نشانههای صحّت یقین
اکنون این سؤال مطرح میشود که از کجا یقین صحیح را بشناسیم و بدانیم دعایی که از امام علیه السّلام آموختهایم به هدف اجابت رسیده است؟ همانطور که گفتیم، صحّت یقین نشانههایی دارد که به کمک آنها میتوانیم سلامت یقین خود و یا دیگران را بیازماییم و بدینوسیله از تاریکی جهل و توهّمات شیطانی خارج شویم. در این رابطه به دو روایت از وجود مقدّس امام صادق علیه السّلام مراجعه میکنیم.
حدیث اوّل:
از امام صادق علیه السّلام روایت است که فرمودند: «مِنْ صِحَّةِ يَقِينِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ لَا يُرْضِيَ النَّاسَ بِسَخَطِ اللّهِ وَ لَا يَلُومَهُمْ عَلَى مَا لَمْ يُؤْتِهِ اللّهُ فَإِنَّ الرِّزْقَ لَا يَسُوقُهُ حِرْصُ حَرِيصٍ وَ لَا يَرُدُّهُ كَرَاهِيَةُ كَارِهٍ وَ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ فَرَّ مِنْ رِزْقِهِ كَمَا يَفِرُّ مِنَ الْمَوْتِ لَأَدْرَكَهُ رِزْقُهُ كَمَا يُدْرِكُهُ الْمَوْتُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللّهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ فِي الْيَقِينِ وَ الرِّضَا وَ جَعَلَ الْهَمَّ وَ الْحَزَنَ فِي الشَّكِّ وَ السَّخَطِ». از (نشانههای) صحّتِ یقین انسان مسلمان این است که به قیمت خشم پروردگار، مردم را راضی نکرده و ایشان را به خاطر آنچه خدا به آنها نداده است ملامت نمینماید، پس بهدرستی که حرص زدن انسان حریص، رزق را بهسوی او سوق نمیدهد و ناخوش داشتن انسانی که (روزی را برای دیگران) کراهت دارد، مانع از روزی نمیشود؛ و اگر یکی از شما از رزقش فرار کند همانطوری که از مرگ فرار میکند، حتماً رزقش به او خواهد رسید همانطور که مرگ به او خواهد رسید. سپس امام علیه السّلام فرمودند: همانا خداوند به سبب عدل و قسطش راحتی و آسایش را در یقین و رضا (به قضای پروردگار)، و اندوه شدید و حزن را در شکّ و نارضایتی قرار داد.[1]
کسی که واقعاً اهل یقین است، چشم دلش با انوار هدایت خداوند بازشده و با نور او حقایق عالم را میبیند. لذا او بهخوبی میداند و باور دارد که هیچچیز در برابر خشنودی خدا ارزش ندارد و تحصیل رضایت دیگران به قیمت عصیان و ناخشنودی پروردگار متعال، نهایتِ خسران و زیان است. از سوی دیگر او با چشم حقیقتبین خود میبیند و با ضمیر آگاه و نورانی خود درک میکند که آنچه به دیگران نرسیده بر مبنای مصلحتی بوده که خداوند از آن آگاه است. با این نگاه هرگز مردم را به خاطر نداشتههایشان مورد ملامت خویش قرار نمیدهد.
او با تمام وجود میداند و باور دارد که رازق تمام موجودات، خداوند یگانه و قادر است. کلمهی «لا اله الّا الله» و «لا حول و لا قوّة الّا بالله» چنان در جان او نقش بسته که دیگران را در دایرهی کائنات مقهور اراده و قدرت بیانتهای حضرت حق میداند. او در مکتب وحی بهخوبی آموخته و به سبب نور یقین باوجودش درک کرده که اگر رزقی را خداوند برای یکی از مخلوقاتش اراده کرد، احدی را یارای مخالفت با او نیست و اگر از برای کسی مصلحت ندانست، اگر تمام عالم همراه شوند، قادر نخواهند بود آن را به دست آورند.
آری از نشانههای صحّت و سلامت یقین همین حالتی است که بیان شد. یکی از دستاوردهای باارزش یقینِ صحیح و سالم، رضایت است. اهل یقین نسبت به ارادهی حقتعالی راضی هستند و نتیجهی یقین و رضا، آرامش و آسایشی است که در وجود ایشان موج میزند. در مقابل کسانی که بهیقین و رضا دست نیافتهاند، به همان میزان که از آن فاصلهدارند گرفتار اضطراب و اندوه پیوسته هستند، دردی که در هر دورهای و بهخصوص امروزه، مردم دنیا را در کام خود فروبرده است.
انسانها بهواسطهی فاصله گرفتن از کتاب آسمانی و فرستادگان و هادیان حقیقی پروردگار، روح و جسم خود را به آلام و امراض فراوانی آلودهاند و بهجای درمان خود، رو به مسکّنها و درمانهای دروغینی آوردهاند که جز ازدیاد بیماری روح و جسم، ثمرهی دیگری برایشان ندارد. منشأ بیماری بشر از دنیاگرایی و پشت کردن به منشأ خیرات و خوبیها یعنی خداوند متعال است. ما نور را رها کرده و با ظلمت پیوند خوردیم و از آن جز تاریکی حاصلمان نشد. درمان ما آشتی با خدا و ورود به عالم انوار است، آنوقت است که در اوج سختی و گرفتاریهای دنیا، آرام و خرسند خواهیم بود و از انس با معبود، لذّت غیرقابل وصفی را تجربه خواهیم کرد.
حدیث دوّم:
از ابابصیر نقل شده است که امام صادق علیه السّلام فرمودند: «لَيْسَ شَيْءٌ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا حَدُّ التَّوَكُّلِ قَالَ الْيَقِينُ قُلْتُ فَمَا حَدُّ الْيَقِينِ قَالَ أَلَّا تَخَافَ مَعَ اللّهِ شَيْئاً». هیچچیزی نیست مگر آنکه حدّ و مرزی دارد. ابابصیر میگوید: عرض کردم: فدایت شوم، حدّ توکّل چیست؟ حضرت فرمودند: یقین، عرض کردم: حدّ یقین چیست؟ فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچچیزی نترسی.[2]
نترسیدن از غیر خدا، حدّ و مرز یقین است و یا بهعبارتدیگر محدوده و چهارچوب یقین صحیح، آن است که صاحب آن از چیزی جز خدا نمیترسد. بنابراین نترسیدن جز از خدا، نشانهی یقین سالم و صحیح است. البته خدایی که مهربانی و عطوفت او به بندگانش از مهر مادر نسبت به کودک دلبندش بیشتر بوده بلکه قابلمقایسه نیست، و در جمال و جلال برای او نهایتی وجود ندارد، مسلّم است که چنان دوستداشتنی است که جذبهی محبّت او، اولیائش را واله و شیدای خودساخته و از هرگونه صفت مذموم و ناپسند مبرّاست، ولی آنچه موجب ترس اهل یقین میشود، کاستیها و نافرمانیهایی است که انسان را از رحمت حضرت حق محروم میسازد. درواقع این ترس از اعمال و عقاب پروردگار است که ایشان را به خود مشغول میسازد، آنچنانکه از ماسوای او غافل میگردند.
از معارفی که از این دو روایت شریف به دست آوردیم چنین نتیجه میگیریم که نشانهی صحّت یقین توجّه تام و کامل به خدای متعال است. به این معنا که او را فاعل مطلقی بدانیم که در برابر قدرت او کسی قدرتی ندارد و با وجود او از کسی نهراسیم. و ثمرهی این مرتبه هم آرامش و شجاعتی است که از صاحب یقین، جوانمردی کمنظیر میسازد. اگر این حالت نبود باید بدانیم که گرفتار جهل شده و در منجلاب توهّم دستوپا میزنیم.
اصلاح مفاسد
در ادامهی دعای مکارم الاخلاق حضرت سجّاد علیه السّلام میفرمایند: «وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي». (خدایا!) و با قدرتت آنچه از من فاسد شده اصلاح فرما.
معنی صلاح و فساد
صلاح در لغت یعنی: «حصول الشيء على الحالة المستقيمة النافعة»، اینکه شیء حالت مستقیم و سودمند پیدا کند. و نقیض آن فساد است که همان خروج شیء از این حالت میباشد.[3] در اینجا صلاح به باب استفعال رفته که ازنظر ادبی معنای غالب آن «طلب» میباشد، یعنی «اسْتَصْلِحْ» به معنای «طلب اصلاح کن» است، ولی «طلب» در اینجا معنا نمیدهد چون درواقع این خدای متعال است که بهوسیلهی اوامر و نواهی خود (تکالیف شرعی) از بندگانش طلب اصلاح نفس میکند، نه بنده در مقام مناجات. لذا باید بگوییم در این عبارت استصلاح معنی اصلاح دارد، یعنی أصلِح: اصلاح کن.
همانطور که بیان شد حالت مستقیم و سودمند هر چیز را صلاح آن میگویند و در مقابلش فساد است که همان کجی، انحراف و بیسود بودن میباشد. خطا و گناهان بشر از جنس فساد هستند. خالقی که انسان و تمام کائنات را خلق نموده و از اسرار خلقت خود آگاه است، بهتر از هرکسی میداند که صلاح و فساد مخلوقاتش در چیست. به همین جهت در راستای صلاح آنها و دور شدنشان از فساد، مجموعهای از دستورات خود را در قالب دین به بشر ارزانی داشته تا با اجرای آنها به کمال برسند و از فساد و انحراف مصون بمانند. حال این انسان است که با نافرمانی از خالق و معبود خود، راه انحراف و فساد را در پیش میگیرد و از مسیر صلاح و سعادت دور میشود.
کر و لال و کور
امّا پس از ارتکاب معصیت، گروهی در فساد و خطای خود تا آنجا پیش میروند که دیگر قصد بازگشت و اصلاح مفاسد امور را ندارند، قرآن کریم دربارهی این گروه میفرماید: «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ». آنها كران، گنگها و كورانند لذا (از راه خطا) بازنمیگردند.[4] آنقدر دل را با سیاهی گناه میآلایند که دیگر از نور خدا خبری نیست و پروردگار بر دلهایشان مهر میزند، چنان چه قرآن کریم فرموده است: «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ». خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده و بر چشمهایشان پردهای افكنده شده و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست.[5]
این گروه در مسیر فساد و تباهی تا جایی پیش میروند که حتّی آیات و نشانههای حضرت حقّ را تکذیب نموده و مسخره میکنند. قرآن کریم میفرماید: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ». سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند بهجایی رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند.[6] سرانجام آنها همان عذاب بزرگی است که در آیهی هفتم از سوره بقره به آنها وعده دادهشده است.
گام اوّل در اصلاح مفاسد: توبه و بازگشت
امّا گروه دیگر، مؤمنینی هستند که پس از ارتکاب خطا و نافرمانی حضرت حق، پشیمان شده و ارادهی بازگشت و جبران میکنند. این همان عنصر امیدبخش و نجاتدهندهای است که در مکتب اسلام «توبه» نامیده شده و خداوند مهربان در ازای آن، مژدهی بخشش و غفران به بندگان خود داده است. در سورهی اعراف میفرماید: «وَ الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ». و آنها كه گناه كردند، و بعدازآن توبه نمودند و ايمان آوردند، (اميد عفو او را دارند زيرا) پروردگار تو، در پى اين كار، آمرزنده و مهربان است.[7]
آری با توبه کردن و بازگشت به دامن پُر مهر و عطوفت پروردگار، او با آغوش گرم خود به استقبال بندگان خجالتزده شتافته و خطاهای ایشان را مورد غفران خود قرار میدهد. این بخشش و آمرزش گناهان، اوّلین گام در راه اصلاح مفاسدی است که انسان در گذشته از خود به جای گذاشته است. در این مرحله تنها خداست که قدرت بخشش و غفران گناهان بنده را دارد. به همین جهت امام سجّاد علیه السّلام از او میخواهد که با قدرت خود به اصلاح مفاسد بندهاش بپردازد. امّا در راه اصلاح مفاسد گذشته هنوز سخن باقی است.
گام بعدی: جبران گذشته
گام بعدی در راه اصلاح گذشته، جبران مفاسد و نافرمانیهای پیشین است. به این معنا که نهتنها از عصیان و فساد خود پشیمان هستیم، بلکه تلاش کنیم تا زمینهی گناهان گذشتهی خود را از میان راه برداریم تا دوباره به آنها آلوده نشویم. خدای متعال در کتاب آسمانیاش قرآن فرموده است: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ». امّا پروردگارت نسبت به آنها كه از روى جهالت، بدى کردهاند، سپس توبه كرده و در مقام جبران برآمدهاند، پروردگارت بعدازآن آمرزنده و مهربان است.[8]
امّا باید بدانیم که این کار بهراحتی میسّر نیست. چون نفس انسان به این دسته از گناهان عادت کرده و هرلحظه شیطان و ایادیاش از برون، و نفس سرکش از درون، به تزئین و جلوه دادن به آن گناهان مشغول هستند، لذا استقامت در برابر این کششها برای کسی که تازه زمینخورده و هنوز آثار سیلی گناه را بر پیکرهی خود احساس میکند، کار بس دشواری است.
مَثَلِ انسانی که تازه از خطای خود توبه کرده و تصمیم به جبران دارد، مَثَلِ فرد بیماری است که تازه از بستر بیماری جداشده و دوران نقاهت را سپری میکند. او در این حال هنوز قدرت گذشتهی خود را بازنیافته و در برابر بیماریهای گوناگون آسیبپذیرتر از دیگران است. لذا برای جبران گذشته خود چارهای جز رجوع به پروردگار متعال ندارد. همو که قدرتش لایزال است و هیچ نیرویی را یارای تقابل با او نیست. آری بازهم این تنها خداست که قدرتش برتر از مکر و تلاش شیاطین و نفس انسان است و فقط اوست که با ید قدرت خود میتواند این بندهی رنجور را از دام صیّاد نفس و شیطان نجات دهد.
نور امید در دل مؤمنین
از سوی دیگر این حقیقت را نیز باید در نظر داشت که مؤمنین به جهت خطاهای گذشته، همیشه اندوهناکاند و به خاطر ساعاتی که خرج فساد و انحراف کردهاند و از اصلاح خود بازماندند، حسرت میخورند. این حسرت ممکن است ایشان را به دام بزرگتری از دامهای شیطان گرفتار کند که نامش «ناامیدی» از رحمت خداست. امام علیه السّلام در این عبارت از دعای خود به ما میآموزند که قدرت بیبدیل حضرت حق و رحمت و کرم او تا به جایی است که میتوان از او امید داشت تا گذشتهی خراب و نابسامان انسان را مبدّل به صلاح و آبادانی گرداند، چنانکه خود در قرآن کریم فرموده است: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً». مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل میکند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است.[9]
خودآزمایی:
1-صحت یقین چه نشانههایی دارد؟
2-معنای صلاح و فساد چیست؟
3-مراحل اصلاح مفاسد را نام ببرید و توضیح دهید.
پینوشتها:
[1] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 57.
[2] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 57.
[3] رياض السّالكين في شرح صحيفة سيّد السّاجدين ج 3 ص 291.
[4] سوره بقره/ آیه 18 (ترجمه مکارم).
[5] سوره بقره/ آیه 7 (ترجمه مکارم). همچنین در آیهی 108 از سورهی نحل میفرماید: «أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ/ آنها كسانى هستند كه (بر اثر فزونى گناه،) خدا بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده (به همين دليل نمیفهمند،) و غافلان واقعى همانها هستند».- در آیه 16 از سورهی مبارکهی محمّد (صلّی الله علیه و آله) میفرماید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُم/ گروهى از آنان به سخنانت گوش فرا میدهند، امّا هنگامیکه از نزد تو خارج میشوند به كسانى كه علم و دانش به آنان بخشيده شده (از روى استهزا) میگویند: [(اين مرد) الآن چه گفت؟!] آنها كسانى هستند كه خداوند بر دلهایشان مُهر نهاده و از هواى نفسشان پيروى کردهاند (ازاینرو چيزى نمیفهمند)».
[6] سوره روم/ آیه 10 (ترجمه مکارم).
[7] سوره اعراف/ آیه 153 (ترجمه مکارم).
[8] سوره نحل/ آیه 119 (ترجمه مکارم).
[9] سوره فرقان/ آیه 70 (ترجمه مکارم).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده