و با همسر و دو فرزندش به کوفه بازگشت.

علی بن یقطین با دستور مخفی امام کاظم در پست‌‌‌های مهم دولتی بنی‌عبّاس، از جمله وزارت در دستگاه هارون، اشتغال به کار داشت.

او در خفا، خدمات شایانی به شیعیان کرد، مثلاً در یک سال در موقف عرفات در حج، صد و پنجاه نفر را شمردند که علی بن یقطین به آنان پول داده و روانه‌ی مکه کرد.

این مرد سیاستمدار و مورد اطمینان در 182 هـ . ق. هنگامی که امام کاظم در زندان بود، از دنیا رفت.[1]

از سرگذشت‏‌‌های معروف او، ماجرای زیر است که بیانگر ارتباط او با امام و کمک‏‌‌های مالی او به امام است:

شیخ مفید در ارشاد نقل می‌‏کند:

روزی هارون الرشید برای احترام و تجلیل از مقام علی بن یقطین (وزیر خود) لباس‏‌‌هایی برای او فرستاد. در میان آن‌‌ها یک جبّه(روپوش بلند) سیاه رنگ که طلاکوب بود و از لباس‏‌‌های سلطنتی به حساب می‌‏آمد، برای علی بن یقطین فرستاد و به او هدیه کرد. علی بن یقطین آن‌‌ها را پذیرفت و در خفا، مقدار زیادی را برای امام کاظم فرستاد. جُبّه‌ی گرانبها را نیز همراه اموالی که هرسال به عنوان خمس تعیین می‌‏کرد، برای حضرت فرستاد. وقتی جامه و اموال به امام رسید، آن‌‌ها را پذیرفت، جُبّه را بازگرداند و به علی بن یقطین نوشت: «جُبّه را نگه‌دار و از دست نده، زیرا جریانی پیش می‌‏آید که به آن نیاز پیدا می‌‏کنی».

علی بن یقطین به دستور امام عمل کرد و جُبّه را در جای امنی نگه‌داشت. چند روزی از این ماجرا گذشت. روزی علی بن یقطین از غلام مخصوص خود خشمناک شد و او را از خدمت عزل کرد. غلام، علاقه‌ی او به امام را می‌‏دانست و از فرصت سوءاستفاده کرد و ماجرا را به هارون گزارش داد و گفت: علی بن یقطین جُبّه گرانبها را به امام کاظم داده است.

هارون بسیار خشمگین شد و گفت: جریان را تحقیق و تعقیب می‌‏کنم. اگر گزارش حقیقت داشته باشد، علی را خواهم کشت.

هارون فرمان داد علی را احضار کردند و به او گفت: جُبّه‏ای را که به تو دادم، چه کردی؟

او گفت: نزد من است و آن را در چمدانی مُهر کرده و معطّر، نهاد‌‌ه‌ام و از آن نگه‌داری می‌‏کنم و هر روز بامداد و غروب، آن را باز می‌‏کنم و می‌‏بوسم و به عنوان تبرک و تیمّن به آن می‌‏نگرم و سپس سر جایش می‌‏گذارم.

هارون گفت: آن را نزد من بیاور.

علی بن یقطین غلام خود را فرستاد چمدان را بیاورد. به دستور هارون، مُهرش را شکستند و صندوق را باز کردند. چشم هارون به جُبّه خورد که تا کرده در میان عطر بود. چشمش فرو نشست و علی بن یقطین گفت:

آن را به جای خود بازگردان و به سلامت بازگرد. پس از این، سخنِ هیچ سخن‌چین و بدگویی را درباره‌ی تو نخواهم پذیرفت.

هارون دستور داد جایزه‌ی بسیار به او دادند. نیز دستور داد هزار تازیانه به غلام سخن‌چین بزنند. تعداد تازیانه‏‌‌ها که به پانصد رسید، غلام زیر تازیانه جان داد.[2]

رساندن خمس به حضور امام باقر‌‌(ع)

«حکم بن علیاء اسدی» والی و حاکم بحرین بود. او می‌‏گوید:

من حاکم و فرماندار بحرین بودم. اموال بسیاری به دست آوردم و با آن‌‌ها کالاها و آرد بسیار و کنیزهای متعدد خریدم. به مکه رفتم و زنان و کنیزان و خمس اموالم را برداشتم و در مدینه به حضور امام باقر رسیدم. به حضرت عرض کردم: والی بحرین شد‌‌ه‌ام و اموال بسیاری دستم آمده و کالا‌‌ها و آرد و کنیزهایی خریده و مقداری انفاق کرد‌‌ه‌ام. این مقدار خمس اموال من است و این‌‌ها کنیزان و زنان من هستند که حضور دارند.

امام فرمود: «همه‌ی این‌‌ها حق ما است و آنچه را آورد‌‌ه‌ای، از تو پذیرفتم و کنیزان و زنان و آنچه را انفاق کرد‌‌ه‌ای برای تو حلال کردم».[3]

یاری‌رسانی حاکم سیستان به شیعیان

مردی از شیعیان، از اهالی بُست (شهری بین سیستان و غزنین) به حضور امام جواد آمد و عرض کرد: حاکم سرزمین ما (سیستان) به نام «حسین بن عبدالله نیشابوری» از ارادتمندان شما است. در دفتر او مقداری مالیات، به نام من ثبت شده است. اگر صلاح بدانی، نامه‏ای برای او بنویس تا به من احسان کند.

امام در نامه‌ای برای حاکم سیستان نوشت:

رساننده‌ی نامه نزد من از تو به خوش‌رفتاری یاد کرد. پس به برادرانت احسان کن! بدان خداوند از کردار تو، حتی اگر به اندازه‌ی ذرّ‌‌ه‌ای باشد، بازخواست می‌‏کند.

مرد شیعی می‌‏گوید: وقتی خبر نامه‌ی امام به حاکم سیستان رسید، تا دو فرسخی شهر، به استقبالم آمد و دستور داد مبلغ مالیات را حذف کردند، حتّی تا آخر عمر، از من مالیات نگرفت و همواره صله و انعام او به ما می‌‏رسید.[4]

کنترل رساندن اموال به امام هادی‌‌(ع)

به متوکّل (دهمین طاغوت عبّاسی) خبر رسید از قم، اموالی را به حضور امام هادی می‌‏برند. متوکّل وزیر خود، فتح بن خاقان را طلبید و دستور داد مراقب اوضاع باشد و نتیجه را گزارش دهد.

فتح بن خاقان، شخصی به نام «ابوموسی» را بر این کار گماشت تا جریان را زیر نظر بگیرد و به او خبر بدهد.

ابوموسی مخفیانه حضور امام هادی رفت و آمد می‌‏کرد. روزی امام به او فرمود: «مال را شب می‌‏آورند. امشب را نزد من بمان.»

ابوموسی پذیرفت. نیمه شب، امام به او فرمود:

«مرد قمی آمد و مال را آورد، ولی خدمتکار طاغوت از رسیدن مال جلوگیری کرد»[5].

در تاریخ می‌‏خوانیم، متوکّل بیماری سختی گرفت و طبیبان از درمان او عاجز ماندند. مادر او نذر کرد اگر متوکّل شفا یافت، ده هزار دینار به امام هادی بدهد.

متوکّل سلامتی خود را بازیافت. مادر او ده هزار دینار در همیانی نهاد و مُهر کرد و آن را به امام هادی داد.

خبرچین‌ها به متوکّل گزارش دادند نزد محمّد بن محمّد (امام هادی) اموال و اسلحه وجود دارد. متوکّل یکی از نظامیان دربار به نام «سعید حاجب» را طلبید و به او فرمان داد شبانه به خانه‌ی امام هجوم ببرد و آنچه را نزد او است، بیاورد.

سعید، شبانه به خانه‌ی امام رفت و نردبان گذاشت و از پشت بام، سرزده وارد خانه‌ی امام شد. وی اتاق‏‌‌ها را جست و جو کرد، اما چیزی نیافت. جز همیانی مُهرزده و شمشیری که زیر جانماز بود. آن‌‌ها را برداشت و نزد متوکّل آورد، ولی وقتی متوکّل، مُهر مادرش را روی کیسه دید، مادرش را طلبید و جریان را پرسید. او ماجرای نذر خود را بیان کرد.

متوکّل شرمنده شد و مبلغ دیگری بر پول افزود و برای امام فرستاد.

سعید حاجب نزد امام هادی آمد و عرض کرد: مأمور بودم. از این که بدون اجازه وارد خانه‌ی شما شدم، معْذرت می‌‏خواهم. عذر مرا بپذیر.

امام این آیه را خواند: وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا ایَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلبُونَ؛[6] به زودی ستمگران بدانند که به گرفتاری سختی دچار شوند.[7]

به این ترتیب، با وجود کارشکنی دشمنان کوردل، اموال به امامان می‌‏رسید و امامان با خواندن آیات کوبنده، ستمگران را محکوم می‌‏نمودند و به آنان هشدار می‌‏دادند.

امامان گرچه از حکومت برکنار شدند و غالباً دستشان از بیت‌المال کوتاه شد، ولی منابع درآمد دیگری داشتند و با تلاش فراوان، منابع را برای حفظ شیعه و مذهب تشیع، نگه می‌‏داشتند. امامان در جامعه حضور داشتند و در هیچ وضعی حاضر نبودند منزوی گردند، اگر از نظر سیاسی و حکومتی، آنان را منزوی کردند، در امور دیگر، برجامعه نظارت داشتند و حضور خود را در اجتماعات حفظ می‌‏نمودند.

آنان به شعرای انقلاب و مبارز مانند: فرزدق، کمیت اسدی، دِعْبِل، سیّد حمیری و... بذل و بخشش فراوان می‌‏کردند تا از زبان آنان به نفع تشیّع بهره گیرند، مبادا سکه‏‌‌های دیگران، آنان را به سوی خود ببرد.

امام صادق‌‌(ع) گاهی برای اصلاح بین شیعیان و حفظ وحدت، به اصحاب پول می‌‏داد، تا اگر اصلاح بستگی به پول دارد، خرج کنند.

یکی از شیعیان به نام ابوحنفیه که حمله‌دار حاجیان بود، می‌‏گوید:

من و دامادم درباره‌ی میراثی نزاع داشتیم. مُفَضّل (یکی از شاگردان امام صادق) نزد ما آمد و پس از فهمیدن موضوع گفت: به خانه‌ی من بیایید، به خانه‌ی او رفتیم. او پس از مذاکره بین ما با چهارصد درهم صلح داد و خودش مبلغ را پرداخت و پس از آنکه از ما نسبت به همدیگر تعهد صلح گرفت، گفت:

بدانید پول از من نبود، بلکه امام صادق به من دستور داد هرگاه بین دو نفر از اصحاب در مورد چیزی، نزاعی پدید آمد، بین آنان را صلح بدهم و از مال حضرت در این مورد فدیه بدهم تا صلح برقرار شود، این پول از امام صادق است.[8]

7. خمس

یکی از منابع درآمد مالی امامان، خمس است. در قرآن می‌‏خوانیم:

وَ اعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَاَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی وَ الْيَتامَی وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ ؛[9]

بدانید هرگونه غنیمتی به شما رسد،، خمس آن برای خدا و پیامبر و ذی‌القُربی «امامان اهل بیت» و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه می‌‏باشد.

منظور از «ذی القُربی» مطابق روایات متواتر، امامان اهل بیت می‌‏باشند. بنابراین نیمی از خمس (سهم خدا و رسول و ذی‌القربی) متعلّق به امامان است. آنان زندگی ساده‌ی خود را می‌‏توانند از آن اداره کنند و بقیه را در مخارج گوناگونی که لازمه‌ی مقام رهبری امّت است، مصرف خواهند نمود.

هم‌چنین منظور از «یتیمان» و «مسکینان» و «واماندگان در راه» مطابق روایات، یتیمان و مسکینان و درماندگان راه از بنی‏‌‌هاشم و سادات می‌‏باشد.

منظور از «غنیمت» بر اساس معنای وسیع آن روایات بسیاری که از طریق شیعه نقل شده، درآمدی است که از راه تجارت، کشاورزی، باغداری، دامداری و... به دست می‌‏آید.

در جلد ششم وسائل الشیعه، هشتاد روایت آمده است که از مجموع آن‌‌ها فهمیده می‌‏شود خمس در هفت چیز است: غنائم جنگی، معادن، گنج، مال حلال مخلوط به حرام، جواهری که به واسطه‌ی فرو رفتن در دریا به دست می‌‏آید، منفعت کسب، زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد.

سماعۀ بن مهران از امام کاظم در مورد خمس پرسید. حضرت فرمود:

فی کُلٍّ ما أفادَ النّاسُ، فی قَلیلٍ أو کَثیرٍ:[10]

در هر چیزی که سودی عاید انسان شود؛ اندک باشد یا بسیار.

خمس، پس از اخراج مئونه (مخارج مورد احتیاج زندگی) بر مبلغ زیادیْ تعلّق می‌‏گیرد. خمس، عبادت است و باید به نیّت قربت داده شود و منتی نباشد.

خمس از فرائض مهم الهی است. کسی که از پرداخت آن امتناع ورزد، هرچند به مقدار کمی باشد، در ردیف ستمگران است.

امام باقر‌‌(ع) فرمود:

لایَحلُّ لاَحَدٍ أنْ یَشْتَری مِنَ الخُمْسِ شَیْئاً حَتّی یَصِلَ إلَیْنا حَقَّنا؛[11]

برای احدی جایز نیست از خمس چیزی بخرد، مگر این که حق ما را برساند.

ندادن خمس، غصب و موجب عذاب وجدان می‌‏باشد.

کوتاه سخن: یکی از منابع مالی امامان، خمس بود که آن را می‌‏گرفتند و در راه مذهب و اداره‌ی امور شیعیان مصرف می‌‏کردند.

از روایات استفاده می‌‏شود امامانِ قبل از امام کاظم‌‌(ع)، مانند امام سجاد‌‌(ع) و امام باقر‌‌(ع) و امام صادق‌‌(ع) نظر به این که شیعیان در اوضاع سختی به سر می‌‏بردند، خمس را به آنان می‌‏بخشیدند. امام صادق‌‌(ع) در این مورد فرمود:

النّاس کُلُّهُمْ یَعیشُونَ فی فَضْلِ مَظْلَمَتنا إلّا أنّا أحْلَلْنا شِیعَتَنا مِن ذلک؛[12]

همه‌ی مردم از زیادی حق ما زندگی می‌‏کنند، ولی ما آن را بر شیعیانمان حلال کردیم.

در عصر امام کاظم‌‌(ع)، حضرت برای تشکّل تشیع، دستورِ گرفتن خمس را داد. وکلای حضرت خمس می‌‏گرفتند و بر اساس رهنمودهای امام به مصرف می‌‏رساندند.

روزی هارون الرشید به امام کاظم گفت: شما می‌‏گویید خمس مال ما است.

امام فرمود: آری.

هارون گفت: مقدار خمس، بسیار است.

امام فرمود:

إنَّ الَّذی أعْطاناهُ عَلِمَ أنَّهُ لَنا غَیْرُ کَثیرٍ؛[13]

خداوندی که خمس را به ما عنایت فرمود، آگاه است که برای مخارج ما بسیار نیست.

هنگامی که امام کاظم‌‌(ع) به شهادت رسید، نزد وکلای او اموال بسیار از خمس و... بود. نزد «زیاد بن مروان قندی» یکی از نمایندگان حضرت، هفتاد هزار دینار بود. نزد «علی بن ابی‏حمزه» سی هزار دینار بود. دنیاپرستی این دو باعث شد مرگ امام کاظم‌‌(ع) را انکار کنند و بگویند: او مهدی موعود بود و غایب شد! با این ادعای دروغین، قصد داشتند نمایندگی خود را حفظ کنند. همین ادعای باطل موجب پیدایش مذهب «واقفیّه» گردید. عد‌‌ه‌ای به این مذهب گرویدند و به شیعه‌ی هفت امامی معروف گشتند.[14]

مصرف خمس

خمس یک بودجه‌ی حکومتی است، بر خلاف زکات که بودجه‌ی عمومی برای منافع عمومی می‌‏باشد.

نیمی از خمس، مال خدا و پیامبر و امام است، که اکنون به رهبر و مرجع تقلید می‌‏رسد و نیمی را باید به سادات مستحق داد.

پرسش:

آیا اختصاص نیمی از خمس به سادات، تبعیض نیست؟ با این که اسلام با تبعیض نژادی مخالف است، اختصاص نیمی از خمس به خویشان پیامبر، تبعیض نژادی نیست؟ آیا چنین دستوری با روح عدالت اجتماعی اسلامی سازگار است؟

پاسخ:

نیمی از خمس تنها به سادات نیازمند، به اندازه‌ی احتیاجات یک سال داده می‌‏شود و ساداتِ نیازمند حق ندارند چیزی از زکات را مصرف کنند.

بنابراین، ساداتی که قدرت کار دارند و می‌‏توانند معاش زندگی را تأمین کنند، جایز نیست خمس بگیرند. از این رو، دادن نیمی از خمس به سادات مستحق، مانند دادن زکات به غیر ساداتِ مستحق است. پس از نظر مالی، تبعیضی در میان نیست. تنها فرق این است که سادات از بودجه‌ی دولتی و حکومتی سهم می‌‏برند، ولی فقرای غیر سادات از زکات که بودجه‌ی عمومی است، سهم می‌‏برند.

هرگاه سهم سادات بیش از نیازشان باشد، باید آن را به مجتهد عادل داد تا در مصارف دیگر خرج کند. اگر سهم سادات کم‌تر از نیاز آنان باشد، می‌‏توان از بیت‌المال یا سهم امام به آنان داد. بنابراین، کم یا زیاد بودن سهم سادات، مشکلی ایجاد نمی‌‏کند.

در عصر پیامبر، خمس را دو قسمت نمی‌‏کردند، بلکه همه را به حضرت می‌‏دادند. در عصر امامان نیز خمس را به امام می‌‏دادند و او به مصرف می‌‏رساند، زیرا اختیار آن با امام بود، چنان که امروز در اختیار رهبر و مرجع تقلید می‌‏باشد.

خمس مال امام یا مرجع نیست، بلکه مال حکومت و مصالح دینی است. از این رو، وقتی امام یا مرجع از دنیا رفت، ورثه از آن ارث نمی‌‏برند. بلکه توسط وکلای او یا مرجع دیگر، در راه مصالح دینی به مصرف می‌‏رسد.

حضرت امام خمینی وقتی از دنیا رفت، نهصد میلیون تومان و مبلغ زیادی دلار در حساب او بود که در مورد آن وصیّت کرده بود در اختیار شورای مدیریت حوزه‌ی علمیّه‌ی قم قرار گیرد و صرف امور حوزه و طلاب گردد، زیرا این مال، مال شخص نیست، بلکه مال مقام رهبری است.

نتیجه‌ی مصرف خمس

در مورد مصرف خمس، علما در بحث و بررسی، نظریات مختلف داشتند و همه می‌‏گفتند: مال امام زمان(عج) است. در مورد این که چه باید کرد، بعضی می‌‏گفتند: مسئولیت نداریم که مصرف کنیم، بلکه آن را در محل‏‌‌های ناپیدا دفن می‌‏کنیم، بعد امام زمان بیاید و بردارد.

بعضی می‌‏گفتند: در کیسه و همیان می‌‏گذاریم و بعد از ما نسل به نسل نگه‌داری می‌‏شود تا امام زمان ظهور کند و تحویل بگیرد.

ولی بسیاری می‌‏گفتند: معقول‌ترین راه این است که خمس در راه مورد پسند امام به مصرف برسد. این بهترین و معقول‌ترین راه است که همه‌ی مراجع و علمای متأخّر انتخاب نمود‌‌ه‌اند، زیرا راه اوّل از دستبرد رندان و دزدها در امان نیست و موجب رکود است. راه دوم نیز ناصحیح است، زیرا نگهبانی از آن همه پول، نسل به نسل، میسّر نیست، وانگهی موجب رکود است.

از این رو، علما خمس را در راهی که موجب رضای امام زمان است، مصرف می‌‏کنند که در رأس آن، تأسیس حوزه‌ی علمیه، تربیت طلاب، تدریس و نگهبانی از فقه جعفری و نشر دین است. حوز‌‌ه‌ای که شخصیت‏‌‌های بزرگ علمی از آن برمی‌‏خیزند، به اعتقاد ما هرچه خمس از اوّل تا کنون برای حوزه‏‌‌ها داده شده است، اگر حوزه‏‌‌ها نتیجه‌ای نداشت جز این که از آن فردی مثل امام خمینی(ره) برخاسته، کافی است که قلب مقدس امام زمان را خشنود کند.

یکی از کارهای حوزویان، تبلیغات دین با بیان و قلم است. اگر تبلیغات نبود، مردم حلال و حرام را نمی‌‏دانستند و به امور دینی آگاهی نمی‌‏یافتند و دین در خطر سقوط قرار می‌‏گرفت. اگر وجوه نبود، حوزه‏‌‌ها و مبلّغان نبودند تا به تبلیغ و ترویج دین بپردازند.

توجه به استقلال حوزه

ممکن است کسی بگوید: دولت اسلامی حوزه‏‌‌ها را حفظ کند و به طلاب حقوق بدهد تا نیازی به مصرف خمس نباشد.

پاسخ: روحانیت شیعه همیشه مستقل بوده است، اگر وابسته شود. نمی‌‏تواند آزاد بیندیشد و آزاد سخن بگوید و اگر دولت بر خلاف اسلام عمل کرد، در مقابل آن بایستد و اعتراض کند، زیرا وابستگی، دهان روحانیت را می‌‏بندد، مانند علمای درباری که به خاطر وابستگی آنچه دولت دیکته می‌‏کند، همان را می‌‏گویند.

اگر روحانیت وابسته باشد، نمی‌‏تواند انتقاد کند. استقلال روحانیت شیعه در طول تاریخ و در قرن معاصر، منشأ خدمات بسیار بزرگ، از جمله سرنگونی رژیم ستم‌شاهی 2500 ساله شده است.

مرحوم آیت‌الله شهید بهشتی می‌‏گفت:

سی سال در مورد حقوق روحانیت فکری در سرم بود. بعد از انقلاب فرصتی به دست آمد و به حضور امام خمینی رفتم و فکر سی ساله‌ام را بیان کردم که برای روحانیون مانند سایر حقوق بگیران، حقوق ماهیانه تعیین شود و دولت بپردازد.

امام در پاسخ فرمود: «خیر، باید روحانیت مستقل باشد و این استقلال منشأ خدمات بسیار بوده و هست».

هم اکنون مراجع و استادان و مقام معظم رهبری همین اندیشه را دارد و تأکید می‌‏کنند حوزه، استقلال خود را حفظ کند.

فرق خمس و مالیات

بعضی تصور می‌‏کنند اگر مالیات بپردازند، می‌‏توانند به جای خمس حساب کنند. کسانی که چنین فکر می‌‏کنند، در اشتباهند. چون این دو ارتباطی به هم ندارند. در این‏جا به ذکر چند فرق بین مالیات و خمس می‌‏پردازیم:

1. مالیات، در مقررات دولتی است و به همه چیز تعلق می‌‏گیرد، ولی خمس تنها به هفت چیز که ذکر شد، تعلق می‌‏گیرد.

2. مالیات برای اداره‌ی کشور و اموری مانند: جاده و سد و پل‏سازی است، ولی خمس مصرف محدود و مشخص با اجازه‌ی رهبر و مرجع تقلید دارد.

3. اگر مالیات پرداخته نشود، دولت آن را به زور می‌‏گیرد، ولی در مورد خمس، زور نیست و هر کس به میل خود می‌‏پردازد.

4. در مالیات قصد قربت لازم نیست، حتی بعضی فحش می‌‏دهند و مالیات می‌‏پردازند. ولی خمس باید به قصد قربت و برای رضای خدا باشد.

5. مالیات از همه، خواه مسیحی یا بهایی یا کلیمی گرفته می‌‏شود، ولی خمس مربوط به مسلمانان است.

6. مالیات از نظر مبلغ و کم و زیاد، بستگی به وضع اقتصادی دولت و مقررات دارد. ولی خمس حکم خدا است و در هر حال یک پنجم اموال اضافه بر مخارج معمولی زندگی است و کم و زیاد نمی‌‏شود.

8 . صدقات و موقوفات

یکی دیگر از منابع درآمد مالی امامان شیعه، وقف‏‌‌های متعددی بود که از گذشتگان مانده بود و آنان به عنوان متولی اوقاف، درآمد محصول را به دست آورده، در راه‏‌‌های گوناگون مانند تأمین زندگی فقرا، بذل و بخشش‏‌‌های حساب شده، ادای قرض و... به مصرف می‌‏رساندند. به احادیث زیر توجّه کنید:

ابومریم می‌‏گوید:

از امام صادق‌‌(ع) در مورد مصرف وقف‏‌‌های پیامبر و امام علی پرسیدم، فرمود: هی لَنا حَلالٌ...؛ درآمد آن‌‌ها برای ما حلال است. حضرت زهرا صدقه‌ی موقوفه خود را برای بنی‌هاشم و فرزندان عبدالمطلب قرار داد [تا نسل به نسل بیایند و از محصول موقوفات بهره‌مند گردند]».[15]

در عصر رسول خدا هفت مزرعه وجود داشت، و از آنِ پیامبر بود. پیامبر از درآمدِ محصول آن‌‌ها مخارج مهمانان و کسانی را که بر حضرت وارد می‌‏شدند، تأمین می‌‏کرد. پس از رحلت پیامبر، حضرت فاطمه مزارع را به ارث برد که عبارت بود از:

عواف، دلّال، بُرقه، مِیثَب، حسنی، صافیه، مال(مشربه) امّ‏ابراهیم.

ابوبصیر می‌‏گوید:

امام باقر‌‌(ع) به من فرمود: «آیا نمی‌‏خواهی وصیّت فاطمه را برای تو بازگو کنم؟»

عرض کردم: آری می‌‏خواهم.

امام باقر جامه‌دانی بیرون آورد و از آن نامه‌ای خارج کرد و آن را [وصیّت‌نامه‌ی حضرت زهرا در مورد وقف مزارع هفتگانه بود] چنین خواند:

«این وصیّتی است که فاطمه، دختر پیامبر نموده است. وصیّت کرد به «حوائط سبعه» [باغ‌‌‌ها یا مزارع هفتگانه] که عبارتند از:

عواف، دلّال، بُرقه، مِیْثَبْ، حسنی، صفیه، مال(مشربه) و امّ ابراهیم [تا وقف باشد] و تولیّت آن را به علی بن ابی‌طالب واگذار کردم. پس از وفات او، تولیّت آن را به فرزندم حسن، پس از او به حسین، پس از او به بزرگ‌ترین فرزندانم [نسل بعد از نسل تا ابد در دست فرزندانم] باشد. خداوند بر این وصیّت گواه است و هم‌چنین مقداد و زبیر گواهی می‌‏دهند و این وصیّت را علی بن ابی‌طالب نوشت».[16]

وقف‌نامه‏‌‌های دیگری نیز که واقف آن امام علی بود، در کتب حدیث ذکر شده[17]

که تولیّت آن‌‌ها به دست امامان شیعه است و آنان درآمد محصول را در راه‏‌‌های گوناگون و در راستای تحکیم و گسترش تشیّع به مصرف می‌‏رساندند.

سفره‌ی معروف امام حسن برای مسافران و غریبان و درماندگان راه، هم‌چنین قسمتی از بذل و بخشش‌‌‌های امامان، برگرفته از درآمد محصولات بوده است، نه از بیت‌المال.

جمع‌بندی بحث

از مجموع مطالب قبل به دست آمد منابع درآمد مالی امامان تنها بیت‌المال مانند خمس و زکات و انفال نبود، بلکه منابع مالی دیگری مانند: کشاورزی، دامداری، تجارت، هدایای دوستان، اوقاف و... داشتند و بذل و بخشش‌هایشان و گستردگی سفره‌ی احسان آنان برای مستمندان از بیت‌المال نبود تا گفته شود چرا امام علی در مصرف بیت‌المال، سخت‌گیری می‌‏کرد؛ و امامان دیگر سخت‌گیری نمی‌‏کردند.

این درس را از شیوه‌ی زندگی امامان می‌‏آموزیم که تأمین معاش زندگی و کار و تلاش و ایجاد منابع درآمد مالی حلال و آبادی دنیایی که وسیله‌ی آخرت و معنویات باشد، بسیار خوب است، شیعیان و مسلمانان باید بکوشند سلامت اقتصاد خود و جامعه را حفظ کنند و بر رونق آن بیفزایند و مستقل و خودکفا گردند، چرا که استقلال سیاسی و فرهنگی، بستگی به استقلال اقتصادی دارد، اقتصاد و سیاست، دارای پیوند و ارتباط تنگاتنگ و متقابل هستند.

پی‌نوشت‌ها

[1]- رجال کشّی، ص 430ـ431.

[2]- ارشاد مفید، ص 313؛ بحارالأنوار، ج 48، ص 137 و 138.

[3]- بهجۀالآمال، ج 3، ص 449؛ معجم رجال الحدیث، ج 6 . ص 175.

[4]- انوارالبهیّۀ، ص 411.

[5]- مناقب آل ابی‌طالب، ج 4، ص 413.

[6]- شعراء (26) آیه‏ی 227.

[7]- مناقب آل ابی‌طالب، ج 4، ص 415ـ416؛ ارشاد مفید، ص 310.

[8]- اصول کافی، ص 2، ص 209.

[9]- انفال (8) آیه‏ی 141.

[10]- وسائل الشیعه، ج 6 ، ص 350.

[11]- همان، ص 337.

[12]- همان، ص 380 و روایات دیگر، از ص 378ـ386.

[13]- بحارالأنوار، ج 48، ص 158.

[14]- عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 113.

[15]- وسائل الشیعه، ج 13، ص 294.

[16]- همان، ص 311؛ فروع کافی، ج 7، ص 47ـ48.

[17]- وسائل الشیعه، ص 303ـ304 و 312.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: