بعد از یزید، بنیمروان و بنیامیه آمدند و ۹۰ سال اسلام را کوبیدند. بعد از آنها بنیعباس آمدند و بدتر از آنها قریب پانصد سال حکومت کردند و اسلام را تا آنجا که میتوانستند دگرگون نمودند. پس از آن، سلاطین تاتار و مغول آمدند و با حملات وحشیانهی خود چه ویرانگریها و کشتارها که نکردند تا نوبت به دژخیمان اروپا رسید و آنان نیز با شعلهور ساختن نائرهی جنگهای صلیبی، جمعیتها به خاک و خون کشیدند و کتابخانهها سوزاندند. تمام هدف، این بود که قرآن را بسوزانند و نور خدا را خاموش سازند: (یُرِیدُونَ أنْ یَطْفِؤُوا نُورَ اللهِ بِأفْواهِهِمْ)؛ اما نشد که نشد، همه پوسیدند و رفتند!!
(... فَجَعَلناهُمْ أحادِیثَ وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ...)؛[55]
همه را در دل خاک پوساندیم و از بین بردیم و آن همه سلطنتها و حکومتها را قصّه و داستان کرده و در لابهلای کتب باقی گذاشتیم. اما این قرآن، کتاب آسمانی اسلام است که در آسمان عزت و جلالت همانند خورشید فروزان میتابد و اعلام میدارد:
(إنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إنَّا لَهُ لَحافِظُونَ)؛[56]
ما خود، قرآن را نازل کرده و خود نیز نگهبان آن هستیم!
(وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ)؛[57]
ای رسول مکرّم! ما خواستهایم تو را بلندآوازهات سازیم!
مگر کسی میتواند بالا بُردهی ما را پایین بیاورد. امروز، انجیل شاید قریب به سه میلیارد نفر پیرو دارد! اگر آنچه میگویند صحیح باشد که تعداد نفوس بشر روی کرهی زمین از مرز شش میلیارد گذشته است، میشود گفت تعداد پیروان انجیل تقریباً سه میلیارد نفر است. حال، آیا فرزندان انجیل از اروپا و آمریکا با این طنطنه و طمطراقی که دارند، میتوانند انجیل خود را به عنوان یک کتاب آسمانی و قانون جهانی به جهان عرضه کنند؟ بدیهی است که نمیتوانند. امّا این قرآن، کتاب آسمانی اسلام است که روز و شب به وسیلهی دستگاههای فرستندهی ممالک اسلامی با صدای رسا و محکم خوانده میشود و با بیانی قاطع و جذاب، خودش را به همهی عالم عرضه میکند و جهان علم و فرهنگ و تمدن را به مبارزه میطلبد.
(قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أنْ يَأتُوا بَمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً)؛[58]
بگو اگر همهی جنّ و انس [اروپا و آمریکا و آسیا و آفریقا]، همه پشت به پشت هم بدهند و بخواهند کتابی [و قانونی جامع و کامل] مانند این قرآن بیاورند نخواهند توانست.
قرآن میگوید: تنها من هستم که به عنوان کتاب هدایت و قانون آسمانی، تمام نظامات زندگی بشر را از اجتماعی و اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی، نظامی و سیاسی تأمین میکنم. پس کلمهی حق، رمز غالب شدن دین و مغلوب شدن مخالفان آن است.
(هُوَ الَّذِى أرْسَل رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)
میتوان گفت: این آیهی شریفه از یک سو خبری غیبی است که رسول الله اعظم(ص) نیز پانزده قرن پیش، از طریق وحی، آیندهی اسلام را اعلام کرده و غلبهی آن را بر سایر ادیان نشان داده و فرموده است: من امروز در صحرای سوزان حجاز هستم و اولین بذر درخت توحید را در این سرزمین خشک و در میان یک مشت مردم بیفرهنگ و تمدن میافشانم. بذری که از همه سو و از هر جهت، در معرض خطر است و این همه دشمن برای از بین بردن آن دست به کارند و شرایط عادی هم مقتضی است که به زودی بخشکد و از بین برود و محو و نابود شود!! امّا منتظر باشید، روزی همین بذر، از همین صحرا میروید، رشد میکند و درختی کهنسال میشود و سایه بر همه جای عالم میافکند.
(ألَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَيِّبَةً کَشَجَرَۀٍ طَیِّبَۀٍ أصْلُها ثابتٌ وَ فَرْعُها فِى السَّماءِ * تُؤْتى اُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإذْنِ رَبِّها...)؛[59]
آن روز، این خبر را داده و امروز میبینیم اینچنین شده است! اگر چه هنوز به ظهور نهایی خود نرسیده و ان شاءالله خواهد رسید. امام باقر(ع) ذیل همین آیه فرمودهاند:
(إنَّ ذلِك يِكُونُ عِنْدَ حُزوجِ الْمَهْدِىّ، فْلايَبْقَى أحَدٌ إلّا أقَرَّ بِمُحَمَّدٍ(ص))؛
این در زمان خروج مهدی [عجل الله تعالی فرجه الشریف]خواهد بود که احدی نمیماند مگر اینکه اقرار به نبوت محمّد(ص) خواهد کرد.
از سوی دیگر هم میشود گفت که آیهی شریفه، سخن از یک واقعیت طبیعی به میان آورده و غلبهی اسلام بر سایر ادیان را بر اساس قانون تحولناپذیر تکامل طبیعی انسان، نشان میدهد و میگوید: همانگونه که انسان در بُعد زندگی مادّی به مسیر تکامل افتاده و به این حد از کمال که میبینیم رسیده است، همچنین در بُعد زندگی روحی و معنوی نیز در مسیر تکامل به مرحلهی عالی کمال که توحید است خواهد رسید. مگر میشود این بشر برای همیشه در وادی جهل و خرافه بماند و مقابل بتهای سنگی و چوبی سجده کند، یا آتشکدهها بسازد و در مقابل شعلههای آتش سجده کرده و سرود آتش بخواند؟!
آیا میشود این بشر متمدن با فرهنگ امروز، در مقابل گاو زانو به زمین بزند و ادرار آن حیوان بیعقل و شعور را بگیرد و به صورت و چشمان خود بمالد و از آن تبرک بجوید؟! نه، نمیکند؛ چون فکرش ترقّی کرده و بالا آمده و رشد پیدا کرده است، به جایی رسیده که بگوید:
(هُوَ الله الَّذِى لا إلهَ إلّا هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ * هُوَ الله الَّذِى لا إله إلّا هُوَ الْمَلِك الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمَؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ...)؛[60]
افزایش پیروان قرآن به مرور زمان
شما یک مقایسهی کوچک، بین زمان ما و زمان صدر اسلام بفرمایید: وقتی که پیامبر اکرم(ص) در حجاز، بنای دعوت به توحید گذاشت و با افکار جاهلانه و غیر رشید مردم به مبارزه پرداخت و خوندلهای بسیار خورد و زحمتها کشید و جنگهای پیاپی به میان آمد، جمعیّت اندکی زیر پرچم اسلام آمدند. با آن همه آیات بیّنات و معجزات و خوارق عادات که از گفتار و رفتار آن حضرت میدیدند، باز هم تسلیم نمیشدند و از طرق مختلف به مخالفت برمیخاستند!!
ولی بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) بر حسب تاریخ که نشان میدهد سال به سال و قرن به قرن بر حجم جمعیت مسلمانان افزوده شده و شعاع تابش آفتاب قرآن فراتر رفته است، تا امروز که در قرن پانزدهم هجرت زندگی میکنیم نزدیک به دو میلیارد بشر زیر پرچم اسلام رفتهاند و به افتخار نام مقدس رسول الله اعظم(ص) نیز زندگی میکنند و وقتی طنین نام مقدسش به گوشها میرسد که: (أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ)؛ تار و پود دلهای پیروانش به ارتعاش میآید، در حالی که امروز نه جنگی در کار است و نه شقالقمری برقرار، نه تسبیح سنگریزه میشنوند و نه صحبت سوسمار! یک عرب بیابانی میآمد و میخواست مسلمان شود، میگفت من باید شقالقمر ببینم و ماه با اشارهی تو دو نیمه شود. سنگریزه در دست تو تسبیح گوید و سوسمار شهادت به رسالت بدهد تا من به رسالت تو ایمان بیاورم! اما امروز نیازی به این حرفها نیست. فلان مرد اروپایی یا آمریکایی که یک عمر در دنیای مسیحیت زندگی کرده، وقتی چند جمله ترجمهی قرآن را در یک کتاب میخواند که حکمی از احکام و قانونی از قوانین حقوقی را تشریح میکند، و یا نمونهای از سخنان امیرالمؤمنین(ع) را در نهجالبلاغه میبیند که قوانین عادلانهی اجتماعی و بشردوستی را گوشزد میکند، و یا چند جمله از صحیفهی سجادیهی امام سیّدالساجدین(ع) را میخواند که باریکترین و عمیقترین احساسات روانی را با بیانی ساده و روشن و شورانگیز بیان میکند، چنان عقل پخته و فکر رشید این آدم تکان میخورد همانند یک مادهی پختهای که با اشارهی نیشْتَر منفجر شود! عقل و فکر این آدمی که در قرن بیست و یکم، در قلب اروپا و دنیای مسیحیّت زندگی میکند در مقابل این آیات و جملاتی که حقایق فطری و دقایق روانی را تشریح میکند خاضع میشود و به اسلام ایمان میآورد. این نشان میدهد که اسلام دینی است مطابق با تکامل عقلی بشر و رشد فکری انسان؛ یعنی هر چه تمدن جلوتر برود و سطح فرهنگ و فکر بشر بالاتر رود و عقلها روشنتر شود، عظمت قرآن و اسلام روشنتر و واضحتر میشود.
عـالـم بـه زیـر پـرچم تـوحید میرود
توحید، پرچمی است کسی خَم ندیده است
پینوشتها:
[55] - سورهی سبأ، آیهی ۱۹.
[56] - سورهی حجر، آیهی ۹.
[57] - سورهی انشراح، آیهی 4.
[58] - سورهی اسراء، آیهی 88.
[59] - سورهی ابراهیم، آیات 24 و 25.
[60] - سورهی حشر، آیات ۲۲ و۲۳.
سیّدمحمّد ضیاءآبادی