کد مطلب: ۲۰۶۴
تعداد بازدید: ۳۴۵۱
تاریخ انتشار : ۰۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۱:۴۰
حجاب و عفاف| ۱۰
برخی در توضیح حیاء نوشته‌اند: حیاء حالتى است معنوى و ملکوتى که بر اثر معرفت انسان به حضرت حق و توجّه به اسماء و صفات جناب او در وجود آدمى پدید مى‌‌آید (توحید و معرفت) و باعث حفظ انسان از گناه و علّت حرکت به سوى طاعت و عبادت است.

حجاب و عفاف از منظر روایات| ۳

 
رابطه‌ی حیاء با حجاب و عفاف
یکی از فضائل و ملکات اخلاقی، صفت وارسته ی «حیاء» است. حیاء در لغت عرب به معنای: «خود دارى نفس از زشتي ها و ترك آن هاست»[1]، و در لغت نامه های فارسی بدین کلمات معنا شده است: «آزرم، حجب، خجلت، شرمساری، شرم، عار». حیاء از نگاه علمای اخلاق نیز بسیار مورد توجّه و بحث بوده است. ملّا مهدی نراقی در کتاب شریف جامع السّعادات حیاء را ضدّ صفت قبیح «وقاحت» (بی شرمی) معرفّی کرده و در تعریف آن می نویسد: «حیاء خودداری نفس و منفعل (منزجر) بودنش از ارتکاب محرّمات شرعی و عقلی و عادی است به خاطر دور شدن از مذمّت و نکوهش دیگران. و حیاء اعمّ از تقواست چراکه تقوا اجتناب کردن از گناهان شرعی است، در حالی که حیاء شامل اجتناب از گناهان شرعی و هر چیز دیگری می شود که قبح و زشتی عقلانی و عرفی داشته باشد. پس حیاء از جمله ی صفات شریف نفسانی می باشد».[2]
امام صادق علیه السّلام در تعریف و توضیح حیاء فرموده اند: «الْحَيَاءُ نُورٌ جَوْهَرُهُ‏ صَدْرُ الْإِيمَانِ‏ وَ تَفْسِيرُهُ التَّثَبُّتُ عِنْدَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ يُنْكِرُهُ التَّوْحِيدُ وَ الْمَعْرِفَةُ». حياء نورى است كه ذات و جوهر آن صدر ايمان است. و تفسير حياء آن است كه آدمى در مقابل هر چيزى كه بر خلاف توحيد و معرفت است، محكم و پا برجا باشد.[3] لذا بر اساس این روایت نورانی از رئیس مذهب شیعه حضرت امام صادق علیه السّلام، برخی در توضیح حیاء نوشته اند: «حياء حالتى است معنوى و ملكوتى كه بر اثر معرفت انسان به حضرت حق و توجّه به اسماء و صفات جناب او در وجود آدمى پديد مى‏ آيد (توحید و معرفت) و باعث حفظ انسان از گناه و علّت حركت به سوى طاعت و عبادت است. حياداران عالم، از وقار و سكون، ادب و عظمت، تربيت و عبادت، آگاهى و دانش، صفا و بينش برخوردارند. حياداران، نسبت به حقايق چشمى باز و قلبى آگاه و روحى در حال پرواز دارند و اگر آنان را ذرّه ذرّه كنند، محال است در محضر دوست كه خود را هميشه در آن محضر حاضر مى‏ دانند، دست به آلودگى بزنند و از عبادت و اطاعت جناب حق كم بگذارند».[4]
پس از آن که با معنا و حقیقت حیاء و تأثیر آن بر اعمال انسان آشنا شدیم، به راحتی می توانیم رابطه ی حیاء با عفّت و حجاب را درک کنیم. ولی برای فهم بهتر و بیشتر از این ارتباط، وقت آن فرا رسیده تا از روایاتی که بر رابطه ی عمیق و اثر مستقیم حیاء نسبت به عفّت دلالت دارد، سخن گوئیم.
مولا امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند: «سَبَبُ‏ الْعِفَّةِ الْحَيَاءُ». علّت و سبب عفّت ورزیدن، حیاء است.[5] و باز می فرمایند: «الْحَيَاءُ يَصُدُّ عَنْ فِعْلِ الْقَبِيحِ». حیاء مانع از عمل زشت می شود.[6] یعنی تا ملکه ی حیاء بر مملکت جان انسان حکم فرما نباشد، از صفت وارسته ی عفاف نیز خبری نیست، و از طرفی هر قدر حیاء در انسان تقویت شود به همان میزان در برابر زشتی ها و افعال قبیح عفّت خواهد ورزید، علی علیه السّلام می فرمایند: «عَلَى‏ قَدْرِ الْحَيَاءِ تَكُونُ الْعِفَّةُ». (میزانِ) عفّت به اندازه ی حیاء است.[7] پس عفّت، میوه ی شیرین درخت تنومند و پُر بار حیاء است چنان که مولای متّقیان امیر مؤمنان علیه صلوات الله فرموده اند: «ثَمَرَةُ الْحَيَاءِ الْعِفَّةُ». ثمره و میوه ی حیاء، عفّت است.[8]
آری شرم از خدا و اولیاء او و ملائکه، و حتّی شرم از مردم و خود انسان موجب می گردد تا او دامن عفّت خود را به افعال قبیحی چون بی حجابی و بی عفّتی که باعث فساد فرد و جامعه می شود، آلوده نسازد. مولانا امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: «غَايَةُ الْحَيَاءِ أَنْ يَسْتَحْيِيَ الْمَرْءُ مِنْ نَفْسِهِ». نهایت حیاء کردن آن است که انسان از خودش حیاء کند.‏[9] وقتی انسان به درجه ای از باور و ایمان رسید که حتّی از خودش حیاء کرد، آن گاه به طریق اَولی از پروردگار خود و اولیاء و مأمورانی چون ملائکه، حیاء خواهد نمود.
نا رس بودی، حیا شکوفایت کرد | ایمان تو نامدار دنیایت کرد
یک سکّه ی بی رواج بودی ای ماه! | این چادر شب بود که زیبایت کرد
 
رابطه‌ی غیرت با حجاب و عفاف
یکی از فضائل اخلاقی که آثار و نشانه های فراوانی از آن در قرآن کریم وجود دارد و بسیار مورد ستایش و تأکید اهل بیت علیهم السّلام قرار گرفته، «غیرت» است. غیرت در اصل به معنای دفاع شدید از عرض و ناموس و یا مال و مملکت و دین و آیین است. مخصوصاً این واژه در مواردی به کار می رود که چیزی حقّ اختصاصی شخص یا گروهی است، و دیگران می خواهند حریم آن را بشکنند و صاحب آن به دفاع شدید بر می خیزد. به هر حال این وصف اگر به صورت معتدل و جدای از هر گونه افراط و تفریط در انسان باشد، فضیلتی بزرگ است.[10]
صفت غیرت در انسان به او اجازه نمی دهد که حریم خانواده اش در معرض جسارت دیگران قرار بگیرد. بر همین اساس در ابتدای امر، نوع پوشش و رفتار خود و خانواده اش را تحت کنترل می گیرد و از کارهایی که موجبات تعرّض و جسارت دیگران را فراهم می کند، جلوگیری می نماید. همین امر سبب می شود تا مسئول خانواده که معمولاً پدر خانواده است، از پوشش های زننده و نامتعارف همسر و فرزندان، یا آرایش و زینت و رفتارهای هنجار شکن ایشان در اجتماع و در برابر دیگران، جلوگیری نماید. حال این درباره ی خانواده بود امّا یک فرد مسلمان تنها در برابر خانواده ی خود مسئول نیست، بلکه تمام مسلمین از نظر دین مبین اسلام برادر و خواهر ایمانی وی هستند و او در برابر همه ی آن ها مسئول می باشد.
با همین نگاه دینی، امر به معروف و نهی از منکر نسبت به افراد خاطی در جامعه، بر همگان واجب شده است و بی تفاوتی نسبت به این واجب الهی موجب عقاب پروردگار می گردد. بنا بر این همان طور که نسبت به خانواده مسئولیم، نسبت به سایر افراد جامعه نیز مسئول هستیم. در واقع حریم غیرت ورزی یک مسلمان به خانه ی او محدود نشده و بلکه تمام اراضی جهان اسلام را شامل می شود. تمام مسلمین عرض و ناموس او هستند و باید نسبت به همه غیرتمند باشد.
اگر این مهمّ و این تفکّر دینی بر جامعه ی ما حاکم بود، دیگر این روزها شاهد این همه ناهنجاری های شرم آور نبودیم. متأسّفانه امروزه نه تنها بسیاری از مردان ما نسبت به جامعه و هم کیشان خویش غیرتمند نیستند، بلکه در قبال خانواده ی خود نیز هیچ حمیّتی به خرج نداده و در موارد بسیاری خود زمینه ساز تعرّضات دیگران می شوند. چه بسیار زنانی که به خواسته ی شوهر خود با پوشش نامناسب و آرایشی زننده در اجتماع حضور پیدا می کنند. برای بعضی از مردم واژه «غیرت» به دست فراموشی سپرده شده و حتّی آن را به چشم ضدّ ارزش و ضدّ فضیلت نگاه می کنند و یا آن را نتیجه ی تعصّبات کور کورانه و تندروی های مذهبی قلمداد می نمایند. لذا بی اعتنایی نسبت به این صفت وارسته، موجب کم رنگ شدن و از بین رفتنش می شود و نتیجه آن است که امروزه می بینیم بی حجابی، پوشش های نامناسب، ارتباط با نامحرم، اختلاط زن و مرد و ... به عنوان مُد و ارزش محسوب می شود و اعتراض به آن کاری ناشایست، تا جایی که حتّی در برخی موارد نهی کردن از این منکرات، جرم تلقّی شده و پیگرد قانونی خواهد داشت.
آری ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی غیرت با حجاب و عفاف، غیر قابل انکار می باشد و دشمن هم این حقیقت را سال هاست که به خوبی دریافته است. به همین دلیل تحقیقات گسترده ای در باره ی علل و عوامل غیرت ورزی و زمینه های بی غیرتی انجام داده اند و اینک سال هاست که نتیجه ی تحقیقات خود را علیه اسلام و مسلمین اجراء نموده اند. حاصل آن که امروزه ضعف غیرت در جامعه موجبات فساد و فحشا را فراهم نموده و بنیان خانواده ها را سست کرده است، تا جائی که با تأسّف بسیار شاهد هستیم که آمار طلاق در برخی مناطق بیش از آمار ازدواج است. این در حالی است که پسران و دختران فراوان که در سنّ ازدواج به سر می برند و یا سال هاست که از زمان ازدواجشان می گذرد، هنوز اقدام به ازدواج ننموده اند.
پیوند و ارتباط عمیق غیرت با حجاب و عفاف به حدّی ملموس و روشن است که عقل به تنهائی قادر به تشخیص آن می باشد ولی مراجعه به روایاتی که در باب غیرت و حمیّت از خاندان عصمت صلوات الله علیهم اجمعین وارد شده است، اهمّیّت بالای این صفت ارزنده را در حفظ و تقویت حجاب و عفاف روشن می سازد. در روایتی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم: «إِنَّ‏ اللَّهَ‏ غَيُورٌ يُحِبُّ‏ كُلَّ غَيُورٍ وَ مِنْ غَيْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا». همانا خداوند غیور است و هر غیرتمندی را دوست می دارد و به خاطر غیرتش ظاهر و باطن تمام کارهای زشت و ناشایست را حرام نموده است.[11] همان طور که ملاحظه شد، غیرت یک صفت الهی است که متّصف شدن به آن موجب خوشنودی پروردگار متعال و جلب محبّت او می گردد.
امیر المؤمنین علی علیه السّلام می فرمایند: «قَدْرُ الرَّجُلِ‏ عَلَى‏ قَدْرِ هِمَّتِهِ‏ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ». قدر و ارزش انسان به اندازه ی همّت اوست،‏ و راستگوئی او به میزان جوانمردی اش، و شجاعتش به اندازه ی حمیّت و عزّت نفسش، و عفّت او به اندازه ی غیرتش می باشد.[12] بنا بر این هر قدر غیرت مرد تقویت شود، عفّت ورزی او نیز ازدیاد پیدا می کند. همچنین در باره ی پرهیز شدید انسانِ غیرتمند از عمل منافی عفّت نیز مولا علی علیه السّلام می فرمایند: «ما زَنی غَیُورٌ قَطُّ». هیچ گاه انسان غیرتمند مرتکب زنا نمی شود.[13]
از آن جائی که گفتیم خداوند غیور است و غیرتمندان را دوست می دارد، لذا یکی از اوصافی که پروردگار متعال حتّی در دشمنان خود می پسندد و به خاطر آن موجبات هدایت و دستگیری از ایشان را فراهم می کند، همین صفت غیرت است. امام صادق علیه السّلام فرمودند: «اسیرانی را خدمت رسول خدا آوردند و حضرت (به خاطر جنایاتی که داشتند) دستور دادند همه را اعدام کنند به جز یک نفر از میان ایشان (که آزاد شد). مرد (که آزاد شد) عرضه داشت: پدر و مادرم به فدایت ای محمّد (صلّی الله علیه و آله)! چگونه (و به چه علّت) مرا از میان ایشان آزاد کردی؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: "أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ فِيكَ خَمْسَ خِصَالٍ يُحِبُّهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ الْغَيْرَةَ الشَّدِيدَةَ عَلَى‏ حَرَمِكَ‏ وَ السَّخَاءَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ صِدْقَ اللِّسَانِ وَ الشَّجَاعَةَ"، جبرئیل از سوی خدای عزّ و جلّ به من خبر داد که همانا در تو پنج خصلت است که خدای عزّ و جلّ و رسولش آن ها را دوست می دارند: 1-غیرت فراوانی که نسبت به خانواده ات داری. 2-سخاوتمندی 3-حُسن خُلق 4-راستگوئی و شجاعت. وقتی مرد این خصلت ها را (از رسول خدا صلّی الله علیه و آله) شنید مسلمان شد و نیکو اسلام آورد (از مسلمانان نمونه شد) و به همراه پیامبر اکرم و در رکاب ایشان به سختی جنگید تا این که به شهادت رسید».[14]
آری توفیق بندگی و شهادت بی حساب و کتاب به احدی عنایت نمی شود. اساساً خدای متعال چهارچوب دنیا را بر سنّت علّت و معلول، و سبب و مسبّب بنا نهاده است. هیچ حادثه و اتّفاقی در دنیا بدون علّت نیست. عوامل و زمینه‌هایی در وجود انسان باعث توفیقات الهی و عاقبت بخیری می شود و به طور قطع، «غیرت» یکی از همین عوامل و زمینه هاست.

پی‌نوشت‌ها:

[1] ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن ج 1 ص 573.

[2] جامع السّعادات ج 3 ص 46.

[3] مصباح الشريعة ص 189.

[4] عرفان اسلامى ج ‏12 ص 348.

[5] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 282.

[6] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص 257.

[7] عيون الحكم و المواعظ (لليثي)  ص 327.

[8] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص 257.

[9] همان ص 236.

[10] اخلاق در قرآن ج 3 ص 431.

[11] وسائل الشيعة ج ‏20 ص 153.

[12] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص 477 [حکمت 47].

[13] همان ص 529 [حکمت 305].

[14] الأمالي (للصدوق) ص 271.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: