مقوقس در مقابل، هدایایی برای پیامبر فرستاد از جمله دو کنیز به نامهای «ماریه» و «سیرین» که هر دو خواهر و از فرزندان شمعون بودند. به همراه آنها نامه ای نوشت که در آن آمده: من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو کنیز روانه کردم که در میان قبطیان، منزلت والایی دارند.[2] اسلام به هر دوی آنها عرضه شد و ایشان مسلمان شدند. پس از رسیدن به مدینه پیامبر اکرم(ص) ماریه را برگزیدند و سیرین خواهر ایشان را نیز به حسّان بن ثابت بخشیدند.
پيامبر(ص) نسبت به ماریه شدیداً مهر مى ورزيدند و ایشان را در بخش بالاى مدينه در نخلستان كوچكى در منزل حارثۀ بن نعمان كه امروز به «مشربه ام ابراهيم» معروف است سکنی دادند و مقررات حجاب را براى او مقرر فرمودند. در ذکر علاقه پیامبر به ایشان همین بس که حضرت به اصحاب فرموده بودند: زمانی که مصر را فتح کردید، با آنان به خوبی برخورد کنید، چرا که من داماد آنان هستم.[3]
جناب ماریه پس از حضرت خدیجه(س) تنها همسر پیامبر بود که برای حضرت فرزند به دنیا آورد. ایشان در ذیحجه سال هشتم هجری فرزند پسری به نام «ابراهیم» را به دنیا آورد. پیامبر بسیار از ولادت ابراهیم خوشنود شدند. بلاذری می گوید روزی پیامبر نزد ابراهیم آمدند در حالی که ابراهیم پیش عایشه بود. ایشان به عایشه فرمودند: آیا شباهت ابراهیم را به من می بینی؟..[4]
اما متأسفانه ابراهیم در سن شانزده ماهگی و یا هجده ماهگی از دنیا رفت. پیامبر اکرم در غم از دست دادن فرزند فرمودند: « ...تَدْمَعُ الْعَيْنُ وَ يَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ وَ إِنَّا بِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُون»[5] (چشم میگرید و قلب اندوهگین میشود، اما سخنی که خداوند را به خشم آورد نمیگوییم. ای ابراهیم! به خدا سوگند ما به خاطر تو ناراحتیم.)
جناب ماریه قبطیه پس از وفات پیامبر حدود پنج سال در قید حیات بود و در زمان خلیفه دوم وفات کرد و پس از تشییع در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
پی نوشت ها: