فصل ششم: تواضع امامان(ع)
یکی از ویژگیهای مهم اخلاقی که به عنوان یک اصل عالی در زندگی امامان دیده میشود، تواضع است. امامان در هر فرصت به آن توصیه میکردند و ضدّ آن، یعنی تکبّر را با شدیدترین تعبیرات نکوهش مینمودند.
این اصل را به طور اختصار، در سه بخش مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم:
الف) معنای تواضع و اقسام آن؛
ب) اهمیّت تواضع از دیدگاه قرآن و روایات؛
ج) نمونههایی از تواضع امامان.
1. معنای تواضع و اقسام آن
علّامه مجلسی در تبیین معنای تواضع میگوید:
التَّواضُعُ تَرکُ التَّکَبُّرِ وَالتَّذلُّلُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأولِی الأَمرِ وَ لِلمُؤمِنِینَ، وَ عَدَمُ حُبِّ الرَّفعَۀِ وَ الإستِیلاءِ؛[1]
تواضع یعنی تکبّر نکردن، و کوچکی و فروتنی در برابر خدا و رسول خدا و امامان و مؤمنان، و علاقه نداشتن به برتریجویی و چیره شدن است.
بنابراین، تواضع بر دوگونه است:
1. تواضع در برابر فرمان خدا و رسول و امامان، که عبارت است از خضوع و خشوع و تسلیم شدن در برابر آنان و مقّدم داشتن خواستهشان بر خواستهی خود و عدم سرپیچی از راه و روش آنان.
2. تواضع و فروتنی نسبت به مؤمنان و اظهار کوچکی در برابر آنان و عدم بلند پروازی و برتریجویی نسبت به آنان.
در آیات و روایات اسلامی، به هر دو سفارش مؤکّد شده است، با این تفاوت که تواضع در برابر خدا و رسول و امامان در جایگاه عالیتر قرار گرفته و از اجزای اصلی مقام عبودیّت و از خصال برجستهی بندگان صالح الهی است.
2. اهمیّت تواضع از دیدگاه قرآن و روایات
در قرآن، آیهی 63 فرقان میخوانیم:
وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأَرْضِ هَوْناً؛[2]
بندگان خاص خداوندِ رحمان، آنان هستند که با نرمش، بیتکبّر بر زمین راه میروند.
در آیهی فوق و آیات بعد، دوازده صفت برجستهی بندگان خاص خدا ذکر شده، ولی صفت تواضع به عنوان نخستین صفت عنوان شده است.
تعبیر «تواضع در راه رفتن» بیانگر آن است که تواضع بر روح بندگان خدا حکومت دارد؛ به طوری که آثار آن در راه و روش و در اعضایشان آشکار میباشد.
امام صادق(ع) دربارهی معنای آیه و تواضع در راه رفتن فرمود:
منظور این است که انسان به حال طبیعی راه برود و تکلّف و تکبّر نداشته باشد.[3]
در قرآن خداوند در وصف انسانهایی که خدا و رسولش را دوست دارند و خدا و رسول آنان را دوست دارد، میفرمایند:
أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرينَ؛[4]
در برابر مؤمنان، متواضع و فروتن و در برابر کافران، نیرومند هستند.
در قرآن خداوند بهپیامبر(ص) میفرماید:
وَ اخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ؛[5]
بال و پر خود را برای مؤمنان بگستر و فرود آر.
این تعبیر زیبا کنایه از تواضع آمیخته با مهر و محبّت است و تمثیل لطیفی برای نشان دادن نهایت تواضع است. همانگونه که پرندگان هنگامی که میخواهند به جوجههای خود اظهار علاقه کنند، با کمال فروتنی بالهای خود را میگسترند و پایین آورده و آنان را زیر بال و پر میگیرند، تا در برابر حوادث مصون بمانند و از تشتّت و پراکندگی حفظ شوند؛ پیامبر(ص) نیز مأمور است نسبت به مؤمنان اینگونه باشد.
وقتی پیامبر(ص) با آن همه عظمت، چنین مأموریتی دارد، قطعاً بر ما لازم است تواضع را رعایت کنیم.
***
در روایات اسلامی، صدها روایت در اهمیّت و ستایش تواضع، از پیشوایان عظیم اسلام نقل شده است. به عنوان نمونه، چند روایت زیر توجه کنید.
خداوند به حضرت داود وحی کرد:
کَما أنَّ أقرَبَ النَّاسِ مِنَ اللهِ المُتواضِعُونَ کَذلِک أبعَدُ النّاسِ مِنَ اللهِ المُتَکَبِّرُونَ؛[6]
همان گونه که نزدیکترین انسانها به خدا، افراد متواضع و فروتناند، دورترین انسانها از خدا، افراد متکبّر میباشند.
امام صادق(ع) فرمود:
إنَّ فِی السَّماءِ مَلکَینِ مُوکَّلَینِ بِالعِبادِ، فَمَن تَواضَعَ لِلهِ رَفَعاهُ، وَ مَن تَکَبَّرَ وَضَعاهُ؛[7]
در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شدهاند، هر کس برای خدا تواضع کند، فرشتهها مقام او را بالا میبرند و هر که تکبّر نماید، مقام او را پایین میآورند.
امیرمؤمنان(ع) فرمود:
عَلَیکَ بالتَّواضُعِ فَإنَّهُ مِن أَعظَمِ العِبادَۀِ؛[8]
بر تو باد که تواضع کنی، چرا که از بزرگترین عبادتها است.
رسول اکرم(ص) فرمود:
إذا رَاَیتُمُ المُتَواضِعِینَ مِن أمَّتِی فَتَواضَعُوا لَهُم وَ إذا رَأیتُمُ المُتَکَبِّرِینَ فَتَکَبَّرُوا عَلَیهِم؛[9]
هرگاه افراد متواضع امّت مرا دیدید، در برابرشان تواضع کنید و هرگاه افراد متکبّر را دیدید، در برابرشان تکبّر نمایید.
امام صادق(ع) فرمود:
مِنَ التَّواضُعِ أن تَرضَی بِالمَجلِسَ دُونَ المَجلِسِ، وَ أن تُسَلِّمَ عَلَی مَن تَلقَی، وَ أن تَترُکَ المِراءَ وَ إن کَنتَ مُحِقّاً، وَ أن لاتُحِبَّ أن تُحمَدَ عَلَی التَّقوی؛[10]
از نشانههای تواضع است که در نشستن به قسمت پایین مجلس راضی باشی؛ و با هر که ملاقات نمایی، سلام کنی؛ و از ستیز و پرچانگی بپرهیزی، اگرچه حق با تو باشد؛ و دوست نداشته باشی تو را به عنوان فردی با تقوا و پاک، تعریف کنند.
ز خاک آفریدت خداوند پاک/ پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
تواضع ز گردن فروزان نکوست/ گدا گر تواضع کند، خوی اوست
3. شیوهی امامان(ع) در تواضع
پیامبر(ص) و امامان(ع) با این که دارای مقامهای ارجمند بودند شایستگی مقامات بالا را داشتند، هرگز تکبّر نکردند و در همهی مجالس، ملاقاتها، گفتوگوها و... تواضع میکردند. آنان مانند افراد عادی به بازار میرفتند و لوازم زندگی را خود خریداری کرده، به خانه میآوردند. با فقرا و تهیدستان همنشین میشدند. در مسافرتها هرگز حاضر نمیشدند دور از مردم باشند، بلکه در کنارشان مانند آنان زندگی میکردند و از هر گونه تشخّص و امتیاز دوری میجستند. به عنوان نمونه، به چند نمونه از زندگی متواضعانهی آنان توجه کنید:
نمونهی اوّل
روزی حضرت علی(ع) و عمّار یاسر، زیر سایهی نخلها رفتند و روی خاک به استراحت پرداختند.
رسول خدا(ص) به بالینشان آمد و آنان را بیدار کرد. آنان برخاستند؛ در حالی که لباسهای گردآلود خود را میتکاندند. پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «ای ابوتراب» این لقب بیانگر تواضع حضرت علی(ع) است. پیامبر(ص) این لقب را برای حضرت علی(ع) پسندید.[11] از آن پس، امام علی(ع) که خصلت تواضع و فروتنی به طور سرشار در نهادش وجود داشت، این لقب را دوست داشت و آن را برای خود میپسندید، ولی دشمنان حضرت، به جای القاب دیگر همین لقب را تکرار میکردند و هدفشان تحقیر حضرت بود.
نمونهی دوم
امام حسن عسکری(ع) فرمود:
مَن تَواضَعَ فِی الدُّنیَا لِإخوانِهِ فَهُوَ عِندَاللهِ مِنَ الصِّدِّیقِینَ، وَ َمن شِیعَۀِ عَلِیِّ حَقّاً؛
هر کس در دنیا در برابر برادرانش تواضع کند، در پیشگاه خدا از انسانهای راستین و از شیعیان حقیقی حضرت علی(ع) است. آنگاه این دادستان را بازگو نمود:
دو نفر از برادران ایمانی که یکی پدر و دیگری پسر بود، به حضور حضرت علی(ع) آمدند. حضرت برخاست و احترام شایانی کرد و آنان را بالای مجلس نشاند. رو به رویشان نشست و پس از احوالپرسی دستور داد. پس از صرف غذا، قنبر (غلام علی(ع) طشت و آفتابه و حوله آورد، تا دست مهمانان را بشوید. علی(ع) آفتابه را گرفت و خواست آب بر دست پدر او بریزد و هر چه التماس کرد که امام آب نریزد، حضرت دست برنمیداشت. عرض کرد: ای امیرمؤمنان! خداوند مرا مینگرد در حالی که شما با آن مقام بر دستهایم آب میریزی. حضرت فرمود: «بنشین و دستهایت را بشوی. خداوند تو و برادرت را مینگرد در حالی که بر تو برتری نمیجوید و با کمال همرنگی به تو خدمت میکند و میخواهد با این کار، اهل بهشت با چندین برابر پاداش شود.»
مرد، ناگزیر نشست و دستش را شست. آنگاه حضرت آفتابه را به دست پسرش، محمد حنفیّه داد و فرمود: «اگر پدر و پسر، کنار هم نبودند و پسر تنها اینجا بود، بر دستهایش آب میریختم تا بشوید، ولی چون در کنار پدرش میباشد، خداوند دوست دارد بین آنان فرقی بگذارم.»
محمد حنفیّه برخاست و دست پسر را شست.
امام حسن عسکری(ع) فرمود:
فَمَنِ اِتَّبَعَ عَلِیّاً عَلَی ذلِکَ فَهُوَ الشِّیعِی حَقَّاً؛[12]
کسی که در این روش، از علی پیروی کند، شیعهی حقیقی است.
نمونهی سوم
امیر مؤمنان(ع) در دوران خلافت، خرما خریده بود و به خانه میبرد. بعضی عرض کردند: اجازه دهید آن را بیاوریم.
حضرت فرمود: «شخص عیالمند به حمل بار خود سزاوارتر است.»[13]
محدّث بزرگ، مرحوم کُلَینی مینویسد:
امام صادق(ع) شخصی را دیدند که متاعی برای اهل خانه خریده و حمل میکند. هنگامی که او امام را دید، شرمنده شد. امام فرمود: متاع را برای [اهل و عیال خود خریدهای و برای آنان میبری؟] من هم دوست داشتم برای خانوادهام چیزی بخرم و به خانه ببرم. [14]
نمونه چهارم
روزی امام حسین(ع) چند فقیر را دید که کنار هم نشسته و غذا میخورند. وقتی امام را دیدند، گفتند: غذا میل کنید.
امام کنار آنها نشست و فرمود:
«إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُتَکَبِّرِینَ»؛ خداوند متکبّران را دوست ندارد. همراه آنان غذا خورد، سپس فرمود: دعوت شما را اجابت کردم، شما نیز دعوت مرا اجابت کنید.
آنان پاسخ مثبت دادند به خانه حضرت آمدند. امام به کنیز خود فرمود: «آنچه را که در خانه ذخیره کردهای، برای مهمانها بیاور.» [15]
نمونه پنجم
امام سجاد(ع) از جایی عبور میکرد، چند نفر جذامی را دید که در نهایت بینوایی نشستهاند. از آنجا ردّ شد، ولی بیدرنگ با خود گفت: «خداوند متکبّران را دوست ندارد.» همانجا به خاطر فرار از تکبّر، نزد جذامیها بازگشت و با عذرخواهی فرمود: اکنون روزه هستم [و معذورم کنار شما بنشینم و غذا بخورم] سپس آنان را به خانه خود دعوت کرد. آنان به خانه امام آمدند. امام به آنان غذا داد و به هر کدام مبلغی عنایت فرمود و با احترام از آنان دلجویی نمود. [16]
نمونه ششم
روزی امام صادق(ع) به حمام عمومی رفت. صاحب حمام به حضرت عرض کرد: حمام را برای شما خلوت کنم تنها باشید و تا در حمام هستید، کسی وارد نگردد، تا احترام شما حفظ شود.
امام فرمود:
«لا حاجَةَ لِی فِی ذَلکَ، المُؤمِنُ أخَفُّ مِن ذَلکَ»[17]
نیازی به این کار نیست. مؤمن اخفّ از این وضع است.
یعنی مومن به خاطر امور غیرلازم مانند حفظ حریم که از نشانههای کبریایی است، خود را مقیّد و در بند قرار نمیدهد و زندگی را بر خود و دیگران سخت نمینماید.
نمونه هفتم
روزی امام کاظم(ع) از کنار مردی سیاهپوست و زشت عبور نمود. به او سلام کرد و نزد او نشست و مدّتی طولانی با او گرم صحبت شد، سپس فرمود: «برای انجام نیازهای تو آماده هستم. بعضی حاضران با تعجّب به امام گفتند: شما با آن همه مقام، اینگونه با یک سیاهپوست بدریخت صحبت میکنید؟!
امام فرمود:
چرا چنین نباشد؟! او برادر و همسایه ما است و پدر ما و او حضرت آدم است؟! و بهترین ادیان یعنی اسلام بین ما و او پیوند یگانگی برقرار نموده است... .[18]
نمونه هشتم
حضرت رضا(ع) به حمام رفت. شخصی امام را نمیشناخت، از امام تقاضا کرد، بدنش را کیسه بکشد.
امام برخاست و به کیسه کشیدن مشغول شد، ولی برخورد محترمانهی افرادی که در حمام بودند، موجب شد آن شخص امام را بشناسد و با شرمندگی به عذرخواهی پرداخت. امام به کیسه کشیدن تا پایان کار ادامه داد.[19]
تذکّر لازم
در بعضی موارد، خصلت نیک تواضع با خصلت ناشایسته ذلّت اشتباه میشود؛ چرا که مرز بین آن دو، نزدیک است. تواضع به معنای فروتنی در برابر حق و مومنان است، نه به معنی خاکساری و سستی و کژ و معوج شدن در برابر افراد ثروتمند.
بنابراین، باید تواضع با رعایت وقار، عزّت نفس و کرامت انسانی باشد. در غیر این صورت با خصلت ذلّت و بیچارگی آمیخته شده و مفهوم بسیار زشتی پیدا خواهد کرد. برای روشن شدن موضوع، به حدیث زیر توجه کنید:
شخصی به امام حسین(ع) عرض کرد: در وجود تو یک نوع کبر و بزرگنمایی دیده میشود.[20]
امام فرمود:
هرگز چنین نیست. مقام کبریایی، مخصوص ذات پاک خدا است، ولی من عزّت دارم و خداوند میفرماید:
وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ؛
عزّت برای خدا و رسولش و مؤمنان است.[21]
پینوشتها: [1]- بحارالانوار، ج 75، ص 132.
[2]- فرقان (25)، آیهی 63.
[3]- مجمعالبیان، ذیل آیه.
[4]- مائده (5) آیهی 54.
[5]- حجر (65) آیهی 88.
[6]- اصول کافی، ج 2، ص 123.
[7]- اصول کافی، ج 2، ص 122.
[8]- بحارالانوار، ج 75، ص 119.
[9]- جامعالسعادات، ص 442.
[10]- اصول کافی، ج 2، ص 122-123.
[11]- کحل البصر، ص 81.
[12]- بحارالانوار، ج 75، ص 117-118.
[13]- مجموعه ورّام، ج1، ص23.
[14]- اصول کافی، ج2، ص123.
[15]- اعیانالشیعه، ج 1، ص 580.
[16]- اصول کافی، ج 2، ص 123.
[17]- فروع کافی، ج 6، ص 503.
[18]- تحفالعقول، ص 413.
[19]- مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 362.
1- بحارالأنوار، ج 44، ص 198.
[21]- منافقون (63) آیه 8.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی