احکام آسمانی که حضرت محمّد(ص) بنایی آورده است تا روز قیامت دگرگونی نخواهد یافت چون پیامبری بعد از او نمیآید.
آری قرآن که آخرین کتاب آسمانی است به امر خدا تحویل اوصیاء و جانشینان معصوم پیامبر خاتم(ص) داده شد که تا روز قیامت به تبیین معارف و احکام آن قیام نمایند و قهراً با بودن آن مبیّنان معصوم در کنار قرآن که اعلم و افضل از تمام انبیاء سلف نیز میباشند دیگر نیازی به نبوت و شریعت دیگری نخواهد بود چه آنکه وصایت از نبوت ختمیّه، مرتبهای اعلا از اصل نبوت انبیای سلف(ص) میباشد.
حال این چه خندهاور است که روشنفکرمأبانی پیدا میشوند و میگویند: این قوانین هزار سال قبل اسلام و قرآن به درد بشر متمدّن امروز که به درجهی اعلایی از تمدن رسیده است نمیخورد!
میگویند: کسی از اول شب تا به سحر نشسته بود و برای رفیقش قصهی لیلی و مجنون میگفت که آنها دخترعمو پسرعمو بودند و عاشق یکدیگر شدند و چنین و چنان شد. صبح که شد او پرسید: راستی لیلی زن بود یا مرد؟! گفت: عجب! من از اول شب تا به حال میگویم: آنها دخترعمو و پسرعمو بودند تو باز میگویی لیلی زن بود یا مرد؟!
حالا ما هر چه فریاد میزنیم و میگوییم و مینویسیم که قرآن مولود فکر بشر نیست که بشر هزار سال قبل مطلبی گفته باشد و به درد بشر امروز نخورد. قرآن گفتار خالق بشر است که تحت تأثیر زمان و گذشت زمان قرار نمیگیرد تا کهنه شود و... باز آقایان میگویند: افکار تراوش یافتهی از مغز بشر هزار سال قبل از ادارهی بشر متمدن امروز عاجز و ناتوان است!! این سخن صاحب قرآن است که حتی به پیامبرش که آورندهی قرآن است اجازهی دخل و تصرف در آن را نمیدهد و میگوید:
(قُل لَوْ شاءَ اللهُ ما تَلَونُهُ عَلَيْكُمْ ولا أدْراكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أفَلا تَعْقِلُونَ)[48]
بگو: اگر خدا میخواست من این آیات را بر شما نمیخواندم [من امّی هستم و در تمام مدت عمرم نه استاد و معلّمی به خود دیده و نه کتابی خواندهام]...
مدّتها پیش از نزول این قرآن در میان شما زندگی کردهام؛ آیا تا به حال این سنخ گفتار از من شنیدهاید؟! بنابراین چگونه ممکن است این کتاب برخاسته از فکر من باشد؟! آیا نمیاندیشید تا بفهمید؟ در آیهی دیگر با لحن تهدیدآمیز میگوید:
(وَلَو ْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ اْلاَقاوِيلِ * لَأخَذْنا مِنْه بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ)[49]
اگر او سخنی دروغ بر ما میبست، ما او را با قدرت میگرفتیم و سپس رگ قلبش را قطع میکردیم و دربارهاش فرموده است:
(وَ مایَنْطِقُ عَنِ الْهَوی * أنْ هُوَ إلّا وَحْیٌ یُوحَی)[50]
او از روی هوای نفس خود حرف نمیزند، جز آنچه که به او وحی شده است چیزی نمیگوید.
قرآن کریم معجزهی جاودانی پیغمبراکرم(ص)
رسول اکرم(ص) هم در زمانی مبعوث شد که کمال چشمگیر آن زمان، سخنوری و قصیدهسرایی بود. لذا رسول اکرم(ص) معجزهاش را از سنخ کلام قرار داد تا آنها بفهمند و بدانند که آن رمزی که در سخن رسول اکرم(ص) هست، در سخن طبیعی و بشری نیست؛ بلکه نشأت گرفته از عالم ماورای طبیعی است.
تفاوتی که میان معجزات انبیای گذشته و معجزهی پیغمبر خاتم هست، این است که معجزات انبیاء مقطعی و در زمان خودشان بوده و دیگر اثری از آن باقی نیست. عصای حضرت موسی(ع) تا روز قیامت باقی نیست. اثر مرده زنده کردن و شفا دادن کور مادرزاد به دست حضرت عیسی(ع) تا روز قیامت باقی نیست، از بین رفته است. امروز یهود و نصاری با چه دلیلی میتوانند نبوت پیغمبرشان را اثبات کنند؟ هیچ نوع آیت و معجزهای در دست ندارند. ما اگر ایمان به نبوّت انبیای سلف داریم، از طریق قرآن داریم. چون قرآن فرموده که آنها پیغمبران مبعوث از جانب خدا بودهاند، ما هم معتقدیم که بودهاند. معجزات آنها تنها در زمان خودشان بوده و زبان هم نداشته است. یعنی پیغمبر در کنارش بوده و آن را پیغمبر توجیه میکرده است.
ولی قرآن کریم معجزهای است که تا روز قیامت در میان بشر هست و خودش هم گویاست. نیازی ندارد که پیغمبر در کنارش باشد و توجیهش کند. خود قرآن معجزه است و در هر زمانی و برای هر قومی اعجاز خودش را اثبات میکند.
اعجاز یعنی اینکه کسی کار خارقالعادهای انجام دهد که دیگران، حتّی نوابغ عالم هم، نتوانند آن کار را انجام دهند و این فرد، همزمان با این اعجازش، ادّعای نبوّت هم بکند. یعنی هم کار خارقالعادهای انجام دهد و هم ادّعای نبوّت بکند و تحدّی هم بکند. تحدّی یعنی مبارز طلبیدن. یعنی بگوید: اگر شما هم میتوانید مانند این کار را انجام دهید. لذا پیامبراکرم(ص) با بیانی بسیار قاطع و صریح و در عین حال محرّک به گونهای حرف میزد که به رگ غیرت آنها بر بخورد و به میدان بیایند و کار خود را نشان بدهند. پیامبر(ص) به طور قاطع و صریح معجزه بودن کار خود را علی رئوس الاشهاد و با کمال قاطعیت تحدّی میکند. در این آیه دقت فرمایید:
(قُلْ لَئنِ اجْتَمَعَتِ الاِنْسُ وَالجِنْ عَلَى أنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأتُونَ بَمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً)[51]
بگو اگر انس و جن با هم اجتماع کنند بر اینکه مانند این قرآن را بیاورند نخواهند توانست؛ هرچند بعضی پشتیبان بعضی دیگر باشند.
این را فقط آن روز نگفته است. پشت پرده هم نگفته است. علناً گفته و امروز هم میگوید. امروز هم از طریق انواع دستگاههای فرستنده به همه جای عالم ارسال میشود. همه را دعوت میکند. همهی دانشمندان و متفکّران و صاحبان عقل و درایت را به مبارزه دعوت میکند.
دعوت قرآن تا آخرین روز عمر دنیا ادامه دارد و از همهی طبقات و گروههای بشری دعوت میکند. در سورهی هود قدری با آنها مماشات میکند و میگوید: نخواستم به اندازهی همهی قرآن بیاورید. به اندازهی ده سوره بیاورید:
(أمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأتُوا بِعَشرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وْ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ أنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)[52]
یا میگویند این [قرآن] را به دروغ [به خدا] نسبت داده است. بگو اگر راست میگویند شما ده سوره همانند این سورههای دروغین بیاورید و تمام کسانی را که میتوانید غیر از خدا [برای این کار] دعوت کنید.
اینها میگویند تو قرآن را از خود ساختهای و به خدا نسبت دادهای. قرآن از جانب خدا نازل نشده و محصول فکر خودت است. میگویند تو به خدا افترا بستهای. اگر این طور معتقدند، بگو شما هم مثل من بشر هستید و اگر بشر میتواند مانند این کتاب را بیاورد، شما هم که بشرید، عقل و فکر دارید و در سخنوری توانایید، مثل من به اندازه ده سوره از این قرآن بیاورید. اگر من به خدا افترا بستهام، شما هم این کار را بکنید. هر کسی را هم که میخواهید دعوت کنید تا کمکتان کند. جز خدا، همهی مردم را هم دعوت کنید.
بار دیگر در سورهی بقره تنزّل کرده که ده سوره هم نخواستم، به اندازه یک سوره بیاورید. این دیگر کوبندهتر است و تهدید نیز همراهش هست.
(وَ إنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّ نَزَّلْنا عَلَی عَبْدِنا فَأتُوا بِسُورَۀِ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ إنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ * فَإن تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَۀُ اُعِدَّتْ لِلکافِرینَ)[53]
اگر شما در این کتاب شکّ دارید که از جانب خداست و معتقدید که من آن را ساختهام، شما هم به اندازهی یک سوره از این قرآن بسازید. شما هم مثل من بشوید. مانند همهی قرآن را نخواستیم، مانند ده سوره هم نخواستیم؛ به مقدار یک سوره بیاورید...
قرآن 114 سوره دارد. طولانیترین آنها سوره بقره است که 286 آیه دارد و کوچکترین آنها سورهی کوثر که سه جملهی کوتاه بیشتر نیست. مثل این سوره بیاورید:
(إنَّا أعْطَیْناک الْکوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبْکَ وَ انْحَرْ * إنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأبْتَرُ)؛
همفکران خود را هم دعوت کنید. تمام کسانی را که با شما هماندیشه و همعقیدهاند جمع کنید و همانند یک سوره بیاورید. ولی اگر نتوانستید، که هرگز نخواهید توانست، پس بترسید و معاند نباشید. آتش جهنم سر راهتان هست که برای کفّار آماده شده است.
این آیه، هم تحدّی میکند، یعنی مبارز میطلبد و هم تهدید میکند. در نتیجه، به رگ غیرت کفّار بر میخورد. قرآن به گونهای تعبیر میکند که آنها را تحریک و تشجیع میکند. مثل اینکه دو نفر با هم دعوا میکنند. اولی میگوید: من میزنم، میکوبم. دومی میگوید: اگر مردی بزن! این جمله او را تحریک میکند و برای اینکه مردانگیاش را ثابت کند، قطعا به میدان میآید. مشتها را گره میکند، پاها را بر زمین میکوبد و نعره میکشد که: من هستم! مخصوصاً اگر او را تهدید کند که من آتشی در وجودت روشن کنم که دود از سرت برخیزد!
حال، رسول اکرم(ص) چنین کرده است. میفرماید: من این قرآن را که دلیل بر صدق نبوت من است آوردهام. اگر مرد هستید و راست میگویید، شما هم مثل آن را بیاورید. اگر نیاوردید و همچنان در عناد خود باقی ماندید، در میان جهنّم خواهید سوخت و خود شما آتشگیرهی آن جهنم خواهید شد. از این بترسید.
عرب جاهلی خشن، که خیلی هم متکبر است، طبیعی است که این گونه تحدّی و تهدید به رگ غیرتش برمیخورد و او را برمیانگیزد که به میدان بیاید و لذا ادّعا کردند که ما هم مىتوانيم: (وَإذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثلَ هذا إنْ هذا إلّا أساطِیرُ الأوَّلینَ) ؛ میگویند: شنیدیم. ما هم اگر بخواهیم مثل همین را میگوییم. گفتند: اینها افسانه است. اگر افسانه است، شما هم مثل این افسانهها را بیاورید.
تجلّی خداوند برای بندگان در آیات قرآن
همانگونه که میدانیم قرآن نه کتاب تاریخ است و نه فلسفه و عرفان اصطلاحی و نه کتاب فقه و اصول و طب و گیاهشناسی و حیوانشناسی و ستارهشناسی و... از سنخ هیچ کدام از این نوع کتابها نیست بلکه قرآن، کتاب هدایت انسان به سوی خداست که مبدأ و مرجع عالم هستی است. قرآن میخواهد به انسان بفهماند تو که هستی؟ از کجا نشأت گرفتهای؟ به کجا میروی؟ از چه راهی باید بروی و با چه برنامهای باید در این راه سیر کنی؟ همچنین او را آگاه میسازد از اینکه عوامل مددکار تو در این راه کدامند و عواملی که بازدارندهی تو از هدف میباشند کدامند. این پیام اصلی قرآن به عالم انسان است.
در عین حال که قرآن بحث مستقلّ و مستقیمی دربارهی علوم نام برده ندارد ولی به تناسب آیات توحیدیاش، سخن از آن علوم به گونهی ضمنی و مقدماتی به میان میآورد آن چنان که در واقع، ریشهی همهی علوم را به دست اهلش میدهد. زیرا قرآن کلام خداست و خدا، ذات مستجمع جميع صفات كمال است. ذات اقدس او عین علم و خالق همهی علوم است و لذا قهراً کلام او نیز مخزن و مظهر تمام علوم میباشد. این جمله از حضرت امام صادق(ع) منقول است:
(وَ اللهِ لَقَدْ تَجَلَّى اللهُ لِخَلْقِهَ فِى كَلامِهِ وَلكِن لا يُبْصِرونَ)؛
به خدا قسم خداوند در کلامش برای بندگانش تجلّی کرده است؛ جمال خود را در آیینهی قرآن نشان داده ولی آنها نمیبینند.
البتّه آنها که چشم و گوش مناسب با آن جمال و صدا دارند میبینند و میشنوند، در حدیث آمده که همان امام بزرگوار(ع) در اثناء قرائت نماز، دگرگونی در حالش پیدا شد و مدهوش روی زمین افتاد! پس از افاقه که اصحاب از علّت انقلاب حال سؤال کردند؛ فرمود:
(ما زِلْتُ أُرَدِّدُ الايِةَ عَلَى قَلْبِى و عَلَى سَمْعِى حَتّى سَمِعتُها مِنَ الْمُتِكلِّمِ بِها فَلَمْ يَثْبُتْ جِسْمِى لِمُعايِنَةِ قُدْرَتِهِ)؛
آن قدر آیه را بر قلبم و گوشم مکرّر گذراندم تا آن را از خود گویندهاش شنیدم: بدنم تاب تحمّل جلوهی قدرت نیاورد و به آن حال افتادم.
از امام سیّدالساجدین(ع) منقول است:
(آیاتُ اْلقُرآنِ خَزائِنُ الْعِلْمِ فَکُلَّما فَتَخْتَ خَزانَۀً یَنْبَعْی لَکَ اَنْ تَنْظُرَ مافِیها)؛[54]
آیات قرآن، خزینهها و گنجینههای علم است! وقتی در خزینهای را گشودی، شایسته است که بنگری در آن چه نهاده شده است [تنها به در و دیوار و نقش و نگار آن خزینه ننگری که از محتوای آن محروم بمانی].
پینوشتها:
[48] - سورهی یونس، آیهی ۱۶.
[49] - سورهی حاقّه، آیات ۴۴تا ۴۶.
[50] - سورهی نجم، آیات ٣و ۴.
[51] - سورهی اسراء، آیهی ۸۸.
[52] - سورهی هود، آیه 13.
[53] - سورهی بقره، آیات 23 و 24.
[54] - المحجة البیضاء، ج ۲، ص ۲۱۵.
سیّدمحمّد ضیاءآبادی