6 . کمکهای مالی یاران نفوذی
یکی از منابع درآمد مالی امامان، کمکهای مالی بود که از ناحیهی یاران نفوذی امامان میرسید. یاران با مخفیکاری، با اجازهی امام، گاه در سطح وزیر و گاه در سطح استاندار و حاکم و... در دستگاه طاغوتیان نفوذ کرده و به شیعیان و دوستان امامان خدمت مینمودند و مشکلات آنان را حل میکردند و گاه اموالی در اختیار امامان میگذاشتند تا به مصرف برسد.
کمکهای علی بن یقطین
«علی بن یقطین» در سال 124 هـ . ق. در کوفه به دنیا آمد. پدرش، «یقطین» شیعه بود و از اموال خود برای امام صادق میفرستاد. مروان او را تعقیب کرد. او فراری شد و با همسر و دو پسرش، علی و عبدالله به مدینه میرفتند. هنگامی که دولت اَموی از هم پاشید و حکومت عبّاسی روی کار آمد، یقطین، خود را نشان داد و با همسر و دو فرزندش به کوفه بازگشت.
علی بن یقطین با دستور مخفی امام کاظم در پستهای مهم دولتی بنیعبّاس، از جمله وزارت در دستگاه هارون، اشتغال به کار داشت.
او در خفا، خدمات شایانی به شیعیان کرد، مثلاً در یک سال در موقف عرفات در حج، صد و پنجاه نفر را شمردند که علی بن یقطین به آنان پول داده و روانهی مکه کرد.
این مرد سیاستمدار و مورد اطمینان در 182 هـ . ق. هنگامی که امام کاظم در زندان بود، از دنیا رفت.[1]
از سرگذشتهای معروف او، ماجرای زیر است که بیانگر ارتباط او با امام و کمکهای مالی او به امام است:
شیخ مفید در ارشاد نقل میکند:
روزی هارون الرشید برای احترام و تجلیل از مقام علی بن یقطین (وزیر خود) لباسهایی برای او فرستاد. در میان آنها یک جبّه(روپوش بلند) سیاه رنگ که طلاکوب بود و از لباسهای سلطنتی به حساب میآمد، برای علی بن یقطین فرستاد و به او هدیه کرد. علی بن یقطین آنها را پذیرفت و در خفا، مقدار زیادی را برای امام کاظم فرستاد. جُبّهی گرانبها را نیز همراه اموالی که هرسال به عنوان خمس تعیین میکرد، برای حضرت فرستاد. وقتی جامه و اموال به امام رسید، آنها را پذیرفت، جُبّه را بازگرداند و به علی بن یقطین نوشت: «جُبّه را نگهدار و از دست نده، زیرا جریانی پیش میآید که به آن نیاز پیدا میکنی».
علی بن یقطین به دستور امام عمل کرد و جُبّه را در جای امنی نگهداشت. چند روزی از این ماجرا گذشت. روزی علی بن یقطین از غلام مخصوص خود خشمناک شد و او را از خدمت عزل کرد. غلام، علاقهی او به امام را میدانست و از فرصت سوءاستفاده کرد و ماجرا را به هارون گزارش داد و گفت: علی بن یقطین جُبّه گرانبها را به امام کاظم داده است.
هارون بسیار خشمگین شد و گفت: جریان را تحقیق و تعقیب میکنم. اگر گزارش حقیقت داشته باشد، علی را خواهم کشت.
هارون فرمان داد علی را احضار کردند و به او گفت: جُبّهای را که به تو دادم، چه کردی؟
او گفت: نزد من است و آن را در چمدانی مُهر کرده و معطّر، نهادهام و از آن نگهداری میکنم و هر روز بامداد و غروب، آن را باز میکنم و میبوسم و به عنوان تبرک و تیمّن به آن مینگرم و سپس سر جایش میگذارم.
هارون گفت: آن را نزد من بیاور.
علی بن یقطین غلام خود را فرستاد چمدان را بیاورد. به دستور هارون، مُهرش را شکستند و صندوق را باز کردند. چشم هارون به جُبّه خورد که تا کرده در میان عطر بود. چشمش فرو نشست و علی بن یقطین گفت:
آن را به جای خود بازگردان و به سلامت بازگرد. پس از این، سخنِ هیچ سخنچین و بدگویی را دربارهی تو نخواهم پذیرفت.
هارون دستور داد جایزهی بسیار به او دادند. نیز دستور داد هزار تازیانه به غلام سخنچین بزنند. تعداد تازیانهها که به پانصد رسید، غلام زیر تازیانه جان داد.[2]
رساندن خمس به حضور امام باقر(ع)
«حکم بن علیاء اسدی» والی و حاکم بحرین بود. او میگوید:
من حاکم و فرماندار بحرین بودم. اموال بسیاری به دست آوردم و با آنها کالاها و آرد بسیار و کنیزهای متعدد خریدم. به مکه رفتم و زنان و کنیزان و خمس اموالم را برداشتم و در مدینه به حضور امام باقر رسیدم. به حضرت عرض کردم: والی بحرین شدهام و اموال بسیاری دستم آمده و کالاها و آرد و کنیزهایی خریده و مقداری انفاق کردهام. این مقدار خمس اموال من است و اینها کنیزان و زنان من هستند که حضور دارند.
امام فرمود: «همهی اینها حق ما است و آنچه را آوردهای، از تو پذیرفتم و کنیزان و زنان و آنچه را انفاق کردهای برای تو حلال کردم».[3]
یاریرسانی حاکم سیستان به شیعیان
مردی از شیعیان، از اهالی بُست (شهری بین سیستان و غزنین) به حضور امام جواد آمد و عرض کرد: حاکم سرزمین ما (سیستان) به نام «حسین بن عبدالله نیشابوری» از ارادتمندان شما است. در دفتر او مقداری مالیات، به نام من ثبت شده است. اگر صلاح بدانی، نامهای برای او بنویس تا به من احسان کند.
امام در نامهای برای حاکم سیستان نوشت:
رسانندهی نامه نزد من از تو به خوشرفتاری یاد کرد. پس به برادرانت احسان کن! بدان خداوند از کردار تو، حتی اگر به اندازهی ذرّهای باشد، بازخواست میکند.
مرد شیعی میگوید: وقتی خبر نامهی امام به حاکم سیستان رسید، تا دو فرسخی شهر، به استقبالم آمد و دستور داد مبلغ مالیات را حذف کردند، حتّی تا آخر عمر، از من مالیات نگرفت و همواره صله و انعام او به ما میرسید.[4]
کنترل رساندن اموال به امام هادی(ع)
به متوکّل (دهمین طاغوت عبّاسی) خبر رسید از قم، اموالی را به حضور امام هادی میبرند. متوکّل وزیر خود، فتح بن خاقان را طلبید و دستور داد مراقب اوضاع باشد و نتیجه را گزارش دهد.
فتح بن خاقان، شخصی به نام «ابوموسی» را بر این کار گماشت تا جریان را زیر نظر بگیرد و به او خبر بدهد.
ابوموسی مخفیانه حضور امام هادی رفت و آمد میکرد. روزی امام به او فرمود: «مال را شب میآورند. امشب را نزد من بمان.»
ابوموسی پذیرفت. نیمه شب، امام به او فرمود:
«مرد قمی آمد و مال را آورد، ولی خدمتکار طاغوت از رسیدن مال جلوگیری کرد»[5].
در تاریخ میخوانیم، متوکّل بیماری سختی گرفت و طبیبان از درمان او عاجز ماندند. مادر او نذر کرد اگر متوکّل شفا یافت، ده هزار دینار به امام هادی بدهد.
متوکّل سلامتی خود را بازیافت. مادر او ده هزار دینار در همیانی نهاد و مُهر کرد و آن را به امام هادی داد.
خبرچینها به متوکّل گزارش دادند نزد محمّد بن محمّد (امام هادی) اموال و اسلحه وجود دارد. متوکّل یکی از نظامیان دربار به نام «سعید حاجب» را طلبید و به او فرمان داد شبانه به خانهی امام هجوم ببرد و آنچه را نزد او است، بیاورد.
سعید، شبانه به خانهی امام رفت و نردبان گذاشت و از پشت بام، سرزده وارد خانهی امام شد. وی اتاقها را جست و جو کرد، اما چیزی نیافت. جز همیانی مُهرزده و شمشیری که زیر جانماز بود. آنها را برداشت و نزد متوکّل آورد، ولی وقتی متوکّل، مُهر مادرش را روی کیسه دید، مادرش را طلبید و جریان را پرسید. او ماجرای نذر خود را بیان کرد.
متوکّل شرمنده شد و مبلغ دیگری بر پول افزود و برای امام فرستاد.
سعید حاجب نزد امام هادی آمد و عرض کرد: مأمور بودم. از این که بدون اجازه وارد خانهی شما شدم، معْذرت میخواهم. عذر مرا بپذیر.
امام این آیه را خواند: وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا ایَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلبُونَ؛[6] به زودی ستمگران بدانند که به گرفتاری سختی دچار شوند.[7]
به این ترتیب، با وجود کارشکنی دشمنان کوردل، اموال به امامان میرسید و امامان با خواندن آیات کوبنده، ستمگران را محکوم مینمودند و به آنان هشدار میدادند.
امامان گرچه از حکومت برکنار شدند و غالباً دستشان از بیتالمال کوتاه شد، ولی منابع درآمد دیگری داشتند و با تلاش فراوان، منابع را برای حفظ شیعه و مذهب تشیع، نگه میداشتند. امامان در جامعه حضور داشتند و در هیچ وضعی حاضر نبودند منزوی گردند، اگر از نظر سیاسی و حکومتی، آنان را منزوی کردند، در امور دیگر، برجامعه نظارت داشتند و حضور خود را در اجتماعات حفظ مینمودند.
آنان به شعرای انقلاب و مبارز مانند: فرزدق، کمیت اسدی، دِعْبِل، سیّد حمیری و... بذل و بخشش فراوان میکردند تا از زبان آنان به نفع تشیّع بهره گیرند، مبادا سکههای دیگران، آنان را به سوی خود ببرد.
امام صادق(ع) گاهی برای اصلاح بین شیعیان و حفظ وحدت، به اصحاب پول میداد، تا اگر اصلاح بستگی به پول دارد، خرج کنند.
یکی از شیعیان به نام ابوحنفیه که حملهدار حاجیان بود، میگوید:
من و دامادم دربارهی میراثی نزاع داشتیم. مُفَضّل (یکی از شاگردان امام صادق) نزد ما آمد و پس از فهمیدن موضوع گفت: به خانهی من بیایید، به خانهی او رفتیم. او پس از مذاکره بین ما با چهارصد درهم صلح داد و خودش مبلغ را پرداخت و پس از آنکه از ما نسبت به همدیگر تعهد صلح گرفت، گفت:
بدانید پول از من نبود، بلکه امام صادق به من دستور داد هرگاه بین دو نفر از اصحاب در مورد چیزی، نزاعی پدید آمد، بین آنان را صلح بدهم و از مال حضرت در این مورد فدیه بدهم تا صلح برقرار شود، این پول از امام صادق است.[8]
7. خمس
یکی از منابع درآمد مالی امامان، خمس است. در قرآن میخوانیم:
وَ اعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَاَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی وَ الْيَتامَی وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ ؛[9]
بدانید هرگونه غنیمتی به شما رسد،، خمس آن برای خدا و پیامبر و ذیالقُربی «امامان اهل بیت» و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه میباشد.
منظور از «ذی القُربی» مطابق روایات متواتر، امامان اهل بیت میباشند. بنابراین نیمی از خمس (سهم خدا و رسول و ذیالقربی) متعلّق به امامان است. آنان زندگی سادهی خود را میتوانند از آن اداره کنند و بقیه را در مخارج گوناگونی که لازمهی مقام رهبری امّت است، مصرف خواهند نمود.
همچنین منظور از «یتیمان» و «مسکینان» و «واماندگان در راه» مطابق روایات، یتیمان و مسکینان و درماندگان راه از بنیهاشم و سادات میباشد.
منظور از «غنیمت» بر اساس معنای وسیع آن روایات بسیاری که از طریق شیعه نقل شده، درآمدی است که از راه تجارت، کشاورزی، باغداری، دامداری و... به دست میآید.
در جلد ششم وسائل الشیعه، هشتاد روایت آمده است که از مجموع آنها فهمیده میشود خمس در هفت چیز است: غنائم جنگی، معادن، گنج، مال حلال مخلوط به حرام، جواهری که به واسطهی فرو رفتن در دریا به دست میآید، منفعت کسب، زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد.
سماعۀ بن مهران از امام کاظم در مورد خمس پرسید. حضرت فرمود:
در هر چیزی که سودی عاید انسان شود؛ اندک باشد یا بسیار.
خمس، پس از اخراج مئونه (مخارج مورد احتیاج زندگی) بر مبلغ زیادیْ تعلّق میگیرد. خمس، عبادت است و باید به نیّت قربت داده شود و منتی نباشد.
خمس از فرائض مهم الهی است. کسی که از پرداخت آن امتناع ورزد، هرچند به مقدار کمی باشد، در ردیف ستمگران است.
امام باقر(ع) فرمود:
برای احدی جایز نیست از خمس چیزی بخرد، مگر این که حق ما را برساند.
ندادن خمس، غصب و موجب عذاب وجدان میباشد.
کوتاه سخن: یکی از منابع مالی امامان، خمس بود که آن را میگرفتند و در راه مذهب و ادارهی امور شیعیان مصرف میکردند.
از روایات استفاده میشود امامانِ قبل از امام کاظم(ع)، مانند امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نظر به این که شیعیان در اوضاع سختی به سر میبردند، خمس را به آنان میبخشیدند. امام صادق(ع) در این مورد فرمود:
همهی مردم از زیادی حق ما زندگی میکنند، ولی ما آن را بر شیعیانمان حلال کردیم.
در عصر امام کاظم(ع)، حضرت برای تشکّل تشیع، دستورِ گرفتن خمس را داد. وکلای حضرت خمس میگرفتند و بر اساس رهنمودهای امام به مصرف میرساندند.
روزی هارون الرشید به امام کاظم گفت: شما میگویید خمس مال ما است.
امام فرمود: آری.
هارون گفت: مقدار خمس، بسیار است.
امام فرمود:
خداوندی که خمس را به ما عنایت فرمود، آگاه است که برای مخارج ما بسیار نیست.
هنگامی که امام کاظم(ع) به شهادت رسید، نزد وکلای او اموال بسیار از خمس و... بود. نزد «زیاد بن مروان قندی» یکی از نمایندگان حضرت، هفتاد هزار دینار بود. نزد «علی بن ابیحمزه» سی هزار دینار بود. دنیاپرستی این دو باعث شد مرگ امام کاظم(ع) را انکار کنند و بگویند: او مهدی موعود بود و غایب شد! با این ادعای دروغین، قصد داشتند نمایندگی خود را حفظ کنند. همین ادعای باطل موجب پیدایش مذهب «واقفیّه» گردید. عدهای به این مذهب گرویدند و به شیعهی هفت امامی معروف گشتند.[14]
مصرف خمس
خمس یک بودجهی حکومتی است، بر خلاف زکات که بودجهی عمومی برای منافع عمومی میباشد.
نیمی از خمس، مال خدا و پیامبر و امام است، که اکنون به رهبر و مرجع تقلید میرسد و نیمی را باید به سادات مستحق داد.
پرسش:
آیا اختصاص نیمی از خمس به سادات، تبعیض نیست؟ با این که اسلام با تبعیض نژادی مخالف است، اختصاص نیمی از خمس به خویشان پیامبر، تبعیض نژادی نیست؟ آیا چنین دستوری با روح عدالت اجتماعی اسلامی سازگار است؟
پاسخ:
نیمی از خمس تنها به سادات نیازمند، به اندازهی احتیاجات یک سال داده میشود و ساداتِ نیازمند حق ندارند چیزی از زکات را مصرف کنند.
بنابراین، ساداتی که قدرت کار دارند و میتوانند معاش زندگی را تأمین کنند، جایز نیست خمس بگیرند. از این رو، دادن نیمی از خمس به سادات مستحق، مانند دادن زکات به غیر ساداتِ مستحق است. پس از نظر مالی، تبعیضی در میان نیست. تنها فرق این است که سادات از بودجهی دولتی و حکومتی سهم میبرند، ولی فقرای غیر سادات از زکات که بودجهی عمومی است، سهم میبرند.
هرگاه سهم سادات بیش از نیازشان باشد، باید آن را به مجتهد عادل داد تا در مصارف دیگر خرج کند. اگر سهم سادات کمتر از نیاز آنان باشد، میتوان از بیتالمال یا سهم امام به آنان داد. بنابراین، کم یا زیاد بودن سهم سادات، مشکلی ایجاد نمیکند.
در عصر پیامبر، خمس را دو قسمت نمیکردند، بلکه همه را به حضرت میدادند. در عصر امامان نیز خمس را به امام میدادند و او به مصرف میرساند، زیرا اختیار آن با امام بود، چنان که امروز در اختیار رهبر و مرجع تقلید میباشد.
خمس مال امام یا مرجع نیست، بلکه مال حکومت و مصالح دینی است. از این رو، وقتی امام یا مرجع از دنیا رفت، ورثه از آن ارث نمیبرند. بلکه توسط وکلای او یا مرجع دیگر، در راه مصالح دینی به مصرف میرسد.
حضرت امام خمینی وقتی از دنیا رفت، نهصد میلیون تومان و مبلغ زیادی دلار در حساب او بود که در مورد آن وصیّت کرده بود در اختیار شورای مدیریت حوزهی علمیّهی قم قرار گیرد و صرف امور حوزه و طلاب گردد، زیرا این مال، مال شخص نیست، بلکه مال مقام رهبری است.
نتیجهی مصرف خمس
در مورد مصرف خمس، علما در بحث و بررسی، نظریات مختلف داشتند و همه میگفتند: مال امام زمان(عج) است. در مورد این که چه باید کرد، بعضی میگفتند: مسئولیت نداریم که مصرف کنیم، بلکه آن را در محلهای ناپیدا دفن میکنیم، بعد امام زمان بیاید و بردارد.
بعضی میگفتند: در کیسه و همیان میگذاریم و بعد از ما نسل به نسل نگهداری میشود تا امام زمان ظهور کند و تحویل بگیرد.
ولی بسیاری میگفتند: معقولترین راه این است که خمس در راه مورد پسند امام به مصرف برسد. این بهترین و معقولترین راه است که همهی مراجع و علمای متأخّر انتخاب نمودهاند، زیرا راه اوّل از دستبرد رندان و دزدها در امان نیست و موجب رکود است. راه دوم نیز ناصحیح است، زیرا نگهبانی از آن همه پول، نسل به نسل، میسّر نیست، وانگهی موجب رکود است.
از این رو، علما خمس را در راهی که موجب رضای امام زمان است، مصرف میکنند که در رأس آن، تأسیس حوزهی علمیه، تربیت طلاب، تدریس و نگهبانی از فقه جعفری و نشر دین است. حوزهای که شخصیتهای بزرگ علمی از آن برمیخیزند، به اعتقاد ما هرچه خمس از اوّل تا کنون برای حوزهها داده شده است، اگر حوزهها نتیجهای نداشت جز این که از آن فردی مثل امام خمینی(ره) برخاسته، کافی است که قلب مقدس امام زمان را خشنود کند.
یکی از کارهای حوزویان، تبلیغات دین با بیان و قلم است. اگر تبلیغات نبود، مردم حلال و حرام را نمیدانستند و به امور دینی آگاهی نمییافتند و دین در خطر سقوط قرار میگرفت. اگر وجوه نبود، حوزهها و مبلّغان نبودند تا به تبلیغ و ترویج دین بپردازند.
توجه به استقلال حوزه
ممکن است کسی بگوید: دولت اسلامی حوزهها را حفظ کند و به طلاب حقوق بدهد تا نیازی به مصرف خمس نباشد.
پاسخ: روحانیت شیعه همیشه مستقل بوده است، اگر وابسته شود. نمیتواند آزاد بیندیشد و آزاد سخن بگوید و اگر دولت بر خلاف اسلام عمل کرد، در مقابل آن بایستد و اعتراض کند، زیرا وابستگی، دهان روحانیت را میبندد، مانند علمای درباری که به خاطر وابستگی آنچه دولت دیکته میکند، همان را میگویند.
اگر روحانیت وابسته باشد، نمیتواند انتقاد کند. استقلال روحانیت شیعه در طول تاریخ و در قرن معاصر، منشأ خدمات بسیار بزرگ، از جمله سرنگونی رژیم ستمشاهی 2500 ساله شده است.
مرحوم آیتالله شهید بهشتی میگفت:
سی سال در مورد حقوق روحانیت فکری در سرم بود. بعد از انقلاب فرصتی به دست آمد و به حضور امام خمینی رفتم و فکر سی سالهام را بیان کردم که برای روحانیون مانند سایر حقوق بگیران، حقوق ماهیانه تعیین شود و دولت بپردازد.
امام در پاسخ فرمود: «خیر، باید روحانیت مستقل باشد و این استقلال منشأ خدمات بسیار بوده و هست».
هم اکنون مراجع و استادان و مقام معظم رهبری همین اندیشه را دارد و تأکید میکنند حوزه، استقلال خود را حفظ کند.
فرق خمس و مالیات
بعضی تصور میکنند اگر مالیات بپردازند، میتوانند به جای خمس حساب کنند. کسانی که چنین فکر میکنند، در اشتباهند. چون این دو ارتباطی به هم ندارند. در اینجا به ذکر چند فرق بین مالیات و خمس میپردازیم:
1. مالیات، در مقررات دولتی است و به همه چیز تعلق میگیرد، ولی خمس تنها به هفت چیز که ذکر شد، تعلق میگیرد.
2. مالیات برای ادارهی کشور و اموری مانند: جاده و سد و پلسازی است، ولی خمس مصرف محدود و مشخص با اجازهی رهبر و مرجع تقلید دارد.
3. اگر مالیات پرداخته نشود، دولت آن را به زور میگیرد، ولی در مورد خمس، زور نیست و هر کس به میل خود میپردازد.
4. در مالیات قصد قربت لازم نیست، حتی بعضی فحش میدهند و مالیات میپردازند. ولی خمس باید به قصد قربت و برای رضای خدا باشد.
5. مالیات از همه، خواه مسیحی یا بهایی یا کلیمی گرفته میشود، ولی خمس مربوط به مسلمانان است.
6. مالیات از نظر مبلغ و کم و زیاد، بستگی به وضع اقتصادی دولت و مقررات دارد. ولی خمس حکم خدا است و در هر حال یک پنجم اموال اضافه بر مخارج معمولی زندگی است و کم و زیاد نمیشود.
8 . صدقات و موقوفات
یکی دیگر از منابع درآمد مالی امامان شیعه، وقفهای متعددی بود که از گذشتگان مانده بود و آنان به عنوان متولی اوقاف، درآمد محصول را به دست آورده، در راههای گوناگون مانند تأمین زندگی فقرا، بذل و بخششهای حساب شده، ادای قرض و... به مصرف میرساندند. به احادیث زیر توجّه کنید:
ابومریم میگوید:
از امام صادق(ع) در مورد مصرف وقفهای پیامبر و امام علی پرسیدم، فرمود: هی لَنا حَلالٌ...؛ درآمد آنها برای ما حلال است. حضرت زهرا صدقهی موقوفه خود را برای بنیهاشم و فرزندان عبدالمطلب قرار داد [تا نسل به نسل بیایند و از محصول موقوفات بهرهمند گردند]».[15]
در عصر رسول خدا هفت مزرعه وجود داشت، و از آنِ پیامبر بود. پیامبر از درآمدِ محصول آنها مخارج مهمانان و کسانی را که بر حضرت وارد میشدند، تأمین میکرد. پس از رحلت پیامبر، حضرت فاطمه مزارع را به ارث برد که عبارت بود از:
عواف، دلّال، بُرقه، مِیثَب، حسنی، صافیه، مال(مشربه) امّابراهیم.
ابوبصیر میگوید:
امام باقر(ع) به من فرمود: «آیا نمیخواهی وصیّت فاطمه را برای تو بازگو کنم؟»
عرض کردم: آری میخواهم.
امام باقر جامهدانی بیرون آورد و از آن نامهای خارج کرد و آن را [وصیّتنامهی حضرت زهرا در مورد وقف مزارع هفتگانه بود] چنین خواند:
«این وصیّتی است که فاطمه، دختر پیامبر نموده است. وصیّت کرد به «حوائط سبعه» [باغها یا مزارع هفتگانه] که عبارتند از:
عواف، دلّال، بُرقه، مِیْثَبْ، حسنی، صفیه، مال(مشربه) و امّ ابراهیم [تا وقف باشد] و تولیّت آن را به علی بن ابیطالب واگذار کردم. پس از وفات او، تولیّت آن را به فرزندم حسن، پس از او به حسین، پس از او به بزرگترین فرزندانم [نسل بعد از نسل تا ابد در دست فرزندانم] باشد. خداوند بر این وصیّت گواه است و همچنین مقداد و زبیر گواهی میدهند و این وصیّت را علی بن ابیطالب نوشت».[16]
وقفنامههای دیگری نیز که واقف آن امام علی بود، در کتب حدیث ذکر شده[17]
که تولیّت آنها به دست امامان شیعه است و آنان درآمد محصول را در راههای گوناگون و در راستای تحکیم و گسترش تشیّع به مصرف میرساندند.
سفرهی معروف امام حسن برای مسافران و غریبان و درماندگان راه، همچنین قسمتی از بذل و بخششهای امامان، برگرفته از درآمد محصولات بوده است، نه از بیتالمال.
جمعبندی بحث
از مجموع مطالب قبل به دست آمد منابع درآمد مالی امامان تنها بیتالمال مانند خمس و زکات و انفال نبود، بلکه منابع مالی دیگری مانند: کشاورزی، دامداری، تجارت، هدایای دوستان، اوقاف و... داشتند و بذل و بخششهایشان و گستردگی سفرهی احسان آنان برای مستمندان از بیتالمال نبود تا گفته شود چرا امام علی در مصرف بیتالمال، سختگیری میکرد؛ و امامان دیگر سختگیری نمیکردند.
این درس را از شیوهی زندگی امامان میآموزیم که تأمین معاش زندگی و کار و تلاش و ایجاد منابع درآمد مالی حلال و آبادی دنیایی که وسیلهی آخرت و معنویات باشد، بسیار خوب است، شیعیان و مسلمانان باید بکوشند سلامت اقتصاد خود و جامعه را حفظ کنند و بر رونق آن بیفزایند و مستقل و خودکفا گردند، چرا که استقلال سیاسی و فرهنگی، بستگی به استقلال اقتصادی دارد، اقتصاد و سیاست، دارای پیوند و ارتباط تنگاتنگ و متقابل هستند.
پینوشتها
[1]- رجال کشّی، ص 430ـ431.
[2]- ارشاد مفید، ص 313؛ بحارالأنوار، ج 48، ص 137 و 138.
[3]- بهجۀالآمال، ج 3، ص 449؛ معجم رجال الحدیث، ج 6 . ص 175.
[4]- انوارالبهیّۀ، ص 411.
[5]- مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 413.
[6]- شعراء (26) آیهی 227.
[7]- مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 415ـ416؛ ارشاد مفید، ص 310.
[8]- اصول کافی، ص 2، ص 209.
[9]- انفال (8) آیهی 141.
[10]- وسائل الشیعه، ج 6 ، ص 350.
[11]- همان، ص 337.
[12]- همان، ص 380 و روایات دیگر، از ص 378ـ386.
[13]- بحارالأنوار، ج 48، ص 158.
[14]- عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 113.
[15]- وسائل الشیعه، ج 13، ص 294.
[16]- همان، ص 311؛ فروع کافی، ج 7، ص 47ـ48.
[17]- وسائل الشیعه، ص 303ـ304 و 312.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت