کد مطلب: ۱۷۵
تعداد بازدید: ۲۴۸۶
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۳۹۴ - ۱۹:۲۱
به مناسبت شهادت حضرت امام سجاد(ع)|۱
امام سجّاد علیه السّلام در دادن صدقه و رسيدگى به محرومين زبانزد بودند. از فرزندشان امام باقر عليه السّلام نقل شده است كه «پدرم دو بار اموال خويش را در راه خدا تقسيم كرد». پس از شهادتشان معلوم شد كه صد خانواده از انفاق و صدقات آن حضرت زندگى مى ‏كرده‏ اند.

سیّد السّاجدین

مختصری از زندگانی امام سجاد علیه السّلام

 

چهارمین امام حقّ و حجّت خدا، امام على بن الحسين زين العابدين علیه السّلام در مدينه، پنجم شعبان سال سى و هشتم هجرت، دیده به جهان گشودند. نام مبارکشان علی و كنيه آن حضرت، ابو الحسن و مشهورترین لقب مبارکشان زین العابدین و سجّاد مي باشد. پدر بزرگوارشان مولانا سیّدالشّهداء حضرت اباعبدالله الحسین علیه السّلام و مادرشان، شاه زنان دختر يزدگرد سوّم شاهنشاه ايران است كه او را شهربانو هم مى‏ گفته ‏اند. نقل شده است: امير المؤمنين على علیه السّلام، حريث بن جابر حنفى را به حكومت يكى از نواحى مشرق برگماردند و او در زمان حكومت خود دو دختر يزدگرد را به حضور على علیه السّلام فرستاده آن حضرت هم شاه زنان را به فرزندشان حسين علیه السّلام بخشيدند. از آن مخدره حضرت سجاد علیه السّلام متولّد شد و ديگرى را به محمّد بن ابوبكر بخشيدند و قاسم بن محمّد از او به دنیا آمد.(1)

 

ادوار عمر شریف و شهادت امام سجاد علیه السّلام

 

حضرت على بن الحسين علیه السّلام دو سال با جدّشان امیرالمؤمنین علیه السّلام و دوازده سال با عمويشان امام حسن علیه السّلام و بيست و سه سال با پدرشان امام حسين علیه السّلام بسر برده و پس از شهادت پدر بزرگوارشان، سى و چهار سال زندگى نمودند و سال نود و پنجم هجرت در سنّ پنجاه و هفت سالگى به زهر جفا به شهادت رسیدند. سى و چهار سال مدّت امامت آن حضرت بود و در بقيع، در جوار مرقد عموى بزرگوارشان امام حسن مجتبى علیه السّلام مدفون گرديدند. در این که چه کسی به آن حضرت زهر داده است اختلاف است، ابن بابويه و جمعى بر این اعتقادند كه وليد بن عبد الملك آن حضرت را زهر داد، و بعضى هشام بن عبد الملك نيز گفته ‏اند.(2)

 

عبادت امام سجاد علیه السّلام

 

حضرت باقر علیه السّلام فرمودند: على بن الحسين علیه السّلام در شبانه روز، هزار ركعت نماز مي خواندند، همان طور كه امير المؤمنين عليه السّلام مي خواندند، زيرا پانصد نخله خرما داشتند و در كنار هر درخت، دو ركعت نماز مي خواندند.

هر وقت به نماز مي ايستادند رنگشان تغيير مي كرد. هم چون بنده ذليلى در مقابل پادشاه مقتدرى مي ايستادند، اعضاي بدنشان از خوف خدا مي لرزيد. چنان نماز مي خواندند مثل كسى كه آخرين نماز اوست و ديگر بعد از اين عمر نمي كند تا نماز بخواند. يك روز که مشغول نماز بودند، رداء از شانه ‏مبارکشان افتاد، آن را درست نكردند تا نمازشان تمام شد. يكى از اصحاب در مورد اين كار سؤال كرد، فرمودند: واى بر تو! مي دانى در مقابل چه كسى هستم؟ نماز بنده به میزانی قبول مى ‏شود كه با دل توجه داشته باشد. آن مرد عرض كرد: پس در اين صورت ما هلاك شديم، حضرت فرمودند: نه خداوند نقص نمازهاى شما را به وسيله نافله جبران مي كند.(3)

 

توجّه به فقرا

 

امام سجّاد علیه السّلام در دادن صدقه و رسيدگى به محرومين زبانزد بودند. از فرزندشان امام باقر عليه السّلام نقل شده است كه «پدرم دو بار اموال خويش را در راه خدا تقسيم كرد». پس از شهادتشان معلوم شد كه صد خانواده از انفاق و صدقات آن حضرت زندگى مى ‏كرده‏ اند.(4) در شب تاريك از منزل خارج مي شدند و انبان هائی را بر پشت خود مي كشيدند كه درون آن ها كيسه ‏هاى پول از درهم و دينار بود. گاهى با پشت خود خوراكى يا هيزم حمل مي نمودند، به در خانه محتاجين آمده، يك يك در مي زدند. هر كس درب را باز مي كرد به او مي دادند. هر وقت به فقيرى چيزى مي دادند، صورت خود را مي پوشاندند تا او را نشناسد، بعد از شهادت آن حضرت، كسى را نيافتند كه چنين كند، فهميدند آن شخص على ابن الحسين عليه السّلام بوده. وقتى پيكر آن امام را براى غسل بر روى تخته گذاشتند، بر پشت مباركشان اثرى چون كوهان شتر بود، به واسطه انبان هايى كه در خانه‏ فقراء و مستمندان مي بردند. در زمستان لباس خز مى ‏خريدند و در تابستان مي فروختند و بهايش را صدقه مي دادند.(5) هرگاه مي خواستند به مستمندى صدقه دهند، نخست او را مى ‏بوسيدند، سپس آنچه همراه داشتند به او مي دادند.(6)

 

حلم و صبر امام سجاد علیه السّلام

 

يكى از خويشاوندان حضرت زين العابدين عليه السّلام در مقابل آن حضرت قرار گرفت و ایشان را ناسزا گفت، حضرت به او چيزى نفرمودند، هنگامى كه از محضر آن جناب بيرون رفت، به همنشينانش فرمودند: شما مطالب اين مرد را شنيديد، من دوست دارم با من بيائيد تا من در حضور شما جواب اين مرد را بدهم. آنان حركت كردند، و حضرت هم كفش ‏هاى خود را برداشتند و به اتّفاق آنان روان شدند و با خود زمزمه می نمودند: «و الكاظمينَ الغَيظِ» تا آخر آيه، آنان فهميدند كه حضرت سجّاد علیه السّلام با وى سخن درشتى نخواهند گفت، امام عليه السّلام آمدند تا درب منزل آن مرد رسيدند. حضرت فريادى زدند. او از منزل بيرون آمد و در انتظار بود كه حضرت به وى صدمه برسانند. على بن الحسين عليهما السّلام فرمودند: اى برادر اگر مطالبى را كه به من گفتى راست باشد، من استغفار خواهم كرد، و اگر چنان چه ناروا باشد از خداوند مي خواهم شما را رحمت كند، راوى گويد: آن مرد آمد و پيشانى امام علیه السّلام را بوسيد، و گفت: من به شما ناروا گفتم و من خود سزاوار آن حرف ها هستم.(7)

 

خضر در محضر امام سجاد علیه السّلام

 

ابراهيم ادهم و فتح موصلى هر كدام گفتند: با قافله در بيابان مي رفتم. احتياجى پيدا كردم از قافله دور شدم، ناگهان ديدم پسركى راه مي رود، با خود گفتم: سبحان الله بيابانى بى ‏سر و ته! اين پسرك چه مي كند؟! نزديك او رفته سلام كردم، جواب داد؛ گفتم: كجا ميروى؟ گفت: مي روم به خانه خدا، عرض كردم: عزيزم تو كوچكى، هنوز بر تو واجب نشده، فرمود: پيرمرد! نديده‏ اى كودكانى از من كوچك تر مرده ‏اند (و فرصت زیارت خانه خدا را پیدا نکرده اند)؟ گفتم: پس خوراكى و مركب سواريت كو؟ گفت: زاد من پرهيزگارى من و مركب سواريم دو پاى من و هدفم مولاي من است، گفتم: من خوراكى با تو نمى ‏بينم! گفت: پيرمرد! صحيح است يك نفر تو را دعوت كند و تو از خانه غذاى خودت را ببرى؟! گفتم: نه. فرمود: كسى كه مرا به خانه ‏اش دعوت كرده، آب و غذايم را مي دهد، گفتم: پاى بردار تا زودتر برسى، گفت: من بايد كوشش كنم، او بايد مرا برساند، نشنيده‏ اى خداوند در اين آيه مي فرمايد: الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ. در همين ميان جوانى خوش صورت با لباسى سفيد پيش آمد و كودك را در آغوش گرفته بر او سلام كرد. من به جوان گفتم: تو را به آن خدائى كه اين ظاهر آراسته و زيبا را به تو داده، اين پسرك كيست؟ گفت: او را نمي شناسى؟! او على بن الحسين علیهما السّلام است. آن گاه رو به كودك نموده گفتم: تو را به حقّ آباء گرامت، اين جوان كيست؟ فرمود: او را نمي شناسى؟! او خضر است، كه هر روز پيش ما مى‏ آيد و به ما سلام مي كند. گفتم: تو را به حقّ آباء گرامت سوگند، بدون خوراك چگونه اين بيابان را طى مي كنى؟! فرمود: من خوراك دارم، خوراكم چهار چيز است. پرسيدم: چه چيز؟ فرمود: 1- من تمام دنيا را مملكت خدا مي دانم 2- تمام مردم را بنده و كنيز و عيال او 3- ارزاق و وسائل را در دست خدا مي بينم 4- فرمان او را در هر چيز نافذ و جارى مى‏ يابم، گفتم: خوب زاد و توشه ‏اى دارى اى زين العابدين! تو با همين زاد از بيابان هاى آخرت مي گذرى چه رسد به بيابان هاى دنيا.(8)

 

گریه‌های امام سجاد علیه السّلام در سوگ کربلا

 

از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده است كه جناب على بن الحسين عليه السّلام بر پدر بزرگوارش بيست سال- به روايتى چهل سال- گريست، و هرگاه طعامى نزد او حاضر مى ‏كردند مى‏ گريست، چون آبى به نزد او مى ‏آوردند، آن قدر مى‏ گريست كه آن آب را مضاعف مى ‏كرد، پس يكى از غلامان آن جناب گفت: فداى تو شوم يا بن رسول اللَّه! مى‏ ترسم كه تو خود را هلاك كنى و گناه كار شوى، حضرت فرمودند: إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ. يعنى: درد و اندوه خود را به درگاه خدا عرضه می دارم و به او شکایت می نمایم، و من مى‏ دانم از خدا آن چه شما نمى دانيد، سپس فرمودند: هيچ‏ وقت به خاطر نمى‏ آورم كشته شدن فرزندان فاطمه را مگر آن كه گريه در گلوى من مى ‏گيرد. به روايت ديگر فرمودند: چرا نگريم و حال آن كه پدر مرا منع كردند از آبى كه وحشيان و درندگان مى ‏خورند، و با لب تشنه او را شهيد كردند. يكى از غلامان حضرت که به دست ایشان آزاد شده بود به امام علیه السّلام عرضه داشت: آيا وقت آن نشده است كه گريه شما به پایان برسد؟ حضرت فرمودند: واى بر تو! حضرت يعقوب دوازده پسر داشت و يك پسر او ناپيدا شد، و از بسيارى گريه ديده ‏هاى او سفيد شد، و از وفور غم و اندوه پشت او خم شد، با آن كه مى ‏دانست كه او زنده است، و من ديدم پدر و برادران و عموها و هفده نفر از خويشان خود را كه در برابر من و بر دور من، كشتند و سر بريدند، چگونه اندوه من به نهايت رسد.(9)

 

حدیثی از امام سجاد علیه السّلام

 

قَالَ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السّلام: «مَنْ قَنِعَ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ». هر کس به آن چه خدا قسمتش نموده، قانع باشد هر آینه او از بی نیاز ترین مردم است.(10)‏

 

پی‌نوشت‌ها‏:
1 و 2- (برگرفته از) الارشاد-ترجمه ساعدى خراسانى ص493/جلاء العيون، المجلسي ص 841.

3-زندگانى امام سجاد(ع)و امام محمد باقر(ع)، ترجمه بحار الأنوار ص 47.

4-حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ص 263و264.

5- زندگانى امام سجاد(ع)و امام محمد باقر(ع)، ترجمه بحار الأنوار ص 47.

6-زندگانى على بن الحسين(ع)، شهيدى ص 112.

7-(برگرفته از) ترجمه إعلام الورى ص 365.

8-زندگانى امام سجاد(ع)و امام محمد باقر(ع)، ترجمه بحار الأنوار ص 30.

9-جلاء العيون، المجلسي ص 836.

10-تحف العقول ص 278.

 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

حجت‌الاسلام مسلم زکی‌زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: