اقامه نماز
در ظهر روز عاشورا، سپاه كوفه اجازه نماز نميداد. امام نيز به دنبال اجراي اين حكم خداوند و فريضه الهي بود. اذان گفته شد و دو جوانمرد در برابر امام قرار گرفتند تا سپر بلاي ولي خدا شوند و او نماز را به جاي آورد. آن دو يار گرانقدر جز «زهير» و «سعيد» نبودند:
سعيد بن عبدالله حنفي
«سعيد» فرزند «عبدالله حنفي» است. او از محترمان و مردي شناخته شده از اهالي كوفه است كه به شجاعت و عبادت نيز شهرت داشت. سيرهنويسان و تاريخنگاران، نوشتهاند هنگامي كه خبر مرگ معاويه به مردم كوفه رسيد، شيعيان گرد هم آمدند و نامهاي به امام حسين عليهالسلام نوشتند كه در وهله اول نامه توسط «عبدالله بن وال» و «عبدالله بن سبع» و مرتبه دوم توسط «قيس بن مسهر» و «عبدالرحمن بن عبدالله» و بار سوم توسط «سعيد بن عبدالله حنفي» و «هاني بن هاني» ارسال شد. نويسندگان نامهاي كه توسط سعيد ارسال شد، عبارت بودند از: «شبث بن ربعي، حجار بن أبجر، يزيد بن حارث، يزيد بن رويم، غزرة بن قيس، عمرو بن حجاج و محمد بن عمير».نوشته بزرگان كوفه به امام عليهالسلام چنين بود: به نام خداوند بخشنده مهربان اما بعد؛ البته مرغزار، سبز و ميوهها رسيده است، هرگاه خواستيد به سوي سپاهي آراسته و آماده (كه در خدمت شما است) گام پيش نهيد(۱).
امام به محض دريافت نامهي آنها، نامهاي را توسط سعيد و هاني از مكه به كوفه ارسال فرمودند. نوشته امام چنين بود:
«به نام خداوند بخشنده مهربان. اما بعد؛ سعيد و هاني نامه شما را به من رسانيدند، در حالي كه آخرين كسي هستند كه بر من نامه آوردهاند. من همهي آن داستاني را كه بيان و يادآوري كردهايد فهميدم اكثر شما گفته بوديد كه ما امامي نداريم پس تو (به سوي ما) رو كن، اميد است خداي تعالي بين شما و ما بر هدايت و حق جمع كند. بنابراين، برادر و پسر عمو و مورد اعتماد از اهل بيتم، - مسلم بن عقيل - را به سوي شما ميفرستم. از او خواستهام كه براي من از حال شما، امر شما و ديدگاههايتان بنويسيد. اگر او بر من نوشت كه همه شما همراه و نيز صاحبان فضل و انديشه بر آن چه نوشته و فرستادهايد اتفاق نظر دارند، به زودي به سوي شما - انشاء الله - خواهم آمد. پس به جانم قسم، امام نيست مگر كسي كه خود عامل به كتاب باشد و به قسط عمل نمايد، و حق را بپردازد و خويشتندار براي خداوند متعال باشد. والسلام(۲).
امام نامه را توسط «سعيد» و «هاني» به سوي اهل كوفه فرستاد و سپس مسلم را همراه قيس و عبدالرحمن به سوي آنها گسيل داشت(۳).
درسي كه ميتوان گرفت:
چند نكته:۱. امام حسين عليهالسلام مسلم بن عقيل را برادر خود خطاب فرمودهاند؛ ۲. امام حسين عليهالسلام مقام امام را در چند ويژگي بيان فرمودهاند: الف. امام خود اهل عمل و عامل به قرآن و قسط و عدل است؛ ب. امام حق را ميپردازد؛ ج. امام در راه خدا خويشتندار است. اين همه، گوياي تقواي عملي اوست. پس بايد در عمل بكوشيم تا به امام نزديك شويم.
سعيد در كوفه
هنگامي كه سعيد نامه امام را به اهل كوفه رسانيد. خود به انتظار قدوم مسلم لحظهشماري ميكرد تا اين كه مسلم وارد كوفه شد و به منزل مختار فرود آمد. «عابس» و سپس «حبيب» خطبه خواندند و پس از آن دو نفر «سعيد» از جاي برخاست و سوگند ياد كرد كه بر ياري حسين پافشاري خواهد كرد و خود را فداي او خواهد كرد(۳). مسلم نامهاي را توسط «سعيد» به امام حسين عليهالسلام ارسال داشت. سعيد دستنوشته مسلم را به امام تحويل داد و با آن حضرت پيوسته باقي ماند تا اين كه همراه او در كربلا به فوز شهادت نائل آمد(۴).
حمايت سعيد از امام
از آنجا كه امام حسين عليهالسلام از عاقبت جنگ آگاه بود و ميدانست كه همه ياران به شهادت خواهند رسيد، شبهنگام همه ياران را فراخواند و پس از اتمام حجت، بيعت را از گردن آنها برداشت تا آن كه آمادگي ماندن ندارد يا دلبستگي و تعقل خاطري به دنيا دارد، بدون احساس شرم از آن سرزمين رخت بربندد.
در پاسخ امام، بسياري از ياران چون مسلم بن عوسجه، زهير و سعيد سخنها گفتند. آن چه به نقل از ابومخنف و نيز زيارت ناحيه مقدسه به دست ميآيد اين است كه سعيد بن عبدالله از جاي برخاست و اين گونه امام خود را پاسخ گفت:«به خدا سوگند، شما را رها نخواهيم كرد، تا كه خداوند بداند كه در دوران غيبت رسول او صلوات الله عليه در حفظ و حراست شما كوشا بودهايم، آگاه باش اي عزيز! به خدا سوگند اگر بدانم كه در ركاب شما كشته ميشوم، سپس زنده شده بار دگر ميسوزم و زنده ميشوم و تا هفتاد بار ديگر كشته و زنده ميشوم، از تو جدا نخواهم شد، تا اين خونم را نثارت كنم، و چرا اين گونه نكنم در حالي كه كشته شدن را يك بار بيش نيست و پس از آن كرامت و بزرگواري به گونهاي است كه نهايت ندارد.»(۵).
درسي كه ميتوان گرفت:
سعيد نه تنها خود مرد بود، بلكه حمايت مردانهاش از امام نيز به گونهاي است كه ديگران چون زهير در رتبه بعد از او قرار دارند. پيشگام بودن در مسير الهي و ديگران را چراغ راه شدن نيز كم بها ندارد. سعيد مردي راهنما بود. ناگفته نماند كه سعيد دو بار (تا اينجا) از جاي برخاست و شجاعانه راه امام را هموار ساخته است. بار اول راه را بر مسلم هموار كرد و ديگربار راه را بر ياران امام هموار كرد تا كه امام را تا سرحد جان ياري رسانند.
شهادت سعيد
هنگام ظهر روز عاشورا، امام حسين عليهالسلام با ياران باقي مانده خود به اقامه نماز ظهر ايستادند. اما چگونه ميتوانستند نماز را به پايان برند در حالي كه دشمن، تيرها را به سوي آن حضرت و يارانش نشانه گرفته بودند. در اين ميان دو تن از ياران وفادار امام به نامهاي «زهير» و «سعيد» سپر بلاي آن حضرت شدند و تيرها را به جان خريدند. آن قدر تير بر جسم آن دو عزيز نشسته بود که در این میان سعید بعد از سلام بر امام بر زمين افتاد و جام شهادت را نوشيد(۶). سعيد هنگامي كه بر بدن جاي نيزه و شمشير و سيزده تير داشت اين چنين گفت:«خدايا! اينها را چون قوم عاد و ثمود از خود دور ساز و مورد لعن قرار ده. پروردگارا! سلام مرا به پيامبرت برسان، و به او از درد جراحاتم بگو، من ثواب تو را خواستهام تا ذريه پيامبرت صلي الله عليه و آله و سلم را ياري رسانم»(۷).سپس رو به امام حسين عليهالسلام كرد و گفت: «اوفيت يابن رسول الله؟؛ اي فرزند رسول خدا! آيا من به عهد خود وفا كردهام؟» امام فرمود: «نعم، انت امامي في الجنة؛ آري، تو در بهشت پيش مني(۸) سپس به شهادت رسيد.
درسي كه ميتوان گرفت:
الف. ايمان راسخ سعيد به پيامبر اسلام و امام ستودني است؛ ب. وفاي به عهد، وظيفه هر رادمرد است و سعيد از خيل وفاداران بود؛ ج. هر كس در اين دنيا خود را سپر بلاي امام خود سازد، در قيامت نيز پيش او خواهد بود؛ مانند سعيد كه به اعتراف حضرت امام حسين عليهالسلام در جوار او خواهد بود؛ د. بايد خود را چون سعيد در راه احياي دين و نام اهل بيت عليهمالسلام فدا كرد.
مقام معنوي سعيد
در زيارت ناحيه درباره سعيد آمده است: «فقد لقيت حمامك و واسيت امامك، و لقيت من الله الكرامة في دارالمقامة، حشرنا الله معكم في المستشهدين، و رزقنا مرافقتكم في اعلي عليين؛(۹) تو مرگت را ديدار و امامت را ياري كردي و با كرامت و گراميداشت خداوند، سراي جاويدان را ديدار خواهي كرد؛ خداوند ما را با شما خواستاران شهادت محشور سازد؛ و دوستي و همراهي شما را در والاترين مقامات روزي ما گرداند». درسي كه ميتوان گرفت: امام معصوم امثال سعيد را حتي سرمشق رفتاري خود معرفي ميكند. اين، گوياي رفعت و منزلت اين مرد مجاهد است. ما نيز بايد از خدا بخواهيم كه اينان را سرمشق رفتار و كردار ما قرار دهد.
گفتار امام پس از نماز ظهر
نماز پايان يافت امام رو به ياران كرد و فرمود: «يا كرام! هذه الجنة قد فتحت ابوابها و اتصلت انهارها، و اينعث ثمارها، و هذا رسول الله و الشهداء للذين قتلوا في سبيل الله يتوقعون قدومكم، يتباشرون بكم، فحاموا عن دين الله و دين نبيه و ذبوا عن حرم الرسول. فقالوا نفوسنا لنفسك الفداء و دمائنا لدمك الوقاء فوالله لا يصل اليك و الي حرمك سوء و فينا عرق يضرب؛(۹) اي محترمان! اين بهشت است كه درهايش گشوده شده، و نهرهايش امتداد يافته، و ميوههايش...، و اين رسول خدا و شهدايند كه در راه خدا كشته شدهاند و آنها چشم به راه قدمهاي شما هستند. آنها شما را هم به بهشت بشارت ميدهند. پس از دين خدا و دين پيامبرش حمايت كنيد و از حرم رسول او دشمن را دور نماييد. پس همه گفتند:جانهاي ما فداي جان شما و خونهاي ما نگهدار خون شماست. پس به خدا سوگند هرگز به شما و حرم شما تا رگ (خون) در بدن داريم بدي نخواهد رسيد».
درسي كه ميتوان گرفت:
اگر وفاي به اين عهد و پيمان نميبود چه ميشد؟! وفاداري ياران، چگونه دشمن را به خاك ذلت نشاند و سره را از ناسره جدا ساخت؟امام از ياران خود به عنوان «يا كرام» ياد كرد. كرامت نفس، صفت نيكان است و همگان را به اين وصف نستودهاند.اين صفت در قرآن درباره خدا در «اقرأ و ربك الأكرم»(۱۰)، درباره رسول اكرم صلي الله عليه و آله در «انه لقول رسول كريم»(۱۱)، درباره فرشتگان در «كرام بررة»(۱۲)، درباره دو فرشته نامه عمل در «كراما ماتبين»(۱۳)، درباره قرآن در «في صحف مكرمة»(۱۴) درباره اهل تقوي در «ان أكرامكم عند الله أتقاكم»(۱۵) درباره بنيآدم در «و لقد كرمنا بنيآدم»(۱۶)، درباره رزق در «فالذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و رزق كريم»(۱۷)، و در دعاها درباره حكومت امام عصر عجل الله تعالي فرجه الله الشريف عبارت «دولة كريمه»(۱۸) آمده است.
ادامه دارد...
------------------------------------------------------
پی نوشتها:
(۱)بسم الله الرحمن الرحيم. اما بعد، فقد اخضر الجناب و اينعت الثمار و طمت الجمام فان شئت فاقدم علي جند لك مجندا». الارشاد، ج ۲، ص ۳۸؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۵۳
(۲) بسم الله الرحمن الرحيم اما بعد، فان سعيدا و هانيا قدما علي بكتبكم، و كانا آخر من قدم علي من رسلكم، و قد فهمت كل الذي اقتصصتم، و ذكرتم. و مقالة جلكم انه ليس علينا امام فاقبل لعل الله ان يجمعنا بك علي الهدي و الحق و قد بعثت اليكم اخي، و ابنعمي، و ثقي من اهل بيتي، مسلم بن عقيل و امرته ان يكتب الي بحالكم و امركم و رأيكم، فان بعث الي انه اجمع رأي ملئكم و ذوي الفضل و الحجا منكم علي مثل ما قدمت به علي رسلكم و قرأت في كتبكم اقدم و شيكا ان شاء الله. فلعمري ما الامام الا العامل بالكتاب و الاخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه علي ذات الله، والسلام». الارشاد، ج ۲، ص ۳۹؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۵۳
(۳) ابصار العين، ص ۲۱۷-۲۱۶
(۴) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۵۵
(۵) ابصار العين، ص ۲۱۷
(۶)والله لا نخيلك حتي يعلم الله أنا حفظنا غيبة رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فيك، والله لو علمت اني اقتل ثم احيا ثم احرق حيا ثم أذر يفعل ذلك بي، سبعين مرة لما فارقتك حتي القي حمامي دونك، فكيف لا افعل ذلك و انما هي قتلة تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۱۹
(۷) اللهوف، ص ۴۸
(۸) اللهم العنهم لعن عاد و ثمود، اللهم ابلغ نبيك عني السلام و ابلغه ما لقيت من الم الجراح فاني اردت ثوابك في نصرة نبيك. اللهوف. ص ۴۸
(۹) ذخيرة الدارين، ص ۳۳۲
(۱۰) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۷
(۱۱) اسرار الشهادة، ج ۱، ص ۶۵۳ و ج ۲، ص ۳۵۷
(۱۲) علق، آيه ۳
(۱۳) حاقه، آيه ۴۰
(۱۴) عبس، آيه ۱۶
(۱۵) انفطار، آيه ۱۱
(۱۶) عبس، آيه ۱۳
(۱۷) حجرات، آيه ۱۳
(۱۸) اسراء آيه ۷۰
(۱۹) حج، آيه ۵۰
(۲۰) كليات مفاتيح الجنان، بخشي از دعاي سحر ماه مبارك رمضان و دعاي افتتاح