آیا تلفظ به نام مقدس حضرت قائم جایز است؟
قسمت دوم
پاسخ:
پارهای از روایات که در این مورد وارد شده، به روشنی دلالت دارد بر ترک نام بردن آن حضرت تا موقعی که قیام میکند و سراسر زمین را پر از عدل و داد مینماید، همانگونه که پر از ظلم و جور شده. اینک نظر شما را به چند نمونه از آنها جلب میکنیم:
1 - علامه مجلسی رحمةالله در بحارالانوار از محمد بن زیاد ازدی رحمةالله نقل میکند: هنگامیکه از امام قائم(ع) سخنی به میان آمد، امام موسی کاظم(ع) فرمود:
خَفِیَ عَلَی النّاسِ وِلادَتُهُ وَ لا یَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیَتُهُ حَتّی یُظْهِرَهُ الله عَزَّوَجَلَّ فَیَمْلَأَ بِهِ الأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً؛
تولّد حضرت قائم(ع) بر مردم پنهان است، بردن نام او برای آنان جایز نیست تا وقتیکه خداوند متعال او را ظاهر کند و به وسیله او زمین را پر از عدل و داد نماید، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است.[1]
2 - علّامه مجلسی رحمةالله از عبدالعظیم حسنی رحمةالله روایت میکند که امام هادی(ع) درباره حضرت قائم(ع) فرمود:
لا یَحِلُّ ذِکْرُهُ بِاسْمٍ حَتّی یَخْرُجَ، یَمْلَأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً...؛
یاد کردن حضرت قائم(ع) جایز نیست تا وقتی که نهضت کند و زمین را همانگونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد نماید.[2]
3 - مرحوم کلینی رحمةالله به سند خود از ابن هاشم داود بن قاسم جعفری رحمةالله نقل میکند که امام باقر(ع) در ضمن حدیثی فرمود:
وَ أَشْهَدُ عَلی رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الحَسَنِ لا یُسَمّی وَ لا یُکَنّی حَتّی یُظْهَرَ أَمْرُهُ فَیَمْلَأُها عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً إِنَّهُ القآئِمُ بِأَمْرِ الحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ ؛
گواهی میدهم به آمدن مردی از فرزندان امام عسکری(ع) ، که نام و کنیهاش برده نمیشود تا قیامش ظاهر گردد، زمین را همانگونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد کند. اوست که به امر جانشینی از امام حسن عسکری(ع) میپردازد.[3]
4 - مرحوم صدوق رحمةالله در کتاب کمالالدین به سند خود از حضرت عبدالعظیم حسنی رحمةالله نقل میکند که ایشان (حضرت عبدالعظیم) اعتقادات خود را در محضر امام هادی(ع) عرضه داشت و (در ضمن) به امامان یکی پس از دیگری به نام اقرار کرد، تا اینکه به امام دهم عرض کرد: ای سرور من! پس از اینها امام من شما هستید؟
حضرت فرمود:
وَ مِنْ بَعْدِی اِبْنِی الحَسَنِ؛ فَکَیْفَ لِلنّاسِ بِالخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ؟ قُلْتُ: فَکَیْفَ ذلِکَ؟ قالَ: لِأَنَّهُ لا یُری شَخْصُهُ وَ لا یَحِلُّ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ حَتّی یَخْرُجَ فَیَمْلَأَ الأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً - إِلی أَنْ قالَ - هذا دِینِی وَ دِینُ آبآئِی؛
امام بعد از من فرزندم حسن(ع) است، پس حال مردم نسبت به جانشین بعد از او چگونه است؟ عرض کردم: (برای چه؟!) مگر چگونه است؟ فرمود: زیرا او دیده نمیشود و بردن نامش جایز نیست تا وقتیکه قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید - تا اینکه فرمود - دین و عقیده من و پدرانم همین است.[4]
قسم سوم از روایات: پارهای از روایات دلالت دارند که بردن نام حضرت مهدی(ع) جایز نیست، در این روایات عدم جواز بردن نام حضرت، به خوف و ترس از ضرر تعلیل شده است، به عنوان نمونه به چند روایت ذیل دقّت کنید:
1 - مرحوم کلینی رحمةالله به سند خود، از علی بن محمد، از ابوعبدالله صالحی رحمةالله نقل میکند که گفت: پس از درگذشت امام حسن عسکری(ع) ، اصحاب ما از من خواستند که اسم و مکان حضرت مهدی(ع) را سؤال کنم، (پس از سؤال) جواب آمد:
إِنْ دَلَلْتُمْ عَلَی الاِسْمِ إِذا دَعَوْهُ، وَ إِنْ عَرَفُوا المَکانَ دَلُّوا عَلَیْهِ:
اگر آنها را به اسم حضرت مهدی(ع) آگاه سازید، آن را ظاهر میسازند و اگر مکانش را بشناسند، بر ضد او اقدام میکنند.[5]
محدّث بزرگ شیخ حرّ عاملی رحمةالله پس از نقل این حدیث میگوید: این حدیث دلالت دارد که نهی ائمّه اطهار(ع) از بردن نام حضرت مهدی(ع) در مواردی است که خوف از ضرر و بروز فساد باشد.
2 - نیز مرحوم کلینی رحمةالله از عبدالله بن جعفر حمیری رحمةالله نقل میکند که شخصی از محمد بن عثمان رحمةالله (نایب خاص دوم) پرسید: آیا جانشین امام عسکری(ع) را دیدهای؟ او در پاسخ گفت: آری به خدا سوگند! تا اینکه پرسید: اسمش چیست؟ در پاسخ گفت:
فَالاِسْمُ مَحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ أَنْ تَسْأَلُوا عَنْ ذلِکَ مِنْ عِنْدِی فَلَیْسَ لِی أَنْ أُحَلِّلَ وَ لا أُحَرِّمَ، وَ لکِنْ عَنْهُ(ع) فَإِنَّ الأَمْرَ عِنْدَ السُّلْطانِ أَبامُحِمَّدٍ مَضی وَ لَمْ یَخْلُفْ وَلَداً (إِلی أَنْ قالَ) وَ إِذا وَقَعَ الاِسْمَ وَقَعَ الطَّلَبُ فَاتَّقُوا الله وَ امْسُکُوا عَنْ ذلِکَ؛
اما در مورد نام بردن از حضرت مهدی(ع) ، پرسش کردن از آن بر شما حرام است، این را از پیش خود نمیگویم. برای من روا نیست که پیش خود چیز حلال را حرام و یا حرام را حلال کنم، ولی حکم امام را گفتم؛ زیرا زمامدار وقت چنین تصوّر میکند که امام حسن عسکری(ع) از دنیا رفت و فرزندی به جا نگذاشت تا اینکه گفت: هرگاه نام حضرت مهدی(ع) برده شود، نتیجهاش طلب کردن دشمنان از اوست. بپرهیزید از خدا و از این مطلب دم فرو بندید.[6]
این روایت همانند روایتی است که با صراحت و روشنی دلالت دارد بر اینکه نهی از بردن نام حضرت، به خاطر خوف و رسیدن ضرر به آن بزرگوار است، چه آنکه وقتی نام او شناخته شد، دنبالش به جستجوی او خواهند پرداخت. از اینرو امام(ع) از بردن نام آن حضرت نهی فرموده، بلکه از نام بردن آن حضرت به طور مبهم رد شده، تا کسی که آن را نمیداند، به آن مطلع نشود، لذا کسی که این را میداند، بر او اظهار آن نام حرام است.
3 - مرحوم صدوق رحمةالله در کمالالدین از علی بن عاصم کوفی رحمةالله نقل میکند که در میان توقیعات (دست خطهای) امام زمان(ع) این جملات پدیدار شده:
مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمّانِی فِی مَحْفِلٍ مِنَ النّاسِ؛
مشمول لعنت است کسی که نام مرا در میان اجتماعی از مردم ببرد.[7]
اینکه حضرت مشمول لعنت را مقیّد به نام نموده در میان اهل سنّت (و بنیعباس) دلیل آن است که در غیر اجتماع آنها بردن نام آن حضرت جایز است.
بنابراین که بگوییم قید در اینگونه موارد دلالت بر مفهوم دارد، (بنابراین) نهی امام(ع) به خاطر رعایت تقیّه است.
4 - نیز مرحوم صدوق رحمةالله از محمد بن همام رحمةالله نقل میکند که محمد بن عثمان عمری گفت:
خَرَجَ تَوْقِیعٌ بِخَطٍّ عَرَفْتُهُ: مَنْ سَمّانِی فِی مَجْمَعِ مِنَ النّاسِ، فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ الله؛
در توقیعی که آن را میشناختم از حضرت ولیعصر - ارواحنا له الفداء - است، چنین پدیدار شد: هر کس نام مرا در میان جمعی از مردم ببرد، لعنت خدا بر او باد.[8]
دلالت این حدیث بر اینکه حرمت نام بردن حضرت مهدی(ع) مخصوص موارد خوف و ضرر است، مانند دلالت حدیث قبل است.
5 - علّامه مجلسی رحمةالله نقل میکند که ابن خالد کابلی گفت: «هنگامی که امام سجاد(ع) از دنیا رفت، به حضور امام باقر(ع) شرفیاب شدم و عرض کردم: قربانت گردم! حتماً اخلاص و انس و الفت مرا نسبت به پدر بزرگوارت و وحشت مرا از مردم میشناسی.[9]
امام باقر(ع) فرمود: آری، راست میگویی! اینک منظورت چیست؟ عرض کردم: قربانت گردم! پدرت آنچنان صاحب این امر (حضرت مهدی(ع) ) را برایم توصیف کرده که اگر او را در راهی ببینم، دستش را میگیرم. حضرت فرمود: ای ابوخالد! منظورت چیست؟ گفتم: میخواهم نام حضرتش را برایم بگویی تا او را به نام بشناسم. فرمود:
سَأَلْتَنِی وَاللَّهِ یا أَباخالِدٍ عَنْ سُؤالٍ مُجْهِدٍ، وَلَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ أَمْرٍ لَوْ أَنَّ بَنِی فاطِمَهَ عَرَفُوهُ حَرَصُوا عَلی أَنْ یُقْطِعُوا بَضْعَتَهُ؛
ای ابوخالد! به خدا سوگند از من سؤال ناراحتکنندهای میپرسی. از موضوعی میپرسی که به کسی از آن خبر ندادهام، تا به تو خبر دهم. از مطالبی سؤال میکنی که اگر بنیفاطمه او را میشناختند حرص آن داشتند که او را قطعهقطعه کنند.[10]
اینکه میگوید اگر بنی فاطمه او را میشناختند... دلالت دارد بر اینکه عدّهای از آنها قصد ضرر رساندن به حضرت مهدی(ع) را داشتند، تا چه رسد به غیر آنها. از اینرو امام باقر(ع) آن حضرت را به نام یاد نکرد تا نامش پوشیده بماند و شناخته نشود و دستهای مخالفان به آن حضرت نرسد، از ترس آنکه مبادا به وجود مقدّسش ضرری برسد...
نتیجه اینکه: روایات قسم سوم بیانگر این است که: پوشاندن نام حضرت مهدی(ع) به خاطر امر تعبّدی خاص نیست، بلکه تنها به ملاک تقیّه (با آن شرایطی که دارد) میباشد.
پینوشتها:
[1] بحار الانوار، ج 51، ص 50، ح 2.
[2] بحار الانوار ، ج 51، ص 32، ح 3.
[3] وسائل الشیعه، ج 11، ص 486، باب 33، حدیث 3.
[4] وسائل الشیعه، ج 11، ص 488، حدیث 9.
[5] وسائل الشیعه، ج 11، ص 487، ح 7.
[6] وسائل الشیعه، ج 11، ص 487، ح 8.
[7] وسائل الشیعه، ج 11، ص 487 - حدیث 12 از باب 33.
[8] وسائل الشیعه، ج 11، ص 487، حدیث 13 از باب 33.
[9] معمولاً در اینگونه احادیث منظور از مردم (ناس) اکثریت مردم آن عصر که مخالفان امام بودند می باشد.
[10] بحارالأنوار، چاپ قدیم، ج 13، ص 8.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی