دلالت آیه «مباهله» بر فضیلتی خاص برای حضرت علی(ع)
در این جا سه واژه بیشتر نداریم، «أبناء» و «نساء» و «أنفس». مأموریت رسول خدا در جهت بردن این چهار نفر باید با این سه واژه تطبیق کند.
ببینیم:
واژه اول، کلمه «أبنا» است، یعنی پسران، و طبیعی است که دو آقازاده، امام حسن و امام حسین(ع) در این واژه قرار گرفته اند. این واژه دوم، کلمه «نساء» است، یعنی زنان، و روشن است که حضرت فاطمه(س) در این واژه قرار گرفتهاند. از نظر کلمات آیه میماند تنها یک واژه «أنفس» و از نظر افراد میماند فقط حضرت علی(ع).
«أنفس» یعنی خودمان، اطلاق کلمه «خودمان» بر خود رسول خدا که درست نیست چون انسان هیچگاه خودش را برای کاری دعوت نمیکند، میماند حضرت علی و چون بردن آن حضرت به دستور صریح خداوند بوده، چارهای نیست که اینکه بگوییم حضرت علی نیز در واژه «أنفس» قرار گرفته و بدین ترتیب آن حضرت، نفس پیامبر و خود پیامبر و به تعبیر دیگر جان رسول خدا معرفی شدهاند.
«شیخ مفید»، پس از نقل جریان «مباهله» میفرماید:
در آیه «مباهله»، امیرمؤمنان «نَفْس» رسول خدا شمرده شده و این آشکار میکند که علی به بالاترین حد فضیلت رسیده است و با پیامبر در عصمت از گناهان و در همه کمالات دیگر مساوی است و خداوند او و فرزندان خردسال و همسرش را برای پیغمبر، بسان حجّت و برهانی برای دین قرار داده است.[1]
در جای دیگر میفرماید:
در تفضیل امیرمؤمنان(ع) گروههای مختلف شیعه همرأی نیستند، شیعیان دوازده امامی نیز در این باره اختلاف دارند، بیشتر متکلمان گویند: بیگمان پیامبران از علی برترند. محدّثین و اهل نقد و ژرف اندیشان در روایات و گروهی از متکلمان و اصحاب مناظره گویند: البته على از تمام انسانها جز حضرت محمّد برتر است و گروهی اندک هم توقف کرده و میگویند که نمیدانیم علی از پیامبران بالاتر یا پایین تر و یا برابر است، ولی این را میدانیم که حضرت محمّد از علی برتر است. گروهی دیگر از ایشان گویند: امیرمؤمنان از همه انسانها برتر است جز پیامبران «اولوالعزم».[2]
سپس «شیخ مفید» در اثبات برتری امام علی(ع) بر همگان جز رسول خدا(ص) چند دلیل ذکر فرموده و قبل از هر دلیل به سراغ آیه «مباهله» میرود و میگوید:
این آیه میفهماند که علی همچون جان رسول خدا است و میدانیم که رسول خدا از همه انسانها برتر است، پس علی از همه انسانها جز رسول خدا برتر است، در این آیه «أبنَاءَنا» بر حسن و حسین تطبیق می کند و منظور از «نِسَاءَنَا» فاطمه زهرا و مقصود از «أنفُسَنا» علی است، و منظور از «نفس» چیزی همانند خون و هوا[3] نیست که قوام پیکره مادی انسان بدان است و همچنین مقصود از (انفسنا) شخص رسول خدا نیست چرا که درست نیست آدمی نفس خود را به سوی خود فرا خواند، بلکه مراد کسی است که در عزت، کرامت، محبت، ریاست، ایثار، بزرگی و جلالت نزد خداوند سبحان جایگاهی چون رسول خدا دارد.
«شیخ طوسی» در ذیل آیه «مباهله» میفرماید: این آیه به نظر اصحاب ما از دو جهت بر برتری علی دلالت دارد، اول آن که مباهله برای آشکار شدن حق از باطل است و این جز با کسانی تحقق نمیپذیرد که نزد خدا برترند و صحت عقیدهی آنان آشکار است و خود از نظر باطن، در امنیت کامل هستند، و فریب شیطان و غیره را ندارند.
جهت دوم آن که در این آیه، جان على مانند جان رسول خدا شمرده شده است. او از ابوبکر رازی معروف به «جصاص» نقل میکند که آیه «مباهله» دلالت دارد. بر این که حسن و حسین پسران رسول خدایند و پسر دختر در واقع پسر آدمی است و نیز از «ابن ابی علان» نقل میکند که این آیه دلالت دارد که حسن و حسین در آن زمان مکلف بودهاند، زیرا «مباهله» جز با مکلفان روا نیست، سپس، شیخ به طرح پرسش و پاسخ میپرداخته، بدین گونه که اگر بگویند حسن و حسین در آن زمان بالغ و مستحق ثواب نبودهاند پس چرا برای «مباهله» آمدهاند و اگر مستحق ثواب نیز بودهاند، در میان صحابه افضل نبودهاند، در پاسخ گوییم: اصحاب ما معتقدند که حسن و حسین در آن زمان مکلف و بالغ بودهاند، زیرا بلوغ و عقل متوقف بر شرطی خاص نیست و از این رو حضرت عیسی در گهواره سخن میگفت و این دلالت دارد که مکلف و عاقل بوده است و این حقیقت و نکته از برخی پیشوایان «معتزله» نیز نقل شده است. وانگهی اصحاب ما گویند: حسن و حسین افضل از تمام صحابه بعد از پدر بوده اند. زیرا کثرت ثواب بر کثرت اعمال نیست، بلکه معرفت و اطاعت خدا و اقرار آنان به رسالت به گونه ای بوده است که هیچ کس در ثواب، به مرتبه آنان نرسیده است.[4]
«شیخ طوسی» در جایی دیگر میفرماید که احضار دو طفل، یعنی حسن و حسین در واقعه مباهله بدان جهت نبوده که خویشاوند رسول خدا بودهاند، اگر چنین بود، آن حضرت باید عباس و فرزند خردسالش را نیز میآورد، خردسالی آنان نیز با کمال عقل آنان ناسازگار نیست، زیر بلوغ جسمی که شخص، محتلم شود، تنها، حد تعلق احکام شرعی است و بعید نیست که آن دو پاک نهاد در آن سن كامل العقل بوده باشند، به نظر مشهور سن امام حسن در آن وقت بیشتر از هفت سال و حسین در حدود همین سال بوده است و کمال عقل آنان در این سن خود از امور شگفتی است که ویژه امامان معصوم(ع) است.[5]
«علامه حلّی» در «منهاج الكرامة» میفرماید:
«نَقَلَ الجُمهُورُ كافَة أن «ابنائنا» اِشارَةٌ اِلَى الحَسَنِ وُ الحُسَینِ وَ «نِسائَنَا» اِشَارَةٌ اِلَى فَاطِمَةَ وَ «اَنفُسَنَا» اِشَارَةٌ اِلَى اَمیرِالمُؤمِنِین عَلی بنِ اَبِیطالِب وَ هَذِه الآیةُ اَدَلُّ دَلِیلٍ عَلَى ثُبُوتِ الاِمَامَةِ لِعَلِی لِاَنَّهُ قَد جَعَلَهُ نَفسَ رَسُولِ اللهِ وَ الاِتِّحَاد مُحَال، فَیبقَى المُراد المُساوِی لَهُ، وَله(ص) الولایة العَامَّة فَكَذَا لِمُسَاوِیه وَ اَیضاً لَو كَانَ غَیر هؤلاءِ مُسَاوِیاً لَهُم اَو اَفضَل مِنهُم فِی استِجَابَةِ الدُّعاءِ لِاَمرِهِ تَعَالَی بِاَخذِهِم مَعَهُ لِاَنَّهُ فِی مَوضِع و الحَاجَة، وَ اِذَا كَانُوا هُمُ الاَفضَل، تَعَینَت الاِمَامَة فِیهِم وَ هَل تَخفَی دَلالَة هَذِه الآیةِ عَلَى المَطلُوبِ الأعلَى مِنَ استَحوذِ الشَیطانِ عَلَیهِ وَ اَخَذَ بِمَجامِعِ قَلبِهِ وَ خیل لَهُ حُبّ الدُنیا الَّتِی لَاینالُها اِلّا بِمَنعِ اَهلِ الحَقِّ عَن حَقِّهِم.»[6]
«تمام مفسّران نقل کردهاند که کلمه «أبنائنا» اشاره به امام حسن و امام حسین(ع) و «نسائنا» اشاره به حضرت فاطمه(س) و «أنفسنا» اشاره به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) دارد، و این آیه روشنترین و قویترین دلیل است بر امامت حضرت علی(ع) زیرا خداوند در این آیه آن حضرت را «نفس» رسول خدا قرار داده، البته این که بگوییم حضرت على(ع) خود پیامبر و عین رسول خدا(ص) است، محال است، وقتی اتحاد و عینیت محال باشد، مساوی بودن باقی میماند، وقتی آن حضرت مساوی رسول خدا باشد، از طرفی میدانیم رسول خدا دارای ولایت عامّه است، پس کسی که مساوی اوست نیز همین ولایت را دارد. ضمنا اگر قرار بود افراد دیگری غیر از عزیزانی که همراه پیامبر بودند با آن عزیزان، در فضیلت و کمال مساوی باشند، یا آن که آن افراد دیگر برتر و بالاتر از این ها باشند، خداوند به رسولش امر میفرمود: آنها را برای مستجاب شدن دعایش با خود به همراه ببرد چون رسول خدا نیازمند بودند به افرادی که از همه بالاتر و در پیشگاه خدا محبوبتر هستند تا دعای آنها حتما به اجابت برسد.»
سپس در پایان سخن اضافه میفرماید:
«آیا دلالت این آیه بر آنچه گفتیم (و مطلوب و مقصود از این آیه بود) پنهان است؟ نه مگر به کسی که شیطان بر او غالب شده و تمام قلب او را پر کرده و محبت دنیا برایش اصالت یافته تا آن جا که بدان نمیرسد مگر با جلوگیری اهل حق از رسیدن به حق خود.»
و در جای دیگر میفرماید:
«منظور از (یکی بودن) مساوات است و کسی که با فردی که اکمل و اولی به تصرف است مساوی باشد او نیز اکمل و اولی است، و این آیه از روشنترین دلیل بر بلندی مرتبت مولای ما امیرالمؤمنین است زیرا خداوند متعال حکم فرموده به مساوی بودن آن حضرت با نفس رسول خدا و همچنین او را تعیین کرده تا پیامبر در راستای اجابت دعایش از او کمک بگیرد، کدام فضیلت بزرگتر از این که خداوند به رسولش فرمان دهد تا از او در جهت دعا و توسل کمک بگیرد؟ و این رتبه و مقام برای چه کسی حاصل شده؟»[7]
«قاضی نورالله شوشتری» در کتاب «احقاق الحق» ذیل عبارت بالا که از «علامه حلّی» نقل شده و به دنبال ایرادی که آن عالم سنی بر سخنان علامه داشته است میفرماید:
منظور از (نفسیت - و یکی بودن) اتحاد و همان بودن نیست بلکه منظور، مساوات و برابری در فضائل و ملکاتی است، که برابری و مساوات در آنها امکان داشته باشد.
توضیح مطلب: در قرآن کریم کلمه «نفس» به کار برده شده و معنای حقیقی کلمه نفس - به ترجمه فارسی - «خویش» میباشد، و چنین چیزی ممکن نیست. یعنی امکان ندارد که در عالم واقع حضرت على(ع) همان رسولخدا(ص) باشد چون، واقعأ دو نفرند و دو شخصیت هستند (پس نمیتوانیم کلمه «نفس» را به معنای حقیقی خود حمل کنیم) در این صورت ناگزیر بر اساس آنچه که در محاورات عرفیه ادیبان و نغزگویان معمول است که در این گونه موارد که کلمه ای را نتوانند بر معنای حقیقی خود حمل کنند، به نزدیکترین معنای (مجازی) آن که با معنای حقیقی خیلی فاصلهای نداشته باشد حمل میکنند، معنای مجازی نزدیک به معنای حقیقی آن، مساوی بودن و برابر بودن است. ما ناگزیریم به این صورت برداشت کنیم، زیرا کلام خداوند متعال نمیتواند بدون معنی بماند.
منتهی ممکن است کسی اشکال کند که حضرت علی(ع) نمیتواند مساوی و برابر با رسول خدا(ص) باشد زیرا آن حضرت هم پیامبر هستند و هم خاتم پیامبرانند و حضرت على(ع) یقیناً پیامبر نبودند بنابراین چگونه این دو برابر هستند؟ پاسخ این است که مقام نبوت برای حضرت محمّد(ص) یک مقام اعطایی است از سوی خداوند نه یک فضیلت ذاتی (و در این زمینه به سخنی از غزالی استدلال میفرمایند) و منظور ما از مساوات بین آن دو، مساوات در فضائل نفسانی و کمالات معنوی و روحانی است و هیچ مانعی ندارد که بر اساس فرموده قرآن بگوییم آن دو شخصیت مقیم از نظر کمالات نفسانی در یک حد و مساوی هستند ولی خداوند مقام پیامبری را فقط به حضرت محمّد عنایت فرموده است.[8]
خودآزمایی:
1- در آیه مباهله پیامبر اسلام واژههای «ابناء»، «نساء» و «انفس» را چگونه تأویل فرمودند؟
2- دلایل شیخ مفید بر اثبات برتری امیرالمؤمنین بر همگان جز پیامبر اسلام چیست؟
3- در کتاب احقاق الحق، نفسیت و یکی بودن چگونه تفسیر شده است؟
پینوشتها:[1] مفید / ارشاد / ج 1 / ص 226
[2] انبیاء اولوالعزم، یعنی پیامبران صاحب شریعت و دین، و آنها پنج نفر هستند، حضرت نوح و حضرت ابراهیم و حضرتموسی و حضرت عیسی و حضرت محمد.
[3] گاهی کلمه (نفس) به معنی خون است. مثلا در مورد نجس بودن خون حیوانات میگویند آن حیوان که دارای (نفس سائله) باشى یعنی خون جهنده که موقع سربریدن، خون از بدن او با فشار فواره زند، و گاهی به معنی روح است که با بیرون آمدن از بدن، انسان مرده است. منظور شیخ این است که کلمه (نفس) در این آیه به معنی خون و روح نیست.
[4] طوسی ، تبیان ، ذیل آیه مباهله.
[5] تلخیص الشافی ، ذیل آیه.
[6] قادتنا ، ج 3 ، ص 59.
[7] قادتنا ، ج 3 ، ص 60.
[8] احقاق الحق ، ج 3 ، ص 66.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت