قسمت دوم
قسم چهارم از روایات: پارهای از روایات که در این مورد به ما رسیده، دلالت دارند که خود ائمّه اطهار(ع) یا اصحابشان در موارد متعدّدی حضرت مهدی(ع) را به نام یاد کردهاند، بیآنکه ائمّه(ع) اصحاب خود را از این کار نهی کنند. به این چند نمونه از روایات ذیل که این معنی را تأیید میکند، دقّت کنید:
إِنَّ أَبامُحَمَّدٍ الحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ العَسْکَرِیِّ بَعَثَ اِلی بَعْضِ مَنْ سَمّاهُ شاةً مَذْبُوحَهً وَ قالَ: هذِهِ مِنْ عَقِیقَهِ ابْنِی محمَّد؛
امام حسن عسکری(ع) برای بعضی از افراد، که نام آنها را برده، گوسفند ذبحشدهای فرستاد و فرمود: این گوسفند عقیقه[1] فرزندم محمّد (حضرت مهدی(ع)) است.[2]
این روایت دلالت دارد که ائمه(ع) صریحاً اسم حضرت مهدی(ع) را میبردند و ضمناً به دیگران نیز اجازه دادهاند.
2 - مرحوم صدوق رحمةالله نقل میکند که ابوغانم خادم گفت:
وُلِدَ لِأَبِی محمد(ع) مَوْلُودٌ فَسَمّاهُ مَحَمَّداً وَ عَرَضَهُ عَلی أَصْحابِهِ یَوْمَ الثّالِثِ، وَ قالَ هذا صاحِبُکُمْ مِنْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ وَ هُوَ القآئِمُ(ع)؛
برای امام عسکری(ع) فرزندی متولد شد، او را محمّد نامید، روز سوم او را به اصحاب خود نشان داده فرمود: این نوزاد بعد از من سرپرست و رهبر شما و جانشین من نسبت به شماست و قائم(ع) همین است.[3]
این حدیث گرچه دلالت آشکار ندارد که ائمّه اطهار(ع) نام مبارک حضرت مهدی(ع) را بردهاند، ولی اگر بردن نام آن حضرت ممنوع بود، ابوغانم خادم نام او را بر زبان نمیآورد، بلکه این حدیث بهطور اجمال، دلیل آن است که امام حسن عسکری(ع) برای ابوغانم و امثال او تصریح به نام حضرت مهدی(ع) کرده است.
3 - مرحوم صدوق رحمةالله از مرحوم کلینی رحمةالله و او از اعلان بن رازی رحمةالله و او از بعضی اصحاب نقل میکند:
وقتی همسر امام عسکری(ع) باردار شد، امام(ع) به او فرمود:
سَتَحْمِلِینَ وَلَداً اسْمُهُ محمَّد وَ هُوَ القآئِمُ مِنْ بَعْدِی؛
به زودی پسری را حمل میکنی که نامش محمد است، قائم بعد از من اوست.[4]
نقل این احادیث به طور اجمال گواه بر جواز بردن نام حضرت است.
4 - نیز مرحوم صدوق رحمةالله از ابن نصره رحمةالله و او از امام باقر(ع) نقل میکند که جابر بن عبدالله انصاری رحمةالله گفت:
در نزد حضرت فاطمه زهرا(س) صحیفه درخشانی یافتم که در آن نام ائمّه اطهار(ع) از فرزندانش مذکور بود، آنگاه جابر آنها را به ردیف خواند تا گفت:
أَبُوالقاسِمِ محمد بْنِ الحَسَنِ حجّة الله عَلی خَلْقِهِ القآئِمِ، أُمُّهُ جارِیَهٌ اسْمُها نَرْجِسُ؛
ابوالقاسم محمد فرزند امام حسن عسکری(ع) ، حجت خدا بر خلقش که قائم است، مادرش کنیز و نرجس نام دارد.
نقل کردن همه راویان این روایات به اضافه جابر، دلیل آن است که چنین نیست که بردن نام حضرت مهدی(ع) به طور کلی در همه جا و همه حالات ممنوع باشد.
5 - نیز مرحوم صدوق رحمةالله از ابن جارود رحمةالله و او از امام باقر(ع) نقل میکند که فرمود:
پدرم از پدرش نقل کرد که امام علی(ع) روی منبر فرمود: در آخر زمان مردی از فرزندانم خروج و قیام میکند، سپس اوصاف و احوال حضرت قائم(ع) را تشریح کرد و آنگاه فرمود:
لَهُ اِسْمانِ: اِسْمٌ یُخْفی فَأَحْمَدٌ وَ أَمَّا الَّذِی یُعْلِنُ فَمُحَمَّدٌ...؛
«او دو نام دارد یک نامش پنهان است که احمد میباشد، امّا نام دیگری که آشکار است محمّد میباشد».[5]
این روایت دلالت دارد که تصریح به نام حضرت به گفتن محمّد حتی بالای منبر جایز است.
6 - نیز مرحوم صدوق رحمةالله با اسناد بسیار از حسن بن محبوب رحمةالله و او از ابن داود رحمةالله و او از امام باقر(ع) نقل میکند که جابر رحمةالله گفت: «به حضور حضرت فاطمه(س) شرفیاب شده، در مقابل او لوح و صفحهای دیدم که در آن نامهای اوصیا از فرزندان آن بانوی بزرگوار مذکور بود، شمردم، دوازده نفر بودند که آخر آنها حضرت قائم(ع) بود:
ثَلاثَهٌ مِنْهُمْ محمَّد وَ أَرْبَعَهٌ مِنْهُمْ عَلِیٌّ؛
نام سه نفر از آنها محمد بود (امام پنجم و نهم و دوازدهم) و نام چهار نفر آنها علی بود (امام اول و چهارم و هشتم و دهم.[6]
7 - نیز مرحوم صدوق رحمةالله از مفضّل بن عمر رحمةالله نقل میکند که گفت:
به حضور امام صادق(ع) شرفیاب شدم و عرض کردم: برای ما ائمّه بعد از خود را معرفی بفرمایید. فرمود:
اَلإِمامْ بَعْدِی اِبْنِی مُوسی وَ الخَلَفُ المَأْمُولُ المُنْتَظَرُ محمَّد بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ محمَّد بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسی.
امام بعد از من فرزندم موسی(ع) است، و جانشینی که مورد آرزو و انتظار مردم است، او محمد فرزند حسن فرزند علی فرزند محمد، فرزند علی فرزند موسی است.[7]
8 - علّامه طبرسی(ع) در کتاب اعلام الوری از محمد بن عثمان عمری رحمةالله و او از پدرش نقل میکند که امام حسن عسکری(ع) به نقل از پدرانش فرمود:
زمین هیچگاه خالی از حجّت خدا بر مخلوقاتش نیست، هر کس از دنیا برود ولی امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. این مطلب حق است، همانگونه که روز حق است. شخصی از آن حضرت پرسید: امام و حجّت بعد از شما کیست؟ فرمود:
اِبْنِی محمَّد هُوَ الإِمامُ وَ الحُجَّةُ بَعْدِی، فَمَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ ماتَ مَیْتَهً جاهِلِیَّهً؛
پسرم محمد امام و حجّت بعد از من است، هرکس از دنیا برود و او را نشناخته باشد، مانند مردگان دوران جاهلیت مرده است.[8]
و روایات دیگری که به این مطلب دلالت دارند.
نظر علّامه بزرگوار شیخ حرّ عاملی رحمةالله:
«محدّث و دانشمند معروف، شیخ حرّ عاملی رحمةالله صاحب کتاب وسائل الشیعه در آخر باب 33 از ابواب امر به معروف، مطلب بسیار خوبی گفته است، آنجا که میگوید: «درباره تصریح به نام حضرت مهدی(ع) ، امر به نام بردن آن حضرت به طور عموم، یا خصوص، یا صراحت، یا با اشاره ابتدائاً و یا به عنوان تقریر و بیان کردن، در روایات و زیارتها و دعاها و تعقیبات نماز و تلقین میّت و... جداً بسیار است».[9]
در پاورقی (وسائل، ج 11، ص 492) به نقل از شیخ حرّ عاملی آمده: جماعتی از علماء ما در کتاب حدیث و اصول و کلام و... تصریح به نام حضرت مهدی(ع) کردهاند که از جمله آنها علّامه حلّی، محقق حلّی، مقداد، سید مرتضی، شیخ مفید، سید بن طاووس و... ـ علیهمالرحمة ـ میباشند، ولی علمایی که نام بردن آن حضرت را حرام دانسته، کم هستند. ما این مطالب را در رساله جداگانهای بحث کردهایم. این بود آنچه در این مورد از روایات مختلف و گفتار اصحاب وارد شده است.
شکی نیست قول به حرمت نام بردن آن حضرت(ع) تعبّداً سخنی خالی از تحقیق است، گرچه بعضی از بزرگان به آن تصریح نمودهاند، بلکه ظاهر آن است که ممنوعیت نام بردن آن حضرت، بستگی به وجود ملاک تقیّه دارد. ولی در غیر موارد تقیّه مانند امثال زمان ما بنا بر تحقیق حرام نیست.
ایرادی بر کلام علّامه مجلسی رحمةالله:
آنچه علّامه مجلسی رحمةالله پس از ذکر پارهای از روایات که دلالت بر ممنوعیت نام بردن آن حضرت تا هنگام ظهورش دارد،[10] میگوید: «قول به اینکه لحن روایات صراحت دارند که حرمت نام بردن امام عصر(ع) مخصوص زمان غیبت صغری نیست که بعضی آن را به اتّکای برخی علل استنباط کرده و با استبعاد وهمی اختصاص به این زمان دادهاند» جداً مردود است، چه آنکه دانستی که این اختصاص به اتّکای علل استنباط شده و استبعاد وهمی نیست، بلکه در روایات متعدّد که کمتر از روایات دیگر نیست، تصریح به عدم اختصاص ممنوعیت نام بردن آن حضرت به عصر غیبت صغری شده است، به اضافه روایاتی که به روشنی دلالت بر جواز و تصریح به نام آن حضرت دارند (که در قسم چهارم از روایات، آنها را شناختی که از نظر عدد زیادتر و از نظر دلالت قویتر از روایات دیگر بودند).
نتیجه: کوتاهسخن آن که ممنوعیت و حرمت نام بردن حضرت مهدی(ع) بستگی به خوف و ترس رسیدن ضرر به خود آن حضرت یا طبق میزانهای معتبری که در تقیه گفته شده، دارد و در غیر مورد تقیه جایز است، به چند دلیل:
1 - این مطلب (حرمت در موارد تقیّه، جواز در غیر آن موارد) یگانه راه جمع بین روایات و حمل کردن روایات مطلق آن بر روایات مقیّد میباشد. به عبارت روشنتر: روایات مطلق (بدون قید) یعنی همان قسم اول از روایات و قسم دوم نیز که خاطرنشان شد[11]، به وسیله قسم سوم که دلالت داشتند بر اینکه حرمت نام بردن حضرت مهدی(ع) بستگی به موارد تقیه دارد، مقیّد میگردد.
نتیجه اینکه: منظور از عدم جواز نام بردن در قسم اوّل و دوم از روایات، در مورد تقیه است. و اگر این راه را نپذیریم (طبق دستور تعارض روایات) وقتی قسم اوّل و دوم از روایات با قسم سوم تعارض کردند، از اعتبار ساقط میشوند. اگر گفتیم: هر یک از این اقسام به حساب زیاد بودن آنها قطعی یا همانند قطعی هستند.[12] بنابراین اسناد این روایات ظنّی است (نه قطعی)، قائل به تخییر (و انتخاب هرکدام از روایات) میشویم و در این صورت نیز حکم به جواز تصریح به نام حضرت مهدی(ع) خواهد بود.
قویترین قرائن و علائم بر صحت راه جمعی که خاطرنشان ساختیم، قسم چهارم از روایات است که دلالت صریح و روشن بر جواز اجمالی نام بردن حضرت داشتند. کاش میدانستم که قائل به حرمت بردن نام حضرت قائم(ع) به طور مطلق در همه شرایط و زمانها درباره این روایات قسم چهارم که جداً بسیار هستند، چه میگوید؟ آیا طرد و نادیده گرفتن همه آنها با اکثریتی که دارند، ممکن است؟ به علاوه فتوای بسیاری از اصحاب ما بر طبق آن روایات است آیا ممکن است که در مقام تعارض، غیر قسم چهارم از روایات را بر قسم چهارم ترجیح دهیم؟ چنین نیست، بلکه هیچ راه حلی جز همان راه جمعی که ذکر کردیم نیست.
2 - احادیث بسیاری از طریق اهلبیت(ع) و اهل تسنّن وارد شده که در آنها تصریح گشته است که اسم مهدی(ع) همان اسم پیامبر(ص) و کنیه حضرت مهدی(ع) نیز همان کنیه پیامبر(ص) میباشد.
و روشن است که این مطلب در قوّه و ردیف نام بردن حضرت مهدی(ع) است، زیرا ظاهر بعضی از روایاتی که دلالت بر ممنوعیت بردن نام آن حضرت را دارند، آن است که این ممنوعیت باید طوری باشد که انسانهای مورد خطاب ندانند که اسم شریف آن حضرت چیست، نه اینکه محض تلفّظ به نام آن حضرت ممنوع باشد.
مگر اینکه گفته شود: گرچه مفاد بعضی از اخبار دلالت بر ممنوعیتی دارد که ندانند نام حضرت مهدی(ع) چیست؟ ولی این روایات با بعضی دیگر از روایاتی که تنها تلفّظ به نام امام(ع) را حرام میدانند، نه دلالت بر آن را؛ اگرچه به قسمی از اقسام کنایه باشد، منافات دارد. (دقت کنید).
3 - قول به حرمت تلفّظ به نام شریف آن حضرت بیآنکه موارد بقیّه یا محذور دیگری باشد، با قول به جواز تلفّظ به لفظ کنایی که دلالت بر اسم میکند و یا مثل «م ح م د» احتیاج به تعبّد به اسم کنایه، مانند کدورتی در تلفّظ اسم آن حضرت است، بااینکه تلفّظ به اسم او به کنایه، مانند اینکه بگوییم: او همنام رسول خدا(ص) است، یا با حرفی از هم جدا (م ح م د) جایز است، با فرض اینکه در ظاهر حتماً هیچگونه محذوری در کار نیست. آیا این حکم در احکام شرعی شبیهی دارد؟
مثل این نوع استبعاد و بعید دانستن حرمت تلفّظ به اسم در همه جا یا جواز تلفّظ با آن با کنایه، گرچه به تنهایی در احکام فقهی دلیل نخواهد بود، ولی ممکن است آن را تأیید گفتار خود قرار دهیم، نیز این مطلب را تأیید میکند.
بعضی از روایاتی که در مورد عدم جواز تصریح به نام ائمه دیگر غیر از امام قائم(ع) در مورد تقیّه وارد شدهاند، بنابراین حکم عدم جواز اختصاص به اسم شریف آن حضرت ندارد. مانند روایتی که مرحوم کلینی رحمةالله با اسناد زیاد از عنبسه نقل میکند که امام صادق(ع) فرمود:
إِیّاکُمْ وَ ذِکْرَ عَلِیٍّ وَ فاطِمَهَ، فَإِنَّ النّاسَ لَیْسَ شَیْءٌ أَبْغَضَ إِلَیْهِمْ مِنْ ذِکْرِ عَلِیٍّ وَ فاطِمَهَ؛
پرهیز کنید از بردن نام علی و فاطمه(ع)، چه آنکه برای مردم چیزی مبغوضتر از ذکر نام علی و فاطمه(ع) نیست.[13]
عجیب اینکه مطابق با آنچه از مرحوم صدوق رحمةالله حکایت شده، ایشان بعد از اقرار به اینکه در روایت لوح[14] تصریح به نام حضرت مهدی(ع) شده است، میگوید: «این حدیث با تصریح به نام آن حضرت وارد شده، ولی نظر من آن است که از بردن نام او نهی شده است».
قبلاً دانستی که تصریح به نام شریف آن حضرت منحصر به روایت لوح، بلکه منحصر به روایات قسم چهارم که ذکر شدند و در آنها تصریح به اسم شده بود، نیست. با اینحال معلوم نیست چرا مرحوم صدوق رحمةالله قول به جواز را در غیر موارد تقیّه اختیار نکرده، همانگونه که صاحب وسائل اختیار کرده است و این قول به جواز از بیان بسیاری از اصحاب ظاهر میشود. شاید مرحوم صدوق رحمةالله عدم جواز را موافق با احتیاط دیده است، گرچه قول به عدم جواز موافق احتیاط در عمل با احتیاط در فتوا دو چیزند و این احتیاط جداً ضعیف است و رعایت آن واجب نیست.
کوتاهسخن آنکه: از همه مطالبی که خاطرنشان گردید، استفاده میشود که بردن نام شریف حضرت مهدی(ع) که «محمد فرزند امام حسن عسکری(ع)» میباشد، در امثال زمان ما که از این جهات مورد تقیّه نیست، جایز است.[15]
نگارنده گوید: نظر صاحب کشف الغمّه عالم بزرگ تشیّع علی بن عیسی اربلی نیز همین است، چنانکه در کشف الغمّه[16] گوید: «فتوای من این است که منع تلفظ به نام مهدی(ع) (محمّد) از روی تقیّه بوده است، ولی اکنون اشکال ندارد».
پینوشتها:
[1] گوسفندی را که بهعنوان حفظ نوزاد از گزند حوادث قربانی میکنند، عقیقه میگویند.
[2] وسائل الشیعه، ج 11، ص 489، باب 33، ح 15 و 16.
[3] وسائل الشیعه، ج 11، ص 489، باب 33، ح 17.
[4] وسائل الشیعه، ج 11، ص 489، باب 33، ح 19.
[5] وسائل الشیعه، ج 11، ص 489، باب 33، ح 19.
[6] وسائل الشیعه، ج 11، ص 489، باب 33، ح 20.
[7] وسائل الشیعه، ج 11، ص 489، باب 33، ح 19.
[8] وسائل الشیعه، ج 11، ص 489، باب 33، ح 19.
[9] وسائل الشیعه، ج 11، ص 489، باب 33، ح 19
[10] علّامه مجلسی رحمه الله این اخبار را در بحار الانوار، ج 51، از ص 31 به بعد آورده است.
[11] با توجه به اینکه قسم دوم از روایات از جهت خوف، مطلق بودند.
[12] در صورت تساقط، اصل، عدم حرمت نام بردن است.
[13] وسائل الشیعه، ج 11، ص 486.
[14] روایت ششم از قسم چهارم از روایاتی که قبلاً ذکر شد.
[15] این فصل ترجمه مقالهای است از کتاب «القواعد الفقهیه» جلد سوّم، صفحه 124، تألیف استاد معظم آیت الله مکارم شیرازی.
[16] کشف الغمّه، ج 3، ص 438.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی