حجر بن عدی که بود؟
حجر فرزند «عدی بن معاویه بن جبله» از طایفهی کنده و اهل کوفه بود. کنیهاش ابو عبدالرحمن، معروف به «حجر الخیر» و «حجر بن ادبر» است. وی از فضلا و بزرگان مهاجرین صدر اسلام بود، و به همراه برادرش «هانی بن عدی» در مدینه خدمت رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله شرفیاب شد و به آیین اسلام گروید. حجر بن عدی، افسری دلاور و رزمندهای فداکار بود، او در زمان خلافت عمر بن خطاب در جنگهای قادسیه و فتح شام شرکت کرد و سرزمین «مرج عذراء» را که بعداً محل شهادت او گردید فتح نمود.
وی پس از قتل عثمان خلیفهی سوّم اهل سنّت، در زمرهی یاران با وفا و شیعیان مخلص امیرالمؤمنین علیهالسّلام گردید و در جنگهای جمل، صفّین و نهروان مردانه جنگید و از حکومت به حقّ حضرت علی علیهالسّلام دفاع نمود. او پس از شهادت آن حضرت به جمع یاران و انصار امام حسن مجتبی علیهالسّلام پیوست و همواره در راه دفاع از حقّانیت خاندان پیامبر تلاش نمود، تا سرانجام در «مرج عذراء» نزدیکی شام با گروهی از شیعیان و مدافعین حریم اهل بیت پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین در سال 51 هجری به دست جلّادان معاویه به شهادت رسید و در همان مکان به خاک سپرده شد.
از او دو فرزند به نام عبداللّه و عبدالرحمن باقی ماند که این دو نیز پس از سالیانی، در زمان حکومت مصعب بن زبیر به جرم ارادت به خاندان رسالت چون پدر بزرگوارشان، در رکاب مختار به شهادت رسیدند و روح مطهّرشان به مولا و مقتدایشان امیرالمؤمنین علیهالسّلام ملحق گردید.
مقامات معنوی
حجر بن عدی با این که افسری دلاور و رزمندهای بیباک بود، امّا در زهد و پارسایی و عبادت و شب زندهداری چنان مشهور و معروف بود که بزرگان بسیاری دربارهی عبادت و تقوای او مطالب زیادی نوشتهاند. او عابدی پارسا، مجاهدی ظلمستیز، آمر به معروف و ناهی از منکر بود و از پیامبر خدا و امیرمؤمنان حدیث روایت میکرد. او از اصحاب برجستهی پیامبر خدا صلّیاللهعلیهوآله بود. چنان دلباخته ی زهد و عبادت و نماز و روزه بود که او را راهب اصحاب رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله میگفتند. هم در زیبایی چهره از خوشسیماترین مردان کوفه بود و هم در زیبایی روح و کمال اخلاقی از نوادر روزگار به شمار میرفت.
مرحوم سیّد محسن امین او را اینگونه توصیف میکند: حجر، از نیکان صحابه بود. فرماندهی شجاع، بلند همّت، عابد و زاهد، مستجابالدّعوه، عارف به خدا، مطیع محض فرمان پروردگار، حقگوی صریح، ظلمستیز صبور، بیهراس از شهادت، ایثارگر در راه خدا و از هواداران خالص امیرالمؤمنین علیهالسّلام بود. این که از سوی حضرت علی علیهالسّلام به فرماندهی سپاه در جنگ جمل و صفّین برگزیده شد، نشانهی شجاعت اوست. حاضر بود بمیرد، ولی خواری و ذلّت را نپذیرد. آغوش به روی شهادت گشود؛ امّا حاضر نشد از علی علیهالسّلام بیزاری بجوید و خود را از مرگ برهاند و حاضر شد پسرش پیش از خودش شهید شود، تا مبادا با دیدن تیغ جلّاد بالای سر پدرش، سست شود و دست از ولای علی علیهالسّلام بردارد.
پیشگویی امام علیهالسّلام از شهادت حجر و یارانش
امیر مؤمنان علی علیهالسّلام فرمودهاند: «یا اهلَ العراق، سَیُقتَلُ فیکم سبعة نفرٍ (هُم مِن خیارکم) بِعذراء، مَثَلهم کَمثلِ اصحابِ الاُخدود [و فی لفظ آخر، حجر بن عدی و أصحابُه کَأصحابِ الاُخدود] و ما نَقَمُوا منهم إلاّ أن یؤمنُوا بِاللّهِ العزیزِ الحمیدِ»، ای مردم کوفه، هفت نفر از برگزیدگان شما را در محلّی به نام عذراء میکشند که آنان مثل اصحاب اُخدودند (در سورهی بروج آیه3 به اصحاب اخدود اشاره شده است، مؤمنانی که قومشان آنها را مجبور به رها کردن دینشان نمودند و چون خودداری ورزیدند، آنها را در گودالهای آتش افکندند)، [و در عبارتی دیگر آمده است که امام علیهالسّلام فرمودند: حجر بن عدی و یاران او، همچون اصحاب اخدود میباشند] آنها را تنها به خاطر ایمان به خدای عزیز و حمید آزار و اذیت نموده و به قتل میرسانند.
در واقع امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام با این سخن کوتاه از ایمان راسخ حجر و یارانش و نیز شهادت آنان در راه خدا خبر دادهاند.
تلاش در راه حق
حجر بن عدی پس از افتخار شرفیابی به محضر رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله و ایمان آوردن به آیین او، پیوسته در راه گسترش این مکتب و دفاع از آن میکوشید، سخنان پیامبر را میشنید و به دیگران میرساند. چون در عراق میزیست، از حوادث مدینه که مرکز خلافت بود، کمی دور بود؛ امّا در جریان حقّ و باطل بیتفاوت نبود. وقتی یار پارسا و انقلابی پیامبر، ابوذر غفاری را به ربذه تبعید کردند و آن بزرگ مرد در تبعیدگاهش غریبانه به شهادت رسید، حجر بن عدی و مالک اشتر از جمله کسانی بودند که شاهد جان باختن او بودند و بر پیکر آن صحابی نستوه، نماز خواندند.
در دوران خلافت عثمان، حجر بن عدی در کوفه میزیست. خلافْکاریهای عثمان گسترش یافته و آوازهی آن به همه جا رسیده بود. دوازده نفر از چهرههای برجسته و پارسا و مقتدر کوفه، به عثمان نامه نوشتند و ضمن انتقاد از عملکرد نادرست او در امور مسلمانان، او را نهی از منکر کردند و راه صلاح و اصلاح را به وی یادآور شدند. حجر بن عدی نیز یکی از نویسندگان این نامهی اعتراضآمیز بود.
موضع سیاسی حجر، جانبداری از علی بن ابی طالب علیهالسّلام بود و در این راستا با حاکمان غاصب هرگز کنار نیامد و در اعلام مواضع خویش بیپروا بود و سازشکاری نداشت. وی شاهد ماجراهای تلخ آن روزگار در عرصهی خلافت و حکومت بود و خون دل میخورد، تا آن که پس از کشته شدن عثمان، حجر بن عدی فرصت را مغتنم شمرد و در جبهه نورانی علوی، تمام ظرفیت خود را به کار گرفت و با همه توان به میدان آمد. حتّی در عرصه فرهنگ دینی و نقل حدیث نیز از راویان معتبری به شمار میآمد که تنها از علی علیهالسّلام روایت میکرد نه از دیگران، و در سرودههای خویش حتّی در میدان جنگ جمل، علی علیهالسّلام را وصیّ راستین پیامبر خدا معرّفی میکرد و از خداوند متعال، سلامتی آن وجود پربرکت و هدایتگر را که ولی خدا و وصی پیامبر بود، مسألت مینمود.
بسیج مردم کوفه برای جنگ جمل
قبل از آن که آتش جنگ جمل توسّط سران ناکثین برافروخته شود، امیرالمؤمنین علیهالسّلام از ربذه و ذی قار نمایندگانی از جمله عبد اللّه بن عبّاس و محمّد بن ابی بکر را به جانب مردم کوفه فرستاد تا پیام حضرت را مبنی بر بسیج عمومی برای مقابله با جنگ افروزان جمل ابلاغ نمایند.
بر خلاف ابوموسی که حاضر به همکاری با امام نبود، حجر بن عدی بدون درنگ در حمایت از خواستهی آن حضرت پاسخ مثبت داد و سخنان بسیار جالب و کوبندهای نیز ایراد کرد، به طوری که پس از گفتار حجر، مردم کوفه فریاد برآوردند: ما شنیدیم و اطاعت میکنیم، و سلاح بر دوش گرفتند و از کوفه خارج شدند.
سخنان حجر بن عدی در آن روز که حکایت از عمق ایمان و اعتقاد او به امیرمؤمنان علیهالسّلام و فرزندان آن حضرت داشت، چنین بود: «أیّها الناس، هذا الحسنُ بنُ علی بن أبی طالب علیهالسّلام، و هو مَن عَرفتُم، أحدُ أبویه، النبیُّ الاُمیّ صلّیاللهعلیهوآله و الآخر الإمام الرَّضی المامونُ الوصیّ، و هو أحدُ اللَّذین لیس لَهما فی ألإسلام شبیه، سَیّدَی شبابِ أهل الجَنّه و سِّیدیّ سادات العرب، أکمَلُهُم صَلاحاً و أفضَلُهُم عِلماً و عَمَلاً، و هو رسولُ أبیه إلیکم، یَدعوُکم إلی الحقّ و یَسأَلُکم النَّصرَ، فالسعیدُ و اللَّه مَن وَدَّهُم و نَصَرَهُم، و الشقیُّ مَن تخلَّفَ عنهم بِنفسه عن مُواساتِهم، فانْفِروا مَعهُ رَحمِکُمُ اللّهُ خِفافاً و ثِقالاً، و احتَسِبُوا فی ذلک الأجر، فانّ اللّهَ لا یُضیعُ أجرَ المُحسنینَ».
(ترجمه): ای مردم! این حسن بن علی بن ابیطالب است، او را خوب میشناسید و میدانید که جدش پیامبر اُمّی صلّیاللهعلیهوآله و پدرش امام و وصیّ پیامبر امین است. ای مردم! حسن بن علی و برادرش حسین بن علی در اسلام شبیه ندارند، آن دو، آقا و سرور جوانان اهل بهشتند و سرور همه بزرگان عرباند. این دو برادر، از نظر صلاحیت، اکمل عرب و از نظر علم و عمل برترِ آنانند و اکنون حسن بن علی چنین شخصیتی از طرف پدرش به سوی شما آمده و شما را به حق و برای یاری پدرش فرا می خواند. به خدا سوگند سعادتمند کسی است که آنان را یاری کند و دوستشان بدارد و بدبخت کسی است که از آنان تخلّف نماید و در حقّشان کوتاهی کند. بنابراین دعوت آن حضرت را اجابت کنید و با همه توان کوچ نمایید، خداوند شما را رحمت کند و در این راه اجر و پاداش برای خود به حساب آورید، زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیگرداند.
پس از پایان سخنان حجر، مردم برخاستند و اطاعت خود را اعلام نمودند. حجر بن عدی در جنگ جمل در رکاب امیرمؤمنان علی علیهالسّلام جنگید و از ولایت آن حضرت مردانه دفاع نمود، و به همین مناسبت شعری هم سروده است.
ایثار در جنگ صفین
در آغاز حرکت سپاه امام علیهالسّلام برای نبرد با لشکریان معاویه، حجر بن عدی، عمرو بن حمق و... اصرار ورزیدند که هر چه سریعتر به جانب شام حرکت کنند و کار معاویه را یکسره نمایند.
حجر بن عدی پس از سخنان دلنشین عمرو بن حمق برخاست و گفت: «یا امیر المؤمنین! نحن بنو الحرب و أهلها، الّذین نُلقحها و نَنتجها، قد ضارستنا و ضارسناها، و لنا أعوانٌ ذوو صلاح، و عشیرهٌ ذات عدد، و...»؛ ای امیر مؤمنان، ما فرزندان جنگ و شایستهایم، ما جنگ را بارور ساخته و آن را به نتیجه میرسانیم، جنگ به ما دندان نشان داده است و ما به او دندان نشان دادهایم، ما را عشیره و یارانی است که افراد و سلاح دارند و دارای رأی آزموده و شجاعت پسندیده میباشند و زمام ما در اختیار تو است، اگر به خاور و مشرق بروی با تو میآییم و اگر به باختر و مغرب روی آوری با تو خواهیم آمد و هر فرمانی که بدهی فرمان برداریم.
پس از آن حجر سخنان دلنشینی ایراد کرد، امیرالمؤمنین علیهالسّلام از او پرسید: آیا همه قوم تو، هم چون تو معتقدند؟ عرض کرد: یا علی! من غیر از خوبی از آنها ندیدهام، و این دست من برای اطاعت و نیکو پذیرفتن فرمان تو از سوی آنان آماده بیعت است. در این جا امام علیهالسّلام در حقّ او دعا کرد.
نبرد حجر با حجر بن یزید در صفّین
حجر بن عدی در معرکه صفّین مردانه و با کمال ایمان و وفاداری میجنگید و هر خطری را در راه حمایت از امیرالمؤمنین علیهالسّلام و حقّانیت آن حضرت به جان میخرید، از این رو هنگامی که حجر بن یزید پسر عمویش معروف به «حجر الشر» به میدان آمد، حجر بن عدی بلافاصله به مقابلهی او رفت، و هر کدام میکوشیدند رقیب خود را از پای درآورند. «خزیمه بن ثابت» از سپاه معاویه به کمک حجر الشر شتافت و نیزهای به حجر بن عدی وارد کرد و او را مجروح نمود. یاران حجر بن عدی در میان سپاه علی علیهالسّلام به خزیمه حمله نمودند و او را به هلاکت رساندند و حجر بن یزید هم چون جان خود را در خطر دید از معرکه گریخت. ولی حجر الشر مجدداً به میدان آمد و «حکم بن أزهر» از سپاه امام علیهالسّلام به جنگ او رفت ولی به شهادت رسید، پس از او «رفاعه بن ظالم حمیری» از لشکر امام علیهالسّلام، «حجر الشر» را به هلاکت رساند و به سوی یاران خود بازگشت. امیر مؤمنان علیهالسّلام فرمود: «الحمد للَّه الذی قتل حجراً بالحکم بن ازهر»؛ خدای را سپاس که حجر (الشر) را در قبال خون حکم بن ازهر به هلاکت رساند.
این واقعه در روز هفتم ماه صفر سال 37 هجری که از روزهای سخت صفّین بوده است، اتّفاق افتاد. ابن حجر در الاصابه مینویسد: حجر بن یزید از قبیله کندی کوفه بود و او در محضر پیامبر صلّیاللهعلیهوآله اسلام آورد، امّا معروف به «حجر الشر» است؛ زیرا «حجر بن عدی» چون به حجر الخیر (حجر نیک سیرت) معروف است و حجر بن یزید را به حجر الشر (حجر بد سیرت) نامیدهاند که با هم فرق داشته باشند.
جنگ صفّین اوائل شوال 36 هجری درست نه ماه و چند روز پس از حکومت امیرالمؤمنین علیهالسّلام آغاز شد و تا اواسط صفر 37 هجری با قبول حکمیت به پایان رسید و در این جنگ خانمانسوز بیش از یک صد هزار نیرو از هر دو سپاه کشته شد و مسعودی در مروجالذهب کشتههای سپاهیان علی علیهالسّلام را بیست هزار نفر و کشتههای سپاه معاویه را نود هزار که جمع آن یک صد و ده هزار است، ذکر میکند.
ادامهی این مقاله را به همراه ذکر منابع آن، در شمارههای بعدی دنبال کنید.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی زاده