«رجس» به معنی «کثافت» و «قذارت» است و «قذارت» عبارت از حالت خاصی است که پیدایش آن موجب تنفّر انسانهای دیگر شود و همچنین کیفیتی است در ظاهر موجود پلید که انسان از آن نفرت پیدا میکند. اولی مانند پلیدی رذائل اخلاقی، دومی مانند پلیدی خوک. قرآن «رجس» را در هر دو معنی استعمال فرموده، درباره پلیدی ظاهری فرموده:
أوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ[1]
«یا گوشت خوک که پلید است»
و همچنین در پلیدیهای معنوی مانند شرک و کفر و اعمال ناشایست بهکاربرده و میفرماید:
وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَی رِجْسِهِمْ وَ مَاتُوا وَ هُمْ كَافِرُونَ[2]
«و آنهایی که در دل بیمارند، قرآن پلیدی دیگری بر پلیدیهای ایشان میافزاید و میمیرند در حالی که کافرند.»
و نیز فرموده:
وَ مَنْ یرِدْ أَنْ یضِلَّهُ یجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا یصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ كَذَلِكَ یجْعَلُ اللهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ[3]
«و کسی را که خدا بخواهد گمراه سازد، سینهاش را تنگ و ناپذیرا کند بهطوریکه پذیرفتن حق برایش چون رفتن به آسمان غیرممکن باشد، خدا اینچنین پلیدی را بر کسانی که ایمان نمیآورند مسلّط میسازد.»
درهرحال «رجس» به هر معنی که باشد در مورد انسان، عبارت است از ادراک نفسانی و اثری شعوری که از علاقه و بستگی قلب به اعتقادی باطل، با عمل زشت حاصل میشود. وقتی میگوییم انسان پلید، یعنی انسانی که به خاطر دلبستگی به عقاید باطل یا با عمل باطل دلش دچار پلیدی شده است.
رجسی که در این آیه است و با «الف و لام» معرفه شده است گرچه ذاتا افاده عموم نمیکند، زیرا در سیاق اثبات به کار رفته که «سیاق نفی»، امّا ازآنرو افاده عموم میکند که، مفعول اِذهاب قرار گرفته است، زیرا «اِذهاب» در معنای سلب و نفی «رجس» است و سلب مطلق رجس امکان ندارد، مگر با انتفاء هر فردی از افراد رجس، بهویژه که در پایان آیه عبارت «وَ یطَهِّرَكُم تَطهِیراً» آمده است. زیرا معلوم است که تطهیر، به بردن بخشی از پلیدیها حاصل نمیشود بنابراین آیه کریمه دلالت دارد بر پاکی اهلبیت از هر چیزی که عنوان «رجس» بر آن صدق کند و بتوان آن را «رجس» نامید. خواه گناه یا غیر گناه، بلکه هرگونه آن مبرا هستند. پیروی هوای نفس، گرچه در مباحات باشد «رجس» نامیده میشود و اهلبیت از آن مبرا هستند.[4]
و مرحوم «علامه طباطبائی» در «تفسیر المیزان» همین معنی را با بیان دیگری اثبات نموده میفرماید:
با در نظر گرفتن اینکه کلمه (رجس) در آیه شریفه با «الف و لام» آمده و «ال» در اینجا یا به معنی جنس است و با استغراق، معنایش این میشود: که خدا میخواهد تمام انواع پلیدیها و حالتهای خبیثه و رذیله را از نفس شما ببرد و چنین کاری با «عصمت» منطبق میشود و «عصمت» عبارت است از یک نوع علم و آگاهی مخصوص در نفس که انسان را از هر باطلی چه عقاید باطل و چه اعمال زشت حفظ میکند.[5]
در توضیح عصمت و اینکه یک نوع علم و آگاهی مخصوص است، میتوانیم مراجعه به خودمان این نکته را دریابیم. مثلا هیچ انسان عاقلی حاضر نمیشود خودش را از فراز یک ساختمان ده طبقه به طرف زمین پرتاب کند، وقتی از او بپرسند چرا به چنین کاری رضایت نمیدهی؟ میگوید میدانم اگر این کار را انجام دهم، اصابت به زمین همان و قطعهقطعه شدن سر و مغز و سایر اعضاء بدنم همان، پس چون به عاقبت این کار آگاهی دارد هرگز چنین عملی را انجام نمیدهد.
بدین ترتیب اگر آگاهی انسان گسترش یابد و بتواند موانع آگاهی خود را در موارد مختلف از سر راه بردارد، قطعا در تمام لغزشهایی که برای انسانهای مختلف پیش میآید با چنین آگاهی میتواند جلو خود را بگیرد و آگاهانه و با اختیار خود دست به کار خلاف نزند.
البته چنین آگاهی و چنین قدرتی که بتواند با موانع سر راه علم خود مبارزه کند، کار سنگینی است و خداوند این توفیق را به معدودی از انسانها عنایت فرموده و آنان با مدد الهی در برابر کارهای زشت مقاومت مینمایند.
«اهلبیت» یعنی «اهل خانه». در اینکه منظور از این «خانه» در آیه شریفه چیست؟ بین مفسّران اختلاف است که آیا منظور از «خانه»، همین چهار دیواری است که سقف روی آن را میپوشاند و افرادی که در زیر آن سقف زندگی میکنند اهل آن خانه هستند؟ اگر چنین باشد تمام ساکنان خانه چه آنها که با هم نسبت دارند مثل پدر و مادر و فرزند و چه آنهایی که با دیگران نسبتی ندارند و فقط به خاطر حفظ و نظافت خانه در آنجا زندگی میکنند از قبیل خدمتکار و کنیز و غیره همه اینها اهل خانه هستند.
یا اینکه منظور از «خانه» این ساختمانی که از سنگ و چوب و آهن ساخته میشود نیست بلکه منظور از آن چیزی است که در زبان فارسی به آن «خانواده» میگویند، در ادبیات عرب، کلمه «بیت» هم به ساختمان گفته میشود و هم به عشیره و قبیله، وقتی میگویند فلانی از بیت کذایی است یعنی از عشیره و قبیله اوست.
حالا باید دید منظور از «بیت» در آیه شریفه کدامیک از این دو معنی است.
«راغب» در تفسیر «أهل البیت» میگوید:
«اهل» وقتی اضافه میشود به کسی و گفته میشود «اهل» فلانی یعنی کسی که با او در نسب و با دین و یا چیز دیگری مشترک هستند بنابراین «اهل الرجل» در اصل به معنی آن افرادی است که با آن مرد در یک خانه زندگی میکنند، ولی مجازاً به افرادی اطلاق میشود که با آن فرد در یک نسبت خانوادگی مشترک هستند.
و اما کلمه «اهلالبیت» که در قرآن به کار رفته، عرفاً به خانواده رسول خدا اطلاع میشود، به دلیل آیه شریفه
إِنَّما یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ ...[6]
بر اساس آنچه که در توضیح معنای اهل و بیت گفته شد، برخی از مفسّران عقیده بر این دارند که منظور قرآن کریم از «اهلالبیت» همسران پیامبر هستند چون آنان کسانی هستند که با رسول خدا در یک مسکن زندگی میکنند و ضمناً در آیات قبل و بعد نیز روی سخن با همسران رسول خدا است.
و عدّه زیادی میگویند جمله «اهلالبیت» هم شامل همسران رسول خدا میشود و هم خانواده آن حضرت. از میان افراد خانواده فقط چهار نفر را نام میبرند، یعنی میگویند: حضرت علی و حضرت فاطمه و حضرت امام حسن و امام حسین (ع) نیز از «اهلالبیت» هستند.
و علّت اینکه این گروه از مفسّران این بزرگان را نیز از اهلبیت دانستهاند، ضمن اینکه (بیت) را به خانواده ترجمه کردهاند، عمل رسول خدا را نیز بیانکننده مقصود آیه میدانند، چون راویان زیادی نقل کردهاند که رسول خدا موقع نزول آیه، این چهار نفر را گرد خود جمع کرده و عبای مبارک خود را بهگونهای بر سر خود و آنان افکند که کاملاً فراگیر باشد، سپس دستش را بهسوی آسمان بلند کرده و عرضه داشت:
بار خدایا اینان اهلبیت من هستند و به دنبال آن جبرئیل نازلشده و آیه شریفه را بر آن حضرت فرود آورد.
در این میان تمام مفسّران شیعه به پیروی از خود رسول خدا و امامان معصوم میگویند: «اهلبیت» در آیه شریفه، فقط خود رسول خدا و چهار نفر از خانوادهاش، یعنی همان اصحاب «کساء» یا «عبا» که با پیامبر در زیر پوشش قرارگرفتهاند بوده و به تعبیر دیگر میگویند: ضمن اینکه در خود آیه شریفه نشانههای بارزی وجود دارد که «اهلبیت» شامل همسران رسول خدا نمیشود، همین عمل رسول خدا که خانوادهاش را زیر یک پوشش مخصوص قرار داده و اطراف آن را بهگونهای پوشانیده که دیگری نتواند داخل شود و حتی یکی از همسران آن حضرت به نام «ام سلمه» میخواست وارد شود، پیامبر بهطوری گوشه عبا را از دست او گرفتند که عملاً و همچنین زباناً به او فرمودند: تو آدم خوبی هستی، اما نباید به زیر این پوشش درآیی، و نشانههای دیگری که در بخشهای بعدی به آنها اشاره خواهد شد، همه اینها دلیل بر این است که این آیه شریفه غیر از این افراد مخصوص، فرد دیگری را شامل نمیشود.
آنچه که در آیه مبارکه، بیش از نکات دیگر آن، قابل اهمیّت است جمله «لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» و جمله «أَهْلَ الْبَیتِ» است زیرا در توضیح کلمه «رِجس» و سپس در رابطه با کلمه «لِیذْهِبَ» مقام والای عصمت برای خانواده پیامبر ثابت میشود، و با روشن شدن منظور خداوند ازجمله «أَهْلَ الْبَیتِ»، دارندگان مقام عصمت مشخص میشوند و ما به یاری خداوند متعال در بحثهای بعدی به این دو نکته خواهیم پرداخت.
«وَ یطَهِّرَكُمْ» این جمله عطف است به جمله قبل، و کلمه «لِیذْهِبَ»، بدین ترتیب باید اینچنین معنی کنیم که خداوند اراده فرموده هرگونه زشتی و پلیدی را از شما ببرد و همچنین اراده کرده شما را تطهیر نماید، پس بهعبارتدیگر دو چیز را اراده فرموده، بردن زشتیها و پاکیزه ساختن. و همانطوری که جمله اول را با حرف «لِ» تأکید فرموده جمله دوم را هم با اضافه کردن کلمه «تطهیراً» که مصدر «یطهر» میباشد و در چنین مواردی جز تأکید معنای دیگری ندارد، مؤكّد فرموده است.
مقصود از جمله اول که عبارت است از «بردن رجس» عصمت و معصوم بودن از اعتقادات باطله و اعمال ناشایسته است، و منظور از جمله دوم، یعنی (پاکیزه ساختن بهطور مؤكّد) زدودن اثر پلیدیها بهوسیله جایگزین ساختن ضد «رجس» بهجای «رجس» است، و آن عبارت است از اعتقادات حقّه و اعمال درست. پس تطهیر اهلبیت عبارت شد از اینکه ایشان را به ادراک حق مجهز کند، حق در اعتقاد و حق در عمل.
این جاست که به فرموده «علامه طباطبائی»:
و آن وقت مقصود از اراده این معنی: (خدا میخواهد....) نیز اراده تکوینی میشود چون قبلاً اشارهشده که اراده تشریعی که همان برنامهریزی قوانین شرعی و ابلاغ آن به مکلفین است، هرگز مناسبتی با این مورد و اراده بهکاربرده شده در این آیه شریفه ندارد.[7]
نتیجه
از شرح مختصری که درباره جملات و کلمات آیه مبارکه عرضه شد، اجمالاً روشن شد که خداوند متعال اراده فرموده است خانواده رسول خدا را از زشتی و پلیدی مصون و محفوظ بدارد و آنان را به عقاید حقّه و اعمال بایسته و درست مجهز فرماید.
حالا نوبت میرسد به اینکه ببینیم مقصود خداوند متعال از «اهلبیت» چه کسانی هستند؟
خودآزمایی:
منظور از اهلبیت در آیه تطهیر چیست؟
پینوشتها:
[1] سوره انعام ، آیه ۱۴۵.
[2] سوره توبه ، آیه ۱۲۵.
[3] سوره انعام ، آیه ۱۲۵.
[4] ترجمه کتاب الامام علی ، ص 235
[5] طباطبائی ، ترجمه المیزان ، ج 16 ، ص 488.
[6] راغب ، مفردات ، ص 63.
[7] طباطبائی ، ترجمه المیزان ، ج 16 ، ص 331.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت