کد مطلب: ۲۱۷۸
تعداد بازدید: ۲۵۲۲
تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۱
یاران معصومین(ع)| ۳۴
جاریه فرزند قدامة بن مالک بن زهیر تمیمی سعدی، و کنیه اش «ابو ایّوب» و به قولی «ابو قدامه» یا «ابو یزید بصری» است. وی از یاران پاک طینت و شجاع پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و یاران وفادار امیر مؤمنان علی علیه السّلام بود که در راه دین اسلام همواره ثابت قدم ماند.
جاریه فرزند قدامة بن مالک بن زهیر تمیمی سعدی، و کنیه اش «ابو ایّوب» و به قولی «ابو قدامه» یا «ابو یزید بصری» است. وی از یاران پاک طینت و شجاع پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و یاران وفادار امیر مؤمنان علی علیه السّلام بود که در راه دین اسلام همواره ثابت قدم ماند. شیخ طوسی و دیگران، وي را از اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله و نیز از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السّلام و عموی «احنف بن قیس» و به قولی پسر عمویش می دانند که در شهر بصره ساکن بود.
او بُرنا دل و ژرف نگر بود و از شخصيتى والا و محبوبيتى بسيار، برخوردار بود. او در دوستى على عليه السّلام استوار گام و بر دشمنان او بسى سختگير بود. چون على عليه السّلام به خلافت رسيدند، جاريه در بصره براى آن حضرت بيعت گرفت. او از جمله چهره هاى دلباخته اى بود كه به «شُرطة الخميس (نيروهاى ويژه)» مشهور بودند. جاریه در نبردهاى سه گانه على عليه السّلام حضورى جدّى داشت. او سخنورى چيره دست بود. گفتگوهاى او در كشاكش جنگ صِفّين و كلام دليرانه او در كاخ معاويه، و سخنان كوبنده و استوارش در دفاع از مولا عليه السّلام، گواهى است بر بلاغت و زبان آورى او.
جاریه در جنگ صفّین فرماندهی قبایل سعد و رباب بصره را بر عهده داشت و زمام امور نظامی و عملیاتی این دو طایفه ی بصري به او واگذار شده بود. او پس از شهادت امیر المؤمنین علیه السّلام استوار گام و با شناخت ژرف از حق، از مردم مكّه و مدينه براى امام حسن عليه السّلام بيعت گرفت. او جانى منوّر و روحى بزرگ داشت و از بيان حق، هرگز نمى هراسيد. چنين بود كه پس از صلح امام حسن عليه السّلام نيز در حضور معاويه از على عليه السّلام دفاع كرد و بر استوارى در موضع خود، تأكيد نمود. جاريه بعد از به خلافت رسيدنِ يزيد، زندگى را بدرود گفت.
 
سرباز وفادار علی علیه السّلام
جاریه در جنگ هاي جمل و صفّین و نهروان در رکاب امام علی علیه السّلام شمشیر زد و از کیان اسلام و حکومت عادلانه ی آن حضرت دفاع نمود. پس از جنگ نهروان، غارتگرى ها و هجوم هاى ستمگرانه ی معاويه در اطراف سرزمين عراق، آغاز شد. معاويه، «عبد اللّه بن عامر حَضْرَمى» را به بصره فرستاد تا براى او بيعت بگيرد. ابن حضرمى چنين كرد و بر شهر مسلّط شد. امام عليه السّلام ابتدا «اَعيَن بن ضبيعه» را براى خاموش كردن فتنه ی ابن حضرمى به بصره گسيل داشتند كه شبانه در بستر به شهادت رسيد. پس از آن، جاريه را به بصره فرستادند و او با تدبير، دقّت و شجاعت، بر شهر مسلّط شد.
او فتنه ی عبد الله بن عامر حضرمی و موالیانش را در بصره فرو نشاند و استاندار منصوب از طرف امیر مؤمنان علیه السّلام را به محلّ حکومتش برگرداند و قبل از جنگِ جمل، مردم بصره را به بیعت با امیرالمؤمنین علی علیه السّلام تشویق کرد. موفّقیّت جاریه در مأموریّتش،  امام عليه السّلام را بسیار خشنود کرد و حضرت پیروزی و رشادت های او را ستوده و کسانی را که در همراهیِ او کوتاهی کردند، مذمّت نمودند.
على عليه السّلام در آخرين روزهاى حيات خود، جاريه را براى خاموش ساختن فتنه گرى هاى «بُسر بن اَرْطاة» ـ كه در تيره جانى و زشت خويى بى بديل بود ـ به سوى وى گسيل داشتند. جاريه در مأموريت بود كه مولا عليه السّلام به شهادت رسيدند. او بُسر بن ارطاة را با همه ی خشونت ها و درّنده خویی هایش از قلمرو دولت امیرالمؤمنین علیه السّلام بیرون راند و همه ی مناطق تحت فرمان امام علیه السّلام را از لوث وجود نیروهاي این مرد جنایت کار، که براي ایجاد اغتشاش و ناامنی و تضعیف روحیه ی شیعیان علی علیه السّلام، از سوي معاویه در عراق و حجاز و یمن به غارت و چپاول می پرداختند، پاك ساخت. عبید اللّه بن عبّاس (پسر عموي امیرالمؤمنین علیه السّلام) که در آن زمان والی یمن و به قولی مکّه بود، پس از آگاهی از حملات بُسر بن ارطاة از محلّ حکومت خود گریخت و مسند امارت را به شخص دیگري واگذار کرد و رهسپار عراق شد. وقتی بُسر بن ارطاة بر یمن سلطه یافت، والی موّقت آن جا را به قتل رسانید و دو فرزند خردسال عبید اللّه بن عبّاس را نیز بی رحمانه کشت.
امّا جاریه با شجاعت کم نظیر و ایمان و عقیده اي محکم، به مصاف چنین جرثومه ی خطرناکی رفت و همه ی عراق و حجاز و یمن را از شرّ او و نیروهاي غارتگرش نجات داد و آرامش را به این مناطق برگرداند. در شجاعت جاریه و وفاداري او به امام علی علیه السّلام و نیز عنایت و توجّه امام علیه السّلام به او، همین کافی است که امیر مؤمنان علیه السّلام در پاسخ به کسانی که نگران غارتگری بُسر بن ارطاة بودند، فرمودند: «شما نگران بُسر نباشید، زیرا جاریه کسی است که یا او را به هلاکت می رساند یا خود کشته می شود، شما باید به پیکار با شامیان بیندیشید».
 
نصیحت عایشه پیش از جنگ جمل
جاریه در جنگ جمل از جانب امیرمؤمنان علی علیه السّلام به فرماندهی نیروهاي تمیمی بصره منصوب شد و با آنان به نبرد پرداخت. در تاریخ طبري آمده است: وي کمی قبل از شروع جنگ جمل، به عایشه گفت: اي امّ المؤمنین! به خدا سوگند، تو اگر به منظور خون خواهی عثمان به بصره آمده اي، باید بدانی که آن کار (قتل عثمان) آسان تر از خارج شدن تو از منزل و سوار شدن بر این شتر ملعون، و خود را هدف تیر قرار دادن است؛ زیرا خداوند به واسطه ی ازدواج با پیامبر صلّی الله علیه و آله به تو پوشش و حرمتی داده بود؛ امّا تو با این کار آن را دریده و حرمت آن را شکستی، امروز هرکس نبرد با شما را جایز بداند، کشتن تو را نیز جایز می داند، اکنون اگر با میل و رغبت وارد بصره شده اي، صلاح در آن است که به منزل خویش باز گردي و اگر تو را ناخواسته و به اکراه به این کار وا داشته اند، بهتر است مردم را در جریان بگذاري و از آنان کمک بگیري که به طور یقین شما را کمک خواهند کرد.
 
شرطة الخمیس (نیروهای ویژه)
«شرطة الخمیس» سپاهی ویژه از افراد تحت فرمان امیرمؤمنان علیه السّلام بودند که برای اوّلین بار در اسلام، به هنگام حضور امام در عراق شکل گرفت. آنان به دلیل تعهّد و جایگاه خود، همواره در خدمت امام بودند و در جنگ ها نیز نقش پیشقراولان لشکر را داشتند، از این جوان مردان به «فدائیان امیر المؤمنین» نیز تعبیر می کنند. «خمیس» به معنای لشکر و سپاه است؛ درباره «شرطه» دو معنا وجود دارد:
١- به معنای علامت و نشان است و به گروهی از پیشاهنگان سپاه و لشکر که در رزم حاضر باشند، «شُرطه» می گویند و در مقام نسبت دادن، به آنان «شُرطی» می گویند. گویا شُرطه همان «مقدّمه» لشکر است که چون دارای علامات و نشانه هایی بودند، به این نام خوانده شده و با آن علامت ها شناخته می شدند. بنا بر این شرطة الخمیس نقش پیشقراولان را ایفا می کردند و اولین گروهی بودند که وارد جنگ می شدند.
٢- به معنای التزام به کاری است. با توجّه به این معنا می توان شرطة الخمیس را گروه و نیروی ویژه ای دانست که به دلیل پیمان و عهد در جان برکف بودن، عهده دار مأموریت های ویژه بوده اند. این معنا در روایت نیز بیان شده است: گروهی که با امام شرط بهشت می کنند. از اصبغ بن نباته پرسیدند: چرا «شرطة الخمیس» نام گرفتید؟ پاسخ داد: «إِنَّا ضَمِنَّا لَهُ‏ الذَّبْحَ‏ وَ ضَمِنَ لَنَا الْفَتْحَ‏/ ما کشتن دشمن را ضمانت می کردیم و امیرالمؤمنین علیه السّلام پیروزی و بهشت را برای ما ضمانت می کرد». بنا بر معانی گفته شده، می توان شرطة الخمیس را «نیروی ویژه» ای دانست که به دلیل تعهّد و جایگاه خود، همواره در خدمت امام بودند و در جنگ ها نیز نقش «مقدمة الجیش» یا پیشقراولان لشکر را داشتند.
شرطة الخمیس نخستین بار در جنگ جمل به دست امیر مؤمنان علیه السّلام در عراق تشکیل شد. آن بزرگوار در میان یاران حاضر شدند و فرمودند: «اِكْتَتِبُوا فِي‏ هَذِهِ‏ الشُّرْطَةِ/ در این گروه نام بنویسید». امام علیه السّلام پیوسته از نام و جایگاه شرطة الخمیس یاد می کردند و حضور در شرطة الخمیس را ارزش معرفی می فرمودند؛ به گونه ای که برخی از یارانشان را به حضور در آن بشارت دادند، چنان چه امیرمؤمنان علیه السّلام در روز جنگ جمل به عبدالله بن یحیی حضرمی فرمودند: «أَبْشِرْ يَا ابْنَ يَحْيَى فَأَنْتَ وَ أَبُوكَ مِنْ شُرْطَةِ الْخَمِيسِ حَقّاً، لَقَدْ أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِاسْمِكَ وَ اسْمِ أَبِيكَ فِي شُرْطَةِ الْخَمِيسِ وَ اللَّهُ سَمَّاكُمْ شُرْطَةَ الْخَمِيسِ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ صَلَّی اللهُ علیهِ وَ آلِهِ/ ‏ای پسر یحیی! بشارت باد که تو و پدرت از شرطة الخمیس هستید. پیامبر خدا از عضویت تو و پدرت در شرطة الخمیس به من خبر داد. خداوند شما را به زبان پیامبرش، شرطة الخمیس نامید».
شکل گیری این نیروی ویژه، علاوه بر پیشقراولی لشکر در نبردها، با هدف انجام مأموریت های خاص، برپایی امنیت دار الخلافه، مقابله با ناامنی های مناطق مختلف و حضور بهنگام در حوادث بود؛ از این رو امام این گروه را از باایمان ترین و برترین یاران خود سامان دادند. یکی دیگر از افتخارات جاریة بن قدامه، شرکت در شرطة الخمیس است. عشق به ولایت، جاریه را بر آن داشت تا با شوق و افتخار، خود را در حلقه ی فدائیان امیر المؤمنین علیه السّلام قرار دهد.
 
جاریه و سرکوبی مرتدهاي نجران
از جمله مأموریت هاي تاریخی این مجاهد بزرگ، سرکوب مرتدهاي اهل نجران بود. حضرت علی علیه السّلام پس از ارتداد اهل نجران، به جاریه مأموریت داد که در رأس سپاهی متشکّل از موالیان آن حضرت، براي سرکوب مرتدها روانه ی نجران شود.
 
حمایت از امیر المؤمنین علیه السّلام
زمانی که امیرالمؤمنین علیه السّلام از اخبار تلخ و غارتگري هاي «بُسر بن ارطاة» آگاهی یافتند، مردم کوفه را براي مقابله با بُسر و تعقیب او دعوت کردند؛ امّا با بی میلی و کوتاهی یاران خود مواجه شدند و مأیوس و ناراحت گردیدند؛ در این هنگام جاریه که آثار تأسّف شدید امام علیه السّلام را در سیماي آن حضرت مشاهده کرد، برخاست و گفت: «أَنَا أَكْفِيكَهُمْ‏ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏/ اي امیر مؤمنان! من شما را در مقابله با این غارتگران کفایت خواهم کرد». امام علیه السّلام فرمودند: «أَنْتَ لَعَمْرِي لَمَيْمُوْنُ النَّقِيبَةِ حَسَنُ النِّيَّةِ صَالِحُ الْعَشِيرَةِ/ به جان خودم اي جاریه! تو همواره از مناقب بلند و نیّات پسندیده، طایفه و عشیره اي شایسته و با کفایت برخوردار بوده اي». و این عبارات علی علیه السّلام مُهر تأییدی شد بر کارنامه ی درخشان جاریه، تا خستگی سال ها جهاد در رکاب امامش را به یکباره از تن بزداید. هنگام حرکت جاریه برای نبرد با بُسر، امام علیه السّلام تا مسافتی او را بدرقه کردند.
 
جاریه پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السّلام
شهادت امیرالمؤمنین علیه السّلام گرچه جاریه را داغدار نمود، امّا در عشق و ولاي خالصانه ی او تأثیري نگذاشت و شهادت آن حضرت نه تنها ایمان و عقیده ی او را تضعیف نکرد، بلکه - مشاهده ی مفاسد و مظالم دولت مردان اموي در عصر سلطنت دراز مدّت معاویه – موجب شد که وي در حمایت و دفاع جانانه از حریم امامت اهل بیت پیامبر علیهم السّلام، مؤمن تر و مطمئن تر شود. جاریه پس از با خبر شدن از شهادت امیر المؤمنین علیه السّلام به سوی مکّه و مدینه حرکت کرد و مردم آن سامان را برای بیعت با امام مجتبی علیه السّلام تشویق و ترغیب نمود و همان جا برای آن حضرت از ایشان بیعت گرفت.  
جاریه وقتی از مأموریّت سرکوبی بُسر بن ارطاة برگشت، به خدمت امام حسن علیه السّلام رسید و این در حالی بود که امیرالمؤمنین علیه السّلام تازه به شهادت رسیده بودند. جاریه با امام مجتبی علیه السّلام بیعت کرد و شهادت امیر المؤمنین علیه السّلام را به ایشان تسلیت گفت و به آن حضرت عرضه داشت: چرا نشسته اید؟ خداوند شما را رحمت کند، هم اینک به سوي دشمن حرکت کنید، پیش از آن که دشمن به سوي شما سرازیر شود. امام حسن علیه السّلام در پاسخ او فرمودند: «لَوْ كَانَ النَّاسُ‏ كُلُّهُمْ‏ مِثْلَكَ‏، سِرْتُ بِهِمْ/ اگر همه ی مردم مثل تو بودند، من به طور قطع به مصاف دشمن می رفتم».
 
دفاع جاریه از امیر المؤمنین علیه السّلام نزد معاویه
جاریه پس از شهادت امیرمؤمنان علی علیه السّلام با معاویه ملاقاتی داشت و بین او و جاریه مطالبی در فضیلت امیرمؤمنان علی علیه السّلام ردّ و بدل شده است. جلال الدّین سیوطی در کتاب «تاریخ الخلفاء» می نویسد: جاریة بن قدامه بر معاویه وارد شد، معاویه از روي طعن و اعتراض به او گفت: اي جاریه! آیا تو همان کسی نیستی که در رکاب علی تلاش زیادي کردي و آتش فتنه ی او را شعله ور ساختی و در همه ی سرزمین هاي عربی به جولان پرداختی و خون اعراب را به ناحق ریختی؟ جاریه گفت: «یا معاویةُ، دَعْ عَنْکَ عَلِیّاً .../ اي معاویه، با علی کاري نداشته باش، به خدا سوگند از روزي که او را دوست داشته ایم، لحظه اي کینه اش را به دل راه نداده ایم، و از روزي که یار و حامی و مدافع او شدیم، حتّی یک لحظه هم به او خیانت نکرده ایم؛ بنا بر این مواظب سخن گفتن خود باش و از او دست بردار.
معاویه براي آن که عظمت او را بشکند و شخصیت او را پایین آورد به او گفت: واي بر تو اي جاریه! چه بسیار در نظر اهل و عشیره ات سبک و خوار هستی که تو را جاریه نام نهاده اند (جاريه در زبان عرب، هم به معناى «كِشتى» است و هم به معناى «دختر» و «كنيز»، و گويى معاويه معناى دوم را در نظر گرفته است). جاریه گفت: اتفاقاً این موضوع در مورد تو صادق تر است؛ زیرا همان طور که می دانی تو را معاویه (ماده سگ) نامیده اند. معاویه با شنیدن این جواب، به او پرخاش کرد و گفت: اي بی مادر. جاریه گفت: من مادر دارم و مادرم مرا براي شمشیر زدن زایید. همان شمشیري که در ایّام صفّین درد جراحاتش را کشیدي، هنوز هم آن شمشیر در دستان ما است.
معاویه گفت: مرا تهدید می کنی؟ جاریه گفت: تو نه با توسّل به زور و اجبار به سلطنت رسیدي و نه با تکیه به عقل و خرد موفّق به فتح و گشایش ممالک ما شدي، بلکه در قبال سلطنت و حکومت بر ما، به موازینی ملتزم شدي که باید به آن ها پاي بند باشی و تا زمانی که به تعهّدهاي خود عمل کنی ما نیز به میثاق خود وفادار خواهیم ماند و اگر بخواهی عهد خود را بشکنی، بدان که در پشت سر خود یاران سلحشور و سپرهاي محکم و شمشیرهاي برنده ی بی شماري را براي چنین روزهایی نگه داشته ایم و اگر یک وجب دستِ خیانت به سوي ما دراز کنی، ما با دستانی بلند، تو را آرام و به بدترین و مرگ بارترین نوع خیانت گرفتار خواهیم ساخت.
معاویه چاره اي ندید جز آن که کوتاه بیاید و از تهدید و یا اهانت به جاریه خودداري کند و تنها به این جمله بسنده کرد: «لا اکثرَ اللَّهُ فِی النّاسِ اَمثالَکَ/ خداوند امثال تو را در میان مردم زیاد نکند». ولی جاریه او را به رعایت حقوق و گفتار درست و شایسته سفارش نمود.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

پی‌نوشت:
بر گرفته از کتاب های: كتاب سليم بن قيس الهلالي ج‏1 ص50و276/ الإختصاص ص65/ رجال الكشي (إختيار معرفة الرجال) ص5و6/ الغارات (ط - القديمة) ج‏2 ص427/ بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏34 ص18/ سفینة البحار ج1 ص580و581/ اصحاب امام علی علیه السّلام ج1 ص227تا233/ دانش نامه امیر المؤمنین ج13 ص125تا131/ تاریخ الخلفاء (سیوطی) ج1 ص152.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: