کد مطلب: ۱۹۷۱
تعداد بازدید: ۱۰۱۹
تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۲:۰۹
جامعه قرآنی، رسالت‌ها و مسئولیّت‌ها| ۶
قرآن می‌‏گوید: تنها من هستم که به عنوان کتاب هدایت و قانون آسمانی، تمام نظامات زندگی بشر را از اجتماعی و اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی، نظامی و سیاسی تأمین می‌‏کنم. پس کلمه‏‌ی حق، رمز غالب شدن دین و مغلوب شدن مخالفان آن است.

بعد از یزید، بنی‏‌مروان و بنی‏‌امیه آمدند و ۹۰ سال اسلام را کوبیدند. بعد از آنها بنی‌‏عباس آمدند و بدتر از آنها قریب پانصد سال حکومت کردند و اسلام را تا آنجا که می‌‏توانستند دگرگون نمودند. پس از آن، سلاطین تاتار و مغول آمدند و با حملات وحشیانه‏‌ی خود چه ویرانگری‌‏ها و کشتارها که نکردند تا نوبت به دژخیمان اروپا رسید و آنان نیز با شعله‏‌ور ساختن نائره‏‌ی جنگ‏‌های صلیبی، جمعیت‌‏ها به خاک و خون کشیدند و کتابخانه‌‏ها سوزاندند. تمام هدف، این بود که قرآن را بسوزانند و نور خدا را خاموش سازند: (‏یُرِیدُونَ أنْ یَطْفِؤُوا نُورَ اللهِ بِأفْواهِهِمْ)؛ اما نشد که نشد، همه پوسیدند و رفتند!!
(... فَجَعَلناهُمْ أحادِیثَ وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ...)؛[55]
همه را در دل خاک پوساندیم و از بین بردیم و آن همه سلطنت‏‌ها و حکومت‏‌ها را قصّه و داستان کرده و در لابه‌‏لای کتب باقی گذاشتیم. اما این قرآن، کتاب آسمانی اسلام است که در آسمان عزت و جلالت همانند خورشید فروزان می‌‏تابد و اعلام می‌‏دارد:
(إنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إنَّا لَهُ لَحافِظُونَ)؛[56]
ما خود، قرآن را نازل کرده و خود نیز نگهبان آن هستیم!
(وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ)؛[57]
‏ای رسول مکرّم! ما خواسته‌ایم تو را بلندآوازه‌ات سازیم!
مگر کسی می‌‏تواند بالا بُرده‏‌ی ما را پایین بیاورد. امروز، انجیل شاید قریب به سه میلیارد نفر پیرو دارد! اگر آنچه می‌‏گویند صحیح باشد که تعداد نفوس بشر روی کره‏‌ی زمین از مرز شش میلیارد گذشته است، می‌‏شود گفت تعداد پیروان انجیل تقریباً سه میلیارد نفر است. حال، آیا فرزندان انجیل از اروپا و آمریکا با این طنطنه و طمطراقی که دارند، می‌‏توانند انجیل خود را به عنوان یک کتاب آسمانی و قانون جهانی به جهان عرضه کنند؟ بدیهی است که نمی‌‏توانند. امّا این قرآن، کتاب آسمانی اسلام است که روز و شب به وسیله‏‌ی دستگاه‏‌های فرستنده‏‌ی ممالک اسلامی با صدای رسا و محکم خوانده می‌‏شود و با بیانی قاطع و جذاب، خودش را به همه‏‌ی عالم عرضه می‌‏کند و جهان علم و فرهنگ و تمدن را به مبارزه می‌‏طلبد.
(قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أنْ يَأتُوا بَمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً)؛[58]
بگو اگر همه‏‌ی جنّ و انس [اروپا و آمریکا و آسیا و آفریقا]، همه پشت به پشت هم بدهند و بخواهند کتابی [و قانونی جامع و کامل] مانند این قرآن بیاورند نخواهند توانست.
قرآن می‌‏گوید: تنها من هستم که به عنوان کتاب هدایت و قانون آسمانی، تمام نظامات زندگی بشر را از اجتماعی و اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی، نظامی و سیاسی تأمین می‌‏کنم. پس کلمه‏‌ی حق، رمز غالب شدن دین و مغلوب شدن مخالفان آن است.
(هُوَ الَّذِى أرْسَل رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)
می‌‏توان گفت: این آیه‏‌ی شریفه از یک سو خبری غیبی است که رسول الله اعظم(ص) نیز پانزده قرن پیش، از طریق وحی، آینده‏‌ی اسلام را اعلام کرده و غلبه‏‌ی آن را بر سایر ادیان نشان داده و فرموده است: من امروز در صحرای سوزان حجاز هستم و اولین بذر درخت توحید را در این سرزمین خشک و در میان یک مشت مردم بی‏‌فرهنگ و تمدن می‌‏افشانم. بذری که از همه سو و از هر جهت، در معرض خطر است و این همه دشمن برای از بین بردن آن دست به کارند و شرایط عادی هم مقتضی است که به زودی بخشکد و از بین برود و محو و نابود شود!! امّا منتظر باشید، روزی همین بذر، از همین صحرا می‌‏روید، رشد می‌‏کند و درختی کهنسال می‌‏شود و سایه بر همه جای عالم می‌‏افکند.
(ألَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَيِّبَةً کَشَجَرَۀٍ طَیِّبَۀٍ أصْلُها ثابتٌ وَ فَرْعُها فِى السَّماءِ * تُؤْتى اُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإذْنِ رَبِّها...)؛[59]
آن روز، این خبر را داده و امروز می‌‏بینیم اینچنین شده است! اگر چه هنوز به ظهور نهایی خود نرسیده و ان شاءالله خواهد رسید. امام باقر(ع) ذیل همین آیه فرموده‌اند:
(إنَّ ذلِك يِكُونُ عِنْدَ حُزوجِ الْمَهْدِىّ، فْلايَبْقَى أحَدٌ إلّا أقَرَّ بِمُحَمَّدٍ(ص))؛
این در زمان خروج مهدی [عجل الله تعالی فرجه الشریف]خواهد بود که احدی نمی‌‏ماند مگر اینکه اقرار به نبوت محمّد(ص) خواهد کرد.
از سوی دیگر هم می‌‏شود گفت که آیه‏‌ی شریفه، سخن از یک واقعیت طبیعی به میان آورده و غلبه‏‌ی اسلام بر سایر ادیان را بر اساس قانون تحول‏‌ناپذیر تکامل طبیعی انسان، نشان می‌‏دهد و می‌‏گوید: همانگونه که انسان در بُعد زندگی مادّی به مسیر تکامل افتاده و به این حد از کمال که می‌‏بینیم رسیده است، همچنین در بُعد زندگی روحی و معنوی نیز در مسیر تکامل به مرحله‏‌ی عالی کمال که توحید است خواهد رسید. مگر می‌‏شود این بشر برای همیشه در وادی جهل و خرافه بماند و مقابل بت‏های سنگی و چوبی سجده کند، یا آتشکده‏‌ها بسازد و در مقابل شعله‌‏های آتش سجده کرده و سرود آتش بخواند؟!
آیا می‌‏شود این بشر متمدن با فرهنگ امروز، در مقابل گاو زانو به زمین بزند و ادرار آن حیوان بی‏‌عقل و شعور را بگیرد و به صورت و چشمان خود بمالد و از آن تبرک بجوید؟! نه، نمی‌‏کند؛ چون فکرش ترقّی کرده و بالا آمده و رشد پیدا کرده است، به جایی رسیده که بگوید:
(هُوَ الله الَّذِى لا إلهَ إلّا هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ * هُوَ الله الَّذِى لا إله إلّا هُوَ الْمَلِك الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمَؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ...)؛[60]

افزایش پیروان قرآن به مرور زمان
شما یک مقایسه‏‌ی کوچک، بین زمان ما و زمان صدر اسلام بفرمایید: وقتی که پیامبر اکرم(ص) در حجاز، بنای دعوت به توحید گذاشت و با افکار جاهلانه و غیر رشید مردم به مبارزه پرداخت و خون‌دل‏‌های بسیار خورد و زحمت‏‌ها کشید و جنگ‏‌های پیاپی به میان آمد، جمعیّت اندکی زیر پرچم اسلام آمدند. با آن همه آیات بیّنات و معجزات و خوارق عادات که از گفتار و رفتار آن حضرت می‌‏دیدند، باز هم تسلیم نمی‌‏شدند و از طرق مختلف به مخالفت برمی‌‌خاستند!!
ولی بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) بر حسب تاریخ که نشان می‌‏دهد سال به سال و قرن به قرن بر حجم جمعیت مسلمانان افزوده شده و شعاع تابش آفتاب قرآن فراتر رفته است، تا امروز که در قرن پانزدهم هجرت زندگی می‌‏کنیم نزدیک به دو میلیارد بشر زیر پرچم اسلام رفته‌اند و به افتخار نام مقدس رسول الله اعظم(ص) نیز زندگی می‌‏کنند و وقتی طنین نام مقدسش به گوش‏‌ها می‌‏رسد که: (‏أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ)؛ تار و پود دل‏‌های پیروانش به ارتعاش می‌‏آید، در حالی که امروز نه جنگی در کار است و نه شق‏‌القمری برقرار، نه تسبیح سنگریزه می‌‏شنوند و نه صحبت سوسمار! یک عرب بیابانی می‌‏آمد و می‌‏خواست مسلمان شود، می‌‏گفت من باید شق‏‌القمر ببینم و ماه با اشاره‏‌ی تو دو نیمه شود. سنگریزه در دست تو تسبیح گوید و سوسمار شهادت به رسالت بدهد تا من به رسالت تو ایمان بیاورم! اما امروز نیازی به این حرف‏ها نیست. فلان مرد اروپایی یا آمریکایی که یک عمر در دنیای مسیحیت زندگی کرده، وقتی چند جمله ترجمه‏‌ی قرآن را در یک کتاب می‌‏خواند که حکمی از احکام و قانونی از قوانین حقوقی را تشریح می‌‏کند، و یا نمونه‌ای از سخنان امیرالمؤمنین(ع) را در نهج‌‏البلاغه می‌‏بیند که قوانین عادلانه‏‌ی اجتماعی و بشردوستی را گوشزد می‌‏کند، و یا چند جمله از صحیفه‏‌ی سجادیه‏‌ی امام سیّدالساجدین(ع) را می‌‏خواند که باریک‌‏ترین و عمیق‌‏ترین احساسات روانی را با بیانی ساده و روشن و شورانگیز بیان می‌‏کند، چنان عقل پخته و فکر رشید این آدم تکان می‌‏خورد همانند یک ماده‏‌ی پخته‌ای که با اشاره‏‌ی نیشْتَر منفجر شود! عقل و فکر این آدمی که در قرن بیست و یکم، در قلب اروپا و دنیای مسیحیّت زندگی می‌‏کند در مقابل این آیات و جملاتی که حقایق فطری و دقایق روانی را تشریح می‌‏کند خاضع می‌‏شود و به اسلام ایمان می‌‏آورد. این نشان می‌‏دهد که اسلام دینی است مطابق با تکامل عقلی بشر و رشد فکری انسان؛ یعنی هر چه تمدن جلوتر برود و سطح فرهنگ و فکر بشر بالاتر رود و عقل‏‌ها روشن‏‌تر شود، عظمت قرآن و اسلام روشن‏‌تر و واضح‏‌تر می‌‏شود.
عـالـم بـه زیـر پـرچم تـوحید می‌‏رود
توحید، پرچمی است کسی خَم ندیده است
 
  پی‌نوشت‌ها:

[55] - سوره‏‌ی سبأ، آیه‏‌ی ۱۹.

[56] - سوره‏‌ی حجر، آیه‌ی ۹.

[57] - سوره‏‌ی انشراح، آیه‏‌ی 4.

[58] - سوره‏‌ی اسراء، آیه‏‌ی 88.

[59] - سوره‏‌ی ابراهیم، آیات 24 و 25.

[60] - سوره‏‌ی حشر، آیات ۲۲ و۲۳.

سیّدمحمّد ضیاءآبادی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: