ولادت و زندگانی
سیّد محمّد باقر شفتی در سال 1175 قمری در روستای چرزه از توابع طارم زنجان متولّد شد؛ امّا چند سال بعد به شفت (از شهرهای استان گیلان) مهاجرت کرد. نام پدرش سیّد محمّد نقی بود. نسب او با بیستویک پشت به امام موسی کاظم علیه السّلام میرسد. سیّد محمّد باقر مقدّمات علوم را پیش پدر خواند و سپس جهت تکمیل معلومات خود به عراق مهاجرت کرد.
هجرت به عراق
سیّد محمّد باقر در سال 1192 هجری و درحالیکه بیش از 17 سال از عمر شریفش نمیگذشت وارد کربلای معلّی شد و در جمع شاگردان سیّد علی طباطبایی (صاحب ریاض) جای گرفت. اقامت او در کربلا یک سال به طول انجامید و محمّد باقر در این مدّت از پژوهشهای پرارزش محقّق برجستهی شیعه مرحوم آیتالله وحید بهبهانی بهره برد و از حمایتهای پیدا و پنهان استاد گرانقدرش سیّد علی طباطبایی برخوردار شد. مرحوم طباطبائی که سیّد محمّد باقر را هرروز با کفشهای پاره در درس مشاهده میکرد، گوهر وجود او را شناخت و كسی را مأمور ساخت تا هرروز دو عدد نان برای ظهر و شام سیّد شفتی آماده کند.
سیّد محمّد باقر در جوار حضرت سیّد الشّهدا علیه السّلام به کسب علم و معرفت پرداخت تا اینکه پس از یک سال راهی نجف اشرف شد تا در جوار باب شهر علم نبیّ، مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام، از دانش علمای آن سامان بهره گیرد. لذا به محضر آیتالله سیّد مهدی طباطبایی بروجردی رسید و از مکتب علمی او کسب فیض کرد. البته سیّد محمّد باقر تنها به درس آن مرجع پرهیزگار بسنده نكرد و از اندوختههای گرانقدر دیگر دانشوران آن سامان نیز بهره برد. بزرگانی كه بیتردید باید شیخ جعفر كاشف الغطاء را در شمار آنان جای داد.
سیّد شفتی پسازآن که از محضر بزرگان نجف بهره برد، به شهر مقدّس كاظمين مسافرت کرد و در جوار مرقد نورانی امامین همامین حضرت موسی بن جعفر و جواد الأئمّه علیهما السّلام، در درس مرحوم سيّد محسن كاظمى أعرجى شركت نمود.
مراجعت به ایران
سیّد محمّد باقر پس از هشت سال اقامت در عتبات مقدّسه، در سال 1200 قمری با دستى پر به ايران مراجعت نمود و ابتدا به شهر مقدّس قم وارد شد، و نزد صاحب قوانين مرحوم ميرزا أبو القاسم قمى مدّت کوتاهی (حدوداً 6 ماه) تلمّذ نمود. خودِ او دربارهی این مدّت کوتاه که در محضر میرزا بود، پیوسته چنین یاد میکرد: «أرى لِنَفسي الرّقَى الكاملَ في هذِهِ المدّةِ القليلةِ بِقَدرِ تمامِ ما حَصَلَ لي في مُدَّةِ مَقامي بِالعتباتِ العالياتِ/ (یعنی:) برای خود در این مدّت کوتاه پیشرفت کاملی دیدم که بهاندازهی تمام آن چیزی بود که در مدّت اقامتم در عتبات عراق به دست آوردم.
سیّد پس از اقامت در شهر مقدّس قم، به كاشان مسافرت کرد و در درس مرحوم ملّا مهدى نراقى صاحب جامع السّعادات شركت نمود.
سکونت در اصفهان
سیّد محمّد باقر پس از 6 سال اقامت در شهرهای قم و کاشان، در سال 1206 قمرى به شهر اصفهان عزيمت نمود و آنجا را بهعنوان محلّ سکونت خود برگزید. پس از سکونت در شهر اصفهان، کمکم علم و كمال ايشان مورد توجّه عام و خاص قرار گرفت و صدها نفر در درس ايشان شركت نمودند، تا اینکه مرجعيّت تامّه پيدا کرد و اقدام به خدمات اصلاحى و اجتماعى نمود. او از ثروت خود مسجدى باشکوه در اصفهان بنا نمود، كه در حال حاضر به مسجد سيّد معروف است، و گويند صد هزار دينار شرعى از مال خود در راه ساختن اين مسجد با عظمت صرف نمود. سیّد محمّد باقر شفتی اهتمام بليغ در قضاء حوائج مردم داشت، و مساعدت شايانى نسبت به أهل علم میورزید، بهطوریکه حوزهی علمیهی اصفهان يكى از حوزههای علمیهی بزرگ جهان تشیّع شد.
حال عجیب در عبادت
سیّد در عبادت کمنظیر بود و کیفیّت عبادتش خبر از حال روحانی و باطن ملکوتی او میدهد. در حالات او به هنگام مناجات و شبزندهداری چنین نوشتهاند: از نصف شب تا به صبح به گريه و زارى اشتغال داشت و پیوسته در صحن کتابخانهاش میگردید و دعا و مناجات میخواند و بر سر و سینهاش میزد. در مناجات و گریه چنان از خود بیخود میشد که اگر همسايگان بيدار بودند میشنیدند.
همیشه در حضور دیگران حال خود را مستور میداشت ولی بهمحض آنکه مجلس از مردم خالی میشد، قطرات اشک از دیدگانش جاری میگشت. یکی از نزدیکان سیّد میگوید به همراه او بهسوی یکی از املاکش رفتیم. در بین راه شب شد و تصمیم گرفتیم شب را در همانجا بمانیم. سیّد رو به من کرد و گفت: نمیخواهی بخوابی؟ من رفتم و در جای خود خوابیدم. پس از مدّتی او به گمان آنکه من خواب هستم مشغول نماز شد. به خدا قسم دیدم به هنگام نماز تمام مفاصل و اعضای او میلرزید بهطوریکه نمیتوانست از شدّت لرزش اعضا، کلمات را درست تلفّظ کند و به همین خاطر هر کلمه را بارها تکرار میکرد.
در أواخر زندگانى آنقدر ناله و بیقراری و گريه و زارى كرده بود كه به باد فتق مبتلا شد، و أطباء هر چه معالجه كردند مفيد نيفتاد، در آخر او را از گريه منع كردند و گفتند كه گريه بر تو حرام است. روضهخوانها در حضور او منبر نمیرفتند و اگر کسی از آنها منبر میرفت، سیّد از جای خود حرکت نمیکرد و تا پایان مجلس میماند و در عزای خاندان اهلبیت علیهم السّلام زار میگریست.
ایّام فقر و تنگدستی
در شرح زندگانی سیّد مینویسند که او در ایّام تحصیل خود بسیار فقیر و تنگدست بود، بهطوریکه در تهیّهی نان و خوراک روزانهی خود درمیماند. از دوست شفیق او مرحوم کلباسی نقلشده که روزی در نجف اشرف بر سیّد وارد شد و دید که از شدّت گرسنگی و ناتوانی روی زمین افتاده است، بهسرعت غذائی برایش فراهم کرد و پسازآن که غذا را تناول نمود، جان تازهای گرفت و دوباره به حال آمد.
شدّت فقر و گرسنگی سیّد، هرگز موجب نشد که روح قناعت و بزرگواری او تحت الشّعاع قرار بگیرد. سیّد محمّد مهدی بحرالعلوم که از احوال او باخبر بود، از سیّد محمّد باقر دعوت کرد تا هر روز موقع وعدههای غذائی نزد او برود تا با هم، همسفره شوند. ولی باوجود اصرار استاد، سیّد محمّد باقر دعوت او را نپذیرفت و وقتی اصرار استاد را دید، به او گفت اگر بر دعوت خود پافشاری کند، از نجف خواهد رفت.
در اصفهان نیز مینویسند در بساط سیّد جز یک دستمال سفره و کتاب مدارک الاحکام چیز دیگری نبود. یکی از دوستان سیّد که به دعوت او به منزلش رفته بود، میگوید: پسازآن که پاسی از شب گذشت، سیّد سفرهی غذای خود را گشود، ولی جز تکّه نانی خشک که چند روز در سفرهی او مانده بود، چیزی برای خوردن نداشت و هر دوی ما با همان نان شام خود را خوردیم.
تحوّل اقتصادی
فقر و سختی تنگدستی سیّد ادامه داشت تا اینکه روزی مقداری پول به او رسید. برای رفع گرسنگی خود و خانوادهاش به بازار رفت و به دنبال خرید چیزی بود که قیمتش کمتر باشد. لذا مقداری دل و جگر گوسفند خرید تا با تهیّهی خوراکی از آن، خود و خانوادهاش قدری جان بگیرند. امّا در بین راه و در گذر از خرابهای چشمش به مادهسگ لاغر و نحیفی افتاد که تولههای گرسنهای اطرافش را گرفته بودند. مادهسگ از شدّت گرسنگی سینهاش خشکیده بود و شیری برای سیر کردن تولههایش نداشت.
بااینکه سیّد و خانوادهاش از گرسنگی و ناتوانی رنج میبردند، امّا سیّد آن سگ و تولههایش را بر خود و خانوادهاش مقدّم شمرد و دل و جگری را که تهیّه کرده بود جلوی سگ گذاشت. سیّد ایستاد تا سگ و تولههایش از آن دل و جگر خوردند. پسازآن سیّد دید سگ سرش را به سمت آسمان بلند کرد و زوزهای کشید، گویی مشغول دعا شد.
خود سیّد میگوید بعدازاین اتّفاق دنیا به او اقبال کرد و وضع اقتصادیاش دگرگون شد. مردی از منطقهی شفت مقداری پول برای سیّد فرستاد و به او گفت تا زمانی که مالک آن زنده است در تصرّف آن مختاری، و هر چه از این پول سودی عایدت شد از آنِ توست. سیّد با آن پول به تجارت بین رشت و اصفهان پرداخت و چنان موفّق شد که سرآمد تجّار آن زمان گردید و کسی با او همطراز نبود.
اوضاع اقتصادی سیّد محمّد باقر به برکت ایثاری که نمود چنان پیشرفت کرد که خانهاش مجموعهای از خانهها و اتاقهای فراوان بود و صد نفر خادم در این خانه مشغول به کار بودند. در مورد دارائیهای او که عمدتاً در راه ترویج دین و احیاء مذهب از آن بهره میبرد، مطالب عجیبی ذکرشده از آن جمله اینکه در اصفهان بیش از دو هزار دکّان داشت و املاک و مستغلّات فراوانی در اصفهان، بروجرد، یزد و شیراز خریداری نموده بود.
خریدن فدک
یکی از کارهای بزرگی که سیّد مفتخر به انجام آن شد، خرید فدک و اهداء آن به سادات مدینه است. سیّد محمّد باقر شفتی در سال 1231 قمری به زیارت خانهی خدا مشرّف شد. در آن ایّام محمّد علی باشا المصری در آن جا حکومت میکرد. سیّد با حسن تدبیر و دقّتی که داشت، یادگار رسول خدا صلّی الله علیه و آله و مِلک فاطمهی زهرا سلامالله علیها یعنی فدک را که به دست غاصبین از ایشان به ظلم و زور اخذشده بود از حاکم خرید و به سادات مدینه داد و ایشان را متکفّل امور آن کرد.
همچنین از دیگر خدمات او در سرزمین وحی این بود که حدود مطاف (محلّ طواف حجّاج و معتمرین) را برای مسلمین مشخّص نمود.
گفتار بزرگان
مرحوم تنكابنى در كتاب قصص العلماء در وصف سیّد محمّد باقر شفتی مینویسد: «وحيد ايّام و مقتداى انام، و در علم عربيت و هيئت و فقه و رجال و درايه از مهرهی اعلام و حذقۀ (ماهر) علماء گرام، عالم عامل و بارع و فاضل و عليم باذل ناذل، استاد اكامل افاضل، و در زهد و ورع و تقوى او را ثانى و تالى نبوده. امّا علم آن جناب پس از حيّز تحرير دبير خارج، و جميع مراقى و مراتب علم را عارج (عروج نموده و بالا رفته)، و در تفريع أوحد زمان، و در استدلال نهايت دقيق و با كمال تحقيق، حافظهی او ضربالمثل و تأليفات او بسيار...».
مرحوم كشميرى در كتاب نجوم السماء مینویسد: «از مشايخ كبار و فضلاى نامدار، صاحب قوت قدسيه و مالك ملكات ملكيه بود، صاحب تذكره آورده كه آن جناب (سیّد شفتی) در مزيد فضل و كمال اجتهاد و علوّ منزلت و جلالت قدر، از ساير مجتهدين عرب و عجم ممتاز بوده، و در اصفهان تشريف داشت، حاوى معقول و منقول و جامع فروع و اصول، و مرجع علماء فحول بود، ساير علماء زمان و مجتهدين دوران اذعان به اعلميّت و افضليّت و اكمليّت آن جناب دارند، و او مستند عرب و عجم بوده، و منبع محامد و محاسن و مجمع فضائل لا تعد و لا تحصى و ... بود.
احدى از علماء متقدّمين و متأخّرين را اینقدر مرجعيّت كه آن جناب داشت اتّفاق نيفتاد، حتّى سلاطين زمان را مجال مخالفت فرمان او نبود، خاص و عام به خلوص ارادت و حسن عقيدت، معترف به فضل و كمال او، و رؤساى انام به كمال اطاعت، در سایهی جاه جلال او بودند. رياست دينى و دنيوى و زعامت صورى و معنوى داشت، اعانت فقراء و مساكين و انجاح حوائج مؤمنين از اموال خود میفرمود، بلكه به انواع وجوه اكثر اموال خود را به مصارف وقف درآورده بود.
مجتهد علىالاطلاق عصر، و فقيه ثقهی خوشاخلاق، و در مرجعيّت و كمال، شهرهی آفاق، أعجوبهی زمان و نادرهی دوران بود، اگرچه در اين قرب زمان در ساير بلاد اسلام خصوصاً ديار عجم، مجتهدين بسيار و فقهاء بیشمار بودهاند، لكن آن جناب تفوّق و ترجيح داشت و اكثر اهل زمان سعادت اندوز شرف تقليد او بودند (از او تقلید میکردند)».
شیخ فاضل محسن خنفر از مشاهیر علمای نجف دربارهی او میگوید: «سنّ فضیلةَ السيّدِ محمّد باقر أكثرُ مِن شُهرَتِهِ، وَ شُهرَتَهُ أقلُّ مِن فَضلِهِ». یعنی: فضیلت سیّد محمّد باقر بیش از شهرتش (که مرجعیّت عامه داشت) است و شهرت او کمتر از فضیلتش میباشد.
تأليفات
مرحوم سيّد تصانيف بسياری دارد كه هر يك شاهد كمال تبحّر او در أحكام فقه و قوّت اجتهاد او در مسائل ديني است، از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: 1- مطالع الانوار، (در فقه، شرح کتاب شرایع- كتاب صلاة) 2- سؤال و جواب مرحوم سيّد، در دو مجلّد به زبان فارسى 3- تحفة الابرار الملتقط من آثار الائمة الاطهار 4- كتاب القضاء و الشهادات 5- مناسك حج 6- شكّيّات نماز 7- رساله در اقامهی حدود در عصر غيبت 8- رساله در باطل بودن وقف نمودن بر خود واقف 9- رساله در زيارت عاشورا 10- الزهرة الباهرة، (در اصول فقه) 11- الحلية اللامعة، (حاشيه بر شرح سيوطى) 12- رساله در مشتركات رجال 13- بیستودو رساله در تحقيق حال بیستودو نفر از روات أصحاب 14- رساله در حكم تزويج بر أخت مطلقه و چندين رسالهی ديگر كه اين مختصر گنجايش آن را ندارد.
وفات
یکعمر با عزّت و احترام زندگى کرد و با نور علم و تقوا چنان درخشید که راه سعادت را برای طالبان هدایت روشن ساخت. عاقبت پس از عمری تلاش و مجاهدت بیوقفه، آفتاب عمرش به سر آمد و در سال 1260 قمری دار فانى را وداع گفت. در پی رحلت او تا چند روز بازارها تعطیل شد و مردم تا سرزمینهای دوردستی چون بلادِ هند و ترکستان و ماوراءالنهر، برای او اقامه عزا کردند.
مرحوم تنكابنى كه هنگام وفات او در اصفهان بود، وفات سيد را چنين مینگارد: «سيّد (وقت نماز ظهر) وضو ساخته نوافل ظهر و نماز ظهر را ايستاده به جای آورد، سپس بیطاقت شد و در بالاى جاى نماز خود کمی از تربت حضرت امام حسين عليه السّلام تناول نمود و بلافاصله طاير روحش به آشيان قدس پرواز کرد. او در جنب مسجد جایی ساخته بود و در همانجا بنا به وصیّتش دفن گردید».
پینوشت:
برگرفته از کتابهای: تحفة الأبرار الملتقط من آثار الأئمة الأطهار (مقدّمه) ص7 تا 12/ مقالة في تحقيق إقامة الحدود في هذه الأعصار ص11 تا 23/ گلشن ابرار ج1 ص565 تا 581/ کتابشناسی نرمافزار جامع فقه اهلبیت علیهمالسّلام2 (مؤسّسهی نور).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده