این سؤال مبتنی بر شبههای است که ممکن است در ذهن کسی ایجاد شود که شاید در بستر خوابانیدن امیرالمؤمنین(ع) فضیلت به حساب نیاید و همراه بردن ابوبکر(در صورت صحت) نوعی فضیلت به حساب آید.
ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ از ادبا و نویسندگان قرن سوم، کتابی دارد به نام «مقالات العثمانیۀ»، در آن کتاب برای اولین بار این شبهه را مطرح کرد و همراهی با پیامبر(ص) را برای ابوبکر فضیلت دانست و در مقابل، ایثار و جانفشانی امیرالمؤمنین(ع) را ناچیز برشمرد.
بر این مقاله جوابیههای متعددی نوشته شده از جمله «بناء المقالۀ الفاطمیۀ فی رد الرسالۀ العثمانیۀ» نوشته احمد بن موسی ابن طاووس، برادر سید بن طاووس، از فقها و علمای بزرگ شیعه و «نقض العثمان» نوشته ابوجعفر اسکافی از علمای معتزله و استاد ابن ابی الحدید(شارح نهج البلاغۀ) که مناسب دیدیم جوابیه مناسبی که إسکافی به جاحظ داده است را عیناً از کتاب «شرح نهج البلاغۀ إبن أبی الحدید» نقل کنیم، سپس برخی نکات دیگر را به آن اضافه خواهیم کرد:
«چنین میبینم که دلیل جاحظ برای اینکه ابوبکر نسبت به دیگران محنت و سختی بیشتری داشته دیده است، فقط موضوع اقامت او در مکه به اندازه اقامت پیامبر(ص) است و حال آن که این دلیل تنها به ابوبکر مختص نیست، بلکه علی(ع) و طلحه و زید و عبدالرحمان و بلال و خباب و برخی دیگر نیز همان اندازه مقیم مکه بودهاند و جاحظ باید دلیل دیگری ارائه دهد که دلالت بر فضیلت باشد. بنابراین استدلال جاحظ خودبخود بیارزش است.
وانگهی، باید به جاحظ گفت چرا موضوع خوابیدن علی(ع) در بستر پیامبر(ص) در شب هجرت را بیاهمیت جلوه میدهی و از آن نام نمیبری. آیا آن را فراموش کردهای و یا خود را به فراموشی زدهای. در صورتی که امتحان بزرگ و فضیلت عظیم فضیلتی است که زمانی که آدمی در آن بنگرد، در ضمن آن فضائل مختلف و مناقب گوناگون دیگری را هم میبیند. وقتی مشرکان آگاه شدند که پیامبر(ص) تصمیم گرفته از میان آنان بروند و قبل از دیگران هجرت فرمایند، به سرعت در صدد کشتن او برآمدند و پیمان بستند که به آن حضرت در بسترش شبیخون زنند و با شمشیرهای متعددی که هر یک در دست یکی از سران مختلف قریش قرار داشته باشد بر او ضربه وارد کنند تا خون او میان همه چند قبیله تباه شود و بنی هاشم نتوانند خون رسول خدا را از یک قبیله قریش مطالبه کنند و عهد بستند و قسم خوردند که در آن شب آن کار را انجام دهند .
و چون پیامبر(ص) از نیت آنها آگاه شدند، مطمئنترین فرد را که او را برگزیدهترین مردم نیز میدانستند فرا خواندند، در حالیکه میدانستند که او نسبت به جان خود و خون خویش بخشندهترین مردم در راه خداوند است و زودتر از سایرین پاسخ مثبت میدهد و از دیگران فرمانبردارتر است . سپس به ایشان فرمودند: قریش پیمان بسته و قسم خوردهاند که امشب مرا به قتل برسانند. تو در بستر من قرار بگیر و در بستر من بخواب و برد حضرمی مرا بر خود بیفکن که آنها گمان کنند که من از خانه خود بیرون نرفتهام، من نیز به خواست خداوند متعال بیرون خواهم شد .
پیامبر(ص) در عین حال علی(ع) را از هر گونه حیلهگری منع کردند و در واقع او را وادار فرمودند که خویشتن را در معرض لبه تیز شمشیر آن مردم کینهتوز قرار دهد. علی(ع) در کمال اطاعت آن را پذیرفتند و در کمال صبر و برای رضای خداوند متعال در بستر پیامبر(ص) خوابیدند و در حالی که منتظر کشته شدن خود بودند با جان خویش از رسول خدا(ص) حمایت کردند و هیچ منزلتی برای هیچ صابری بالاتر از گذشتن از جان نیست و اگر پیامبر(ص) او را شایسته آن کار نمیدانستند و یا اگر در شکیبایی و شجاعت و خیرخواهی او برای پسر عمویش خللی وجود داشت پیامبر(ص) او را برای آن کار برنمیگزیدند و همه مسلمانان در این مسأله اتفاق نظر دارند که پیامبر(ص) همواره بهترین کار را انجام میدادهاند و بهترین انتخاب را داشتهاند و از این گذشته، هرگاه کسی با دقت به این کار علی(ع) نگاه کند چند فضیلت دیگر هم در آن میبیند که به شرح زیر است :
از جمله آنکه علاوه بر آنکه علی(ع) مورد اعتماد برای انجام کار بوده است همچنین مراقب بودهاند که آن راز فاش نشود و موضوع برای دشمنان آشکار نگردد، بنابراین رازداری علی(ع) هم مورد تأیید و اعتماد بوده است .
دیگر آنکه این احتمال میرفته که با وجود رازداری و مورد اعتماد بودن در نظر کسی که علی را برای آن کار برگزیده، ممکن بوده که به سبب ترس به هنگام غافلگیرشدن و در خطر بودن از بستر فرار کند و در جستجوی رسول خدا برآید و او را پیدا کند. پیامبر(ص) از احتمال چنین موضوعی هم درباره علی(ع) آسوده خاطر بودهاند .
نیز هر چند مورد اعتماد و رازدار و شجاع و دلیر بودهاند، اما این احتمال داده میشده که نتواند در بستر باقی بماند و این موضوعی غیر از شجاعت است و مسلم است که این سختتر از حال کسی است که او را بسته باشند و نتواند حرکت کند، چرا که کسی که دستش بسته باشد و از حرکت بازداشته شده است میداند راهی برای گریز ندارد و حال آنکه علی(ع) راه گریز و دفاع از خود داشته است، اما نه فرار کرده و نه از خود دفاع کرده است .
دیگر آنکه با وجود تمامی فضائل گفته شده این احتمال میرفته که به هنگام شکنجه صبرش تمام شود و به آنچه میداند اقرار کند و بگوید پیامبر(ص) از فلان راه بیرون رفته است و در نتیجه پیامبر(ص) تعقیب شود، در حالیکه علی(ع) چنین نبود و به همین سبب علمای مسلمان گفتهاند : هیچکس از بشر را نمیشناسیم که به فضیلتی چون فضیلت علی(ع) در آن شب رسیده باشد.
...و میدانیم که اصحاب پیامبر(ص) در برخی موارد مخالفت با نظر آن حضرت را اظهار میکردند و پیامبر در پارهای از امور نظر خود را رها کرده و پیشنهاد ایشان را قبول میکردند، مانند جنگ خندق پیامبر(ص) پیشنهاد فرمودند با پرداخت یک سوم خرمای مدینه با احزاب صلح فرماید و اصحاب پیشنهاد کردند آن کار را انجام ندهد و ایشان پذیرفتند و این روش پیامبر(ص) با آنان بود .
علی(ع) هم میتوانستند بهانهای آورده و بفرمایند: ای رسول خدا بهتر آن نیست که من همراه شما باشم تا در مقابل دشمن از شما حمایت کرده و با شمشیر خویش از شما دفاع کنم و شما در این هجرت از همچون منی بی نیاز نیستی و یکی از خدمتکاران را در بستر شما بخوابانیم تا دشمن با دیدن او گمان کند که تو بیرون نرفتهای در حالیکه علی(ع) چنین مطلبی نگفتند و بدون درنگ فرمان را انجام دادند. البته این بدان دلیل بود که هم پیامبر(ص) و هم علی(ع) میدانستند که هیچکس قدرت تحمل این سختی را ندارد و هیچکس خود را در این ورطه نمیاندازد، مگرکسی که خداوند او را بر صبر بر آن قرار دهد تا آن فضیلت نصیبش شود و علی(ع) اموری نظیر این را بسیار انجام دادهاند.
... جاحظ میگوید: اگر کسی بخواهد در مورد علی(ع) به خوابیدن در بستر رسول خدا(ص) احتجاج کند، میان موضوع غار و بستر فرق فراوانی است، زیرا در مورد غار و همراهی و مصاحبت ابوبکر با پیامبر قرآن سخن گفته همانگونه که در مورد نماز و زکات و دیگر امور در قرآن آمده و حال آنکه کار علی علیه السلام و خفتن او در بستر پیامبر(ص) هر چند که صحیح هم باشد باز در قرآن ذکر نشده، بلکه در روایات و اخبار است.
شیخ ما ابوجعفر میگوید: این سخنی بی ربطی است که حدیث خوابیدن علی(ع) در بستر پیامبر (ص) با تواتر ثابت شده است و فرقی میان آن و آنچه در نص قرآن آمده نیست و کسی جز دیوانه یا غیرمسلمان این سخن را نمیگوید. مگر موضوع عدد نمازهای واجب روزانه و یا نصاب طلا، یا اینکه خروج باد مبطل طهارت است و اموری نظیر اینها که حکمش با تواتر احادیث معلوم میشود در قرآن آمده؟ و آیا مخالف نص کتاب است؟ این چیزی است که هیچ عاقلی نمیگوید.
وانگهی، خداوند متعال در قرآن از ابوبکر نام نبرده بلکه فرموده است «هنگامی که به همنشین خود میگفت»[1] و از طریق اخبار و آنچه در سیره آمده مشخص میشود که مقصود ابوبکر است و اهل تفسیر گفتهاند: این گفتار خداوند متعال که فرموده است «خدا مکر فرمود و خداوند بهترین مکرکنندگان است»[2] کنایه از علی(ع) است که نسبت به تو مکر ورزیدند تا تو را بازدارند یا بکشند یا بیرونت کنند.
این آیه در شب هجرت نازل شده است. مکر و خدعه کافران تقسیم کردن شمشیرها میان قبایل قریش بود و مکر خداوند خوابیدن علی(ع) در بستر پیامبر(ص) بود و هیچ فرقی در این دو مورد نیست که از هر دو به صورت کنایه یاد شده است نه به صورت تصریح . و تمام مفسران نقل کردهاند که این آیه « و از مردمان کسی است که جان خود را برای کسب رضای خداوند میفروشد»[3] در مورد علی(ع) و خوابیدن او در بستر پیامبر(ص) نازل شده است و این نظیر همان سخن خداوند است که فرموده است « هنگامی که به همنشین خود میگفت» و میان آن دو فرقی نیست .
جاحظ میگوید: فرقی دیگر که وجود دارد این است که بر فرض که خوابیدن علی(ع) در بستر پیامبر(ص) همچون بردن ابوبکر در غار باشد، این مطلب برای علی(ع) نمیتواند اطاعت بزرگی به حساب آید، زیرا نقل کردهاند که پیامبر(ص) به علی فرموده است: بخواب که هیچ امر ناخوشی به تو نخواهد رسید و هیچ ناقلی نقل نکرده که پیامبر(ص) برای همراهی ابوبکر با او در غار به او چنین سخنی فرموده باشد، یا به او گفته باشد: انفاق کن و بردگان را آزاد ساز که هیچگاه فقیر نخواهی شد و ناخوشی به تو نخواهد رسید .
شیخ ما ابوجعفر اسکافی میگوید: این دیگر دروغ محض و تحریف است. آنچه که معروف و منقول است آن است که پیامبر(ص) به علی(ع) فرموده است «برو و در بستر من بخواب و برد حضرمی مرا بر خود بیانداز که این قوم بزودی مرا گم میکنند و مرا در بستر نمیبینند، شاید چون تو را در بسترم ببینند دست بردارند و چون تو شب را به صبح آوردی در پرداخت امانتهای من اقدام کن» و چیزی که جاحظ گفته نقل نشده است. این موضوع را ابوبکر اصمّ [4] جعل کرده و جاحظ از او گرفته است که درست نیست و اگر این سخن درست میبود هیچ ناخوشایندی از دست مشرکان بر سر علی(ع) نمیرسید و حال آنکه این مسأله مورد اتفاق است که پیش از اینکه بفهمند او کیست به سمت ایشان سنگ پرتاب کرده و او را زدند تا آنکه داد و فریاد برآورد و آنان به علی گفتند: جنب و جوش تو را دیدیم و هیاهویت را شنیدیم . ما به محمد سنگ میزدیم و تکان نمیخورد و جنب و جوشی نداشت و بر فرض که این سخن را پیامبر(ص) گفته باشند مقصود از کلمه «ناخوش» در آن عبارت آن است که از کشته شدن محفوظ هستی و بر فرض که علی(ع) از کشته شدن محفوظ میبود، چه دلیلی دارد که از کتک خوردن و قطع شدن برخی از اعضای خود مصون و کاملا سالم بماند؟ مگر خداوند متعال به پیامبر خویش نفرموده است: «آنچه را که از سوی پروردگارت به تو نازل شده است تبلیغ کن و اگر چنان نکنی رسالت او را تبلیغ نکردهای و خداوند تو را از مردم در پناه قرار دهد»[5] و این بدان جهت است که حفظ و عصمت در این آیه فقط از کشته شدن بوده است. همچنین ناخوشایندی که علی(ع) از آن در امان بوده است بر فرض صحت سخن جاحظ،کشته شدن است و بس.
وانگهی به جاحظ گفته خواهد شد: در این صورت برای همراه بودن ابوبکر با بیامبر(ص) در غار نیز فضیلتی نخواهد بود چرا که به نقل قرآن مجید پیامبر(ص) به او فرمود «اندوهگین مباش که خداوند با ماست» و هر کس که خدا با او باشد بدون هیچ تردید از هر بدی و ناخوشایندی در امان است.
اضافه بر این به او میگوییم: این اعتراضی که تو طرح کردهای شامل حال پیامبر هم میشود، زیرا خداوند متعال او را وعده فرموده است که دین او آشکار خواهد شد و پیروزی از اوست و بنا به ادعای تو، ایشان هم در قبال تحمل آن همه ناخوشایندی و آزاری که دیدهاند، نباید پاداشی دریافت فرمایند، زیرا یقین به سلامت و پیروزی پیدا فرموده است .
جاحظ میگوید: هر کس منکر این باشد که ابوبکر همدم رسول خدا (ص) در غار بوده است بدون تردید کافر شده است، زیرا نص قرآن را منکر شده است، وانگهی دقت کن که در این گفتار خداوند متعال که میفرماید: همانا خداوند با ماست، چه فضیلتی برای ابوبکر بالاتر از اینکه او شریک پیامبر در همراه بودن خداوند با آن حضرت و فرو فرستادن آرامش بوده است و بسیاری از مردم میگویند : این آیه مخصوص به ابوبکر است که او به سبب رقت طبع بشری که گرفتار آن شده است نیازمند به نزول آرامش و سکینه بوده و پیامبر(ص) نیازی به آن نداشته است زیرا میدانستهاند که از جانب خداوند متعال حراست میشوند و نزول سکینه بر آن حضرت معنی ندارد و این در جریان غار فضیلت سوم ابوبکر خواهد بود.
شیخ ما ابوجعفر اسکافی میگوید: عجیب است که جاحظ مطالبی میگوید که در قبال آن یارای تحمل طعن شیعیان را در بردارد، چرا که شیعیان گمان میکنند که این آیه بیشتر از آنچه موجب فضیلت ابوبکر باشد موجب سرزنش اوست، چون در آیه خطاب به او آمده است «اندوهگین مباش» دلیل بر آن است که ابوبکر ناامید شده و ترسیده است و این صفت از صفات مومنان صابر نیست و از طرفی مسلم است که اندوه او پسندیده نیست زیرا خداوند کسی را از امر نیکو نهی نمیکند و اگر گناه نمیبود، از آن نهی نمیفرمود و این گفتار که «خداوند با ماست» یعنی خداوند دانای به حال ماست و میداند چه شک و یقینی در دل داریم ...»
علاوه بر این پاسخ اسکافی، مرحوم سید ابن طاووس در کتاب «الطرائف» مطلبی را چنین مینویسد:« از جمله روايات تاریخی كه دلالت ميكند از اینکه پيامبر اكرم(ص) از ترس اين كه ابوبكر جاي ایشان را به كفار نشان ندهد او را با خود به غار بردند، روايتي است كه شيخ ابوهاشم بن صباغ در كتاب «النور و البرهان » ذيل آيه « قم فأنذر»[6] (برخیز و انذار کن) و آيه « فاصدع بما تؤمر»[7] (آنچه بدان امر شدی را آشکار کن ) ميآورد: حسان ميگويد براي انجام عمره به مكه آمدم ديدم مردمي از قريش به اصحاب رسول خدا ناسزا ميدادند و چنین میگفتند: رسول خدا به علي(ع) امر نمود كه در جاي ايشان بخوابد، علي (ع) نيز اجابت نمودند ولي از ابن ابي قحافة(ابوبكر) ترسيدند كه مبادا جاي ايشان را به كساني كه دنبال پيامبر بودند، نشان دهد به همين خاطر او را با خود به غار بردند.»[8]
مضافاً اینکه تمام مورخین و محدثینی که ماجرای لیلۀالمبیت و هجرت پیامبر اکرم(ص) را نقل کردهاند، همگی از جانفشانی امیرالمؤمنین(ع) یاد نمودهاند و این امری مسلّم است، اما اینکه آیا ابوبکر همراه پیامبر درون غار بودهاند یا نه؟ مورد اتفاق نیست و برخی همچون ابن کثیر در «البدایۀ و النهایۀ»[9]، نامی از ابوبکر نبرده، یا طبری در «جامع البیان»[10] و یا حتی احمد بن حنبل در مسند[11] خود این واقعه را نقل کردهاند بدون اینکه از مصاحبت و همراهی ابوبکر سخنی گفته باشند. علاوه بر اینکه همراهی ابوبکر با پیامبر هیچ فضیلتی به حساب نمیآید و آیه 40 سوره توبه حامل فضیلتی برای ابوبکر نیست، همچنانکه به تصریح عایشه خداوند هیچ آیهای را در حق آنها نازل نکرده است.[12]
پینوشتها
[1] سوره توبه، آیه 40
[2] سوره انفال، آیه 30
[3] سوره بقره، آیه 207
[4] أبوبکذ أصمّ معتزلی از سرکردگان معتزله بوده که به مخالفت با امیرالمؤمنین (ع) شهره داشته است.
[5] سوره مائده، آیه 67
[6] سوره مدثر، آیه 2
[7] سوره حجر، آیه 94
[8] الطرائف، جلد 2، صفحه 410
[9] البدایۀ و النهایۀ، جلد 3، صفحه 177
[10] جامع البیان، جلد 9، صفحه 228
[11] مسند آحمد حنبل، جلد 1، صفحه 348
[12] صحیح بخاری، جلد 6، صفحه 133
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
صادق تهرانی