کد مطلب: ۲۱۹۶
تعداد بازدید: ۱۰۷۶
تاریخ انتشار : ۰۸ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۱:۳۹
زنان برجسته اسلام| ۲۳
بعد از واقعه عاشورا و شهادت حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السّلام و یاران باوفای آن حضرت، خیمه ها به غارت در آمد و خاندان امام حسین علیه السّلام در بند شدند. روز یازدهم محرّم کاروان اسیران کربلا را به سوی کوفه روانه کردند و برای این که دل ایشان را بیش از پیش بسوزانند، قافله را از میان شهدای کربلا عبور دادند.
تجلّیات حضرت زینب سلام الله علیها
در پایان مناسب است به چهار جریان مهمّ در زندگانی حضرت زینب علیها السّلام اشاره کنیم که چون نشان‌گر عظمت شخصیّت و بزرگی مقام آن بزرگوار است، از آن به تجلّیات حضرت زینب سلام الله علیها تعبیر نمودیم.
 
تجلّی اوّل: (هنگام حرکت به سمت کوفه، در کنار جسم مطهّر و غرق به خون برادر)
بعد از واقعه عاشورا و شهادت حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السّلام و یاران باوفای آن حضرت، خیمه ها به غارت در آمد و خاندان امام حسین علیه السّلام در بند شدند. روز یازدهم محرّم کاروان اسیران کربلا را به سوی کوفه روانه کردند و برای این که دل ایشان را بیش از پیش بسوزانند، قافله را از میان شهدای کربلا عبور دادند. زنان و کودکان با دیدن بدن های قطعه قطعه و بی سر شهدای کربلا، چون ابر بهار اشک می ریختند و صدای گریه و ناله ی ایشان دل سنگ را آب می کرد. در این میان حال امام زین العابدین علیه السّلام حال دیگری بود.
آن حضرت که به علم الهی و دانش امامت از جایگاه حجّت خدا و ولیّ حق حضرت ابا عبد الله علیه السّلام باخبر بود، دیدن پیکر به خاک و خون کشیده ی امام علیه السّلام و غربت و مظلومیّت ایشان، برای آن حضرت بسیار سنگین نمود و به حدّی تحمّل این داغ و مصیبت برای امام زین العابدین علیه السّلام با عظمت بود که آن بزرگوار در آستانه ی مرگ قرار گرفت. باید هم چنین باشد چراکه خدای متعال در زیارت عاشورا در باره ی این مصیبت فرمود: «مُصِيبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِيَّتَهَا فِي الْإِسْلَامِ وَ فِي جَمِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ».‏ وقتی تمامی کائنات از اهل آسمان و زمین، انبیاء و اولیاء، ملائکه و اجنّه، حیوانات و جمادات، در مصیبت سیّد شهدا و آقای جوانان بهشت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السّلام تا روز قیامت عزادارند و مصیبت زده، بدیهی است که امام بر حقّ و حجّت پروردگار حضرت زین العابدین علیه السّلام، فرزند و خلف شایسته ی امام حسین علیه السّلام، همو که بیش از هر کس دیگری نسبت به مقام آن بزرگوار شناخت و ارادت داشت و محبّت و ولایت آن حضرت سراسر وجودش را فرا گرفته بود و شهادت و مظلومیّت ایشان را به چشم خود می دید، بیش از همه در مصیبت آن امام همام عزادار بوده و قلب مقدّسش در فشار قرار گرفت، تا آن جا که نزدیک بود جان شریفش از کالبد جسم نورانی آن حضرت به در آید.
امّا در این معرکه که تمامی آل الله با چشمان گریان و قلب مجروح، حیرت زده به ابدان مطهّر شهدای کربلا می نگریستند و بر سر و سینه می زدند، کوه صبر و استقامت، و نماد و اسوه ی شجاعت و ایمان، زینب کبری سلام الله علیها متوجّه امام راستین و خلیفه ی پروردگار حضرت سیّد السّاجدین علیه السّلام شد. آن بانوی بزرگوار که به حقّ، یادآور مادرش فاطمه سلام الله علیها بود، همچون مادر گرامیش پیش از هر کار دیگری نجات جان امام را بر خود لازم دید و با کلماتی نافذ و دل نشین، سنگینی داغ کربلا و آتش مصیبت سیّد الشّهدا علیه السّلام را بر دل ولیّ خدا کمی آرام ساخت و بدین ترتیب لنگر آسمان و زمین بر جای خود قرار گرفت و جان مقدّس امام حفظ گردید.
امام زین العابدین علیه السّلام شرح این جریان را این گونه بیان می فرمایند: «فَإِنَّهُ لَمَّا أَصَابَنَا بِالطَّفِّ مَا أَصَابَنَا وَ قُتِلَ أَبِي ع وَ قُتِلَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ إِخْوَتِهِ وَ سَائِرِ أَهْلِهِ وَ حُمِلَتْ حَرَمُهُ وَ نِسَاؤُهُ عَلَى الْأَقْتَابِ يُرَادُ بِنَا الْكُوفَةُ فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ صَرْعَى وَ لَمْ يوُارَوْا فَعَظُمَ ذَلِكَ فِي صَدْرِي وَ اشْتَدَّ لِمَا أَرَى مِنْهُمْ قَلَقِي فَكَادَتْ نَفْسِي تَخْرُجُ». هنگامى كه ما در كربلا دچار آن مصائب شديم و پدرم و آن افرادى كه از قبيل: فرزندان و برادران و ساير اهل بيتش شهيد شدند و زنان و اهل و عيالش را بر شتران سوار كردند و ما را به طرف كوفه حركت دادند، من به ایشان نگاه كردم و اجساد آنان را روى زمين ديدم كه به خاك سپرده نشده‏ اند، پس این حقیقت در سینه ام بزرگی نمود و به خاطر آن چه می دیدم ناراحتی و اضطرابم شدّت یافت، تا جائی که نزديك بود جان از بدنم خارج شود.
‏این حالتِ من برای عمّه ام زینب کبری دختر علی علیه السّلام آشکار شد، پس (به من) فرمود: «مَا لِي أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يَا بَقِيَّةَ جَدِّي وَ أَبِي وَ إِخْوَتِي». براى چيست كه مى‏ بينم مي خواهد روح از بدنت خارج شود، اى باقيمانده ی جدّ و پدر و برادرانم؟!‏
گفتم: چگونه جزع و فزع نكنم در صورتى كه جسد پدر بزرگوارم، برادرانم، عموهايم، عموزادگانم و اهل بيتم غرق به خون خود شده‏ اند، اجسادشان برهنه، لباسشان به تاراج رفته، بدنشان كفن نشده و به خاك سپرده نشده ‏اند، احدى متوجّه ايشان نمى‏ شود، بشرى نزديك آنان نمي رود. گويا: ايشان‏ از اهل ديلم و خزر باشند!؟ (زينب سلام الله علیها) فرمود: مبادا اين منظره ی دل خراش تو را دچار جزع و فزع نمايد! به خدا قسم اين پيش آمد يك عهد و پيمانى است از پيامبر خدا با جدّ و پدر و عموى تو. خدا تعهّدى از گروهى از اين امّت گرفته كه ستمكاران و قلدران زمين آنان را نمى ‏شناسند. ولى ايشان نزد اهل آسمان ها معروفند. آنان هستند كه اين اعضاء پراكنده را جمع مي كنند و اين اجساد غرق به خون را به خاك مى ‏سپارند.
وَ يَنْصِبُونَ لِهَذَا الطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِيكَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ لَا يَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا يَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى كُرُورِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ لَيَجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ أَشْيَاعُ الضَّلَالَةِ فِي مَحْوِهِ وَ تَطْمِيسِهِ فَلَا يَزْدَادُ أَثَرُهُ إِلَّا ظُهُوراً وَ أَمْرُهُ إِلَّا عُلُوّاً». در كنار این فرات پرچمى براى قبر مقدّس پدرت سيّد الشّهداء نصب مي كنند كه تا شب و روز برقرار باشند اثر آن كهنه و رسم آن محو نخواهد شد و قطعاً پيشوايان كفر و تابعين ضلالت فعّاليت ‏هایى مي كنند كه اثر و ساختمان قبر پدرت را محو و نابود كنند، ولى جز بر ظهور و عُلوّ اثر و امر آن چيزى افزوده نخواهد شد.
 
حدیث امّ ایمن
حضرت علی بن الحسین علیه السّلام از عمّه ی بزرگوار خود زینب کبری سلام الله علیها در باره ی این عهد و خبر سؤال کردند و حضرت در پاسخ امام علیه السّلام به حدیث امّ ایمن اشاره نموده و فرمود: «نَعَمْ حَدَّثَتْنِي أُمُّ أَيْمَنَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص زَارَ مَنْزِلَ فَاطِمَةَ ع فِي يَوْمٍ مِنَ الْأَيَّام‏ ...». بله، امّ ايمن براى من گفت: يك روز پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله به منزل فاطمه ی زهرا عليها السّلام رفت. فاطمه ی اطهر براى پيامبر خدا حريره درست كرد. حضرت امير هم يك طبق خرما آورد. امّ ايمن مي گويد: من هم يك قدح شير و كره براى آنان بردم. پيغمبر خدا، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السّلام از آن حريره و شير و كره و خرما خوردند و آشاميدند. سپس حضرت امير آب به دست رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله ريخت و آن حضرت دست خود را شست.
هنگامى كه پيغمبر خدا از شستن دست مبارك خود فراغت حاصل كرد، دست خود را به صورت مبارك خويش ماليد و نظرى به حضرت امير و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام كرد كه ما اثر خوشحالى را در صورت مقدّسش ديديم. سپس آن حضرت چند لحظه ‏اى چشم خود را متوجّه آسمان نمود. سپس صورت مبارك خود را به سوى قبله‏ برگردانيد، دست هاى خود را گشود و پس از اين كه دعا كرد مشغول سجده شد.
 
اندوه و گریه پیغمبر صلّی الله علیه و آله
رسول خدا در سجده به گریه افتاد و گريه ی آن بزرگوار به طول انجاميد، ناله ‏اش بلند شد و اشك هايش نظير باران فرو مي ريخت و به زمين نگاه مى ‏كرد. وقتى حضرت فاطمه و على و حسن و حسين عليهم السّلام با اين منظره روبرو شدند محزون گرديدند و من نيز محزون شدم. هنگامى كه اين حالت را از پيامبر خدا مشاهده كرديم، ترسيديم از علّت آن جويا شويم. موقعى كه اين منظره به طول انجاميد، حضرت امير و فاطمه به رسول خدا گفتند: يا رسول اللّه! چه باعث گريه ی شما شده؟ خدا چشم‏ هاى تو را گريان نكند. اين حالتى كه ما از شما مشاهده مي كنيم قلب‏ هاى ما را جريحه ‏دار مى ‏كند.
پيغمبر اعظم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به ايشان فرمود: اى دو محبوب من! من اكنون به نحوى از ديدن شما مسرور شدم كه تا كنون هرگز مسرور نشده بودم. من به شما نظر كردم و خدا را براى نعمت وجود شما سپاسگزار شدم. ناگاه ديدم جبرئيل نازل شد و گفت: يا محمّد خداى عليم از نيّت تو آگاه شد. از خوشحالى تو براى وجود برادرت على و دخترت و دو سبط عزيزت مستحضر شد. خدا نعمت را براى تو كامل نموده و در باره ی اين عطيه كه ايشان، فرزندان ايشان، دوستان آنان و شيعيانشان را با تو در بهشت قرار داده است تهنيت مى ‏گويد.
بين تو و ايشان جدائى نخواهد افتاد. آنان نظير تو زندگى مى ‏كنند. مثل تو عطا مى‏ كنند. تو راجع به آن بليه ‏هائى كه در دنيا به ايشان مي رسد (به خاطر خدا صبر می کنی و به قضای الهی) راضى شوى و در باره ی آن رفتارهاى ناپسندى كه به دست آن مردمى كه اسلام را به خود مى ‏بندند و گمان مى ‏كنند از امّت تو مي باشند با ايشان مى ‏شود، (به خاطر پروردگار) راضى باشى. آن افراد از خدا و تو بيزارند. ايشان فرزندان تو را به شدّت مي زنند و به شدّت مي كُشند. قتلگاه آنان پراكنده و قبورشان از يك ديگر دور خواهد بود.
خدا اين سرنوشت را براى آنان و تو انتخاب كرده است. تو خدا را براى اين سرنوشت سپاس گزار و به قضاوت او راضى باش. لذا من حمد خداى را به جا آوردم و در باره ی آن سرنوشتى كه براى شما اختيار كرده راضى شدم.
 
خبر دادن از شهادت امیر المؤمنین علیه السّلام
سپس جبرئيل گفت: يا محمّد! برادرت على بعد از تو مورد قهر دشمنان و مغلوب امّت تو و دچار رنج و تعب دشمنان تو مى ‏شود و بعد از تو شهيد خواهد شد. او را شريرترين و شقى ‏ترين خلق كه نظير پى‏ كننده ناقه ی صالح است خواهد كشت. وى در شهرى شهيد مى ‏شود كه به سوى آن هجرت مي كند. آن شهر محل نشو و نماى شيعيان او و شيعيان فرزندانش خواهد بود. در آن شهر با این حال بليه ی آنان زياد و مصيبت ايشان بزرگ خواهد بود.
 
خبر دادن از واقعه ی کربلا و مصیبت روز عاشورا
اين سبط تو حسين عليه السّلام در ميان گروهى از فرزندان و اهل بيت و افراد نيك رفتارى از امّت تو، در كنار فرات در زمينى كه آن را كربلا مى ‏نامند شهيد خواهد شد. به خاطر آن زمين در آن روزى كه غم و اندوه و حسرت آن منقضى و فانى نخواهد شد، كرب و بلاء فراوانى دامن گير دشمنان تو و دشمنان ذريّه ی تو خواهد شد. زمين كربلا طيّب و طاهرترين و با حرمت ‏ترين بقعه ‏هاى زمين به شمار مي رود. آن زمين از بطحاء (زمین های گسترده ی) بهشت است.
وقتى آن روزى كه سبط تو و اهل بيت او در آن شهيد مى ‏شوند فرا رسد و تاراج‏ گرانِ اهل كفر و لعنت بر آنان احاطه پيدا كنند، قطرهاى زمين و كوه‏ ها متحرّك و اضطراب آن ها زياد خواهد شد، درياها به وسيله ی امواج خود دچار اضطراب مى‏ شوند، آسمان ها به وسيله ی اهل خود موج خواهند زد. يا محمّد! آن ها همه براى تو و ذريه ی تو و به خاطر هتك حرمت بزرگ تو و به جهت شرّى كه دچار فرزندان تو مى ‏شود غضب مي كنند. چيزى از آن ها باقى نخواهد ماند مگر اين كه راجع به نصرت اهل بيتِ ضعيف و مظلوم تو كه بعد از تو بر خلق حجّت خدايند از خدا اجازه مي خواهند.
پس از اين جريان خداوند به آسمان ‏ها و زمين و كوه‏ ها و درياها و اشخاصى‏ كه در آن ها وجود دارند خطاب مي كند و مي فرمايد: من همان خدائى هستم كه پادشاهى قادر هستم، همان خدائى كه هيچ فرار كننده‏ اى از دست قدرت او نمي تواند فرار كند، هيچ شخص قلدرى نمي تواند او را عاجز نمايد. من اين قدرت را دارم كه يارى كنم و انتقام بگيرم.
به عزّت و جلال خودم من آن كسى را كه خون فرزندان پيامبر صفى مرا بريزد، حرمت وى را هتك نمايد، عترت او را شهيد كند، و عهد او را پشت سر بيندازد و در حقّ اهل بيت وى ظلم نمايد، به نحوى عذاب مي كنم كه احدى از اهل عالمين را عذاب نكرده باشم. در همين موقع است كه هر چيزى كه در آسمان ها و زمين ‏ها است ضجه مي كنند و هر كسى را كه در باره ی عترت تو ظلم كرده باشد و احترام تو را از بين برده باشد لعنت مى ‏كنند.
 
پی‌نوشت‌ها
کامل الزّیارات ص261/ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص775/ زندگانى حضرت امام حسين عليه السّلام ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار]) ص215.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: